24 نکته برای بالا بردن اعتماد به نفس
چه چیزی درمورد خودتان هست که دوست دارید بهتر شود؟
بااینکه ممکن است علاقه نداشته باشیم در ملاء عام این مسئله را بپذیریم اما خیلی از ما دوست داریم اعتماد به نفسمان پیشرفت کند.
خوشبختانه نکات و راهکارهای عملی زیادی برای آن وجود دارد که اینجا به 24 مورد آن اشاره میکنیم.
سعی نکنید همه این 24 نکته را به طور همزمان به کار ببندید. هر بار چند مورد را انجام دهید تا ببینید کدامیک برای شما موثرتر است.
بعضی
از آنها نیاز به تمرین بیشتر دارند. و به خاطر داشته باشید که همیشه
انتخاب با خودتان است. این خودتان هستید که تصمیم میگیرید اعتمادبهنفستان
رشد کند یا پایین بیاید.
خیلی
از این راهکارها فقط به طور موقتی اعتمادبهنفس شما را بالا میبرند اما
باز هم باعث میشوند کارهایی انجام دهید که قبلاً حتی فکرش را هم نمیکردید
و با انجام آنها اعتمادی عمیقتر نسبت به خودتان در وجودتان ایجاد
میکنید.
1.از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
ترسیدن
از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان
بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا
میکنید، کمی از ترستان از بین میرود و میفهمید که نتایج احتمالی آن به
آن اندازه که اول تصور میکردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را
برای خودتان تعریف میکنید و همچنین متوجه میشوید که هر اتفاقی که بیفتد
میتوانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.
2.موسیقی نشاط بخش گوش دهید.
قبل
از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل
از هر چیزی که ممکن است اعتمادبهنفستان را کمی سست کند، میتوانید از
موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.
3.یک چیز جدید امتحان کنید.
وقتی
پا را از منطقه آرامشتان بیرون میگذارید و چیزی را امتحان میکنید که
قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش میکنید بلکه
محدودههای خود و اعتمادتان به تواناییهای خود راگسترش میدهید. با امتحان کردن یک چیز تازهمیتوانید از ترسهایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیتهای کمتر داشته باشید.
4.برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
این
یکی از مهمترین و موثرترین راههای ایجاد اعتمادبهنفس دائم است. وقتی
تصمیم میگیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمیکشید و آن را پیش میبرید،
خودتان به خودتان ثابت میکنید و اینجاست که اعتمادبهنفستان بالا میرود.
5.از مدیتیشن استفاده کنید.
مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.
6.ورزش کنید.
این
مورد اثری عمیق بر اعتمادبهنفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما
را بالا میبرد و موادشیمیایی مختلفی تولید میکند—مثل تستوسترون و
اندورفین—که حالت مثبتتری به شما میدهد. به نظر میرسد ورزش به طور
اتوماتیکوار اعتمادبهنفس افراد را بالا میبرد و رویکرد شما را نسبت به
زندگی تغییر میدهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما میدهد که
راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبهنفس است.
7.با یک ترس روبهرو شوید.
این
مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس
روبهرو شوید، اعتمادبهنفستان 10 قدم بالاتر میرود. و هربار که با یک ترس
روبهرو میشوید آرام آرام متوجه میشوید که ضرب المثل قدیمی “از هیچ
چیز به اندازه ترس نباید ترسید” فقط یک کلیشه توخالی است.
8.چیزی نو خلق کنید.
همه
انسانها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش
میشود. کشف دوباره خلاقیتهایتان راهی عالی برای بالا بردن
اعتمادبهنفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان
نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا
میکنید، بلکه بعضی اوقات قسمتهای جدیدی از خودتان که قبلاً میشناختید
را دوباره کشف میکنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و
تواناییهای پنهانتان است.
9.تا زمانیکه اعتمادبهنفس پیدا نکردهاید وانمود کنید که دارید.
یک
راه برای بیرون آمدن از محدودیتهایی که برای خودتان درست کردید این است
که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد.
انگار فقط به خودتان دروغ میگویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً
عملی است. اگر احساس اعتماد نمیکنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید
که انگار به خودتان و تواناییهایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار
کنید. خیلی زود میبینید که احساس اعتمادبهنفس میکنید، اعتمادبهنفس
واقعی.
10.از محیطتان استفاده کنید.
یک
راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست
دارید باشید تغییر دهید. اگر میخواهید اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید،
زندگینامههای افراد بااعتمادبهنفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش میدهید
را از موسیقیهای افسردهکننده به انرژیبخش تغییر دهید و سعی کنید با
کسانی رفتوآمد کنید که اعتمادبهنفس بالایی دارند.
11.از قوه تخیلتان استفاده کنید.
ذهن
شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی
مثبت استفاده کنید، میتوانید با کمک آن اعتمادبهنفستان را بالا ببرید. یک
راه برای آن تجسمسازی است.
تصور
کنید که جلسهای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب
پیش میرود—همه چیز را بشنوید و ببینید—و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید.
خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را میگذرانید. نتیجه
مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه
دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن
به جلسه روحیهای عالی به شما میدهد.
اگر
برای اینکه خودتان را بااعتمادبهنفس تجسم کنید مشکل دارید، میتوانید کس
دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبهنفس کنار خودتان پیدا کنید—مثلاً
یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان—و از او تقلید کنید. ببینید چطور
راه میرود، حرف میزند و حرکت میکند. بعد رفتارهای او را در
تجسمسازیتان تقلید کنید.
12.از بدنتان استفاده کنید.
اگر
پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کمکم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد.
اگر ارامتر راه بروید، کمکم ریلکستر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبهنفس
بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئنتر راه بروید،
بنشینید و بلند شوید. اگر نمیدانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک
بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبهنفس خوبی دارند تقلید کنید.
13.ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.
این
یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکستهای
قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر میکنند. این عادت را از بین
ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات
مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای
مثبت را فراموش میکنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز میکنیم. اما همه چیز
به خودتان بستگی دارد. و محصول انتخابتان عاملی است که سطح
اعتمادبهنفستان را تعیین میکند.
14.به آینده فکر کنید.
یک
راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور
بر اعتمادبهنفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از
خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد
من خواهد ماند؟ این باعث میشود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و
معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن
با مشکلات روزمره آسانتر خواهد شد و میفهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی
آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.
15.درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.
هر
اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده
یا سال آینده نیست. شما آیندهتان را در زمان حال میسازید و میتوانید با
خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر
بگذارند.
حتی
اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبهنفس خیلی پایینی داشتهاید، به این معنی
نیست که قرار است همانطور بمانید. میتوانید تصمیم بگیرید که زندگی و
آیندهتن را تغییر دهید. میتوانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور
بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.
16.با خودتان مهربان باشید.
ممکن
است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی
اگر تا امروز هم اینطور رفتار میکردهاید دیگر وقتش رسیده است که دست از
آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با
خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و
دشمنانتان را شاد.
