اگر من یک قطره باران بودم

♠ اگر یک قطره باران بودم ♣

 

من کیستم؟جزئی از ابری طلایی… جزئی از برف الماسی… جزئی از بارانم…

با ابر به همه جا سفر می کنم… همه جا… اما برای من همه جا یک شکل است… چون آسمان همه جا یکرنگ است… ابر هایش یک شکلند… ستاره هایش هر شب همانند…

 روزی سرد فرا می رسد ابر مرا با خود به اقیانوس می برد… ابر می بارد و مرگ مرا لحظه به لحظه با زیبایی تجربه می کند… ذره ذره به خاک می پیوندد… قطره به قطره به معشوقش می رسد… بر اقیانوس می چکم… می پرم و می رقصم… اما در آخر به اقیانوس می پیوندم… باعث تنش اقیانوس می شوم… باعث رقص موج ها… باعث فرار ماهی ها… اما در این میان موجودی نترس بالا می آید. قطره آبی در دهان او می افتد و موجود دوباره به قعر اقیانوس شنا می کند…

 من همان قطره آبی هستم که هر روز با ابر طلایی خود به هزار شکل در آمدم. آب شدم… ابر شدم… برف شدم… اشک شدم… خاک شدم… باد شدم… آسمان شدم…

اما امروز چیزی می شوم که هیچگاه نشده ام… مروارید شدم… آری… من به دهان صدفی رفتم… صدفی که مرا مروارید کرد… درخشان ترین در دریا. من قطره ای بودم مانند قطره های دیگر… هر روز به همه جا سفر می کردم… اما مروارید شدم… من همانی هستم که از آسمان به زمین رسید… از قطرات آن ابر های طلایی… از برف… از باران… حال به این منزلت رسیده ام.

*************************************************************************

انشاء “اگر قطره ای باران بودم”

موضوع انشاء : اگر قطره ای باران بودم…….

اگر قطره بارانی بودم ، زمانی که از ابر جدا میشدم ، سعی میکردم تشنه ترین گل را پیدا کنم و بر روی او بنشینم . شاید اگر یک قطره باشم ولی “قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود”.

دوست داشتم که بارها و بارها ، دوباره……………

 

************************************************************************

کاش من باران بودم

کاش من باران بودم

 

کاش من باران بودم
ناودان خشک وخاموش خانه در انتظار
گلهای افسـرده باغچه زیرنور خورشید بی قـرار
چشمهـای اشکی ولرزان دوخته به آسمان ،

امیدوار
نـاگــهــان بــاران وحشی وپرشور وخندان
بازی ‎‎‎‏ِ موج دریا در باران بوی ِ خاکِ خورده باران
تو زیرچتـر آبـی خود آرام

 

وبی تشـویش می خـوانی :
– باران ، بارانِ نغـمه ساز
انتظار ِ دانه را امیـد روئیـدن
لب تشـنگان را نـوید سیـرابی
پایان انتظـار خشـکسالی
کاش من باران بودم

 

یا حتی قـطره ای از آن بودم
کاش می باریـدم
برلـب خشـک کـویر
برتن خسـته رود
برسـر تشـنه خاک
کاش می باریدم و می باریدم

 

ازسحـرتا به غـروب
کاش تن تب دار تو را مرهـمی بودم من،

 

تمام خستگی گرمارا ازتنت می ربودم
وه ، اگر باران بودم ،

شاد بودم تنـدو رگبـاروار می باریدم برتو ،

 

آزاد بودم
کاش من باران بودم

یا حتی قـطره ای از آن بودم
شاید تو مرا قـد باران

یا حتی قـطره ای از آن

دوسـت می داشـتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top