تحقیق درمورد اخلاق

مقاله ای در مورد اخلاق

اخلاق خوب

حسن خلق و تأثیر آن بر دیگران

حسن خلق، عبارت است از خوش رویی، خوش رفتاری، حُسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق7 درباره خوش رویی می فرماید:

تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَ تُطَیِّبُ کَلامَکَ وَ تَلْقی اَخاکَ بِبَشْرٍ حَسَنٍ.

حسن خلق آن است که برخوردت را نرم و سخنت را پاکیزه و برادرت را با خوش رویی دیدار کنی.

دین
مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرم خویی و ملایمت در رفتار با
دیگران دعوت می کند و آنان را از درشتی و تندخویی بازمی دارد. قرآن کریم در
ستایش پیامبر می فرماید: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ به درستی که تو
به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شدی».(قلم: 4(

حسن خلق و
گشاده رویی از برجسته ترین صفت هایی است که در معاشرت های احتماعی، موجب
جلب محبت می شود و در اثربخشی سخن فرد بر دیگران، اثری شگفت انگیز دارد. از
این رو، خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را از میان انسان های عطوف و
نرم خو برگزید تا بتوانند بهتر در مردم اثر بگذارند و آنان را به آیین الهی
جذب کنند. این مردان بزرگ، برای تحقق بخشیدن به اهداف الهی، با بهره مندی
از حُسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رفتار می
کردند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و
او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و
دگرگون می کردند.
پیام متن:

سفارش اسلام به گشاده رویی و خوش اخلاقی و اینکه حسن خلق، رمز موفقیت انبیای الهی و مبلغان دینی است.
پیامبر اکرم نمونه کامل اخلاق

خداوند کریم، اخلاق نیکوی پیامبر را عنایتی از جانب خویش می داند و می فرماید:

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ. (آل عمران:159)

در پرتو رحمت و لطف خدا، با آنان مهربان و نرم خو شده ای و اگر خشن و سنگ دل بودی، از گردت پراکنده می شدند.

بسیار
رخ می داد که افراد، با قصد دشمنی و آزار دادن پیامبر خدا به حضور ایشان
می رسیدند، ولی نه تنها به ایشان اهانت نمی کردند، بلکه با کمال صمیمیت،
اسلام را می پذیرفتند و از آن پس، رسول اکرم محبوب و مراد آنان می شد.

بدیهی
است که خوش رفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش های والای اخلاقی به
شمار می رود. قرآن کریم، یاران رسول اکرم9 را نیز به این صفت ستوده و
فرموده است:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. (فتح: 29)

محمد، رسول خدا و کسانی که با او هستند، در برابر کفار، سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
پیام متن:

1.پیامبر اسلام، نمونه کامل مهربانی و حسن خلق بود و از این راه، بر دیگران تأثیر می گذاشت.

2.یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به این خلق نیکو، دعوت و سفارش شده اند.
خوش رفتاری با کافران و مجرمان

پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله با کافران و مجرمان نیز رفتار پسندیده ای داشت.
به این امید که ملایمت در آنان اثری سازنده داشته و در هدایت و نجات آنان
مؤثر باشد و نرمی گفتار و رفتار سبب شود از عقیده باطل یا کار ناپسند خود،
دست بردارند و اصلاح شوند. خدای متعال هنگام فرستادن حضرت موسی علیه السلام
و برادرش هارون به سوی فرعون، به آنان دستور می دهد:

اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی. (طه: 43 و 44)

به سوی فرعون بروید که سرکشی کرده است. با او به آرامی و نرمی سخن بگویید، باشد که پند گیرد.

روزی
مردی یهودی که ادعا می کرد، چند دینار از پیامبر طلب دارد، طلب خود را
خواست. آن حضرت فرمود: اکنون ندارم. مرد یهودی گفت: شما را رها نمی کنم تا
طلبم را بپردازید. پیامبر فرمود: من هم اینجا، در کنار تو می نشینم. مرد
یهودی آن قدر نشست که حضرت، نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و نماز صبح روز بعد
را نیز همان جا خواند. اصحاب خواستند یهودی را بیازارند، ولی حضرت آنها را
بازداشت. عرض کردند: آیا اجازه دهیم، یک یهودی شما را بازداشت کند؟ حضرت
فرمود: «خداوند مرا مبعوث نکرده است تا به مردم ستم کنم.» پس به همراه
یهودی و تعدادی از مسلمانان تا نیمه های روز در آن مکان نشست. در این هنگام
یهودی گفت: گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و تو فرستاده خدا
هستی. سپس عرض کرد: به خدا سوگند، با این کارم، قصد جسارت به شما را
نداشتم، بلکه می خواستم بدانم اوصاف شما با آنچه در تورات به ما وعده داده
اند، تطبیق می کند یا خیر؟ من در تورات خوانده ام که پیامبر خاتم، در مکه
متولد می شود و به یثرب هجرت می کند. درشت خو و بداخلاق نیست، با صدای بلند
سخن نمی گوید و ناسزاگو و بدزبان نیست. اینک همه ثروتم را در اختیارتان می
گذارم تا در راه خدا خرج کنید.
پیام متن:

خوش خلقی می تواند عاملی سازنده و هدایتگر برای مجرمان و کفار باشد و خدا و رسولش نیز مسلمانان را به این شیوه نیکو فراخوانده اند.
تفاوت خوش خلقی با چاپلوسی

برخی
افراد به دلیل آگاهی نداشتن، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملق و چاپلوسی
اشتباه می گیرند. به همین دلیل، به ناحق، به مدح و ستایش صاحبان زور و زر
می پردازند و در برابر آنان کرنش می کنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود
را پای مال می سازند. اینان با کمال وقاحت، نام این رفتار ناشایست را حسن
خلق و مدارا می گذارند. چنین افرادی وقتی به افراد عادی و تهی دست می رسند،
گشاده رویی و نرم خویی را فراموش می کنند و چهره ای عبوس و خشن به خود می
گیرند. این صفت ناپسند، نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب
خشم خداوند می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره فرمود:

اذا مُدِحَ الفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ.

هر گاه شخصی ستایش شود، عرش الهی می لرزد و خداوند خشمگین می شود.

باید
در برخوردهای اجتماعی، رفتار پسندیده را از چاپلوسی بشناسیم و افراد
متخلّفی را که درصددند با چرب زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه
کنند، برانیم و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.
پیام متن:

حسن
خلق، صفتی درونی است که در برخورد با همه افراد، به گونه ای یکسان ظهور می
یابد، ولی چاپلوسی تنها در برابر ثروتمندان یا قدرتمندان نمود می یابد.
حسن خلق یا بی اعتنایی

از
نظر اسلام، حسن خلق، هرگز به معنای بی اعتنایی در برابر گناه و منکر نیست.
حسن خلق به این معنا نیست که اگر با منکری رو به رو شدیم، در برابر آن
سکوت کنیم، لبخند بزنیم یا در برابر رفتار زشت دیگران واکنش منفی نشان
ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و تند، زمانی ناپسند است که موضوع اهانت یا بی
اعتنایی به دین و ارزش های والای آن در میان نباشد. بنابراین، رنجاندن
نزدیک ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش های دینی و اخلاقی و
پای بندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهم ترین وظایف شرعی و
از مراتب نهی از منکر است. علی علیه السلام در این باره می فرماید:

أَمَرنا رَسُولُ اللّهِ صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ أَنْ نَلْقی أَهْلَ الْمَعاصی بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّةٍ.

پیامبر خدا به ما دستور داده است با معصیت کاران با چهره ای خشن رو به رو شویم.
پیام متن:

خوش رفتاری در برخورد با مؤمنان معنا و مفهوم می یابد، ولی با مجرمان و دین شکنان، برخوردی جدی انتظار می رود.
آثار دنیوی خوش اخلاقی

حسن
خلق افزون بر آنکه دارای پاداش اخروی است، آثار دنیوی فراوانی نیز برای
انسان به همراه دارد. خوش خلقی، پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می کند.
پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «حُسْنُ الْخُلْقِ یُثْبِتُ الْمَوَدَّةَ؛
خوش خویی، دوستی را پایدار می کند.» همچنین گشاده رویی سبب آبادی سرزمین ها
و طول عمر می گردد. امام صادق علیه السلام ، در این باره می فرماید:

اِنّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ وَ یَزِیدانِ فِی الْأَعْمارِ.

نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.

امام
علی علیه السلام نیز خوش خلقی را سبب وسعت روزی می داند و می فرماید: «فی
سِعَةِ الْأَخْلاقِ کُنُوزُ الْأَرْزاقِ؛ گنجینه های روزی در نرم خویی و
گشاده رویی است».

از سوی دیگر، خوش خلقی، موقعیت اجتماعی انسان را
ارتقا می دهد و او را محبوب می سازد. حضرت علی علیه السلام در این باره می
فرماید: «کَمْ مِنْ وَضیعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ؛ چه بسیار فرد بی
مقداری که خوش رویی او را برتری بخشیده است.» همچنین حسن خلق، مشکلات و
ناهمواری های زندگی را برای آدمی هموار می گرداند. امام علی علیه السلام در
کلامی دیگر می فرماید: «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ؛ هر
کس خلقش نیکو شد، راه های زندگی برایش هموار می گردد».

روزی علی
علیه السلام از سوی پیامبر مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم
پیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت، یکی از آن سه نفر را کشت و دو نفر
دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا آورد. پیامبر، اسلام را بر آن دو عرضه
کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر کرد. در
این هنگام، جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و عرض کرد:
خدای متعال می فرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند
است، عفو کن. آن گاه پیامبر از قتل او صرف نظر کرد. وقتی آن فرد دانست که
به سبب داشتن این دو صفت نیکو، مورد عفو الهی قرار گرفته است، شهادتین را
گفت و اسلام آورد. رسول الله صلی الله علیه و آله درباره وی فرمود: «او از
کسانی است که خوش خویی و سخاوتش، او را به سمت بهشت کشانید».
پیام متن:

از آثار دنیوی حسن خلق، استحکام دوستی، آبادی سرزمین ها، وسعت روزی، افزایش طول عمر و ارتقای موقعیت اجتماعی است.
آثار اُخروی خوش اخلاقی

گشاده
رویی نه تنها آثار دنیوی، بلکه فواید اخروی فراوانی نیز به دنبال دارد. از
آن جمله می توان گفت گشاده رویی موجب رسیدن به مراتب عالی معنوی می گردد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَةِ وَ أَشْرَفَ الْمَنازِلَ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَةِ.

بنده در سایه خوش اخلاقی خود، به مراتب بزرگ و مقام های والایی در آخرت می رسد؛ اگر چه عبادتش ضعیف است.

همچنین
حسن خلق، حساب قیامت را آسان می سازد. حضرت علی علیه السلام بدین گونه بر
این امر صحه می گذارد: «حَسِّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللّهُ حِسابَکَ؛
اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند». آمرزش گناهان از دیگر
آثار اخروی گشاده رویی است. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَةَ کَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ.

اخلاق نیکو، لغزش ها را ذوب می کند، همان گونه که آفتاب یخ را.

پیامبر رحمت نیز در مژده ای زیبا، خوش خلقی را راهی به بهشت شمرده و فرموده است:

اَکْثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتی الجَنَّةَ تَقْوی اللّهِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ.

بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می روند، تقوای الهی و حسن خلق است.
پیام متن:

از آثار اخروی حسن خلق، رسیدن به مراتب متعالی، آسانی حساب آخرت، آمرزش گناهان و جواز ورود به بهشت است.