یک
بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را میفهمید و
آنها را رشد میدهید. این کار نه تنها به بهتر شدن مهارتهایتان کمک میکند
بلکه اعتمادبهنفستان را هم بالا میبرد. یک بخش کوچکتر اما مهم دیگر این
است که تحسینهای دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران
هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.
17.یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار میکند.
آدمها
با هم فرق دارند اما مسئله مهمتر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها
شباهتهای زیادی با هم دارد. چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای
شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید میفهمید که در
موقعیتهای مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید
اعتمادبهنفستان بالاتر خواهد رفت.
18.مهارتهای اجتماعیتان را تقویت کنید.
روابط
یکی از مهمترین قسمتهای زندگی ماست و تقویت مهارتهای اجتماعی یکی از
مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در
این زمینه میگیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارتهای اجتماعیتان
اعتمادبهنفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.
19.به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.
وقتی
با دیگران رابطه برقرار میکنید و گاهیاوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که
توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که
در بسیاری از موقعیتها باعث میشود به ظاهرتان، اینکه چه گفتهاید و
دیگران چه گفتهاند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن
اعتمادبهنفستان کمک میکند، راهی عالی برای تقویت مهارتهای مردمی و
اجتماعیتان هم هست.
20.اطرافیانتان را از افراد مثبتاندیش انتخاب کنید.
افرادیکه
با آنها نشست و برخاست میکنید میتوانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند.
ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری میکنیم، خیلی مهم است که کنار
افراد مثبت—یا حداقل به طرزی منطقی خنثی– باشیم. بودن یک یا دو نفر
منفیباف میتواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیهتان را
خرابتر کند.
21.اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.
بیشتر
اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما میدهد.
اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان میتوانند تاثیر
شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید،
بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایدهبخش باشند.
22.مثبت بیندیشید.
اینکه
سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچهای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و
زمان میبرد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.
23.خودتان را با خودتان مقایسه کنید، نه با دیگران.
این
درد نالازم زیادی را از زندگیتان بیرون میکند. مسئله اینحاست که اگر از
یک نفر بگذرید، کس دیگری را میبینید که از شما موفقتر باشد. و حس برنده
بودن موقتیتان دوباره به احساس ترس و اضطراب تبدیل خواهد شد. پس سعی کنید
فقط روی خودتان تمرکز کنید، نه آدمهای دور و برتان و مهم نباشد که دیگران
تا چه اندازه موفق هستند. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. پیشرفت کنید و
رشد خودتان را بررسی کنید و خواهید دید که شادتر، موفقتر و
بااعتمادبهنفستر زندگی خواهید کرد.
24.شکست را دوباره تعریف کنید.
اینکه
چطور به شکست نگاه کنید تعیین میکند که قبل یا بعد از هر شکست چه اندازه
اعتمادبهنفستان پایین بیاید. تعریفی از شکست که با آن بزرگ شدهایم ممکن
است بهترین معنای آن نباشد. اگر به موفقترین آدمها نگاهی بیندازید خیلی
زود متوجه میشوید که واکنش متفاوتی به شکست دارند که با واکنش آدمهای
عادی فرق میکند.
آنها
شکست یا طردشدگی را آنقدرها جدی نمیگیرند. آنها میدانند که اگر شکست
بخورند آخر زندگی نیست. برعکس سعی میکنند وقتی به هر شکست نگاه میکنند
قسمتهای خوب آن را ببینند: اینکه طور میتوانند از آن درس بگیرند تا برای
دفعه بعدی بهتر شوند.
آنها
میدانند که اگر اولین تلاش کاریشان با شکست مواجه شود برای مدتی احساس
خیلی بدی دارد اما در طولانیمدت هیچ اشکالی متوجه آنها نیست. آنها از آن
درس میگیرند و دوباره امتحان میکنند. اگر کسی آنها را طرد کند آیا دست
برمیدارند؟ مطمئناً نه.آنها میدانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کس دیگری را پیدا کنند که باز برای آنها جذاب باشد.
آنها
میدانند که آدمهای خوب زیادی هستند. فرصتهای شغلی خوب زیادی وجود دارد.
اما این را هم یاد گرفتهاند که برای موفق شدن در هر چیزی باید حداقل 5،
10 یا 20 مرتبه شکست بخورید.
شما
روی مهارتهایتان کار کردهاید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن
بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید.
شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید.
به شکست بعنوان بازخورد روی نقطهای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد
نگاه کنید. به توصیهای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که
پیشرفت میکنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح
اعتمادبهنفستان هربار که شکست میخورید افت نمیکند.
اعتماد به نفس رمز موفقیت
عزت نفس؛ رمز موفقيت و سلامت
عزت نفس از اصلى ترين عوامل رشد مطلوب شخصيت است و از جمله مفاهيمى است كه در چند
دهه اخير مورد توجه پژوهشگران و صاحب نظران روان شناسى و علوم تربيتى قرار گرفته
است.
دانشمندان بسيارى به اين نتيجه رسيده اند كه كودكان برخوردار از «عزت نفس بالا»،
افرادى هستند كه با احساس اعتماد به نفس و بهره گيرى از استعداد و خلاقيت خود به
ابراز وجود مى پردازند و به راحتى تحت تاثير عوامل محيطى قرار مى گيرند.
به اعتقاد روان شناسان، شخصيتى كه از عزت نفس بالايى برخوردار است خود را به گونه
اى مثبت ارزشيابى كرده و برخورد مناسبى با نظريات مثبت خود و ديگران دارد. اما در
مقابل كسى كه عزت نفس پايينى دارد اغلب نوعى نگرش مثبت تصنعى نسبت به جهان پيرامون
خود دارد. اين شخص اساساً فردى است كه غرور كمى در خود احساس مى كند.
به نظر مى رسد عزت نفس مثبت بر چهارعامل مبتنى است كه عبارتند از:
الف- ارتباطات بچه ها با والدين
ب- كنترل برخورد درباره عواطف منفى
ج – پذيرش خود
د – رفتار اجتماعى
گفته اند كه نوجوانان با عزت نفس پايين نسبت به ماهيت انسان عقده حقارت دارند، اين
گونه اشخاص معمولاً از ابراز وجود ناتوان و چنين تصور مى كنند كه ديگران دوستشان
ندارند. بنابراين در فعاليت هاى فوق برنامه به طور مداوم شركت نمى كنند و به ندرت
به مديريت جهت موقعيت هاى خاص انتخاب مى شوند و بيشتر تمايل دارند كه ناشناخته
باشند و چنين اشخاصى مى كوشند كه از حضور در بحث هاى رسمى و غيررسمى اجتناب كنند.
رويكرد اسلام نسبت به عزت نفس
اسلام عالى ترين مكتب تربيتى است كه ارزش هاى انسانى و متعالى را در وجود انسان
پرورش مى دهد. از ديدگاه اسلام، انسان بايد ارزش خويشتن را مبنى بر اين كه اشرف
مخلوقات است و در بهترين صورت (وجه) آفريده شده است و امانت الهى را بر دوش دارد،
بشناسد تا به عزت نفس نايل آيد.
