صدای نم نم اولین باران پاییزی، ترانه دل انگیزی است که به یادم میآورد مجالی نیست.
رنگها مهمان برگها میشوند.
∗♦∗♦∗♦∗
بیایید پاییز را حس کنیم نه این که به سادگی از آن عبور کنیم …
∗♦∗♦∗♦∗
میپسندم پاییز را
که معافم میکند
از پنهان کردن
دردی که در صدایم میپیچد ُ اشکی که در نگاهم میچرخد
آخر همه می دانند
سرما خوردهام …
∗♦∗♦∗♦∗
غم انگیز است پاییز و غم انگیز تر
وقتی تو باشی و من برگ ها را با خیالت تنها قدم بزنم …
∗♦∗♦∗♦∗
جملات زیبا درباره پاییز
پاییز را هم
می توان زیبا دید
نگو خزان است
اتفاقات هم حکمت خاص
خود را دارند
همانطور که شاخه های
خشک مجموع
صدای دل نشین قدمهایمان
رامی سازند
خش خش برگ ها
هم زیباست اگر بخواهیم
∗♦∗♦∗♦∗
تو…
شاعر تلخ ترین شعر پاییزی
آمدی تا بروی
اشک شود چشم ِ غزل
حالا نوبت توست
باران پاییزی
من را اندازه بگیر
کداممان ابر بیشتری داشتیم؟!
∗♦∗♦∗♦∗
برای فصل عاشقی
بودنت را آرزو می کنم
همقدم با پاییز بیا
برگ هاي پاییزی منتظر قدم هاي ماست
تا نوای دلدادگی سر دهند
∗♦∗♦∗♦∗
من دوست دارم نخستین ها رابا تو تجربه کنم
نخستین “عاشقانه ها”
نخستین” بوسه “و نخستین قدم زدن هاي “پاییزی”
بیا و تمام شعرها رابه هم بریز
بیا و ثابت کن پاییز فصل رسیدن هاست نه جدایی ها
درکنار تو همه ی چیز زیباتر خواهد شد..
∗♦∗♦∗♦∗
پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز… برای من فصل سردی دلهاست… فصل باریدن اشکها… فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی… اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…
∗♦∗♦∗♦∗
به پرندگان بگو
شاخه هایت را فراموش نکنند.
پاییز
آخرین حرفِ درخت نیست
∗♦∗♦∗♦∗
بیچاره پاییز …
دستش نمک ندارد…
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
خودمانیم …
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل ” بهار” خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد …
سیاست ” تابستان ” را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند
بیچاره …..
پاییز
سرد و بی رحم نیست
فقط
جسارت زمستـان را ندارد
ذره ذره زرد می کند
اندک اندک جان می سِتاند
قطره قطره می گِریاند
پاییــــز سرد نیست
نامـــهربان است
درســت مانند “تو ”
∗♦∗♦∗♦∗
به پرندگان بگو
شاخه هایت را فراموش نکنند.
پاییز
آخرین حرفِ درخت نیست
∗♦∗♦∗♦∗
باد پاییزی که هوهو می کني
مست میپیچی به دالانهای پل
فتنه اي بر پا ز هر سو می کني
شرم بادت که به مرگش این چنین خو می کنی
∗♦∗♦∗♦∗
پاییز
سرد و بی رحم نیست
فقط
جسارت زمستـان را ندارد
ذره ذره زرد میکند
اندک اندک جان می سِتاند
قطره قطره می گِریاند
پاییــــز سرد نیست
نامـــهربان است
درســت مانند “تو ”
∗♦∗♦∗♦∗
درختان پرشکوفه بادام را دیگر فراموش کن اهمیتی ندارد در این روزگار آن چه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور موهایت را در آفتاب خشک کن عطر دیر پای میوه ها را بر آن بزن عشق من ، عشق من فصل پائیز است.