 

خوش اخلاقی و مزاح

از
دیگر موضوع های مرتبط با حسن خلق، موضوع مزاح است. شوخی به اندازه ای که
موجب زدودن اندوه از دل مومن و شاد کردن او باشد و به گناه، زیاده روی،
جسارت و سخنان زشت نینجامد، پسندیده است. سخنان پیشوایان دین در این باره
مبیّن همین امر است. پیامبر اسلام فرمود: «اِنّی لَاَ مْزَحُ وَ لا اَقُولُ
اِلاّ حَقّاً؛ من شوخی می کنم، ولی جز سخن حق نمی گویم».

شخصی به
نام یونس شیبانی می گوید: امام صادق علیه السلام از من پرسید: مزاح شما با
یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم: بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید؛
زیرا مزاح کردن، [نشانه] حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن، برادر
دینی ات را شادمان کنی. پیامبر خدا نیز با افراد شوخی می کرد و منظورش، شاد
کردن دل آنان بود».
پیام متن:

مزاح و شوخی کردن در چارچوب دینی، نوعی حُسن خلق است.
حدود مزاح و شوخی

پیامبر
اسلام و اولیای معصوم، زیاده روی در مزاح را همواره نکوهش کرده و آن را
نشانه جهالت، حماقت و پستی دانسته اند. حضرت علی علیه السلام در این سخن
کوتاه به این حقیقت اشاره می کند:

مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ اسْتُحْمِقَ، من کَثُرَ مِزاحُهُ استُجْهِلَ، مَنْ کَثُرَ مِزاحُهُ استُرْذِل.

هر کس شوخی اش بسیار شود، احمق می شود. کسی که شوخی اش بسیار شود، نادان می شود. هر کس شوخی اش افزون شود، فرومایه می شود.

هدف
مزاح باید برای شاد کردن دل دیگران باشد. بنابراین، اگر با شوخی کردن،
دیگران را برنجانیم یا کسی را مسخره کنیم، این شوخی، ممنوع و نکوهیده است و
چه بسا موجب کنیه توزی و دشمنی میان دوستان می گردد. امام علی علیه السلام
در این باره فرمود: «لِکُلِّ شَیْ ءٍ بَذْرٌ وَ بَذْرُ الْعَداوَةِ
الْمِزاحُ؛ برای هر چیزی، بذری است و بذر دشمنی، مزاح است».
پیام متن:

زیاده روی در مزاح، نشانه جهالت، حماقت، پستی و سبب ایجاد دشمنی است.

پسندیده بودن مزاح

پسندیده
بودن مزاح، دلیل تجویز جسارت و بی ادبی نیست. هنگام شوخی، نباید سخنان زشت
و دور از اخلاق اسلامی بر زبان انسان جاری شود؛ زیرا به تعبیر امام علی
علیه السلام : «سُنَّةُ للِّئامِ قُبْحُ الْکَلامِ؛ زشت گویی، شیوه
فرومایگان است».

نکته دیگر اینکه مزاح نباید برای انسان به صورت یک
عادت همیشگی درآید، به گونه ای که همواره دنبال بهانه ای باشد تا با کسی
شوخی کند؛ زیرا این صفت، تصویر زننده ای از انسان، در ذهن مردم ایجاد می
کند، به گونه ای که مردم، او را شخصی دلقک و بذله گو تصور می کنند و میان
شوخی ها و موضع گیری جدّی او فرقی نمی گذارند. امیرمؤمنان علی علیه السلام
در کلام دیگری می فرماید: «مَنْ جَعَلَ دَیْدَنَهُ الْهَزلَ لَمْ یُعْرَفْ
جِدُّهُ؛ هر کس شوخی را عادت خود قرار دهد، موضع جدّی او [از شوخی هایش
باز] شناخته نمی شود».

پیام متن:

در شوخی، باید به پرهیز از زشت گویی و سخنان ناشایست و عادت کردن به شوخی توجه شود.
آسیب های شوخی بی رویه

شوخی
کردن بدون رعایت حد و مرزهای آن، آفاتی درپی دارد. از جمله سبب ریختن
آبروی انسان می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «اَلْمِزاحُ
تَذْهَبُ بِماءِ الْوَجْهِ؛ شوخی، آبرو را از بین می برد.» همچنین ممکن است
شوخی موجب کینه توزی شود، چنان که امام علی علیه السلام در این باره
فرمود: «اَلْمِزاحُ تُورِثُ الضَّغائِنَ؛ شوخی، کینه ها را درپی دارد».

از
سوی دیگر، شوخی زیاد نور ایمان را از دل می برد و خنده زیاد، آدمی را از
یاد خدا و آخرت غافل می سازد. در حدیثی از امام کاظم علیه السلام آمده است:
«اِیّاکَ وَ الْمِزاحَ فَاِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ ایمانِکَ؛ از شوخی
بپرهیز که نور ایمان را از دلت می برد.» کلام آخر اینکه زیاده روی در مزاح،
شخصیت آدمی را خدشه دار می کند. امام علی علیه السلام در هشداری ارزنده می
فرماید: «افَةٌ الْهَیْبَتهِ الْمِزاحُ؛ شوخی، آفت هیبت است».
پیام متن:

شوخی زیاد، مایه آبروریزی، ایجاد کینه، زوال نور ایمان و از بین برنده شخصیت آدمی است.
نمونه هایی از شوخی در سیره معصومان علیهم السلام

پیامبر
بزرگوار اسلام با اینکه خود، شاخص ترین الگوی فضایل اخلاقی بود، گاه و بی
گاه با برخی افراد، شوخی های زیبا و نمکین می کرد، ولی هیچ گاه از چارچوب
حق خارج نمی شد و جز شاد کردن دل های مردم و زدودن غبار غم از سیمای آنان،
هدف دیگری نداشت. نقل شده است روزی پیامبر، پیرزن فرتوتی را دید که دندان
هایش ریخته بود. فرمود: «آگاه باشید که پیرزنان بی دندان، وارد بهشت
نخواهند شد.» پیر زن از شنیدن این سخن، گریان و اندوهگین شد. حضرت که متوجه
حال او بود، علت گریه اش را پرسید. عرض کرد: ای رسول خدا! من بی دندان
هستم. حضرت خندید و فرمود: «بله، تو با این حال وارد بهشت نخواهی شد، بلکه
نخست جوان می شوی و دندان هایت می روید، آن گاه به بهشت می روی».

همچنین
رسول خدا صلی الله علیه و آله گاهی مطلبی به خردسالان می فرمود و سپس به
شوخی می گفت: «لاتَنْسَ یا ذا لْأُذُنَیْنِ؛ ای صاحب دو گوش، فراموش نکن».

بدیهی
است که این مقدار مزاح، نه تنها اثر منفی ندارد، بلکه سبب افزایش محبت و
صمیمیت میان افراد می شود. همچنین اندوه و ناراحتی ناشی از مشکلات زندگی را
که موجب کسالت روحی می شود و نشاط و امید آدمی را تحت تأثیر قرار می دهد،
برطرف می کند.
پیام متن:

در سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، پرداختن به شوخی برای شادکردن مردم دیده می شود.

 

خوش‌رویی از نظر دین اسلام

 

دین
اسلام به طرز رفتار و برخورد انسان‌ها با یکدیگر اهمیت می‌دهد و به
انسان‌های مؤمن و باایمان سفارش می‌کند که با یکدیگر با محبت و گشاده‌رویی
برخورد کنید.
پیامبر اسلام(ص) که خودشان نمونه رفتار و اخلاق نیکو برای
مسلمانان بودند، با مردم با خوش‌رویی رفتار می‌کردند، حتی به کودکان سلام
می‌دادند و با یاران، نزدیکان و همه مردم با خوش‌اخلاقی رفتار می‌کردند؛ آن
حضرت در این باره فرموده‌اند: با برادرت با گشاده‌رویی برخورد کن. از نظر
دین اسلام انسان‌های مؤمن با هم برادر هستند و رسول‌الله(ص) با حضرت علی(ع)
پیمان برادری بسته بودند.
همچنین حضرت علی(ع) فرموده‌اند: گشاده‌رویی
رشته‌ی دوستی است. یعنی پیوند میان مردم را زیاد می‌کند. همچنین گشاده‌رویی
موجب محبت و علاقه میان مردم مسلمان می‌شود.
ویژگی‌های انسان مؤمن با
غیرمؤمن فرق دارد. حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: انسان مؤمن در ظاهر
خوشرو و خوش برخورد و در دین قوی و در دل غمگین است.
در مقابل خوش‌رویی،
ترش‌رویی وجود دارد. رسول‌خدا(ص) می‌فرمود: خداوند هر کسی را که نسبت به
دیگران ترش‌رو باشد، دوست نمی‌دارد. گشاده‌رویی از ترش‌رویی اثربخش‌تر است.

خوش‌رویی مایه محبت میان دوستان و ر فیقان می‌شود و خوش‌رویی نوعی
احسان است. اگر مال ندارید که در راه خدا احسان کنید؛ پس با گشاده‌رویی و
خوش‌رویی با مردم رفتار کنید.

«اسد اسدی آسیا بدری »

 

پیامبر اکرم (ص) نماد اخلاق
 

هدف
از بعثت پیامبران ایجاد اخلاق حسنه و نیکو بود ، حضرت محمد (صلّی الله
علیه و آله و سلّم) نیز به عنوان خاتم پیامبران مبعوث شد تا فضایل اخلاقی و
خلقیات نیکو را تحقق بخشیده و رذایل اخلاقی را یادآور شود ، شک نیست یکی
از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام ، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت
با مردم بود .
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کاملترین
انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است. در عظمت پیامبر اسلام همین بس که
خداوند متعال در قرآن آن حضرت را با « یا ایها الرسول » و « یا ایها النبى »
مورد خطاب قرار داده و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان
معرفى می کند ، حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حق داراى
اخلاقى کامل و جامع تمام فضایل و کمالات انسانى است.
شک نیست یکی از
مهمترین عوامل پیشرفت اسلام ، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با
مردم بود . در طول زندگى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند . در
مقام نیایش همیشه می گفت : « خدایا از بیکارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه
می برم » و مسلمانان را به کار کردن تشویق می کرد .
او همیشه جانب عدل و
انصاف را رعایت می کرد و در تجارت به دروغ و تدلیس متوسل نمی شد ، هیچ گاه
در معامله سختگیرى نمی کرد ، با کسى مجادله و لجاجت نداشت و کار خود را به
دیگری واگذار نمی کرد .
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى می دانست و می فرمود : این دو در همه
تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است . در نظر پیامبر اسلام (صلّی الله
علیه و آله و سلّم) همه افراد جامعه ، موظف به مقاومت در برابر ستمکاران
هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند .
محمد (صلّی الله علیه و آله و
سلّم) که خاتم الانبیا است در برابر کسانى که با وى مشاجره می کردند تنها
به خواندن آیاتى از قرآن اکتفا می کرد و یا عقیده خویش را با سبکى ساده و
طبیعى می فرمود و به جدل نمی پرداخت .
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و
آله و سلّم) چنان متواضع بود که تمام خودخواهان ، مغروران متکبران را به
اعجاب وا می داشت . زندگی آن حضرت ، رفتار و خصوصیات اخلاقی وی ، محبت ،
قدرت ، خلوص ، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام می بخشید .
سادگى
رفتار ، نرمخویى و فروتنی حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از
صلابت شخصیت و جذبه معنویت وی نمی کاست . هر دلى در برابرش به خضوع می نشست
و هر غرورى از شکستن در پاى عظمت زیبای او سیراب می شد .
پیامبر اسلام
(صلّی الله علیه و آله و سلّم) علاوه بر این که ارزش هاى اخلاقى را بسیار
ارج ‏مى ‏نهاد ، خود در سیره عملى‏ برجسته فضایل اخلاقى و ارزش ‏هاى والاى
‏انسانى بود ، او در همه ی ابعاد زندگى با چهره ‏اى شاد و کلامى ‏دلاویز با
حوادث برخورد مى ‏کرد .