علماى اخلاق براى نفس (احساسات و غرايز و عواطف آدمى) سه مرحله قايل اند كه در قرآن
مجيد نيز به آن اشاره شده است:
۱- نفس اماره: نفس سركشى كه انسان را به گناه فرمان مى دهد.
۲- نفس لوامه: پس از تعليم و تربيت و كوشش و مجاهدت انسان به تعالى و برترى مى رسد.
۳- نفس مطمئنه: اين مرحله اى است كه پس از تهذيب و تزكيه و تربيت كامل انسان به
مرحله اى مى رسد كه غرايز سركش در مقابل او رام مى شود و اين همان مرحله آرامش است.
همچنين حضرت على (ع) مى فرمايد : بزرگترين سرمايه انسان اعتماد به نفس است و نيز
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: از آن اشخاص تندخو مباش كه مردم خوش ندارند به آن
ها نزديك شوند، ولى خيلى هم سست مباش كه هر كه تو را ببيند تحقير كند.
امام حسين (ع) نيز مى فرمايد: كار بدى مكن كه ناگزير از عذرخواهى باشى زيرا انسان
با ايمان نه بد مى كند و نه عذر مى خواهد، ولى منافق همه روزه بد مى كند و پوزش مى
طلبد.
نيازهاى مربوط به عزت نفس را مى توان در زمره مقوله هاى زير دانست، شامل:
– نياز به كسب اعتماد در پذيرش و مورد تاييد قرار گرفتن
– نيازهاى مربوط به عشق و محبت
– نيازداشتن به روابط محبت آميز با ديگران
– نياز به احساس امنيت، عدم نگرانى خاطر و داشتن محيطى امن
– نيازهاى فيزيولوژى مانند نياز به آب، غذا و هوا و غيره
پس از آن كه نيازهاى سطح سوم ارضا شدند نوبت به نيازهاى مربوط به عزت نفس يعنى نياز
به قدرشناسى خود و مورد قدرشناسى ديگران قرار گرفتن مى رسد و منظور اين اين نيازها
آن است كه فرد احتياج دارد تا در خانه، اجتماع و محل كار مورد احترام ديگران واقع
شود و خود نيز تصور مثبت از خويشتن داشته باشد. www.zibaweb.com
يا اين كه فرد احساس كند ديگران او را مى شناسند و دركش مى كنند و از طرفى خود و
ديگران را مى شناسد و درك مى كند.
تعريف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس را اين گونه تعريف كرده اند كه اعتماد به نفس يعنى ايمان به توانايى
هاى ذاتى و استعدادهاى فطرى خويش و ايمان به يارى خداوند در پرورش و گسترش آن ها.
روان شناسان مى گويند در اعتماد به نفس قدرتى است كه توانايى ها و اقتدارتان را دو
چندان مى كند .
– يكى از بهترين راه هاى ايجاد و پرورش اعتماد به نفس اين است كه شب در بستر، پيش
از آن كه به خواب فرو رويد با انديشه هاى قدرتمند سرشار از اعتماد به نفس به ذهنتان
خوراك برسانيد. روان شناسان همچنين معتقدند كه آخرين انديشه هايى كه پيش از خواب به
سرتان مى آيند در مدت زمان خواب به ذهن نيمه آگاهتان خوراك مى رسانند.
اگر در اين هنگام ذهنتان را از انديشه كاميابى و توانگرى و ثمرات نيكو سرشار كنيد،
ذهن نيمه هوشيارتان آن ها را به صورت فرمان از شما مى پذيرد.
يكى ديگر از بهترين عبارات تاكيدى براى ايجاد اطمينان و اعتماد به نفس اين است كه:
«خداوند دوستم دارد، خداوند هدايتم مى كند و خداوند راه را نشانم مى دهد.» منتظر
نشويد تا ديگران به شما اطمينان و اعتماد به نفس بدهند يا تحسينتان كنند.
و خلاصه آن كه در خودتان و ديگران مواردى نظير: قدردانى، تحسين و تمجيد كه از جمله
نكات مثبت است را تقويت كرده و دل و جرات به خرج دهيد و از ديگران نيز تعريف و
تمجيد كنيد و آن ها را ستايش كنيد، با مردم مهربان باشيد و با كلامى مهرآميز آن
هارا به سوى تعالى و كاميابى سوق دهيد.
ريشه هاى اعتماد به نفس
پدر و مادر اولين منبع قابل دسترسى جهت تقويت ريشه هاى اعتماد به نفس هستند. براى
گروهى داشتن كمال و فضيلت، كار، موفقيت، خلاقيت و ابتكار سبب تقويت ريشه هاى اعتماد
به نفس است و براى برخى ديگر، ظاهرى آراسته، زيبايى صورت و اندام، لباس، خانه و
ماشين و پول جهت تقويت اعتماد به نفس ضرورى است. اعتماد به نفس با داشتن احساس مثبت
نسبت به خود و قبول و پذيرش خود رشد و نمود مى يابد و براى استحكام و پايدارى به يك
سيستم حمايتى قوى نياز دارد.
نشانه هاى ضعف اعتماد به نفس
معمولاً يك يا چند علامت از نشانه هاى فيزيكى زير مبين و نشانه ضعف اعتماد به نفس
است:
۱- لبهاى آويزان ۲- صورت پژمرده و سيمايى غمگين ۳- چشمان بى فروغ ۴- لرزش خفيف دست
ها ۵- صداى ضعيف و نامطمئن ۶- پشت قوز كردن ۷- ظاهرى شلخته و نامرتب
همچنين علايم و نشانه هاى شخصيتى افراد مبتلا به ضعف اعتماد به نفس را مى توان در
يك يا چند طبقه زير جاى داد:
– افراد مهاجم و ستيزه جو، افراد كم رو و گوشه گير، افراد مبتكر و مغرور، افرادى كه
در تمام زمينه ها تشنه رقابت هستند، افرادى كه لاف مى زنند و به ديگران فخر مى
فروشند، افرادى كه به سختى نياز به كامل و بى عيب بودن را در خود احساس مى كنند،
افرادى كه محتاج تصديق از سوى ديگران هستند.
علايم و نشانه هاى روانى ضعف اعتماد به نفس:
۱- بخل و حسادت ۲- نسبت به ديگران مشكوك بودن ۳- مشوش و نگران بودن ۴- نداشتن
اعتماد به خود ۵- احساس عدم شايستگى و لياقت و غرق در مشكلات خود بودن ۶- حريص در
قدرت و جاه و مقام بودن ۷- اعتقاد داشتن به اين كه نكته كه هميشه حق با آنان است ۸-
تصور مى كنند كه مجبورند همه توقعات ديگران را بر آورده نمايند.
