تحقیقی درباره کتاب سلیم بن قیس هلالی
فصل اول : کوتاه درباره سلیم بن قیس
سلیم فرزند قیس از طایفه بنی هلال بن عامر دو سال قبل از هجرت، در حوالی
کوفه فعلی[1] متولد شد و او را ابوصادق کنیه دادند، او حضرت رسول«صلّی
الله علیه و آله» را درک نکرده است و برای اولین بار در حدود 15 سالگی
وارد شهر مدینه شده.
او از یاران با وفای حضرت علی«علیه السلام» بوده و علاوه بر اینکه از
نخستین نویسندگان تاریخ اسلام است، همواره در صف نخست جنگ ها به همراه
مولایش پیکار نموده است.
وی 60 سال از عمر 88 ساله خود را صرف جمع آوری و تدوین کتاب خود کرده و در
این مدت محضر پنج امام را درک نموده و بنابر بعضی نقل ها کتاب خویش را بر
بعضی از این بزرگواران عرضه کرده و مهر تأیید بر آن دریافت نموده است.[2]
در زمان حکومت یافتن حجاج بن یوسف بر کوفه، او به سمت ایران گریخت و در
نوبند جان بانو [3]جوانی به نام «أبان بن أبی عیاش» (متوفای 138ه.ق در
بصره) آشنا شد و در اواخر عمر کتاب خود را به گرفتن عهد و پیمان از وی به
او سپرد.[4]
فصل دوم : اشکالات وارد شده بر کتاب (سلیم بن قیس)
در این فصل به بیان 3 اشکال عمده بر کتاب مذکور وارده کرده اند پرداخته و از زبان بزرگان جواب هایی داده شده را ذکر می نماییم.
(1 اشکال فرضی بودن نویسنده کتاب و عدم وجود خارجی
در بیان بی اساس بودن این اشکال از کلام بزرگان علم رجال بهره می بریم:
- أ) آیت الله العظمی خوئی در معجم رجال الحدیث:
ایشان در تأیید شخصیت سلیم بن قیس عبارات شیخ مفید ، شیخ طوسی ، کشّی ،
ابن شهرآشوب ، علامه حلی، نجاشی و … را مطرح کرده اند و همچنین در رد
مناقشات عباراتی اینگونه دارند.
- – جناب سلیم بن قیس ثقه ، جلیل القدر ، عظیم الشأن است و
در این مطلب شهادت برقی(صاحب المحاسن) بر اینکه ایشان از اولیاء اصحاب
امیرالمؤمنین«علیه السلام» هستند کافی است. - – کتاب ایشان
بنابر آنچه نعمانی ذکر کرده است از اصول معتبره شیعه بلکه از اکابر اصول
است و تمام آنچه در آن آمده صحیح و صادره از معصوم«علیه السلام» است یا از
کسی که چاره ای جز تصدیق نیست.[5] - ب) شیخ عباس قمی در الکنّی و الالقاب :
«این کتاب بین محدثین معروف است و شیخ کلینی و صدوق و غیر اینها از قدماء بر آن اعتماد کرده اند.»[6]
ج) خیرالدین زِرِکلی در الاعلام:
«وی از اولین مصنفین اسلام است و از اصحاب علی«علیه السلام» می باشد و در
کوفه زندگی میکرده ، کتاب او از اصول کتب شیعه است که شیعان بدان رجوع می
کنند.»[7]
د) میرزا محمدعلی مدرس در «ریحانه الادب»
«از اجلای محدثین شیعه و از اکابر اصحاب حضرت امیرالمؤمنین ، حسنین و امام
سجاد و امام باقر«علیه السلام» می باشد که نزد آن بزرگواران بسیار محبوب و
به منزله ارکان اربعه و اخبار بسیاری در مدح او وارد شده است ، کتاب او
از اصول چهارگانه مشهور است.»[8]
ه) شیخ آقابزرگ تهرانی در الذریعه:
بعد از ذکر روایات ائمه«علیهم السلام» در مدح او و کتابش ، «کتاب سلیم از
اصول مشهور در نزد خاصه و عامه است و ابن ندیم گفته: این کتاب اولین کتاب
شیعه است.»[9]
علمای دیگری چون نجاشی ، کشّی ، شیخ نعمانی و … نیز از وی در کتاب خود نام برده اند.
