فتاوای امام خمینی در مورد منع استفاده از کالای خارجی
رهبر
انقلاب در دیدار با جمعی از کارگران تصریح کردند: «در دولت مطرح کنید،
اصرار کنید، پافشاری کنید که اشیائی که جزو مصارف دولتی است، مطلقاً از
خارج نیاید… دولت تصمیم بگیرد در هیچ یک از چیزهایی که مصرف می کند، از
قلم و کاغذ روی میز گرفته تا ساختمان سازی تا بقیّه ی چیزها، هرآنچه در
داخل قابل تولید است، خودش را از خارج ممنوع کند، بر خودش حرام کند.» چنین
سخنی اگرچه در مرتبه ی اول امری اقتصادی می نماید اما با دقت در آن می توان
دریافت که دارای مبانی فقهی و دینی نیز هست. حجت الاسلام والمسلمین
محمدحسین فلاح زاده، کارشناس مسائل فقهی، در گفتار زیر، مبانی فقهی این
موضوع را مورد تبیین قرار داده است.
استفاده از کالای داخلی از سه منظر فقهی
موضوع استفاده از «کالای داخلی»، بحث
جدیدی نیست، اما گاهی اوقات بنا به دلایلی، مثل توطئه های دشمنان علیه
مسلمانان و کشورهای اسلامی، حساسیت نسبت به این موضوع بیشتر می شود. تجارت
با غیرمسلمانان و کیفیت تعامل و خریدوفروش با آن ها، از دیرباز مطرح بوده
است. روایاتی نیز در این باب وجود دارد. در فتاوای مراجع معظم تقلیدِ گذشته
و همچنین در بحث های فنی حوزویِ مندرج در کتب فقهی نیز سؤالات و به تبع آن
استدلال هایی مطرح بوده است که آیا می توان از غیرمسلمانان کالایی خریداری
کرد؟ آیا می توان به آن ها کالایی فروخت؟ آیا می توان کالای تولیدی آن ها
را استفاده کرد؟
این سؤالات را به طور خلاصه می توان از سه
منظر طهارت و نجاستِ کالاهای خریداری شده، حلیت و حرمتِ خوردنی ها و
آشامیدنی های خریداری شده، و جایز بودنِ کمک به غیرمسلمانان یا به تعبیر
عام تر دشمنان اسلام، مطرح کرد.
به نظر می رسد در حال حاضر، موضوع سوم،
موضوع مهم تری است و باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. عنایت رهبر معظم
انقلاب و بیانات ایشان در خصوص این موضوع و بحث تحریم ها نیز حائز اهمیت
بودن آن را برای جامعه ی ایرانی بیشتر کرده است.
از یک منظر می توان گفت که خرید از فرد
غیرمسلمان کمک به آن شخص محسوب می شود، اما این مسئله ای فردی است. در
مبادلات فردی مصلحت فرد، فروشنده یا خریدار در نظر گرفته می شود، اما فی
نفسه لطمه ای به کسی وارد نمی شود؛ یعنی به مصالح مسلمین و جامعه ی اسلامی
خدشه ای وارد نمی شود. این مورد را می توان مسائل فقهیِ «فردی» نامید. اما
گاهی اوقات مسئله ای مربوط به فقه حکومتی است که امروزه در بحث ها به آن
بسیار اشاره می شود. این بدان معناست که ممکن است مسئله ای در رابطه با فرد
حکم خاص خودش را داشته باشد و در رابطه با کل جامعه، مصالح کشور و نظام
اسلامی و مسلمانان، حکم دیگری را بطلبد. بنابراین گاهی اوقات ممکن است
خریدوفروش ها در ارتباط با مصالح مسلمین حکم دیگری پیدا کنند.
البته باید توجه داشت که خود
«غیرمسلمانان» نیز چند دسته هستند: برخی از غیرمسلمانان اصطلاحاً «معاهد»
هستند؛ یعنی در حال جنگ با مسلمانان نیستند و طبق عهد و پیمانی که با
مسلمانان بسته اند، نزاعی ندارند و لطمه ای به آن ها نمی زنند. اما عده ای
«محارب» هستند؛ یعنی واقعاً با مسلمانان و نظام اسلامی سر جنگ دارند.و از
آنجا که دفاع از کشور اسلامی و مسلمانان بر همه ی افراد واجب است، کیفیت
این دفاع با توجه به نوع حمله متفاوت خواهد بود. گاهی اوقات سیاسی و گاهی
هم مانند الان ماهیت اقتصادی دارد. یعنی در پاره ای مواقع دشمنان در فکر
سلطه ی اقتصادی هستند؛ یعنی می خواهند ضربه ی اقتصادی بزنند یا می خواهند
در مسائل اقتصادی بر ایران مسلط شوند که بالطبع دفاع در اینجا نیز واجب می
شود.
