جملاتی درباره اعتیاد

چند سخن گزیده در رابطه با اعتیاد

اعتیاد اداره زندگی را ناممکن میسازد(ترنس کورسگی )

عادت اول دوست انسان است و بعد دشمن او (مثل اسکاتلندی )

اعتیاد
توانایی همکاری افراد را تاراج می کند ، اشخاص معتاد خود بزرگ بین هستند
زیرا مواد و الکل این احساس را به آنها می بخشد که می توانند به تنهایی از
عهده همه کارها برآیند(ترنس کورسگی)

اعتیاد میوه یک درخت بی بار است ( راب)

اعتیاد: حساسیت فیزیکی  و وسواس فکری است (راب)

اعتیاد بهای سنگین برای بقای کوتاه است (راب)

برای الکلی در حال مصرف فقط سه چیز ممکن است اتفاق بیفتد ، غیر قابل کنترل شدن امور ، توقف در لحظات و یا در خلسه فرو رفتن (راب)

بیماری اعتیاد به شخص اجازه دیدن وشنیدن نمی دهد(راب)

هرچند امروزه اعتیاد یک مشکل بین الملی است ،اما وسعت و زشتی آن پیوسته از حد واقعی خود کمتر نشان داده شده است. (ورنان کلمن)

بزرگترین
ضعف روانی معتادان ،خودمحوری و خودبزرگ بینی است ،این مشکل ، آنها را غیر
قابل دسترسی می کند و امکان کمک به ایشان را تقریبا به صفر می رساند(فروهر
تشویقی)

عدم مصرف مواداعتیاد آور جهت دستیابی به بهبودی لازم است ، اما تنها هدف بهبودی نیست آموختن نحوه زندگی کردن به ک

باگران
ترین وبهترین کلینیک یا متخصص اعتیادهم نمی توانیم برای معتاد پاکی بخریم
.(در واقع بهترین چیزهای زندگی رایگانند)و خریدنی نیستند.ما فقط باید
بخواهیم که آنها رابه دست بیاوریم (فروهرتشویقی)

دود……………آه……………اندوه……………….رنگ………….زرد……………..تعفن…………….پشت
گوژ……..

سم
سیاه …………لذت…………هوس…………حسرت و
آه………تکرار………….عادت………….گرفتار. دست پازدن های
بیهوده…..غرق شدن وتنیدن پیله درخویش بگسل بندها تا به کی در اسارت دیو
سیاه ،دیشب را به تاریخ بسپار وبا امید به رستن مرواریدهای تاکستان آرزوهای
فردا سرودامروز را سرکن تا ترانه های زندگی دوباره در رگهایت جاری شود .

برادر!خواهر!خفاش سیاه اعتیاد با تولد دوباره تو خواهد مرد وخاطرات بد را با خود خواهد برد(م.دشتی)

اعتیاد:اسارت
نفس و بردگی و در خدمت وسوسه و هوای نفس بودن است و همچنین نادیده گرفتن و
قطع امید کردن از نیروهای خداوندی و قدرت زندگی است (م.دشتی)

درد اعتیاد: درد تنهایی بی کسی و دوری از خداست با جمع بودن و با خدا ارتباط برقرار کردن و نزدیک شدن به اوبردردهای  اعتیاد می توان غلبه کرد. (م.دشتی)

هر
عملی را از روی تمرین تکرار عادت می توانیم به اعمال روتین شده و روزانه
مان تبدیل کنیم مثل مسواک زدن ،پس بیایید رفتارهای مفید را به همین شیوه در
زندگی مان نهادینه کنیم. (م.دشتی)

وقتی در قید و بند اعتیاد هستی چشمانت قادر به دیدن حقایق زندگی نیست (م.دشتی)

اعتیاد     :ریسمان سیاه و پوسیده ای است که آویزان شدن به آن نتیجه ای جز فرو رفتن در قعر چاه تیره روزی و بدبختیهانیست (م.دشتی)

بازتاب و اثرات بیماری اعتیاد از بمب منفجر شده در هیروشیما و ناکازوکی هم بدتر است (م.دشتی)

اعتیاد:یعنی ناتوانی در برابر توانمندیهاییکه خداوند بعنوان نعمت در اختیار آدمی قرار داده است (م.دشتی)

اعتیاد:یعنی خسارت  به جسم و روح یعنی کفران نعمت ودهن کجی به ماهیت و خلقت انسان (م.دشتی)

اعتیاد:یعنی خود را فدای خودخواهی های  خود کردن (م.دشتی)

درداعتیاد:
عدم آگاهی و جهالت است وقتی آگاهانه و صادقانه بازتاب اعمال اعتیادی و
اثرات تخریبی اش را بررسی کنید درک مناسب تری از آن داریدودر آنصورت اگر
بازهمین روبه را تکرارکنید دیوانگیست.(م.دشتی)

پرخوری
هم مثل مصرف مواد یک اعتیاد است. فردمعتاد با مصرف مواد به صورت مقطعی و
گذرا به سرخوشی دست پیدا می کند پرخور با خوردن غذا و در پایان خط هر دو ،
تنها خسارت به جسم و روح عاید شخص می شود (م.دشتی)

