دعا و شرايط استجابت آن از نظر کتاب و سنت
مقدمه: ماه
رمضان ماهی است که دريچه های آسمان گشوده می شود. باران رحمت واسعه الهی
ريزش نموده و خاص و عام را فرا می گيرد. ماه رمضان ماهی است که انسان های
با ايمان با تدارک و فراهم نمودن تمهيداتی در خورد و خوراک خود می کوشند تا
آسودگی و فراغتی را برای خود فراهم نمايند تا در سايه آن با توفيقات الهی،
به تلاوت قرآن و راز و نياز با خدای خود بپردازند. ماه رمضان ماه تلاوت
قرآن و راز و نياز با خداوند متعال است.
خداوند متعال هميشه به انسان ها
“نزديک” است، اما ماه رمضان ماهی است که مؤمنين و مؤمنات با تلاوت قرآن و
راز و نياز با خدای خود، حجاب های ماديت را از چهره ها می زدايند و “نزديک”
بودن خداوند متعال را به خود باور می کنند.
همه کوشش می کنند تا حتی الامکان
روز آخر شعبان را به استقبال از ماه مبارک رمضان اختصاص دهند. اگر چه اين
استقبال اشتياق انسان های مؤمن را نشان می دهد که هر فرصتی را غنيمت می
شمارند تا به خدای خود نزديک شوند، اما استقبال از ماه رمضان به شرايط ويژه
ای نياز دارد. اين شرايط در حقيقت آمادگی روحی جهت تلاوت آيات قرآن و راز و
نياز با خداوند متعال است.
تلاوت آيات قرآن را بايد از
کسانی آموخت که حق تلاوت آنرا شناخته و متابعت می نمايند. آنان اختصاصاً
رسول خدا (ص) و خاندان پاک و معصومين عليهم السلام از ذريه او هستند. راز و
نياز و آداب دعا و نيايش را نيز بايستی از آن بزرگواران (ع) آموخت.
لازم است باآگاهی از “ادب حضور” از ماهی استقبال نمائيم که ليلة القدر اين ماه برتر از هزار ماه عبادت است.
چه زيباست که “شب قدر” که تمام کائنات شاهد بزرگترين تجسم و تجلی “ادب حضور” از سلطان مکين و مکان صاحب الزمان حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج)در
برابر خداوند متعال است، ما نيز در سايه اين تجلی بزرگ به فرومايگی خود
اعتراف و از واماندگی خود در رعايت “آداب حضور” در برابر خداوند متعال و
ولی او (عج) استغفار نمائيم.
چه زيباست با آگاهی مختصری از اين آداب طنين دعای “اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه و علی آيائه…” خود
را در شب های ماه رمضان و شب های قدر با طنين دعای بزرگانی (قده) در عالم
ديگر گره بزنيم که ما را با آثار بجا مانده از خود به “آداب حضور” آشنا
نمودند.
شايسته است با اعتراف بر
فرومايگی خود، آگاهی از نحوه راز و نياز با خداوند متعال و شرايط استجابت
دعا را از کسانی بياموزيم که “ادب حضور” را از کتاب و سنت برگرفته اند.
چه زيباست با ملاحظه “شرايط
استجابت دعا” در فصولی گزيده از کتاب “ادب حضور[1]” ترجمه کتاب “فلاح
السائل و نجاح المسائل[2]” سيد بن طاووس (قده) به استقبال ماه رمضان
بشتابيم.
اين مجموعه شامل عناوين زير است:
1 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن
2 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات
=دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند-جلّ جلاله- است
=دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده، و درهاى روزى را به روى او مىگشايد
=دعا، ستون دين، و نور آسمان ها و زمين هاست
=دعا، از وقوع امور مقدّر و غير مقدّر جلوگيرى مىكند
=دعا، بلا را دفع مىكند
=مقصود از گفتار خداوند-جلّ
جلاله- آنجا كه مىفرمايد: ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ،
فَلا مُمْسِكَ لَها (هر رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس
نمىتواند جلو آن را بگيرد) همان دعاست.
=دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است
=دعا، قضاى مبرم الهى را برمىگرداند
=هركس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند- جلّ جلاله- او را به آرزويش نايل مىگرداند
=دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز جزا و قيامت به عقب مىاندازد
=دست دعاكننده هرگز از تفضّلهايى كه رحمت خداوند- جلّ جلاله سر چشمه مىگيرد، خالى برنمىگردد
3 – برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن
= از ديدگاه روايات
= از ديدگاه عقل
4 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه عقل
= احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ
= مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او
= عواقب سوء غفلت در حال دعا
5 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه روايات
= تناسب انواع گوناگون دعا، با حالات دعاكننده
= بجا آوردن مدح و ثناى خداوند- جلّ جلاله- پيش از درخواست حوايج
= ميل و رغبتش به دعاى پنهانى، بيشتر از رغبتش به دعاى آشكارا و در حضور مردم باشد
= مبرّا بودن از مظالم بندگان در حال دعا
= معذور ندانستن ظالم در ظلم خود
= جبّار و سركش نبودن دعاكننده
= دعا با قلب پاك و نيّت صادق
= دعا نكردن، در باره دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد
= پرهيز دعاكننده از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد
= توبه از گناهان، وصلاح و صدق در حال دعا
توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته
الف- توضيح فرمايش مولايمان امام
صادق- صلوات اللَّه عليه- كه فرمود: «اگر از سمت و سوى دعا خدا را
بخوانيد، مسلّما دعايتان را اجابت مىنمايد، اگر چه گناهكار باشيد
ب- توضيح گفتار امام صادق عليه
السّلام پيرامون فرمايش خداوند- جلّ جلاله- كه فرمود: «اگر روزى را از راه
حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، خداوند عوض
آن را به شما برمىگرداند.»،
= حضور قلب، و تمايل نداشتن به دنيا
= عدم غفلت و اشتغال نداشتن به امور بيهوده
= ترك نكردن امر به معروف و نهى از منكر
= نفرين نكردن بر دوست
= پاكيزه ساختن خوراك و پرهيز از حرام خوارى
= داشتن انگشترى نقره با نگين فيروزه
= داشتن انگشترى عقيق
= دعا نكردن پيرامون قطع ارتباط با خويشاوندى كه قطع آن جايز نيست
= در نظر داشتن مقصود خداوند- جلّ جلاله- از دعا و مقدّم داشتن آن بر خواست خود
6 – فوايد بسيار مناجات كردن، و فضيلت دعا براى مؤمنين در غياب آنان، و دعا براى حضرت حجّت عليه السّلام
= فوايد محافظت بر مناجات از راه عقل
= فوائد مواظبت بر مناجات از راه نقل
الف – ملهم شدن به دعا، نشانه كوتاهى بلا و گرفتارى است
ب- دعا كردن پيش از گرفتارى، حتما گرفتارى را دفع مىكند، ولى با دعا كردن بعد از بلا گاهى نمىتوان به اميد و آرزوى خود رسيد
ج- فرشتگان، دعاى بندهاى را كه
تنها هنگام گرفتارى دعا مىكند، ولى در حال آسايش و خوشى دعا نمىكند، از
رسيدن به مرحله اجابت جلوگيرى مىكنند
د- پافشارى كردن و اصرار در دعا، كليد نجات و رهايى است
= فضيلت دعا در غياب برادران دينى از ديدگاه روايات
= فضيلت دعا براى حضرت حجّت (عج)
1 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه قرآن (فصل سوم[3] کتاب فلاح السائل)
در اين زمينه به چند آيه از قرآن كريم كه صراحت در فضيلت دعا دارد، اشاره مى گردد:
– خداوند- جلّ جلاله- مىفرمايد: قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي، لَوْ لا دُعاؤُكُمْ. فَقَدْ كَذَّبْتُمْ، فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً [4].
