مختار الثقفي

ناگفته هایی درباره مختار ثقفی

وقتي
مختار به همراه 6000 نفر در قصر خود گرفتار آمد خطاب به يارانش گفت :« من
كه تصميمم را گرفته ام و تسليم نخواهم شد؛ از قصر خارج مي شوم و با آنان مي
جنگم تا كشته شوم و وقتي من كشته شوم ضعف و ذلت شما بيشتر خواهد شد و آنها
از شما انتقام خواهند گرفت و بعد پشيمان خواهيد شد… اما اگر اكنون با من
بيرون بياييد، از دو حال خارج نيست يا پيروز مي شويد و يا به شهادت مي
رسيد… اگر با من نياييد فردا در همين وقت ذليل ترين و زبون ترين مردم روي
زمين خواهيد بود» به گزارش پارسینه، «ارمینه» نوشت:

– مختاربن ابوعبید ثقفی دقیقا در سال اول هجرت بدنیا آمد!

– لقب او کیسان بود و بعضی او را اهل فرقه کیسانیه می دانند علت را هم
حمایت او از محمدبن حنفیه فرزند حضرت امیر(ع) می دانند حال آنکه فرقه
کیسانیه بعد از مرگ محمدبن حنفیه شکل گرفت و مختار قبل از محمدبن حنفیه از
دنیا رفت!

– بعضی هم می گویند علت این لقب آن است که حضرت امیر در طفولیت مختار، روزی
او را روی زانو گذاشت و نوازش کرد و به او گفت: یا کیّس یا کیّس” و اینکه
دوبار کیّس را به زبان آورد وجه تثنیه آن نیز (کیسان) لقب مختار شد.( کیس
به معنای زیرک است)

– پدر مختار، ابوعبید بن مسعود سقفی بود. 4 روز بعد از خلافت عمر وی دستور
اعزام نیرو به سر حدات ایران را صادر کرد و اولین کسی که داوطلب شد همین
ابوعبید پدر مختار بود که بعدا فرماندهی سپاه اسلام را نیز به عهده او
گذاشتند.

– پدر و دو برادر مختار در جنگ با ایران در روزی که به یوم الجسر معروف است
کشته شدند و مختار که در آن زمان 13 سال داشت تحت تکفل عمویش سعد ثقفی در
آمد.

– نقل شده است که مادر مختار وقتی او را حامله بود در خواب دید که بشارت
پسری شجاع را به او می دهند او همچنین بعد از تولد مختار خوابی مشابه در
مورد او دید.

– عموی مختار از طرف حضرت امیر (ع) فرماندار مداین شد و تا زمان امام
حسن(ع) بر این سمت بود. او همچنین یکی از فرماندهان سپاه امیرالمومنین در
جنگ صفین بود. مختار نیز به همراه عمویش به مداین رفت.

– گفته می شود که وقتی صلح بر امام حسن تحمیل شد. و به ایشان در ساباط سوء
قصد صورت گرفت گفت من را به خانه سعد ثقفی(عموی مختار) ببرید. و در آنجا
مختار به عمویش پیشنهاد کرد که امام حسن (ع) را تحویل معاویه دهند و از این
راه پول و مقامی بدست آورند.

– بعضی می گویند علت این پیشنهاد مختار این بود که بسیاری از سرداران امام
حسن(ع)به او خیانت کرده بودند و او بدینوسیله می خواست عمویش را امتحان کند
تا اگر خطری امام را تهدید می کند جان حضرت را نجات دهد.

– عموی مختار در جواب این پیشنهاد با قاطعیت و تندی به مختار می گوید:”
قبّح الله فی رأیک” و وقتی او را سرزنش می کند آنچنان که در اعیان الشیعه
آمده است مختار در جواب می گوید:” قصد جدی نداشتم فقط می خواستم شما را
امتحان کنم!”

– مختار خواهری داشت به نام صفیه که این خواهر بعدا با عبدالله ابن عمر پسر
خلیفه دوم ازدواج کرد. و همین عبدالله بواسطه احترامی که عرب برای او قائل
بودند دو بار باعث ازادی مختار از زندان شد.

– وقتی که مسلم ابن عقیل به کوفه رفت مختار او را به خانه خویش برد اما
بعدا بخاطر در خطر بودن جان مسلم وی به خانه هانی بن عروةنقل مکان کرد. و
مختار بخاطر همکاری با مسلم به زندان افتاد.

