● چرا انزوا طلب ها از رابطه عاشقانه می ترسند؟!

مدیریت پرخاشگری از کودکی تا بزرگسالی

رفتار پرخاشگرانه رفتاری است که آسیب جسمی و روحی زیادی به فرد وارد می
کند. از توهین های زبانی تا نابودی اموال را می توان در حیطه رفتارهای
پرخاشگرانه به حساب آورد. افرادی که چنین رفتارهایی از خود بروز می دهند،
انسان هایی تحریک پذیر، بی فکر و بی قرار هستند.

رفتار پرخاشگرانه
عمدتا عمدی محسوب می شود به این معنی که با هدف انجام می گیرد. افراد
پرخاشگر هنجارهای اجتماعی را نقض می کنند و یک رابطه خوب را به ورطه نابودی
می کشانند. علت اصلی چنین رفتارهایی، مشکلات عاطفی شخص پرخاشگر است.

طغیان
گاه به گاهی رفتارهای پرخاشگرانه، عادی و حتی طبیعی است اما رفتار
پرخاشگرانه یک مشکل محسوب می شود زیرا به طور مکرر رخ می دهد و اطرافیان را
عصبی می کند. در واقع، رفتار پرخاشگرانه از ناتوانی در کنترل رفتار نشأت
می گیرد و یا فرد پرخاشگر از رفتارهای مناسب آگاه نیست و در نتیجه رنج می
کشد.

مدیریت پرخاشگری از کودکی تا بزرگسالی

ممکن
است علت چنین رفتاری، انتقام از رفتار طرف مقابل یا واکنش عصبی نسبت به
حرف یا رفتاری از او باشد. این احتمال هم وجود دارد که فرد پرخاشگر به
دنبال تحریک قربانی باشد و به نحوی می خواهد احساس خود را نسبت به او نشان
دهد. چنین فردی می تواند احساس خود را کارگردانی کند و به طرف مقابل
بقبولاند.

 برای حل مشکلات رفتاری افراد پرخاشگر، باید با علت های اصلی رفتارهای پرخاشگرانه آشنا شویم و آنها را حل و فصل کنیم.

علل رفتارهای پرخاشگرانه

عوامل گوناگونی وجود دارد که باعث می شود فرد رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهد. در ادامه به برخی از این عوامل اشاره می کنیم:

* ساختار خانوادگی
* رابطه با دیگران
* محیط مدرسه یا محیط شغلی
* عوامل اجتماعی یا عوامل اقتصادی – اجتماعی
* ویژگی های فردی
* بهداشت و روان
* مشکلات روانشناختی
* تجربه های زندگی

مدیریت پرخاشگری از کودکی تا بزرگسالی

رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان

پرخاشگری
در کودکان معمولا یکی از نتایج ثانویه تربیت بد والدین، عوامل بیولوژیکی
یا فقدان مهارت های ارتباطی است. در بسیاری از موارد کودک در معرض خشونت و
رفتارهای پرخاشگرانه قرار می گیرد و همان رفتار را تکرار می کند.

همین
تقلید از رفتار ممکن است توجه والدین، معلمان یا همسالان کودک را به خود
جلب کند. بزرگترها باید مراقب باشند که با عدم توجه به چنین رفتاری ممکن
است کودک را به تکرار دوباره آن تشویق کنند. علاوه بر این، مواظب باشید که
ناخواسته چنین رفتاری را تشویق نکنید.

در برخی از کودکان، رفتار
پرخاشگرانه یکی از علت های جنون در اختلال دو قطبی است. علاوه بر این،
افسردگی هم می تواند موجب تحریک پذیری کودک شود.

گاهی اوقات به دلیل
ترس یا سوءظن، کودک چنین رفتارهایی را از خود بروز می دهد. این موارد به
خصوص در بیماری های روانی چون اسکیزوفرنی و پارانویا دیده می شود.

مدیریت پرخاشگری از کودکی تا بزرگسالی

یکی
از علت های دیگر پرخاشگری را می توان به ناتوانی در مقابله با احساساتی
چون سرخوردگی نسبت داد. این ویژگی معمولا در کودکانی مشاهده می شود که
اوتیسم دارند یا از نوعی اختلال عقب ماندگی ذهنی رنج می برند. اگر چنین
کودکانی سرخورده شوند، ممکن است نتوانند شرایط را تشخیص داده و به خوبی
کنترل کنند.

