اولویتهای پژوهشی وزارت علوم

ابلاغ اولویتهای پژوهشی کشور به دانشگاهها

مدیر کل امور پژوهشی وزارت علوم از آغاز هدفمندسازی پایان نامه های
تحصیلات تکمیلی همزمان با ارسال فهرست اولویتهای پژوهشی کشور به دانشگاهها
خبر داد.

فیروز بختیاری نژاد در گفتگو با خبرنگار مهر با معرفی مراجع تهیه فهرست
اولویت های پژوهشی کشور گفت: اولویت های پژوهشی کشور بر اساس فهرست تهیه
شده توسط معاونت پژوهشی وزارت علوم، فهرست اولویت های پژوهشی تعیین شده
توسط شورای عالی علوم، تحقیقات و فناوری، فهرست اولویت های مندرج در نقشه
جامع علمی کشور و فهرست اولویت های علوم انسانی تهیه شده است.

وی اضافه کرد: همچنین قراردادهایی با وزارتخانه های نیرو، کشاورزی و دفاع
منعقد شده و توافقنامه هایی به امضاء رسیده که اولویت های پژوهشی مورد نیاز
این وزارتخانه ها در آن توافقنامه ها مشخص شده است.

مدیرکل امور پژوهشی وزارت علوم با بیان اینکه در طرح “هدفمندسازی پایان
نامه ها” دانشگاهها باید پژوهش های مرتبط با پایان نامه های دانشجویان
تحصیلات تکمیلی را بر اساس اولویت های پژوهشی کشور هدایت کنند، گفت: وزارت
علوم به دانشگاهها اعلام کرد که دانشجویان تحصیلات تکمیلی موضوعات تحقیقات
پایان نامه هایشان را بر اساس فهرست اولویت های پژوهشی کشور انتخاب کنند.

بختیاری نژاد خاطرنشان کرد: البته دانشجویان و اساتید در انتخاب موضوع
پایان نامه و تحقیقات مربوط به آن مختار هستند اما در صورتی که موضوع
تحقیقات مربوط به پایان نامه هایشان را از میان اولویت های پژوهشی کشور
انتخاب کنند می توانند از حمایت هایی که در قالب طرح پژوهانه اعطا می شود
استفاده کنند.

وی با بیان اینکه اعتبارات طرح پژوهانه از طریق معاونت علمی و فناوری رئیس
جمهوری تامین می شود، گفت: همچنین دانشجویانی که تحقیقات مرتبط با پایان
نامه شان را از میان موضوعات اولویت دار وزارتخانه ها انتخاب کنند از حمایت
آن وزارتخانه بهره مند می شوند.

مدیرکل امور پژوهشی وزارت علوم درباره حمایت های مالی از پایان نامه های
منطیق بر موضوعات پژوهشی اولویت دار کشور هستند ادامه داد: از سوی دیگر
مقرر شده حداقل 50 درصد اعتبارات پژوهشی دانشگاهها صرف اولویت های پژوهشی
اعلام شده شود لذا دانشجویان تحصیلات تکمیلی که تحقیقات پایان نامه آنها
مرتبط با اولویت های پژوهشی کشور است می توانند از محل این 50 درصد نیز
حمایت شوند.



وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تاریخچه وزارت

تاريخچه آموزش عالى‏

 
لازم است در هر زمان تحليل دقيق و صحيحى از وضعيت و جايگاه تاريخى
آموزش عالى داشته باشيم. اين علم و آگاهى به دليل اينكه براى تعيين نحوه و
خط مشى حركت آتى اين بخش ضرورى است، موجب وحدت نظر و تحليل همگان با
دست‏اندركاران آموزش عالى كشور مى‏شود. ما براى سهولت، تاريخ آموزش عالى
ايران را به سه دوره باستانى، ميانى و اخير يا معاصر تقسيم نموده‏ايم.
   بر مبناى اطلاعات در دست، در زمان داريوش، مدرسه پزشكى «سائيسم»
جهت تربيت طبيب با  كتابخانه‏اى معتبر داير بوده است. مجمع علمى همدان نيز
در آن زمان با 100 نفر عالم و دانشمند به فعاليت مشغول بوده است. علاوه بر
اينها از فرهنگستان اردشير نيز در شهر سارد ذكر به ميان آمده است. مدارس
دوره ساسانى مثل ريواردشير به انتقال معارف آن عصر و تربيت دانشمند مشغول
بوده‏اند. شاخص‏ترين سابقه آموزشى موجود و در دسترس در دوران باستانى را
مى‏توان تشكيل و تأسيس مدرسه «جندى شاپور» در شرق محل فعلى شوش توصيف نمود.
اين مدرسه كه 500 سال عمر كرده، پايدارترين مدرسه عالى در تاريخ ايران
بوده است.
 
عيب عمده آموزش و پرورش ايران باستان اين بود كه در انحصار طبقه‏هاى
برجسته و شاهزادگان و اعيان و اشراف قرار داشت و ديگر طبقات كه بخش مهم
مردمان كشور بودند از نعمت تحصيل و تربيت در آموزشگاه‏ها محروم بودند.
 
پس از ورود و استقرار اسلام و نفوذ زبان و معارف عربى و تغيير در
مبانى ارزشى آموزشى در ايران شاهد تكوين بيت‏الحكم‏ها و دراالعلم‏ها در
نيمه دوم سده دوم هجرى هستيم. مدارس اسلامى شخصى در سده چهارم و پنجم هجرى
مثل مدرسه ابوبكر اصفهان، مدرسه بيهقيه، مدرسه ابومنصور بيشكى، سعديه و
مدرسه استرآبادى به همت افراد عالم و خير و علم‏پرور تأسيس و به اشاعه علوم
روز مشغول شدند. مدارس اسلامى دولتى و به‏طور مشخص مدارس نظاميه كه توسط
خواجه نظام‏الملك (408-485 ه.ق) وزير سلجوقى ايجاد شد، در شهرهاى مختلف
تأسيس شدند. زمينه و حوزه‏هاى علمى در اين دوران بسيار مختلف و متنوع شد و
دانشمندان در رشته‏هاى گوناگونى از معارف دست به تفحص و خلاقيت زدند. در
اين سال‏ها، جهان غيراسلامى، با گرفتن چند اصل از مسلمين، و دانشمندان
ايرانى و عرب پايه‏هاى جنبش‌هاى علمى و اجتماعى و مدنى و سياسى و صنعتى و
ادبى خويش را استوار ساخت.
از نقاط قوت دوران ميانى، گستردگى علوم و امكان علم‏اندوزى و تحصيل در
ميان طبقات مختلف مردم بود كه به اعتلاى سريع علوم و معارف در ايران و
ديگر كشورهاى اسلامى منجر شد به گونه‏اى كه مورد تقليد و اقتباس كشورهاى
غربى گرديد. از نقاط ضعف دوران ميانى، تأثير افت و خيزها و فراز نشيب‏هاى
حكومت‏ها بر كميت و كيفيت علمى كشور بود.
 
در حدود 150 سال پيش (1852 ميلادى) نخستين تلاش سازمان يافته براى
ايجاد تحول در نهاد تعليم و تربيت ايران با تأسيس دارلفنون به نتيجه رسيد.
از سال 1307 انديشه ايجاد دانشگاه در كشور مطرح، و از سال 1310 مطالعات
اوليه در اين زمينه آغاز شد. در سال 1313 با تصويب قانون تأسيس دانشگاه،
دانشگاه تهران تشكيل و براى آن تعدادى دانشكده منظور شد. تا قبل از پيروزى
انقلاب اسلامى 26 دانشگاه و تعدادى مدرسه عالى در ايران شكل گرفته بود.
 
