گزیده ای از پژوهش های شماره 56 مقطع دیپلم و بالاتر:دین و دنیا
دین و دنیا
انسان در این دنیا همچون مسافری است که باید راهی را بپیماید تا به منزل و مقصد خود
که همان آخرت است، برسد، از این رو شارع مقدس هم در باره مقصد او سخن گفته و هم در
باره مسیر و وسایل این سفر صحبت کرده و مشکلات آن را بیان نموده است. به همین دلیل
قرآن می فرماید: (ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة وقنا عذاب النار;1 ای
پروردگار ما! ما را هم در دنیا خیری بخش و هم در آخرت، و ما را از عذاب آتش محفوظ
دار. )
همان طور که می دانیم، هیچ عملی از اعمال م، در زندگی این دنیا خارج از محدوده دین
نیست، تمام امور دنیوی مثل صنعت، علم، حکومت، سیاست و غیر آن، در قلمرو دین هستند و
در باره هر یک از آنها قانون و حکم شرعی وجود دارد.
طرفداران نظریه جدایی دین از دنیا بر این باورند که اموری مثل پرستش، توکل، دعا و
نماز، اموری اخروی، و اموری مثل خوراک، پوشاک، حکومت و سیاست، دنیوی هستند. به نظر
آنها دین تنها در مورد مسائل مربوط به آخرت و ماورای طبیعت سخن گفته و هرگز به امور
دنیوی نپرداخته است; اما از دیدگاه اسلام، هر عملی در دنیا در عین حال که دنیوی
است، اخروی نیز هست. عملی که در نگاه سکولاریست ها کاملاً اخروی است، در نگاه اسلام
به دلایل زیادی از جمله نیت غیر سالم مانند ریا و تظاهر، می تواند امری دنیوی و
فاقد ارزش باشد. از طرف دیگر هر عملی که ظاهراً دنیوی است; مثل زراعت، حکومت، خواب
و خوراک، از نظر اسلام حکم شرعی دارد و می تواند کاملاً اخروی باشد.
طاهره سادات خاتمی
شماره اشتراک 5962، از تهران
جایگاه دنیا در دین
عدم درک مفهوم دنیا و تلقی نادرست از آن در اعصار گوناگون، انسان ها را به سوی
افراط و تفریط سوق داده است; بعضی فقط دنیا را برگزیده اند و بعضی تارک دنیا شده و
رهبانیت را پیش گرفته اند.
(دنیا) جلوه ای از قدرت لا یزال خداوند حکیم است و جز زیبایی و نیکویی در آن یافت
نمی شود. امامان و حتی انبیای الهی نیز از برکات دنیا بهره می بردند و از آنچه
خداوند سبحان برای ایشان حلال دانسته بود، استفاده می کردند. امام صادق(ع) فرموده
اند: هیچ خیری نیست در کسی که دوست ندارد از راه حلال مال جمع کند تا به کمک آن
آبروی خود را حفظ کند و بدهی خود را بپردازد و به خویشان خود رسیدگی نماید.2
پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) نیز در این باره می فرماید: (بهترین شما کسی است که نه
دنیای خود را برای آخرت خود واگذارد و نه آخرت خویش را برای دنیا واگذارد تا از هر
دو بهره گیرد که دنیا وسیله رسیدن به آخرت است، و سربار مردم نباشید). 3 نکته مهم
در زندگی اولیای الهی این است که هیچ گاه از مسیر دین خارج نمی شوند و همواره در
صدد جلب رضایت پروردگارند. بر این اساس اعمال آنها نوعی عبادت و اطاعت خداوند بزرگ
است.
شیخ مفید از قول امام صادق (ع) نقل کرده است که محمد بن منکدر گفت: (در ساعتی بس
گرم به یکی از نواحی مدینه بیرون شدم و محمد بن علی، امام باقر(ع)را ملاقات کردم و
آن حضرت بر دوش دو غلام سیاه خود تکیه کرده و می آمد. با خویشتن گفتم: شیخی از شیوخ
در این ساعت و چنین حالت در طلب دنیا بیرون شده است، گواه باش که من او را موعظه
خواهم کرد.
