یك ارتباط خوب را چطور به ازدواج ختم كنید؟
اگر سریال طنز «درحاشیه» را با جدیت دنبال كرده باشید
حتما میدانید كه ماجرای بهروز و ماندانا برای خودش داستانی دارد. در
سكانسهایی از این سریال شاهد یك نامزدی غیراصولی با همان سبك طنز مدیری
هستیم كه نشانی از انتخابهای نادرست و ناآگاهانه دارد. ماندانا 5 سال
برای ازدواج صبر كرده و داماد فیلیپینی هم مشكلات شخصیتی و رفتاری مختلفی
را نشان میدهد.
نشانهها میگویند این ازدواج باید متوقف شود اما
ماندانا برای ازدواج با بهروز اصرار دارد و سر انجام ازدواج میکند.
میدانیم كه ماندانا مرد نامناسبی را برای ازدواج انتخاب كرده و نمیداند
كه معیارهای درست انتخاب شریك زندگی چیست. همین موضوع بهانه خوبی است تا
برای دانستن مهارتهای لازم برای ازدواج با دكتر علیرضا شیری، مدرس
آسیبشناسی شخصیتی در دانشکده روانشناسی صحبت داشته باشیم.
او
درباره مهارتهای ارتباط، انتخاب و ازدواج برای رسیدن به یك ازدواج مطلوب
توصیههای خوبی دارد و به شما میگوید چگونه یك ازدواج خوب را باید ساخت،
چطور میتوانید فرد مناسبی را برای ازدواج انتخاب كنید، چه مهارتهایی برای
ازدواج لازم دارید و با باورهای نادرست دنبال پیدا كردن شریك زندگی مناسب
نباشید.
رسیدن به یك ارتباط خوب شانسی نیست آموختنی است
عموم
مردم خوشصحبت بودن یا جلوی جمع صحبت كردن را مهارت ارتباطی میدانند،
درصورتیكه اصل مهارت ارتباطی این نیست، بنابراین شاید شما فقط مهارت خوب
صحبت كردن را بلد باشید و همچنان مهارت ارتباطی بلد نباشید. مهارت ارتباطی
یعنی اینكه شما یك پیام ( MESSAGE) در ذهن دارید و به مخاطبتان به شیوه
ای درست منتقل کنید و مطمئن شوید که او نیز همان پیامی را دریافت کرده است
که شما اراده کرده بودید به این میگویند ارتباط و بلد بودن این مهارت برای
ازدواج بسیار مهم است.
هر مهارتی كه باعث شود شما منظور خودتان را
بهتر بیان كنید و دیگران منظور شما را بهتر متوجه شوند در دسته مهارتهای
ارتباطی قرار میگیرد. سوالی كه برای خیلی از مردم پیش میآید این است كه
مهارت ارتباطی آموختنی است یا ذاتی؟ مسلما آموختنی است. منكر این نیستم كه
بعضی افراد بهتر این مهارت را یاد میگیرند ولی درمجموع یك مهارت آموختنی
است. مهارت ارتباطی یك استعداد ذاتی نیست، بنابراین باید بدانید كه برقراری
ارتباط خوب مهارت است نه یك شانس.
پیام را درست مخابره كنید
مهارت
ارتباطی برای درونگراها و برونگراها متفاوت است. با اینکه 48 درصد
جوامع درونگرا هستند، مهارتهای ارتباطی را برونگراها به جامعه القا
میکنند و به نیمی از مردم احساس ناتوانی در ارتباط القا میشود! مردم فكر
میكنند در شرایطی میتوانند مهارت ارتباطی خوبی را تجربه كنند كه مثل
برونگراها پر سر و صدا باشند؛ این طرز فكر اشتباه است. درونگراها هم
میتوانند به این مهارت مجهز شوند بدون اینكه نیاز به شیطنتهای
برونگراها داشته باشند. این اشتباه را نكنید كه چون درونگرا هستید،
ارتباط درست را بلد نیستید و قرار هم نیست كه یاد بگیرید.