فتاوای امام خمینی در مورد منع استفاده از کالای خارجی
در این مورد به چند مسئله از رساله ی حضرت
امام رحمه الله اشاره می کنم که حضرت آقا نیز درباره ی آن ها همان فتوا را
داده اند؛ یعنی هر دو بزرگوار درباره ی این مسائل، نظر یکسانی دارند. برای
مثال، در مسئله ی ۲۸۲۹ آمده است: «اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا
اقتصادی و تجاری اجانب، خوف آن باشد که تسلط بر بلاد مسلمین پیدا کنند،
واجب است بر مسلمانان، دفاع به هر نحو که ممکن است، و قطع ایادی اجانب. چه
عمال داخلی باشند، یا خارجی.»
مسئله ی (۲۸۳۱) بعدی این است که «اگر در
روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود
و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع اینگونه روابط، و حرام
است این نحو تجارت.» این نکته ای است که حضرت آقا نیز بر آن تأکید فرموده
اند که اگر مشابه جنس خارجی، کالای داخلی وجود داشته باشد و مردم به اجناس
خارجی توجه داشته باشند و کالای داخلی را خریداری نکنند، با این کار، به
اقتصاد مملکت صدمه وارد کرده اند.
در مسئله ی (۲۸۳۲) بعد آمده است «اگر عقد
رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب،مخالف مصلحت
اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست اینگونه رابطه. و اگر دولتی اقدام به آن
نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه،به هر
نحو ممکن است.» برای مثال، طبق این کلان نگریِ حضرت امام (ره)، حکومت ها و
دولت ها مجاز به ایجاد رابطه با حکومت یا کشوری مثل رژیم صهیونیستی که
رابطه ی تجاری آن به اقتصاد مسلمانان ضربه می زند یا اصلاً در حال جنگ با
مسلمانان است، نخواهند بود. در واقع کشورهای دیگر موظف هستند از ایجاد چنین
روابطی جلوگیری نمایند. براساس مفهوم این فتوا، می توان گفت امروزه که
بسیاری از این دشمنان با یکدیگر متحد شده اند و ایران را تحریم کرده اند،
کشورهای اسلامی و دولت های آن ها نیز باید با یکدیگر متحد باشند.
مسئله ی (۲۸۳۴) بعدی این است که «روابط
تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت
اسرائیل، جایز نیست، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است با این
نحو روابط مخالفت کنند. و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط
تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام هستند، و بر
مسلمانان لازم است با این خیانت کاران، چه دولت ها و چه تجار قطع رابطه
کنند،و آنها را ملزم کنند به توبه و ترک روابط با این نحو دولت ها.» توجه
بفرمایید که نظر حضرت امام رحمه الله، حضرت آقا و حتی بسیاری از مراجع
تقلید در این موارد یکسان است.
نکته ی دیگر درباره ی ضربه زدن به اقتصاد
مسلمانان است. گاهی اوقات استقبال عمومی مردم در کشور ی اسلامی از کالاهای
خارجی به اقتصاد مسلمانان و اقتصاد آن کشور ضربه وارد می کند. به این دلیل،
این امر از نظر فقهی و فتوایی حرام است.
بیانیه ی علمای عصر قاجار در دفاع از کالای ایرانی
حدود ۱۱۶ سال پیش، مرحوم حاج آقا نورالله
اصفهانی که حضرت امام رحمه الله ارادت خاصی به این فقیه بزرگ و عالم
زبردستِ مجاهد داشته اند، با عده ای از علمای بزرگ زمان خود اطلاعیه ای را
امضا کردند. بخشی از این اطلاعیه در جلد دوم کتاب «گلشن ابرار» آمده است که
بیان کننده ی این است که این علمای بزرگ در آن زمان در حمایت از اقتصاد
کشور اسلامی در مقابل خرید کالاهای خارجی با یکدیگر متحد و هم قسم شده اند و
اطلاعیه ای صادر کرده اند که به موجب آن، نحوه ی عملکرد علما و حوزویان در
برابر خرید کالاهای خارجی به مردم اعلام شده است.