تلاش برای تحقق انسانیت
 

وجود
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) براى همه مردم مایه رحمت بود و
هیچ کس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمی کرد . همه مردم نزد او
روزى خور خداوند بودند .
آن حضرت عموم مردم را به رشد و اعتلای انسانیت
، صلح ، گذشت و بخشش دعوت می کرد . از این رو ، مشاهده می کنیم که جنگ هاى
او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقق انسانیت انجام می
شده است .

بخشایش و گذشت
 

بد
رفتارى و بى حرمتى به شخص خود را با نظر اغماض می نگریست ، کینه کسى را در
دل نگاه نمی داشت و در صدد انتقام برنمی آمد . روح بلند آن حضرت عفو و
بخشایش را بر انتقام ترجیح می داد .
در جنگ احد با آن همه قصاوت و
اهانتی که به پیکرعمویش حمزه روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت متألم
بود ، دست به عمل متقابل با کشتگان قریش نزد و بعدها که به مرتکبین آن و از
آن جمله هند زن ابوسفیان دست یافت ، در مقام انتقام برنیامد .

اخلاق فرماندهى
 

رسول
اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم ) به اخلاقى آراسته بود که خداوند او را
چنین می ستاید : « وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظیم » .
موصوف بودن به
این اخلاق ، از او یک فرمانده موفّق ساخته بود که می توانست او را به مقصود
رسانده و در بسیارى از جنگ ها پیروزى را براى او به ارمغان آورد . آن حضرت
به تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشکریان و مردم خود مدارا می
کرد ، راستگویى امین ، وفادار به عهد و پیمان خود بود ، هنگام غضب خشم خود
را فرو می برد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و می گذشت . او بین مردم «
صلح و دوستى » برقرار می ساخت و از آنان کینه ، دشمنى و فتنه را دور می
کرد و هر کسى را در جایگاه خود قرار می داد .
برجسته ترین صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از : تدبیر ، تفکّر و دور اندیشى .
این
صفات در عملکردهاى او نمایان است . با تفکّر و اندیشه در مورد وضع قوم او
می توان فهمید که رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) عاقلترین مردم
جهان بوده است ؛ زیرا قومى را به رغم خشونت و تندى اخلاق و فخرفروشى و سخت
خویی اى که داشتند ، چنان تربیت و رهبرى کرد که ، با همه این اوصاف ، از
حامیان جدّى او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد
برخاستند .
رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) ، روش هاى جدیدى را
در جنگ ، حکومت ، مدیریت ، سیاست ، اقتصاد و مسائل اجتماعى به وجود آورد .

در جنگ احزاب به کندن خندق پرداخت ، در غزوه حدیبیّه با قریش مذاکره
کرد و با انعقاد پیمانى به نتایج عملى آن ، که بعدها نمایان شد ، دست یافت و
به همین گونه در هر میدان جنگى به ابتکارى جدید دست می زد که او را در
پیروزى بر دشمن یارى می کرد و آنان را از اقدامات و تاکتیک هاى خود در بُهت
و سرگردانى فرو می برد .
رسول اکرم ( صلى الله علیه و آله و سلم )
موفّق گردید حاکمیّتى از هر جهت با شکوه و محترم برپا دارد تا همه مردم از
زعامت و رهبرى او بهره مند گشته و به اوامر او ، پس از رهایى از طاعت
رهبران مختلف ، گردن نهند .
دعوت رسول خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم
) به اسلام ، مبتنى بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامى که قساوت دشمن و
سختگیرى آنان بر مسلمانان زیاد شد ، مورد توجّه قرار نمی داد .
در
حقیقت ، براى دفعِ زور ، به زور متوسّل می شد . از این رو ، جنگ هاى او از
آغاز بر اساسى ثابت و استوار قرار داشت که لشکر اسلامى از آن غفلت نمی کرد ،
از جمله : دعوت مردم به دین جدید ، انعقاد پیمان صلح و پرداخت جزیه یا فتح
سرزمین آنان ، و نبرد با کسانى که با او دشمنى کنند .

نقش اخلاق در سیره ی عملی پیامبر
 

یکى
از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏ دلاویز و
پرجاذبه ی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با انسان‏ ها بود .
سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏ سزایى داشت :
الف ) اخلاق پیامبر (ص)
ب ) شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)
ج ) انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)
در
قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درپیشرفت
اسلام و جذب ‏دل ‏ها تصریح شده است ، آن جا که مى‏ خوانیم : « فبما رحمة من
الله‏ لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏ و
استغفر لهم و شاورهم فى الامر : اى رسول ما ! به خاطر لطف و رحمتى که از
جانب خدا ، شامل حال تو شده ، با مردم مهربان‏ گشته‏ اى ، و اگر خشن و
سنگدل بودى ، مردم از دور تو پراکنده‏ مى ‏شدند ، پس آن ‏ها را ببخش ، و
براى آن‏ها طلب آمرزش کن ، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما . »
ازاین
آیه استفاده مى ‏شود که : الف ) نرمش و اخلاق نیک ، یک هدیه الهى است ،
کسانى که نرمش ندارند ، از این موهبت الهى محرومند؛ ب ) افراد سنگدل و سخت‏
گیر نمى‏ توانند مردم دارى کنند ، و به جذب‏ نیروهاى انسانى بپردازند ؛ ج )
رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است ؛ د ) باید دست ‏شکست
‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت و جذب کرد ( با توجه به این که
شأن نزول آیه مذکور در مورد ندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است )
؛ هـ ) مشورت با مردم از خصلت ‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب ‏انسجام
مى‏ گردد .
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علاوه بر این
که ارزش ‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏ مى‏ نهاد ، خود در سیره عملى‏ اش مجسمه
فضایل اخلاقى و ارزش‏ هاى والاى ‏انسانى بود ، او در همه ابعاد زندگى با
چهره ‏اى شادمان و کلامى‏ دلاویز با حوادث برخورد مى‏ کرد .

نمونه ‏هایى از اخلاق پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

در
سیره عملى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صدها نمونه از اخلاق نیک و
زیبا وجود دارد که هر کدام نشانگر قطره ‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏
حضرت است ، همان گونه که خداوند با تعبیر « و انک لعلى خلق‏عظیم ؛ و همانا
تو اخلاق عظیم و برجسته‏ اى دارى ‏» به این مطلب اشاره فرموده است .
نظر شما را به چند نمونه از آن‏ ها جلب‏ مى ‏کنم :
الف
) عدى بن حاتم مى‏ گوید : « هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت ‏سپاه اسلام
درآمد و من به سوى شام گریختم ، پس از مدتى خواهرم‏ با کمال وقار و متانت
‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏ گریخته‏ ام و او را تنها گذاشتم سرزنش
کرد ، عذرخواهى کردم ، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود
، پرسیدم : « این مرد ( پیامبر اسلام ) را چگونه دیدى ؟ » گفت : « سوگند
به‏ خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم ، سزاوار است که به او بپیوندى که در
این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته ‏اى‏ » . با خود گفتم به راستى که
نظریه صحیح همین است ، به عنوان پذیرش ‏اسلام ، به مدینه سفر کردم ، پیامبر
(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مسجد بود ، در آن جا به‏ محضرش رسیدم ،
سلام کردم ، جواب سلامم را داد و پرسید : کیستى ؟ عرض کردم عدى بن حاتم
هستم ، آن حضرت برخاست و مرا به ‏سوى خانه ‏اش برد ، در مسیر راه با این که
مرا به خانه مى‏ برد ، بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد ، اظهار
نیاز نمود ، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدتى طولانى در آن جا
توقف کرد و آن بانو را در مورد تأمین نیازهایش راهنمایى فرمود . با خود
گفتم : « سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست » . سپس از آن جا گذشتیم وبه
خانه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وارد شدم ، پیامبر (صلّی الله
علیه و آله و سلّم) از من استقبال و پذیرایى گرمى نمود ، زیراندازى که از
لیف خرما بود، نزدم آورد و به من فرمود : بر روى آن بنشین . گفتم : بلکه
شما بر آن ‏بنشینید . فرمود : نه ، شما بر آن بنشین ، خود آن حضرت بر روى‏
زمین نشست ، با خود گفتم : این نیز نشانه دیگر که آن حضرت ،پادشاه نیست .
سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏ فرمود ، دریافتم که او بر
رازها آگاهى دارد ، و فهمیدم که‏ پیامبر مرسل می ‏باشد ، بیانات و پیشگویی
ها و مهربانى‏ هایش مرا شیفته ‏اش کرده و همان جا مسلمان شدم » .
ب )
در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سال
هفتم هجرت‏ رخ داد ، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر ، جمعى از
یهودیان‏ به اسارت سپاه اسلام در آمدند ، یکى از اسیران ، صفیه دختر حى بن
‏اخطب ( دانشمند سرشناس یهود ) بود . بلال حبشى ، صفیه را به همراه زنى
دیگر به اسارت گرفت و آن‏ ها رابه حضور پیامبر (صلّی الله علیه و آله و
سلّم) آورد ، ولى هنگام آوردن آن ‏ها اصول اخلاقى را رعایت نکرد ، و آن‏ ها
را از کنار جنازه‏ هاى کشته شدگان یهود حرکت ‏داد ، صفیه وقتى که پیکرهاى
پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏ شد و صورتش را خراشید ، و خاک بر سر
خود ریخت ، و سخت‏ گریه کرد . هنگامى که بلال آن ها را نزد پیامبر (صلّی
الله علیه و آله و سلّم) آورد ، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از
صفیه پرسید : « چرا صورتت را خراشیده‏ اى و این‏ گونه خاک ‏آلود و افسرده
هستى ؟ » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ ها را بیان کرد ، رسول اکرم
(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از رفتار غیر انسانى و خلاف ‏اخلاق اسلامى
بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود : « ا نزعت منک الرحمة
یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى رجالهما : اى بلال ! آیا مهر و محبت و
عاطفه از وجود تو رخت ‏بر بسته که آن‏ ها را از کنار کشته‏ شدگانشان عبور
مى ‏دهى ؟ چرا بى ‏رحمى کردى ؟ » جالب این که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و
آله و سلّم) براى جبران رنج‏ ها و ناراحتى‏ هاى‏ صفیه ، با او ازدواج کرد ،
سپس او را آزاد ، و بار دیگر با پیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به
این ترتیب ، ناراحتى‏ هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود .
ج ) در
ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد ، شیماء دختر حلیمه که خواهر
رضاعى پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود ، با جمعى از دودمانش‏ به
اسارت سپاه اسلام در آمدند . پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هنگامى
که شیماء را درمیان اسیران دید ، به یاد محبت ‏هاى او و مادرش در دوران‏
شیرخوارگى ، احترام و محبت ‏شایانى به شیماء کرد . پیش روى او برخاست و
عباى خود را بر زمین گستراند ، و شیماء را روى آن ‏نشانید ، و با مهربانى
مخصوصى از او احوال‏ پرسى کرد ، و به او امر فرمود : « تو همان هستى که در
روزگار شیرخوارگى به من محبت ‏کردى … » شیماء از پیامبر (صلّی الله علیه و
آله و سلّم) تقاضا کرد ، تا اسیران طایفه ‏اش را آزاد سازد ، پیامبر (صلّی
الله علیه و آله و سلّم) به او فرمود : « من سهمیه خودم را بخشیدم ، و در
مورد سهمیه سایر مسلمانان ، به تو پیشنهاد مى‏ کنم که بعد از نماز ظهر
برخیز و در حضور مسلمانان ، بخشش مرا وسیله ی خود قرار بده تا آن ها نیز
سهمیه خود را ببخشند . شیماء همین کار را انجام داد ، مسلمانان گفتند : «
ما نیز به‏ پیروى از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سهمیه خود را
بخشیدیم » . « پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به شیماء فرمود : اگر
بخواهى با کمال محبت و احترام ، در نزد ما بمان و زندگى کن ، و اگر دوست‏
دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏ مند مى ‏سازم و به سلامتى به سوى قوم ‏خود
بازگرد . » شیماء گفت : مى‏ خواهم به سوى قوم خود بازگردم . پیامبر (صلّی
الله علیه و آله و سلّم) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏
ازدواج کردند ، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خود ادامه دادند .

