عالم برزخ در آیات و روایات

قبر و برزخ در قرآن

عالم قبر نوعی زندگی است که بین دنیا و قیامت قرار گرفته است قرآن مجید
در تعدادی از آیات از آن سخن گفته است و از اموری که در آنجا برای انسان
اتفاق می افتد خبر داده است که در این مقاله به پاره ای از این مباحث اشاره
شده است.

اگر لحظه جانکاه مرگ را نخستین منزل انسان پس از دنیا بدانیم، و طبعا
مراسم غسل و کفن و نماز بر میت ادامه همان منزل خواهد بود، باید نزول در
قبر را منزل دوم بشماریم.خانه ای که انسان کوچکترین سابقه ای با آن ندارد،
خانه بسیار تنگ، و مقدار گنجایش آن به پهنای نیم متر، و طول کمتر از دو متر
می باشد، و انسان پس از سائیدن «چهره بر خاک» ، به تدریج از چشمهای
انسانهای مادی نگر، پنهان می گردد، و با گذاردن چند آجر بر روی دیواره قبر،
خروارها خاک بر آن ریخته می شود و ارتباط مادی انسان با جهان پیشین قطع می
گردد.

البته این نوع از منزل یک مسأله حسی است، قرآن نیز به این منزل به
مناسبتهایی اشاره می کند و می فرماید: «ثم أماته فأقبره» (عبس/8) .سپس او
را میراند، پس وارد قبر کرد .

و در آیه دیگر می فرماید: «و أن الله یبعث من فی القبور» (فاطر/22) .

خدا کسانی را که در قبرها هستند بر می انگیزد. (1)

ولی با دیده واقع بینانه، دومین منزل واقعی انسان از نظر قرآن همان برزخ
است که روح و روان انسان با بدن متناسبی در آن محیط بسر می برد، و انسان
برای خود در آنجا حالاتی دارد که متذکر می شویم و مقصود از «قبر» در مواردی
همان جهان برزخ است.

قرآن از این منزل دوم در آیه یاد شده در زیر حکایت می کند و می فرماید:

«و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مؤمنون/100) .

و در پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که بر انگیخته می شوند.

«وراء» در این آیه بر خلاف آنچه که غالبا در آن استعمال می شود، به معنی
پیش رو است، چنانکه در برخی از آیات دیگر نیز در این معنی بکار رفته
است.آنجا که می فرماید:

«و کان ورائهم ملک یأخذ کل سفینة غصبا» (کهف/79) .

پیش روی آنان فرمانروائی بود که کشتی ها را به یغما می برد.

«برزخ» در لغت عرب به معنی فاصله است چنانکه می فرماید:

«بینهما برزخ لا یبغیان» (الرحمن/20) .

میان دو دریا، فاصله و حائلی است که به هم سرایت نمی کند.

علت این که این نوع از حیات را، حیات برزخی می نامند، این است که این
قسمت از زندگی فاصله ای است میان زندگی دنیوی و زندگی اخروی، ولی از آیه
یاد شده وجود حیات برزخی استفاده نمی شود.و بیش از این دلالت نمی کند که
میان دنیا و آخرت فاصله ای وجود دارد، ولی آیات دیگر واقعیت این حیات برزخی
را روشن می سازد.

1 آیاتی که با آنها بر تجرد نفس و بقاء روح پس از مرگ استدلال شد، بر وجود چنین حیاتی برای انسان گواهی می دهند.

این آیات به روشنی ثابت می کنند که انسان در عالم برزخ، هم دارای آثار
روحی و روانی مانند فرح و شادمانی، حزن و اندوه، و هم دارای آثار جسمانی
است مانند: «رزق» و «روزی» ، و کلمه های «فرحین» و «یستبشرون» و «یرزقون» و
«بنعمة من الله» همگی حاکی از چنین آثار حیات می باشند (2)
همچنان که آیات مربوط به عرضه آل فرعون بر آتش، و ورود قوم نوح بر آن که
توضیح آن در بحث تجرد نفس گذشت گواه بر شکنجه شدن کافران در آن منزل می
باشد.

از جمله آیاتی که به گونه ای بر حیات برزخی دلالت می کند آیه یاد شده در زیر است:

«قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین، فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل» (غافر/11) .

(کافران در روز قیامت می گویند) پروردگارا دوبار ما را میراندی، و دوبار
زنده کردی پس ما به گناهان خود معترفیم، پس آیا راهی برای بیرون رفتن از
آتش دوزخ وجود دارد؟

در این آیه سخن از دو میراندن و دو زنده کردن به میان آمده است، مفسران
در اینکه مقصود از این دو میراندن و زنده کردن چیست؟ آراء مختلفی دارند،
آنچه از میان همه آنها واقع بینانه تر بوده و با آیه سازگارتر است این است
که مقصود از دو «اماته» یکی میراندن در همین جهان است و دیگری اماته ای است
که پس از حیات برزخی به هنگام نفخ صور نخست، تحقق می پذیرد و مرگ همه را
فرا می گیرد چنانکه می فرماید:

«و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض الا ما شاء الله» (زمر/68) .

آنگاه که در صور دمیده شد آنکه در آسمانها و زمین است می میرد مگر آنچه را که خدا بخواهد .

تا اینجا با دو نوع «اماته» آشنا شدیم.

اما دو «احیا» یکی عبارت است از احیاء پس از مرگ دنیوی که حیات برزخی
نام دارد، و دیگری احیائی که پس از دومین نفخ در صور انجام می گیرد که
همگان در رستاخیز محشور می شوند چنانکه می فرماید:

«و نفخ فی الصور فاذا هم من الأجداث الی ربهم ینسلون» (یس/51) .

در صور دمیده می شود ناگاه مردگان از قبرها به سوی محشر می شتابند.

و اگر بخواهیم این دو نوع اماته و دو نوع احیاء را به صورت روشن تر ترسیم کنیم چنین می گوئیم:

1 اماته نخست: مرگ در این جهان به هنگام فرا رسیدن اجل قطعی.2 اماته
دوم: مرگ در نخستین نفخ صور. 3 احیاء اول: زنده شدن انسان در برزخ پس از
مرگ دنیوی. (3)

4 احیاء دوم: زنده شدن انسان پس از دومین نفخ صور.

گاهی گفته می شود که مقصود از دو میراندن عبارت است:

1 میراندن به هنگامی که انسان جماد یا نطفه بود (قبل از پیدایش روح در انسان) .

2 میراندن در پایان زندگی دنیوی.

و مقصود از دو احیاء عبارت است از:

1 احیاء و زنده کردن پس از آنکه جماد و نطفه بود (انشائاه خلقا آخر) .

2 زنده کردن در روز رستاخیز.

ولی یک چنین تفسیر خالی از اشکال نیست زیرا در آیه از دو میراندن و دو
زنده کردن، سخن به میان آمده است، و در بیان گذشته اگر چه دو نوع زنده کردن
به گونه ای که بیان شد واقعیت دارد، ولی دو نوع میراندن حقیقی وجود ندارد،
زیرا میراندن حقیقی آنگاه تحقق می یابد که قبلا حیات و زندگی در کار باشد،
در حالی که جماد و نطفه زنده نبوده است تا بگوئیم میرانده شده است و به
همین خاطر در قرآن کریم نسبت به این مرحله (مرحله جماد و نطفه) کلمه موت
بکار رفته است، نه لفظ «اماته» چنانکه می فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم
امواتا فاحیاکم» (بقره/28) .

چگونه به خداوند کفر می ورزید در حالی که مرده بودید و او شما را زنده کرد.