(بگو اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت، زيرا مسلّما
شما تكذيب نموديد، و لذا تكذيبتان همواره ملازم شما خواهد بود).
خداوند در اين آيه شريفه براى
كسانى كه دعا نمىكنند هيچ جايگاه و اهمّيتى قرار نداده؛ بنابراين، از اين
كلام فهميده مىشود كه جايگاه و منزلت انسان در نزد خداوند- جلّ جلاله- به
اندازه دعا كردن او، و ارزش او به قدر اهتمام به مناجات و خواندن اوست.
شايد كسى اشكال كند و بگويد:
مراد از «دعا» در اين آيه، «عبادت و پرستش خداوند» است؛ ولى اين درست نيست،
بلكه حقّ همانى است كه راويان مورد اعتماد از امامان و سروران ما روايت
كردهاند كه مقصود از «دعا» در اين آيه، بدون كم و كاست همان دعايى است كه
در عرف شرع فهميده مىشود.
– خداوند- جلّ جلاله- مىفرمايد: فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا، تَضَرَّعُوا، وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ [5]. (پس
اى كاش هنگامى كه سختى و ناگوارىاى از سوى ما به آنان مىرسيد، تضرّع و
زارى مىنمودند، ليكن دلهايشان قساوت پيدا نموده و سنگدل گرديده بودند).
خداوند- جلّ جلاله- در اين آيه
شريفه هشدار مىدهد كه اگر كافران تضرّع و زارى مىنمودند، خداوند سختى و
ناگوارى و خشم و عذاب و عقاب خويش را از آنان برمىداشت، و ناراحتي هاى
آنان را برطرف مىنمود.
ملاحظه مىشود كه خداوند نفرمود:
«اى كاش وقتى سختى و ناگوارى از ناحيه ما به سوى آنان مىآمد، نماز
مىخواندند، يا روزه مىگرفتند، يا حجّ بجا مىآوردند، يا قرآن قرائت
مىنمودند»، و اين خود به صراحت مطلب را براى برجستگان فهيم روشن مىنمايد.
– باز از جمله آيات، وعده پاكيزه
خداوند- جلّ جلاله- است به اينكه دعا، كليد رسيدن به آمال و آرزوهاست.
آنجا كه مى فرمايد: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي، فَإِنِّي قَرِيبٌ،
أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ[6]. (و هر گاه كه بندگانم در باره من از تو بپرسند، بگو: من نزديكم، و دعاى هر دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مىكنم).
– و نيز در اين باره است فرمايش
ديگر خداوند- جلّ جلاله- كه مى فرمايد: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي
أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي،
سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ [7]. (مرا
بخوانيد تا دعايتان را اجابت كنم، براستى كسانى كه از پرستش و عبادت من
گردنكشى مىكنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد).
خداوند- جلّ جلاله- با اين آيه
شريفه توجّه مىدهد كه ترك كردن دعا، استكبار و گردنكشى از پرستش و عبادت
او، و نيز موجب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خواركننده آن است.
از امام صادق عليه السّلام روايت
شده: «مراد از عبادتى كه انسان از آن گردنكشى مىنمايد در اين آيه، همان
دعا است، و اينكه هر كس با وجود اين دستور آن را ترك كند، از مستكبران و
گردنكشان خواهد بود.»
– تنها بخشى از آياتى كه ذكر شد،
براى عارفان كفايت مى كند، و اگر نبود در فضيلت دعا، جز فرمايش خداوند-
جلّ جلاله- به سرور پيامبران- صلوات اللَّه عليه و آله- آنجا كه مى
فرمايد: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ
رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ، يُرِيدُونَ وَجْهَهُ، وَ لا تَعْدُ
عَيْناكَ عَنْهُمْ [8]. (و خويشتن را
با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مىخوانند، در حالى كه تنها خشنودى
او را اراده نمودهاند، به صبر و شكيبايى وادار كن، و مبادا چشمانت را از
آنان بردارى) كفايت مىكرد، و اين امر بزرگى است؛ زيرا اين خطاب در مقام
ستايش و مدح كسانى است كه صبح و شام به درگاه پروردگار دعا مىكنند، و
خداوند- جلّ جلاله- به خاطر دعاى آنان در صبح و شام، به رسولش صلّى اللَّه
عليه و آله دستور داده كه پيوسته ملازم آنان بوده، و چشم و توجّه شريفش را
از مصاحبت و همنشينى با ايشان بر ندارد.
2 – فضيلت و آثار دعا از ديدگاه روايات (فصل چهارم)
اين فصل دربردارنده چندين اثر سودمند از فوايد دعا مىباشد:
= دعا، محبوبترين اعمال در نزد خداوند-جلّ جلاله- است: در روايتى آمده كه امام صادق عليه السّلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه على عليه السّلام فرمود:«محبوبترين اعمال نزد خداوند سبحان در روى زمين، دعا، و برترين عبادت، عفّت و پاكدامنى است.»