كل مهارت
ارتباطی در یك جمله خلاصه میشود: شما اگر میخواهید منظورتان را به كسی
برسانید، به درستی این كار را انجام دهید. تمام! حال اگر درونگرا باشید
ممكن است با آرامش بیشتری منظورتان را برسانید، برونگرا هم كه باشید ممكن
است با حرف زدن بیشتری منظورتان را برسانید؛ پس مهم انتقال پیام است.
دانستن این مهارت برای یك انتخاب و یك ارتباط درست بسیار لازم است. فرضا
آدمها سمعی، بصری یا لمسی هستند. اگر بدانید طرف مقابل شما كدام یك از این
موارد است ارتباط به شكلی صحیحتر صورت میگیرد. مثل این است كه با یك
چینی به اصرار بخواهید فارسی یا انگلیسی صحبتکنید باید با زبان خودش با
او صحبت كنید. تازه اصرار به انگلیسی صحبت کردن هم شاید اشتباه باشد.
با خودت چند – چندی؟!
وقتی
شما در رابطهای عاطفی هستید، داشتن مهارت انتخاب بسیار به شما كمك
میكند. مهارت انتخاب یعنی تبدیل کردن رابطه عاطفی به سطح بالاتر یعنی
همسری و این فرایند نیاز به مدیریت دارد. در یک رابطه مسلما یك مقدار
انحصارطلبی دوجانبه هم وجود دارد. بعد شناخت حاصل میشود و به نقطهای
میرسید كه ترجیح میدهید این ارتباط به شكلی پایدارتر ادامه پیدا كند؛
یعنی از فرآیند یك ارتباط دوستی ساده خارج میشوید.
در مهارت
انتخاب شما قبل از اینكه كسی را انتخاب كنید باید ببینید با خودتان چند –
چند هستید! یعنی خودتان در كدام ایستگاه زندگی ایستادهاید. تصمیمتان برای
ادامه زندگی چیست؟ مثلا میخواهید زیر ۳۰ سالگی بچهدار شوید یا نه؟ پس
باید فلسفه ازدواج داشته باشید. بعد در راستای آن فلسفه، به این فكر كنید
كه چه كسی به افق ذهنی شما نزدیكتر است. خیلیها آدمهای خوبی هستند،
دوستهای خوبی هم هستند اما مناسب ازدواج نیستند. بله، دردناك است! برای یك
انتخاب درست این موارد را در نظر بگیرید:
– یك چرایی برای خودتان تعریف كنید. اینكه چرا میخواهید ازدواج كنید؟
– ویژگیهای شخصیتی خودتان را بشناسید.
– درنهایت فلسفه ازدواج خودتان را كه با فلسفه ازدواج فرد دیگری متفاوت است را بدانید.
ملاک های من چه باشند؟
اگر كسی انتخاب خوبی كرده و میخواهد آن را به ازدواج تبدیل كند، باید چند نكته مهم را بداند:
– لازم است از نظر شما آن فرد مطلوبیت فیزیکی و جنسی در یك حد متوسط رو به بالا برایتان داشته باشد.
–
مطلوبیت دلی و هیجانی هم مهم است. البته لازم نیست الزاما عاشق همه وجناتش
باشید و چه بهتر هم كه نباشید؛ چون اگر عاشق باشید شاید به شناخت درستی از
ویژگیهای شخصیتی او نرسید.
-شرایط مالیتان بهتر است با هم
متناسب باشد. اگر هم یك طرف از نظر مالی بالاتر است، باید هر دو طرف جنبه
زندگی با فردی متفاوت از نظر فرهنگ اقتصادی را داشته باشند. سبك خرج
كردنتان باید با هم هماهنگ باشد.
– سبك دینداریتان باید به هم
بخورد و شبیه هم به زندگی و خدا و پیغمبر بنگرید، اگر شریعت برای یکی از
شما خیلی مهم است برای دیگری نیز مهم باشد یا اگر یکی اهل مطالعات دینی
است، به نظر دیگری مضحک نیاید.اگر شما اهل روزه و نماز هستید، این موضوع
برای همسرتان با ارزش باشد.