کودکانی که از اختلال بیش فعالی یا سایر اختلال های
مخرب و آزار دهنده رنج می برند، ممکن است توجه ضعیف، درک پایین و تکانشگری
بالا داشته باشند. چنین رفتارهایی اگر جامعه را به هم بریزد و آشفتگی ایجاد
کند، در زمره رفتارهای پرخاشگرانه قرار می گیرد.

رفتارهای پرخاشگرانه در بزرگسالان

رفتارهای
پرخاشگرانه در بزرگسالان معمولا از تجربه های بد زندگی در گذشته یا بیماری
های روانی نشأت می گیرد. در برخی از موارد افرادی که از افسردگی، اضطراب
یا اختلال اضطراب پس از سانحه رنج می برند، پرخاشگرانه رفتار می کنند.
درباره افرادی که از اختلال عاطفی یا پزشکی رنج نمی برند، رفتار پرخاشگرانه
معمولا نتیجه سرخوردگی و ناامیدی است. اگر فرد بزرگسال مورد بی مهری قرار
گیرد و به او توجه نشود، ممکن است با پرخاشگری رفتار کند.

تاثیر رفتارهای پرخاشگرانه

عوامل
زیادی وجود دارند که موجب رفتارهای پرخاشگرانه در افراد می شوند. البته
خیلی از این علت ها ناشی از بیماری های جدی در افراد پرخاشگر است. اگر
پرخاشگری و فرد پرخاشگر را رها کنیم و به فکر چاره درمان نباشیم، پیامدهای
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مختلف گریبان شخص پرخاشگر و جامعه را می گیرد.
به برخی از این پیامدهای خطرناک اشاره می کنیم:

مدیریت پرخاشگری از کودکی تا بزرگسالی

* مشکلات ارتباط و تعامل مناسب در محیط های مدرسه، شغل، خانه و جامعه
* فقدان ارتباط اجتماعی
* روابط مشکل دار میان والدین و کودک
* اخراج از مدرسه یا از دست دادن شغل
* بیکاری
* مصرف مواد مخدر
* افزایش خطر آسیب پذیری
* نقض قوانین و هنجارهای اجتماعی
* صدمه به خود
* خودکشی یا خشونت

رابطه رفتار پرخاشگرانه و بیماری ها

بیماری
های مختلفی سبب می شود تا فرد، رفتار پرخاشگرانه از خود نشان دهد. حتی در
برخی موارد، یک سرماخوردگی ساده نیز فرد را پرخاشگر می کند اما بیماری های
روانی یکی از علت های اصلی پرخاشگری هستند. نشانه های پرخاشگری در بیماری
های افسردگی، اختلال دو قطبی، اختلال شخصیت پارانوئید، اسکیزوفرنی و زوال
عقل دیده می شود.

با این حال، بیش از یک سوم افرادی که از بیماری
زوال عقل رنج می برند، رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند. دلایل
مختلفی برای چنین رفتارهایی وجود دارد که باعث ایجاد استرس و نگرانی در
بیماران و مراقبان آنها می شود. در ادامه به برخی از این رفتارهای
پرخاشگرانه اشاره می کنیم.

کلامی: فحش دادن، فریاد کشیدن، جیغ زدن و تهدید کردن.

رفتاری: کتک زدن، لگد زدن، گاز گرفتن، ناخن کشیدن روی پوست و کشیدن موها.

این
بیماران معمولا قبل از اینکه به زوال عقل مبتلا شوند، افرادی تندخود و تا
حدی پرخاشگر بوده اند که این بیماری باعث تشدید چنین رفتارهایی در آنها شده
است. مراقبان باید حواس شان به چنین رفتارهایی جمع باشد و در صورت تشدید
این علائم، حتما بیمار را به پزشک نشان بدهند و از او مشاوره بخواهند.

مدیریت پرخاشگری از کودکی تا بزرگسالی

درمان رفتارهای پرخاشگرانه

در
کوتاه مدت، رفتار پرخاشگرانه منفعلانه روش راحت تری برای ابراز خشم است تا
اینکه به جسارت و مستقیم حرف زدن متوسل شویم اما در بلندمدت، تاثیر مخرب
چنین رفتاری بسیار بیشتر است و آثار سوء بیشتری به جامعه وارد می کند.

بهتر
است احساس خود را مستقیم و بی پرده بیان کنیم اما سعی کنیم آرام باشیم و
حرف بزنیم. برای درمان رفتارهای پرخاشگرانه، باید علت های اولیه و ثانویه
چنین رفتارهایی را شناسایی و بررسی کنیم. رایج ترین روش برای درمان یا کاهش
رفتارهای پرخاشگرایانه، روان درمانی است.