پس به آن حضرت سلام کردم، نفس زنان و عرق ریزان سلام مرا پاسخ دادند. گفتم: خوب است
شیخی از اشیاخ قریش با چنین حالت در طلب دنیا باشد؟ اگر مرگ بیاید و تو بر این حال
باشی، کار چگونه کنی؟
آن حضرت دست از دوش غلامان برداشت و تکیه کرد و فرمود: به خدا سوگند، اگر بیاید مرگ
و من در این حال باشم، آمده است مرگ در حالتی که من در طاعتی از طاعات خدا بوده ام
که باز داشته ام خود را از حاجت به تو و مردم، و من وقتی از آمدن مرگ ترسانم که فرا
رسد مرا در حالتی که در معصیتی از معاصی الهی بوده باشم. محمد بن منکدر می گوید:
یَرْحَمَکَ الله! من خواستم تو را موعظه کنم، تو مرا موعظه فرمودی.)4
ظاهر شهبازیان
شماره اشتراک 2123، از ایوان غرب
هدف ابتدایی و زندگی جاوید
گر چه پرداختن به مسائل معنوی و اخروی، جزو مهمترین و اصلی ترین هدف های دین است،
اما رسیدن به این هدف و تحقق آن در جامعه انسانی، هرگز بدون توجه به امور دنیوی و
حل مشکلات مادی و جسمی بشر میسر نیست. اساساً همان طور که تفکیک جسم از روح و توجه
یک سویه به یکی و غفلت از دیگری، به مثابه نادیده گرفتن بخشی از حقیقت وجودی انسان
است، در برنامه ریزی برای پاسخ گویی به نیازهای انسان نیز اگر تمام توجه به یک بعد
انسان باشد و از بعد دیگرش غفلت شود، به طور حتم آن برنامه به سرانجام نخواهد رسید.
بر این اساس قرآن کریم توجه به دنیا و آخرت و تأمین خواسته ها و نیازهای مادی و
معنوی را توأماً از مؤمنان خواستار شده است: (در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را
طلب کن; ولی بهره ات را از دنیا فراموش مکن. )5
از آیه فوق چنین برمی آید که اگر چه تلاش در راه تحصیل زندگی جاوید باید هدف برتر و
مهم تر در زندگی انسان باشد، ولی این اهم نباید به قیمت نادیده گرفتن زندگی دنیوی
به عنوان هدف ابتدایی و مهم به دست آید. حضرت امام حسن(ع) به زیبایی، آمیختگی دنیا
و آخرت را بیان فرموده است: (برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه در آن زندگی
خواهی کرد و برای آخرتت به گونه ای رفتار کن که گویا فردا خواهی مرد. )6
حامد حاتمی
شماره اشتراک 10309، از اسلام آباد غرب
چهره پسندیده دنیا
در دین مبین اسلام، چهره دنیا همیشه زشت معرفی نشده است، بلکه سیمایی ارزشی و
ستودنی نیز دارد; دنیا مجموعه ای از اشیا و امکانات است که نیازمندی های انسان را
تأمین کرده، موجبات تحقق اهداف و بهره مندی او را فراهم می کند. زمانی دنیا ناپسند
است که انسان از راه حرام به خوش گذرانی و لذت جویی بپردازد و یا بیش از حد نیاز از
حلال آن استفاده نماید; یعنی اسراف و تبذیر کند. آیات قرآن در موارد متعددی به دنیا
دوستی و جزا و عذاب آن اشاره کرده است.
با توجه به روایات فراوانی که در زمینه نکوهش دنیا و بیان آثار بد آن در دنیا و
آخرت وارد شده است، این مطلب به ذهن خطور می کند که دنیا همواره در احکام و اخلاق،
موضوعی نکوهیده است، اما باید توجه داشت که لذات دنیایی همیشه بد نیست; بلکه می
تواند بازدهی مطلوب نیز داشته باشد. بنابر این، دنیای مطلوب عبارت است از بهره مندی
و لذت بردن به حد ضرورت از دنی، مضاف بر این که استفاده ز امکانات دنیوی، لازمه
بقای بندگی پروردگار، انجام اعمال صالح و در حقیقت به دست آوردن آخرت است; به عبارت
دیگر دنیا وسیله ای برای رسیدن به آخرت است.