– احتمالا همه میدانیم که تشابه خانوادهها بسیار بسیار مهم است و عملا با انتخاب یک نفر، خانواده او را نیز برمیگزینیم
ازدواج خوب خریدنی نیست، بلكه ساختنی است
چرا
میگویم خانواده بسیار مهم است؟ به این خاطر كه هرقدر هم كه دو نفر همدیگر
را دوست داشته باشند به هر حال قرار است وارد یك خانواده جدید شوند. ما
معتقدیم و آمارهای خوبی داریم که نامزدی كوتاه مدت مناسب است، چون جایی
برای بازگشت وجود دارد. البته اگر خانواده ایرانی این قضیه را بپذیرد،
بنابراین خانواده مهم است، اما وسواسی هم به این موضوع نگاه نكنید. حداقل
اینكه باید احترام شما در آن خانواده محفوظ باشد. اگر به عنوان عروس وارد
خانوادهای میشوید، باید حواستان به عروسهای بزرگتر باشد.
اگر
هم داماد هستید حواستان به دامادهای قبلی باشد. مثلا اگر عروس سوم یك
خانواده هستید، نباید برای عروسهای قبلی خانواده شاخبازی در بیاورید.
درنهایت اینكه ازدواج تمام لوازم یك قرارداد اجتماعی را دارد. یعنی اگر یك
اشتباه كنید، باید تاوانش را هم پس بدهید. این قرارداد، رابطه زناشویی امن،
رابطه صمیمی خوب و تعهد به همراه دارد. ازدواج خریدنی نیست، بلكه كاملا
ساختنی است. هوش زیادی هم نمیخواهد؛ تنها رفتاری عاقلانه میطلبد. شباهت
سبك زندگی خانوادهها معیار مناسبی برای محك زدن خانواده فردی است كه
انتخاب شماست؛ هر چه شباهتها بیشتر، بهتر.
نگذارید هیچ حسرتی در زندگیتان باقی بماند
به
خودتان اجازه ندهید كه هیچ حسرتی در زندگیتان باقی بماند. اگر از فردی
خوشتان آمده كه خیلی هم با او صمیمی نیستید، چه كار باید بكنید؟ یك موضوع
مشترك پیدا كنید. در رابطه با آن موضوع مشخص با فرد به صورت مستقیم صحبت
كنید. چهار مورد جالب و مثبت فرد را به او یادآوری كنید و بعد از او
فاصله بگیرد. یك راه ارتباطی هم با او داشته باشید.
حالا رفتار آن
فرد تعیین میكند كه شما چقدر برایش جدی هستید. مثلا در محل كار از فردی
خوشتان آمده، بروید به او بگویید هیچ كس به اندازه شما نمیفهمد مدیریت
استراتژیك یعنی چه، یا مثلا اینكه خیلی دوست دارم چهار چیز جدید از شما در
زندگی یاد بگیرم، بعد منتظر عكسالعمل از جانب او باشید. مهم این است كه
دختر نشان دهد آن پسر چقدر برایش خاص است. اما اگر پسر نفهمید كلا باید آن
پسر را كنار گذاشت.
ارزشها را تا چه اندازه چك كنید؟
یك
سری كلیات را باید در نظر بگیرید. سطح احترام، قوانین اجتماعی، خانواده،
بهداشت شخصی، معاشرت و… بخش كمی از این ارزشها را عیان میكند. در
ازدواج قرار نیست دو نفر درست مثل هم فكر كنند. اگر شما متفاوت از
انتخابتان فكر میكنید این تفاوت باید برای او قابل احترام باشد، یعنی
باید موضوعی باشد كه بتوانید هضماش كنید و با هم دچار چالشهای اعصاب
خردكن نشوید. در نهایت اینكه با كسی باید ازدواج كرد كه بتوان با او به
سازگاری رسید. شاید گفتن این جمله كمی سخت باشد، اما شما گاهی باید انتخاب
كنید كه با یك آدم متوسط ازدواج كنید یا مجرد بمانید.
یك ارتباط خوب را چطور به ازدواج ختم كنید؟
باید
ارزشهای آن طرف را به خودش و ارزشهای خودتان را به او یادآوری كنید.