= دعا، انسان را از گزند دشمنان و مخالفان رهايى بخشيده، و درهاى روزى را به روى او مىگشايد: روايت شده امام جعفر صادق عليه السّلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «آيا
شما را راهنمايى ننمايم به جنگ افزارى كه شما را از دشمنانتان نجات داده و
روزي هايتان را افزون گرداند؟» عرض كردند: بله. فرمود: «شب و روز
پروردگارتان را بخوانيد، زيرا براستى كه دعا، سلاح مؤمنان است.» و در حديث
ديگر از امام صادق عليه السّلام آمده است: «دعا از جنگ افزار آهنين نافذتر
است.»
= دعا، ستون دين، و نور آسمان ها و زمين هاست: از
امام صادق، جعفر بن محمّد روايت نقل شده كه به نقل از پدر بزرگوارش عليه
السّلام فرمود كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: «دعا، سلاح
مؤمنين و ستون دين، و علّت روشنايى آسمان ها و زمين است.»
= دعا، از وقوع امور مقدّر و غير مقدّر جلوگيرى مىكند: عمر
بن يزيد نقل مىكند از حضرت ابى ابراهيم امام كاظم عليه السّلام شنيدم كه
مىفرمود: «براستى كه دعا از وقوع امورى كه تقدير شده و يا نشده جلوگيرى
مىكند.» وى مىگويد: عرض كردم: فدايت شوم، امور مقدّر معلوم است، مقصود از
امور غير مقدّر چيست؟ فرمود: «خداوند جلوگيرى مىكند تا اينكه مقدّر
نشود.»
= دعا، بلا را دفع مى كند: ابو
ولّاد حفص بن سالم خيّاط مىگويد: در مدينه به خدمت امام ابى الحسن موسى
عليه السّلام وارد شدم، و چيزى همراه من بود كه آن را به ايشان رساندم.
حضرت فرمود: به اصحاب و ياران خويش اطّلاع بده و بگو تقواى خداوند عزّوجلّ
را پيشه كنيد، كه شما در عهد پادشاهى شخص سركشى هستيد (و مقصودشان، منصور
دوانيقى خليفه عبّاسى بود)، پس زبان هايتان را حفظ كنيد، و جان ها و دينتان
را محافظت كنيد، و امورى را كه از وقوع آن بر ما و خودتان بيم داريد با
دعا دفع كنيد؛ زيرا به خدا سوگند، كه دعا و درخواست نمودن از درگاه الهى،
بلا را دفع مى كند گرچه بلا مقدّر شده باشد و اراده حتمى و قضاى الهى به
آن تعلّق گرفته و تنها امضاى آن باقى مانده باشد؛ ولى وقتى به درگاه خدا
دعا مىشود و از او خواسته مى گردد كه بلا را برگرداند، آن را دفع مىكند،
پس در دعا اصرار كنيد كه خداوند خود شما را از شرّ آن كفايت فرمايد.» ابو
ولّاد مىگويد: وقتى فرمايش حضرت ابى الحسن عليه السّلام را به ياران خود
رساندم، ايشان بدان عمل نموده و بر منصور نفرين كردند، و درست در سالى كه
او به سوى مكّه بيرون آمده بود، در كنار «بئر ميمون» پيش از آنكه مناسك حجّ
را انجام دهد، جان سپرد و خداوند ما را از شرّ او راحت كرد. ابو ولّاد
مىگويد: من نيز در آن سال مكّه بودم، به خدمت حضرت ابى الحسن عليه السّلام
رسيدم، ايشان فرمود: «اى ابا ولّاد، استجابت آنچه را كه به شما امر نموده و
بر انجام آن تشويق كردم، يعنى نفرين كردن بر ابى الدّوانيق را چگونه
ديديد؟ اى ابو ولّاد، هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن نازل مى كند و
دعا را به او الهام مى كند، مگر اينكه خداوند بزودى آن بلا را بر طرف
مىنمايد. و هيچ بلايى نيست كه خداوند بر بنده مؤمن نازل مىكند و او از
دعا كردن خوددارى مىكند، مگر اينكه آن گرفتارى طولانى مىگردد، پس وقتى
بلا بر شما نازل شد، بر شما باد به دعا كردن!»
= مقصود از گفتار خداوند- جلّ جلاله- آنجا كه مى فرمايد: ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ، فَلا مُمْسِكَ لَها[9] (هر
رحمتى را كه خداوند براى مردم بگشايد، هيچ كس نمىتواند جلو آن را بگيرد)
همان دعاست: چنان كه امام صادق عليه السّلام در روايتى در رابطه با آيه
شريفه فوق مى فرمايد مقصود همان دعاست.»
= دعا، سبب تندرستى و بهبودى از هر بيمارى است: محمّد
بن مسلم مىگويد: به امام باقر عليه السّلام عرض كردم: آيا اينكه مىگويند
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در باره حبّه سوداء فرموده كه: «مايه شفا
و بهبودى از هر بيمارى است، جز مرگ» صحيح است؟ فرمود:
بله، سپس فرمود: «آيا مىخواهى تو را از چيزى كه سبب بهبودى از هر بيمارى و
آسيب، حتّى مرگ است، آگاه سازم؟» عرض كردم بله، فرمود: دعا.
= دعا، قضاى مبرم الهى را برمىگرداند: علىّ
بن عقبه مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «براستى
كه دعا، قضا و اراده حتمى و مبرم را حتّى بعد از اينكه قطعى شده باشد،
برمىگرداند، پس بسيار دعا كن، زيرا دعا كليد تمام رحمت ها، و سبب كاميابى و
بر آورده شدن تمام خواستههاست، و جز با دعا كردن نمىتوان به آنچه نزد
خداوند است نايل گرديد. بىگمان هيچ درى نيست كه بسيار كوبيده شود، مگر
اينكه بزودى به روى كوبندهاش گشوده مىشود.»
= هر كس از نزول بلا بهراسد و بخواهد آن را با دعا برگرداند، خداوند- جلّ جلاله- او را به آرزويش نايل مىگرداند: در
روايتى آمده امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر كس بيم آن را داشته باشد
كه بلا و مصيبتى به او برسد، پس با دعا در برابر آن بايستد، [يا: برخيزد و
براى مرتفع شدن آن دعا بكند]، هيچ گاه خداوند آن بلا را به او نشان نمىدهد
و وى را به آن گرفتار نمىنمايد.»
تمام فوايد دعا را كه روايات
گذشته مشتمل بر آن بود، ما از ناحيه انعام و احسانى كه خداوند- عزّوجلّ- بر
ما تفضّل فرموده، آشكارا يافتهايم، پس هر كس حسن ظنّ به صدق گفتار ما
دارد، در تحقّق اين حالت كه از خودمان ذكر نموديم (يعنى يافتن همه اين
نتايج)، شكّ و ترديد به خود راه ندهد.