برای مشخص شدن اهمیت موضوع، لازم است به
چند بند از این اطلاعیه اشاره شود. از آنجا که در آن دوران نوشتن اسناد و
احکام برعهده ی علما بوده است، علما با یکدیگر متحد شده اند و در بندی
اعلام کرده اند که حتی در نوشتن این اسناد هم باید از کاغذ ایرانی استفاده
شود. توجه داشته باشید که در آن زمان برخلاف امروز، تولید کاغذ ایرانی
بسیار اندک بوده است. البته امروزه این قبیل کالاها در ایران به وفور تولید
می شوند. حتی برخی از کالاهای ایرانی از نمونه های خارجی خود بهتر هستند،
اما متأسفانه توجه غلط و بیش از اندازه به کالاهای خارجی باعث شده است تا
عده ای در کشور، کالاهای داخلی را با نام و برند کالاهای خارجی به فروش
برسانند.
بند قابل توجه بعدی درباره ی مردگانی است
که کفن غیرداخلی به آن ها پوشانده شده باشد. در این بند اشاره شده است که
بر چنین میت هایی نماز گزارده نمی شود. شاید بپرسید مگر نباید بر مسلمان
نماز خوانده شود؟ اما توجه کنید هدف صرفاً این بوده است که مردم بفهمند
استقبال از کالاهای خارجی و بی توجهی به کالاهای داخلی و ایرانی به اقتصاد
کشور ضربه خواهد زد.
ر بند دیگر، این افراد خود و پیروان خود
را به استفاده از پارچه های ایرانی ملزم و اعلام کرده اند که به متخلفان از
این اصل احترام گذاشته نخواهد شد. در بند دیگری نیز اعلام شده است که در
میهمانی های اسراف کاران شرکت نکنید و در میهمانی های خود نیز از اسراف
بپرهیزید و فقط به یک نوع غذا بسنده کنید. این مطلب در بیانات حضرت آقا نیز
مطرح شده است. ایشان یکی از راه های مبارزه با دشمنان در دوران تحریم را
پرهیز از اسراف و اشرافیت دانسته اند و فرموده اند با مصرف بهتر و قناعت،
می توان در مقابل دشمنان ایستادگی کرد.
بنابراین ایستادگی در مقابل دشمن صرفاً
حضور در خط مقدم جبهه و مبارزه ی نظامی نیست، بلکه امروز منظور ایستادگی در
جبهه ی اقتصادی است. بنابراین یکی از راه های ایستادگی در جبهه ی اقتصادی،
مبارزه ی منفی است. به این معنا که تا می توانیم از کالاهای خارجی استفاده
نکرده و از کالاهای تولیدی کشور خود استفاده کنیم.
البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد
که تولیدکنندگان باید به مرغوبیت کالاهای خود توجه کنند تا علاوه بر متضرر
نکردن مردم، مورد عنایت آن ها نیز قرار بگیرند. در حال حاضر نمونه های
تولیدیِ بسیاری در کشور وجود دارند که نه تنها با کالاهای خارجی به رقابت
می پردازند، بلکه حتی از آن ها بهتر هستند.
علاوه بر ذکر این چهار بند از این سند
تاریخی، لازم می دانم بخشی از وصیت نامه ی حضرت امام رحمه الله درباره ی
استفاده ی کالاهای داخلی و پرهیز از کالاهای خارجی و غیرایرانی، بیان کنم.
ایشان فرموده اند: «بر دولت ها و دست اندرکاران است چه در نسل حاضر و چه در
نسل های آینده که از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمک های مادی و
معنوی تشویق به کار نمایند و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه برانداز
جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند.» در واقع
منظور ایشان این است که به آنچه دارند قانع باشند تا در نهایت سازنده ی همه
ی کالاها در کشور خود باشند.
فداکاری بی نظیر
اعمال ورفتار هر فرد، زاییده
طرز تفکر وعقیده او است.جانبازی وفداکاری از نشانه های افراد با ایمان
است.اگر ایمان انسان به چیزی به حدی برسد که آن را بالاتر از جان ومال خود
بداند، قطعا در راه آن سر از پا نمی شناسد وهستی وتمام شؤون خویش را فدای
آن می سازد. قرآن مجید این حقیقت را در آیه زیر منعکس کرده است:
انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا
باموالهم وانفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون . (حجرات: 15) «مؤمنان
کسانی هست که به خدا وپیامبر او ایمان آوردند ودر آن هرگز تردید نکردند وبا
مال وجان خود در راه خدا کوشیدند; آنان به راستی در ایمان خود صادقند.