درست مثل یك مذاكره. به طرف مقابلتان ویژگیهای خوب رابطه را یادآوری
كنید. البته باید رابطه خیلی شفاف باشد كه بشود در مورد این مسائل صحبت
كرد. بعد به این فرد بگویید كه ببین سه سال دیگر بس است، بیا كمی جدیتر
فكر كنیم. اما اگر پاسخ طرف مقابل این بود كه شما و این رابطه خیلی خوب است
اما من فعلا قصد ازدواج ندارم، این فرد را كنار بگذارید تا موقعیتهای
بعدی را از دست ندهید. خیلی وقتها باید كسی را كه دوست دارید برای رسیدن
به اهدافی بزرگتر كنار بگذارید.
به این دلایل خواستگار شما راست نمی گوید
از قدیم الایام یکی از مسئله های بزرگ جوانان این بود که چطور می تواند در
همان جلسات محدود آشنایی قبل از ازدواج، به شناخت کافی رسید و به حرف های
طرف مقابل اعتماد کرد. خب، ظاهرا این روزها علم به قدر کافی پیشرفت کرده
است که به ما در کشف دروغ طرف مقابل کمک کند اگرچه همیشه فرض ما آن است که
او راست می گوید؛ مگر اینکه خلافش ثابت شود.
اینجاست که تکنیک های
کشف پنهان کاری به کمک می آیند؛ البته اغلب اوقات کشف دروغ زیاد هم کار
سختی نیست. در این نوشتار نشانه هایی را می خوانید که اگر مکررا دیده شوند،
باید در باور آنچه می شنوید، بیشتر تامل کنید.
1- ناهماهنگی
ما
انسان ها می توانیم زبانمان را وادار به دروغ گویی کنیم، اما بدنمان را
نه؛ چون وقتی دروغ می گوییم، بدنمان با گفته هایمان هماهنگ نمی شود. درواقع
بدن ما همیشه راست می گوید؛ مثلا وقتی کسی بخواهد به دروغ به چیزی پاسخ
مثبت بدهد، ممکن است سرش هم زمان کمی به عقب برود که این حرکت به معنی
«خیر» است.
درحقیقت
مغز ما طوری طراحی شده است که تمام واکنش های طبیعی بدن را با هم هماهنگ
می کند؛ مثلا اگر کسی به شما گفت که «از دیدنت خیلی خوشحالم»، اما لحظه ای
اخم هایش درهم رفت یا بر روی بینی اش چین افتاد، بدانید راست نمی گوید و یا
اگر کسی نگاه معنی داری به شما کرد، مجبور نیستید حرفش را باور کنید!
یادتان باشد به چشمتان بیشتر از گوشتان اطمینان کنید؛ چون زبان بدن
ناخودآگاه اما کلام، خودآگاه است.
همچنین، این ناهماهنگی را می
توان میان گفته های خود فرد در زمان های مختلف یا صحبت های او با دیگران،
مثلا خانواده اش، مشاهده کرد. حتما شنیده اید که می گویند دروغ گو کم
حافظه است؛ چون فردی که راستش را نمی گوید، مسلما داستانی را از خودش سر هم
می کند که ممکن است بعضی قسمت هایش با هم جور نباشند؛ مثلا هیچ کس نمی
تواند هر روز عصر به باشگاه ورزشی برود؛ در حالی که ساعت کاری اش 8 تا 21
است!
2- آسمان ریسمان بافتن
وقتی
کسی در برابر پرسش های حساس شما از پاسخ های رک و صریح طفره می رود، اجازه
دارید به حرفش شک کنید. طفره رفتن می تواند به شکل جواب دادن سوال با
سوالی دیگر باشد؛ مثلا در جواب سوال «شما سیگار می کشید؟» می گوید: «این چه
سوالی است؟!» یا مثلا در جواب «آیا شما اهل عبادت هستید؟»، می گوید: «چه
سوال خوبی پرسیدی! بگذار برایت داستانی را تعریف کنم…». فلسفه بافی هم
نوعی طفره رفتن است.