2) اشکال ذکر تعداد امامان به 13 نفر
این اشکال و اشکال بعدی توسط شخصی به نام ابن غضایری مطرح شده است.[10] قبل از پاسخگویی به اشکال ، مقداری با ابن غضایری آشنا شویم.
- – ابن غضایری؟
وی احمد بن حسین بن عبیدالله غضایری است. پدرش را شخصی مورد اعتماد ، ثقه ،
و از شیوخ اجازه دانسته اند، اما در مورد خود او میان علماء اختلاف است.
حتی کتاب رجالی که به وی منصوب است مورد تردید است که متعلق به وی باشد.
بعضی از رجالیون نه تنها ثقه ، بلکه او را ممدوح نیز ندانسته اند.
أ) جناب مجلسی اول: «او آشنایی به بزرگان اصحاب و به جرح آنها نداشته است.»[11]
ب) جناب مجلسی دوم: « اعتماد بر کتاب ابن غضایری موجب می شود که اکثر کتب اخبار را رد کنیم.»[12]
ج) علامه وحید بهبهانی: « کمتر کسی از اشکال ابن غضایری سالم مانده و از
قدحش نجات پیدا کرده است و ملاحظه حال او ، اعتماد را نسبت به کلام وی سلب
می کند.»[13]
د) علامه سید محسن امینی عاملی: «حال ابن غضایری معلوم است که با هرچیزی
تضعیف می کند و احدی از دست او سالم نمانده بنابراین اعتمادی به تضعیف او
نیست.»[14]
ه) آیت الله موحد ابطحی: « ابن غضایری اضافه بر این که اشکالش ضعیف است ،
در مدعای خود منحصر به فرد است و کسانی که بعد از او آمده اند او را انکار
کرده اند.»[15]
و) آیت الله خویی: «در نسبت دادن کتاب رجال به ابن غضایری تردید هست.»[16]
ز) علامه عبدالله مامقانی: «ایشان نیز به نقد شخصیت ابن غضایری با مطرح کردن اقوال علمای دیگر می پردازند.»[17]
پاسخ به اشکال:
جناب ابن غضایری مشخص نکردند که سلیم در کجای کتاب چنین عبارتی را آورده و
یا کدام عبارت تضمناً یا الزاماً بدان اشاره دارد: با نگاهی به احادیث
کتاب ، چند مورد را می توان مقصود کلام ابن غضایری در کتاب رجالی منسوب به
وی دانست:
- 1- حدیث 16: «سپس [راهب] سیزده مرد از فرزندان اسماعیل بن
ابراهیم خلیل الله را نام برد که اینان بهترین مخلوق خدایند و از همه
مخلوقات خداوند بیشتر مورد رحمت خدا هستند … »[18]
برای تفسیر نام این سیزده مرد احتیاج به تلاش زیادی نیست ، زیرا که خود
راهب در ادامه این سیزده نفر را معرفی می کند و جای تردید نمی گذارد که
منظور حضرت محمد«صلّی الله علیه و آله» و دوازده امام«علیهم السلام»
هستند.
- 2- حدیث 25: «پیامبر«صلّی الله علیه و آله» فرمود: مقصود خداوند سیزده نفر است؛ من و یازده نفر از فرزندانم.»[19]
- 3-
حدیث 45: «بدانید خداوند نگاهی به اهل زمین انداخت و دو نفر از میان آنان
انتخاب کرد، یکی مرا که به رسالت و پیامبری مبعوث کرد و دیگری علی بن ابی
طالب«علیه السلام» … بدانید خداوند نظر دومی به زمین نمود و بعد از ما ، دوازده نفر جانشین و اهل بیتم را انتخاب کرد و آنان را برگزیدگان امتم قرار داد ، یکی پس از دیگری همچون ستارگان آسمان»[20]
جواب ها: حدیث تصریحی در عدد سیزده ندارد و منشأ کلام از کلمه بعد از ما است که علی الظاهر منظور بعد از حضرت رسول و امام علی«علیه السلام» میباشد، بنابراین محور اشکال کلمه بعد از ما است .
