علت خودنمایی شوهرتان در مقابل دیگران چیست؟

علت خودنمایی شوهرتان در مقابل دیگران چیست؟

شوهر شما در مقابل دیگران و افراد غریبه  سعی بر خونمایی دارد و شما
از این کار اون رنج می برید؟ اگر اینگونه هستید بهتر است دلیل این خودنمایی
همسرتان را بدانید.

نازیلا خانم به شدت از رفتار شوهرش عصبانی بود. می گفت: « ناصر دوست
دارد هر جا می رویم ، شمع محفل باشد. انگار شهوت خودنمایی و جلب توجه دارد.
طی این دوسالی كه با او ازدواج كردم ، نشده در مهمانی ای باشیم یا مهمان
داشته باشیم و او تن من را نلرزاند. یك كارهایی می كند كه آدم از خجالت آب
می شود و می خواهد زمین دهان باز كند او را ببلعد. » از او خواستم مثال های
عینی بزند.

گفت: « آقای مشاور ، شما هم اگر جای من بودید ، هرگز او
را نمی بخشیدید. اولاً در مهمانی ها جوك بی تربیتی تعریف می كند که خانم
ها خجالت می كشند و آقایان چشم غره می روند. بعضی ها هم رک می گویند نازیلا
شوهرت چقدر بی تربیت است. درثانی چشمش به زن جوان یا خوشگل كه می افتد ،
سر از پا نشناخته سعی می كند توجهش را جلب كند. من می دانم قصدی ندارد
وگرنه تا حالا صدبار از او طلاق گرفته بودم. ولی كارش باعث می شود دیگران
نظر بدی نسبت به او پیدا كنند و درگوشی یا از سر دلسوزی به من بگویند شوهرت
زن باز است یا نظربازی می كند. ولی من كه حالش را می دانم فقط خون جگر می
خورم و لب از لب باز نمی كنم. چون می دانم وقتی رسیدیم خانه همه چیز از
یادش می رود. ولی در یك مهمانی دیگر باز روز از نو ، روزی از نو و باز همان
آش و همان كاسه.

در جمع مردها هم همینطور است و می خواهد توجه همه
را به خودش جلب كند. میان بحث دیگران می پرد و اجازه نمی دهد حرف شان را
بزنند. یك ریز شروع می كند به حرف زدن و توقع هم دارد همه حرفش را تصدیق
كنند. اگر یكی متین و مستدل حرفش را رد كند، عصبانی می شود و با شوخی صفت
بدی به او نسبت می دهد و او را در جمع تمسخر می كند. هرچند همه می خندند ،
ولی چون می دانند ممكن است یك روز نوبت خودشان برسد ، از برخورد با او خوش
شان نمی آید. خیلی وقت ها متوجه شدم دیگران سعی می كنند با او هم صحبت
نشوند یا به محض این كه ما را می بینند ، ترش می كنند.

هرچه به او
می گویم ، دست بردار نیست. گاهی می رود بالای منبر و آنقدر حرف می زند كه
همه را كلافه می كند. متأسفانه دائم هم از خودش تعریف می كند. آن وقت كه به
صورت دور و بری ها نگاه می كنم ، می بینم همه در حال پوزخند زدن هستند.
بعضی ها با ایما و اشاره به هم سعی می كنند موضوع را با خنده و شوخی عوض
كنند. ولی مگر می توانند؟! مگر آقا ناصر اجازه می دهد؟ برعكس همه را با نیش
و كنایه سر جایشان می نشاند و به سخنرانی مشعشعش ادامه می دهد.

خلاصه
دردسرتان ندهم . طوری شده كه همه دوستانمان از ما رنجیده اند. اخیراً هم
چندتا مهمانی داده اند و ما را خبر نكرده اند. هركسی هم جای آنها باشد این
كار را می كند. آدم عاقل كه كسی را دعوت نمی كند تا مهمانی اش را به هم
بریزد و همه را كه برای شادی و تفریح و لذت آمدند ، رنجیده روانه خانه
هایشان كند. حالا به من كمك كنید و بگویید با ناصر باید چه كار كنم. »

در
جواب گفتم: « با این مشخصه هایی كه شما از آقا ناصر تعریف كردید ، معلوم
می شود ایشان از احساس حقارت رنج می برند. یعنی نوعی احساس خودكم بینی
دارند كه جهت جبران به پرخاشگری ، قلدری ، سلطه جویی و تمسخر دیگران روی می
آورند. آقا ناصر چون از حقارت درونی اش رنج می برد ، نیاز دارد مورد توجه
دیگران واقع شود. بنابراین اصلاً به خوب یا بد بودن ، زشت یا زیبا بودن
آنچه می كند ، واقف نیست. اگر هم واقف باشد، برایش اهمیت ندارد. چون به
تنها چیزی كه فكر می كند ، همان برآوردن احساس نیاز مورد توجه دیگران واقع
شدن است.

این جور آدم ها خیلی هم حسود هستند. كافی است كسی حرف
درستی بزند و مورد تحسین واقع بشود. آنها این را به مثابه اعلام جنگ به خود
و تحقیر خویش می دانند. در نتیجه ستیزه جویانه برخورد می كنند و تا موجبات
تحقیر آن فرد را فراهم نكنند ، آرام نمی نشینند. خلاصه اینكه به قول شما
آقا ناصر به هر ترتیب شده می خواهد شمع محفل باشد.