= دعا، در مقابل نزول بلا قرار گرفته و از آن جلوگيرى نموده و آن را تا روز جزا و قيامت به عقب مىاندازد: در روايتى آمده كه امام رضا عليه السّلام فرمود: از پدر بزرگوارم عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
«براستى كه دعا در مقابل بلا و گرفتارى مىايستد، و آن دو (يعنى دعا و بلا) تا روز قيامت قرين هم هستند.»
= دست دعاكننده هرگز از تفضّلهايى كه رحمت خداوند- جلّ جلاله سر چشمه مىگيرد، خالى برنمىگردد: محمّد
بن يعقوب كلينى روايت نموده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هيچ
بندهاى دستش را به درگاه خداوند سرافراز جبّار نمىگشايد، مگر اينكه
خداوند-عزّوجلّ- شرم مىكند كه چيزى از فضل رحمت خويش در آن نگذاشته، دست
او را خالى برگرداند، پس هر گاه دعا مىكنيد، تا دستتان را بر روى و سرخويش
نكشيدهايد، برنگردانيد.»
3 – برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن (فصل پنجم)
= از ديدگاه روايات:
– در روايتى آمده كه فضالة به
واسطه معاوية بن عمّار [يا: فضالة بن معاوية بن عمّار] مىگويد: به امام
صادق عليه السّلام عرض كردم: دو نفر در يك لحظه شروع به خواندن نماز
مىكنند، يكى در نماز قرآن مىخواند و قرائتش بيشتر از دعاست، و ديگرى
دعايش افزون از تلاوت قرآن، و در يك لحظه نماز را به آخر مىرسانند، كداميك
از اين دو افضل و برتر است؛ حضرت فرمود: هر دو فضيلت دارد، هر دو زيباست.
وى مى گويد: عرض كردم: مىدانم
كه هر دو زيبا است و فضيلت دارد. ولى كدام برتر است؟ حضرت فرمود: دعا برتر
است. آيا فرمايش خداوند متعال را نشنيدهاى كه مىفرمايد: وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي، أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِين[10]. (و
پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد، تا دعايتان را اجابت كنم، براستى كسانى
كه از پرستش و عبادت من گردنكشى كنند، با خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند
شد).
به خدا سوگند مقصود از «عبادت»
در اين آيه شريفه دعاست، به خدا سوگند آن افضل است. آيا آن عبادت نيست؟ سپس
دو بار فرمود: به خدا سوگند عبادت همان دعاست و بعد فرمود: آيا دعا
استوارترين عبادت نيست؟! سپس دو بار افزود: به خدا سوگند دعا، استوارترين
عبادت است.»
– در روايت ديگر آمده كه از امام
باقر عليه السّلام پرسيده شد: كداميك از اين دو در نماز افضل است. بيشتر
قرآن خواندن، يا طول دادن ركوع و سجود؟ حضرت فرمود: بسيار درنگ كردن در
ركوع و سجود. مگر كلام خداوند متعال را نشنيدهاى كه مىفرمايد: فَاقْرَؤُا
ما تَيَسَّرَ مِنْهُ، وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ [11] پس
هر مقدار از قرآن را كه ميسّر است قرائت كنيد، ولى نماز را كاملا بپا
داريد. مسلّما مقصود خداوند از «بپا داشتن نماز» بسيار درنگ كردن در ركوع و
سجود و طول دادن آن دو است. راوى مى گويد عرض كردم: كداميك از اين دو
افضل است: قرائت قرآن بسيار يا دعاى بسيار؟ حضرت فرمود: دعاى
بيشتر. مگر فرمايش خداوند متعال را نشنيدهاى كه مىفرمايد: قُلْ ما
يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ[12]. (بگو اگر دعايتان نبود،
پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت ؟!)
= از ديدگاه عقل:
از لحاظ عقلى نيز مىتوان وجهى موافق با آنچه كه پيرامون افضل بودن دعا از قرائت قرآن روايت شده يافت. و آن اينكه:
الف- مسلّما اين گونه نيست كه هر
كس كلام خداوند-جلّ جلاله- را بخواند، به خدا معرفت داشته باشد، و قدر
كلام الهى را بشناسد، و با تلاوت خويش خشنودى خدا را بخواهد؛ ولى امكان
ندارد كسى دعا و درخواست و آرزو كند و كسى را كه مىخواند و از او درخواست
مىكند و آرزوى خويش را از او مىخواهد، يعنى خداوند-جلّ جلاله- را
نشناسد؛ بنا بر اين، دعا همواره بر شناخت امور زير مشتمل است:
– شناخت ذات و صفات خداوندى كه به درگاه او دعا مىشود.
– شناخت پيامبرى صلّى اللَّه عليه و آله كه مردم را به سوى او دعوت مىنمايد.
– واگذارى امور خود به خدا و درخواست و طلب از پيشگاه او.
– ادب نيازمندى به خدا.
– دلبستگى و تعلّق خاطر به اعتماد بر خدا.
– معجزهها و كراماتى كه در نزد هر كس كه دعاهايش مستجاب شده و حوايجش برآورده شده و ناراحتي هاى شديدش بر طرف شده، تحقّق يافته است.
و اينها همگى فايدهها و مواهبى
هستند كه فضيلت آنها افزون و جايگاهش دو چندان و بيش از ديگر امور همسان آن
است، و براى هر كس كه به معناى آنها پى برد، به روشنى بر امور ديگر ترجيح
دارد.
ممكن است كسى اشكال كند و بگويد: گاهى غير عارفين به خدا نيز دعا مىكنند.
جواب اين سخن آن است كه حتّى
دشمن خداوند-جلّ جلاله- يعنى ابليس نيز با دعا كردن و درخواست از خداوند
بهرهمند شد، آنجا كه گفت: مرا از مهلت دادهشدگان قرار ده، و خداوند-جلّ
جلاله- درخواست او را اجابت نمود و فرمود: فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ [13]. (براستى كه تا روز مشخّص و معلوم، از مهلت دادهشدگان هستى).
ليكن امكان ندارد همان گونه كه
ابليس به خاطر درخواست و دعا كردنش بهرهمند شد، كسى دشمن خداوند- جلّ
جلاله- باشد و در حال عداوت و دشمنى، به خاطر خواندن قرآن شريف ثواب داده
شده، و به ثمره آن نايل گردد.