در سالهای آغاز بعثت، مسلمانان سخت ترین شکنجه ها وزجرها را در راه
پیشبرد هدف تحمل می کردند. آنچه که دشمنان را از گرایش به آیین توحید باز
می داشت همان عقاید خرافی نیاکان وحفظ مقام خدایان وتفاخر به امتیازات قومی
وطبقاتی وکینه های موروثی قبیله ای بود.این موانع تا روزی که پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم مکه را فتح کرد، بر سر راه پیشرفت اسلام در مکه
واطراف آن وجود داشت وجز با قدرت نیرومند ارتش اسلام از میان نرفت.
فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهی از آنان به حبشه وگروه دیگری به
یثرب مهاجرت کنند. با آنکه پیامبر وحضرت علی از حمایت خاندان بنی هاشم
وبالاخص ابوطالب برخوردار بودند، اما جعفر بن ابی طالب ناگزیر شد به همراه
تنی چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گوید وتا سال
هفتم هجرت که سال فتح خیبر بود در آنجا اقامت گزیند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در سال دهم بعثت حضرت ابوطالب،
بزرگترین حامی ومدافع خویش را، در مکه از دست داد. بیش از چند روز از مرگ
عموی بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خدیجه، که هیچ گاه از بذل جان
ومال در پیشبرد هدف مقدس پیامبر دریغ نمی داشت، نیز چشم از جهان پوشید. با
در گذشت این دو حامی بزرگ، میزان خفقان وفشار بر مسلمین در مکه فزونی گرفت;
تاآنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شورای عمومی تصمیم گرفتند
که ندای توحید را بازندانی کردن پیامبر یا با کشتن ویا تبعید او خاموش
سازند. قرآن مجید این سه نقشه آنان را یاد آور شده، می فرماید:
واذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک ویمکرون و یمکر
الله و الله خیر الماکرین (انفال: 30) به یاد آور هنگامی را که کافران بر
ضد تو حیله کردند وبر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند ویا
تبعید کنند.آنان از در مکر وارد می شوند وخداوند مکر آنان را به خودشان باز
می گرداند; وخداوند از همه چاره جوتر است.
سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردی انتخاب شود وسپس افراد
منتخب به هنگام نیمه شب یکباره بر خانه محمد صلی الله علیه و آله و سلم
هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او
آسوده می شدند وهم خون او در میان قبایل عرب پخش می شد ولذا خاندان هاشم
نمی توانست با تمام قبایلی که در ریختن خون وی شرکت کرده بودند به خونخواهی
ومبارزه برخیزند.
فرشته وحی پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند.
شب مقرر فرا رسید.مکه ومحیط خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در
تاریکی شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویی به جانب خانه
رسول خدا روی آوردند.اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیری خانه
را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است ودر بستر خود
آرمیده است. برای اجرای این نقشه لازم بود که فرد جانبازی در بستر او
بخوابد وروانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادی که نقشه قتل او را
کشیده اند تصور کنند که او هنوز خانه را ترگ نگفته است ولذا توجه آنان فقط
معطوف به خانه او شود واز راه عبور ومرور افراد در کوچه وبیرون مکه جلوگیری
نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد ودر خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد
فداکار، لابد کسی است که پیش از همه به وی ایمان آورده است واز آغاز بعثت،
پروانه وار، گرد شمع وجود او گردیده است. آری، این شخص شایسته کسی جز حضرت
علی – علیه السلام نیست واین افتخار باید نصیب وی شود.
از این رو، پیامبر رو به حضرت علی کرد وگفت: مشرکان قریش نقشه قتل مرا
کشیده اند وتصمیم گرفته اند که به طور دسته جمعی به خانه من هجوم آورند
ومرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم.
لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابی وآن پارچه سبز را به خود بپیچی تا
آنان تصور کنند که من هنوز در خانه ام ودر بسترم آرمیده ام ومراتعقیب
نکنند. وحضرت علی – علیه السلام در اطاعت امر رسول اکرم صلی الله علیه و
آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید.
چهل نفر آدمکش اطراف خانه پیامبر رامحاصره کرده بودند واز شکاف در به
داخل می نگریستند ووضع خانه را عادی می دیدند وگمان می کردند که پیامبر در
بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند وآنچنان وضع خانه را تحت نظر
گرفته بودند که جنبش موری از نظر آنان مخفی نمی ماند.