یکی از این روش ها،
رفتار درمانی شناختی است. این روش درمانی، کنترل رفتارها را به فرد آموزش
می دهد. علاوه بر این، باید به فرد پرخاشگر کمک کرد تا مکانیسم های مقابله
با چنین رفتارهایی را یاد بگیرد و پیامدهای چنین رفتارهایی را ارزیابی کرده
و آنها را حل و درمان کند.

گفتار درمانی هم یکی از روش های جذاب
برای مقابله با چنین رفتارهایی است؛ بر اساس این روش، فرد پرخاشگر از علت
های اصلی پرخاشگری آگاه می شود و مقابله با آنها را یاد می گیرد. این روش
های درمانی به تنظیم احساسات، شناسایی محرک ها و توسعه مهارت های مقابله با
چنین رفتارهایی کمک می کند.

تفاوت ساختار مغز افراد پرخاشگر و معمولی

پژوهشگران
در تحقیقات اخیر خود با تصویربرداری از مغز دریافتند ساختار مغزی افراد
پرخاشگر و خشن با ساختار مغزی افراد معمولی متفاوت است. گروهی از پژوهشگران
برای بررسی نوع فعالیت مغز هنگام تماشای فیلم های خشن، مطالعه ای را به
انجام رساندند.

در این پژوهش ابتدا از 54 شرکت کننده خواسته شد تا
به پرسشنامه ای پاسخ دهند. پس از بررسی پاسخ ها، این افراد به دو گروه
پرخاشگر و غیرپرخاشگر تقسیم شدند. افراد پرخاشگر کسانی بودند که سابقه
خشونت هایی نظیر درگیری فیزیکی در زندگی داشتند و گروه دوم فاقد چنین
سوابقی بودند.

در مرحله بعد، فعالیت مغزی شرکت کنندگان حین تماشای
فیلم های مختلف بررسی شد. دانشمندان متوجه شدند طی دوره ای که شرکت کنندگان
فیلمی برای تماشا نداشتند و کار خاصی هم انجام نمی دادند ،فعالیت در «شبکه
پیش فرض» افراد پرخاشگر بیشتر از افراد معمولی بود.

منظور از «شبکه
پیش فرض»، بخشی از مغز است که وقتی کار خاصی داریم فعالیت می کند. این
یافته نشان می دهد که ساختار مغزی افراد پرخاشگر با ساختار مغزی افراد
معمولی و غیرپرخاشگر متفاوت است.

همچنین در حین تماشای صحنه های
خشن، قشر اوربیتوفرانتال مغز افراد پرخاشگر فعالیت کمتری نسبت به همین قشر
از مغز افراد غیرپرخاشگر داشت. این بخش از مغز، در تصمیم گیری های هیجانی
خودکنترلی نقش دارد.


آيا انزوا طلب ها از رابطه عاشقانه مي ترسند؟!

