جایگاه و اهمیت شادی و خنده حلال در اسلام

جایگاه و اهمیت شادی و خنده حلال در اسلام

 طرح مسأله:
یکی
از موضوعات و مسائل اخلاقی که بسیاری از اجتماعات  و گروه های انسانی به
آن دست به گریبان هستند موضوع  استهزاء، و تمسخر قومیت های مختلف است.
بسیاری از افراد به بهانه فراهم کردن محیطی شاد برای اطرافیان با به سخره
گرفتن قوم یا گروهی سعی در ایجاد مجلسی شاد و مفرح  می نمایند.

این آسیب اجتماعی تا به اندازه ای
پیشرفت می نماید که در حساس ترین ارگان های فرهنگی همچون صدا و سیما که
رسانه ای همگانی و ملی است رسوخ نموده و موجبات ناراحتی و تهییج احساسات
قومی و قبیلگی گروه بی شماری از انسانها را فراهم می سازد.

سوال بسیار مهمی که در این خصوص مطرح می
باشد این است که؛ این رویه و رویکرد ناپسند اخلاقی و اجتماعی در فرهنگ
اسلامی به چه صورت مورد نقد و انتقاد قرار گرفته  و چه آثار و پیامدهای
فردی و اجتماعی برای آن معرفی شده است.

جایگاه و اهمیت شادی و خنده حلال در اسلام
خداوند
متعال در توصیف اهل بهشت ایشان را غرق در شادی و سرور معرفی می نماید این
مطلب خود می توان گواه بر این باشد که انسان فطرتاً طالب شاد زیستن است و
آن را یکی از شاخص های خوشبختی و سعادت می داند. چرا که در غیر این صورت
خدای متعال برای ترغیب بندگان از نعمت شادی و فرح سخن نمی فرمود.

خداوند در توصیف اهل بهشت می فرماید: «فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً؛[انسان،11]
خاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مى دارد و آنها
را مى پذیرد در حالى كه غرق شادى و سرورند». و همچنین در بیان احوال
بهشتیان این چنین می فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ، ضاحِكَةٌ سْتَبْشِرَة [عبس،39-38] در آن روز [بهشتیان] چهره های درخشان و خندان و شادمان دارند».

سفارش مؤکد به شاد کردن مؤمنان
در
منابع روایی با روایاتی زیبا برخورد می کنیم که نه تنها از شادی و سرور در
زندگی نهی نمی نماید، بلکه الگوهای برتر زندگی را با این شاخص رفتاری به
عموم مردم معرفی می نماید.

برای نمونه در سیره و رفتار پیامبر اکرم
(صلی الله علیه و اله) نقل شده است که: «هرگاه یکی از اصحاب اندوهگین بود،
حضرت با شوخی کردن او را شادمان می فرمود».[1]

علاوه بر این مطلب در کتب روایی ابواب
مستقلی در خصوص شاد کردن دیگران با عنوان ادخال سرور وجود دارد، که به خوبی
حاکی از جایگاه و اهمیت خنده و شاد کردن دیگران است. برای نمونه در روایتی
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ؛[2] به درستی که محبوب ترین اعمال نزد خدای متعال ادخال سرور در قلب مومن است».

منطقه ممنوعه شادی و خنده
هر
چند شاد کردن مؤمنین و اطرافیان یکی از آموزه های دینی و روایی به شمار می
آید ولی نباید فراموش کرد این مطلب هیچ گاه به معنای جواز ورود در مناطق
ممنوعه شادی نیست؛ از اینرو شادی های ممنوع همچون مسخره کردن، لودگی، هجو،
هزل و جُک سازی در سبک زندگی اسلامی جایگاهی نداشته و به شدت از آن نهی شده
است. هیچ گاه آموزه های دینی و اسلامی به کسی اجازه نداده است به بهانه
شاد کردن مجلس، گروهی را به باد تمسخر و استهزاء بگیرند. نه تنها در این
خصوص مجوزی صادر نشده است بلکه این مورد از جمله بزرگترین گناهان کبیره به
شمار آمده است.

هزل و هجو ممنوع
مزاح
و شوخی که یکی از عوامل برجسته شادی است اگر با سبک سری، بی شرمی، و
گستاخی بیامیزد، «هزل» نامیده می شود که در اسلام مطرود است و اگر با تحقیر
و بد گویی و ناسزا آمیخته گردد، آن را هجو می خوانند و این نیز در فرهنگ و
آداب اسلامی به شدت مورد توبیخ و سرزنش قرار گرفته است. 

