دوبیتی های زیبای حافظ / هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
نی دولت دنیا به ستم میارزد
نی لذت مستیاش الم میارزد
نه هفت هزار ساله شادی جهان
این محنت هفت روزه غم میارزد
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروی که بود تردامن شد
گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستن شد
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
با می به کنار جوی میباید بود
وز غصه کنارهجوی میباید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازهروی میباید بود
حافظ » رباعیات
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
این گل ز بر همنفسی میآید
شادی به دلم از او بسی میآید
پیوسته از آن روی کنم همدمیاش
کز رنگ ویام بوی کسی میآید
حافظ » رباعیات
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
از چرخ به هر گونه همیدار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سفید
حافظ » رباعیات
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
ایام شباب است شراب اولیتر
با سبز خطان بادهٔ ناب اولیتر
عالم همه سر به سر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر
حافظ » رباعیات
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
خوبان جهان صید توان کرد به زر
خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر
نرگس که کله دار جهان است ببین
کاو نیز چگونه سر درآورد به زر
حافظ » رباعیات
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهٔ عمر
حافظ » رباعیات
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوشآویز نه در عمر دراز
پیامک اشعار حافظ/شعر حافظ/فال حافظ/غزل حافظ/اس ام اس اشعار حافظ
دو بیتی های زیبا
اى كاش كه از حال دل من خبرت بود اى كاش دمى از سر كويم گذرت بود
من مرغ اسيرم كه ندارم پر پرواز اى كاش كه كاشانه من ز برت بود
مرا جز تو نباشد يار ديگر ندارم غير عشقت كار ديگر
نگويم راز دل غير از تو با كس نباشد جز توام دلدار دگر
پيغام غمت سوى دلم مى آيد غم ها همه بر روى دلم مى آيد
دل پيش درت به خاك خواهم كرد كز خاك درت بوى دلم مىآيد
گفتى كه چو خورشيد ز غم سوى تو پر چون ماه شبى مى كشم از پنجره سر
اندوه كه خورشيد شدى تنگ غروب افسوس كه مهتاب شدى وقت سحر
مهرت به هزار چهره آراسته است زيباييت از رونق مه كاسته است
من آنچه دل تو خواست هرگز نشدم اما تو همانى كه دلم خواسته بود
شب هاى بلند بى عبادت چه كنم طبعم به گناه كرده عادت چه كنم
دوستان همه گويند خدا مى بخشد گيرم كه خدا بخشيد از خجالت چه كنم
چله نشين فنا در شب طوفانيم داغ كدامين گنه مانده به پيشانيم
همسفر بادها رفته ام از يادها فاصله اى بيش نيست تا شب ويرانى ام
از نخل برهنه سايه دارى مطلب از مردم اين زمانه يارى مطلب
عزت به قناعت است جاى طمع با عزت خود بساز خارىمطلب
كاش هرگز در محبت شك نبود تك سوار مهربانى تك نبود
كاش بر جانى كه در قلب دل است واژه تلخ خيانت حك نبود
عاشقم عاشق برويت گر نمى دانى بدان زنده ام در آرزويت گر نمى دانى بدان
گر پس از مرگم بيايى بر سر بالين من زنده مى گردم به بويت گر نمى دانى بدان