حیات برزخی در روایات مسأله حیات برزخی و تنعم و عذاب ارواح پس از مرگ و
قبل از رستاخیز در روایات بسیاری مورد تصریح واقع شده است که نمونه هائی
از آن را متذکر می شویم:

1 ابو بصیر گوید از امام صادق (ع) درباره ارواح مؤمنان پرسیدم در پاسخ
فرمود: ارواح مؤمنان در خانه هائی از بهشتند، از غذای آنجا می خورند، و از
نوشیدنیهای آنجا می نوشند، و پیوسته می گویند پروردگارا قیامت را بر پا کن و
وعده های خود را درباره ما محقق ساز . (4)

2 و نیز درباره ارواح مشرکان فرمود: در آتش معذبند و پیوسته می گویند
پروردگارا قیامت را بر پا مساز، و وعده های خود را درباره ما محقق ننما. (5)

سؤال در قبر

قبر همان طور که یاد آور شدیم یک معنی ظاهری دارد و آن همان گودالی
است که انسان در آن دفن می شود ولی هرگز نمی توان گفت آن احکام مخصوص قبر
از قبیل سئوال و جواب و فشار و نظائر آن، مربوط به این قبر عنصری و خاکی
باشد زیرا در روایات وارد شده است:

1 قبر باغی است از باغهای بهشت و یا گوشه ای است از گوشه های دوزخ. (6)

شکی نیست که قبر خاکی و ملموس برای ما دارای چنین نشان و وصفی نیست، و
طبعا باید قبر در این جا معنی دیگری داشته باشد که این قبر به گونه ای حاکی
از آن است.

2 مردی از امام صادق (ع) سؤال می کند که من از شما شنیده ام که شیعیان
ما همگی در بهشتند، فرمود راست می گوئید گفتم بسیاری از آنان دارای گناهان
کبیره اند، فرمود در آخرت مشمول شفاعت پیامبر و یا وصی او می شوند.در این
جا افزود: به خدا سوگند من بر شما از برزخ می ترسم، گفتم برزخ چیست؟ فرمود:
«القبر منذ حین موته الی یوم القیامة» . (7)

مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز.

از آنجا که چنین برزخی جنبه همگانی دارد، باید همه نوع مردگان را شامل
شود، اعم از کسانی که طعمه درنده می گردند، یا در آب غرق می شوند، و یا در
دل آتش می سوزند، و کسانی که پس از تبدیل به خاک در قبر، خاک بدن آنها از
طریق باد و طوفان در اطراف جهان پراکنده می شود.مسلما همه آنان برزخی دارند
به نام قبر، آیا این قبر در کجا است این جاست که باید به قبر دیگری غیر از
این قبر خاکی اندیشید که با همگان سازگار باشد.

اکنون که به نوعی با واقعیت قبر آشنا شدیم، به طور فشرده پیرامون مسأله
سئوال در قبر به گفتگو می پردازیم نخست نمونه هائی از آراء محدثان و
متکلمان اسلامی را در این باره یادآور می شویم:

شیخ صدوق می فرماید: «عقیده ما در مورد سئوال در قبر این است که آن حق
است و هر کس که پاسخ صحیح گوید برای او در قبر، سرور و شادمانی است، و بهشت
در سرای دیگر و آن کس که پاسخ صحیح نگوید، در قبر و سپس در عالم آخرت معذب
خواهد شد» . (8)

شیخ مفید می فرماید: «در اخبار صحیح از پیامبر روایت شده است که فرشتگان
به قبور فرمود آمده و از آنان درباره دین آنها سؤال می کنند، در برخی از
روایات آماده است که دو فرشته که به آنها «نکیر و منکر» می گویند بر میت
نازل می شوند و از پروردگار و از پیامبر و امام و دینش سؤال می کنند پس اگر
پاسخ درست گوید او را به ملائکه نعمت و شادمانی تسلیم می کنند و گرنه او
را به ملائکه عذاب واگذار می کنند» . (9)

محقق طوسی در این باره می گوید: «عذاب در قبر، واقع خواهد شد زیرا کاری
است شدنی و ممکن و دلائل سمعی در حد تواتر بر آن اقامه شده است» . (10)

مسأله سئوال و فشار قبر یک عقیده عمومی اسلامی است که همه فرق اسلامی جز یک نفر به نام «ضرار» ، به آن معتقدند.

احمد بن حنبل در رساله خود که رؤس عقائد اهل حدیث را در آن نوشته است می
گوید: «عذاب قبر حق است و در آن از گناهان بندگان و از پروردگارشان و از
بهشت و دوزخ سؤال می کنند و مسأله دو فرشته به نام «منکر و نکیر» نیز حق
است» . (11)

ابو الحسن اشعری می گوید: ما به عذاب قبر و منکر و نکیر و سؤال آنان از مردگان در قبور ایمان داریم. (12)

قاضی عبد الجبار از سران معتزله در آغاز قرن پنجم می گوید: «در میان امت
شکی در عذاب قبر نیست، فقط یک نفر از ما به نام «ضرار بن عمرو» ، به انکار
آن برخاسته است ولی او پس از مدتی از گروه ما جدا شد و به گروه «مجبره»
پیوست و اگر «ابن راوندی» چنین نسبتی را به ما داده است روی همین اساس است»
. (13)

این نوع عقیده بر خاسته از روایاتی است که در این مورد وارد شده است.

شماره روایات در حد تواتر است و همگی ناظر این است که از مردگان سئوال
می شود ولی در روایات چیزی که گواهی دهد که بدن عنصری زنده می شود، و به
پرسشها پاسخ می گوید، چیز صریحی جز یکی دو روایت (14) به چشم
نمی خورد ولی با توجه به آیاتی که برای انسانها حیات برزخی ثابت می نماید و
با توجه به روایات که قبلا یاد آور شدیم که در آنها واقعیت برزخ و قبر یکی
قلمداد گردیده است طبعا مسأله سئوال و فشار و عذاب قبر همگی مربوط به بدن
دیگر غیر از بدن عنصری خواهد بود، بدنی که متناسب با حیات برزخی باشد که در
اصطلاح متکلمان به آن بدن یا قالب «مثالی» گفته می شود و در روایات نیز
همین تعبیر درباره آن وارد شده است. (15)

از مطالب گذشته سه مطلب روشن گردید:

1 واقعیت قبر همان برزخ است.

2 مسأله سئوال و عذاب قبر مورد قبول اکثر قریب به اتفاق متکلمان اسلامی است.

3 سئوال و عذاب قبر مربوط به بدن مثالی است.

همان گونه که یادآور شدیم مسأله سئوال قبر در روایات بسیاری وارد شده است و مهمترین مطالبی که در آنها مطرح شده است، عبارتند از:

1 از چه چیزهائی سئوال می شود؟

2 از چه کسانی سئوال می شود؟

اینک شایسته است این بحث را با ذکر نمونه هائی از روایات درباره دو موضوع یاد شده پایان دهیم:

از چه چیزهائی سئوال می شود؟

1 در روایتی از امام سجاد (ع) نقل شده است که آن حضرت هر روز جمعه مردم
را موعظه می کرده و از آن جمله می فرمودند: ای فرزند آدم از مرگ غافل مباش،
به همین زودی قبض روح خواهی شد، و به منزلی منتقل می شوی، روح به تو باز
گردانده می شود و دو فرشته منکر و نکیر برای سئوال بر تو وارد می شوند، و
اول چیزی که می پرسند از پروردگار تو است، آنگاه از پیامبری که به سوی تو
فرستاده شده است، و از دینی که پذیرفته ای، و از کتابی که تلاوت می کردی، و
از امامی که ولایت او را قبول کرده بودی، آنگاه از عمرت می پرسند که در چه
راهی آن را فانی کردی و از مال و ثروت که از کجا کسب نموده و در چه راهی
مصرف نمودی؟ . (16)