 

 

اخلاق از دیدگاه رسول مکرم اسلام

 چه
کسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انکار کند؟ آیا هنگامی که حقوق
فردی مورد تجاوز قرار می‌گیرد اگر تمام قدرت‌های ذخیره وجود او در پرتو غضب
بر افروخته نگردد چگونه ممکن است در حال خونسردی از حقوق خویش دفاع کند؟
اما همین خشم و غضب اگر از محورهای اصلی خود منحرف گردد و مهار آن از دست
عقل رها شود انسان را به صورت حیوان درنده‌ای بیرون می‌آورد که حد و مرزی
نمی‌شناسد.  پس از این که ویژگی اخلاق را مورد بررسی قرار دادیم اینک به
گفتارهای رسول اکرم در این خصوص توجه فرمایید:

1-بعثت لا تمم حسن الخلق؛ من برای تکمیل خوبی‌های اخلاق مبعوث شده‌ام.

2-اکمل المومنین ایماناً احسنهم خُلُقاً؛ کامل‌ترین مومنان از نظر ایمان کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد.

3-إن اثقل شی یوضع فی میزان المومن یوم القیامه خلق حسنٌ؛ روز قیامت سنگین‌ترین چیز در ترازوی مومن اخلاق خوب خواهد بود.

4-إنّ من خیارکم احسنکم اخلاقاً؛ بهترین شما کسی است که دارای بهترین اخلاق باشد.

5-عن
رجل من مزینه قال: قالوا یا رسول الله! ما خیر ما اُعطی الانسان؟ قال:
الخُلق الحَنَنُ؛ مردی از قبیله مزینه روایت می‌کند که بعضی از اصحاب اظهار
داشتند: ای رسول خدا! بهترین چیزی که به الانسان عطا شده چیست؟

فرمودند: اخلاق نیکو.

از عائشه روایت شده که از رسول اکرم شنیدم که فرمودند:

انسان مومن، با اخلاق خوب خود، به مرتبه و مقام کسانی می‌رسد که شب‌ها نماز نافله می‌خوانند و روزها همیشه روزه می‌گیرند.

6- عن عائشه قالت: سمعت رسول اللهصلی الله علیه یقول: إنّ المومن لیُدرکُ بحسن خُلُقه درجه قائم الیل و صائم الانهار.

از عائشه روایت شده که از رسول اکرم شنیدم که فرمودند:

انسان مومن، با اخلاق خوب خود، به مرتبه و مقام کسانی

می‌رسد که شب‌ها نماز نافله می‌خوانند و روزها همیشه روزه می‌گیرند.

7-عن
معاذٍ قال: کان آخر ما وصّانی به رسول اللهصلی الله علیه حین وضعت رِجلی
فی الغَوْزِ أن قال: یا معاذ! أحسن خلقک للناس؛ از حضرت معاذ بن جبل روایت
است که آخرین وصیت آن حضرت هنگامی که پا در رکاب اسب گذاشته بودم این بود
که اخلاق خود را برای مردم نیک بگردان.

در پرتو این
احادیث، به خوبی می‌توان درک کرد که اخلاق از دیدگاه اسلام چه ارزشی دارد
ولی متاسفانه امروز عموم مسلمانان به جای خود، افراد متدین و کسانی که به
عبادت نوعی اهمیّت قایل‌اند، آنان نیز درباره اخلاق بسیار بی‌تفاوت به نظر
می‌رسند، بعضی چنین می‌پندارند که عمل کردن به تمام احکام فقط برای کسانی
لازم است که می‌خواهند خیلی به درجه کمال دست یابند اما برای نجات، نماز و
روزه کافی‌اند، در صورتی که این پندار اشتباه است زیرا همچنان که نماز و
روزه باعث نجات از عذاب الهی هستند. اختیار نمودن اخلاق خوب و دوری از
اخلاق بد نیز برای این هدف ضروری است.

تربیت اخلاقی از
چنان حساسیتی برخوردار است که نبی مکرم اسلام مجاهد واقعی شخصی را معرفی
می‌کند که با رذایل اخلاقی به مبارزه برمی‌خیزد.

«المجاهد من جاهد نفسه.»

مولای روم دراین باره چه زیبا می‌سراید:

ای شهان کشتیم ما خصم برون

 

ماند خصمی زوبتر در اندرون

 

کشتن این، کار عقل و هوش نیست

 

شیر باطن سخره خرگوش نیست

 

قد رجعنا من جهاد الاصغریم

 

با نبی اندر جهاد اکبریم

 

سهل شیری دان که صنم را بشکند

 

شیر آن را دان که خود را بشکند

 

آری!
مواجه با رذایل اخلاقی یک جهاد ابدی و پایان ناپذیر است، یک مرد داخلی که
به مراتب از نبرد خارجی خطرناک‌تر می‌باشد و شکست در آن ذلت و زبونی با خود
به همراه دارد.

لازم به یاد آوری است که بدون ایمان،
اخلاق یا هر عمل دیگر، هیچ گونه ارزش و اعتباری ندارند. ایمان برای هر عمل
به منزله روح و جان است اگر شخصی بدون این که بر ادّله و رسول او ایمان
داشته باشد؛ اما از اخلاق خوب برخوردار بود این اخلاق، اخلاق حقیقی نیست
بلکه صورت اخلاق است که فاقد هر گونه ارزشی به نزد خداوند است.

 

اخلاق بد نوعی بیماری است

وجود
انسان مرکب از نیروهای متضادی است از سویی هوس‌های سرکش و غرایز و امیال
حیوانی او را به طغیان، تعدی نسبت به حق همنوعان، هوسبازی دروغ و خیانت
دعوت می‌کنند و از طرفی نیروی عقل و ادراک، عواطف انسانی و وجدان او را به
عدالت، نوع دوستی، پاکدامنی، درستکاری و تقوی فرامی‌خوانند.

همانطور
که در ساختمان جسم انسان یک عضو بی‌مصرف و بی‌کار آفریده نشده در ساختمان
روح و جان او نیز هر غریزه و انگیزه‌ای نقش حیاتی دارد و تنها در صورت
انحراف از وضع طبیعی و بر هم خوردن تعادل به صورت‌های خطرناک و کشنده بیرون
می‌آیند.

کشمکش این نیروها در همه انسان‌ها وجود دارد و
پیروزی نسبی یکی از این عوامل موجب می‌شود که افراد از نظر ارزش‌های انسانی
در سطوح کاملاً مختلفی باشند، گاهی از مقرب‌ترین فرشتگان بالاتر و زمانی
از خطرناک‌ترین درندگان پست می‌شود.

ولی نکته‌ای که در
اینجا لازم است به آن توجه شود این است که غرایز و امیال و شهوات به صورت
اصلی و طبیعی و متعادل نه تنها زیانبخش نیستند، بلکه وسایل ضروری ادامه
حیات خواهند بود.

به عبارت دیگر، همانطور که در ساختمان
جسم انسان یک عضو بی‌مصرف و بی‌کار آفریده نشده در ساختمان روح و جان او
نیز هر غریزه و انگیزه‌ای نقش حیاتی دارد و تنها در صورت انحراف از وضع
طبیعی و بر هم خوردن تعادل به صورت‌های خطرناک و کشنده بیرون می‌آیند.

مثلاً
چه کسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انکار کند؟ آیا هنگامی که
حقوق فردی مورد تجاوز قرار می‌گیرد اگر تمام قدرت‌های ذخیره وجود او در
پرتو غضب برافروخته و بسیج نگردد چگونه ممکن است در حال خونسردی از حقوق
خویش دفاع کند؟ اما همین خشم و غضب اگر از محورهای اصلی خود منحرف گردد و
مهار آن از دست عقل رها شود انسان را به صورت حیوان درنده‌ای بیرون می‌آورد
که هیچگونه حد و مرزی را به رسمیت نمی‌شناسد .

بنابراین
همان طور که به هم خوردن تعادل جسمی همیشه با عوارض ناگواری همراه است که
نام بیماری به آن می‌دهند، به هم خوردن تعادل قوای روحی و غرایز و امیال
نیز یک نوع «بیماری روحی» محسوب می‌گردد که علمای اخلاقی به آن «بیماری
قلب» می‌گویند.

 

هشدار قرآن و حدیث از اخلاق بد

در
قرآن مجید و احادیث نبوی مانند نماز و روزه بر اخلاق خوب بسیار تاکید شده
است و همان طور که متخلفین از عبادات به عذاب تهدید شده‌اند به آدم‌های
بداخلاق نیز به شدت هشدار داده شده است. مثلاً بخل یک بیماری اخلاقی است،
خداوند درباره آن می‌فرمایند: “ولا یحسبن الذین یبخلون بماء آتاهم ادلما من
فضله هو خیراًَ لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة” (آل
عمران/ 180) ؛ آنان که نسبت بدانچه خداوند از فضل خود بدیشان عطا کرده است
بخل می‌ورزند گمان نکنند که این کار برای آنان خوب است و به سود ایشان
می‌باشد، بلکه این کار برای آنان بد است و به زیان ایشان تمام می‌شود. در
روز قیامت همان چیزی که بدان بخل ورزیده‌اند طوق (سنگین اسارت بر گردن)
ایشان می‌گردد.

همین طور در سوره همزه کسانی که مال را بیش
از حد دوست می‌دارند و بر دیگران طعنه جویی و عیب ورزی می‌کنند به عذاب
دوزخ تهدید شده‌اند!

پیامبر اکرم در حدیثی درباره همسایه
سه بار قسم خورده چنین فرموده‌اند: «والله لایومن، و الله یومن و الله
یومن، قیل من یا رسول الله؛ قال الذی لا یامن جاره بوائقه»؛ قسم به خدا
مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، پرسیده شد چه کسی
ای رسول خدا؟ فرمودند: کسی که همسایه‌اش از اذیت و آزار او در امان نباشد.

ویل
لکل همزة لمزة. الذی جمع مالاً و عدّده. یحسب انّ ما له اخلده. کلاً
لینبذن فی الحطمه” ؛  وای به حال هر که عیب‌جو و طعنه زن باشد، همان کسی که
دارائی فراوانی را گرد می‌آورد و آن را بارها و بارها می‌شمارد، آخر گمان
می‌برد که دارایی‌اش به او جاودانگی می‌بخشد، هرگز چنین نیست او بدون شک به
خرد کنند ه و درهم شکننده پرت می‌گردد و فرو انداخته می‌شود.

ملاحظه
بفرمایید در آیات فوق فقط به خاطر اخلاق سوء وعید دوزخ بیان شده است. همین
طور در احادیث نبوی، راجع به بعضی اخلاق سوء وعید بسیار شدید ذکر شده است
مثلاً درباره تکبر فرموده است: « ولا یدخل الجنة من فی قلبه مثقال ذرة من
کبر» ؛ کسی که ذره‌ای تکبر در دلش باشد، وارد بهشت نخواهد شد.

در
باره دورویی ارشاد رسول گرامی این است: «تجدون شر الناس یوم القیامة ذا
الوجهین یاتی هولاء بوجه و هولاء بوجه»؛ بدترین انسان روز قیامت آدم دو رو
خواهد بود کسی که در برخورد با افراد تغییر چهره می‌دهد.