«یا
أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ
یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَكُنَّ
خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا
بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ
یَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛
[حجرات،11] اى كسانى كه ایمان
آورده اید، گروهى [از مردان] گروه دیگر را مسخره نكنند، شاید آنان- كه
مسخره شده اند- از اینان- كه مسخره كرده اند- بهتر باشند و نه زنانى زنان
دیگر را، شاید آنان از اینان بهتر باشند. و از خودتان- از یكدیگر- عیبجویى
مكنید و یكدیگر را به لقبها [ى بد و ناخوش ] مخوانید. بد نامى است نام كردن
[مردم ] به بدكردارى پس از ایمان آوردن [آنها]. و هر كه توبه نكرد پس
اینانند ستمكاران».

 

فواید خنده،آثار خنده

  شاد کردن مؤمنین و اطرافیان یکی از آموزه های دینی و روایی به شمار می آید

  
ریشه و عامل استهزاء و تمسخر دیگران
با مطالعه  و بررسی حالات و خصوصیات انسان می توان عوامل مختلفی  برای  رذیله زشت و غیر اخلاقی مسخره کردن را برشمرد:

1- خود برتربینی:
به روشنی می توان یکی از علل تمسخر دیگران را خودبرتر بینی معرفی نمود.
گاهی دیده شده است کسانی که از لحاظ امکانات مادی و اجتماعی و علمی خود را
برتر از دیگران می پندارند، به راحتی به  خود اجازه استهزاء دیگران را می
دهند. کم نیستند افرادی که به واسطه داشتن مرتبه ی علمی، زیر دستان خود را
حقیر شمرده و با القاب و سخنان سخیف آنان را دست می اندازند.

خداوند متعال در قرآن می فرماید: «فَلَمَّا
جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ
الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن؛
[غافر/83] و
چون پیامبرانشان دلایل آشكار برایشان آوردند، به آن چیز [مختصرى] از دانش
كه نزدشان بود خرسند شدند، و [سرانجام ] آنچه به ریشخند مى گرفتند آنان را
فرو گرفت».

2. دشمنی و عداوت:  گاهی نیز می توان
منشأ این رفتار غیر اخلاقی را دشمنی دانست کما اینکه در طول تاریخ گمراهان
برای مقابله و ستیز با پیامبران الهی از این حربه استفاده می نمودند. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فی شِیَعِ الْأَوَّلینَ وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛[حجر،11-10]
و ما رسولان خود را پیش از تو به میان اقوام پیشین فرستاده ایم. هیچ
پیامبرى بر آنها مبعوث نشد، جز آنكه مسخره اش كردند».

3. حسادت:
گاهی انگیزه استهزاء دیگران حسادت است. افرادی كه ضعف شخصیت دارند و نمی
توانند كمالات دیگران را ببینند سعی می كنند با مسخره كردن آنها شخصیت شان
را از بین ببرند.[3]

آثار و پیامدهای شوم استهزاء و تمسخر
1-استهزاء و تمسخر، تخریب شخصیت
از
جمله بدترین آثار و پیامدهای استهزاء دیگران، تخریب حرمت ها و شخصیت افراد
است. هر انسانی برای خود حریم و حرمتی قائل است که دوست ندارد توسط دیگران
به سخره گرفته شود؛ آموزه های دینی نیز حرمت انسان مؤمن را به منزله کعبه
می داند که نباید هتک شود. از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل شده
است که فرمودند: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ؛[4] حرمت مؤمن از كعبه بزرگتر است».

2-فراموشی و غفلت یاد خدا
شوخی
های غیر اخلاقی و تمسخرهای بی شرمانه اگر در ضمیر انسان ماندگار شود علاوه
بر این که ادب و متانت و صفات اخلاقی را از وجود او می رباید او را نیز از
یاد خدا غافل می نماید. «فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْری وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُون؛[مومنون،110] امّا شما آنها را به باد مسخره گرفتید تا شما را از یاد من غافل كردند و شما به آنان مى خندیدی».

3-موجب نفرت، تفرقه و اختلاف
عنایت
و توجه آموزه های دینی به اتحاد، همبستگی و همگرایی دینی و اسلامی غیر
قابل توصیف است. بسیاری از آیات مسلمانان را به اتحاد و مهرورزی با همنوعان
دعوت می نماید. این در حالی است که اگر فرهنگ اسلامی و مهرورزی جای خود را
به سبک سری، توهین و تمسخر دهد ثمره ای جز اختلاف و نفرت در جامعه برداشت
نخواهد شد.

