سوره توحید برای تمام مسلمین سورهٔ بسیار آشنایی است؛ زیرا که به دنبال توصیههای فراوان ائمه اطهار (ع) درباره سوره توحید و قرائت آن در نمازهای یومیه همه مسلمین آن را حفظ میکنند و هر روزه چندین مرتبه آنرا قرائت میکنند. در روایاتی ذکر شده است که سوره توحید یک سوم قرآن است و اگر سه مرتبه این سوره خوانده شود برابر با ختم قرآن است. جایگاه ویژه سوره توحید در اسلام بی ربط به معانی بلند و زیبای این سوره نیست.
مشخصات “سوره توحید”
– سوره ۱۱۲ قرآن مجید
– در مکه نازل شده
– دارای ۴ آیه
– در جزء ۳۰ قرار دارد
– از نظر ترتیب نزول سوره ۲۲ است که بعد از سوره ناس در اوایل بعثت در مکه نازل شد
– یکی از سورههای چهارقل است
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾
بگو اوست خداى يگانه (۱)
اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾
خداى صمد [ثابت متعالى] (۲)
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ﴿۳﴾
[كسى را] نزاده و زاده نشده است (۳)
وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾
و هيچ كس او را همتا نيست (۴)
تفسیر سوره توحید
۱- بگو او الله یگانه است (احد): یعنی ذاتی که قابل تعدد و کثرت نباشد نه در خارج و نه در ذهن به همین دلیل هم به جز در مورد خداوند تعالی هرگز، در کلام ایجابی بکار نمیرود و از همین توحید روش کامل احیاء انسانها و راه تحرک و عمل و رهایی ایشان نشأت میگیرد که بوسیله آن انسان می تواند همانطور که خداوند از او خواسته خلیفه او در زمین باشد و احکام وشرایع و ارزشها و موازین الهی را متحمل شده و در دین اخلاص بیابد.
کلمه «اللّهُ» از«وله»به معنای تحیّر است،یعنی آفریده ها از درک حقیقت او عاجز و در شناخت ذات او واله و متحیّرند.چنان که امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید:معنای اللّه آن است که او معبودی است که آفریده ها در او حیرانند،زیرا او از درک دیدگان مستور و از دسترس افکار و عقول،محجوب است.[3]
* میان کلمه«واحد»و «أَحَدٌ» تفاوت است.«واحد»در جایی به کار می رود که ثانی و ثالث برای آن فرض شود،بر خلاف«احد»که در مورد یکتا و یگانه استعمال می شود.چنانکه اگرگفتی:یک نفر حریف او نیست،یعنی چند نفر حریف او می شوند،اما اگر گفتی:اَحدی حریف او نیست،یعنی هیچ حریفی ندارد.
الله بی نیاز مطلق و مرجع و منتهای همه موجودات است (صمد): یعنی قصد کردن با اعتماد، و خدای تعالی سید و بزرگیست که از هر سو به جانبش قصد می کنند تا حوایجشان را برآورد و تمام موجودات عالم متوجه او هستند ونیاز به او دارند. و اصولا هر چیزی که نام (شییء) بر آن صادق باشد در ذات و صفات و آثارش محتاج به خداست و هر چیزی در نهایت به سوی او منتهی میشود. و الف و لامی که بر سر کلمه (صمد) آمده است، افاده حصر می کند، یعنی فقط خدای تعالی صمد مطلق است ، به خلاف (احد) که احتیاجی به الف و لام نداشت تاحصر را برساند، چون اصولا در باره احدی غیر خدا اطلاق نمی شود و تکرار نام (الله )در هر دو جمله به جهت این است که هر یک جمله ای مستقل هستند که در تعریف خدای تعالی کفایت میکنند و در عین حال هم به وسیله صفات ذاتی، خداوند را معرفی کرده اند و هم به وسیله صفات فعلی (احد صفت ذاتی و صمد صفت فعلی است )بعضی مفسرین گفتهاند کلمه صمد، هر چیز تو پری است که درونش خالی نباشد و در نتیجه نه بخورد، نه بنوشد، نه بخوابد و به بزاید و نه زاییده شده باشد که اگر این تفسیر درست باشد آیه بعدی تفسیر کلمه (صمد) خواهد بود.