– مختار دو بار به زندان ابن زیاد افتاد یک بار مصادف با حادثه عاشورا و یک
بار مصادف با قیام توابین. میثم تمّار یار صدیق حضرت امیر(ع) هم با او در
زندان بود.و ابن زیاد هر دو را به اعدام محکوم کرده بود. که میثم اعدام شد و
مختار با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد.

– آنچنان که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گفته است وقتی مختار در
زندان بود میثم تمّار خطاب به وی چنین گفت:” تو از زندان ازاد خواهی شد و
به خون خواهی حسین(ع) قیام خواهی کرد و این جباری که اکنون در زندان او
هستیم(ابن زیاد) بوسیله تو کشته خواهد شد. تو با همین پاهایت سر و صورت او
را لگد مال خواهی کرد. ” جالب آنکه این اتفاقات حادث شد.

– امام سجاد(ع) یک بار در حق مختار دعا کرد و آن هنگامی بود که وی سر ابن
زیاد و عمر سعد را برای حضرت به مدینه فرستاد. و امام برای او اینگونه دعا
کرد:” الحمدلله الذی ادرک لی ثاری من اعدائی و جزی الله المختار خیراً”

– بعضی می گویند مختار ادعای نبوت داشت و علت آن احتمالا این بود که مختار
سخنوری قهار بود و جملاتی را بر وزن آیات قرآن به زبان می آورد. به عنوان
نمونه به این جملات دقت کنید:” و رب البلد الامین و حرمة طور سینین، لأقتلن
الشاعرالمجین، اعشی الناعطین، و سوء البرق البارقین، ابن الامة من جولاء
خانقین، الذی مننت علیه فکفرو تابعن فغدر، و غداً یلقی فیُنحِر، ثم یصیر
الی سقر، فینوق فیها العذاب الاکبر….”

– به مختار لقب کذاّب داده بودند. روزی امام باقر(ع) فرزند مختار را دید.
وی به امام گفت که مردم حرفهای زیادی در مورد پدرم می زنند اما حق همانست
که شما بگویید. امام پرسید چه می گویند. ابوالحکم فرزند مختار گفت می گویند
کذاّب! امام در جواب فرمود: “سبحان الله پدرم به من خبر داد که بخدا سوگند
مهریه مادر من از همان پولی بود که مختار برایش فرستاده بود.” گفته می شود
عبدالله ابن زبیر اولین بار لقب کذاّب را به مختار داد!

– در بین علمای شیعه تا کنون تعداد زیادی از علما از مختار حمایت کرده اند.
من جمله علامه امینی صاحب الغدیر، علامه مامقانی، علامه ابن نما، مرحوم
حاج شیخ عباس قمی، آیت الله خویی، مقدس اردبیلی،علامه باقر شریف القرشی،
علامه حلی و…

– سردار اصلی سپاه مختار ابراهیم اشتر بود که این ابراهیم فرزند مالک اشتر سردار نامی سپاه امیر المومنین(ع) است.

– در قيام توابين شعار اصلي سپاه منتقم « يا لثارات الحسين» بود و در قيام
مختار يك شعار ديگر هم به آن اضافه شد« يا منصور اَمِت» و اين شعاري بود
كه مسلمانان در جنگ بدر به كار مي بردند.

– بيشتر ياران مختار از ايرانيان غير عرب بودند كه آنان را ارتش سرخ مي گفتند.

– نقل شده است كه روزي حضرت امير(ع) بر شريح قاضي به سبب اشتباهي كه كرده
بود خشم گرفت و خطاب به شريح گفت:« بخدا سوگند تو را به ماينقيا تبعيد
خواهم كرد تا دو ماه در آنجا بين يهوديان قضاوت كني.» اما اين فرصت هرگز
دست نداد تا اين كه مختار در كوفه به قدرت رسيد و وعده حضرت امير را محقق
كرد و شريح را به ماينقيا تبعيد كرد.

– عبدالله بن زبير، محمد حنفيه و عبدالله بن عباس با 17 نفر از بني هاشم را
در غاري به نام « شعب عارم» حبس كرد و جلو آن هيزم ريخت تا مختار را وادار
به تسليم كند. اما مختار با اعزام يك گروه چريكي زندانيان را آزاد كرد.