1)احتمالاً «بعدنا» اشتباه در استنساخ است که در اصل کلمه «بعدی» بوده است.
قرائن:
– صاحب وسائل تصریح به عدم وجود فساد در آن کرده اند، (نسخه ایشان این مشکل را نداشته است و همچنین کتاب کسانی چون نعمانی)
– خود جناب سلیم در جاهای دیگر کتاب مانند حدیث 16 که گذشت یا
حدیث 25 تصریح به دوازده نفر بودن امامان«علیه السلام» دارند.
2) کلمه «بعدنا» به عنوان مجاز می باشد یعنی منظور از «ما» خود حضرت
رسول«صلّی الله علیه و آله» می باشد و یا بعد از سلسله پیامبران که مجاز
هم نیست.
3) همین حدیث به صورت دیگری در حدیث 14 آمده که اشکال فوق را ندارد.[21]
4) نهایت امر این است که نسخه موجود در نزد ابن غضایری دارای این
اشکال بوده است.[22] و سایر نسخ همچون نسخه صاحب وسائل از تحریف یا اشتباه
استنساخ در امان بوده.
5)جناب نعمانی در کتاب «الغیبه» احادیث مورد مناقشه را از سلیم بن
قیس نقل کرده اند که در آن تصریح شده تعداد امامان دوازده نفر و به همراه
رسول الله سیزده نفر می شوند.[23]
6)با فرض وارد بودن اشکال به حدیث ، وجود چند اشتباه روائی در کتابی
باعث قدح آن کتاب نخواهد شد زیرا در غیر این صورت باید کتبی همچون کافی
شریف یا رجال کشّی و … را نیز مورد قدح بدانیم ، همانگونه که علمایی چون
مجلسی دوم نیز به این نکته تذکر داده اند.[24]
3) شبهه وعظ و تلقین محمدبن ابی بکر به پدرش هنگام مرگ:
در حدیث 37 آمده که محمدبن ابی بکر هنگام مرگ پدرش جمله شریفه «لااله الا
الله» را به وی تلقین می کند و ابوبکر در پاسخ می گوید: « ابداً آنرا
نخواهم گفت … » و محمد او را وعظ می دهد.
این در حالی است که محمد بن ابی بکر در سال حجه الوداع به دنیا آمده و در هنگام مرگ پدر دو یا سه ساله بوده است.
جواب ها:
- 1) در تاریخ تولد محمد بن ابی بکر اختلاف است و سن وی را در هنگام مرگ پدر تا پنج سال نیز ذکر کرده اند.[25]
- 2)
ابوبکر وصیّت کرده بود که وی را زنش اسماء غسل دهد و اگر عاجز شد ، پسرش
محمد وی را کمک کند.[26] پرواضح است که بچه 2 ساله توانایی کمک کردن به
مادر در تغسیل را ندارد بنابراین 2 ساله بودن وی محل اشکال است. - 3)
آنچه بعضی از محققین مانند فاضل تفرشی در نقد الرجال و میرزا در کتاب
رجال کبیر خود بیان کرده اند این است که ، در نسخه ای از کتاب سلیم که به
آنها رسیده عبدالله بن عمر پدرش را وعظ میکند.[27] این مطلب حتی اگر هم
درست نباشد ، قرینهای محکم بر وجود اشتباه ناسخ و اختلاف نسخه ها است و نه
اشکال در اصل کتاب. - 4) وعظ محمد بن ابی بکر اگر درست
باشد که چه بهتر و اگر عادتاً ممکن نباشد ، از راه خرق عادت و کرامت ممکن
است . [برای پیدا شدن باطن خلیفه اول برای مردم].[28]
استفتاء از حضرت آیت الله العظمی روحانی:
سؤال : نظر شما در مورد کتاب «سلیم بن قیس هلالی» از نظر سند و دلالت متن
آن – که پاره ای از علما در برخی اسناد و یا دلالت برخی از روایات آن
مناقشه می کنند- چیست؟ به نظر می رسد مهم ترین مناقشه همان است که از سوی
امام خویی «قدّس سرّه» در این مورد صورت گرفته است، و ما دوست داریم
دیدگاه شما را هرچه زودتر در این مورد بدانیم.