درباره
عدم ترحم می‌فرماید: «لا یرحم الله من لا یرحم الناس» خداوند بر شخصی که
بر مردم رحم نمی‌کند، رحم نکند، در این حدیث کلمه «الناس» به صورت عام ذکر
شده که شامل مومن، کافر، متقی و فاجر می‌شود. بدون تردید، رحم و کرم حق همه
انسان‌هاست، البته برای کافر و فاسق عطوفت راستین فقط در این است که از
انجام کفر و فسق آنان ناراحت و نگران نبوده و در تلاش حفاظت آنان- دفع کفرو
فسق – باشیم.

در پاره‌ای از روایات آدم بداخلاق غیر مومن خوانده شده است.

رسول
مکرم اسلام سوگند خورده و می‌فرماید: «و الذی نفس بیده لا یومن عبد حتی
عیب لاخیه ما یحب نفسه»؛ قسم به ذاتی که جانم در دست اوست انسان مومن
نمی‌شود مگر این که برای برادرش چیز را بپسندد که برای خود می‌پسندد .

در
حدیثی درباره همسایه سه بار قسم خورده چنین فرموده‌اند: «والله لایومن، و
الله یومن و الله یومن، قیل من یا رسول الله؛ قال الذی لا یامن جاره
بوائقه»؛ قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن
نیست، پرسیده شد چه کسی ای رسول خدا؟ فرمودند: کسی که همسایه‌اش از اذیت و
آزار او در امان نباشد.

در محتوای این احادیث باید فکر
نمود گناهانی که درباره آنان تهدید بیان شده و مرتکب آن م


مروری بر جایگاه اخلاق در اسلام

مقدمه:

بدون شک ، قرآن کریم
تنها برنامه زندگی است که سعادت و خوشبختی را برای هر فرد تضمین می‌کند،
در این اساسنامه که از سوی خالق وآمرانسان تنظیم شده، نیازهای ریز و درشت
او برای رسیدن به کمال سعادت وخوشبختی مطرح شده است .

دین اسلام مجموعه
ای از عقاید و تعالیم و دستورات عملی می باشد که در قالب تعالیمی هدایت
بخش بر قلب پیامبر(ص) از جانب خالق حکیم وحی شده است و نظام اخلاقی را به
صورت مجموعه آموزه هایی که راه و رسم زیستن به نحو شایسته و بایسته را در
آن ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین
نموده، ودر نتیجه بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق
را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. ازاین رو سخن گفتن از
نظام اخلاقی منسوب به اسلام امری موجه وگفت وگودرباره ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود

قطعاً خاستگاه بنیادین دستورات
اخلاقی در اسلام، نه لذت‌طلبی است و نه سودجویی، نه خرد و نه وجدان، نه عرف
و نه جامعه و نه تجدد مآبی، و نه دیگر چیزهایی که مکاتب اخلاقی مطرح
کرده‌اند، بلکه منبع فرامین و ملاک عمل و دستور اخلاقی – در اساس کار –
همان وحی الهی است.

بر همین مبنا خیر، آن چیزی است
که خداوند فرمان انجام آن را صادر نموده است، و شر و بدی، آن چیزی است که
خداوند از آن نهی فرموده است. به عبارت دیگر شریعت اسلام شریعتی است همنوا
با سرشت سالم، و موافق با اندیشه بالنده و رشدیافته. و جای شگفتی نیست که
قرآن وارستگان و صاحبان اخلاق نیکو را با صفت ﴿لِّأُولِی الْأَلْبَابِ﴾ توصیف می‌کند، همچنانکه در پایان برخی اوامر و نواهی به همین نکته اشاره می‌کند، از جمله در این فرموده:

﴿ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونََ﴾ [الأنعام: ۱۵۱]

«… این‌ها اموری هستند که خدا به گونه مؤکد شما را بدانها توصیه می‌کند تا آن‌ها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید».

به همین دلیل می‌بینیم که اخلاق
در اسلام فقط بر فرمان قاطع و تکلیف تعبدی تکیه نمی‌کند، بلکه بر
مخاطب‌ساختن اندیشه‌ها و تحریک وجدان‌ها، در مورد یک نظام اخلاقی قابل فهم و
برهانی دارای پیامدهای دنیوی و اخروی مشخص نیز تکیه می‌نماید؛ از جمله در
مورد سفارش‌های لقمان به فرزندش:

﴿¢یَا
بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ
الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ ۖ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ
الْأُمُورِ
ÇÊÐÈوَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍÇÊÑÈوَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ ۚ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِÇÊÒÈ﴾ [لقمان: ۱۷ – ۱۹]

«ای فرزند عزیزم! نماز
را چنانکه شاید بخوان، و به کار نیک دستور بده و از کار بد نهی کن، و در
برابر مصائبی که به تو می‌رسد شکیبا باش. این‌ها از کارهای (اساس و مهمی)
است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثابت ورزید. و با تکبر و بی‌اعتنایی از
مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو، چرا که خداوند هیچ متکبر
مغروری را دوست نمی‌دارد. و در راه‌رفتن اعتدال را رعایت کن و (در
سخن‌گفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشت‌ترین صداها، صدای
خران است».

بنابراین نظام اخلاقی اسلام
تنها وعظ و چند تا دستور و حکم نیست که احکام اخلاقی غیر از نظام اخلاقی
است.این نظام با شناخت ها شروع  می شود و به عشق ها گره می خورد….عظمت این
نظام اخلاقی این است که دستور نمی دهد،بلکه تبدیل می کند.

پس ضرورت دارد که در باره­ی
اساس صحیحی که ممکن است اخلاق انسانی بر اساس آن محکم و استوار، بنا شود،
بحث و کاوش کنیم؟ حقیقت این است که این تنها بحث و کاوش علمی نیست، بلکه
ضرورتی واقعی از ضروریات روزمره زندگی می‌باشد. خصوصاً در این عصر پرآشوب
که بر ضرورت و اهمیت مسائل اخلاقی افزوده است، قطعاً بحث از چنین اساس
اخلاقی از مهم‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی به شمار خواهد آمد.

 معنای لغوی اخلاق

اخلاق در لغت به معنای
طبیعت و سرشت است . دکتر عبدالکریم زیدان در این مورد چنین می فرماید:
«اخلاق، مجموعه ای از معانی و ویژگی های مستقر و ثابت در نهان انسان است که
در پرتو آن، رفتار در نظرش نیک یا زشت نشان داده می شود و از این رو، فرد
یا به انجام آن اقدام می نماید یا از انجام آن خودداری می ورزد.» ( غزالی
امام محمد، ۱۹۹۵م،ج۳،ص۴۶)

معنا ومفهوم اخلاق از دیدگاه اسلام

« اخلاق مجموعه ای از
اصول و ارزش هایی است که رفتار انسان را تنظیم می نماید، و تعالیم وحی آن
ها را تعیین فرموده و جهت تحقق هدف وجود انسان در کره ی خاکی ، اصول و
ضوابطی را برای آنها قرار داده است .» (عبدالحلیم محمود، ۱۹۹۰م، ص ۸۵)

امام محمد غزالی در بحث
زیبایی راجح به اخلاق می فرماید :«اخلاق، وضعیت و حالت پایدار و استواری
در نهان انسان است، که رفتار و کردار آدمی به اسانی – و بدون نیاز به
اندیشه و تأمل – از آن فرمان می گیرد . اگر این حالت و وضعیت به گونه یی
باشد که کردار و رفتاری که از دیدگاه عقل و شرع شایسته است، از آن سر زند،
در این صورت، این حالت و وضعیت به نیک رفتاری  قلمداد خواهد شد؛ و اگر
کردار صادره از آن زشت باشد، در این صورت، آن حالت به «بدرفتاری» نام گذاری
خواهدشد .»(الشرباصی مصری احمد،۱۳۷۹،ص۱۰)

هم چنین امام غزالی می
فرماید: «الخُلُق و الخَلق» با هم به کار می روند، گفته می شود:«فُلانً
حَسَنُ الخُلُقِ وَ الخَلقِ» یعنی باطن و ظاهر وی نیک وخوب است؛ منظور از «
خَلق» همان صورت ظاهری و مراد از «خُلُق» صورت باطنی است .» (الشرباصی
مصری احمد،۱۳۷۹،ص۱۰)

جایگاه و اهمیت  اخلاق وقوانین آن در اسلام

هر جامعه‌ای برای برقراری
استقرار و ثبات نیاز به برخی ضوابط و قوانین اخلاقی دارد که ضایع شدن آنها
باعث پاره شدن نخی می‌گردد که افراد جامعه را بهم پیوند داده است. در این
میان اسلام مجموعه‌ای از قواعد و اصول اخلاقی را در این زمینه وضع کرده که
هر فطرت و سرشت پاکی در مقابل آنها به پاس احترام خواهد ایستاد..

هم چنین قرآن کریم اساسنامه‌
اخلاقی برای هر فرد مسلم مقرر نموده تا در تمامی مراحل زندگی شخصی عملا
تطبیق گردد، مسائلی که در ظاهر بسیار شخصی و خاص فرد است ولی در ساختار
سلوکی و رفتاری او بسیار مؤثر و بیانگرو تکوین دهنده ی شخصیت اسلامی و
انسانی او می‌باشند، مواردی از قبیل:

اجازه گرفتن قبل از دخول بر حوزه دیگران: (النور / ۲۷ ـ ۲۹٫النور / ۵۸ ـ ۵۹٫)، آرام سخن گفتن: (الحجرات / ۲ ـ ۴٫)، سلام قبل از داخل شدن: (النور / ۶۱٫)، جواب سلام با عباراتی بهتر از سلام: (النساء / ۸۶٫)، احترام مجلس: (المجادله / ۱۱٫)، سخن شیرین و مؤدبانه: (الإسراء / ۵۳٫)، اجازه گرفتن قبل از انصراف: (النور : ۶۲٫).

از بین سوره های بزرگ قرآن کریم
که حقایق عقیده،برنامه شریعت، راه و رسم انسانیت،مرام ادب و الفبای اخلاق
را در لابلای  محتوای خود دارد سوره «حجرات» می‌باشد.

خداوند در این  سوره مبارکه در
کمال صراحت و وضوح به مسلمانان ارشاد می فرماید:« شیوه زندگی شما با سائر
انسانها فرق دارد، یعنی مسلمانان باید در جامعه بشری اسوه و نمونه اخلاق
الهی و قرانی باشند، و جامعه اسلامی باید نمادی از عدالت اجتماعی، و
درنهایت احترام و ادب با پروردگار عالم، و رسول برگزیده او(ص) و در مقابل
سایر انسانها باشد.

از این رو می توانیم این سورۀ مبارک را «سورۀ اخلاق» نامید و این حقیقت را دریافت که درجات ایمان به درجات اخلاق نیک وابسته است چنانچه رسول الله (ص) فرموده اند:

«أَکْمَلُ المُؤْمِنِینَ إِیمَانًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقًا»(سنن الترمذی)     «کامل ترین مؤمنان در ایمان خوش‌اخلاق ترین‌شان میباشند».

اخلاق نیکوپیرایه ای نیست که بی
نیازی از آن ممکن باشد، بلکه جزو اصول زندگی است که دین آن را می پسندد و
صاحبان آن را محترم می شمارد .

هم چنین از ایشان (ص) روایت شده که فرمودند:

«إِنَّ مِنْ أَحَبِّکُمْ إِلَیَّ وَأَقْرَبِکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ القِیَامَهِ أَحَاسِنَکُمْ أَخْلَاقًا» (سنن الترمذی)

 «همانا از محبوب ترین و نزدیک ترین شما در مجلس من روز قیامت خوش اخلاق ترین شما می باشد».( الغزالی مصری،۱۳۷۸،ص۲۴)

در سایه نظام اخلاقی اسلام ودر
آغوش تعلیم وتربیت پیامبر بزرگ اسلام ومکتب و مدرسه قرآن حکیم چنان نسلی
تربیت گردید که به نیکوترین صفات و بهترین اخلاق متصف بودند،وازاخلاق پست
وعادات زشت و صفات بد رهائی جستند، وتوانستند در مدت زمان اندکی این دین بر
حق را به اقصی نقاط عالم برسانند.