2 از علی (ع) روایت شده است که فرمودند: آنگاه که انسان را در قبر می
گذارند دو فرشته به نام منکر و نکیر نزد او می آیند و اولین سئوال آنان
درباره پروردگار او است، آنگاه از پیامبر او سپس از کسی که ولایت او را
پذیرفته است پس اگر پاسخ صحیح گویند، نجات می یابد و اگر از پاسخ عاجز شود
عذاب می شود. (17)

از چه کسانی سئوال می شود؟

در این باره نیز روایات متعددی نقل شده است که نمونه های را متذکر می شویم:

1 ابو بکر حضرمی می گوید از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود در قبر سئوال
نمی شود مگر از کسانی که ایمان محض داشته و یا کافر محض بودند گفتم پس وضع
دیگران چگونه است؟ فرمود : به حال خود واگذار می شوند. (18)

2 محمد بن مسلم گوید: امام صادق (ع) فرمود: لا یسأل فی القبر الا من محض الایمان محضا و محض الکفر محضا. (19)

در قبر سئوال نمی شود مگر از کسانی که عقیده محض و قطعی از نظر ایمان و
کفر داشته باشند .مقصود از ایمان و کفر محض این است که از نظر فکری مستضعف
نبوده و برای خود عقیده ای را (ایمان و کفر) برگزیده است.

در روایات، بحثهای اخلاقی و آموزنده ای در رابطه با فشار قبر و عوامل
آن، و نیز نقش کارهای شایسته و اعتقاد به ولایت خاندان پیامبر در سعادت و
آسایش انسان در قبر و حیات برزخی، مطرح شده است که بررسی آنها نیاز به
رساله جداگانه ای دارد، و ما بحث مربوط به قبر و برزخ را با پاسخ به یک
اشکال در زمینه بدن مثالی پایان می دهیم و آن اینکه.

برخی گمان کرده اند تعلق روح در عالم برزخ به بدن مثالی که مورد اعتقاد
متکلمان اسلامی است و در روایات نیز بدان اشاره شده است یک نوع «تناسخ» است
در حالی که تعلق روح به بدن مثالی ارتباطی به آن ندارد زیرا حقیقت تناسخ
این است که روح و نفس انسان پس از مرگ بار دیگر به این جهان باز می گردد و
به سلول نباتی یا نطفه حیوانی یا جنین انسانی تعلق می گیرد.و بار دیگر سیر
تکاملی خود را ادامه داده و به صورت یک انسان کامل در آید.به طور مسلم این
شیوه از بازگشت، با حکمت حق منافات دارد زیرا مفاد آن این است که انسان پس
از طی مراحلی به صورت یک موجود کامل در آید آنگاه با پسگرائی خاصی به حالت
نخست برگردد، و این فرضیه را یک اصل استوار فلسفی مردود می شمارد و آن
اینکه «فعلیت به قوه بر نمی گردد» . (20)

به طور مسلم در تعلق روح به بدن مثالی چنین مشکلی وجود ندارد زیرا آن
بدن مثالی از نظر کمال هم آهنگ با روح تکامل یافته است و تعلق روح به چنین
بدن همگام، مستلزم رجوع فعلیت به قوه نیست حتی از نظر برخی از فلاسفه بدن
مثالی از شئون نفس و مخلوق و آفریده او است و نفس مقتدر با خالقیت خاصی که
در این جهان و در جهان دیگر دارد چنین بدنی را از طریق تصور می آفرینند و
مدتی با آن بسر می برد تا رستاخیز الهی تحقق پذیرد.



عالم برزخ در آیات و روایات

تعريف برزخ
اگر چيزى ميان دو شى واسطه و فاصله شود, ((برزخ)) ناميده مى شود.

الف: ((راغب اصفهانى)) در ((مفردات)) مى نويسد:

((حد و فاصله بين دو چيز را برزخ گويند و از اين جهت به فاصله بين مرگ تا روز قيامت نيز برزخ گفته شده است))
1
ب: در ((مجمع البحرين)) چنين آمده است:

((ما بين دنيا و آخرت ـ از هنگام مرگ تا برانگيختن اخروى ـ را برزخ گويند و هر كس بميرد وارد آن مى شود))2

ج: ((شيخ طبرسى)) در تفسير نفيس ((مجمع البيان)) سه احتمال براى برزخ بيان داشته است:
1ـ واسطه و فاصله ميان مرگ تا برانگيختن از قبر.

2ـ واسطه و حائل ميان مردگان و اهل دنيا تا روز قيامت.

3ـ فاصله و مدت زمان قبر تا روز قيامت.3
د: در ((تفسير قمى)) نيز چنين آمده است :

((فاصله و ميانه دو چيز را برزخ گويند; و منظور از آن, ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است)).4
ه: نويسنده ((قاموس قرآن)) در معناى ((برزخ)) مى نويسد:
((برزخ, به معناى حائل و واسطه ميان دو چيز است و عالم پس از مرگ را برزخ گوييم; چون واسطه ميان دنيا و آخرت است)).5

واژه برزخ
براى آشنايى بيشتر با معنا و مفهوم اين واژه, كاربرد آن را در كتاب و سنت پى مى گيريم:
الف: اين واژه سه بار در قرآن آمده است: ((مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبغيان))6
خداوند, دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دو, فاصله اى قرار داد تا از مرز خود خارج نشوند.
((و جعل بينهما برزخاً و حجراً محجوراً))7 بين آب اين دو دريا حائلى قرار داد تا هميشه از هم جدا باشند.

((و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون))8 از لحظه مرگ تا روز برانگيختن, فاصله است .
اين
سه آيه به خوبى معناى برزخ را آشكار مى كند; ولى اين لفظ به گونه اى كه در
آيه سوم استعمال شده است, به كار مى رود و در همان معنا, ويژگى يافته است .

برخى
از كلمات داراى دو معنا هستند: 1ـ معناى لغوى; 2ـ معناى اصطلاحى ; مانند:
((صلات, زكات, حج و جهاد)) كه در لغت به معناى ((دعا, رشد, قصد و كوشش)) مى
باشند; اما در معانى مصطلح كنونى ويژگى يافته اند.

لفظ ((برزخ))
نيز اينگونه است: در لغت به معناى واسطه و فاصله بين دو چيز است ; اما در
اصطلاح به معناى عالم قبر (حيات برزخى) استعمال مى شود.

از اين رو, هنگامى كه پرسيده مى شود: برزخ چيست؟ امام صادق (ع) در پاسخ مى فرمايند: ((از لحظه مرگ تا وقتى كه از قبر خارج مى شويم))9
امام نيز لفظ برزخ را در معناى ويژه و اختصاصى آن به كار مى برند; نه در معناى لغوى آن.
بنابراين, از اين پس, هر جا لفظ ((برزخ)) را استعمال مى كنيم, مراد همين معناى اصطلاحى است .
ب ـ در ((نهج البلاغه)) اين واژه دوبار ذكر شده است:
((سلكوا فى بطون البرزخ سبيلاً; سلطت الارض عليهم فيه, فاكلت من لحومهم و شربت من دمائهم…)).10
در درون برزخ راهى را پيمودند كه در آن را, زمين بر آنها چيزه شده; گوشتهايشان را خورده و از خونهايشان آشاميده است .