عاشق که باشی ، پاییز که باشد
باران که ببارد انار که هیچ ،
سنگ هم اگر باشی
دلت ترک میخورد…
∗♦∗♦∗♦∗
امان از این بوی ِ پاییز و آسمان ابری ! که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس ِ دیگری … فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ، دلت آغوش ِ گرمتری میخواهد
∗♦∗♦∗♦∗
پاییز را هم
می توان زیبا دید
نگو خزان است
اتفاقات هم حکمت خاص
خود را دارند
همانطور که شاخه های
خشک مجموع
صدای دل نشین قدمهایمان
رامی سازند
خش خش برگ ها
هم زیباست اگر بخواهیم
∗♦∗♦∗♦∗
میدانی درد پائیز چیست؟
درد پائیز درد دانستن است، شاید غرور بیش از حد بهار سبب شده،
که دل پائیز اینگونه بگیرد و رنگ از رخسارش بپرد،
اگر بهار میتوانست به مانند پائیز اینگونه طبیعت را خوشرنگ کند، چه هیاهو میکرد …
∗♦∗♦∗♦∗
باز هم شبهای بلند پاییز در راه است…
شبهایی پر از خاطره، کرسی راحت و گرم، کاسهای انار با گل پر،
صدای قصههای شیرین مادربزرگ و حکایتهای پدربزرگ…
صدای شر شر باران …
چقدر دلتنگ آمدن پاییز هستم
∗♦∗♦∗♦∗
دست نوازش باد بر لابه لای گیسوان دشت و شاخههای درختان،
صدای خش خش برگهای رنگارنگ زیر پای عابران،
صدای چک چک باران بر شیشههای پنجره …
پاییز زیبای هزار رنگ
همه چیز نوید آمدن دوبارهات را میدهند
∗♦∗♦∗♦∗
پاییز همان فصل دلانگیزی است
که گاه رویاییاش میخوانند
همان فصلی که میتوانی در آن
ساعتها از پنجره اتاق به درخت روبهروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی
پاییز همان دل انگیزانهای است
که گاه هوس میکنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند
اعجاز رنگها را میبینی؟ جادوی گوش نواز باد و باران را میشنوی؟
این شاهکار زیبای خلقت را به نظاره مینشینیم و سر سجده بر آستان آن بی مثالی مینهیم که آفریننده تمام این زیباییهاست.
∗♦∗♦∗♦∗
بهار! قبول کن پائیز هم مانند تو زیباست،
قبول کن برگهای پائیز، دفترچه خاطرات تو هستند،
قبول کن فرش پائیز نسبت به تو هزار رنگ است
و این برگهای رنگارنگ قدمت تو را در سینه دارند …
∗♦∗♦∗♦∗
صدای قدمهای پاییز را میشنوی ؟!
جانِ عزیزتان خیابان ها را پر کنید از عاشقانه ها
نگذارید پاییز دلش یخ بزند
∗♦∗♦∗♦∗
چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان! برگ هایی که روزی برای آرامش به سکوتشان پناه میبریم …
∗♦∗♦∗♦∗
میخواهم برای فصل سرد پاییز لباس بخرم
منتها اینبار لباسهایی با جیب های بزرگ
بزرگ به اندازه ی دست های دونفر
∗♦∗♦∗♦∗
قسم به پاییزی که در راه است
و به پچ پچ عاشقانه برگ ها
قسم به بوسه های آخر
و به باران های گاه و بی گاه
∗♦∗♦∗♦∗
همیشه که پاییز
فصل عاشق شدن
قدم زدن و شعر خواندن نیست
گاهی هم فصلیست که می شود
روی بعضی از خاطره ها
مثل برگ های ریخته شده درخت
پا گذاشت و رفت
∗♦∗♦∗♦∗
پاییزتان را دونفره آغاز کنید
بخدا قسم که همین پاییز
از تنهایی دلش میگیرد
خزانِ نو رسیده !
ببخش بر لحظه هایمان لبخند و شادی را
نابود کن
هر آنچه که غم آلود کرده خانه دل هایمان را
و در آخر تنها خواستهام از تو این است
که با من و روزهایم، مهربان باشی
∗♦∗♦∗♦∗
پاییز مبارک