پیامبر اکرم (ص) از همان ابتدای دعوت دینی، نخستین هدف و غایت بعثت خویش را چنین معرفی نمودند:

«إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» « بدان جهت خداوند مرا به رسالت برگزیده است که مکارم اخلاق را تکامل بخشم و انسان را با اخلاق حسنه بیارایم .»(الغزالی مصری محمد،۱۳۷۸،ص۱۶)

و در مورد دین وشیوه زندگی خود چنین فرمودند:«الدین المعامله»  «دین تنها و تنها نحوه برخورد و رفتار با دیگران است.»

از این رو می توان گفت؛ اسلام
دین اخلاق پسندیده است، و داعی انسان ها به داشتن اخلاقی نیک بر اساس آموزه
های وحی بوده، و به تربیت جامعه‌ی اسلامی بر آن علاقمند  و مصرّمی باشد.
وخداوند نیز پیامبر خود را چنین تمجید می نماید:

﴿وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ(قلم /۴) « ‏تو دارای خوی سترگ (صفات پسندیده و افعال حمیده ) هستی.»

بدون شک پیامبر اسلام (ص)در
میان یاران خود مَثَل اعلای اخلاق نیکویی بود که آنان را به سوی آن دعوت می
فرمود، و او پیش از آنکه با پند و اندرزهای حکیمانه اش نهال اخلاق نیکو و
رفتار و کردار نیکو را در نهاد یارانش بنشاند، با اخلاق نیکو وسیرت معطر
خویشتن این نهال را می کاشت و آنگاه با اب پند و اندرز بارورش می ساخت .

اساساً اسلام بدین منظورآمده
است تا انسان و بشریت را بسوی زندگی درخشان با فضایل اخلاقی و تربیت های
نیکو با گامهایی گسترده به پیش ببرد.

چه نیکو گفته است احمد شوقی رحمه الله:

« وَ إنَّما الأُمَمُ الأخلاقُ مَا بَقِیَت     فإن هُمُ ذَهَبَت أخلاقُهُم ذَهَبُــوا »

« بی گمان آنچه که
ملتها را نگه می دارد اخلاق آنهاست هرگاه اخلاق نیکو از میان آنها رخت
بربندد،آنان نیز به دنبال آن از میان می روند.»

دیدگاه دیگران در مورد اخلاق

راستی افکار و تصوراتی که امروز در باره­ی اخلاق مطرحند، چیست؟

با تحقیق موشکافانه در مورد
نظام اخلاقی انسان معاصر خواهیم دید که این افکار از نقطه نظر پایه و اساس،
حاوی دو نوع طرز فکر مختلف است:

نوع اول: افکاری است که بر اساس ایمان به خدا و اعتقاد به معاد و زندگی اخروی پایه ریزی شده است .

نوع دوم: افکاری بر مبنای تفکرات و نظریاتی غیر از دو اعتقاد مزبور.

در مورد نوع اول باید گفت:  بر
صاحبان دانش وپاک نهاد پوشیده نیست افکاری که براساس ایمان به خدا و زندگی
اخروی استوار است طبعاً چنین افکاری بر محور ایمان واعتقادات مردم نسبت به
خدا و روز جزا شکل گرفته اند و از نظر حدود با مقتضیات آن موافق خواهد بود،

امروزه می بینیم که مفهوم دین و
اوامر الهی به طور کلی دائره بسیار تنگی از شؤون زندگی انسانی، را در
برگرفته و عبادت‌های معدودی به جای آورده و شعارهای معینی به پا می‌دارند و
از حدود معلومی پرهیز کرده و به پندار خویش تمام آنچه را خدا از ایشان
خواسته همین امور مزبور بوده و آن نهایت چیزی است که خداوند در دائره تنگ
زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی به آنان امر فرموده است

 در حقیقت همین تصور ناقص و غلط
ازدین، مانع اصلی تطبیق قواعد اخلاقی در شؤون مختلف زندگی  انسان شده است
که خداوند درشرائع و ادیان آسمانی تشریع نموده‌اند و سبب کاهش تأثیر آن‌ها
در نشاط اجتماع انسانی گشته است .

در نتیجه تمام طوائف بشری و
جوامع انسانی از هر هدایت و ارشاد الهی در این زمینه بی‌بهره مانده و
خویشتن را از همه قیود اخلاقی رها ساخته‌اند. در صورتی که شایسته و ضروری
بود،همین ادیان الهی که بشر امروزی اعتقاد به آنها را ادعا می کند اصول
اخلاقی را برای جامعه انسانی تنظیم و تبیین می کرد .

 همچنین کج فهمی و کوتاهی در
عمل به مقتضیات ایمان به خدا و روز و جزا، سبب شده است تا افرادی که
می‌خواهند از قیود و چهار چوب نظام اخلاقی خود را رها سازند به آسانی
بتوانند گریزگاه ههایی برای خویش  بیابند.

 اما افراد متدین و کسانی که از
نظر اعتقاد و ایمان به مبدء و معاد وضع بهتری دارند، بی‌شک مردمی با اخلاق
نیکو و نفس‌های پاک بشمار می آیند و در میان آن‌ها افراد بسیار نیک رفتار
با اخلاق پسندیده و کردارهای نیکو، دیده می شوند .

بزرگترین صدمه و ضرری که این
افکار ناقص و خرافی درباره دین و سیستم اخلاقی و مسائل معنوی به جهان بشریت
وارد کرده اند این است که مردمان پاک و صاحبان اخلاق و خصال نیک را از
میدان زندگی و مبارزه کنار زده و آن‌ها را در گوشه‌های خلوت و دور از
اجتماع منزوی نگاه داشته و در نتیجه میدان برای  افراد دیگری که دارای
اخلاق و خصال پست و صفات رذیله‌اند، خالی گشته و گوی و میدان بدون مزاحمت
در انحصارآنها قرار گرفته است.(مودودی ابوالأعلی،بی تا، صص۱۶ – ۱۷)

در مورد نوع دوم :

همانطور که دیده می شود نظام
اخلاقی در غرب بر پایه افکار مادی و نفی دین وسکولاریسم تدوین وتنظیم شده و
همان کسانی که امروز زمام تمدن بشری را در دست گرفته و آن را مدیریت می
نمایند اصول و اندیشه‌های اخلاقی‌شان عاری از ایمان به خدا و اعتقاد به روز
رستاخیز است و بر پایه ایمان به مبدأ و معاد استوار نمی‌باشد، بلکه آنان
سعی می‌کنند حدود و آثاری را که در اثر دو اصل عقیدتی مذکور در اخلاق مردم
به وجود می‌آید از مبادی اخلاقی شان جدا کرده و قوانین و دستوراتی غیر از
آنچه ادیان آورده‌اند تنظیم کنند! کبر و غرور آنان را واداشته تا از خود
ابتکارو خلاقیت نشان دهند تا فلسفه­ی اخلاقی نوینی را به وجود آورند و بی
نیازی خود را از رهنمودهای الهی در باره اخلاق اعلام نمایند .

اگرچه اکثریت این گروه، ظاهراً
معتقد به دینی از ادیان هستند ولی تصور می کنند که دین یک مسئله شخصی بیش
نیست و ارتباطی با جوامع بشری نداشته و تنها با فرد سر و کار دارد! به
عقیده این گروه دین باید مخصوص احوال شخصیه فرد بوده و تنها منحصر به اعمال
و زندگی فردی می باشد،  وادعا می کنند در صورتی که ادیان کمترین نفع و
کارایی در امور زندگی انسان ندارند چه ضرورتی دارد که در تدبیر شؤون زندگی
به هدایت آسمانی ادیان متوسل شویم و در تنظیم امور اجتماعی از آموزش‌های
الهی هدایت بجوئیم!؟

دیدگاه اسلام در مورد نظام اخلاقی

این واقعیتی انکار ناپذیر است
که امروزجهان به طور کلی در  معرض تزلزل اخلاقی شدیدی واقع گشته و به آشوب
سختی گرفتار آمده و انسان پس از آن که خویشتن را از خدا و رهنمودهای او
بی‌نیاز دانست، بالطبع توانایی علمی و عملی  پی ریزی اساس محکمی را که آن
را زیربنای اخلاقیات فردی و اجتماعی قرار دهد و ساختمان زندگی بهترو مطلوب
بر روی آن استوار گرداند، به طوری که اطمینان آور و رضایتبخش باشد، از دست
داده است .

بشر  امروزهرگز نتوانسته جوابی
روشن و قانع کننده برای سؤالات اساسی در زمینه اخلاق پیدا کند و هم چنین
خیر و نیک مطلقی که سزاوار است هدف زندگی انسان باشد و تمام کوشش‌ها و
کردارهایش بر محور آن بچرخد و میزان سنجش اعمال خیر و شر باشد و بر اساس آن
نیک و بد و صحیح و ناصحیح را بشناسد، به دست آورد.

زیرا انسان مغرور وسرکش امروز
خواسته این مسائل را به تنهائی و بدون بهره گیری از  برنامه هدایت ربانی حل
کند،هرچند به زعم خویش راه حل‌هائی را پیدا نموده ، ولی حقیقت این است موج
خطرناک ومهلک انحطاط اخلاقی، که امروز دامنگیر زندگی جوامع بشری شده نزدیک
است تمام ارکان تمدن و حیات اورا مورد تهدید قرار دهد و نابود سازد وهمه
این مشکلات و نابسامانی ها در زندگی فردی و خانوادگی واجتماعی  انسان
امروزی چیزی جز عوارض و دستآوردهای  اندیشه‌های سست و افکار باطل بشری و
دین گریزی او  نیست.

محمد قطب در زمینه نظام اخلاقی
اسلام و مقایسه آن با نظام اخلاقی موجود درغرب چنین می گوید: « به اعتقاد
ما غرب فاقد اخلاقی حقیقی و اصیل است .زیرا  اخلاقی که در معاملات وزندگی
روزمره غربیان دیده میشودف اخلاقی سودجویانه است که هدفش جلب منفعت در
زندگی دنیوی است وبس. غربیان از تاجران زیرک یهود که در دو قرن أخیر بر
مقدّرات اروپا مسلط شده بودند، آموختند که اظهار دوستی و مهربانی با
«مشتری»،راستی با وی وامانت در رفتارموجب دوام بیشتر بازار وسودشان می
باشدتا فریب و دروغ وخلف وعده و…..

لذا خود را به این اخلاق سود
آور عادت دادند و فرزندانشان را هم بااین اخلاق به خوبی بار آوردندکه تلاشی
حقیقی، بررسی شده و منظم برای آن به عمل آورده شده و می شود،و عملاً در
متن زندگی مردم خوش سیما و نیکو می نماید.

ولی اخلاق در اسلام – در صورت
صحیحش – ارزش های حقیقی اصیلی است که نه هدف آن سود مادی است و نه بر اساس
آن استوار است. وهدفش تنها وفا به «عهد» بسته شده با خداوند است و بر اصل
«عبادت» خدا استوار است. و هم چنین جزو ارزش های اصیل مربوط به تمدن به
حساب می آیدچون دارای رنگ «انسانیت» است بدون اینکه به جنس یا رنگی منحصر و
محدود شده باشداین اخلاق از انسان به اعتبار اینکه انسان – مؤمنی – است
صادر می شودو برای « انسان» است حتی اگر بدان چه مسلمانان به آن ایمان
دارند، ایمان نداشته باشد .» (قطب محمد،۱۳۷۹،صص ۲۰۰ – ۲۰۲)

بنابراین می توان با شهامت و
قطعیت بر پایه تحقیق و کاوش علمی واعتراف همه روشنفکران منصف ادعا کرد تنها
قوانینی که صلاحیت دارند زیربنای تدوین نظام اخلاقی قرار گیرند،تعالیم
هدایت بخش اسلام است .