مثلثی
شوم ، مانع کارآیی نیروهای فعال در جوامع عقب مانده و تحت سلطه شده ،سبب
رکود و سکون نیروی خلاق وفساد و تباهی اندیشه ها می گردد.سه راس این مثلث
شوم عبارتنداز:فقر،جهل ، اعتیاد(شادی صالح پور)

بهبودی یعنی ترک مواد اعتیاد آور،ترک رفتارهای وسواسی و رسیدن به تعادل جسمی ، روانی ،اجتماعی و معنوی (مرلن میلر)



ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

(نگاهی به وضعیت اعتیاد در شهرستان مریوان)

به مناسبت ۶ تیرماه روز جهانی مبارزه با مواد مخدر

شیرکو بهمنی      

باشنيدن خبر تصادف يكي از نزديكان،خبر خودكشي دختر همسايه و گرفتار شده دوست صميميمان  در
دام اعتياد و …. شوكه مي شويم و در بهت و ناباوري فرو مي رويم وازخود مي
پرسيم چراما ؟ چرا دوست جوان ما ، چرا همسايه ما؟چرا فلان جوان بي گناه؟ و
خيلي چراهاي ديگر .

در
بحث از مسائل و مشكــــلات اجتمــاعي ما معمولاً حالت شخص غايب را پيدا
كرده و همانند غريبه هايي كه از دور دستي برآتش دارند با بي طرفي به اظهار
نظر مي پردازيم و گناه را به گردن خانواده و دوست ناباب و ديگرآن نديده و

(نگاهی به وضعیت اعتیاد در شهرستان مریوان)

 به مناسبت روز جهانی مبارزه با مواد مخدر

شیرکو بهمنی      

باشنيدن خبر تصادف يكي از نزديكان،خبر خودكشي دختر همسايه و گرفتار شده دوست صميميمان  در
دام اعتياد و …. شوكه مي شويم و در بهت و ناباوري فرو مي رويم وازخود مي
پرسيم چراما ؟ چرا دوست جوان ما ، چرا همسايه ما؟چرا فلان جوان بي گناه؟ و
خيلي چراهاي ديگر .

در
بحث از مسائل و مشكــــلات اجتمــاعي ما معمولاً حالت شخص غايب را پيدا
كرده و همانند غريبه هايي كه از دور دستي برآتش دارند با بي طرفي به اظهار
نظر مي پردازيم و گناه را به گردن خانواده و دوست ناباب و ديگرآن نديده و
… مي اندازيم و فكر مي كنيم اين ديگران هستند كه دچار مشكل مي شوند ،
فرزند يا همسرشان خودكشي مي كند ، دختر يا پسرشان از خانه فرار مي كند ،
اعضاي خانواده شان معتاد مي شوند و ايدز و هزار درد بي درمان ديگر مي گيرند
.

ويژگي خود مصون بيني و استثنا كردن خود از ديگران در همه انسانها بيش و كم وجود دارد اين ويژگي  تاحدودي
براي كاستن از استرسها و اضطرابهاي انساني مفيدو حتي ضروري است اما …
گاهي نيز صفت قبيحه اي مي شود كه خوش خيالي وبي تفاوتي وخوش بيني مفرط و
گاهي ابلهانه نسبت به وقايع و مسائل و مشكلات را درما ايجاد مي كند و چنان
خوش از كنار مسائل و مشكلات رد مي شويم كه انگار ديگراني كه دچار
گرفتاريهاي فوق شده اند ، مفلوكاني تيره بخت ازساير سيارات هستند كه بحث و
تقدير آنها را به اين سرزمين غزيب كشانيده است و اينكه روزي ما، همسرمان ،
فرزندانمان و يا ديگر عزيزانمان دچار اين مشكلات شويم حتي اگر كلامي هم
انكارش نكيم در باطن مان در حد 5% هم به آن اعتقاد نداريم .

نمونه بارز اين موضوع وضعيت اعتياد و مصرف مواد مخدر در شهر مريوان  است

تا
كمتر از 15 سال پيش شناسايي (( گردهاي ) شهر ، كارچندان دشواري نبود و
تعداشان چنان كم و انگشت شما ربود و كارشنان شينع و زننده و مخالف هنجار و
فرهنگ جامعه ، كه مردم چون جذاميان از آنان گريزان بودند .

