شباهت لازم نیست، متناسب باشید

عروس خانه مادرشوهر هستید؟

زندگی
کردن عروس و مادرشوهر وضعیتی است که نیاز به صبوری، تدبیر و پختگی زیادی
دارد. اگر قرار است عروس خانه مادر شوهر شوید، این مطلب را بخوانید.

شاید
یکی از کابوس های دختران امروزی، زندگی با مادرشوهر باشد. نه فقط در فرهنگ
ما، که در تمام دنیا آنقدر درباره مادرشوهر بدگویی شده و آنقدر قصه های
تلخ از تعارض عروس و مادر شوهر شنیده اید که حق دارید دید مثبتی به این
همزیستی در یک خانه یا یک ساختمان نداشته باشید. اما اگر شرایط مالی یا وضع
زندگی تان اجازه استقلال ندهد چه؟ چطور باید با خانواده همسر زندگی کنید
که نه سیخ بسوزد و نه کباب؟
معمولا بزرگترین چالش آنجا آغاز می شود که
افراد مرزهای همدیگر را نادیده می گیرند و کم کم احترام ها از میان رفته،
کار به مشاجره می کشد. بنابراین باید رویه ای را در پیش بگیرید که احترام
در آن حفظ شود، به استقلال یکدیگر و مرزهای شخصی یکدیگر وارد نشوید و در
صورت بروز اختلافات آنها را مدیریت کنید.

وقتی
قرار است وارد خانه مادرشوهر شوید باید از قبل نوع روابط خانوادگی همسرتان
را بشناسید. باید بدانید که چه نوع رابطه ای برخانواده همسرتان حاکم است.
حرف آخر را چه کسی می زند، افراد تا چه حد وارد حریم یکدیگر می شوند و در
کار هم دخالت می کنند و هر کدام چه شخصیتی دارند.

زندگی
با خانواده همسر مستلزم این است که شما با هر عضو خانواده مطابق با قلق
خودش رفتار کنید تا کمترین تنش به وجود بیاید. شما برای این خانواده یک عضو
جدید هستید اما آنها برای شما، چندین عضو جدید. پس به عنوان یک عروس کم
تجربه کار سختی در پیش دارید.

بعد از شناخت خانواده همسرتان، باید قواعدی را وضع کنید و به آن پایبند باشید.

گارد نگیرید
همه
آدم ها هم جنبه های مثبت دارند و هم جنبه های منفی. به جای زوم کردن روی
نکات منفی، مثبت ها را پررنگ کنید. با گارد بسته و ذهنیت منفی جلو نروید
بلکه بروید تا رابطه ای خوب و محترمانه بسازید.

در
مورد جنبه های مثبت والدین همسرتان فکر کنید و گاهی آن ها را به همسرتان
بگویید. به این ترتیب همسرتان تلاش شما برای برقراری یک رابطه خوب را می
بیند و میل پیدا می کند تا شما را در ساختن این رابطه یاری دهد.

حد و مرز بگذارید
در
زندگی با خانواده همسر، به خصوص اگر سنتی باشند، حریم خصوصی شما در معرض
شکسته شدن است. ممکن است مادرشوهرتان بخواهد وقت و بی وقت به خانه شما
بیاید، بخواهد خانه داری یادتان بدهد، درباره مسایل خانوادگی تان بپرسد و
به هر ترتیبی شده حریم شما را نقض کند.

 

یادتان
باشد برای آنکه حریمتان شکسته نشود، اول باید خودتان حریم نگه دارید. اگر
اختلافی در خانواده همسرتان پیش آمد چیزی نپرسید و قضاوتی نکنید تا این
رفتار درباره خود شما هم تکرار نشود. اگر زیاده از حد به شما نزدیک می
شوند، با احترام پاسخ های کوتاه بدهید و به آنها نشان دهید که بر زندگی تان
مسلط هستید و مشکلی وجود ندارد. از همسرتان بخواهید حریم خانواده دو نفره و
نوپای شما را حفظ کند. حرف های خصوصی تان را پیش خانواده اش نگوید و برخی
مسایل را فقط میان خودتان دو نفر حل و فصل کنید.

احترام، کلید همه قفل ها
بیشترین
چیزی که خانواده همسرتان از شما می خواهند، احترام است. احترام به معنی
اطاعت محض نیست. احترام یعنی صدایتان را بالا نبرید، تفاوت دید آنها را درک
کنید، حرف تندی نزنید و رعایت سن و سالشان را بکنید. شاید مادرشوهرتان با
این فکر که شما کم تجربه هستید بخواهد به شما درس زندگی بدهد. کمی صبور
باشید و بشنوید و تشکر کنید اما نیازی نیست الزاما مطابق خواست و گفته او
رفتار کنید. این یعنی احترام در عین استقلال.

استقلال در عین صمیمیت
زندگی
شما در خانه مادر شوهر یک مشکل بزرگ دارد. این به معنی وابستگی مالی شما
به آنهاست و وابستگی مالی زمینه دخالت را فراهم می آورد. کمی صبور باشید و
از همان اول سعی کنید استقلال تان را حفظ کنید.

برای شام و ناهار
رفتن به خانه مادر شوهر برنامه ریزی مشخصی داشته باشید. مثلا فقط آخر هفته
ها بروید. در استفاده از امکانات مادی خانه آنها احتیاط کنید و تا حد ممکن
کمک مالی آنها را نپذیرید و با قناعت زندگی تان را بگذرانید. به این ترتیب
می توانید استقلال خود را به آنها نشان دهید.