حبیب الله حیدری
شماره اشتراک 3007، از مازندران، محمودآباد
رابطه دین و دنیا
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) رابطه دین و دنیا را از چند منظر بیان می کند:
الف) جاودانگی دین: ایشان می نویسد: (دین، جاودانی است و جاودانگی پدیده ها را
تضمین می کند، همیشگی است، به خاطر این که جزیی از نهاد فطری بشر است، به لحاظ این
که خواسته ها و حوایج بشری را تأمین می کند، دارای مقامی است که جانشینی ندارد و
هیچ چیز دیگر نمی تواند جایش را بگیرد. )7
ب) دین، اساس اجتماع: وی در باره پیوستگی دین و دنیا می گوید: (رکن اساسی در
اجتماعات بشری، اخلاق است و قانون. اجتماع، قانون و اخلاق می خواهد و پشتوانه قانون
و اخلاق هم فقط و فقط، دین است. )8
ج) دین، پشتوانه سعادت: یکی از شرایط زندگی اجتماعی انسان این است که با عواملی که
او را احاطه کرده است، هماهنگ و سازگار باشد، زیرا هدف غایی زندگی اجتماعی، فرد و
منافع فردی نیست; بلکه هدف اصلیِ یک زندگی اجتماعی، اموری هستند که بقا و دوام جمع
را تضمین می کنند. این جاست که ضرورت و اهمیت دین نمایان می شود. شهید مطهری(ره) می
فرماید: (دین در هر دو مقام، لازم و ضروری است; هم برای سازگار ساختن محیط اجتماعی
با زندگی فرد ; یعنی ایجاد عدالت اجتماعی و سازمان متوافق با مصالح عموم، و هم در
ایجاد توافق و انطباق در روحیه فرد با مصالح عالیه اجتماع. )9
زهرا حجتی
شماره اشتراک 2607، از نجف آباد
علل پیدایش اندیشه سکولاریستی
در مورد علل پیدایش اندیشه عدم ارتباط دین و دنیا یا واژه (سکولاریسم) باید بگوییم
که آیین مسیحیت در زمینه مسائل اجتماعی، حقوقی و سیاسی، قوانین روشنی ندارد. در
حقیقت آنچه در دوران حاکمیتِ کشیشان و کلیسا مورد استناد بود، قوانین بشری و مبتنی
بر یک سری علوم قدیم بود که تحقیقات دانشمندان علمی جدید، یا نارسایی آنها را ثابت
کرده، یا اعتبار آنها را مشکوک دانسته است. مسئله مهم تر، نارسایی آنها را ثابت
کرده، یا اعتبار آنها را مشکوک دانسته است. مسئله مهم تر، نارسایی مفاهیم دینی و
الهی کلیسا بود که یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا در باره خدا ارائه می کرد که
اصلاً با حقیقت وفق نمی داد و طبعاً افراد تحصیل کرده و فهمیده را نه تنها قانع نمی
کرد، بلکه متنفر هم می ساخت و آنان را بر ضد مکتب الهی و مفاهیم دینی بر می انگیخت.
همچنین رفتار خشن و غیر انسانی کشیشان در دوران حاکمیت کلیسا با مردم و به خصوص
علما و دانشمندان، موجبات گرایش جهان مسیحی و غیر مسیحی را به دنیاگرایی و بی دینی
و مادی گرایی فراهم می کرد. این رفتارهای غیر انسانی و عاملِ مهم رنسانس علمی و
صنعتی و رواج تمدن ماشینی و زرق و برق زندگی مادی، روی گردانی مردم را از حقایق
دینی باعث گردید.
خاستگاه اولیه اندیشه سکولاریستی، غرب و مسیحیت بوده است و جزو فرهنگ وارداتی از
غرب به جوامع شرقی و از جمله ایران اسلامی به حساب می آید.10
حسن میرزایی
شماره اشتراک، 2774، از گیلان، شفت
مفهوم سکولاریسم
ییکی از اندیشمندان غربی در باره مفهوم (سکولاریسم) می نویسد:
(اگر بخواهیم جدا انگاری دین و دنیا را به اجمال تعریف کنیم، می توانیم بگوییم:
فرایندی است که طی آن، وجدان دینی، فعالیت های دینی و نهادهای دینی، اعتبار و اهمیت
اجتماعی خود را از دست می دهند و این بدان [معنا] است که دین در عملکرد نظام
اجتماعی به حاشیه رانده می شود و کارکردهای اساسی در عملکرد جامعه با خارج شدن از
زیر نفوذ نظارت عواملی که اختصاصاً به امر ماورای طبیعی عنایت دارند، عقلانی می
گردد….
جدا انگاری دین و دنی، مفهومی غربی است که اساساً فرایندی را که به خصوص به
بارزترین وجهی در طول قرن جاری در غرب رخ داده است، توصیف می کند. )11
فاضل ملکوتی خواه
شماره اشتراک 8549، از اصفهان، کوهپایه
نقد استاد مطهری(ره) از سکولاریزم
در باور استاد، اسلام هرگز جدایی دین از سیاست و دوگانگی دنیا و آخرت را نمی پذیرد
و خاستگاه این اندیشه را نه جهان اسلام که در غرب می بیند. او می گوید:
(ما با این نغمه که اسلام خوب است، اما به شرط این که محدود به مساجد و معابد باشد
و به اجتماع [دنیا] کاری نداشته باشد، از حدود نیم قرن است که آشناییم; این نغمه از
ماورای کشورهای اسلامی بلند شده و در همه کشورهای اسلامی تبلیغ شده است. )12
در حقیقت، اندیشه سکولاریزم برآمده از تجربه ناکام کلیسای مسیحی در اداره جامعه است
و تجربه دین مسیح و مسیحیان به هیچ روی نمی تواند برای جهان اسلام، الگو قرار گیرد.
