شعر سپید در مورد پدر

زیباترین اشعار برای روز پدر

ای پدر ای با دل من همنشین          

ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهاییم

آشنایی با غم تنهاییم

***

ای طنین نام تو بر گوش من

ای پناه گریه ی خاموش من

همچو باران مهربان بر من ببار

ای که هستی مثل ابر نو بهار

***

در صداقت برتر از آیینه ای

در رفاقت باده ای بی کینه ای

ای سپیدار بلند و بی پایدار

می برم نام تو را با افتخار

***

هر چه دارم از تو دارم ای پدر

ای که هستی نور چشم و تاج سر

رحمت بارانی روشن تبار

مهربانی از مانده یادگار

***

ای پدر بوی شقایق می دهی

عاشقی را یاد عاشق می دهی

با تو سبزم ،گل بهارم ، ای پدر

هر چه دارم از تو دارم ای پدر

***

پدر ای وجودم از تو

قدرت و توان گرفته

ای که از دم نفس هات

هستی من جان گرفته

***

پدر ای که از تو جاری

خون زندگی تو رگ هام

ای که از نور دو چشمت

نور زندگی به چشمام

***

پدر ، پیچ و خم راهم

نمی خوام بی راهه باشه

گل سرخ آرزوهام

توی فکر غنچه باشه

***

شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال

خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

***

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گویی سپیده از افق شب دمیده بود

***

چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود

بر سایه ی رب در صحف همسایه پدر بود

ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است

در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود

***

پدر بشنو این حرف فرزند خویش

عزیزو گرامی و دلبند خویش

تویی مایه ی بود و پیدایشم

کنارت به ناز و به آسایشم

پدر تکیه گاه وجود منی

تو سرمایه ی هست و بود منی

***

پدر جان قسم بجان عزیزات که هیج گاه

یاد شکوه مند تو  از دل نمی رود

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود

***

ای تکیه گاه محکم من ، ای پدر جان

ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان

ای نام زیبایت همیشه اعتبارم

خدمت به تو در همه حال ، هست افتخارم

***

میان شب مهِ تابان پدر بود

برای غصه ها درمان پدر بود

ترک بر روی انگشتش فراوان

برای لقمه های نان پدر بود

پدر کوه غم و سنگ صبورم

به شب ها گریه ی پنهان پدر بود

به قلبم حک شده نامش همیشه

نشانِ  رحمت یزدان پدر بود

پدر زجر و پدر اشک و پدر آه

عزیز و مونس شایان پدر بود

برای شادی کودک همیشه

گذشت از شادیش آسان ، پدر بود

علی الگوی او در زندگانی

همیشه مظهر ایمان پدر بود

به من آموخت او در اولین بار

کلام و آیه ی قرآن پدر بود                                                                                                          

 

 

 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

تیشه‌ ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگ ، گرگ تو شد ، ای یوسف کنعانی من

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی

خاک ، زندان تو گشت ، ای مه زندانی من

از ندانستن من ، دزد قضا آگه بود

چو تو را برد ، بخندید به نادانی من

آن که در زیر زمین ، داد سر و سامانت

کاش می خورد غم بی ‌سر و سامانی من

به سر خاک تو رفتم ، خط پاکش خواندم

آه از این خط که نوشتند به پیشانی من

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی

بی تو در ظلمتم ، ای دیده‌ ی نورانی من

بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند

قدمی رنجه کن از مهر ، به مهمانی من

صفحه ‌ی روی ز انظار ، نهان می دارم

تا نخوانند بر این صفحه ، پریشانی من

دهر ، بسیار چو من سر به گریبان دیده است

چه تفاوت کندش ، سر به گریبانی من

عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری

غم تنهایی و مهجوری و حیرانی من

گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند

من که قدر گهر پاک تو می دانستم

ز چه مفقود شدی ، ای گهر کانی من

من که آب تو ز سرچشمه ‌ی دل می دادم

آب و رنگت چه شد ، ای لاله‌ ی نعمانی من

من یکی مرغ غزل خوان تو بودم ، چه فتاد

که دگر گوش نداری به نوا خوانی من

گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم

ای عجب ، بعد تو با کیست نگهبانی من !

(پروین اعتصامی)

یاد آمدم که در دل شب ها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

(سهراب سپهری)

 

پدر دست یاری تو

اگه دستامو نگیره

کوره راه رفتن من

مثل شب هام می شه تیره

(مهدی فرجی)

 



شعر روز پدر

«شعر روز پدر»

ای پدر ای با دل من همنشین           ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهاییم            آشنایی با غم تنهاییم

****شعر روز پدر****

ای طنین نام تو بر گوش من          ای پناه گریه ی خاموش من

همچو باران مهربان بر من ببار         ای که هستی مثل ابر نو بهار

****شعر روز پدر****

در صداقت برتر از آیینه ای             در رفاقت باده ای بی کینه ای

ای سپیدار بلند و بی پایدار           می برم نام تو را با افتخار

****شعر روز پدر****

هر چه دارم از تو دارم ای پدر              ای که هستی نور چشم و تاج سر

رحمت بارانی روشن تبار            مهربانی از مانده یادگار

****شعر روز پدر****

ای پدر بوی شقایق می دهی          عاشقی را یاد عاشق می دهی

با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر        هر چه دارم از تو دارم ای پدر

************شعر روز پدر************

شعر روز پدر

«شعر روز پدر»

پدر ای وجودم از تو            قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفس هات            هستی من جان گرفته

****شعر روز پدر****

پدر ای که از تو جاری             خون زندگی تو رگ هام
ای که از نور دو چشمت           نور زندگی به چشمام

****شعر روز پدر****

پدر امروز به پاهام            دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی رو لب هام          دیگه حرف گفتنی نیست

****شعر روز پدر****

پدر، پیچ و خم راهم          نمیخوام بی راهه باشه
گل سرخ آرزوهام          توی فکر غنچه باشه

****شعر روز پدر****

پدر دست یاری تو            اگه دستامو نگیره

کوره راه رفتن من 

  مثل شب هام می شه تیره

شاعر:مهدی فرجی

**************شعر روز پدر*************

شعر روز پدر

« خیال پدر»

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال       خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت            رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

****شعر روز پدر****

درعالم خیال به چشم آمدم پدر               کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید               گویی سپیده از افق شب دمیده بود

****شعر روز پدر****

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار            دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او        کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا 

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

شاعر:سهراب سپهری



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top