روانشناسی یادگیری
دیدکلی
- تفاوت سطح انسان قرن 21 با اجداد غارنشین را چه چیزی پر میکند؟
- یادگیری در زندگی انسان چه نقشی دارد ؟
- ایا یادگیری محدود به مدارس و آموزشگاهها است ؟
نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست؛ بلکه در رشد هیجانی ، رشد شخصیتی
، تعامل اجتماعی انسان دخالت دارد. انسان یاد میگیرد که از چه چیزی
بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. در واقع نوزاد از
همان لحظه تولد درگیر فرآیند یادگیری میشود و این توانایی است که باعث
پیشرفت و تفاوت روزانه او تفاوت انسانهای یک نسل از انسانهای نسل قبل از
خودشان میشود.
فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان
بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را
روشن کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه “یادگیری چیست ؟ ، چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟ ” بحث کرد.
ویژگیهای یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با “تغییر” است، به گونهای که بعد از کسب یادگیری موجود
زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید
تغییر مییابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده
دیده میشود.
پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب
نمیشود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و
تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمیتوان به یادگیری نسبت داد (نظیر
تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و… که پس از رفع
اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و…تغییرات نیز ناپدید میشوند).
فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با
خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در میآورد.
تواناییهای بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد میکند، بدین معنی که ” تغییرات پایدار در رفتار”
نتیجه تغییر در “تواناییها” است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر
این تواناییها همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه بعضی مواقع بصورت
بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه
خارج و به حالت بالفعل (عمل) در میآیند. مثلا فردی که دوچرخه سواری را
یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم نباشد این توانایی
بصورت بالقوه در فرد باقی میماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه سواری
فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه
به بالفعل (حالت عمل) در میآید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از
بین نمیرود.
تجربه
هر نوع تغییر در تواناییهای بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که
بر اثر “تجربه” (Experience) باشند، یعنی”محرکها” (عوامل) بیرونی و درونی
بر فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد (نظیر خواندن کتاب ، گوش دادن به یک
سخنرانی ، زمین خوردن کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و …) بدین ترتیب
تغییرات پایداری که در توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست
میآید یادگیری محسوب نمیشود. تغییرات پایدار غیر تجربهای بیشتر عوامل
رشدی را دربر میگیرند (نظیر عضلانی شدن ، دندان درآوردن ، تغییرات بلوغ ، پیر شدن و …).
یادگیری یا وراثت
بحث در مورد نقش یادگیری و وراثت
(Inheritance) به سه نظریه متفاوت که هر یک طرفداران خود را دارند؛ منتهی
میشود. گروه اول از این دیدگاه دفاع میکنند که “این وراثت است که رفتار و
اعمال ما را شکل میدهد و یادگیری نقشی زیادی ندارد. گروه دوم به نقش مطلق
یادگیری تاکید و وراثت را رد میکنند. اما در دهههای اخیر نظریه سومی نیز
مطرح گردید که در آن بر نقش “تعاملی وراثت و یادگیری”
تاکید شده است. هم از لحاظ نظری و هم از دیدگاه تحقیقی نظریه سوم بهترین
دیدگاه و راهکار را دارد. از دیدگاه این گروه هیچ کدام مطلق نیستند، بلکه
آنها کامل کننده یکدیگر هستند.
“انسان موجودی یادگیرنده است اما
انسان چیزی را یاد نمیگیرد، مگر آنکه قبلا در ساخت ژنتیکیاش ، تواناییها
و برنامه ریزیهایی وجود ندارند که مستقل از توارث باشد و هیچ رفتاری وجود
ندارد که تحت تاثیر یادگیری قرار نگیرد مثلا کودکان بعد از سن معینی شروع
به “خزیدند ، ایستادن و راه رفتن” میکنند (نقش وراثت) با این حال در ابتدا
نواقص و مشکلات زیادی دارند که با گذشت زمان و در اثر تجاربی که بدست
میآورند، آنها را اصلاح میکنند (نقش یادگیری).
نظریههای یادگیری
تداعی گرایی (Associationism)
تداعی سنت گرایی از ارسطو فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوانهای “شرطی سازی ، نظریههای محرک – پاسخ و رفتار گرایی” در آزمایشهای پاولف
(Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و …” مورد مطالعه
واقع شده است. این نظریات بر پیوند بین محرکها و پاسخها تاکید و یادگیری
را حاصل آن میدانند. این نظریات “شناخت ، تفکر ” و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود میدانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning)
نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریههای تداعی گرا است که در کارهای البرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter)
دیده میشود. این نظریهها هم بر رابطه “محرک- پاسخ” تاکید دارند ولی در
کنار آن بوجود “متغیرها و عوامل شناخت درونی” واسطه بین “محرک- پاسخ”
اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در
روانشناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism)
تاکید “رویکرد شناختی” معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات
و… است این نظریهها در مخالفت با “تداعی گرایی افراطی” بوجود آمدند. در
واقع این نظریهها به جنبههایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در
نظریههای تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه
پردازان این حوزه میتوان با نظریههای (Gestalt)، پردازش اطلاعات و …
اشاره کرد.