کسی که فرهنگ جامع اسلام را به درستی بشناسد، در می یابد که دین و دنی، چونان روح
و جسم، در آموزه های این دین به هم آمیخته اند.
(همه جانبگی از جمله امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر است و به تعبیر درست تر، از
جمله ویژگی های صورتِ کامل و جامع دین خدا نسبت به صورت های ابتدایی، جامعیّت و همه
جانبگی است. منابع چهارگانه اسلامی که کافی است تا علمای امت، نظر اسلام را در باره
هر موضوعی کشف کنند; علمای اسلام هیچ موضوعی را به عنوان این که بلا تکلیف است،
تلقی نمی کنند. )13
کارآمدی دین در عصر حاضر
عصر جدید، دوران آزمون کارآمدی دین در اداره جامعه است. رویارویی جهان اسلام با
مسائلِ جدیدِ خرد و کلان، در عرصه های مختلف حیات بشری، دین داران درد آگاه را به
چاره جویی و ارائه ساز و کاری برای کارآمدی و حضور جدی دین در دنیای امروز دعوت می
کند.
برگزاری مجامع بین الملل، منطقه ای و کشوری با موضوعات (اقتصاد اسلامی)، (اسلام و
حقوق بشر)، (فقه و مسائل جدید پزشکی)، و به ویژه کنگره (فقه و زمان و مکان) و
همایش( اسلام و جهانی شدن) همگی از این درد آشنایی و مشکل گشایی و تدبیر دین
مدارانه خبر می دهند.
قرار گرفتن موضوع (دین و دنیا) در سرفصل مباحث کلامی جدید و (فلسفه دین) در مؤسسات
آموزشی و پژوهشی، نشان دهنده نهادینه شدن این مسئله در کانونِ دغدغه های دین باوران
روزگار ماست. در یک تحلیل دقیق، بسیاری از مسائل مهم کلامی همچون (هدف دین)، (قلمرو
دین)، (انتظار بشر از دین)، (دین و توسعه)، (دین و فرهنگ)، (علم و دین) و… ، یا به
حل و پاسخ گویی بدین مسئله وابسته اند و یا این که ارتباط جدّی و تأثیر گذاری
دارند. نشر مجلات انتقادی چون (نقد و نظر)، (قبسات)، (کتاب نقد) و اختصاص دادن اکثر
شماره های آن به موضوع (دین و دنیا)، ادبیات علمی و مترقّیِ کلامی (دین و دنیا) را
بارور ساخته است.
مرضیه صفاری
شماره اشتراک 1547، از مشهد
علل گرایش به مادی گری
گرویدن بعضی از دانشمندان به ماتریالیسم مادی گری، موضوعی طبیعی نبوده و علل زیادی
دارد; از جمله:
1 ـ معرفی غلط خدا و مفاهیم دینی از سوی کلیسا: خدایی که کلیسا معرفی می کرد
توانایی هیچ کاری را نداشت، حتی ضعیف ترین موجود را هم نمی توانست خلق کند.
2 ـ عکس العمل در برابر خشونت های کلیسا: کلیسا با بیان این که مفاهیم الهی
نارساست، سبب گرایش بعضی از دانشمندان به انکار دین و مادی گری گردید. ضمن آن که
کلیسا در دو جهت دیگر نیز خطا کرد: یکی این که پاره ای از معتقدات علمی بشری، موروث
از فلاسفه پیشین و علمای کلام مسیحی، را در ردیف اصول مذهبی قرار داد و مخالفت با
آنها را موجب ارتداد دانست، و دیگر این که حاضر نبود صرفاً به ظهور ارتداد اکتفا
کند و هر کس را که ثابت می شد مرتد است، از جامعه مسیحیت طرد می کرد; این بود که
دانشمندان و محققان جرأت نداشتند بر خلاف آنچه کلیسا آن را علم می داند بیندیشند.
3 ـ سنجش بر مبنای علوم طبیعی: بعضی از دانشمندان هر چیزی را در قالب ماده می
نگریستند و تصور چیزی را که زمان و مکان اشغال نکند، عملاً غیر ممکن می دانستند.