نم پس ندهید
نزدیکی
فیزیکی و جغرافیایی باعث می شود خانواده همسرتان در جریان حرف های شما،
رفت و آمدها، دخل و خرج یا مشکلات رابطه تان و حتی اختلاف های طبیعی زندگی
تان قرار گیرند. اطلاعات زندگی خصوصی تان را حفظ کنید و درباره مسایل دو
نفره تان یا تصمیم گیری هایتان خیلی با دیگران حرف نزنید. بعضی چیزها فقط
مختص شما دو نفر است. پس رازدار باشید و زندگی تان را کف دست این و آن
نگذارید. اطلاعات دادن درباره مسایل شخصی و دو نفره تان راه نفوذ و دخالت
را باز می کند.



شباهت لازم نیست، متناسب باشید

در انتخاب همسر، بی شک «کفویت» یکی از مهم ترین معیارهای اسلام است. معیاری که همه روانشناسان هم روی آن اتفاق نظر دارند.عشق

«کفو» در لغت، به معنای همطراز و همسنگ و همسان بودن در منزلت و قدر و
ارزش‏ است. یعنی، زن و مرد از نظر شئون اجتماعى با هم متناسب باشند. میان
زن و مرد بایستى توافق فکرى و تناسب روحى و اخلاقى وجود داشته باشد و دو
همسر از نظر فرهنگ خانوادگى و روحیات، هم‌سطح یکدیگر باشند تا بتوانند به
خوبى یکدیگر را درک نموده و کانون زندگیشان را گرم و پررونق نگه دارند.

اما
به جز این موارد، کفویت مصداق های دیگری هم دارد. کفویت به معنای همسانی
نیست. بلکه به معنی تناسب است. تناسبی که ممکن است یکی در آن بالاتر و یکی
پایین تر باشد. اما این عدم همسانی در نهایت به تعادل و تفاهم منجر می شود.

اول تفاهم، بعد عرف

در
جامعه ما عرف است که سن، قد و تحصیلات مرد باید بیشتر از زن باشد. البته
در برخی کشورها نیز چنین معیارهایی مطرح است ولی عوامل دیگری هم جز این 3
مورد در امر ازدواج دخیل هستند و فقط این موارد عاملی برای موفق بودن یا
نبودن زندگی محسوب نمی‌شود.

خیلی وقت ها می شنویم که کسی می خواهد با فردی بلندقد یا کوتاه‌قدتر یا حتی با سن و تحصیلات کمتر از خود ازدواج کنند.

معمولا
به این افراد توصیه می شود برای تصمیم‌گیری، توجه به سن، تحصیلات یا قد را
کنار بگذارند و سایر عوامل را بررسی کنند و بسنجند. اگر طرف مقابل از نظر
شخصیتی، اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی، خانوادگی و… مورد قبول بود، این موارد
نمی‌تواند مانع ازدواج شود. در غیر این صورت، اگر در روابط مشکلی ایجاد
شود، وجود همین مشکلات باعث پررنگ‌ترشدن مسائلی مثل کوتاه بودن یا نبودن
قد، تحصیلات کم و… خواهد شد.

 

برای
تصمیم‌گیری قاطع باید با خودتان روراست باشید و همه جوانب را بررسی کنید.
شاید در حال حاضر تحصیلات طرف مقابل برایتان خیلی مهم نباشد اما باید
ببینید در آینده نیز چنین تفکری را خواهید داشت؟

هیچ تناسبی کامل نیست

هیچ
تناسب و کفویتی به تنهایی نمی تواند باعث خوشبختی شما باشد مگر آنکه
موافقت خانواده ها آن را کامل کند. بیشتر جوانان بر این باورند که
می‌خواهند با هم ازدواج کنند، نه با خانواده‌ها، درحالی که اگر خانواده‌ای
موافق ازدواجی نباشد، ممکن است مشکلاتی را در روند ازدواج و پس از آن در
زندگی مشترک زوج به وجود بیاورند. علاوه بر این، نظر خود شما نیز مهم است.

 

روراست باشید

برای
تصمیم‌گیری قاطع باید با خودتان روراست باشید و همه جوانب را بررسی کنید.
شاید در حال حاضر تحصیلات طرف مقابل برایتان خیلی مهم نباشد اما باید
ببینید در آینده نیز چنین تفکری را خواهید داشت؟ نکند بعدها این مسائل
برایتان مهم شود و وقتی قرار بود در جمعی با همسرتان (که همین آقاست) حضور
داشته باشید و او را به دوستانتان معرفی کنید، خجالت بکشید یا در بحث‌ها و
حرف‌هایتان ناخودآگاه مثلا بگویید تقصیر من بود که آمد‌ه‌ام با آدمی که
دیپلم دارد، ازدواج کردم و از آن طرف هم آقا بگوید که مقصر من بودم که با
فردی بزرگ‌تر از خود ازدواج کردم! و… درس خواندن و حضور در دانشگاه
می‌تواند باعث تغییراتی (البته نوع مثبت) در فرد شود.

بهتر است با
خود رک و راست باشید و تمام جوانب را بسنجید. البته نسبت به این موضوع نه
خیلی احساسی برخورد نکنید و نه خیلی آن را برای خود بزرگ کنید. چنین
ازدواجی نیازمند بررسی بیشتر است چون هم می‌تواند موفق باشد هم ناموفق.
حتما به متخصص مشاور مراجعه کنید تا در تصمیم‌گیری درست کمکتان کند.

 



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top