حافظه و یادگیری
به نظر میرسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفتها) از برکت وجود حافظه
(Memory) دارد. در واقع اگر حافظه نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در
دسترس نبود. گفته شده اگر حافظه نبود انسان مجبور بود هر لحظه و هر روز
روشن کردن آتش را یاد بگیرد. بدین ترتیب حاقظه و یادگیری بطور
جداییناپذیری باهم ارتباط دارند. حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن
تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل میکند.
برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه “رمز گردانی (Coding)، اندوزش (Storage) و بازیابی (Retrieval) لازم است. و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی حافظه فوری (Immediate Memory)، حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و حافظه بلند مدت (Long- Term Memory) مورد بررسی قرار میگیرد.
فیزیولوژی یادگیری و حافظه
تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در مغز انجام میگیرد. تحقیقات زیادی درمورد محل و موقعیت نورونهایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل “مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟ ، چگونه خاطرهها نگهداری میشوند؟ و… پاسخ داده شود.
این تحقیات به نظریههای زیاد و متفاوتی مانند نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ، نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ، نظریه میانجیهای عصبی (Neurotransmitter Theory) و… منجر شده است. اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این اعمال ناقص است و پژوهشهادر این زمینه ادامه دارد.
گستره روانشناسی یادگیری
کلید ورود به مطالعات و مباحث روانشناسی مطالعه و آگاهی از روانشناسی
یادگیری است. روانشناسی یادگیری پایهای برای درک و فهم سایر حوزههای
روانشناسی است و سایر حوزههای روانشناسی نیز از نظریات و تحقیقات
روانشناسی یادگیری استفادهای وسیعی میبرند. در کنار این موضوع روانشناسی
یادگیری در زندگی روزمره از کاربردیترین حوزههای روانشناسی است مدرسه ، آموزشگاهها ، روشهای تربیت کودک ، آموزش رانندگی ، روشهای درمانی و انتقال تجربیات از نسلی به نسلی دیگر به یادگیری و روشهای آن وابسته هستند.
چشم انداز این علم
این تفکر که “در آینده از اهمیت و جایگاه یادگیری کاسته خواهد شد”، محال است. توجه ، مطالعه
، اظهار نظر و نظریه پردازی در حوزه یادگیری و روشهای آن از قدمتی چند
هزار ساله برخوردار است و به نظر میرسد این وضع در آینده هم ، همین باقی
خواهد ماند. انسان همیشه دنبال روشهای جدید و بهتری برای یادگیری است. در
حال حاضر پژوهشهای مرتبط با “یادگیری شناختی” از پرکارترین و مقدمترین
حوزهها است و در آینده هم این حوزه فعالیت بیشتری خواهد داشت.
نشانه ها و درمان اختلال ریاضی
در شرایطی عملی، والدین یا معلمین ممکن است نشانههای زیر را در اختلال
ریاضی مشاهده کنند. این نشانهها از شخصی به شخص دیگر متفاوت است و همه
نشانهها در یک فرد دیده نمیشود و ممکن است کودک با توجه به نوع اختلال
ریاضی، دارای دستهای از این نشانهها باشد.