– اين گروه را «خشبيه» به معناي « چوب داران» مي ناميدند علت آن هم اين بود
كه مختار خوش نداشت يارانش با شمشير وارد مسجد الحرام شوند از همين روي به
آنها دستور داد كه عمليات خود را با چوب هايي كه« كافر كوب» مي ناميدند( و
اين كلمه فارسي است چرا كه بيشتر ياران مختار ايراني بودند و در سپاه وي
بيشتر مكالمات به زبان فارسي صورت مي گرفت) انجام دهند.

– مختار يكي از كساني است كه مردم كوفه به او هم بي وفايي كردند و پشتش را در هنگام سختي خالي كردند.

– وقتي مختار به همراه 6000 نفر در قصر خود گرفتار آمد و به محاصره دشمن
درآمد خطاب به يارانش گفت :« من كه تصميمم را گرفته ام و تسليم نخواهم شد؛
از قصر خارج مي شوم و با آنان مي جنگم تا كشته شوم و وقتي من كشته شوم ضعف و
ذلت شما بيشتر خواهد شد و آنها از شما انتقام خواهند گرفت و بعد پشيمان
خواهيد شد… اما اگر اكنون با من بيرون بياييد، از دو حال خارج نيست يا
پيروز مي شويد و يا به شهادت مي رسيد… اگر با من نياييد فردا در همين وقت
ذليل ترين و زبون ترين مردم روي زمين خواهيد بود» و همان شد كه مختار گفته
بود!

– وقتي مصعب ابن زبير مختار را به شهادت رساند عبدالملك مروان براي تصرف
عراق به جنگ مصعب آمد و او را شكست داد. گويند وقتي عبدالملك بر عراق مسلط
شد وارد دارالاماره كوفه شد و سر بريده مصعب را جلوي او نهادند. مردي از
عرب به نام« ابي مسلم نخعي» برخاست و خطاب به عبدالملك گفت:« من در همين
مكان(دارلاماره) بودم و ديدم كه سر بريده حسين(ع) را جلوي ابن زياد نهادند و
چندي بعد ديدم سر ابن زياد را در همين مكان جلوي مختار گذاشتند و مدتي
نگذشت كه ديدم سر بريده مختار را در اينجا جلوي مصعب بن زبير نهادند و حال،
سر بريده مصعب را در جلوي تو مي بينم!» گويند عبدالملك وحشت زده شد و
دستور داد آن بنا را ويران كنند!

– تا سالها محل دقيق قبر مختار مشخص نبود تا اينكه علامه عبدالحسين طهراني
دستور داد محدوده مشهور به مزار مختار را فحص و تفتيش كنند. در اين فحص و
تفتيش آثار بناي مخروبه اي كشف شد كه مي گويند در قديم حمام بوده است.
حفاري را ادامه دادند. در حين حفاري مرحوم علامه سيد رضا بحرالعلوم نقلي از
پدرشان سيد محمد مهدي بحرالعلوم در مورد مرقد مختار در زاويه شرقي جنب
ديوار قديمي مسجد كوفه فرمودند و با نظارت وي و علامه طهراني همان موضع
معين را حفاري كردند تا به لوحي رسيدند كه اين جمله بر روي آن نقش بسته
بود:« هذا قبرالمختار بن ابي عبيد ثقفي» و بدين ترتيب ساختماني در محل قبر
وي بنا گرديد كه همين مقبره فعلي مختار است.


چرا از مختار ثقفي كه به خون خواهي امام حسين ـ عليه السلام ـ تمام قاتلين ايشان را كشت، به طور شايسته ياد نمي شود؟

چرا از مختار ثقفي كه به خون خواهي امام حسين ـ عليه السلام ـ تمام قاتلين ايشان را كشت، به طور شايسته ياد نمي شود؟

 

 

پاسخ :

 يكي از مردان نامي تاريخ اسلام بالاخص تاريخ شيعه كه به خاطر اقدام درست و
خداپسندانه اش دل اهل بيت و خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را بعد
از واقعة عاشورا شاد كرد مردي است از تبار ثقيف و از شيعيان آل علي ـ عليه
السلام ـ كه در هميشة تاريخ جايگاه خاصي نزد علماي شيعه و مورخين دارد.