اکنون باید دید که پیامبر اکرم، با این مراقبت شدید، چگونه خانه را ترک گفت.
بسیاری از سیره نویسان بر آنند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که آیاتی از سوره یس را قرائت می کرد (1)
صف محاصره کنندگان را شکافت وآنچنان ازمیانشان عبور کرد که احدی متوجه
نشد.امکان این مطلب قابل انکار نیست; چه هرگاه مشیت الهی بر این تعلق گیرد
که پیامبر خود را از طریق اعجاز وبه طور غیر عادی نجات دهد، هیچ چیز نمی
تواند مانع از آن شود.ولی سخن اینجاست که قراین زیادی حکایت می کند که خدا
نمی خواست پیامبر خود را از طریق اعجاز نجات بخشد، زیرا در این صورت لازم
نبود که حضرت علی در بستر پیامبر بخوابد وخود پیامبر به غار «ثور» برود
وسپس با زحمات زیادی راه مدینه را در پیش گیرد.
برخی نیز می گویند هنگامی که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب
ربوده بود وپیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولی این نظر دور از حقیقت است
وهرگز شخص عاقل باور نمی کند که چهل آدمکش که خانه را برای این محاصره
کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند،
ماموریت خود را آنچنان سرسری بگیرند که همگی با خیال آسوده بخوابند!
ولی بعید نیست، همان طور که برخی نوشته اند، پیامبر پیش از گرد آمدن تروریستها، خانه را ترک گفته بود. (2)
یورش به خانه وحی
ماموران قریش، در حالی که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظه ای
بودند که همگی به خانه وحی یورش آورند وخون پیامبر را که در بسترش آرمیده
است بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
می نگریستند واز فرط فرح در پوست نمی گنجیدند وتصور می کردند که به زودی به
آخرین آرزوی خود خواهند رسید. ولی علی – علیه السلام، با قلبی مطمئن
وخاطری آرام، در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود، زیرا می دانست که خداوند
پیامبر عزیز خود رانجات داده است.
دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند،
ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند وسرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح
وارد خانه شوند وماموریت خود را انجام دهند. پرده های تیره شب به کنار رفت
وصبح صادق سینه افق را شکافت. ماموران با شمشیرهای برهنه به طور دسته جمعی
به خانه پیامبر هجوم آوردند واز اینکه در آستانه تحقق بزرگترین آرزوی خود
بودند از شادی در پوست خود نمی گنجیدند، اما وقتی وارد خوابگاه پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم شدند حضرت علی – علیه السلام را به جای پیامبر
یافتند.خشم وتعجب سراپای وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علی کردند
وپرسیدند محمد کجاست؟ ! فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می
خواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیت به سوی حضرت علی – علیه السلام حمله
بردند واو را به سوی مسجد الحرام کشیدند، ولی پس از بازداشت مختصری ناگزیر
آزادش ساختند ودر حالی که خشم گلوی آنان را می فشرد تصمیم گرفتند که از پای
ننشینند تا جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را کشف کنند. (3)
قرآن مجید برای اینکه این فداکاری بی نظیر در تمام قرون واعصار جاودان
بماند، در طی آیه ای جانبازی حضرت علی – علیه السلام را می ستاید واو را از
کسانی می داند که جان به کف در راه کسب رضای خدا می شتابند:
ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد . (بقره:
207) برخی از مردم کسانی هستند که جان خود را برای تحصیل رضای خداوند از
دست می دهند; وخداوند به بندگان خود رؤوف ومهربان است.
جنایتکار عصر بنی امیه
بسیاری از مفسران شان نزول آیه اخیر را حادثه «لیلة المبیت » می
دانندوبر آنند که آیه به همین مناسبت در باره حضرت علی – علیه السلام نازل
شده است. (4)
دانشمند معروف شیعه، مرحوم شیخ طوسی، در امالی خود دنباله واقعه هجرت را که منتهی به نجات پیامبر شد چنین می نویسد:
شب هجرت سپری شد وعلی – علیه السلام از محل اختفای پیامبر صلی الله علیه
و آله و سلم آگاه بود وبرای فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبر لازم بود شبانه
با او ملاقات کند. (5)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در
یکی از شبها حضرت علی – علیه السلام وهند بن ابی هاله فرزند خدیجه به غار
رفتند وبه محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند. پیامبر دستورهای
زیر را به حضرت علی داد:
1) دو شتر برای من وهمسفرم آماده کن. (در این موقع ابوبکرگفت: من قبلا
دو شتر برای این کار آماده کرده ام. پیامبر فرمود: در صورتی این دو شتر را
از تو می پذیرم که پول هر دو را بپردازم.سپس به علی دستور داد که پول شتران
را بپردازد» .