4 ـ غرور بی جا: جمعی از مادیون تصور می کردند همه چیز را فهمیده اند و هیچ چیز
برایشان مجهول نیست و هر حادثه ای علت مادی دارد. اینان بر این باور بودند که برای
معمای هستی احتیاجی به اعتقاد به خدا نیست.
5 ـ عدم آگاهی از وضع مذاهب و عقاید صحیح: غالب دانشمندان از مذاهب، اطلاع دقیقی
نداشتند و آنها که مطلع بودند متأسفانه گاهی مسائل را وارونه جلوه می دادند.
مقاله برگزیده مقطع دبیرستان:وفای به عهد
عهد در لغت، به معنای نگه داری و مراعات پی در پی شیء، شناختن امری، حفظ کردن،
پیمان بستن، میثاق، سوگند و نیز به معنای زمان و روزگار1 آمده است. پیمان نیز به
معنای شرط، عهد، قرارداد و قول و قراری است که کسی با کس دیگر بگذارد که بر طبق آن
عمل کند.2
(وفای به عهد، به معنای به جا آوردن عهد و پیمان، نگه داری عهد و پیمان و همچنین به
معنای پایداری در دوستی نیز می باشد.
اهمیت وفای به عهد از دیدگاه عقل و نقل
احترام به پیمان و لزوم عمل به آن، ریشه فطری دارد و هر انسانی آن را در نخستین
مدرسه تربیت، یعنی فطرت و سرشت انسانی می آموزد و از آن الهام می گیرد. کودکان در
آغاز زندگی با سرشت پاک خود، عمل به پیمان را لازم می دانند و پیمان شکنی را نکوهش
می کنند و از پیمان های پوچ و توخالی برخی پدران و مادران ناراحت می شوند. این
احساس مادامی که دستی از عالم خارج آنان را از راه راست فطرت منحرف نکند و یا از
راه چشم و گوش، خلاف مقتضای فطرت وارد فضای فکر آنان نشود، در نهاد کودکان باقی می
ماند. به دلیل فطری بودن این اصل در جامعه اسلامی، نقض عهد و پیمان از رذایل بزرگ
اخلاقی شمرده می شود. می توان گفت مهم ترین سرمایه یک جامعه، اعتماد متقابل افراد
به یکدیگر است. اصولاً آنچه جامعه را از صورت آحادِ پراکنده بیرون می آورد و همچون
رشته های زنجیر به هم پیوند می دهد، همین اصل اعتماد متقابل است که پشتوانه فعالیت
های هماهنگ اجتماعی و همکاری در سطح وسیع می باشد.
اگر عهد و پیمان ها در هر جامعه ای رعایت شود، امنیت و ثبات آن را تضمین می کند و
بسیاری از احتیاط کاری ها را که مردم برای پیش گیری از پیمان شکنی به عمل می آورند،
زایل می کند.
تفاوت مهم اجتماع اسلامی با دیگر جوامع این است که برای اجتماعات دیگر، جز حفظ
منافع مادی زود گذر چیز دیگری مطرح نیست و لذا تا لحظه ای که عهد و پیمان به حال
آنان مفید باشد، با تمام قدرت در حفظ آن می کوشند; اما وقتی به سود آنها نباشد، به
بهانه های مختلف آن را نادیده می گیرند. ولی جامعه اسلامی هدفی جز نشر معنویت و
احیای اصول انسانی و گسترش محبت و دوستی ندارد و به همین دلیل به طور مکرر و گسترده
در آیات قرآن و در احادیث اسلامی بر این مسئله تأکید شده است.
پیامبر اکرم (ص) لزوم وفای به عهد را در همه شرایط به مسلمانان تأکید و توصیه می
کند. روایت زیر اهمیت این مسئله را بیشتر مشخص می کند: حذیفه از کسانی بود که در
جنگ بدر شرکت نکرد و از آن فیض بزرگ محروم گردید، خودش درباره این محرومیت می گوید:
من و رفیقم ابوالحسیل از مدینه خارج شدیم تا به پیغمبر اسلام و سپاه مسلمین
بپیوندیم. اتفاقاً به جمعی از کفار قریش برخوردیم. از ما پرسیدند: به سوی محمد می
روید؟ از ترس آنها و برای نجات از شرشان گفتیم: نه، ما به مدینه می رویم. آنها از
ما قول گرفتند که اگر آزادمان کنند، به یاری محمد(ص) نرویم و علیه آنها جنگ نکنیم.