اما اگر امروز اين سوال را از ما بپرسند كه اكنون  چند
نفر معتاد در شهرستان داريد؟ بجرأت ديگر هيچ كس جوابش را نمي داند نه اهل
علم و نه اهل سياست و نه مسولين و كاركنان ادارات و نهادهاي ذيربط البته
اين نه به آن معناست كه تعداد معتادين شهرمان از شمارش خارج باشد بلكه
اعتياد و مصرف مواد  چنان آرام جاي
خود را در بين ما باز كرد و از مهمان ناخواند ه بودن به صاحب سفره بدل شد
كه ديگر فرق بين معتاد و غير معتاد با وجود اينمهه موادجديد و قديمي كارهر
كسي نسيت و بسيارند كسانيكه برگه نتيجه منفي آزمايش اعتياد را قبول ندارند و
لابد ، با خود فكر مي كنند مگر نمي توان كاري كرد كه نتيجه آزمايش منفي از
آب در آيد ؟

امروز
نه فقط در شهر مريوان بلكه درشهرک های كاني دينار وجوجه سازي و روستاهاي
سروآبادهم براحتي پاي مواد مخدر باز شده است و وقتي با جوان 18 ساله اي كه
از 15 سالگي هرويين مصرف مي كند و جوان 17 ساله اي كه كراك مصرف مي كند و
يا جوان روستايي كه از مزدكارگريش در تهران اعتياد با خود به ارمغان اورده
است و يا معتادريش سفيدي كه عكس دوره جوانيش را با حسرت از كيف پولش بيرون
مي آورد و خانم خانه داري كه شوهر معتادش اورا نيز وارد گود نموده است تا
ديگر صداي اعتراضش آرامش او را به هم نزند و … روبرو مي شوي مو بر تنت
سيخ مي شود و اين وقت ديگر ساده لوحي است، اگر فكر مي كنيم هر كس كلاه خودش
را بچسبد كه باد نبرد و من كه معتاد نيستم و به من چه ربطي دارد ؟ اگر در
طول كمتر از 10-15 سال رشدي اينجنين سرسام آور در تعداد معتادان و تنوع
مواد مصرفي در زنان و مردانمان را داشته ايم ديگر حتماً اين ديد گاه را
بايد مورد شك قرار دهيم كه خوب ما در درمانشان كنيم و ياخونشان را عوض كنيم
و يا خيلي ها كه پولش را دارند و مي توانند با امكانات پيشرفته پزشكي
امروز كاري كنند كه اعتيادشان از بين برود و هزار جور شايعه ديگر كه بايد
در صحت آنها هم شك كرد زيرا اعتياد در فكر و ذهن انسانها اتفاق مي افتد نه
فقط در جسمشان و اين بي اطلاعي و فقدان آگاهي ماست كه مار ار وارد اين
مهلكه مي كند نه فقط وجود مواد درجامعه و دوستان ناباب و ………

اكنون به 15 سال بعدفكر كنيم و آن كودكي كه امروز در مدرسه ابتدايي درس مي خواند و اطراف مدرسه اش پراز سرنگ كودكان 15 سال قبل است  به
نوجوانان و جوانان دختر و پسرمان در مقاطع راهنمايي و دبيرستان بينديشم كه
هنوز راههاي انتقال ايدزرا نمي دانند و از مواد مخدر فقط
تلياكمي شناسند و فردا كه يا وارد به دانشگاه مي شوند و يا راه مرز و كارگري در كلان  شهر
ها را درپيش خواهند گرفت ديگر آنچه را كه ما بدانها نياموختيم و يا خود را
به بي خبري زديم و انكارش كرديم را از زبان ديگران و به نحوي ديگر خواهند
آموخت ( آنست كه  امروز در شهرمان
دانشجو و كارگر و راننده معتاد كم نداريم) وآن وقت است كه آه از نهادمان
برخواهد خاست و به زمين و زمان بدو بي راه مي گوييم و بخت بدمان را سرزنش
مي كنيم .

بياييم
ديگران را نيز فرزندان و عزيزان خود بدانيم و مطمئن باشيم با معتاد شدن
يكي ديگر از جوانان و مردان و زنان شهرمان اعتياد گامي ديگر به درخانه مان
نزديكتر شده است و مباد آن روزي كه زنگ خانه مان  به صدادر آيد و …

ماييم و شهرستاني 150 هزار نفري و كثيري  اهل علم  و ادب و معلم و دانشجو و روحاني وپزشك و  مهندس
و …. اگر به مسئوليت اجتماعي ايمان داشته باشيم و معتقد باشيم كه هيچ كس
بهتر ازما دردمان را نمي داند و هيچكس بيشتر از خودمان دلسوز فرزندانمان
نيست و صدالبته اعتقادي راسخ داشته باشيم كه جويباري كه امروز مي توان با
كمي سعي و تلاش بست فردا هزاركاردان از تدبير آن عاجز خواهند بود و درمان
هميشه پرهزينه تر و زمان برتر و طاقت فرسا تر از پيشگيري است ، معضل
اعتيادرا دراين شهرزيبا را به امان خدا رها نمي كنيم و دستهاي ياري كه
بسويمان دراز شده است را بي جواب  نخواهم گذاشت.

 هدفمان را اينگونه قرارداده ایم:

هركس
، هرچقدر كه در توان دارد بكارگيرد و آن وقت است كه توان يك دانشجو، يك
محقق ، يك معلم ، يك روحاني و يك شهروند و يك خانه دار و يك بازاري و يك  و
يك و … مكمل هم خواهند بود و آن قدرت عظيمي خواهند شد كه به اميد خدا
سلامت و شادابي را براي پيرو جوانمان به ارمغان خواهند آورد. ونسل آينده از
اينكه پدر و مادراني مسئول داشته اند بخود خواهندباليد .

 

 



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top