موقعيتي
بسيار ناراحت کننده بوده و بسياري از روانشناسان و روانپزشکان آن را اصلي
ترين عامل بروز بسياري از اختلالات و مشکلات رواني عنوان مي کنند.به
گزارش شفا آنلاين،ما مي دانيم که انسان ناشي از يک رابطه معنوي و زيبا به
نام ازدواج متولد مي شود و از همان ابتدا ارضاي تمام نيازهاي اوليه او در
گروي وجود يک رابطه خوب با والدينش خواهد بود.به
مرور زمان و با شکل گيري فرآيند رشد، داشتن روابط سالم در خانواده، در بين
گروه دوستان و محيط کار مواردي کاملا ضروري براي شکل گيري شخصيت سالم
انساني به نظر مي رسند؛ بنابراين تنهايي فرد را در شرايط بد و ناراحت کننده
اي قرار مي دهد و تمام جنبه هاي زندگي او را دستخوش تغييرات ناخوشايند مي
کند. سقوط در جاه تنهايي معمولا با فاصله گرفتن از
ديگراني آغاز مي شود که مي توانند همسفر خوبي براي پيشروي در جاده زندگي
باشند. دليل اين فاصله گيري همان چيزي است که مي خواهيم به بررسي آن
بپردازيم.چرا انزواطلبي؟مفهوم انزواطلبي از نگاه روانشناسي مي تواند دلايل عمده اي داشته باشد که معمولا به دو گروه عمده تقسيم مي شوند:۱.
گروه اول کساني هستند که از اختلال شخصيتي «اسکيزوييد» رنج مي برند. ويژگي
اصلي آنها عدم تمايل براي برقراري هرگونه ارتباطي با ديگران است.۲.
گروه دوم کساني هستند که دليل اجتناب از برقراري رابطه با ديگران توسط
آنها به عزت نفس پايين شان بازمي گردد نه عدم هرگونه تمايل. در واقع آنها
دوست دارند را ديگران رابطه اي نزديک، صميمانه و عاطفي داشته باشند ولي به
دليل عزت نفس پايين نمي توانند چنين روابطي را شروع کنند.مفهوم
انزواطلبي معمولا در خصوص افرادي صدق مي کند که در گروه دوم قرار مي
گيرند. آنها کساني که هستند براي برقراري رابطه با ديگران تمايل دارند اما
موانع بازدارنده دروني آنها را دچار چالش هاي جدي مي کند که نتيجه اش ميل
به تنهايي و انزوا است.انزواطلب ها چه خصوصياتي دارند؟۱.
اين افراد معمولا از مکانيسم هاي بزرگنمايي و اغراق براي چالش هاي روزانه
زندگي خود استفاده مي کنند و به اصطلاح عاميانه از کاه، کوه مي سازند. اين
بزرگنمايي فقط شامل مشکلات و سختي ها نيست بلکه ترس اغراق آميز آنها، صدمات
فيزيکي احتمالي را نيز دربر مي گيرد. انگار اگر در جمع باشند ممکن است کتک
بخورند، آسيب ببينند يا دچار حادثه شوند!۲. ويژگي
قابل تامل اين افراد، دايره بسيار کوچک افراد نزديک شان است که معمولا شامل
چند نفر از بستگان و اعضاي خانواده آنها مي شود. انزواطلب ها تمايلي به
گسترش اين دامنه ندارند و همين روابط محدود برايشان مثل غنيمت است.۳. انزواطلب ها از ايجاد روابط نزديک با ديگران اجتناب مي کنند.۴.
انزواطلب ها تنها زماني از اجتناب خود عبور مي کنند و تصميم مي گيرند که
در نهايت با هزار زور و زحمت وارد رابطه نزديک يا احساسي با کسي شوند که
خيال شان راحت باشد طرف مقابل آنها را دوست دارد و قرار نيست تنهايشان
بگذارد. هر گونه نشانه اي از عدم وجود اين مسئله، انزواطلب ها را به شدت
نگران مي کند.۵. انزواطلب ها در مواجهه با ديگران،
از فکر «خوب نبودن» يا «پذيرفته نشدن» احساس ترس مي کنند و اين حس همراه با
شرمساري آنها را رها نمي کند. اين وضعيت معمولا خود را با علائم اضطراب
شديد نشان مي دهد. ريشه اين ترس همان منشي اصلي اختلال انزواطلبي در اين
افراد است.۶. انزواطلب ها وقتي در گروه يا جمع هستند
به دليل ترس از بيان موضوعي مسخره يا احمقانه، سکوت مي کنند و غالبا کم
حرف هستند. ترجيح آنها شنونده بودن است و حتي زماني که شروع به صحبت مي
کنند تن صداي شان آنقدر آرام است که به سختي شنيده مي شود.۷. انزواطلب ها تمايل اندکي به آموختن مطالب جديد دارند و تمرکز روي وظايف شغلي و سرگرمي هاي مختلف، کار بسيار سختي برايشان است.۸.
انزواطلب ها از لحاظ اجتماعي خود را نالايق و از لحاظ شخصي خود را فاقد
جذابيت مي پندارند يا نسبت به ديگران احساس حقارت مي کنند؛ و همين مسئله
آنها را در موقعيت هاي اجتماعي، ناراحت و پريشان مي کند.۹. طردشدگي و انتقاد تاثير بسيار بدي روي انزواطلب ها مي گذارد و آنها را به هم مي ريزد.۱۰.
در مورد سبک دلبستگي انزواطلب ها بايد گفت که نظر کلي آنها نسبت به خودشان