خواستن توانستن است
توانا كسى است كه به توانايى خويش اعتماد دارد. راه هاى موفقيت فقط جلوى پاى صاحبان
عزم و كسانى است كه موانع را با لبخند استقبال مى كنند و همانگونه كه امرسون مى
گويد: «مردى كه با اراده براى رسيدن به يك ستاره، اسب مى تازد احتمال موفقيتش بيشتر
از كسى است كه براى رسيدن به منزل خويش با بى حالى در معبر تنگى مى خزد.»
اعتماد، كليد موفقيت است، مهارت را بيشتر مى كند، نيرو را زيادتر مى سازد، مغز را
سالمتر مى كند و بر قدرت عمل مى افزايد. كارى كه انجام مى دهيد حاصل عقايد شما، عزم
و اراده شما و اعتماد شماست. اگر اين ها ضعيف باشند، حاصل كارتان نيز ضعيف است.
وقتى كه مى خواهيد كارى را انجام دهيد، پيوسته پيش خود تكرار كنيد كه قادر به انجام
آن هستيد، به اين ترتيب جرات به نيروى خود داشته باشيد، اگر موفق شده باشيد كه
احساسات معنوى تان را به خوبى متوجه هدف خويشى سازيد، مسلماً به تمام آمال و
آرزوهايتان خواهيد رسيد هر روز موضوع شاد و مورد علاقه اى براى خود پيدا كنيد و
هرگز از خاطر دور نسازيد كه خداوند وعده نيكى هاى فراوانى به شما داده است. به
پيروزى خود معتقد باشيد و بدانيد كه موفق خواهيد شد و اطمينان داشته باشيد كه
خواستن توانستن است.
زهرا خضرى
**************************************
چرا اعتماد به نفس ندارم؟
دانش آموز مقطع پیش دانشگاهى هستم. مشکلى که امسال براى من پیش
آمده آن است که با وجود این که شاگرد اوّل کلاس هستم، …
پرسش : دانشآموز مقطع پیش دانشگاهى هستم. مشکلى که امسال براى من پیش آمده آن است
که با وجود این که شاگرد اوّل کلاس هستم، در فعّالیتهاى داخل کلاس شرکت کمى دارم.
جرأت جواب دادن ندارم و در برقرارى ارتباط با دیگران ناتوان هستم و تاحدى خجالت مىکشم.
لطفاً مرا راهنمایى کنید.
پاسخ:
نشانه
هاى گفته شده همه حاکى از احساس حقارت (کوچکى) و عدم اعتماد به نفس است که
خودتان نیز بدان اشاره کردهاید. قطعاً در پیدایش این معضل، عواملى دخیل بوده است
که شناخت آن در درمان احساس حقارت و اصلاح رفتار بسیار مهم و حیاتى است، ولى
متأسفانه در نامه در این باره توضیحى ندادهاید، یعنى باید مشخص شود دانش آموزى که
در طول تحصیلات خود در مقطع راهنمایى و دبیرستان، در برقرارى ارتباط و جواب گویى به
سؤال معلّم مشکلى نداشته، چگونه یک مرتبه در پیش دانشگاهى با وجود این که شاگرد
اوّل است، احساس خود کم بینى دارد؟ از این رو لازم است با خود بیندیشید چرا امسال
خود را پایینتر از دیگران مىبینم؟ چه اوضاعى عوض شده است؟ آیا محیط فرهنگى، عوامل
تربیتى و یا برخورد والدین در این جهت مؤثر بوده است؟ پس از شناخت عامل مذکور که در
نامه بعدى بدان اشاره مى کنید، باید وارد عمل شوید و عوامل را بر طرف کنید و بدانید:
1- اعتماد به نفس، پدیدهاى اکتسابى است، نه ذاتى. هر جوانى که خود را در این مورد
ضعیف و ناتوان مىیابد، مىتواند با استفاده از روشهاى علمى و با روحیه امیدوارى
براى تغییر شخصیت خود اقدام نمایید.
2- اعتماد به نفس، شرط موفقیت شما در مراحل مختلف زندگى است. پس کسب آن را با
جدّیّت دنبال کنید. ثبات شخصیت و پایدارى جوان در برابر دشوارىها و تنگناهاى زندگى،
درگرو اعتماد به نفس و خودباورى است. اگر خواهان ارتباط با دوستان و حضور در جمع و
اظهار نظر هستید، باید خود را باور کنید.
3- نگرش و دید جامع فرد درباره خود که از آن به «خود پنداره»(1) یاد مى شود، تأثیر
خاصى بر رفتار فرد دارد. اگر قضاوت انسان درباره خود مثبت باشد، از فعالیت خویش
لذّت مى برد و به آینده امیدوار مى گردد. اما اگر ارزش یابى انسان از خود منفى باشد.
از عزت نفس کمترى برخوردار است. نیز از موقعیتهاى اجتماعى، هراسناک است و خیلى
سریع دلسرد مى شود و احساس یأس دارد. بر این اساس بعضى از روان شناسان در طبقه بندى
نیازهاى انسان، نیاز به احترام و عزّت نفس را از نیازهاى اساسى بر شمردهاند.(2)
اسلام نیز بر این نکته پا مى فشارد و در احکام فردى و اجتماعى و توصیههاى اخلاقى
اسلام، عزت و کرامت انسان محوریّت دارد. اگر فکر کنید از دوستانتان پایین ترید، با
این تصور و تخیّل اوّلین قدم در راه شکست را برداشتهاید.
این اصل مهم در روان شناسى است که معمولاً همان اتفاقى مى افتد که به وقوع آن فکر
مى کنید.(3)
ویلیام جیمز مى گوید: «بزرگترین کشف در زمانه ما، پى بردن به این راز است که مردم
با تغییر در طرز تفکّر خود، قادر خواهند بود زندگى خود را عوض کنند».(4) جالب این
که قرنها پیش، این نکته ظریف را مولاى متقیان على(ع) مطرح کرده و فرمودهاند: «من
لم یُنجِد لم ینجد؛ کسى که خود را بالا نگیرد، بالا نمى رود».(5)
4- به هنگام بروز افکار منفى، اندیشه مثبت را درباره خویش مشخص کنید و آن را به
ذهنتان تلقین نمایید. از واژه «نمى توانم، غیر ممکن است» استفاده نکنید و به جاى آن
به خود بگویید: مى توانم و مى خواهم. بهترین موقع براى انجام تلقین به نفس، شب و
قبل از خواب است.
5- هرگز از موقعیتهاى دشوار نگریزید، بلکه به جاى فرار از مسئله، به حل آن فکر
کنید و در وسط میدان حاضر شوید و خود را در معرکهها قرار دهید، مثلاً از پاسخ دادن
به سؤال معلّم یا دوستتان و ابراز وجود نهراسید و به رغم میل باطنى، این کار را
انجام دهید و برخى مواقع خود را وارد آن کرده و بیفکنید.
امام على(ع) مى فرماید: «هرگاه سختى چیزى باعث بیم و هراست شد، تو نیز در مقابل آن
سخت و مقاوم شو که با تن دادن به سختىها، مشکل بر تو آسان خواهد شد».(6)
6- زندگى نامه بزرگان و نام آوران عرصههاى علم و اندیشه و ادب و هنر در ایجاد
اعتماد به نفس بسیار مؤثر است.