 
بهترین درمان برای افراد خودنما

درمان خودنمایی شوهر شما فقط از یک طریق ممكن است : تقویت اعتماد به
نفس. اگر این نكته را رك به ایشان بگویید ، مطمئن باشید آشفته می شوند و با
شما دعوا می كنند.
پس فقط بگویید آقای مشاور می خواهد از نظر تو هم
آگاه بشود. همین جمله گامی برای تقویت اعتماد به نفس شان است. وقتی آمدند ،
من وظیفه ام را می دانم و می دانم با ایشان چطور برخورد كنم. ولی خود شما
هم وظیفه سنگینی بر دوش دارید. من فقط می توانم دیواری را پی ریزی كنم.
بالا بردنش با خودتان است.

چون همیشه باید سعی كنید :

  • به ایشان حرف های خوب بزنید
  • برای كوچكترین كار مثبتی تحسین شان كنید
  • خطاهای كوچك و بی ضررشان را نادیده بگیرید
  • با نگاهی مثبت به آنها با ایشان حرف بزنید
  • از دیگران پیش ایشان تعریف نكنید
  • همیشه از ایشان نزد دیگران تعریف كنید
  • اجازه بدهید آرام آرام به ارزش های واقعی و مثبت خودش پی ببرد
  • هرگز ایشان را به خاطر ضعف ها سرزنش نكنید
  • اگر چیزی خیلی آزارتان داد ، همان یك دفعه كه به زبان آوردید ، برای هفت پشتشان بس است.

با این رفتارهای درمان گرانه در طول زمانی به یقین طولانی ، تأكید می
كنم طولانی ، از احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس ایشان كم می شود و در
نتیجه می توانند برخوردهای بهتری بكنند و شخصیت مثبت تری از خودشان به
نمایش بگذارند.

دوستان من، افرادی مثل آقا ناصر فقط نیستند كه به
محبت دیدن و ارضای غرور نیازمند هستند. همه ما محتاج هستیم ستایش و تحسین
شویم یا از دیگران سخنان خوب و دلگرم كننده بشنویم. همسران از این بابت می
توانند نقش عمده ای در زندگی یكدیگر بازی كنند. هر چند كار شاقی هم نیست.
مگر نه اینكه كدبانوان عزیز روزانه می كوشند غذای لازم و كافی به جسم همه
اعضای خانواده برسانند؟ پس لطف كنند و برای هر یك به خصوص شوهر گرامی سهمیه
ای بابت محبت كلامی تعیین كنند. به یقین تغذیه عاطفی و روحی نقش بزرگی در
تعالی شخصیت فرد بازی می كند. به این ترتیب به تدریج می توان شاهد بود
بسیاری از رذالت های نفسانی و اخلاقی فرد از بین برود.



عشق‌هاي نابالغ

اين روزها بسياري از رابطه‌ها مجازي شده! گويي ما جسارت ديدار با حقيقت را از دست داده‌ايم!

قبض‌هاي
آن‌چناني تلفن‌هاي دختران و پسران جوان سرزمين من گواه ارتباط مجازي
آن‌هاست! جواني كه مدام از وضع جامعه‌اش مي‌نالد تا در هياهوي گلايه‌ها اين
حقيقت را فراموش كند كه از رويارويي با حقيقت عشق مي‌هراسد!

مردي
كه هر روز روي كاغذهاي رنگارنگ و يا در پناه گوشي تلفن، عشقش را به همسرش
ابراز مي‌كند، اما حتي رنگ چشم همسرش را هم نمي‌داند! چرا كه هر بار كه
كنار همسرش نشسته به جاي ديدن چشمان او به تماشاي صفحه حوادث روزنامه‌ها
مشغول شده غافل از آن‌كه عظيم‌ترين حادثه كاينات در كنار اوست!

ما
فقط از عشق حرف مي‌زنيم! اما حرفي عاشقانه نمي‌زنيم! چرا كه هنوز عشق را
تجربه نكرده‌ايم. بسياري از مدعيان عشق‌ورزي در سرزمين من هنوز ظرفيت ديدار
عشق را براي لحظه‌اي هم ندارند و ايشان تمامي نيازهاي‌شان را عشق تفسير
كرده‌اند.

بسياري از ما عاشقان از پايه فارغ، لحظات با هم بودن‌مان
را به تماشاي فيلم‌هاي سينمايي و سريال‌هاي تلويزيوني مي‌گذرانيم. ما حتي
حاضريم به جاي تماشاي چهره شريك زندگي‌مان، به تماشاي چهره شرك بنشينيم!

تنها لحظات حقيقي بسيار از ما عاشقان پرمدعا، لحظه‌هاي جنگ و جدل و دعواهاي كودكانه است.

آري!
كسي كه هنوز به بلوغ نرسيده، عشقش هم تملكي كودكانه بيش نيست. در بسياري
از روابطي كه به اشتباه رابطه عاشقانه ناميده شده‌اند هر يك از طرفين در
تلاش براي تملك ديگري است. آن‌ها روز و شب‌شان حول محور اين پرسش‌هاي
نابالغانه مي‌گذرد: كجا بودي؟! با كي بودي؟! چرا تلفنت رو جواب ندادي؟! چرا
تلفنت رو دير جواب دادي؟! چرا در رو دير باز كردي؟! و …

و به جاي آن‌كه ديگري را در حريم امن خويش ميهمان كنند مدام به حريم خصوصي ديگران تجاوز مي‌كنند.

تلفن
همراه يكديگر را چك مي‌كنند مبادا ديگري دل محبوب‌شان را ربوده باشد. گويي
در قاموس اين عشاق بيگانه با عشق، امن‌ترين جا براي قلب معشوق زندان شك و
ترديد و بي‌اعتمادي‌هاي ذهن بيمار عاشق نابالغ است!

آري! بي‌ترديد شما اين صفحه را نيز پاره خواهيد كرد تا اثباتي باشد بر ناتواني‌تان در رويارويي با حقيقت.

اين صفحه را پاره خواهيد كرد و به دنياي مجازي خود پناه خواهيد برد!


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top