- مشکل در خواندن و نوشتن اعداد
- مشکل در مرتب کردن اعداد به منظور انجام محاسبات
- ناتوانی در انجام محاسبات
- ناتوانی در فهمیدن مشکل عبارت
- مشکل نامیدن واژههای ریاضی
- فهمیدن مشکلات عبارت
- نفهمیدن مفاهیم ریاضی مانند «بزرگتر از» یا «کوچکتر از»
- مشکل در تشخیص علایم عملیاتی ریاضی مانند علائم جمع و تفریق، ضرب و تقسیم
- ناتوانی در یادسپاری اطلاعات ریاضی پایه مانند جدول ضرب
- ناتوانی در ادامه و توالی مراحل حل مسأله
- ناتوانی در کپی کردن اعداد
- نادیده گرفتن علائم عملیات ریاضی مانند عملیات جمع و تفریق، ضرب و تقسیم
- نفهمیدن عملیات لازم برای حل مسأله
- مشکل شمارش
- ناتوانی فهمیدن تفاوت بین عملیاتی مانند جمع و تفریق
- مهارتهای محاسبهای ضعیف
- اشتباهات زیاد در اعداد ساده
- آهسته انجام دادن محاسبات
- مشکل در ردیف کردن اعداد (مثلاً از کوچک به بزرگ)
- ناتوانی در فهمیدن اطلاعات بر روی نمودار
- ناتوانی فهمیدن مفهوم ارزش عددی
- ناتوانی مرتب کردن 2 یا 3 رقم برای انجام محاسبات
- اشکال در رابطه با پردازش دیداری
- مشکل در کپیبرداری از روی تخته
- مشکل در رعایت نظم و ترتیب مسائل ریاضی در روی برگه کاغذ
- مشکل در مفاهیمی مانند کسر، طبقهبندی
- سردرگمی برای پیدا کردن راهبردهای حل مسأله
- مشکل در گفتن زمان یا مدیریت زمان
- مشکل در دانستن روزهای هفته (گم کردن روزهای هفته)
- اشکال در خواندن ساعت
- مشکل با مهارتهای پولی
- مشکل با بودجهریزی (دخل و خرج)
- مشکل برآورد کردن هزینهها برای خرید
- اجتناب از بازیهایی بر اساس برنامهریزی مانند شطرنج
- مشکل در نگه داشتن امتیاز در بازیها
- مشکل در اندازهگیری
- ضعف در جهتیابی و به طور ذهنی اشکال در پیدا کردن راههای فرعی در نقشه
- ناتوان از استفاده دادهها و آموزشها برای حل مسأله
- اشتباهات مکرر در تکالیف ریاضی
- سختی انجام دادن تکالیف
- سختی در محاسبه ذهنی ساده
- اشکال در تشخیص دادن گذشت زمان
- مشکل در تمایز بین چپ و راست
- ناتوانی در تصویرسازی ذهنی
- اشکال در خواندن علائم موسیقایی
- اغلب ناتوان برای فهمیدن و حفظ کردن مفاهیم، قواعد، فرمول و توالی
- بازداری نهفته کم، مثلاً حساسیت زیاد به سر و صدا، بو، نور و ناتوان برای سازگاری با عوامل محیطی
- ناتوان در فیلتر کردن اطلاعات غیر ضروری
- یادآوری اشتباه نامها، بازیابی ضعیف نام، چهره و امکان استفاده از نامهای جایگزین که با حروف مشابه شروع میشوند.
- این افراد از نظر ذهنی دشواری خاصی در برآورد اندازه یک چیز یا
فاصله دارند (مثلاً آیا فاصله تا آنجا 10 یا 20 قدم (3 یا 6 متر) است.)
افرادی
که دارای اختلال ریاضی هستند در سایر تواناییها متوسط یا بالاتر از متوسط
میباشند. امکان دارد این افراد به طور استثنایی در حوزههای مربوط به
نوشتن دارای توانایی بالایی باشند و ممکن است آنها نویسندههای خوبی شوند.
تشخیص
اختلال
ریاضی معمولاً قبل از کلاس دوم یا سوم تشخیص داده نمیشود زیرا از نظر
رشدی، روانی در انجام تکالیف را کسب نکردهاند. اکثر کودکان باهوش تا به
سطح ریاضی چهارم یا پنجم برسند، توسط استفاده از حافظه و فنون محاسبه از پس
مسائل و تکالیف ریاضی برنمیآیند (مانند شمردن با انگشتان یا انجام مکرر
جمع زدن به عنوان یک جایگزین برای عملیات ضرب) و بدینگونه اختلال ریاضی
آنها دیرتر ظاهر میشود درخواست برای آزمون معمولاً توسط معلم یا والدینی
که چند نشانه از این اختلال را مشاهده کردهاند، شروع میشود. برای تشخیص
میتوان گامهای زیر را برداشت.
- مشاهده نمرات پایین در آزمونها و کارهای کلاسی میتواند برای والدین و معلمان سرنخ باشد.
- دو هفته کار ریاضی کودک را (آزمونهای کلاسی و خانگی، تکالیف و
سوالات) را زیر نظر داشته باشید و خطاهای آنها را درآورده و تعداد خطاها را
در این مدت محاسبه کنید. این کار برای شروع تشخیص آسان و سریع، مفید
میباشد. - سطح ریاضی کودک باید پایینتر از توانایی مورد انتظار از او بر اساس سن و هوش و زمینه آموزشی و فرهنگی باشد.
- نقایص کودک در ریاضی باید به طور معنادار با پیشرفت تحصیلی یا مهارتهای مورد نیاز زندگی روزانه، مداخله نماید.
- ارجاع به روانشناس کودک برای ارزیابی توانایی ریاضی و سایر اختلالات احتمالی
- تستهای تشخیصی و آزمونهای استاندارد شده انجام شود.
- شنوایی و بینایی باید ارزیابی شود.
- تست هوش وکسلر برای ارزیابی میزان هوش انجام شود.
- فهم زبان آموزش معلم (برای دانشآموزان سایر زبانها) باید بررسی شود.
- سابقه آموزشی کودک و فرصتهای یادگیری ریاضی باید بررسی شود. بر
اساس این اطلاعات، روانشناس واجد شرایط میتواند اختلال ریاضی را تشخیص
دهد.