ب- از ديگر مرجّحات عقلى دعا بر
تلاوت قرآن اين است كه كسى كه درخواست و دعا مىكند، نسبت به كسى كه از او
درخواست نموده و مىخواند به همان اندازهاى كه در حاجت خويش به او نياز و
اضطرار دارد، به او توجّه نموده و در پيشگاهش اظهار خشوع و فروتنى
مىنمايد، پس از آنجا كه نيازمندي ها و حوايج مردم به خداوند-جلّ جلاله- در
زندگانى دنيا بسيار است، دعاكننده نيز بسان شخص مضطرّ، ناچار اخلاص
عبوديّت و بندگى را رعايت مىكند؛ ليكن تلاوت قرآن شريف در غالب اوقات از
اين حالت ها خالى است، بلكه چه بسا انسان قرآن را با حالت غفلت تلاوت
مىنمايد، و در نتيجه [در نزد اهل كمال] گناه محسوب مىشود.
4 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه عقل (فصل ششم)
= احساس ذلّت در پيشگاه حضرت حقّ: شايسته
است دعاكننده در حال دعا توجّه داشته باشد كه وى مملوك خداوندگار توانا و
قاهرى است كه بر او آگاهى و اشراف دارد، و اينكه بنده هيچ گاه بىنياز از
مولايش نبوده و هيچ زمانى نيست كه خواستهاى از او نداشته باشد. و نيز
توجّه داشته باشد كه خداوند-جلّ جلاله- كه مالك همه چيز اوست، داراى
بزرگترين جلالت و بزرگى و شكوه و والايى است، و وى كه بنده اوست، در
پستترين مرتبه فرومايگى و پستى و كاستى قرار دارد، و اصل و خاستگاهش به
ترتيب مراحل آفرينش از خاك و گل، و گل سياه بدبوى متغيّر، و آب پست است، و
دستش از ناحيه زندگانى و وجود و تندرستى و تدبير اصول سعادتمندى در دنيا و
آخرتش، خالى است.
پس اگر بنده با وجود اين خصوصيّت
ها، با مولايى كه همواره به او نيكى نموده، و توانا و قاهر است و بر او
آگاهى و اشراف دارد، مخالفت نموده و اين مخالفت را به آن خاستگاه ناتوان و
آسيب پذير و پست و نكوهيدهاش بيافزايد، و جلالت و اقبال و توجّه خدا به
خود را كوچك بشمارد، و در كردار و گفتارش با او ستيز كند، و نظرش بر خلاف
نظر او- كه در تمام حالات به صلاح بنده است- باشد؛ در اين حال بايد هنگام
دعا و مناجات بسان بندهاى باشد كه خيانتى از او سر زده و با حالت ذلّت در
پيشگاه مولاى خويش ايستاده، و نيز همانند شخص فرومايهاى باشد كه با
شخصيّتى عزيز و بزرگوار و بسان شخص حقير نيازمند با مالك بىنياز و والا و
بزرگ، و چون فرد ناتوان ناچيز با مولايى كه بيم و هراس از او دارد، و مانند
افرادى كه خيانت و جنايتى از آنان سر زده با كسى كه از همه مالكان بزرگتر
است و هر وقت كه بخواهد توانايى انتقام گرفتن را دارد، او را مورد خطاب
قرار مىدهد.
= مقدّم داشتن مقصود حضرت حقّ و اشتغال به ياد او: همچنين
بايد هنگام دعا و مناجات، مقصود خداوند-جلّ جلاله- از فرا خواندنت به محضر
مقدّس وجود خويش را بر مقصود خويش، كه درخواست رحمت و جود و بخشش است،
مقدّم بدارى، به گونهاى كه هنگام دعا لذّتى كه از ستايش و تقديس بزرگى و
تعظيم شأن و مقام او، و اعتراف به احسانش احساس مىكنى، نزد تو محبوبتر از
بر شمردن حوايج خويش باشد، اگر چه خواستههايت از امور مهمّ دار فنا بوده، و
يا براى دفع بزرگترين بلاها و گرفتاري ها باشد.
اى بنده، اگر خداوند-جلّ جلاله-
را از روى يقين مىشناختى، مسلّما مىديدى كه اشتغال به حفظ حرمت و حقّ
رحمت او، تو را به استجابت دعايت و مساعدتى كه خواسته توست، زودتر نايل
مىگرداند. چنان كه در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود:
«همانا خداوند-عزّوجلّ-
مىفرمايد: هر كس به جاى مسألت نمودن از من، به ياد و ذكر من مشغول گردد،
برترين عطايايى را كه به درخواستكنندگان از خود مىدهم، به او عطا
مىكنم.» اينك مىگويم: آنچه را كه من در اين باره از پيشوايان اسلام و
مقتداى خود مىدانم آن است كه پيامبر اكرم-عليه افضل السّلام- فرمود:
«برترين دعا، دعاى من و دعاى پيامبران پيشين است. آنگاه تنها كلمه لا إله
إلّا اللَّه را بر زبان جارى نمود، و ستايش خدا را بجا آورد. عرض شد: كجاى
اين كلام، دعاست؟ حضرت- كه درودهاى خداوند بر او و خاندان او و بر
برگزيدگان پيش و بعد از او باد!- فرمود (بدين مضمون): كداميك از اين دو، به
منظور مسألت و دعاكننده آشناتر، و سزاوارترند كه فضايل از او درخواست شود؟
آيا خداوند- جلّ جلاله- يا عبد اللَّه بن جذعان؟ آنجا كه اميّة بن ابى
الصّلت او را ستود و گفت:
أ أذكر حاجتى، أم قد كفانى |
حياؤك؟ إنّ شيمتك الحياء |
|
إذا أثنى عليك المرء يوما |
كفاه من تعرّضه الثّناء |
|
(آيا حاجتم را ذكر كنم، يا شرم و
حياى تو از بر آورده نكردن خواستهام براى من كافى است؟ زيرا شرم، و حيا،
سرشت و خوى توست. اگرروزى، كسى ثناى تو را گويد، كسى كه مدح و ثنا متوجّه
اوست (يعنى خود تو) براى او كافى خواهد بود).
بدين ترتيب و طبق معناى اين شعر:
مدح و ثناگويى ممدوح، در بر آورده شدن حوايج ستايشگر كفايت مىكند، از اين
رو خداوند-جلّ جلاله- به خاطر كمال بخشش و رحمتش به بر آورده كردن حوايج
شايستهتر است.