7- با تقویت مبانى دینى و انجام عبادات مانند نماز و روزه و دعا و توکّل بر خدا،
اراده خود را تقویت کنید. از این طریق احساس مى کنید دیگر تنها نیستید و توانایى
غلبه بر مشکلات را پیدا کردهاید.
در پایان کتاب جوان و نیروى چهارم زندگى از محمد رضا شرفى و معجزه اراده از وینسنت
پیل را معرّفى مى کنیم.
به این نکته توجه داشته باشید که همه کمالات و خوبىها در یک شخص جمع نشده است.
اگر دوستتان امتیازى دارد که شما فاقد آن هستید، قطعاً عکس آن صادق است، یعنى
امتیازى شما دارید که دوستتان ندارد. امتیازاتى که انسانها دارند، در مقابل آن چه
ندارند، بسیار اندک است و این اختصاص به شما ندارد و در همه انسانها چنین است.
بنابراین نباید به آنچه ندارید، اصلاً فکر کنید. باید به آنچه دارید بیندیشید و با
اتکا و تکیه به آنها به امورى دیگر دست یابید. این رمز بزرگ موفقیّت و اعتماد به
نفس است. نیز هر انسانى با توجه به آن چه دارد، مورد سؤال واقع مى شود، نه آنچه
ندارد.
امام على(ع) در مورد تفاوت میان انسانها مى فرماید: «آدمیان در آغاز ترکیبى از خاک
شور و شیرین، سخت و نرم بودند، پس آنان به میزان نزدیک بودن خاکشان با هم، نزدیک و
به اندازه دورى آن از هم، دور و متفاوت اند. یکى زیبا روى و کم خِرَد، دیگرى بلند
قامت و کم همّت، یکى زشت روى و نیکوکار، دیگرى کوتاه قامت و خوش فکر، یکى پاک سرشت
و بد اخلاق، دیگرى خوش قلب و آشفته عقل و آن دیگر سخنورى دل آگاه است».(7)
در امور مادى ما موظف به نگاه کردن به زیردستان هستیم تا از این طریق احساس حقارت
نکنیم. امام صادق(ع) مى فرماید:
«بپرهیزید از این که نگاه شدید و توجه عمیق خود را به آن چه در دست فرزندان دنیاست،
معطوف دارید. اگر کسى چنین کرد، غصه و اندوهش به درازا مى کشد و خشم درونى اش فرو
نمى نشیند و نعمت خداوند را کوچک مى شمرد و آن طور که باید، اداى شکر نمى کند».(8)
زمانه پندى آزاد وار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگرى همه پند است
به روز نیک کسى زینهار غصه مخور
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
اگر مى خواهید در پاسخ گفتن به سؤال معلّم، جرأت و شهامت داشته باشید، باید در آن
لحظه خود را فراموش کنید و تنها به نقل مطالب بیندیشید. در حین سخن گفتن، مخاطب را
پایینتر از خود بدانید تا بر تکلّم و خطابه تسلّط داشته باشید. در این صورت به خود
اعتماد پیدا مى کنید. ارزش یابى دیگران با ارزیابى خودتان مرتبط است.
امام على(ع) مى فرماید: «شخصیت انسانى گوهر گران بهایى است که هر کس آن را حفظ کند،
رشد یابد و هر کس آن را پس گرداند، فرو مى افتد».(9)
در روایت دیگر مى خوانیم: «ارزش هر فرد، وابسته به روشى است که اتخاذ مى کند. اگر
خود را حفظ کرد، رفعت مقام پیدا مى کند و اگر آن را خوار شمرد، به پستى مى گراید».(10)
————————————————-
پى نوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 225.
2. برونینگ، روان شناسى تربیتى، اصول و کاربرد آن، ترجمه على نقى خرازى، ص 245.
3. مزلو،ابراهام، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، ص 82.
4. وینسنت پیل، معجزه اراده، ص 76.
5. همان.
6. غررالحکم، ج 5، ص 253.
7. همان، ج 3، ص 164.
8. نساء (4) آیه 104.
9. غررالحکم، ج 2، ص 522.
10. همان، ص 77.
http://www.pasokhgoo.ir
********************************
جوان
و ابراز وجود
« به استعداد خودت ايمان داشته باش، همانطور كه به خدا ايمان داري . روح تو پارهاي
ازآن« واحد » بزرگ است نيروهايي كه در تو هست، مانند درياي عميق و بيپايان
است.»
ويلكو
« هيچ راهي، بهتر از آنكه به مشكلات منتهي ميگردد،
انسان را به سرمنزل احتياط و مآلانديشي
نميرساند، دست
تواناي مصائب بهتر از انگشتان نيكبختي و اقبال، هر خطا و اشتباهي را به انسان نشان
ميدهد.»
دانيال
از مناسبات انساني جوانان در زندگي، رابطه آنان با خويشتن خود ميباشد.
و چگونگي اين رابطه برارتباطات آنان با جامعه ، خانواده، خدا و هستي، نيز اثري
تعيين كننده دارد. رابطه جوان و خويشتن در چند مقوله فرعيتر
به طور دقيق اينگونه
تبيين ميشود:
(درك) كشف خود ، پذيرش خود ، علاقه به خود(حب ذات) و ابراز خود (ابراز وجود اثبات
ذات) با اين توضيح كه جوان، ابتدا درصد كشف ظرفيتهاي پنهان خويش برميآيد
تا بتواند خود را درك كند و اين امر، علاوه برمهارتهاي خودشناسي، در پرتو معاشرت
سازنده با ديگران، حاصل ميشود
.پس از آن جوان، موجوديت خويش اعم از قابليتها و نارساييهايش را ميپذيرد
و اصطلاحاً با واقعيات سازگار ميشود
و در مرحله بعد: علاقه به خويشتن، از راه ميرسد
كه اين علاقه در همه اشخاص، ضرورتاً، درحدي معتدل، تنظيم نميشود
بلكه بعضاً حالت افراط يا تفريط نيز به خود ميگيرد
. و در نهايت پس از وصول به اين مرحله، موقعيت مناسبي براي ابراز خود يا « ابراز
وجود» مهيا ميشود.
آثار برجسته كه در پرتو ابراز وجود، حاصل ميشود
عمدتاً عبارتند از : خود شكوفايي (تحقق خويشتن)، تأمين يك نياز اساسي رواني، مساعدت
در جهت سلامت روحي، تقويت حس خوشبيني، پرورش اعتماد به نفس و بهبود مناسبات انساني
با ديگران، كه البته هر يك از مفاهيم مذكور، نياز بيشتري به توضيح و تبيين دارد كه
از عهده اين بحث خارج است و صرفاً به ذكرآثار اكتفا ميشود
.