2) من امین قریش هستم وهم اکنون امانتهای مردم در خانه من است.فردا باید
در محل معینی از مکه بایستی وبا صدای رسا اعلام کنی که هرکس امانتی نزد
محمد دارد بیاید وآن را باز گیرد.
3) بعد از رد امانتها باید خود را آماده مهاجرت کنی.هروقت نامه من به تو
رسید، دخترم فاطمه ومادرت فاطمه وفاطمه دختر زبیر بن عبد المطلب را همراه
خود بیاور.واگر کسانی از بنی هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را
نیز فراهم کن. (سپس فرمود: ) «از این پس هر خطری که در کمین تو بود از تو
برطرف شده است ودیگر آسیبی به تو نخواهد رسید» . (6)
دو گواه روشن بر فداکاری امام (ع) فداکاری امیر مؤمنان – علیه السلام در
شبی که خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طرف آدمکشان قریش محاصره
شده بود امری نیست که بتوان آن را انکار کرد ویا کوچک شمرد. خداوند برای
اینکه به این رویداد تاریخی رنگ ابدی وجاودانی بخشد در قرآن مجید (سوره
بقره، آیه 207) از آن یاد کرده است و مفسران بزرگ نیز در تفسیر آیه مربوط
به این واقعه به نزول آن در شان حضرت علی – علیه السلام اشاره کرده اند.
و ما در اینجا دو گواه روشن تاریخی بر آن می آوریم، این دو مطلب تاریخی
گواهی می دهد که عمل حضرت علی – علیه السلام در آن شب جز فداکاری نبوده، آن
حضرت به راستی آماده قتل وشهادت در راه خدا بوده است.
1) اشعاری که امام – علیه السلام پیرامون این حادثه تاریخی سروده وسیوطی همه آنها را در تفسیر خود (7) نقل کرده است، گواه روشن بر جانبازی اوست:
وقیت بنفسی خیر من وطا الحصی محمد لما خاف ان یمکروا به وبت اراعیهم متی
ینشروننی ومن طاف بالبیت العتیق و بالحجر فوقاه ربی ذو الجلال من المکر و
قد وطنت نفسی علی القتل و الاسر
من جان خود را برای بهترین فرد روی زمین ونیکوترین شخصی که خانه خدا وحجر اسماعیل را طواف کرده است سپر قرار دادم.
آن شخص عالیقدر محمد بود. ومن هنگامی دست به این کار زدم که کافران نقشه
قتل او را کشیده بودند ولی خدای من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.
من در بستر وی بیتوته کردم ودر انتظار حمله دشمن بودم وخود را برای مرگ واسارت آماده کرده بودم.
2) دانشمندان سنی وشیعه نقل کرده اند که خداوند در آن شب به دو فرشته
بزرگ خود، جبرئیل ومیکائیل، خطاب کرد که: اگر من برای یکی از شما مرگ وبرای
دیگری حیات مقرر کنم کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد وزندگی را به
دیگری واگذار کند؟ در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد ودر راه
دیگری فداکاری کند.سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمین فرود آیید
وببینید که علی چگونه مرگ را خریده، خود را فدای پیامبر کرده است; سپس جان
علی را از شر دشمن حفظ کنید. (8)
اگر از نظر بعضی مرور زمان بر این فضیلت بزرگ پرده کشیده است، ولی در
آغاز اسلام عمل حضرت علی – علیه السلام در نظر دوست ودشمن بزرگترین فداکاری
به شمار می رفت.در شورای شش نفری که به فرمان عمر برای تعیین خلیفه تشکیل
شد علی – علیه السلام با ذکر این فضیلت بزرگ بر اعضای شورا احتجاج کرد
وگفت:
من شما اعضای شوری را به خدا سوگند می دهم که آیا جز من کسی بود که برای
پیامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آیا جز من کسی در جای او خوابید وخود را
سپر بلای او کرد؟ همگی گفتند: والله جز تو کسی نبوده است. (9)
مرحوم سید بن طاووس در باره فداکاری حضرت علی – علیه السلام تحلیل جالبی
دارد وآن را به فداکاری اسماعیل وتسلیم او در برابر پدر قیاس کرده، برتری
ایثار حضرت علی – علیه السلام را اثبات کرده است. (