= عواقب سوء غفلت در حال دعا: بنا
بر اين هر گاه ديدى، قلب و عقل و نفس تو هنگام تضرّع به اين اوصاف متّصف
است، بدان كه در محضر وجود و جود خداوند قرار گرفتهاى، و چه عنايت ها، و
كليد سعادتمندي ها و زود مستجاب شدن دعا كه نصيبت گشته است! ولى اگر ديدى
قلبت به غفلت، و عقلت به فراموشى گرفتار است، و به جاى اشتغال به
خداوند-جلّ جلاله- امور ديگر تو را به خود سرگرم نموده، و در حال دعا به
يقين احساس مىكنى كه گويى در محضر هيچ كس نيستى، و در پيشگاه خداوند بلند
پايه و خداوندگار عالميان قرار ندارى، و خاكسارى عبوديّت و بندگى بر
چهرهات نمايان نيست، و هيچ خوف و هراسى از هيبت و شكوه بزرگ خدا ندارى، و
حدّاقل حالت جنايت پيشگان و بزهكاران نافرمان را نيز كه هنگام ديدن
مولايشان لرزه به اندامشان مىافتد، ندارى؛ مسلّما بدان كه به واسطه
گناهانت از خداوندى كه به همه نهاني ها آگاه است، محجوب گرديده، و به خاطر
عيب ها و كاستي هايت از آن مقام دوست داشتنى بر كنار گشته، و به جهت ويران
نمودن قلبت از رسيدن به خواستهات ممنوع گرديدهاى؛ لذا بترس از اينكه
خداوند-جلّ جلاله- به عدم ايمان تو گواهى دهد، زيرا كسانى را كه خداوند-جلّ
جلاله- به بىايمانى آنان گواهى بدهد به هلاكت و گمراهى مبتلا خواهند شد.
آيا مگر خداوند بزرگ و پاكيزه نمىفرمايد: إِنَّمَا
الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ
إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ، زادَتْهُمْ إِيماناً، وَ عَلى
رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ [14]. (تنها
كسانى مؤمن هستند كه وقتى از خدا ياد مىشود، دل هايشان مىلرزد، و هنگامى
كه آيات خدا بر آنان خوانده مىشود، بر ايمانشان افزوده مىگردد، و تنها بر
پروردگارشان توكّل مىنمايند).
پس بسان بندهاى كه مولايش به
سوء بندگى و پليدى درون و شيوه ناپسند او آگاهى پيدا كرده، و از درگاهش
رانده، و از آستانهاش دور نموده -و از آن جمله او را اين گونه عذاب نموده
كه به جاى مشغول نمودن به شرافت مقام رضا و خشنودى خويش، به دنيا سرگرمش
نموده است- بر حال نفس خويش گريه كن.
بر اين پايه، اگر با وجود دارا
بودن صفات نكوهيدهاى كه ذكر نموديم، استجابت دعاهايت به تأخير افتاد،
مسلّما گناه از ناحيه توست، و تو بودى كه بر اساس باور درست، مولاى خويش را
نخوانده، و بر در توفيق او نايستادهاى.
5 – شرايط استجابت دعا از ديدگاه روايات (فصل هفتم)
= تناسب انواع گوناگون دعا، با حالات دعاكننده: در روايت آمده است: «امام صادق عليه السّلام كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود:«رغبت»
اين است، و پشت دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود: «رهبت» اين
است، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود: «تضرّع»
اين است، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود: «تبتّل» اين
است، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و فرمود:
«ابتهال» اين است. سپس فرمود تا قطره اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال
مكن.» در حديث ديگرى از امام صادق- صلوات اللَّه عليه-
آمده است: «استكانت» در دعا اين است كه دعاكننده هنگام دعا، دستانش را بر
دوشانهاش قرار دهد.» يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات
باشد آن است كه گشودن دست در حالت «رغبت»، به حال كسى كه به خداوند-جلّ
جلاله- اميد دارد، و حسن ظنّش به تفضّل او بر خوف از جلال عظمتش فزونى
دارد، نزديكتر است، لذا شخص راغب همواره خواهان ايمنى است، و كف دستش را
مىگشايد تا احسان خداوند در آن فرود آيد.
و شايد مقصود از حالت «رهبت» و
پشت دستها را به سوى آسمان نمودن، اين باشد كه بنده با زبان حال خاكسارى،
به مالك دار فنا و بقا مىگويد: من جرأت آن را ندارم كه كف دستهايم را به
سوى تو بگشايم، لذا از روى ذلّت و شرمندگى در پيشگاهت، كف دست هايم را رو
به زمين قرار دادهام.
و شايد مراد از حركت دادن
انگشتان به راست و چپ در حالت «تضرّع» اين باشد كه گويى شخص تضرّعكننده به
شيوه زن فرزند مرده در هنگام مصيبت بيمناك، دستانش را بر گردانده و با پشت
و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مىكند.
و شايد منظور از «تبتّل» و بالا و
پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى «تبتّل» در لغت كه «انقطاع و بريدن و
گسستن» است، اين باشد كه گويا شخصى كه تبتّل مىكند مىخواهد بگويد: من
تنها و تنها به سوى تو آمده و از همه بريدهام، زيرا تنها تو شايسته پرستش
هستى، و با يك انگشت و نه با همه انگشتان، بر يگانگى و وحدانيّت خداوند
سبحان اشاره مىنمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است، لذا بنده نبايد آن
را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده، و بسان برده ذليل
در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده، و به جاى درخواست آمال و آرزوها و ذكر خواسته
خويش، توجّه تامّ به خداوند صاحب جلال و عظمت داشته باشد.
و گويا مقصود از «ابتهال» و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.
و شايد منظور از «استكانت» و
گذاشتن دستها بر شانهها، اين باشد كه گويا دعاكننده با اين حالت مىخواهد
بگويد: من همانند برده جنايتكار-كه با حالت اسارت، و در حالى كه در بند است
و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مىبرند و در پيشگاهش قرار
مىدهند- دست هايم را به گردنم بستهام.