 اسلام پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای
را در باره­ی تمام پرسش‌های اساسی و اصلی فلسفه اخلاق ارائه کرده وضعف و
سستی وتناقضاتی که در پاسخ‌های پیروان فلسفه‌های مختلف اخلاقی مشاهده
می‌شود، در هیچکدام از پاسخ‌ها و راه حل‌های اسلامی وجود ندارد .

اسلام با تدوین نظامی  پویا در
مورد اخلاق،در پی پایه‌ریزی جامعه‌ای پارسا و با تقوا است که حرکات و سکنات
آن برای رسیدن به اوج ارزشهای اخلاقی و مثال گرایی است. جامعه‌ای که بشریت
می‌تواند با دیدن آن پروردگار و خالق خود را بشناسد.

ویژگی های نظام اخلاقی اسلام

قرآن کریم ضمن معرفی مفاهیم و
ارزشهای عمومی اخلاق  در دو مرز نور و ظلمت مانند؛ خوبی و بدی، حق و باطل،
زشتی و زیبایی، تقوی و پرهیزکاری، زهد و پارسائی، عدل و انصاف، استبداد و
ظلم، از ویژگیهای اخلاقی اسلام سخن گفته، فرق آن را با مکاتب اخلاقی
دیگرتبیین نموده، فهم و درک درست و علم و دانش، کردار نیک و گفتار نیکو، را
به عنوان روشهایی که ارزشهای اخلاقی را در جامعه پیاده می‌کنند معرفی
کرده، و به شدت با عناصر ویرانگر اخلاقی چون؛ خواهشات نفسانی، شیطان و
اهریمن خرابکار، دنیاپرستی و مادیگری در ستیز است.

ویژگیهای ممتاز نظام اخلاقی اسلام عبارتند از:

الف)شمولیت

نظام ارزشی و اخلاقی اسلام،
نظامی فراگیر، عام و شامل است. هر محققی اگر پژوهش ساده ای در میان کتب
اخلاقی داشته باشد، به خوبی در می یابد که دایره ارزش ها در بسیاری از مکتب
ها تنگ و محدود است و عمدتاً منحصر به ارزش های اخلاقی ای است که در محیط
اجتماعی مطرح می شود. در بسیاری از مکاتب یا مسأله ارتباط انسان با خدا
مطرح نمی شود و یا منحصراً تمامی ارزش ها را در ارتباط انسان با خدا مطرح
می کنند و ارتباط با دیگران را ضد ارزش می دانند. اما
در اسلام تمامی ارتباطات مناسب و مفید، مورد نظر قرار گرفته اند، ارتباط
انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتی روابط بین الملل، ارزش
های ثابت و معینی دارند؛ یعنی هیچ مسأله ای از مسائل زندگی انسان نیست که
تحت پوشش ارزش های اخلاقی اسلام قرار نگیرد.

بنابراین نظام اخلاقی اسلام همه
عرصه های حیات انسان را در بر می گیرد. برخی از ادیان جهان نظام اخلاقی
خود را به تنظیم بخشی از روابط انسان محدود کرده اند این ویژگی تکلیف
اخلاقی افراد را در عرصه های دیگر نامعلوم می گذارد. در حالی که اسلام به
همه ابعاد وجودی انسان توجه دارد و تمامی روابط انسان را تحت پوشش هدایت
اخلاقی خود می گیرد.

دکتر قرضاوی اندیشمند معاصر
درمورد شمولیت نظام اخلاقی اسلام چنین می گوید: «اخلاق اسلامی نه آن چیزی
است که نزد برخی مردم با عنوان «اخلاق دینی» معروف بوده و در به جاآوردن
مراسم عبادی، پرهیز از خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب و اینگونه موارد خلاصه
می‌شود و دیگر تمام. بلکه اخلاقی است که تمام زندگی را با جوانب و
زمینه‌های گوناگونش در دورن خود جای می‌دهد.

اخلاق در اسلام به تک تک جوانب
گوناگون زندگی انسانی، اعم از: روحی یا جسمی، دینی یا دنیوی، عقلی یا
عاطفی، فردی یا اجتماعی اهتمام جدی ورزیده و پیشروترین شیوه رفتار درست و
برخورد والا را برای هرکدام از آن جوانب ترسیم کرده است. آنچه را مردم در
زمینه اخلاق به اسم دین، فلسفه یا عرف اجتماعی، پراکنده و جدا ساخته‌اند،
قانون اخلاقی اسلام به صورت هماهنگ و یکپارچه گرد آورده و بر آن افزوده
است.

۱-      نمونه‌هایی از اخلاق اسلامی مربوط به فرد در تمامی ابعاد زندگی فردی:

(الف) در بعد جسمی که ضرورت‌ها و نیازهای ویژه دارد. مانند این فرموده خداوند:

﴿کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا﴾ [الأعراف: ۳۱]         «بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیاده‌روی نکنید».

و نیز فرموده پیامبر (ص): «مسلماً بدنت هم بر تو حقی دارد» (رواه بخاری و مسلم)

(ب) در بعد روانی که دارای احساسات، انگیزه‌ها و علاقه‌های خاص خود می‌باشد:

﴿قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَاyÇÒÈوَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ [الشمس: ۹ – ۱۰]

«کسی رستگار و کامیاب
می‌گردد که روان خود را پاکیزه و پیراسته دارد و آن را رشد دهد، و کسی
نومید و ناکام می‌گردد که آن را خاموش و آلوده کند».

(ج) و از نظر فکری که استعدادها و محدودیت‌های خود را دارد. قرآن می‌گوید:

﴿قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [یونس: ۱۰۱]

«بگو نیک بنگرید و بیندیشید که چه چیزهایی در آسمان‌ها و زمین است».

۲-      و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به خانواده هستند:

(الف) مانند چگونگی روابط بین همسران:

﴿وَعَاشِرُوهُنَّ
بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا
وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا﴾ [النساء: ۱۹]

«و با زنان خود به طور
شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت کنید، و اگر هم از آنان (به جهاتی) کراهت
داشتید (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا که چه بسا از چیزی
بدتان بیاید و خداوند در آن خیر و خوبیِ فراوانی قرار بدهد».

(ب) و روابط میان والدین و فرزندان:

﴿وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًاÎ﴾ [الأحقاف: ۱۵].  «ما به انسان دستور می‌دهیم که به پدر و مادر خود نیکی کند».

 (ج) در مورد ارتباط میان نزدیکان و خویشاوندان:

﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ۴﴾ [النحل: ۹۰].

«خداوند به دادگری، نیکوکاری و بخشش به نزدیکان و خویشاوندان دستور می‌دهد».

۳-     و برخی دستورات اخلاقی اسلام مربوط به جامعه می‌باشد:

(الف) در مورد روش برخورد و تشریفات اجتماعی، مانند:﴿یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ
حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ
لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾  [النور: ۲۷]. «ای مومنان!
واردِ خانه‌هایی غیر از خانه‌های خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر
ساکنان خانه سلام کنید؛ این کار، برای شما بهتر است تا پند بگیرید!.»

 (ب) در زمینه اقتصاد و داد و ستد جامعه:

 ﴿وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَÇÊÈالَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَÇËÈوَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَÇÌÈ[المطففین: ۱ – ۳]

«وای به حال کاهندگان و
خیانت‌ورزان، کسانی که وقتی (در معامله) برای خود می‌پیمایند (یا وزن و
متراژ می‌نمایند) به تمام و کمال و افزون بر اندازه لازم دریافت می‌دارند. و
هنگامی که (در معامله) برای دیگران می‌پیمایند یا وزن می‌کنند (و یا متراژ
می‌نمایند) از اندازه لازم می‌کاهند».(ج) در زمینه سیاست و نظام قضایی جامعه:

 ﴿إِنَّ
اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا
وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِÄ  ﴾ [النساء: ۵۸]

«بیگمان خداوند به شما (مؤمنان)
دستور می‌دهد که امانت‌ها را (اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده، و
چیزهایی که مردم آن‌ها را به دست شما سپرده و شما را در آن‌ها امین
دانسته‌اند) به صاحبان امانت برسانید، و هنگامی که در میان مردم به داوری
نشستید این که دادگرانه داوری کنید».

۴-      برخی دستورات اخلاقی اسلام در باره جانوران غیر عاقل مانند حیوانات و پرندگان می‌باشد. همانطور که در حدیث آمده است:

«در
رفتار با حیوانات زبان بسته از خدا بترسید، در بارکشی و سواری، و تأمین
خوراک، منصفانه و به طور شایسته با آن‌ها برخورد کنید». و در حدیث دیگری
آمده است: «نیکی به هر جانوری دارای پاداشی ویژه می‌باشد».( القرضاوی،۱۹۸۹م،صص۱۱۷ – ۱۲۰)

بدین ترتیب گستردگی و جامعیت
اخلاق اسلامی از لحاظ موضوع و محتوای آن به خوبی آشکار می‌گردد، اما اگر به
فلسفه و مرجع الزام‌کننده اخلاق اسلامی بنگریم، بازهم با ویژگی «فراگیری»
روبرو می‌شویم.

خداوند اسلام را به عنوان
برنامه همگانی و جاویدان قرار داده است، و اسلام برنامه راهگشای خداوند است
برای تمام مردم از تمام ملت‌ها، طبقات، افراد و تمامی نسل‌ها. استعدادها،
توانایی‌های روحی، فکری و وجدانی مردم رنگارنگ و گوناگونند و تمایلات و
آرمان‌ها و میزان جدیت انسان‌ها غیر یکسان و متفاوتند. بر این اساس، اندیشه
اخلاقی اسلام، آنچه را که گروه‌های دینی و مکاتب فلسفی – آرمان گرایی و
واقع‌نگری – به صورت گزینشی جدا ساخته‌اند، در زیر چتر دیدگاه اخلاقی و
تفسیر خود از مرجع بایدهای رفتاری، گردآوری نموده است، زیرا همه آنچه این
مکاتب و اندیشه‌ها گفته‌اند ناصواب و کژ نیست، همچنانکه تماماً درست و
پذیرفتنی هم نیست، بلکه عیب هر اندیشه‌ای، یکسویه‌نگری و غفلت از جنبه‌های
دیگر، و گزینشی‌بودن دیدگاه آن می‌باشد؛ و این یکسویه‌نگری، البته لازمه
تفکر انسانی و همدوش با وفای آن است، تفکری که محال است بتواند در مورد هیچ
مسأله‌ای رویکردی جامع و فراگیر داشته باشد که تمامی زمان‌ها و مکان‌ها،
نژادها و افراد، و شرایط و جوانب را در بر گیرد. این چنین نگرشی البته
نیازمند احاطه و توانایی خداوندی است آگاه و حکیم.

پس جامع‌بودن و فراگیری دیدگاه
اسلام، دیگر جای شگفتی ندارد، چرا که نه دیدگاهی بشری بلکه وحی و پیام کسی
است که از کم و کیف هر چیزی آگاهی کامل دارد.