اما اينكه چرا از ايشان به طور شايسته ياد نمي شود شايد منظور اين باشد كه
چرا در منابع تاريخي يادي از مختار به تناسب اقداماتش نمي شود؟ بايد
خاطرنشان كرد كه در منابع تاريخي شيعه در اكثر منابعي كه به واقعة عاشورا و
تاريخ زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ پرداخته به اقدام مختار هم اشاره
شده است. نيز به جملاتي كه در تحسين عمل مختار از ائمة معصومين ـ عليهم
السلام ـ وارد شده پرداخت گرديده است، كه اين خود شايسته ترين يادي است كه
امام معصوم ـ عليه السلام ـ از يك شيعه خالص مي كند. از لابلاي روايات
بسياري بر مي آيد كه امامان و پيشوايان مذهبي همواره نسبت به مختار اظهار
علاقة فراوان مي كردند و از اقدام او در انتقام گرفتن از قاتلين امام حسين ـ
عليه السلام ـ و اصحابش ـ عليهم السلام ـ مسرور بوده اند. امام باقر ـ
عليه السلام ـ فرمودند: «مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام
خون ما را گرفت.»[1] در جاي ديگر به پسر مختار مي فرمايد: «خدا پدرت را
بيامرزد، حق ما را از هر كه بر او حق داشتيم گرفت.»[2] و همچنين زماني كه
سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند
امام فرمودند: «كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد
و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.»[3] و يا اينكه ابن عباس در
جواب ابن زبير كه مختار را كذاب مي خواند گفت: «او كسي است كه قاتلان ما
را كشته، انتقام خون ما را گرفته، دل هاي ما را تسكين داده و پاداش چنين
كسي از سوي ما اين نيست كه او را دشنام دهيم.»[4]

اما از آنجا كه مختار ضربات زيادي بر پيكر امويان و زبير زده و همچنين در
برابر اشراف كوفه از موالي – ايرانيان مسلمان شده كه نزد اشراف عرب نسبت به
اعراب از جايگاه پايين تري برخوردار بودند- در سپاه خود استفاده كرد لذا
مورخين سني مذهب و طرفداران گروه هاي ذكر شده نسبت ها و تهمت هاي ناروائي
به مختار زده و رواج مي دادند كه باعث كم فروغ شدن اقدام مختار مي شد.
البته اين نسبت ها اغلب بعد از مرگ مختار به او داده شده، اتهاماتي چون
ادعاي نبوت، ادعاي مهدويت براي محمد ابن حنفيه و يا تاسيس فرقة كيسانيه و
شايع‌تر از همه دادن لقب «كذاب» به مختار است كه در تمام متون اهل تسنن و
دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و كينه توزان آمده است.[5] همان طور كه
بيان شد روايات وارده در كتب تاريخي شيعه و سني در رابطه با مختار دو دسته
هست، يك دسته كه كاملا اقدام مختار را ستايش كرده و او را از شيعيان مخلص
اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و از معارضين امويان شمرده است. اما دستة‌ ديگر
از روايات كه از طرف دشمنان مطرح شده و تا مدت ها هم رواج داشت نسبت هاي
مختلف را به او داده اند و اين شائبه را در اذهان ايجاد كرده كه مختار به
خاطر اغراض شخصي دست به اين اقدام زده و از اين عمل بهره برداري سياسي كرده
است. البته اگر مختار در زمان قيام توابين كه در كوفه بود با آنها همدست
مي شد جلو اين شايعات نيز گرفته مي شد.

اما اگر منظور ياد شايسته است كه در مراسم و سوگواري ها يادي از مختار نمي
شود بايد گفت كه اين هم نسبت به مناطق مختلف متفاوت است در برخي مناطق
تعزيه خواني هايي قيام مختار و اقدام او را به صورت نمايش ارائه مي دهند،‌
البته شايد رسانه هاي گروهي در اين زمينه اطلاع رساني خوب و مبسوطي نداشته
باشند ولي همان طور كه گفته شد در منابع مختلف از زبان معصومين ـ عليهم
السلام ـ و بزرگان مذهبي و علماء و دانشمندان ديني از اقدام مختار به
فراخور نامش ياد شده و ذكر اين نكته لازم است كه تمام قيام ها بعد از قيام
امام حسين ـ عليه السلام ـ تحت الشعاع اين قيام بود.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top