«صمد»به معنای قصد کردن است.خداوند صمد است،یعنی همه موجودات در امورشان او را قصد می کنند و او مقصود همگان است.چنانکه امام جواد علیه السلام در معنای«صمد»فرمود:
«سید مصمود الیه:او بزرگی است که موجودات به او رجوع می کنند و محتاج اویند.»نظیر آیه «أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی»[8]
* امام حسین علیه السلام در پاسخ اهل بصره که از معنای صمد سؤال کرده بودند،فرمود:معنای صَمد همان جملات پس از آن یعنی «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ» است.[9]
نه زاده و نه زاییده شده است
پس وقتى خداوند یکتا باشد دیگر فرزندى ندارد چون اگر فرزندى داشته باشد، پس او هم مثل خداوند است و در این صورت خداوند با فرزندش مىشوند دو خدا.
در صورتى که گفتیم خداوند یکتااست و شریکى ندارد.
لمْ یُولَدْ، زاییده نشده.
اولاً کسى که میخواهد به دنیا بیاید نیازمند به کسى است که او را به دنیا بیاورد و آن کس هم مادرش میشود.
در صورتى که ما گفتیم خداوند بینیاز است.
رابطه خداوند با موجودات،رابطه آفرینش است نه زایش.او موجودات را می آفریند،یعنی از نیستی به هستی می آورد،نه آنکه خود بزاید.زیرا نوزاد از جنس والدین و در واقع جزئی از آنهاست،در حالی که هیچ چیز از جنس خداوند و یا جزئی از او نیست.
* چون بیشتر مشرکان و اهل کتاب برای خداوند فرزند قائل بودند،لذا «لَمْ یَلِدْ» که به معنای نداشتن فرزند است،مقدّم بر «لَمْ یُولَدْ» آمده است[12]
* موجودات،نه فقط از او زاده نشوند،بلکه حتی از او خارج نشوند،آن گونه که میوه از گل، درخت از هسته،آب از ابر و چشمه،آتش از چوب،کلام از دهان،نوشته از قلم،بو از گل، مزه از غذا،فکر از عقل،گرما از آتش،سرما از یخ،خواب و خیال از ذهن،اندوه و شادی و بیم و امید از دل،صادر و خارج می شوند.[13]
و هیچکس همتای او نیست:
ولادت نوعی تجزء و قسمت پذیری است و بدون ترکیب تصور نمیشود، و هر مرکبی به اجزاء خود نیاز دارد و حال آنکه خدای متعال صمد است و حاجت همه محتاجان به او منتهی میشود، و چنین کسی احتیاج در او متصور نیست، پس فرزند نداشتن خداوند فرع و نتیجه صمدیت اوست، همچنین خدای متعال مجانس و همسری ندارد تا بواسطه او فرزندی پدید بیاید. از طرف دیگر خداوند هرگز از کسی زاده نشده و این امر هم فرع صمدیت اوست، چون تولد چیزی از چیز دیگر مستلزم احتیاج مولود به والد است و خدای متعال صمد است، بنابراین احتیاج در او تصور نمیرود و نیز هر مولودی حادث و جسمانی است لکن این امر در مورد خداوند محال است .این آیه نفی قول نصاری است که مسیح را پسر خدا میدانند و نیز نفی قول مشرکین است که آلهه خود وملائکه را فرزندان خداوند میدانستند و اما کفو نداشتن خداوند، هیچ موجودی در ذات ، صفات یا افعال همتای خدای متعال نیست، و هیچ مماثل و نظیر و کفوی ندارد و این صفت او هم متفرع بر صمدیت اوست ، چون هر کفوی که برای خداوند فرض شود مستلزم آنست که آن کفو مستقل درذات خود و بی نیاز از خدای متعال باشد و حال آنکه خداوند صمد مطلق است و همه موجودات محتاج اویند.لذا حاصل مفاد این سوره، این مطلب است که ، خدای تعالی را به صفت احدیت وواحدیت توصیف میکند و در تفسیر الدر المنثور از رسول خدا ص نقل شده که سوره توحید معادل ثلث قرآن است .
کفو»به معنای شبیه و نظیر و مانند است.[14] چنانکه در بحث ازدواج،توصیه شده همسری انتخاب کنید که«کفو»شما باشد.یعنی در دین و اخلاق شبیه و مانند شما باشد.
* خدا صمد است،یعنی او از دیگران بی نیاز و همه به او نیازمندند.بنابراین نمی تواند همتایی داشته باشد،زیرا همتای او باید بی نیاز از او باشد که این با صمد بودن خدا سازگار نیست.
* آیه قبل،فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفی کرد،این آیه وجود هرگونه همسر را از او نفی می کند.چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «مَا اتَّخَذَ صاحِبَهً وَ لا وَلَداً»[15]او نه همسری انتخاب کرده و نه فرزندی دارد.