جواب : مرحوم آیت الله خویی«قدّس سرّه» گرچه بر کتاب «سلیم بن قیس هلالی»
اشکال هایی وارد نموده ، اما بسیاری از اشکال ها را نیز از آن کتاب برطرف
ساخته است ، آن بزرگوار در آن کتاب در چیزی مناقشه کرده است که سستی و
نادرستی آن روشن است ، و با این کار خودش ، سستی و بی بنیانی ایرادهای
دیگر را نشان داده و با این روش عالمانه خود، به آن کتاب سود رسانده است ،
مرحوم مجلسی نیز نسبت به کتاب «سلیم بن قیس هلالی» گامی سودبخش برداشته
که هیچ کس پس از ملاحظه کار آن بزرگوار در مورد آن کتاب، دیگر به تردید و
تزلزل نمی افتد. او روایتی از امام صادق«علیه السلام» آورده است که می
فرمایند: هرکس از شیعیان ما کتاب «سلیم بن قیس هلالی» را نزد خود نداشته
باشد، در حقیقت چیزی از امر و اسرار ما نزد او نیست ، و چیزی از اسرار ما
را نمی داند؛ چراکه این کتاب حروف ابجد یا فشرده معلومات شیعه و اخبار و
اسرار آن است!
مرحوم علامه مامقانی نیز در کتاب رجال خود ، چیزی در این مورد می نویسد که
باعث اطمینان انسان می گردد که همین کتابی که اینک در دست ما می باشد ،
به اتفاق آراء ، همان کتاب «سلیم بن قیس هلالی» است. بر آنچه آمد، این
نکته را نیز بیفزای که موضوع شکستن پهلو و دنده بزرگ بانوی اسلام، موضوعی
است که روایات بسیاری در ثبوت آن در پاسخ بر پرسش های گذشته آوردیم، پس به
آنها بازگرد و نیک بنگر.[29]
استفتاء از حضرت آیت الله العظمی سیدمحمود شاهرودی:
سؤال : نظر تفصیلی حضرتعالی درباره کتاب «سلیم بن قیس هلالی» چیست؟
جواب : سلیم بن قیس انسانی بلندمرتبه ، ارجمند و مورد اعتماد (ثقه) می
باشد. در مقام او ، گواهی «برقی» به اینکه وی از اولیاء و بزرگان اصحاب
امیرالمؤمنین«علیه السلام» است، کافی باشد. همچنین علامه حلی، به عدالت او
حکم نموده است . کتاب سلیم بنابر گفته نعمانی در کتاب غیبت، از اصول
معتبر بلکه از بزرگ ترین آنهاست و تمام محتوایش صحیح است و از معصوم ، یا
از کسی که چاره ای جز تصدیق و قبول روایتش نیست صادر شده است. صاحب وسائل
الشیعه ، در خاتمه کتاب می گوید: کتاب سلیم، از کتاب های قابل اعتمادی است
که قرائن بر ثبوتش استوار، و از مؤلفینش به تواتر رسیده است و یا علم
داریم که نسبت آن به مؤلفینش صحیح است، به گونه ای که شکی در آن باقی نمی
ماند.