ما هم این قول را دادیم و آزاد شدیم. از آن جا به حضور خاتم انبیا(ص) رسیدیم و
ماجرا را نقل کردیم و اجازه شرکت در جنگ را خواستیم. پیامبر فرمود: نه، شما با آنها
عهد و پیمان دارید و نباید نادیده بگیرید. شما بروید و به عهد و پیمان خود وفا
کنید، ما هم از خدا یاری می جوییم. )3
شواهد بسیاری در دست است که پیغمبر اکرم(ص) به وفای به عهد بسیار اهتمام داشت; از
آن جمله در صلح حدیبیه که بین آن حضرت و مشرکین مکه پیمانی بسته شد به این مضمون که
اگر کسی از پیروان رسول خدا به سوی قریش آمد، او را بپذیرد و هر کس از قریش به سوی
پیغمبر آمد، او را نپذیرد و رسول خدا همچنان بر پیمان خود استوار بود و کسی از
افراد قریش را در آن هنگام نمی پذیرفت. (ابو رافع می گوید: قریش مرا به نزد
پیامبر(ص) می فرستادند. هنگامی که آن حضرت را دیدم در دلم نور اسلام تابید. به آن
حضرت عرض کردم: یا رسول الله! من دیگر به سوی قریش بر نمی گردم. فرمود: من بر خلاف
عهد عمل نمی کنم و پیام آوران را نگه نمی دارم. تو به سوی آنان باز گرد و اگر دیدی
باز اسلام را می خواهی، از نو به سوی ما باز آی. )4
لفظ (عهد) با تمام مشتقات آن، 45 بار در قرآن آمده است. این کتاب آسمانی به صورت
های مختلف انسان ها را به رعایت عهد و پیمان دعوت می کند. برای نمونه به سه آیه
بسنده می کنیم:
1 ـ (او کلّما عاهدوا عهداً نبذه فریق منهم بل اکثرهم لا یؤمنون. )5
چرا بعضی از مردمان روی مهد
شکستند هر گونه پیمان و عهد
نه تنها که هستند پیمان شکن
که هرگز نگردند مؤمن به من
2 ـ (بلی من اوفی بعهده و اتّقی فان ّ اللّه یحب المتّقین. )6
به عهدش هر آن کس که سازد وفا
بترسد هم از خشم یکتا خدا
همانا خداوند خواهان اوست
که با متقین است الله دوست
3 ـ (الّذین یوفون بعهد اللّه و لا ینقضون المیثاق. )7
همین عاقلانند اهل وفا
به عهدی که بستند با کبریا
چو بستند پیمان دگر نشکنند
عمل بر فرامین پیمان کنند
اقسام عهد و پیمان
الف) عهد و پیمان با خدا: (این عهد از بزرگ ترین عهدهاست. در آیات زیادی لفظ (عهد)
به (الله) اضافه شده و به صورت (عهدالله) آمده است; از جمله در سوره رعد، آیه 20 ;
آل عمران، آیه 77; یس، آیه 60.
عهد با خد، پیوندی است بین خالق و مخلوق. پیمان است که ریشه در ذات دارد و انسان
را به یک منبع معنوی و بسیار آرامش دهنده وصل می کند. اگر انسان به این عهد مهم
وفادار باشد، به سایر عهدها نیز وفادار خواهد بود.
ب) پیمان با خود: این پیمان به طور مستقیم یا غیر مستقیم یکی از مشتقات عهد و
پیمانی است که انسان با خدا می بندد. انسان ها در طول زندگی بارها و بارها با خود
حرف می زنند. شاید این حرف ها نوعی عهد با اراده انسان باشد. وقتی انسان عزم خود را
جزم می کند تا کار خوبی انجام دهد و یا بندگی خدا کند، در وجود خود عهد می بندد و
تلقین می کند که حسنات را انجام دهد و از سیئات دوری کند.
ج) عهد و پیمان با خلق: این عهد نیز بسیار با اهمیت است و کوتاهی از آن، ضایع کردن
حقوق دیگران محسوب می شود. عهد و پیمان با خلق، خود دارای اقسامی است:
1 ـ پیمان زناشویی: وفای متقابل میان زن و مرد که اسلام دستورات زیادی در باره آن
صادر کرده است، باعث استحکام نظام خانواده می شود. وقتی خانواده مستحکم باشد،
اجتماع نیز به سلامتی و بقای خود ادامه می دهد.
2 ـ وفای به عهد در خانواده: وفای به عهد در قبال اعضای خانواده، بسیار مهم است.