((فكانما
قطعوا الدنيا الى الاخره و هم فيها; فشاهدوا ما ورا ذلك; فكانما اطلعوا
غيوب اهل البرزخ فى طول الاقامه فيه…))11. (بندگان شايسته) گويا دنيا را
به پايان رسانيده فرا سوى آن را مى نگرند و امور اخروى را مشاهده مى كنند; و
گويى بر احوال پنهانى برزخيان و مدت اقامت آن سامان آگاهند.
ج ـ اين واژه در روايات نيز به صورت متعدد به كار رفته است ; از جمله:

قال الصادق (ع): ((البرزخ ,القبر; و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الاخره)).12
امام صادق (ع) فرمود: ((برزخ, عالم قبر است كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است)).
قال
الصادق (ع): ((و الله ما اخاف عليكم الا البرزخ)).13امام صادق (ع) فرمود:
((سوگند خداى را كه جز از عالم برزخ بر شما بيم ندارد)).

آيات برزخ
((حتى اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً فيما تركت كلا آنهاكلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون))14
(كافران
در فراموشى و غفلتند) تا آنگاه كه يكى از آنها را مرگ فرا رسد (آگاه و
پشيمان گشته)) گويد: پروردگارا! مرا به دنيا بازگردان! شايد گذشته ام را
جبران كرده و كارهاى نيك انجام دهم!
(به او خطاب شود) هرگز! آنچه مى گويى, اينك بى فايده است و از لحظه مرگ تا روزى كه برانگيخته شوند, ((برزخ)) و فاصله است .

اين
آيه, تنها آيه اى است كه از نظر لفظ و معنى, كاملاً تصريح دارد به اينكه
انسان پس از مرگ ـ و قبل از فرا رسيدن قيامت ـ داراى نوعى زندگى است و در
آن عالم به خاطر جبران گناهانش درخواست بازگشت مى كند و از كرده خويش اظهار
ندامت مى نمايد; اما دست رد به سينه اش زده مى شود و او را در همان عالم
(برزخ) محبوس مى دارند.15
امام سجاد (ع) برزخ را در آيه بالا چنين تفسير مى فرمايند:
((البرزخ) هو القبر ; و ان لهم فيه المعيشه ً ضنكا; و الله ان القبر, لروضه من رياض الجنه ; او حقره من حفرالنيران)).16
برزخ,
همان عالم قبر است كه در آن جهان (براى كفار و گنهكاران) زندگى بسى سخت و
دشوار است. سوگند به ذات هستى بخش كه همانا قبر (براى نيكوكاران) همچون
باغى است از باغستانهاى بهشت و (براى بدكاران) همچون گودالى ازگودالهاى
آتشين جهنم است.
امام صادق (ع) در اين باره مى فرمايند: ((البرزخ القبر; و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الاخره))17
برزخ, عالم قبر است كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت مى باشد.
حدود بيست آيه ديگر از آيات قرآن, بدون دربرداشتن لفظ برزخ, از نظر معنى, بر جهان برزخى دلالت دارد.

اينك, به سراغ تعدادى از اين آيات مى رويم:
((ولا
تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احيا ولكن لاتشعرون))18 كسانى را
كه در راه خدا كشته شده اند, مرده مى پنداريد; بلكه زنده اند و شما نمى
دانيد.
((ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم
يرزقون فرحين بما اتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من
خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون))19
كشته شدگان راه خدا را گمان مبر
كه مرده اند; بلكه زنده اند و نزد پروردگار خويش رزق و روزى داده مى شوند
آنان بدانچه كه خداوند از فضل و رحمت خويش نصيبشان كرده است, شادمانند(و به
دوستان دنياشان كه رهرو آن راهند) و هنوز بديشان نپيوسته اند, مژده و
بشارت دهند كه هيچ ترس و اندوهى نداشته باشيد.

((الذين تتوفاهم الملائكه طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنه بما كنتم تعملون))20
آنان
در حالى كه (از ستم, شرك و ديگر گناهان) پاكند, فرشتگان در مى يابندشان و
بديشان گويند: ((درود بر شما! به سبب كردار نيكتان به بهشت درآييد)).

((لا
يسمعون فيها لغواً الا سلاماً و لهم زرقهم فيها بكره و عشياً))21 در آن
بهشت, هرگز سخن بيهوده و عبث نشوند; بلكه همه گفتارشان, سلام و درود به
يكديگر است و روزى آنها در صبح و شب بديشان مى رسد.

((قيل ادخل قال ياليت قومى يعلمون بما غفرلى ربى وجعلنى من المكرمين)) 22
پس از مرگ, به موئمن آل يس (ياسين) گفته شد: ((داخل بهشت شو!))!
گفت:((اى كاش! خويشانم (كه سخن مرا نشنيدند) اكنون, آگاه مى شدند كه خدا چگونه مرا آمرزيد و مورد مهربانى و بخشش قرار داد)).

((و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكاً و نحشره يوم القيامه اعمى)) 23
هر كس ازياد من روبگرداند; زندگى اش (در قبر) به سختى و تنگى خواهد گذشت و در روز قيامت نيز نابينا محشورش كنيم.

((قالوا ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الى خروج من سبيل))24
گويند: ((پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى تا به گناهان معترف شديم; آيا راهى هست كه از اين عذاب به درآييم؟)).
((فوقيه
الله سيئات مامكروا و حاق بآل فرعون سو العذاب النار يعرضون عليها غدواً
وعشياً و يوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب))25
پس, خدا, موسى
(و قومش) را از مكر و شر فرعونيان نگه داشت و (بعد از غرق شدن) عذاب
ناراحت كننده آتش بر فرعونيان فرا رسيد (كه آن عذاب عبارت است از اينكه) هر
بامداد و شامگاه بر آتش نمايانده شوند تا قيامت كه خطاب رسد: ((فرعونيان
را در سخت ترين عذاب بيفكنيد)).
((اذ الاغلال فى اعناقهم و السلاسل يسحبون فى الحميم ثم فى النار يسجرون ))26
(بدكاران,
به زودى كيفر كردارشان را خواهند يافت) آنگاه كه گردنهايشان با غل و
رنجيرهاى آتشين كشيده شود و در آب جوشان انداخته شوند تا قيامت كه در آتش,
افروخته خواهند گشت.
((مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا ناراً فلم يجدوا لهم من دون الله انصاراً))27
(قوم گنهكار نوح) به سبب زيادى كفر و خطا در دريا غرق شدند و پس از آن به آتش درافتادند; و جز خدا بر خود هيچ يار و ياورى نيافتند.

برزخ در آيينه عترت

1ـ در آستانه ورود:
قال النبى (ص): ((من احب لقا الله احب الله لقاه; و من كره لقا الله, كره الله لقاه))28
پيامبر
اكرم (ص) فرمود: ((هر كه مشتاق ديدار خداست, خدا هم مشتاق ديدار اوست و هر
كه ديار خدا بر او ناپسند است, خدا هم ديار او را ناپسند دارد)).

2ـ ماهيت برزخ:
قال
الصادق (علیه السلام): ((… اما فى القيامه فلكم فى الجنه بشفاعه النبى
المطاع و وصى النبى ; ولكنى و الله اتخوف عليكم فى البرزخ!)) قيل: و ما
البرزخ؟
قال: ((القبر منذ حين موته الى يوم القيامه))29
امام صادق
(ع) فرمود: ((شيعيان ما, با شفاعت پيامبر و امامان معصوم (ع) در قيامت,
همگى بهشتى اند; اما سوگند به خدا, از وضع و حالتان در برزخ, خوف دارم))
(زيرا, در برزخ, ديگر شفاعت نيست!).

پرسيدند: برزخ چيست!؟ فرمود: ((از هنگام مرگ تا روز قيامت)).