نتیجه و حاصل کلام
بر
اساس آموزه های دینی، شادی و نشاط دارای حد و مرز مشخص است. محتوی و قالب
شادی و نشاط نباید با روح توحیدی و فرهنگ اسلامی در تضاد و ستیز باشد، خنده
و لبخند و جملات خنده آور نباید موجب لکه دار کردن شخصیت و حریم های
اخلاقی و انسانی افراد شود.


تامین رزق، تکلیف خداست!

همه موجودات روی زمین چه حلال گوشت چه
حرام گوشت عائله من هستند و من رزق و روزی آن ها را تأمین می کنم. بنابراین
زیاد به کسب و کار خود تکیه نکنید

بعضی‌ها آنقدر که غم “نان” دارند
دغدغه “ایمان” ندارند. اینها به قول شاعر(1)، «غم نان اگر بگذارد»، چنین
می کنند و چنان. اما افسوس که فکر “نان”، امانشان را بریده است.

کسی که مدام نگران قوت امروز و فردایش است، پای ایمانش لنگ می زند. چون یا در قدرت خدا شک دارد و یا در علم او.

گویی بیم دارد که مبادا خدا، حال و روزش را نداند. یا بر تامین روزی اش قادر نباشد. زهی خیال باطل!

انگار این کریمه قرآن را نخوانده است که می فرماید:
وَ
ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ
یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فی كِتابٍ مُبین
؛
هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینكه روزی او بر خداست! او قرارگاه و محل
نقل و انتقالش را مى داند؛ همه اینها در كتاب آشكارى ثبت است! (هود/6)

مگر
نه اینکه خدای رزاق، به تعبیر سعدی – علیه الرحمه- به همه چیز آگاه است و 
حتی: «حاجت موری به علم غیب بداند/ در بن چاهی به زیر صخره صما».

و باز مگر نه اینکه: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتین »؛ خداوند روزی دهنده و صاحب قوّت و قدرت است (ذاریات/58)

به تعبیر اهل ادب، آمدن ضمیر فصل در
بین دو اسم معرفه، مفید انحصار است. یعنی، تنها و تنها، این خداست که روزی
رسان است و قادر بر تامین رزق خلق.
پس چه جای نگرانی؟

تامین رزق، تکلیف خداست!
دنبال نان رفتن، تکلیف ماست و تامین روزی، تکلیف خدا.

می گویم: “تکلیف”، اما زود ملانقطی نشوید و نگویید مگر کسی هم می تواند خدا را مکلف به کاری کند؟

از عبارت “عَلَى اللَّهِ رِزْقُها” چه برداشت می کنید؟ غیر از این است که “علی” معنای وجوب و تکلیف را می رساند؟

آری این حق را خود خدا از باب قاعده لطف، بر خود واجب کرده است نه اینکه کسی از حضرتش طلبکار باشد.

اگر کمی در قرآن فحص و جستجو کنید، نظیر این سخن را در جاهای دیگر قرآن می یابید.از جمله آنجا که می فرماید: كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ(انعام/12) یا وَ كانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ(روم/48).

سگ هم عائله خداست!
همه موجودات جاندار، سر سفره کریمانه رزق خدا نشسته اند حتی سگ و خوکی که نجس العین اند.

استاد جوادی آملی (حفظه الله) در این باره می گوید: «خداوند در آیه 6 سوره هود فرمود «وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رزق ها»
همه موجودات روی زمین چه حلال گوشت چه حرام گوشت عائله من هستند و من رزق و
روزی آن ها را تأمین می کنم. بنابراین زیاد به کسب و کار خود تکیه نکنید
چرا که اگر تقوی داشته باشید من از راه هایی به شما رزق و روزی می دهم که
ایمان شما به غیب، توحید و فرا طبیعت بیشتر شود در آیه دوم سوره طلاق فرمود «وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»
اگر کسی باتقوا باشد هرگز در کار نمی ماند و بالاخره برای او برون رفتی
وجود دارد. خداوند بر اساس آیه ی قبل به همه روزی می دهد به مؤمن و کافر،
به موحد و ملحد اما فرق روزیی که به مؤمن می دهد با کافر همین است، خداوند
به کسی که بر سر سفره توحید بنشیند از جایی که او فکر نمی کند و گمانش نمی
رود به او روزی می دهد.»(2)


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top