منفي است اما ديدگاهشان نسبت به ديگران بين مثبت و منفي در نوسان است. سبک
دلبستگي آنها ترکيبي از ترس و نگراني را به همراه دارد. آنها از يک طرف
آرزوي دوستي و پذيرفته شدن از سوي ديگران را دارند اما از طرف ديگر به شدت
از طرد و ترک شدن توسط ديگران مي ترسند.انتقاد کردن از انزواطلب ها؛ يا بازي با دم شير!از
نگاه آرون يک برقراري ارتباط با فردي که از اختلال شخصيت اجتنابي يا
انزواطلبي رنج مي برد، کار بسيار سختي است زيرا اين افراد حساسيت زيادي
نسبت به انتقاد دارند. به همين دليل، قدم اول براي برقراري يک ارتباط
سازنده و کمک به اين افراد «اعتمادسازي» است. اگر مي خواهيد با فردي
انزواطلب رابطه داشته باشيد، فراموش نکنيد که او با روش هاي مختلف مثل بر
هم زدن قرار ملاقات و … سعي در آزمودن اعتماد و وفاداري شما نسبت به خودش
دارد. بسيار مهم است که در ابتدا از به چالش کشيدن فرد انزواطلب خودداري
کنيد زيرا او هميشه واکنش اغراق شده اي به انتقاد نشان مي دهد.استرس ممنوع!شرط
برقراري رابطه با افراد انزواطلب و کمک به آنها براي بيرون آمدن از پيله
تنهايي اين است که شما در کنار آنها قرار بگيريد و سعي کنيد رويدادهاي
اجتماعي را از نگاه آنها ببينيد. به کمک اين شيوه درک مناسب تري نسبت به
سبک فکري آنها که البته بسيار هم ترس آور است، پيدا مي کنيد.از
آنجايي که اين افراد در روابط بين فردي سطح اضطراب بالايي را تجربه مي
کنند بهتر است حسابي مراقب شان باشيد تا تحت فشار قرار نگيرند و روش هاي
کنترل و مديريت اضطراب را همراه با آنها انجام دهيد تا بتوانيد سطح استرس
را در رابطه پايين بياوريد.استفاده از روش هايي مثل
حساسيت زدايي در مورد موضوعات مختلف مي تواند به اين افراد در زمينه کنترل
هيجانات و احساسات شان کمک کند و تحمل عاطفي آنها افزايش دهد. در مرحله دوم
کار کمي تخصصي تر خواهد شد و معمولا فرآيند درمان حرفه اي آغاز مي شود.چرا روابط صميمانه انزواطلب ها را مي ترساند؟طبق
نظر دکتر بک، شخصيت هاي اجتنابي به خاطر باورشان مبني بر اينکه طرد
خواهندش د از شروع روابط و پاسخ دادن به تلاش ديگران براي برقراري ارتباط
با آنها مي ترسند. از آنجايي که طرد شدن براي آنها غيرقابل تحمل است،
بنابراين به اجتناب اجتماعي روي آورده و علاوه بر اين، آنها با فکر نکردن
در مورد موضوعاتي که احساس ملال و اندوه را در وجودشان ايجاد مي کند، به
دام اجتناب شناختي و عاطفي مي افتند.همچنين انزواطلب
ها به علت پايين بودن تحمل شان در مقابل ملال و اندوه، دائما سعي مي کنند
که توجه خود را از افکار منفي منحرف کنند؛ بنابراين برطرف کردن موضوعاتي که
دربرگيرنده احساس خطر در برقراري روابط نزديک و صميمي هستند و نيز از بين
بردن افکار فاجعه آميز در مورد عدم تاييد و طرد از سوي ديگران ضروري است.در
صورتي که اين افراد مهارت خودکفايتي را در وجودشان افزايش دهند و در سطوح
مختلف روابط بين فردي موفقي را با ديگران تجربه کنند، آنگاه بيشتر پذيراي
اين تفکر هستند که عدم تاييد در يک رابطه نزديک به معناي طرد يا نابودي
نيست.درمان اختلال انزواطلبي از ديدگاه شناخت درمانيدر
درمان اين اختلال استفاده از گروه باعث مي شود تا اين بيماران نگرش هاي
جديدي را ياد گرفته و مهارت هاي ويژه اي را در محيطي که به لحاظ اجتماعي بي
خطر و دوست داشتني است، تمرين کنند. به طور خلاصه رويکرد شناخت درماني در
اين اختلال شناسايي، چالش مهم، تعهد فرد دوري گزين در درمان است که با به
کارگيري تلاش هاي زياد اعتماد را در فرد به وجود مي آورد و موجب کاهش
اضطراب اجتماعي و اجتناب شناختي و عاطفي اين افراد مي شود.فراموش
نکنيد که باورها و افکار غيرمنطقي در مورد وجود نقص و ضعف در وجودشان، در
ذهن اين افراد ريشه دوانده است و اين افکار احساسات بسيار ناخوشايندي را
نظير شرم و ترس در مواجهه با ديگران براي افراد انزواطلب ايجاد مي کند.شناخت
و بررسي اين باورها مي تواند کمک چشمگيري به روند رشد مهارت هاي اجتماعي
آنها بکند. کنترل افکار غيرمنطقي برابر است با کنترل و کاهش چشمگير اضطراب و
صد البته بالا رفتن احساس آرامش و راحتي در مواجهه با ديگران.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top