اگر پدر و مادر به عهد خود وفادار نباشند، به روحیه فرزندان لطمه وارد می کنند و
آنها را به دروغ گویی سوق می دهند. پیشوایان اسلام در سخنان خود به تربیت صحیح
کودکان و آموزش اخلاق و رفتار اجتماعی به آنان در خانواده اشاره کرده اند. . پیامبر
اکرم (ص) می فرماید: (وقتی یکی از شما به فرزند کوچکی وعده دادید، حتماً به آن وفا
کنید). 8 امیر مؤمنان علی (ع)می فرماید: (شایسته نیست انسان به شوخی یا جدی دروغ
بگوید و شایسته نیست کسی به فرزند خود وعده ای بدهد و به آن وفا نکند. )9
3 ـ وفای به عهد در کارها: خوش قولی و خوش حسابی در کلیه معاملات و روابط حقوقی و
اقتصادی، موجب پیدایش ثبات و اطمینان و امنیت اقتصادی می شود.
4 ـ وفای به عهد یک ملت با ملت دیگر: اگر هر دو ملت مسلمان باشند، وفای به عهد در
میان آن دو، سبب ثبات و برادری و محبت می شود. اگر بین یک ملت مسلمان و ملت غیر
مسلمان دیگر باشد، وفای به آن، واجب و تا زمانی که از این پیمان ها زیان و اهانتی
متوجه اسلام و مسلمین نباشد، نمی توان آن را نادیده گرفت. و همان طور که گفته شد،
این نوع وفای به عهد یکی از امور بسیار مهمی بود که در صدر اسلام سبب شد گروه های
بسیاری آیین بزرگ الهی را پذیرا شوند.
آثار وفای به عهد در زندگی فردی
پای بندی به تعهدات، در سالم سازی محیط و تحکیم روابط دوستانه و به وجود آمدن جوّ
اعتماد و اطمینان بین دوستان بسیار تأثیر دارد. از طرفی عهد شکنی و عدم التزام به
تعهدات، بیشترین نقش را در ایجاد جوّ بدبینی و نفاق و پیدایش رخوت و سستی بین
دوستان ایفا می کند. حضرت علی(ع)می فرماید: (لا تعتمد علی مودّة من لا یوفّی
بعهده;10 بر دوستی کسی که به عهد خود وفا نمی کند، اعتماد مکن. )
شخصی که خوش قول است، منظم نیز هست و احساس مسئولیت بیشتری می کند و حتی برای عهد و
پیمان های ناچیز ارزش قائل می شود و نمی گذارد عدم انجام وظیفه، بر روی دوشش ایجاد
سنگینی کند و او را از رحمت خدا دور سازد.
آثار وفای به عهد در جامعه
(وفای به عهد و پیمان، موجب تحکیم روابط سیاسی و اجتماعی و اتحاد مسئولین و در
نتیجه، سالم سازی فضای سیاسی و اجتماعی جامعه می شود. پای بندی به عهد و پیمان، در
زندگی مردم و روابط داخلی و خارجی آنان تأثیر بسیار دارد و هر اندازه مردم بیشتر آن
را رعایت کنند، به یکدیگر اعتماد بیشتری پیدا می کنند و در نتیجه، بیشتر احساس
آرامش کرده و با خیال راحت تری به فعالیت می پردازند.
طبیعی است در کشوری که مردم وفای به عهد را وظیفه انسانی، اخلاقی و دینی خود بدانند
و در مراعات آن کوشا باشند، تعهدات مالی و قراردادهای اقتصای بر پایه اعتماد و
اطمینان کامل شکل می گیرد و باعث رشد اقتصادی آن کشور و مایه سعادت مردم آن می
گردد، زیرا بدهکار در وقت معیّن و مقرر بدهی خود را می پردازد و فروشنده نیز کالا
را برابر تعهدات خود تسلیم خریدار می کند و در نتیجه، چرخ اقتصاد به صورت منظم به
حرکت خود ادامه می دهد. )11
زیان های پیمان شکنی
اگر روزی عمل نیک وفای به عهد در انسان کم رنگ شود، ضربه شکننده ای بر شخصیت او
وارد می گردد. چنین فردی در هر عرصه و صحنه ای که پا بگذارد، جز بی اعتمادی و بی
توجهی چیز دیگری باقی نخواهد گذاشت و در همه جا انگشت نما خواهد شد. علاوه بر این،
انسانی که عهد و پیمانش را می شکند، اعتماد را در اجتماع کاهش می دهد و در نتیجه،
زندگی را بر دیگران سخت و دشوار می کند. همچنین فعالیت های انسانی دچار خلل می گردد
و امرار معاش، پیشرفت صنعت و… تحت تأثیر قرار می گیرد و جامعه دچار از هم گسیختگی و
بی ثباتی می شود. حضرت علی(ع) به مالک اشتر می فرماید: (در آنچه به عهد گرفته ای،
خیانت نکن و به عهد خود وفا کن). 12 در فرازی دیگر می فرماید: (از این که به آنها
وعده دهی و سپس تخلف کنی، بر حذر باش… خلف وعده، موجب خشم خدا و خلق است. )13
شهید مطهری می فرماید: (فردی که هیچ گاه پای بند به وفای به عهد و پیمان خود نیست و
هر وقت که پیمانی می بندد دسیسه و دغل بازی است و تصمیمش این است که آن را نقض کند،
از انسانیت و آن چیز که آن را اشرف انسانیّت می نامند، سقوط کرده و دیگر انسان
نیست. )14
طرد شدن از طرف دیگران و عدم صلاحیت برای پایداری در روابط دوستی، از دیگر زیان های
پیمان شکنی است. کسی که پیمان شکن است، دوست خوبی نمی تواند باشد. آن که امروز قولی
می دهد و فردا آن را زیر پا می گذارد، امروز تعهد می کند با افراد بد رفت و آمد
نکند و فردا خلاف آن را عمل می کند و خلاصه به هیچ یک از پیمان های خود پای بند نمی
ماند، چگونه می تواند دوستی صمیمی و مورد اعتماد شناخته شود.