در مقابل اگر، فرد نتواند به خوبي نياز به ابراز وجود را درخويشتن تأمين نمايد،
ناگريز به واكنشهاي دست ميزند
كه خالي از نگراني و مخاطره نيست، به عنوان مثال، جواني كه نميتواند
از طريق مثبت ابراز وجود نمايد، « به منفي گرايي» روي ميآورد
و به مقابله و جبههگيري
در قبال اطرافيان و همسالان اقدام مينمايد
و سعي برآن دارد كه از موضعي خصمانه و منفي با ديگران مواجه شود. حتي بايد اذعان
كرد كه برخي از پديدههاي
رفتاري نامطلوب نظير دروغ، تظاهر به موفقيت، اغراق در ارزيابي خويشتن و مبالغه در
تواناييهاي شخصي، زماني در شخصيت جوان، ظاهر ميشوند
كه وي فرصتهاي مناسب را براي « ابراز وجود» به صورت مثبت و سازنده از دست داده و در
كمال نا اميدي به شيوههاي
منفي روي آورده است .www.zibaweb.com
پيشنهادهايي براي تأمين ابراز وجود جوانان
1- قبلاً اشاره نموديم كه« ابراز وجود» متكي و منوط به « كشف و شناخت خود» است. از
اين روي، رسانهها
ميتوانند با ارائه
مباحثي ساده مفيد در زمينه « خود شناسي علمي » جوانان را در« شناخت خويشتن» ياري
دهند تا آنان بتوانند در موقعيت ابراز وجود، به موقع و صحيح عمل كنند .
2- « توانايي سخن گفتن» يا« فن بيانِ» زير مجموعه« ابراز وجود» است . با طرح مباحث
عملي و كاربردي در اين زمينه به ويژه در رسانهها
جوانان را آموزش دهيم تا هم بتوانند « خوب صحبت» كنند و نيز« صحبت خوب» داشته
باشند، كه اولي ناظر به « روش» و دومي ناظر به« محتوا» است.
3- نقش اطلاعات عمومي و دانشهايي
جنبي زندگي در توانايي ابراز وجود جوانان غير قابل انكار است. آنان كه اطلاعات وسعي
از جهان بيرون و جهان درون خويش دارند، به طور قابل ملاحظهاي
بيش از سايرين ميتوانند
وجود خويش را به منصه ظهور برسانند.
4- جوانان به همان اندازه كه نياز به« خوب سخن گفتن» براي ابراز وجود دارند، نياز
به « خوب شنيدن» از جانب ديگران نيز دارند. اگر بتوانيم اين مفهوم را گسترش دهيم كه
در صورت تمايل جوانان به سخن گفتن برايشان شنونده خوب، پرحوصله و با تجربهاي
باشيم، در اين صورت آنان را براي ابراز وجود ياري نمودهايم.
از ياد نيريم كه هنر« خوب شنيدن » در روابط انساني، مكمل « هنر خوب گفتن» محسوب ميشود
.
5- مدارس،كانونهاي فرهنگي و تربيتي و دانشگاهها در تقويت ابراز وجود و از جمله هنزر
خوب سخن گفتن ، نقش قابل ملاحظه اي دارند. ضروري است در فرصتهاي مناسب با تشكيل
كلاسهاي فن بيان، براي جوانان، ظرفيت ابراز وجودشان را افزايش دهيم .
6- آموزش « شيوههاي
كاربردي» تقويت اعتماد به نفس فرزندان به والدين به ويژه از طريق رسانههاي
گروهي، فرصت مطلوبي است تا اين دسته از والدين، خود از برترين افرادي باشند كه ميتوانند
اعتماد به نفس فرزند خويش را تقويت نمايند.
7- براي تأمين نياز مورد نظر، چنانچه به والدين، مربيان، معلمان و دبيران بياموزيم
كه فرزند( دانش آموز) خود را همانگونه
كه هست بپذيرند و حدود انتظاراتشان را با امكانات وي تطبيق دهند، عملاً در جهت
تأمين ابراز وجود نوجوانان و جوانان گام برداشتهايم
و در اين صورت در زمينه رشد و تعالي انها كوشيدهايم
.
8- نوجوانان و جوانان متذكر اين واقعيت باشند كه مطمئنترين
راه ابراز وجود ،« عمل» آنان است. زيرا آنچه در «عمل» از آدمي سر ميزند
به مراتب بيش از« سخن » در اثبات لياقتشان تأثير دارد.http://www2.irib.ir
************************
یک نظر در مورد ابراز
وجود
حتما در برخورد با افراد مختلف دیده اید که به گونه های
مختلفی نظرات خود را بیان می کنند.عده ای نظرات خود را با احتیاط و با تن پایین
بیان میکنند.عده ای به صورت غیر مستقیم و عده ای نیز به صورت مستقیم و با صراحت
نظرات خود را بیان می کنند.البته امروز قرار نیست که در مورد شکلهای بیان نظرات
صحبت شود.این مقدمه ای بود برای ادامه صحبت و آنچه نامش را ابراز وجود گذاشته ایم.
ممکن است در تعریف ابراز وجود این جمله به نظر بیاید:فرآیندی
که در آن با توجه به ویژگیهای شخصیتی،فرد نشان می دهد که چیست و کیست.در اینجا
ابراز وجود به معنای اینست که فرد چگونه با موقعیتهای فشار زا از طرف محیط، برخورد
می کند.
هر کدام از ما در مقابل به اتفاقاتی که در محیطمان است به
گونه های مختلفی واکنش نشان می دهیم.درا ین میان بعضی از افراد،مثلا وقتی که
دوستشان حرف ناراحت کننده ای را به آنها می زنند،جواب نمی دهند یا اینکه صحبت او را
می پذیرند.یا فردی که در معامله ای می داند که طرف مقابل دارد سر او کلاه می
گذارد،هیچ نمی گوید و سریع از موضع خود عقب می نشیند و به صورت ناخودآگاه حتی از
تجربه خود نیز استفاده نمی کند.احتمالا این افراد برای اینکه نکند که فرد مقابل،از
دست آنها ناراحت شد و او نیز باید همیشه فردی باشد که دیگران از دستش راضی
باشند،اینچنین رفتار می کنند.یا همین موضوع را مثلا می توان به ابراز نظر در مورد
رفتار پدر و مادر،رئیس،یکی از اقوام،فروشنده،راننده تاکسی،همسر و …تعمیم
داد.اینگونه طرز فکر،باعث می شود همیشه از علائق خود پا پس بکشیم و در نگرانی اینکه
نکند اتفاق بدی بیفتد سیر کنیم.این افراد به مرور زمان اعنماد به نفس خود را از دست
داده و خود را به صورت ناخودآگاه در اختیار دیگران قرار می دهند تا هر آنچه آنها می
خواهند بشوند.این به این دلیل است که عقیده دارند که آدم خوب،آدمی است که
دیگران از دستش ناراحت نشوند.