البته در بعضی نسخه ها ، دو مطلب وجود دارد:
- 1) این که ، ائمه«علیهم السلام» سیزده نفرند، البته این
نسخه غلط دارد . صاحب وسایل فرموده است: «آنچه به ما رسیده از نسخه کتاب
سلیم، هیچ فسادی در آن نیست، و شاید موضوع فاسد، غیر آن باشد . برای همین
هم ، شهرت نیافته و به ما نرسیده است. - 2) و شاید مراد
این باشد که ائمه«علیهم السلام» با پیامبر«صلّی الله علیه و آله» سیزده
نفرند، چنانکه در نسخههای دیگر است که ائمه از فرزندان اسماعیل اند و با
پیامبر«صلّی الله علیه و آله» سیزده نفر هستند. - 3) کتاب
شامل پندی از محمد بن ابی بکر به پدر در حال مرگش، با اینکه عمرش کمتر از
سه سال بود، اما این هم خدشه ای به کتاب نمیزند، زیرا نهایتش این است که
بگوییم این نسخه مخدوش است ، اما نسخه های دیگر خالی از این گونه مطلب است
.
برخی از بزرگان رجالی(میرزا در رجال کبیر) گفته اند: آنچه به ما رسیده است
– از کتاب سلیم- بیانگر این است که عبدالله بن عمر ، پدرش را هنگام مرگ
پند داد و چنین امری ممکن بوده است و مقتضی حکم به ساختگی بودن نیست.
همچنین تفرشی (سیدمصطفی حسینی تفرشی از علمای حدود سده یازدهم هجری، صاحب
کتاب نقدالرجال است) در حاشیه «نقدالرجال» گفته است: اغلب احادیث سلیم به
طریق دیگری در کتاب های شیعه و سنی روایت شده است، این خود صحت این کتاب
را تأیید می کند.[30]
همه چیز درباره ی آقای هلالی
عبدالرضا هلالی متولد 1360در خرمشهر است و28سال سن دارد .او از 2 سالگی
به تهران آمد و اول در مجیدیه و سپس ساکن شهرک شهید محلاتی شد ودر حال حاضر
هم در محله تهرانپارس سکونت دارد .
او اول قاری قرآن در بسیج
مسجدشان بود و بعد یک بار به گفته خودش در15 سالگی محرمی در مسجد به او
گفتن صدات خوبه بیا مداحی کن او هم که فقط بر مشامم میرسد رو بلد بوده همون
رو خونده اونهم با کلی غلط غلوط و بعد هم با سرعت از مسجد پا به فرار
گذاشته وبعد از آن اتفاق با پشتگار بسیار زیادی پا به این عرصه گذاشت وبا
عوض کردن محل سکونت در شهرک محلاتی هیئت محبان الزهرا را تاسیس کرد خودش هم
در آن مداحی می کرد تا در سن 18سالگی نزد حاج منصور ارضی در مسجد ارگ رسید
وحاجی هم که اخلاص اورو دید قبول کرد تا تخصصی به او آداب مداحی رو آموزش
بده و رضاهم بعداز آن در مقبره الشهدا شهرک محلاتی خوان و بعد همراه روح
الله بهمنی هیئت عشاق العباس را پایه گذاری کردند و رضا روز به روز معروف
ترشد تا این که محرم سال80 قمی ها ازاو خواستند به قم بیاید و آن دهه را
در جوار حرم حضرت معصومه مداحی کند واستقبال خوبی هم از او شد و آنجا با
خواندن شعرهایی مثل پهلوانان نمیمیرند و پابرهنه ها اسم و رسمی پیداکرد ودر
سال 81 تا 83 در مسجد ارگ در جوار حاج منصور ارضی مداحی کردو در همان سال
وارد هیئت الرضا شد و در حسینیه قهرودی ها خواند تا سال 85 که آن اتفاق
ناگوار برایش پیش آمد که صحبت نکردن راجع به آن بهتر است یک وقفه ی 5ماهه
در مداحی کردنش افتاد و سپس مکان هیئت الرضا را به حسینیه صباغچی تغییر داد
و رمضان 85 کار خود را در آنجا آغاز کرد تا این که در عاشورای 86 در شهرک
دقایقی حسودان و دشمنان اهل بیت (ع) در چایی او سرمه ریختند و او آن صدای
دلنشینش را از دست داد و نتوانست مانند گذشته مداحی کند تا این که در
فاطمیه 88 دوباره همان نوای نازنینش را به دست آورد و همه را از این بابت
خوشنود کرد.