از دیگر زیان های پیمان شکنی، به اجابت نرسیدن دعاها می باشد. شاید انسان خود را
بسان ماشینی فرض کند که سازنده یک مالک آن باید همواره نیازهایش را برآورد و تصور
کند چون آفریننده او خداوند است، پس باید همواره او را کمک کند، بدون این که عهدی
بر گردن وی باشد; در حالی که چنین نیست، زیرا خداوند عهدهایی بر گردن بنده اش دارد
که باید عملی شوند تا خداوند نیز پیمانش را وفا کند. امام صادق(ع) در پاسخ عده ای
که از علت عدم استجابت دعا پرسیده بودند، فرمود: (به دلیل این که شما به عهدهای خود
در پیشگاه خداوند وفا نمی کنید، در حالی که خدای تعالی می فرماید: به عهد من وفا
کنید تا من به عهد شما وفا کنم. به خدا قسم، اگر به عهد خدا وفا کنید. خدای متعال
نیز به عهد شما وفا می کند. )15
در حدیثی از حضرت علی(ع) آمده است که فرمود: (در جهنم شهری است به نام حصینه، آیا
از من نمی پرسید در آن شهر چیست؟ کسی عرض کرد: ای امیر مؤمنان! در آن شهر چیست؟
فرمود: دست های پیمان شکنان. )16
حضرت محمد(ص) می فرماید: (هر کس با امامی بی وفایی کرده و عهد شکنی نماید، روز
قیامت آویخته لب وارد محشر می شود تا داخل آتش دوزخ گردد. )17
هشام بن سالم گوید: از حضرت صادق(ع) شنیدم که می فرمود: (وعده مؤمن به برادر دینی
خود نذری است که کفاره ندارد، پس هر که به آن وفا نکند، به مخالفتِ وعده با خدا
برخاسته و خود را در غضب او انداخته است. این است گفتار خدای تعالی که می فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا سخنانی می گویید که به کارشان نمی بندید؟ خداوند
سخت به خشم می آید که چیزی بگویید و به جای نیاورید. )18
عوامل پیمان شکنی
الف) بی ایمانی: یکی از عواملی که می تواند باعث پیمان شکنی شود، نداشتن ایمان است.
کسی که ایمان ندارد، به تعهداتش به خدا وفا نمی کند و در نتیجه به دیگر تعهدات خود
در قبال خلق نیز توجه نکرده و پیوسته عهد شکنی می کند.
ب) ترس: گاهی ترس عامل پیمان شکنی است. اگر انسان ترسو در مضیقه قرار گیرد و احساس
کند جان یا مالش در خطر است، دیگر عهد برای او اهمیت ندارد; بنابر این به پیمان خود
پشت پا می زند.
ج) سود جویی: کسی که فقط به فکر منافع خودش است و غیر از مادیات هیچ فکری ندارد،
پیوسته سعی می کند از هر راهی به منافع خویش دست یابد، حتی اگر از طریق شکستن عهد و
پیمان باشد.
د) دروغ گویی: دروغ گویی نیز می تواند یکی از عوامل پیمان شکنی باشد. اگر از ابتدا
پیمانی دروغین بین دو طرف بسته شده باشد، ممکن است از طرف یک شخص نادیده گرفته شود.
عوامل دیگری نیز در پیمان شکنی دخالت دارند که برای پرهیز از طولانی تر شدن مقاله
از ذکر آنها خودداری می کنیم.