تشخیص افتراقی
چون اختلال ریاضی
همراه با سایر اختلالات دیده میشود باید هنگام ارزیابی؛ اختلالات دیگر نیز
بررسی شود تا اگر اختلالی همراه با اختلال ریاضی بود، مورد توجه قرار
گیرد.
- اختلال بیشفعالی یا کمبود توجه
- اختلال هماهنگی رشدی
- اختلال زبان بیانی ـ دریافتی آمیخته
- اختلال خواندن
پیامدها و عوارض اختلال ریاضی
کودکانی که با مشکل در ریاضی در سرتاسر زندگی روبرو هستند و درمان نشوند ممکن است دچار مشکلات دیگری شوند که به آنها اشاره میشود:
- مشکلات در مدرسه
- مشکلات رفتاری
- عزتنفس پایین
- اضطراب یا ترس از ریاضی
- اضطراب امتحان
- مشکلات اجتماعی مرتبط با فقدان پیشرفت تحصیلی
- انتخاب محدود برای انتخاب شغل زیرا بعضی از مشاغل نیاز به انجام محاسبات پایه ریاضی دارد.
- ترک تحصیل
- در بزرگسالی، ناتوانی در محاسبه درآمد و هزینه و همچنین ورشکستگی
درمان
ریاضی
برای دنیای بزرگسالی حیاتی است و ناتوانی در ریاضی نمیتواند نادیده
گرفته شود. ریاضی در سراسر زندگی به کار میرود و فقدان ریاضی و فهمیدن آن
ممکن است انتخابهای زندگی دانشآموز را محدود کند. ریاضی همچنین برای
ایجاد تعادل مالی به خصوص در محاسبه درآمدها در برابر هزینهها ضروری است.
بنابراین درمان اختلال ریاضی نه تنها برای دوره تحصیلی بلکه برای تمام عمر
ضروری است. درمان در چند حیطه انجام میگیرد که به هر یک از آنها پرداخته
میشود.
الف) برنامه آموزش فردی (IEP):
کودکانی که تشخیص اختلال ریاضی میگیرند واجد شرایط برنامه آموزش فردی
هستند که در آن برنامه، انطباق با ویژگیها و دانش پایه هر دانشآموز
میباشد. و این برنامه از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در این روش، آموزش
متمرکز بر مفاهیم پایه ریاضی میباشد و مهارتهای حل مسأله و روشهای حذف
عوامل موجب حواسپرتی و اطلاعات نامربوط آموزش داده میشود. ب) رواندرمانی آموزشی: به کودک پس خوراند مثبت داده میشود تا عملکردهای او بهتر شود. ج) تمرینات عینی و ساده
که برای آموزش در خانه والدین میتوانند استفاده کنند زیرا آموزش عملی
موفقیتآمیزتر از آموزش نظری میباشد که به تعدادی از آنها اشاره میشود:
- برای کمبودهایی که در یادگیری ریاضی وجود دارد، تکرار میتواند کمک خوبی باشد.
- جدول دادههای ریاضی میتواند به دانشآموز کمک کند. این جداول
میتواند شامل فرمولها یا جوابهای نمونهای باشد که در ریاضی لازم است. - بعد از یادگیری، روی خانههای جدول را میتواند پوشاند تا دانشآموز کاملاً به اطلاعات آن تکیه نکند.
- استفاده از ماشین حساب توصیه نمیشود زیرا به راحتی جواب را ارائه میدهد به جای اینکه دانشآموز روی مطلب کار کند و به جواب برسد.
- برای بچههای کوچکتر، از مواد غذایی مانند میوهها و خشکبار
برای شمارش و عملیات (جمع، تفریق، ضرب، تقسیم) استفاده کنید و در طی درس به
آنها اجازه دهید تا آنها را بخورند. - به او اجازه دهید بیرون برود و ریاضی را با سنگها، ابرها، تکه چوبها، گیاهان تمرین کنند.
- موضوعات سرگرمی برای یادگیری کودکتان پیدا کنید، خلاق باشید.
- اجازه دهید تا کودکتان چیزهای جالب را برای یادگیری ریاضی پیدا کند. زیرا در این موارد، در طی فرآیند یادگیری استرس کم میشود.
- خانهها، ماشینها،صندوق پست را در خیابان بشمارد.
- اسباببازیها در درسهای ریاضی به کار ببرید.
- از قطار قوطی کبریت برای جمع و تفریق استفاده کنید.
- آموزش ریاضی با کارتهای بازی
- کمک به کودکتان تا مفاهیم ریاضی را با استفاده از پول بفهمد.
- برنامهریزی برای تمرین زیاد در زمانهای کوتاه، مثلاً دو جلسه 15 دقیقه در هر روز به جای 1 جلسه یک ساعته در هر روز