3ـ برزخ در آيينه وحى:
قال
الصادق (ع): ((فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان فى قبره, و جنت نعيم
فى الاخره; و اما ان كان من المكذبين الضالين فنزل من حميم فى قبره و تصليه
جحيم فى الاخره))30
امام صادق (ع) (در تفسير آيات 88 تا 94 سوره واقعه,
چنين) فرمود: ((اگر از نيكان نزديك به درگاه خدا باشد, در قبرش آسوده و
شادمان است و در آخرت نيز در بهشت جاودان خواهد بود. اگر از بدان گمراه
باشد, در قبرش آب جوشان بدو آشامند و در آخرت نيز جايگاهش آتش است)).

4ـ برزخ در آيينه عترت:
قال
النبى (ص): ((انى كنت انظر الى الابل و الغنم و انا ارعاها ـ و ليس من نبى
الا وقد رعى الغنم ـ و كنت انظر اليها قبل النبوه و هى متمكنه فى المكينه
ما حولها شى يهيجها حتى تذعر فتطير, فاقول: ما هذا!؟ و اعجب! حتى حدثنى
جبرئيل (ع): ان الكفار يضرب ضربهً ما خلق الله شيئاً الا سمعها و يذعر لها
الا الثقلين ; فقلنا: ذلك لضربه الكافر; فنعوذ بالله من عذاب القبر))31
پيامبر
اكرم (ص) فرمود: ((همه پيامبران, زمانى چوپان بودند ـ من هم, پيش از رسيدن
به اين مقام, چوپان بودم ـ گاهى مى ديدم كه گوسفندان و شتران بى جهت, رم
كرده اند و با ترس و وحشت سر از چرا بر مى دارند.
از اين موضوع, بسيار
در شگفت بودم, تا اينكه پس از پيامبرى, فرشته وحى (جبرئيل امين) ماجرا را
برايم چنين گفت: هنگامى كه كافر را در قبر تازيانه مى زنند, همه موجودات ـ
غير از جن و انس ـ صداى ضربات تازيانه را مى شنوند و با شنيدن اين صداى
مهيب وحشت و ترس بر آنها چيره مى شود.
پس گفتم: آن به خاطر زدن كافر بوده است, پس پناه بر خدا از عذاب سخت قبر!)).

5ـ ترسيمى از ((حيات برزخى)):
قال
الصادق: ((فاذا قبضه الله عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا;
فياكلون و يشربون; فاذا قدم عليهم القادم, عرفوه بتلك الصوره التى كانت فى
الدنيا)).32
امام صادق (ع) فرمود: ((هنگامى كه خداوند, جان موئمن را
بگيرد, او را در كالبدى همانند دنيا قرار مى دهد و (با آن قالب از خوردنى
ها و آشاميدنى ها بهشت برزخى) مى خورند و مى آشامند; و اگر كسى بر آنان
وارد شود( به همان شكل و قيافه اى كه در دنيا داشتند) ايشان را مى
شناسند)).

6ـ وادى برزخ:
((قال على (ع) لابن نباته من اصحابه:
((لو كشف لكم لرايتم ارواح الموئمنين فى هذا الظهر, حلقاً يتزاورون و
يتحدثون; ان فى هذا الظهر روح كل موئمن, و بوادى برهوت نسمه كل كافر))33
امام
على (ع) به اين نباته فرمود: ((اگر, (حجاب برزخى كنار رود و آن جهان) بر
شما نمايان گردد, هر آينه ارواح موئمنان را در پشت اين شهر (نجف) خواهيد
ديد كه حلقه وار گردهم آمده; با هم ديدار كنند و سخن گويند. روح هر موئمنى
در اينجاست 34 و ارواح كفار در وادى برهوت)).

7ـ تجسم عمل:
قال على (ع): ((ان للمر المسلم ثلاثه اخلا: فخليل يقول: انا معك حياً و ميتاً و هو عمله…))35
اما
على (ع) فرمود: ((دوستان شخص مسلمان سه تا هستند: (مال, فرزندان, عمل) و
عمل, دوستى است كه مى گويد من در زندگى و مرگ مدم تو هستم)).

8ـ پرسشهاى برزخ:
قال
على (ع): ((ان العبد اذا ادخل حفرته , اتاه ملكان (اسمهما: منكر و نكير).
فالاول ما يسالانهُ: عن ربه, ثم عن نبيه, ثم عن وليه…))36
امام على
(ع) فرمود: ((هنگام ورود شخص به قبر, دو فرشته (به نامهاى: نكير و منكر)
سراغ او مىآيند. نخستين چيزهايى كه مى پرسند: از خدا, پيامبر و امام
است…)).

9ـ پاداشها و كيفرها:
فيما كتب اميرالمومنين على (ع)
لمحمد ابن ابى بكر: ((يا عبادالله! ما بعد الموت لمن لايغفرله اشد من
الموت; القبر فاحذروا ضيقه و ضنكه و ظلمته و غربته! ان القبر يقول فى كل
يوم: انا بيت الغربه; انا بيت التراب; انا بيت الوحشه; انا بيت الدود و
الهوام. و القبر روضه من رياض الجنه, او حفره من حفر النار.
ان العبد
المومن اذا دفن, قالت له الارض: مرحباً و اهلاً! قد كنت ممن احب ان تمشى
على ظهرى ; فاذا وليتك فستعلم كيف صنيعى بك; فيتسع له مد البصر! و ان
الكافر اذا دفن ; قالت له الارض: لا مرحبا بك ولا اهلاً! لقد كنت ممن ابغض
ان تمشى على ظهرى فاذا وليتك فستعلم كيف صنيعى بك فتضمه حتى تلتقى
اضلاعه!))37
امير موئمنان على (ع) به محمد ابن ابى بكر نوشت:
((اى
بندگان خدا! سختى و آزار قبر براى گروهى كه به درگاه پروردگار آمرزيده نشده
اند, دردآورتر از سختى هنگام جان كندن است; پس, از تنگى, فشار, تاريكى و
تنهايى آن بهراسيد!
قبر, هر روز چنين ندا سر مى دهد: منم خانه غربت! منم
خانه ظلمت! منم خانه وحشت! (براى بدكاران) منم خانه مهر و بخشش! (براى
نيكوكاران). قبر (محدود به اين ظاهر نيست; بلكه) باغى از باغستانهاى بهشت و
يا گودالى از گودالهاى جهنم است.
وقتى, موئمن وارد قبر شود, به او
گويد: اهلاً و مرحباً 38… و تا چشم كار مى كند, قبرش را گشايش دهد; اما
هنگامى كه كافر وارد قبر شود, به او گويد: لا اهلاً و لا مرحبا ـ وه! كه
خوش نيامدى ـ و چنان فشارش دهد كه استخوانهايش درهم شكند و خرد شود)).

10ـ در آستانه خروج:
سئل عن الصادق (ع):ايتلاشى الروح بعد خروجه عن قالبه ام هو باق؟
قال: ((بل هو باق الى وقت ينفخ فى الصور; فعند ذلك تبطل الاشيا كما بداها مدبرها…))39
از امام صادق (ع) پرسيده شد: آيا روح بعد از خارج شدن از كالبدش متلاشى مى شود يا باقى مى ماند؟
فرمود:
((روح تا نفخه صور اول در برزخ باقى مى ماند و پس از آن, همه موجودات تا
نفخه صور دوم از بين مى روند و انسان نيز در خاموشى و سكوت خواهد بود)).