شما فقط یک سوال پرسیدید و او نیم ساعت از این
در و آن در می گوید. دست خودش نیست، او می خواهد موضوع اصلی را بپوشاند و
ناخواسته آن قدر پرحرفی می کند که موضوع بین حرف ها گم شود. جواب های دروغ
معمولا بسیار طولانی تر از حد طبیعی است و در نهایت هم نمی فهمید بالاخره
پاسخ طرف مثبت بود یا منفی؛ مثلا وقتی از طرف مقابلتان درباره وابستگی او
به والدینش سوال می کنید و او از مزایای عدم وابستگی می گوید، محترمانه
حرفش را قطع کنید، دوباره سوالتان را مطرح کنید و از او جواب مستقیم
بخواهید؛ برای مثال بگویید: «فکر کنم منظورم را درست بیان نکردم. منظورم
این بود که…»
3- اضطراب و واکنش غیرعادی
اضطراب
نشانه های زیادی دارد. اگرچه این مورد در جلسه آشنایی کاملا طبیعی است،
اما وقتی علائم اضطراب فقط زمانی بروز می کند که شما موضوع حساسی را پیش می
کشید، خوب چشم و گوشتان را باز کنید. یادتان باشد دروغ گویی با پنهان کاری
برای هیچ کس آسان نیست و او هرقدر بخواهد این نشانه ها را پنهان کند، قادر
نیست علائم ناخودآگاه نظیر عرق کردن، سرخ شدن یا پریدن رنگ چهره، خشک کردن
عرق بالای ابرو قبل از شروع و حین صحبت و… را از نظرها دور کند.
برای
فهمیدن این موضوع می توانید بحث و موضوع حساس را به درازا بکشانید و علائم
اضطراب و واکنش های جانبی دیگر را بررسی کنید. ممکن است یک پرسش خاص فرد
را دچار چنان اضطرابی کند که او دچار خشکی گلو شده و مجبور شود مرتبا آب
دهانش را قورت دهد، زیادی لب هایش را زبان بزند و یا دستانش را به هم
بمالد.
واکنش شدید هیجانی هم از جمله نشانه های عدم صداقت است؛ مثلا
وقتی شما می پرسید «شما قبلا ازدواج نکرده اید؟» و او ناگهان از جا می پرد
و با خشم و اعتراض می گوید: «واقعا در مورد من چه فکری کرده اید؟» و بعد
شما را به بی ملاحظگی و بی احترامی متهم می کند، بدانید که حتما مسئله ای
را پنهان می کند؛ چون می داند که موضوع اصلی تحقیقات محلی پیدا شده است؛ در
حالی که شخص صادق از سوال شما فقط می رنجد؛ چرا که به هر حال مطرح کردن
این پرسش به این شکل کار جالبی نیست!
4- پنهان شدن
پشت
راست، سربالا، نگاه مستقیم و حالت بدن باز و راحت از نشانه های صداقت است؛
بنابراین اگر خواستگار شما طوری نشسته است که احساس می کنید می خواهد در
زمین فرو برود، یعنی حالت بدنش کاملا بسته، دست ها به بدن چپسبیده، پاها
قلاب شده، پشت خمیده و سر پایین است، احتمالا یا دارد از خجالت آب می شود
یا دروغ می گوید، البته خجالت تا حدی طبیعی است اما برای کشف بی صداقتی طرف
مقابل نیاز به نشانه های بیشتری دارید: فرد دروغ گو شاید ناخودآگاه موانعی
را بین خود و شما بگذارد؛ مثلا گوشی، خودکار، کتاب، ظرف میوه یا هر چیز
دیگری که دم دستش باشد؛ چرا که این حفاظ نمادین به او احساس امنیت بیشتری
می دهد.
اگر می خواهید صداقت یا بی صداقتی او را بفهمید، موانع را
بردارید. با او رودررو شوید و واکنش هایش را زیرنظر بگیرید. کف دست مورد
دیگری است که می تواند برای شما نشانه صداقت باشد؛ زیرا شما هرگز کف دست
فردی را که در حال دروغ گفتن است، نمی بینید. اگر به محض پرسیدن سوالی، دست
های شخص به پشت برگردد یا در جیب یا در پشتش پنهان شود، بدانید این همان
لحظه حساسی است که شاید سرنوشتتان را عوض کند. یکی از نشانه های فرد دروغ
گو، پایین رفتن لحن صداست. او عادی حرف می زند، اما در یکی دو جمله خاص
صدایش انگار از ته گلو در می آید؛ نگته را گرفتید؟ ما انسان ها به ندرت می
توانیم با صدای بلند و اعتماد به نفس بالا دروغ ببافیم.