خيزش عظيم مردم ايران در سال 1357 كه به تغيير رژيم شاهنشاهى به
جمهورى اسلامى منجر شد با تحول عظيم و چشمگيرى درآموزش عالى كشور همراه شد
كه در تاريخ ايران بى‏نظير بوده است. در تمامى استانها و شهرهاى بزرگ كشور
دانشگاه‌هاى جديدى تأسيس شد كه در مجموع تعداد دانشگاه‌هاى دولتى را به
حدود 120 عدد رساند. بايد به اين عدد، زنجيره‏اى از دانشگاه‌هاى غيردولتى
در قالب دانشگاه آزاد اسلامى و ديگر دانشگاه‌هاى غيرانتفاعى را اضافه كرد.
تحول جدى در جمعيت باسواد كشور و همچنين در تعداد دانشجويان شاغل به تحصيل
در دانشگاه‌هاى كشور در سال‌هاى بعد از انقلاب رخ داده است كه از شيب رشد
دانشجويان در كل جهان نيز فراتر مى‏باشد. حضور جدى و وسيع خانمها در
دانشگاهها نيز حكايت از تغيير نگرش خانوادگى در ميان اين قشر اجتماع دارد
كه در طى قرون قبلى بى‏سابقه مى‏باشد. از شاخص‏هاى پرارزش و كيفى اين دوره،
ورود دانشگاهها به حوزه آموزش و پژوهش در مقاطع تحصيلات تكميلى است. پس از
راه‏اندازى دوره‏هاى كارشناسى ارشد و دكترى، چهره دانشگاه‏ها از لحاظ
كيفيت نيز متحول گرديد.
از ديگر خصوصيات قابل ذكر و تأكيد توسعه و گسترش علوم در اين دوره،
اختصاص نداشتن علم‏اندوزى به يك طبقه خاص و توزيع عاقلانه معارف بشرى در
ميان جوانان و قاطبه توده‏هاى مردم كشور مى‏باشد. توانمندى ديگر، نيل به
سوى خوداتكايى علمى در چارچوب راه‏اندازى دوره‏هاى تحصيلات تكميلى در
بسيارى از دانشگاه‏هاى كشور و بالابردن كيفيت مراكز آموزش عالى از اين طريق
بوده است. اضافه مى‏شود كه اين رشد و تحول به منزله ارتقا و خروج ايران از
جرگه كشورهاى جهان سوم نبوده و كشور ما، حتى در مقايسه با برخى از كشورهاى
همتراز از رشد نايافتگى علمى تاريخى رنج مى‏برد، بلكه توانسته است بخشى از
عقب‏افتادگى حاصل از رخوت و بى‏تدبيرى حاكمان قبل را جبران نمايد.
 
دوران معاصر آموزش عالى‏

 
در حدود 150 سال پيش (1852 ميلادى) نخستين تلاش سازمان يافته براى
ايجاد تحول در نهاد تعليم و تربيت ايران با تأسيس دارالفنون به نتيجه رسيد،
چنانكه گفته‏اند نخستين آموزگاران دعوت شده براى تدريس در دارالفنون،
فرانسوى و اتريشى بوده‏اند، زبان درسى، زبان فرانسه بوده است و دانش‏آموزان
از يازده سالگى تا هيجده سالگى خود را در آنجا مى‏گذرانده‏اند.
 
در دارالفنون اكثر استادان اوليه خارجى بودند و هر كدام يك نفر مترجم
داشتند كه اغلب آنها در آن رشته داراى اطلاعات قبلى بودند و در طول سال‏هاى
بعد نيز معلمان خارجى اكثراً توسط شاگردانشان جايگزين شدند. دارالفنون تا
اواخر قرن نوزدهم ميلادى توسعه فراوان يافت و دولت هم از آن حمايت مى‏كرد و
فارغ‏التحصيلان آن به مشاغل بالاى كشورى و لشكرى دست مى‏يافتند و تعدادى
از آنان در تكوين جنبش مشروطه نيز نقش داشتند.
 