ترسيمى از حيات برزخى
پيامبر گرامى (ص) با تعبيرى بسيار زيبا و دقيق ـ به مضمون زير ـ دنيا و برزخ را چنين تشبيه نموده است:
((مثال
موئمن در دنيا, مثل جنين است در شكم مادر (چنان به آن خوگرفته است كه گويى
عالمى برتر و با صفاتر از آن نيست). از اين رو پس از پايان عمر آن جهان,
با اكراه و سختى, همراه با ترس و گريه, دل از آن مكان مى كند.
پس از اندكى كه با اين جهان انس گرفت, ديگر ميل بازگشت به وطن نه ماهه خويش را ندارد.
موئمن
نيز چنان به دنيا خو گرفته است كه دل كندن از آن, برايش سخت و مرگ بر او
ناپسند است; اما پس ازمرگ, وقتى چشمش به جمال نعمتهاى فرحبخش و دل انگيز
برزخى روشن شد, به هيچ وجه حاضر نيست به وطن چند ده ساله خويش باز گردد))40
ثواب
و عذاب ((عالم برزخ)) را نيز مى توان به پاداش و كيفر ((عالم روئيا)) كرد.
انسان, در خواب, امورى از قبيل: خوردن, آشاميدن, انديشيدن و… را انجام
مى دهد و اين كارها به وسيله قالبى غير از قالب مادى صورت مى پذيرد; زيرا
در هنگام خواب ديدن, بدن و قالب مادى در بستر خفته است .41
در حديث آمده است:
((هنگام خواب, قالب مادى باقى مى ماند و آنچه از انسان خارج مى شود, قالب برزخى اوست)).42
طبق نظر فلاسفه الهى (از جمله ملاصدرا) انسان, داراى دو قالب و كالبد است:
1ـ قالب مادى (چهره ظاهرى و بيرونى).
2ـ قالب مثالى (چهره باطنى و درونى).

قالب مثالى چيست ؟
چنانكه
بيان شد, روح انسان همواره باقى است و فنا در آن راه ندارد پس از مرگ,
آنچه كه انسان جدا مى شود, قالب مادى اوست و روح در عالم برزخى به واسطه
قالب مثالى ـ كه با آن جهان, سنخيت دارد ـ سير خود را ادامه مى دهد.
مرحوم ((فيض كاشانى)) در اين باره چنين مى نويسد:
روح
به واسطه مرگ, تغيير نمى كند; بلكه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مى
شود. روح پس از مرگ باقى است; رنجها و لذتها را همانند دنيا (ليكن با قالب
درونى و مثالى) درك مى كند.
قالب درونى و مثالى از جنس ماده نيست; بلكه مجرد (خالى) از طول و عرض (و ديگر خواص ماده) است)).43
با آوردن دو مثال, كيفيت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بيان مى كنيم; تا فهم عبارات دقيق و حكيمانه فوق, آسان تر گردد:
مثال اول: سوار كارى را در نظر بگيريد كه پس از مرگ استرش , مركب ديگرى را بر مى گزيند.
مثل دوم: شخصى جامه اى به تن دارد, پس از مدتى كه كهنه و فرسوده شد, جامه اى ديگر مى پوشد.
روح
انسان نيز پس از مرگ, بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده
كنار مى گذارد و سوار بر اسبى تازه نفس مى شود و جامه اى نو به تن مى كند
كه از آن به قالب مثالى (بدن مثالى, قالب درونى و بدن برزخى) تعبير مى شود.
علامه
مجلسى (ره) در ((بحارالانوار)) , بدن مثالى را به اجسام جن و ملائكه تشبيه
نموده است ; 44 يعنى, همانگونه كه جن و ملائكه از قالبى لطيف (حتى لطيف تر
از هوا) برخوردارند , قالب مثالى انسان در برزخ نيز به همين صورت است.
براى تبيين سيمايى روشن تر از قالب مثالى, رواياتى را در اين باره يادآور مى شويم:
از امام صادق (ع) چنين سوئال شد: آيا درست است كه مى گويند: ((روح مومن در سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟))
امام
صادق (ع) فرمود: ((خير, مومن, در نزد خدا عزيرتر از آن است كه روحش را در
قيافه يك مرغ جلوه دهد; بلكه در بدنهايى همانند دنياشان قرار مى گيرند)).45
امام
صادق (ع) فرمود: ((هنگامى كه خداوند, مومنى را قبض روح كند او را در قالبى
همانند دنيا قرار مى دهد كه با آن مى خورد, مىآشامد و اگر تازه وارد
آشنايى بيايد, او را به همان شكل كه در دنيا بوده است, مى شناسد)).46
امام
صادق (ع) فرمود: ((همانا ارواح مومنان در برزخ, مانند اجساد دنياشان از
نعمتهاى بهشتى برخوردارند و كسانى كه در دنيا با هم آشنا بودند, اينك
همديگر را مى شناسند و هنگامى كه تازه واردى از دنيا به ديار آنان قدم نهد,
ابتدا گويند: رهايش كنيد; زيرا او اكنون راه سخت و دشوارى را پيموده است .
(پس از اينكه قدرى استراحت كرد) از او پرسند: فلان كس چطور است؟ فلان كس چه شد؟
اگر پاسخ دهد كه او را زنده ترك گفتم, اميد پيوستن به ايشان را دهند; و اگر پاسخ دهد كه او مرده است, گويند هاى! هاى! هلاك شد)).47

پاداش و كيفر حقيقى
عالم
مثال ((برزخ), برزخى است ميان موجودات مادى دنيا و موجودات مجرد آخرت;
يعنى, مانند اين عالم مادى نيست; ليكن به صراحت تجرد آخرت هم نمى باشد و
برخى از لوازم ماده (همچون شكل و عرض فعلى) را داراست.
از اينكه گفته مى
شود ((برزخ ماده ندارد)), برخى مى پندارند كه پاداش و كيفر جهان برزخى, هم
و خيالى بيش نيست و هيچگونه وجود خارجى ندارد! اين پندار هم فى نفسه باطل
است و هم انحرافى است در درك مقصود.48
على اى حال, وضع برزخ همان است كه
در گفتارهاى پيشين بيان داشتيم و اينك, به چند حديث كه حقيقى و واقعى بودن
پادش و كيفر برزخ را با صراحت بيشتر بيان مى دارد, اشاره مى كنيم:
امام صادق (ع) فرمود: ((ارواح موئمنين در خانه هاى بهشتى زندگى مى كنند, از طعامهاى بهشتى مى خورند و از شربتهاى آن مىآشامند)).49
امام صادق (ع) فرمود: ((درى از آتش جهنم به روى مجرمين و كفار گشايند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند)).50
ابوبصير گويد كه از امام صادق (ع) پرسيدم: ارواح مشركين در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ((در آتش, عذاب مى شوند))51

ارتباط با ارواح
از جمله مسائلى كه در بحث ((حيات برزخى)) مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامى است, گفت و گو و ارتباط با ارواح است .
روايات وارد شده در اين باب بسيار است كه از باب نمونه يك روايت را يادآور مى شويم:
((در
جنگ بدر (نخستين نبرد مسلمانان با مشركان كه موجب پيروزى و سرافرازى سپاه
اسلام گرديد) كشتگان قريش را به دستور پيامبر اكرم در چاهى انداختند.
پيامبر بر سر آن چاه آمد و خطاب به سران كفار (ابوجهل, عتبه, شيبه, اميه
و…) فرمود:
اى كفار! شما همسايگان خوبى براى پيامبر خدا نبوديد. او را
از ديار خود بيرون رانديد و به ستيز و جنگ با او برخاستيد; من اينك وعده
پروردگارم را حق يافتم. (شما چطور؟).
عمر بن خطاب كه سخنان پيامبر را مى
شنيد به آن حضرت اعتراض كرد: (اينها بدنهايى مرده و بى جانند) چگونه به
آنان سخن مى گوييد؟ پيامبر (ص) فرمود: بس كن! سوگند به خدا كه تو از آنان
شنواتر نيستى; آنان مى شنوند; ولى توانايى پاسخ گفتن را ندارند اينك هه از
آنان روى برگردانم, فرشتگان عذاب با گرزهاى آهنين بر سرشان مى كوبند))52