بنابراین، خداوند قوانین و
حکمت‌هایی در این دین به ودیعت نهاده است که هر آرزو و اشتیاق سنجیده‌ای را
سیر، هر صاحبنظری را قانع، وبا هر تجدد و پدیده نوینی هماهنگی می‌کند، لذا
آرمان گرایی که به خاطر خودِ نیکی، به نیکی‌ها گرایش دارد، در نظام اخلاقی
اسلام چیزهایی خواهد یافت که حس آرمان گرایی وی را اشباع خواهند کرد؛ و آن
که به معیار سعادت باور دارد، در اندیشه اسلامی قوانینی خواهد یافت که
سعادت خود و جامعه‌اش را عملی خواهند ساخت، و آن که معتقد به مقیاس منفعت –
فردی یا اجتماعی – است، هدف خود را در اسلام محقق خواهد یافت، و کسی که به
پیشرفت به سوی کمال ایمان دارد، در آن قوانینی خواهد یافت که مقصودش با
آن‌ها عملی خواهد شد، و کسی که دغدغه سازگاری با جامعه را در دل دارد،
جامعه‌گرایی وی هم در اسلام برآورده خواهد شد، حتی کسی که معتقد به اهمیت
لذت‌های حسی است، می‌تواند در نعمت‌های مادی و حسی که خداوند در بهشت برای
مؤمنین تدارک دیده است، مقصود خود را بیابد:

﴿وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ﴾ [الزخرف: ۷۱]

«هرچه دل بخواهد، و هرچه چشم از آن لذت ببرد در بهشت وجود دارد».

و بدین ترتیب گوش‌ها، سرودها و آوازهای محبوب‌شان را خواهند شنید، و دل‌ها به آرامشی که در آرزوی آن هستند، خواهند رسید.

ب) انسجام درونی

به مجموعه ای «نظام» گفته می
شود که تمامی اجزاء و عناصر آن با یکدیگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها
هدف واحدی داشته باشند. در بسیاری از مکاتب اخلاقی، چنین انسجام و پیوند
درونی مشهود نیست؛ مثلاً در نظام های متفاوت، متغیرهایی از قبیل پول داشتن،
علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقی می کنند، در
حالی که بین آنها ارتباط و انسجامی مشهود نیست و تنها یک مجموعه ساختگی
است. از طرف دیگر، طرح ارزش های جدید و طرد سایر ارزش ها به طور مداوم و
تغییر و تحول پیوسته و همیشگی در این مکاتب، از این واقعیت پرده بر می دارد
که مجموعه ارزشی آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاک معقول و
منطقی نیز ندارد، بلکه تابع میل و هوس مردم است، اما بین ارزش های اسلامی
آن چنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد که می توان این مجموعه را به صورت
درختی ترسیم کرد که دارای ریشه ای قوی و مستحکم و تنه ای قدرتمند است. این
درخت دارای شاخه های اصلی و فرعی است و جهت حرکت تمامی آنها نیز به سمت
بالا است .(شریفی،۱۳۸۴،ص ۴۵)

ج) میانه‌روی اسلام در اخلاق:

اسلام میانه‌رو و معتدل است
میان آرمان گرایان و ایده‌آلیست‌های افراطی که انسان را فرشته یا فرشته‌آسا
می‌پندارند، و بر همین اساس ارزش‌ها و روش‌های فراتر از توان وی، برایش
طرح‌ریزی می‌کنند، و میان واقع‌گرایان افراطی که او را حیوان یا شبه حیوان
قلمداد می‌کنند، و بر همین اساس رفتاری فروتر از شخصیت و ارزش وی برایش روا
می‌دارند. دسته اول با حسن ظن به فطرت انسانی آن را خیر و نیکی محض به
شمار آوردند و اینان با بدگمانی به آن طبیعت بشر را شر و پلیدی خالص
برشمردند. در حالی که نظر اسلام در میان این دو گروه، نظری است میانه‌رو و
معتدل.

انسان در نظر اسلام موجودی است
مرکب، دارای عقل، شهوت، غریزه حیوانی و روحانیت فرشتگان که راه خیر و راه
شر برای وی روشن و معلوم شده است. و از نظر ساختاری و فطری برای پویش هر دو
راه مهیا شده است، هم می‌تواند راه شکر و سعادت را در پیش گیرد و هم راه
کفر و شقاوت، در وی به اندازه استعداد پارسایی، استعداد ناپارسایی هم وجود
دارد. مأموریت و وظیفه او مبارزه با نفس و پرورش آن است تا این که تزکیه و
پاک و پاکیزه گردد:

 ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَاÇÐÈفَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَاÇÑÈقَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَاÇÒÈوَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَاÇÊÉÈ﴾ [الشمس: ۷ – ۱۰]

«و سوگند به نفس آدمی، و
به آن که او را ساخته و پرداخته کرده است. سپس بدو گناه و تقوا را الهام
کرده است (و راه و چاه و حسن و قبیح را توسط عقل و وحی به او نشان داده
است) کسی رستگار می‌گردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد و بپیراید و کسی
ناکام و نومید می‌گردد که نفس خویشتن را (در میان کفر و شرک و معصیت پنهان
بدارد و به معاصی) بیالاید».(القرضاوی،۱۹۸۹م،ص۱۳۸)

تکالیف اخلاقی اسلامی قابل اجراست و از سختگیری های طاقت فرسا به دور است در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «احب الدین الی اللَّه الحنیفهٔ السمعه»  «محبوب ترین دین در نزد خداوند دینی است که معتدل و آسان گیر باشد. »

و نیز فرمودند:

«انی ارسلت بحنیفیهٔ سمحهٔ»    «من به دینی معتدل آسان گیر رسالت یافتم.»

د) واقع‌بینانه‌بودن اخلاق اسلامی:

اخلاق و شیوه برخورد اجتماعی در
اسلام، اخلاقی است واقعی که این دین با رعایت میانگین توان عموم مردم، و
پذیرش ضعف بشری و به رسمیت‌شناختن انگیزه‌ها و نیازهای مادی و روانی انسان
آن را ارائه کرده است.

(الف) اسلام، پذیرش دین را به
چشم‌پوشی و صرف‌نظر از ثروت و سرمایه و دست‌کشیدن از امور معیشتی مشروط
نکرده است، آنگونه که انجیل از عیسی (ع) نقل می‌کند که ایشان به کسانی که
می‌خواستند از وی پیروی کنند می‌فرمود: ثروتت را به فروش بگذار آنگاه از من
پیروی کن!

توجه بدین نکته ضروری است آنچه
که اسلام از مردم می‌خواهد نه ترک نعمت‌ها بلکه استفاده خداپسندانه از
نعمات به هنگام استفاده از آن‌ها می‌باشد. اسلام از ما نخواسته که از
نعمت‌ها استفاده نکنید! بلکه دستور اسلام این است که از نعمت‌استفاده کنید
اما عابدانه و شاکرانه نه خودسرانه و تجاوزگرانه، و سفارش می‌کند که مال را
در کف دست قرار بده نه در دل. به نظر می‌رسد تکرار عبارت‌های انجیل و
توصیه به ثروت‌گریزی و دنیاستیزی تحت عنوان زهد و تقوا که در آثار و اقوال
برخی مسلمانان دیده می‌شود ناشی از نادانی و ضعف است نه از بینش و قوت، چرا
که زهد حقیقی، ترک اموری است که فایده اخروی ندارد نه ثروت دنیا.

و قرآن هم انجیل‌آسا نمی‌گوید:
«سرمایه‌داران و ثروتمندان به قلمرو آسمان‌ها پای نخواهند گذاشت مگر زمانی
که شتر از سوراخ سوزن بگذرد!».

بلکه اسلام نیازمندی فرد و
جامعه به ثروت را مد نظر قرار داده، و آن را عامل استواری و پایداری زندگی
قلمداد نموده است، و دستور داده که در زمینه رشد و توسعه اقتصادی و پاسداری
از ثروت و دارایی‌ها اقدام گردد و قرآن در بیش از یک موضع، بی‌نیازی و
ثروت را منت و نعمت به شمار می‌آورد، و خداوند [در مقام ذکر نعمت‌ها و
الطاف] به پیامبرش می‌فرماید:

﴿وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ﴾ [الضحی: ۸]   «و تو را نیازمند و تنگدست یافت و ثروتمند و بی‌نیازت کرد».

و به یکی از صحابه فرمود: «چه نیکو و زیبنده است ثروت پاک در دست انسان درستکار».(احمد در مسند خود و طبرانی در الکبیر این حدیث را بسند صحیح روایت نموده‌اند.)

(ب) نه در قرآن و نه در سنت
گفته‌های ذیل که در انجیل از قول عیسی (ع) ذکر گردیده‌اند وجود ندارد:
«دشمنان‌تان را دوست بدارید… به آنانی که نفرین‌تان می‌کنند، آفرین
بگویید،… اگر کسی به گونه راستت سیلی زد، گونه چپت را هم برایش پیش ببر… و
اگر کسی پیراهنت را دزدید شلوارت را هم به او بده».

این دستورات شاید در مرحله‌ای
محدود و برای اصلاح وضعیتی ویژه جایز باشند، اما هرگز نمی‌توانند به عنوان
یک شیوه رفتاری همگانی و همیشگی، برای تمامی مردم در تمامی دوران‌ها،
محیط‌ها، و شرایط گوناگون پیشنهاد و تجویز گردند. چرا که درخواست دشمن
دوستی و آفرین‌گویی به بدخواهان و نفرین‌کنندگان، از یک انسان عادی و
معمولی بی‌تردید است فراتر از توانایی وی و تکلیفی است مالایطاق. از این رو
اسلام به درخواست عدالت‌ورزی و دادگری در برخورد با دشمنان اکتفا کرده
است:

 ﴿ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ﴾ [المائده: ۸]

«دشمنانگی قومی باعث نشود که شما رفتار غیر عادلانه در پیش بگیرید، دادگری کنید که به تقوا و پرهیزکاری نزدیکتر است».

بر این اساس واقع‌گرایی اسلام
در تشریع درشتی در مقابل بدی، بدون اجازه تجاوزگری و ستیزه‌جویی، متجلی و
آشکار می‌گردد. با این کار اسلام عدالت و دفع دشمنی و ستم را تثبیت و
برقرار ساخته است، اما گذشت و خویشتن‌داری و بخشش بدکار را هم مورد تشویق و
ستایش قرار داده است، تا آنجا که به عنوان جوانمردی و کاری شرافتمندانه و
ستودنی و نه فریضه‌ای الزامی مطرح گردد. این امر در این فرموده خداوند
کاملاً آشکار می‌باشد:

﴿(وَجَزَاءُ
سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِّثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ
عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ﴾ [الشوری: ۴۰]

«کیفر هر بدی، کیفری همسان آن
است، اگر کسی (به هنگام قدرت برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای
اجتماعی، از بدکار) گذشت کند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با
خداست، خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمی‌دارد».

یا می‌فرماید:

﴿وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ ۖ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ﴾ [النحل: ۱۲۶]

«هرگاه خواستید (مجرمان
و قانون‌شکنان را) مجازات کنید، تنها بدان اندازه کیفر دهید که به شما
تعدی و آزاررسانی شده است (و از حد آن فراتر نروید) و اگر شکیبایی پیشه
ساختید (و به خاطر خدا مجازات نکردید) قطعاً این شکیبایی برای شکیبایان
بهتر خواهد بود».

(ج) از جمله جلوه‌های واقع
گرایی نظام اخلاقی اسلامی این است که این نظام تفاوت‌های فردی و عملی میان
مردم را به رسمیت شناخته و مد نظر قرار داده است. چه همه مردم از لحاظ توان
ایمانی، پایبندی به فرمان‌های خداوند و دوری‌گزیدن از نواهی او، و نیز از
نظر وفاداری به ارزش‌ها و آرمان‌های والا در یک سطح نیستند؛ همانگونه که
حدیث مشهور جبرئیل اشاره می‌کند، دینداری دارای سه مرتبه است: مرتبه اسلام،
مرتبه ایمان، و مرتبه احسان که بالاترین آن‌ها می‌باشد. و هر مربته‌ای
طبعاً افراد خود را دارد.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top