از سال 1298 هجرى قمرى با استقلال مدرسه طب از دارالفنون، به تدريج در
طول سال‏هاى بعد رشته‏هاى متعددى از آن جدا شدند (مواردى مانند مدرسه عالى
فلاحت، مدرسه تجارت، دارالمعلمان عالى و مدرسه دامپزشكى). از سال 1307
انديشه ايجاد دانشگاه در كشور مطرح شد و از سال 1310 مطالعات اوليه در اين
زمينه آغاز شد. در سال 1313 با تصويب قانون تأسيس دانشگاه، دانشگاه تهران
تشكيل شد و براى آن تعدادى دانشكده (شامل طب، حقوق و علوم سياسى و اقتصادى،
فنى، ادبيات، علوم معقول و منقول، و علوم) منظور شد. در قانون پيش‏بينى
شده بود، مؤسساتى نظير دانشسراى‏عالى نيز به آن ملحق شود و چون دانشگاه
داراى محل ثابتى نبود از محل دانشسراى‏عالى براى ايجاد دانشكده‏هاى ادبيات و
علوم استفاده شد و دانشكده‏هاى طب و حقوق در محل‏هاى ديگرى بودند.
 
تا قبل از تأسيس دانشگاه تهران در ايران چند مدرسه عالى به روش مؤسسات
آموزش عالى غربى تأسيس مى‏شود كه تقريباً همه به وزارتخانه‏ها وابسته
بودند، چرا كه هدف اساساً تربيت نيروى انسانى مورد نياز دولتى بود. در سال
1300 شمسى مدرسه عالى فلاحت، در 1305 شمسى مدرسه تجارت، در 1310
دارالمعلمين عالى، در 1311 مدرسه دامپزشكى و در سال 1317 هجرى قمرى مدرسه
عالى علوم سياسى تأسيس شد.
 
پس از تأسيس دانشگاه تهران، در سال 1326 دانشگاه تبريز و سپس در سال
1328 دانشگاه شيراز به وجود آمدند و در سال‏هاى بعد دانشگاه‏هاى
مشهد(1335)، اصفهان (1337)، اهواز (1337)، دانشكده صنعتى پلى تكينك تهران
(1338)، دانشگاه ملى ايران (1339) و هنرسراى عالى (1342) به وجود آمد و
تعداد مؤسسات آموزش عالى رو به كثرت گذاشت. از سال‏هاى 1340 به بعد به
تدريج تعداد زيادى مؤسسات آموزش عالى به شكل وابسته به مؤسسات دولتى و
وزارتخانه‏ها و يا وابسته به بخش خصوصى (البته از طريق افراد ذى‏نفوذ و
وابسته به دستگاه حاكم) اغلب تحت عناوينى مانند آموزشگاه عالى، مؤسسه عالى و
مدرسه عالى (عنوان دانشكده و دانشگاه كمتر داده مى‏شد) در كشور تأسيس
شدند.
 
در سال 1313 به موجب قانون مصوب 8 خرداد مجلس شوراى ملى، در دانشگاه
تهران، چهار دوره كارشناسى ارشد پيوسته در رشته‏هاى برق، راه و ساختمان ،
معدن و مكانيك به وجود آمد. در سال 1349 حدود 39 دوره كارشناسى ارشد در
دانشگاه تهران وجود داشت و تا سال‏1353، به 67 دوره رسيد. اولين فردى كه
دوره دكترى را به پايان رساند، مرحوم دكتر محمد معين بود كه در سال 1321 در
رشته زبان و ادبيات فارسى از دانشگاه تهران فارغ‏التحصيل شد. دكتر محمد
ابراهيم آيتى نيز در سال 1334 موفق به دريافت درجه دكترا شد. تا سال 1334،
طول دوره آموزش پزشكى 4 سال بوده و پس از آن به دوره 7 ساله تبديل شد.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top