به نظر شما تا کجا می توان اینگونه پیشرفت؟مطمئنا زمانی می
رسد که دیگر طاقت شنیدن و هیچ نگفتن،یا ضرر کردن چند هزار یا چند میلیونی را
نخواهیم داشت.شاید در اینگونه مواقع بهتر
باشد،تعریف خود را از خوب و بد تغییر دهیم.یادمان باشد که دیگران از آدم خوب هم، به خاطر اینکه از حق خودش
دفاع می کند ناراحت می شوند.این دلیل بر بد بودن نیست.کم کم و از جاهایی که می
دانیم بهتر می توانیم شروع کنیم،سعی کنیم ناراحتی خود را(مثلا)از رفتار دوستمان
بیان کنیم.به او بگوییم:فلانی،اگر میشه در مورد حرفت بیشتر توضیح بده،چون این حرفت
منو ناراحت کرد.وقتی این کار را امتحان کنید خواهید دید،که به سرعت خود را جمع و
جور خواهد کرد.بعد این کار را به جاهایی که بیشتر خود را مجبور کرده اید که تاکنون
سختی بکشید،منتقل کنید.این
کار باعث خواهد شد از خود احساس رضایت کرده و اعتماد به نفس شما نیز بالا رود.ضمن
اینکه هر اتفاقی شمارا ناراحت نخواهد کرد چراکه شما یاد گرفته اید که با آن مقابله
کنید.کافیست
کمی با تغییر فکر،شجاعت را تمرین کنید.مطمئن باشید هیچ آسیبی به شما وارد نمی شود.http://nassir.blogsky.com
*********************************
نقش کلاس درس
در رشد شخصیت دانش آموز
مقدمه
دانشآموزان به عنوان آینده
سازان جامعه ، افرادی حساس با
ویژگیهای منحصر به فردی هستند که قسمت عمده شخصیت آنها ، در
همین دوران نوجوانی و
در کانون همین کلاسها و در مدارس شکل میگیرد. توجه به
ویژگیهای منحصر به فرد و
نیر خصوصیات عمومی دانشآموزان و ایجاد بستری مناسب برای آموزش
آنها ، میتواند گره
از بسیاری از مشکلات بعدی باز کند. نگاهی گذرا به ویژگیهای
رفتاری شاگردان ما را
به تعدادی از ویژگیهای روانی سوق میدهد.
اضطراب
علی رغم باور عمومی ، اضطراب به
معنی واقعی کلمه ، عاملی مشکل ساز
نیست، بلکه عامل بسیاری از پیروزیها میباشد. فرد بدون داشتن
اضطراب نمیتواند به
موقعیتهای بهتر و موثرتر برسد. اما نوع شدید آن که غیر قابل
تحمل باشد، برای فرد
ایجاد مشکل خواهد کرد. اضطراب در واقع ، واکنش در مقابل خطری که
وجود خارجی ندارد،
میباشد. میتوان فردی را در نظر گرفت که با وجود داشتن فرصت کافی باز هم مسیرش راتا مقصد میرود که مبادا دیر برسد.
و یا دانشآموزی که درس خود را خوبی یادگرفته اما از ترس فراموش کردن بطور مداوم ناخنهای خود
را میجود. به این ترتیب
اضطراب برای دانش آموز مانند مرض میشود و در صورت عدم مقابله
صحیح با آن تبدیل به
یکی از خصوصیات او میشود و حتی ممکن است اقدام بیموقع در جهت
رفع این مشکل کمکی
به ما نکند. یک معلم یا پدر و مادر آگاه خیلی زود میتواند کودک یا نوجوان پرخاشگررا تشخیص دهد. رنگ او همواره پریده و خودش نگران است.
ضربان قلبش شدید میباشد و
میل به پرخاشگری دارد.
باید این سوال را برایش ایجاد کنیم که وقتی خطری وجودندارد، چرا باید واکنش وجود داشته باشد؟ بنابراین اقدام
نخست ایجاد آگاهی است که
هیچ خطر خارجی که عامل این حالت ترس کاذب شده، وجود ندارد. قدم
بعدی مطمئن ساختن
فرد از عواقب این مسئله است. باید یک فرد مضطرب را اندک اندک از موقعیت اضطرابآورشدور کنیم و به او اطمینان بدهیم که نگرانی بیش از اندازه
واقعا لازم نیست در صورت
پاسخ ندادن فرد باید از والدین او کمک بگیریم.
خود کمبینی
خود کمبینی در تضاد با اعتماد
به نفس و یکی از موانع بزرگ
رشد شخصیت یه شمار میرود. فردی که فکر میکند کمتر از دیگران
است و چیزی برای عرضه
ندارد، در واقع دارای عقده خود کمبینی است. او در مسابقهای
شرکت نمیکند، از
بازیهای دسته جمعی گریزان است و از این رو در مقام مقایسه با دیگران احساس وحشتمیکند. وظیفه یک معلم در برابر دانش آموز خود کمبین
دشوار است.
او باید
بتواند تشخیص دهد ناتواناییهای جسمی ، نامناسب بودن لباس و حتی
اسم در احساس خود
کمبینی دخیل هستند. برای چنین مشکلی نباید به این کودکان به عنوان افرادی بیمارتوجه نشان بدهیم، بلکه باید آنها را همانند سایر افراد
بشماریم، تنها با این تفاوت
که آنها یک مشکل قابل حل دارند. یک معلم توانا با دادن
مسئولیتهای قابل اجرا و در
اندازه توان این افراد و با یاری کردن آنها در به سامان رسانیدن
آن کار ، لذت
اعتماد به نفس و پیروزی را به فرد میچشاند.
احساس مهم بودن
غالبا انسانها دوست دارند ارزش
واقعیشان توسط اطرافیان
دریافته شود. شاید نتوان کسی را یافت که خود را از برخی جهات
بهتر و برتر از دیگران
بداند. البته بسیاری از افراد این میل درونی را آشکار
نمیسازند، اما این بدان معنی
نیست که چنین میلی وجود ندارد. افراد خود را مهم میدانند و سعی
میکنند این مهم
بودنشان هم برای خودشان و هم برای دیگران آشکار و روشن باشد.
اگر معلم
بتواند به این احساس افراد ارزش قائل شود و به آنها از صمیم قلب
احترام بگذارد و
یادآوری کند که واقعا با هوش ، توانا و موثر هستند، هنر معلمی خود را ایفا کردهاست. نباید یک کودک یا نوجوان را که به طرز ناشیانه
ابراز وجود میکند، سرخورده
کرد، بلکه باید به جنب و جوش و فعالیت او اهمیت داد. اهمیت به
احساس مهم بودن و
تقویت آن باعث میشود، طرف مقابلمان ما را به عنوان فردی منحصر بپذیرد و بدین وسیلهما نفوذ قابل ملاحظهای بر روی او خواهیم داشت.
www.zibaweb.com
حسادت
حسادت در افراد مختلف و به
اشکال متفاوت جلوه میکند. چشم همچشمی ومبارزه و رقابت نتیجه داشتن همین صفت است. حسادت
میتواند مبنای بسیاری از
پیروزیها هم باشد، به شرط آنکه فرد به نسبت معمول و متعارفی
این خصیصه را داشته
باشد. اغلب دانشآموزان به دوستان صمیمی خود حسادت میکنند و
دوست دارند همیشه نمره
خودشان از نمره او بیشتر باشد و این عاملی در ایجاد رقابت بین
دو نفر میباشد. ممکن
است سوال اشتباه دوستش را که معلم متوجه نمیشده است، او بدهد.