جهان بيدارى
از روايات استفاده مى شود كه برزخيان به اندازه مقام و منزلت خويش از دنيا ديدن مى كنند:
امام
كاظم (ع) فرمود: ((انسانهاى برزخى , در شكل پرنده اى لطيف به ديوار خانه
هايشان فرود مى آيند. اگر كردار نيكى از خانواده هايشان ببينند, خوشحال مى
شوند و اگر كردار بدى از خانواده هايشان سرزند; اندوهگين مى گردند))53.
امام
صادق (ع) فرمود: ((وقتى مومن به ديار خانواده اش مى آيد, آنچه كه او را
خوش آيد, مى بيند و كارهاى ناپسند از او پوشيده مى گردد; اما وقتى كافر به
ديار خانواده اش مى رود, آنچه كه او را غمگين نمايد, بر او نمايان مى شود و
كارهاى پسنديده از او پوشيده مى گردد)).54
از امام كاظم (ع) سوال شد: مومن چه مدت يكبار به ديار خانواده اش مى رود؟
امام كاظم (علیه السلام) فرمود: ((به قدر مرتبه و درجه خود به ديدار خانواده هايشان مى روند)).
سوال شد: چه هنگام ؟ حضرت فرمود: ((هنگام ظهر كه آفتاب از بلندى زدوده مى شود)).
سوال شد: در چه شكل؟
فرمود: ((به شكل گنجشك يا كوچك تر از آن!))55
يادآورى مى شود كه برزخيان , چون از بدن لطيف مثال (شبيه اجسام جن و ملائكه) برخوردارند; در هنگام ديدار خود از دنيا, ديده نمى شوند.

وادى برزخ دنياى درونى
جهان
برزخى از عالم طبيعت جدا و گسسته نيست كه در انتهاى اين دنيا به جهانى
برسيم و اين جهان نيز با ديوارى بسيار بزرگ از طبيعت جدا گردد; بلكه دنيا و
برزخ (مانند دو روى يك سكه) متصل و به هم پيوسته است; لذا دانشمندان
اسلامى معتقدند كه برزخ, در ملكوت همين دنياست.
در روايات نيز گاهى واژه دنيا به جاى برزخ به كار مى رود. هرگاه, اين چنين تعبير شود, مراد از آن, دنياى درونى و باطنى است .
از امام صادق (علیه السلام) پرسيده شد: حضرت آدم (علیه السلام) در كدام بهشت بوده است (بهشت برزخى يا بهشت اخروى)؟
فرمود: ((بهشت دنيا; زيرا در بهشت حضرت آدم, خورشيد و ماه بوده است و اگر در بهشت آخرت مى بود, هرگز از آن رانده نمى شد))56
از واژه ((صبحگاه)) و ((شامگاه)) در آيات زير نيز فهميده مى شود كه ((برزخ)) در همين دنيا و جداى از آن نيست:
((ولهم رزقهم فيها بكره و عشياً))57 روز و روزى آنها, صبح و شب بديشان مى رسد.
((النار يعرضون عليها غذواً و عشياً))58 هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مى شوند.

پرسشهاى برزخ (بازرسان قبر)
((پرسش
قبر)) از مهم ترين موضوعات اين مبحث است كه در بسيارى از روايات اين باب,
از آن سخن رفته است و در اهميت اين موضوع همين نكته بس كه انكار كننده آن,
شيعه اهل بيت (ع) نيست.
امام صادق (ع) فرمود: ((هر كه سه چيز را انكار كند, شيعه ما نيست: 1ـ معراج, 2ـ پرسش قبر, 3ـ شفاعت)).59
از روايات استفاده مى شود كه پرسشهاى قبر را دو فرشته به نامهاى نكير و منكر انجام مى دهند:
پيامبر خدا (ص) فرمود: ((خداوند تعالى, دو فرشته به نامهاى نكير و منكر, جهت پرسش به قبر مى فرستد))60
از پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) پرسيدند: سيماى فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا (ص) فرمود: ((بسيار تند خو و زشتند; صدايشان همچون رعد غران و چشمانشان چون برق تابان است.
موهايشان
(به گونه اى بلند است كه از پشتشان آويزان و) به روى زمين كشيده ميشود;
دندانهايشان (به گونه اى تيز است كه وقتى آنها) را در زمين فرو كنند,
گودالى پديدار شود))61.
امام كاظم (ع) فرمود: ((هنگام ورود موئمن به
قبر, بازرسان قبر (با احترام) او را نشانند و سوالاتشان را پرسند (و چون
پاسخ به نيكى شنوند) قبرش را تا چشم كار مى كند, بگشايند و از طعامهاى
بهشتى برايش (ارمغان) آورند)).62
حال اين سوال به ذهن مى رسد كه آيا سيماى فرشتگان بازرس قبر, نسبت به نيكان و بدان يكسان است يا تفاوت دارد؟
براى پاسخ به اين سوال, به نكاتى چند اشاره مى شود:
الف: بازرسان قبر با اين سيماى وحشتناك و هراسنده فقط به سراغ بدكاران مى آيند و اين ديدار ناميمون سزاى كمى از گناهان بزرگ آنهاست.
ب: سيماى بازرسان قبر نسبت به نيكوكاران بسيار زيبا و برخورد آنها همراه با مهربانى و محبت است.
ج:
در برخى اخبار و ادعيه نيز بين بازرسان قبر, تفاوت گذاشته شده است; نسبت
به بدكاران ((نكير و منكر)) و نسبت به نيكوكاران ((بشير و مبشر)) ناميده
شده اند.63
((نكير و منكر)) را بدين سبب نام نهاده اند كه از منكران
خدا, پيامبر, امام و… همچنين از انجام دهندگان منكرات و زشتى ها سوال مى
كنند.
((بشير و مبشر)) را از اين رو كه بشارت دهنده و مژده آور براى اهل
ايمان و نيكوكاران هستند, بدين اسم نامها نهاده اند. شايان ذكر است كه
گاهى از فرشتگان بشارت نيز, تعبير به ((نكير و منكر)) مى شود.