= بجا آوردن مدح و ثناى خداوند-جلّ جلاله- پيش از درخواست حوايج: در
روايتى آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر گاه خواستيد حاجتى
از خداوند بخواهيد، ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هر كس
حاجتى از پادشاهى بخواهد، ابتدا نيكوترين گفتارى را در توان دارد، آماده
نموده و بيان مىكند، پس هر گاه خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا
خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير و خوبى ثناى او را بگوييد…» و
نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مىگويد: امام صادق عليه السّلام
فرمود: «در كتاب و دست نوشت علىّ عليه السّلام آمده است كه مدح و ستايش پيش
از مسألت و خواستن حاجت است، پس هر گاه خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد،
ابتدا ثناى او را بگوييد.» وى مىگويد عرض كردم: چگونه ثناى خدا را بگويم؟
فرمود: مىگويى: «يا من هو أقرب إلىّ من حبل الوريد. يا من يحول بين المرء و
قلبه، يا من هو بالمنظر الأعلى [و بالأفق المبين] يا من ليس كمثله شىء»
(اى خدايى كه از رشته رگ گردن به
من نزديكترى، اى كسى كه ميان انسان و قلبش حايل مىگردى و از او به او
نزديكترى، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در افق و كرانه آشكار]
قرار دارى. اى خدايى كه هيچ چيز همانند تو نيست). و نيز در روايت ديگر
معاوية بن عمّار مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه
مىفرمود: «راه دعا كردن اين است كه ابتدا مدح و ثناى الهى را بجاى آورى
سپس به گناهانت اقرار نمايى، آنگاه مسألت كنى. به خدا سوگند هيچ بندهاى با
وجود اصرار بر گناه، از گناه خارج نمىگردد، و هيچ بندهاى از عهده گناه
بيرون نمىآيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف كند.» و نيز در روايت
ديگر، حلبى مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: كنيزى دارم كه
از او خوشم مىآيد، ولى هر فرزندى از او متولّد مىشود مىميرد، و اينك
پسرى از آن متولّد شده كه شب ها مىترسد، و بيم دارم كه او نيز زنده نماند و
بميرد.
امام صادق عليه السّلام
فرمود: «چرا دعا نمىكنى؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و حقّ تمام
اعضا را در وضو كاملا بجا آور، و نماز نيكو بگزار، پس از نماز ستايش خدا را
بكن، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين جمله
را تكرار فرمود) و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگو پس از مدح و
ستايش پروردگارت، بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله صلوات بفرست، سپس
حاجتت را بخواه، كه برآورده خواهد شد.
آيا نشنيدهاى كه وقتى رسول خدا
صلّى اللَّه عليه و آله ديد مردى نماز مىخواند، هنگامى آن مرد نمازش را
تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر
اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و
شتاب نمود.
و نيز بار ديگر آن حضرت ديد كسى
نماز مىخواند، و هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا پروردگارش را
ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله
صلوات فرستاد، پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله دو بار فرمود: درخواست
كن كه حاجتت برآورده مى شود.» و از ديگر صفات دعاكننده اينكه:
= بايد ميل و رغبتش به دعاى پنهانى، بيشتر از رغبتش به دعاى آشكارا و در حضور مردم باشد: البتّه
اين در صورتى است كه دعاكننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالك
امور اوست، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هر كدام از دو
حالت (پنهانى و يا آشكارا دعا كردن) را كه مىخواهد در دل او قرار داده و
به او افاضه كند؛ ولى اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد،
خداوند-جلّ جلاله- هر كردار و گفتارى را كه براى او مىپسندد، به او الهام
مىفرمايد. و اين امرى است كه ما بالوجدان آن را دريافته، و عيانا بدان
يقين و باور داريم. در روايتى آمده كه امام كاظم عليه السّلام فرمود: «يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار در حضور مردم دعا نمودن برابر است.» و
نيز در روايت ديگر آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «بزرگى ثواب
دعا و تسبيح گفتن بنده بين خود و خدا را، جز خداوند-تبارك و تعالى- كسى
نمى داند.» و بالأخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مىگويد امام صادق عليه
السّلام فرمود:
«خداوند-تبارك و تعالى- اين امر
[يعنى ولايت ائمّة عليهم السّلام] را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان] به
صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت. صفوان
مىگويد امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مىرسد،
«رضوان» يعنى دربان و كليد دار بهشت مىبيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از
منظر او عبور نكردهاند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است، خطاب
به آنها مىگويد: شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ آنان
مىگويند:
كارى با ما نداشته باش، ما گروهى هستيم كه در نهانى خدا را پرستيديم، و خداوند نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.»
= مبرّا بودن از مظالم بندگان در حال دعا: در روايت آمده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «خداوند-تبارك
و تعالى- به عيسى بن مريم عليهما السّلام وحى فرمود كه به جماعت [و يا
اشراف] بنى اسرائيل بگو: كه جز با قلب هايى پاكيزه و چشمان خاشع و دست هاى
پاكيزه به خانه من وارد نشوند، و نيز به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را
كه حتّى از يك نفر چيزى را به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمىكنم.»
= معذور ندانستن ظالم در ظلم خود: زيرا
در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر كس، ظالمى را به
واسطه ظلم و ستم او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مىگرداند كه
به او ظلم و ستم نمايد، و اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمىگردد، و خداوند
به واسطه ستم كشيدنش به او پاداش نمىدهد.»
= جبّار و سركش نبودن دعاكننده: زيرا در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «خداوند-تبارك
و تعالى- به حضرت داود عليه السّلام وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو
مرا ياد نكنند، زيرا هر بندهاى به ياد من باشد، من نيز از او ياد مىكنم، و
اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و لعنتشان
جایگاه و اهمیت دعاهای ذکر شده در قرآن و سنّت و استفاده از آنها
بیشک کتاب خداوند کتاب هدایت و پارسایی و
رستگاری برای آدمیان است. نیکبختان از سرچشمه آن مینوشند و بندگان
سعادتمند خداوند به واسطه ارشاد و راهنمایی آن هدایت مییابند لذا آنان را
در همهی زمینهها، در عقاید و عبادات و اخلاق به صحیحترین و مستقیمترین و
سودمندترین راهها راهنمایی میکند و آنان را به همه منافع و خوشبختیهای
دینی و دنیوی رهنمون میشود تا آنجا که به واسطهی آن امورشان نظام یافته و
جانهایشان تزکیه شده و احوالشان متعادل گشته و راههایشان مستقیم میگردد
و کمالهای گوناگون را به هر صورتی برای آنان فراهم میکند. قرآن کریم، علم و آموختن است، به واسطهی آن، اشتباهات و گمراهیهای گوناگون و نادانیها و جهالتهای متعددی از بین میرود، قرآن کریم تربیت و ادبآموزی است و به واسطهی آن اخلاق والا و اعمال ارجمند تحقق مییابند.
خداوند متعال آن را برای ارشاد جهانیان و
دستورالعمل پرهیزکاران فرو فرستاده و کعبهی آمال رهروان قرار داده و علوم
سودمند و مفاهیم کامل و والا را در آن گرد آورده است.