یک معلم نباید در
اندیشه سرکوب این صنفت باشد، بلکه باید بتواند این ویژگی را در مسیر صحیح خود هدایتکند. اصولا نقش یک معلم در پرورش افراد باید نقش
هدایتکننده باشد نه
راهبرنده.
یک معلم میتواند حس رقابت و حسادت را در گروهها ایجاد
کند. مثلابدین
ترتیب که افراد کلاس را در گروههای خاصی تقسیم کند. یادگیری در گروهها بهاختیار باشد. سپس نامی را که هر گروه برای خود میپسندد
برای آن گروه انتخاب کند. سپس به
طور غیر مستقیم به ایجاد رقابت در این گروهها بپردازد. او میتواند نمراتتمام افراد گروه جمع کرده و از آنها میانگین بگیرد و عدد
بدست آمده را به عنوان
نمره یک گروه در نظر بگیرد.
اعتماد به نفس
شناخت مثبت و سازنده که هر فرد
از خود دارد، اعتماد به نفس
میباشد. اعتماد به نفس به فرد کمک میکند تا نیروی درونی خود
را به خوبی شناخته و
از آنها در جهت شکوفایی استعدادها و بهبود زندگی خود بهره ببرد
و فردی که اعتماد به
نفس دارد در مقابله با مشکلات خود را نمیبازد و استقامت و
پشتکار فراوانی از خود
نشان میدهد. او در شرایط دشوار همواره خود را آماده نشان
میدهد. و همواره دارای
این تصور است که بهتر از هر کسی از عهده کارها بر میآید یک
معلم در کلاس درس بدون
شک با چنین افرادی مواجه خواهد شد. عدم توجه به این صفت باعث
میشود، دانش آموز از
معلم خود دور شود.
او دارای اثری نهفتهای است که باید توسط معلم و در جهتمثبت آزاد شود. میتوان با دادن مسئولیت نمایندگی کلاس
به فرد این احساس او را ارضا
کرد. در مقابل افرادی هم هستند که اعتماد به نفس آنها بسیار
ضعیف است، این صعف را
هم میتوان جبران کرد. یک معلم نباید دانشآموزی را که جسارت
خودنمایی ندارد به حال
خود رها کند. او باید در مقابل هر اظهار وجود دانشآموز خجل و
سر به زیر او را در
یک موقعیت دلپذیر قرار دهد. این موقعیت دلپذیر نقش تقویتکننده
مثبتی را ایفا
میکند که باعث میشود فرد رفتار دلیرانه را تکرارکند.
بیبند و باری
هر معلمی در کلاس درس خود با
عدهای دانشآموزان نامرتب و
بیبند و بار مواجه میشود. این بیبند و باری مطمئنا ریشه در
بسیاری از عوامل
دارد. یک معلم متعهد باید از خود سوال کند چه عاملی باعث میشود عدهای از شاگرداندیر سر کلاس حاضر شوند؟ چگونه میشود که حرفهای من اثری
در رفتار بعضیها ندارد؟
چرا عدهای مخالف قوانین مدرسه لباس میپوشند و سر و وضع خود رامیآرایند؟
این گونه رفتارها در واقع از خانواده ، جامعه ، زندگی
خصوصی وحتی دوستان
فرد تاثیر پذیرفته است. تعهد و مسئولیت معلم در قبال این گروه ازدانشآموزان بسیار زیادتر است. او باید مانند یک روانکاو
شاگردش را روانکاوی کند. او باید
خانواده و دوستان شاگردش را بشناسد. اگر چه این کار فرصت حوصله بسیاریمیخواهد، اما از آنجاییکه تربیت یک انسان ، با
ویژگیهای انسانی کار پراهمیتی
است، توجه به این نوع ناهنجاریها و کمک به حل و رفع آنها
میتواند بسیار لذتبخش
باشد. بیبند و باری ، اگر زود تشخیص داده و مهار نشود، بزهکاری
را بدنبال خواهد
داشت.
پرخاشگری
فردی که جایگاه خود را در این
دنیا به درستی درنیافته است، کسی
که از نعمت یک خانواده آرام و منسجم محروم است، کسی که طعم طلاق
و جدایی پدر و مادر
چشیده، کسی که همیشه بدلیل فقر فرهنگی و اقتصادی همیشه تحت فشار
بوده ، پرخاشگر ،
خود آزار و دیگر آزار میشود. او میخواهد از تمام دنیا بخاطر بیرحمیهایش و بخاطرتوزیع ناعادلانه امکانات انتقام بگیرد.
باید به این افراد بیاموزیم که عملاو واقعا همه انسانها نمیتوانند از سهم یکسانی در این
دنیا بهرهمند شوند. و برای
مقابله با این تفاوتها نباید در پی انتقام از کسی بود. بلکه
باید سعی کنیم در سایه
تلاش و کوشش موقعیت خود را بالا ببریم و به موقعیتی که در حسرتش
بودیم، برسیم. همچنین میتوان با
خانواده فرد پرخاشگر صحبت کرد تا شاید راهی برای بهبود روابطآنها پیدا کرد. چرا که حتما این پرخاشگری ریشهای هم در
خانواده دارد. از آنجا که
ناهنجاری عوامل نامحدودی دارد، یک معلم نمیتواند همه را از بین
ببرید، ولی
میتوانند در رفع پیامدهای آن نقش موثری داشته باشد و حدالامکان آن را تقلیل دهد.
نتیجه بحث
دانشآموزان به عنوان آینده
سازان جامعه ، افرادی حساس با
ویژگیهای منحصر به فردی هستند که قسمت عمده شخصیت آنها ، در
همین دوران نوجوانی و
در کانون همین کلاسها و در مدارس شکل میگیرد. توجه به
ویژگیهای منحصر به فرد و
نیر خصوصیات عمومی دانشآموزان و ایجاد بستری مناسب برای آموزش
آنها میتواند گره
از بسیاری از مشکلات بعدی باز کند. مدارس باید جای امنی برای فراگیران باشد. بهگونهای که دانشآموز در آنجا احساس راحتی کند. جلسه
امتحان نباید صورت باز خواست ،
اضطراب آور و تنشزا باشد.
رابطه مدرسه با اولیا کودکان باید بهبود یابد وپدر و مادر باید عوامل قابل ذکر کودکانشان را به معلم و
مسئولان مدرسه توضیح دهند،
تا شاید به این وسیله یک ارتباط مناسب بین شاگرد ، مدرسه و
والدین برقرار شود. و
آخر اینکه سازمان آموزش و پرورش بهتر است افرادی را به عنوان
معلم جذب کند که به
روانشناسی و علوم تربیتی آشنا باشد و معلمان نیز بعد از حضور در
کلاس تمام موارد
جانبی زندگی خود را کنار گذاشته و به ایفای وظیفه و تعهد خود بپردازند.
http://daneshnameh.roshd.ir
**