آزمونى سخت
در برزخ از مسائل كلى (اعمال و عقايد) پرسيده مى شود و رسيدگى به مسائل ديگر, به قيامت واگذار مى گردد:
پيامبر خدا (ص) فرمود: ((از خدا, پيامبر, دين و امام پرسيده مى شود)).64
امام
سجاد (ع) فرمود: ((دريغا! اى فرزند آدم! غافلى; اما خدايت از تو غافل
نيست. مرگ, شتابان سراغت مى آيد; تو را در مى يابد; آنگاه تك و تنها به
خانه قبر خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت, نزدت مى آيند و درباره
پروردگار, پيامبر, دين, كتاب و امام از تو مى پرسند سپس از شمار عمر و
چگونگى گذراندن آن و بعد, از به دست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند
پرسيد)).65
امام صادق (ع) فرمود: ((قبر از پنج چيز (ديگر, نيز) پرسيده مى شود:
1ـ نماز, 2ـ زكات, 3ـ حج, 4ـ روزه, 5ـ دوستى اهل بيت (ع))).66
بنابراين, مهم ترين سوالات قبرـ تا آنجا كه ما يافتيم ـ به شرح زير است:
1ـ معبودت كه او را پرستش مى كردى, چه كسى بود؟
2ـ پيامبرت كه بود؟
3ـ كتابش چه نام داشت؟
4ـ امامى كه فرمانش را مى بردى, چه كسى بود؟
5ـ شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف كردى؟
6ـ مالت را از كجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟
7ـ آيات نمازت را بدرستى انجام دادى؟
8ـ زكات و خمس مالت را پرداختى؟
9ـ از عهده حج واجبت به نيكى برآمدى؟
10ـ روزه هاى واجبت را به جا آوردى؟
11ـ آيا نسبت به اهل بيت (ع) محبت داشتى؟
غير از موارد ياد شده, در روايتى آمده است: از دوستان شخص نيز سوال مى كنند و چنين پرسند: با كه دوست بودى؟67
پاسخ
به سوالات بازرسان قبر, ارتباط مستقيم با اعمال و عقايد افراد دارد. آنان
كه در اين جهان به نيكى از عهده اين آزمون برآيند, با موفقيت اين راه را
پشت سر مى گذارند; اما كسانى كه در دنيا با كوله بارى از گناه, راهى آن سرا
شوند, در برابر آزمونى بسيار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاريك
قرار گيرند و با دو موجود وحشت آفرين و هولناك رو به رو شوند; چنان ترس و
هراس بر آنان چيره گردد كه تصورش را نتوان كرد.
به برخى از اشخاص در
هنگام پاسخ, لكنت زبان دست مى دهد. برخى گويند: در دنيا مى گفتند: خدايى
هست, پيامبرى هست ; ولى ما انكار مى كرديم.
گروهى ممكن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره كنند و گويند: خدا و پيامبر, شماييد.
پس از آن, فرشتگان با گرز آتشين و عمود آهنين بر سرشان كوبند; طورى كه از قبرهايشان آتش زبان كشد!
شايان ذكر است كه ميزان پاسخگويى و مجازات, به ميزان كردار شخصى بستگى دارد. و مجازات همگان يكسان نيست.

متوسطان ; مستضعفان
از برخى روايات استفاده مى شود كه تنها نيكان و بدان محض, مورد سوال و پرسش قرار مى گيرند:
امام باقر (ع) فرمود: ((در قبر پرسش نمى شود, مگر از كسانى كه داراى ايمان يا كفر محض هستند))68
امام صادق (ع) فرمود: ((فقط از كسانى كه داراى ايمان و كفر محض هستند, سوال مى شود و ديگران به حال خود رها مى گردند))69
بنابراين, از غير نيكان و بدان محض ـ كه از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبير مى گردد ـ پرسش نمى شود.
علامه مجلسى ; در اين باره مى گويد: ((از مستضعفان و متوسطان كه بين ايمان و كفر قرار دارند, سوال نمى شود.))70
((متوسطان)) كسانى هستند كه توانايى اداى تكاليف خود را ندارند (مانند: ابلهان, ديوانگان و كودكان).
((مستضعفان))
كسانى هستند كه زير سلطه فرهنگى قرار گرفته, لذا از تشخيص حق عاجزند و
قادر به هجرت از ديار خود نيستند (مانند: كسانى كه در محيط كفر زندگى مى
كنند و دسترسى به جايى ندارند و نداى حياتبخش آيين اسلام نيز بديشان نرسيده
است).
بنابراين, آن دسته از مستضعفان كه دسترسى به آيين حق يا امكان
هجرت از سرزمين خود را دارند, از عذاب جهان برزخى استثنا نشده اند. آيه زير
نيز بر اين مدعا دلالت دارد:
((ان الذين توفاهم الملائكه ظالمى انفسهم
قالو فيم كنتم قالواكنا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعه
فتهاجروا فيها فاولئك ماويهم جهنم وسائت مصيراً))71
پس از مرگ, فرشتگان به انسانهاى بدكردار گويند: چرا در دنيا چنين مى كرديد؟
گويند: ما, در زمين, مستضعف و ناتوان بوديم.
فرشتگان پاسخ دهند: آيا زمين خدا گسترده نبود; تا از آن وادى هجرت كنيد؟
پس, جايگاه اينان, جهنم است كه بسيار بد جايگاهى است .
دنباله آيه فوق, درباره مستضعفينى كه مهاجرت و رسيدن به حق برايشان ممكن نيست, چنين مى گويد:
((الا
المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لايستطيعون حيلهً و لا يهتدون
سبيلاً فاولئك عسى الله ان يعفر عنهم و كان الله عفواً غفوراً))72.
آن
گروه از مردان, زنان و كودكان مستضعفى كه گريز و چاره اى برايشان ميسر نبود
و راهى به نجات خود نمى يافتند, اميدوارم به عفو و بخشش خدا باشند كه خدا
آمرزنده است و گناهانشان را مى بخشد.

معصومان ; مقربان
گروهى از
نيكان نيز كه داراى ايمان و تقواى والايى هستند, مورد سوال و جواب قبر واقع
نمى شوند اين عده از انسانها برتر كه از آنه به معصومان و مقربان تعبير مى
شود ـ عبارتنداز:
الف: پيامبران و امامان (ع).
ب: دانشمندان پارسا و پيكارگران راه خدا (مجاهدان و شهيدان).
بنا به دلايل زير از پيامبر و امامان معصوم (ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته شده است:

آنان از برترين درجه ايمان و بالاترين مرتبه تقوا برخوردارند ـ تا جايى كه
از گناه و اشتباه به دور هستند ـ از اين رو, خلافى انجام نمى دهند تا
سزاوار پرسش و عذاب باشند.
2ـ آنان ميزان عمل ديگران هستند و مقام و
منزلتشان از بازرسان قبر برتر است; لذا پرسش از آنان ـ علاوه بر اينكه
بيهوده به نظر مى رسد ـ گستاخى به مقام شامخ آن ستارگان پر فروغ انسانيت
است .
3ـ آنان از پيش, امتحان خود را به نيكوترين وجه ممكن در دنيا پس
داده اند ـ كه شايستگى به دست آوردن اين منصب بزرگ را يافتند ـ از اين رو,
امتحان دوباره درباره آنان بى مورد است .
4ـ از طرفى دور از عقل است كه
از پيامبران و امامن پرسيده شود كه پيامبرت كيست؟ امامت كيست؟ يا از آنان
كه خود سرمشق و اسوه ديندارى براى انسانها هستند, بپرسند: دينت چيست؟ يا از
آنان كه خود از طرف خدا بدين افتخار دست يافته اند, بپرسند: خدايت كيست ؟
غير از معصومان عده اى ديگر نيز از پرسش قبر مستثنا هستند كه به دليل روايت زير از آنها به ((مقربان)) تعبير مى شود:
قال رسول الله (ص): ((اقرب الناس من درجه النبوه اهل العلم و الجهاد)) 73
مقرب ترين انسانها به درجه پيامبرى , عبارتنداز: دانشمندان پارسا و پيكارگران راه خدا.
بيشتر
دلايلى كه در بر داشتن پرسش و پاسخ از معصومان بيان شد, نسبت به دانشمندان
پارساى امت اسلامى نيز صادق است. اينان بهترين رهروان راه انبيا مى باشند و
چون در دوران ختم نبوت (پايان پيامبرى) قرار دارند, تمام وظايف سنگين
پيامبران بر دوش آنهاست, به گونه اى كه مقام برخى از دانشمندان پارساى اين
امت از مقام پيامبران بنى اسرائيل نيز برتر است .
به چند حديث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگريد:
((دانشمندان, چراغهاى زمين , جانشينان انبيا و وارث پيامبران هستند))


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top