کسی که بدان چنگ زند بیشک هدایت یافته، و
کسی که براساس روش آن حرکت کند به غنیمت دست مییابد چرا که قرآن
بزرگترین دروازهی هدایت و ارجمندترین راه رستگاری است، خداوند متعال
میفرماید:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی
لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ
ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا ٩﴾ [الإسراء: ۹].
«این قرآن به راهی هدایت میکند که آن استوارتر است و به مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند بشارت میدهد که آنان پاداشی بزرگ دارند».
مقام و منزلت سنت پیامبر اکرم نیز این
چنین است؛ سنّت، شرحدهنده و توضیحدهندهی قرآن و مبیّن و مفسر آن است،
همچنان که قرآن بر پیامبر نازل شده، سنت نیز وحیای است که بر او نازل
گشته است، خداوند میفرماید:
﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ
وَٱلۡحِکۡمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ
ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا ١١٣﴾ [النساء: ۱۱۳].
«و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو بس بزرگ است».
در سنن ابوداود و ترمذی و دیگران به نقل
از پیامبر آمده که ایشان فرمودند: «آگاه باشید که قرآن و مثل آن (یعنی
سنت) به من داده شده است» و یا میفرمایند: «دو چیز را در میان شما بر جای
میگذارم که اگر بدانها تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خداوند و
سنتّم را» .
به پیامبر کلمات جامع داده شده و بدائع
الحکم بدیشان اختصاص یافته است، همچنان که در صحیحین از ابوهریره نقل
کردهاند که پیامبر فرمودند: «با سخنان جامع مبعوث شدهام». و در مسند از
عبدالله بن مسعود نقل است که گفت: «همانا به رسول الله خیر ابتدایی و
جوامع آن یا خیر جامع و ابتدایی و پایانی آن را آموخته بودند».
وقتی که این مطلب مشخص و قطعی شد بر فرد
مسلمان واجب است که جایگاه بزرگ و والای دعاهای ذکر شده در قرآن و دعاهای
مأثور نقل شده از رسول اکرم را دریابد و از این مطلب مطلع گردد که بیشک
در این دعاها خیر ابتدایی و خیر انتهایی و خیر جامع و خیر نخست و خیر آخر و
خیر آشکار و خیر پنهان به همراه زیبایی و کمال و تابناکی، و تشخیص
خواستههای والا و اهداف ارجمند، و خیر کامل در دنیا و آخرت، و در امان
ماندن از لغزش و خطا و اشتباه و انحراف وجود دارد. این دعاها پاک و معصوم
از خطا و لغزشند چرا که وحی خداوند و فرو فرستاده شده از سوی اویند. خداوند
متعال برای پیامبرش محمد مصطفی دعاهای جامع و خیرهای ابتدایی و آموزهها و
رهنمودهای تمام و کمال در دنیا و آخرت را برگزیده و انتخاب کرده است.
به همین خاطر ائمه سلف و علمای مسلمانان
به ارتباط و پیوند مردم با دعاهای قرآن و سنت به خاطر کمال و عصمت و سلامتی
که در آنهاست توجه و اهتمام خاصی نشان دادهاند. امام احمد/ میفرماید:
«دوست دارم که در نمازهای واجب با ادعیهی قرآنی، دعا نمایم» .
قاضی عیاض/ میگوید: «خداوند فرمان داده
تا او را بخوانند، و در کتابش دعا را به بندگانش یاد داده است، و پیامبر
دعا را به امتش فرا داده است؛ سه چیز در آن گرد آمده است:
آموزش توحید، و آموزش زبان، و نصیحت به
امت. شایسته کسی نیست که از دعای او روی برگرداند، شیطان از این ناحیه
مردم را فریفته است، افرادی بدکار را بر آنان فرستاده و اختصاص داده که
دعاهایی برای آنان اختراع کرده و میتراشند که مردمان بدانها سرگرم شده و
از پیروی کردن از پیامبر بازمیمانند»
قرطبی/ در تفسیرش «الجامع لأحکام القرآن»
میگوید: «بر آدمیان واجب است از دعاهایی که در کتاب خداوند و سنت صحیح
رسول الله آمده بهره برده، و دیگر دعاها را ترک کنند و نگوید که فلان چیز
را برگزیدم چرا که خداوند [این دعاها را] برای پیامبر و اولیائش برگزیده و
به آنان یاد داده که چگونه دعا کنند» .
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید:
«شایستهی مردمان است که با دعاهای شرعی که در کتاب و سنت آمدهاند دعا
نمایند چرا که در فضیلت و نیکی و زیبایی این دعاها هیچ شکی نیست و این همان
صراط مستقیم است راه کسانی که خداوند بدیشان نعمت [هدایت] داده است [و
عبارتند] از: پیغمبران و راستروان و شهیدان و شایستگان، و آنان چه اندازه
دوستان خوبی هستند» مطالب نقل شده از اهل علم در همین معنا و مفهوم بسیارند
.
و هنگامی که از امام مالک/ درخصوص
[درستی یا نادرستی سخن] کسی که در دعا میگوید: یا سیدی (ای سرورم)، سؤال
شد، فرمود: «بگوید: یا رب، همچنان که پیامبران در دعاهایشان چنین
گفتهاند». شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «امام مالک و ابن ابیعمران
از یاران ابوحنیفه و دیگران ناپسند دانستهاند که دعاکننده بگوید: یا سیدی
یا سیدی، و میگفتند: دعاکننده سخنی را بگوید که پیامبران میگفتند، رَبِّ
ربِّ» .
خداوند حفظت کند، به ارتباط زیبا و
نیکوی این ائمه مردم با دعاهای قرآن و انبیاء و دعاهای مأثور پیامبر بنگر.
اینها شایستهترین و ارجمندترین دعاهایی هستند که به کار برده میشوند و
کسی که با این دعاها، دعا نماید او بر راه راست و مسیری مطمئن و جادهای
صاف و هموار ره میپوید که از لغزیدن و سکندری خوردن در امان مانده و به هر
خیر و فضیلتی در دنیا و آخرت نائل میشود. هر گاه آدمی دعا کردن با
دعاهای مأثور به همراه فهم مفاهیم و معانی آنها، و درخواست و طلب صادقانه
از خداوند را با هم گرد آورد همهی خیر را به چنگ آورده و درها و راههایش
به رویش گشوده میشود، و توفیق تنها در دست خداوند یکتا و یگانه است.