رمان های ایرانی

پرفروش‌ترین رمان‌های ایرانی کدامند؟؟!

وقتی خیلی می‌خوانیم، چقدر می‌خوانیم یا مروری بر پرفروش‌ترین داستان‌های ایرانی
ماجرا از فهرستی شروع شد که 2 سال پیش وزارت فرهنگ به عنوان پر فروش‌ترین
رمان‌های ایران اعلام کرده بود. آن فهرست فقط تعداد چاپ را داشت. ما اینجا
هم آن فهرست را به روز کردیم و هم آن را بر اساس تیتراژ مرتب کردیم تا
ببینیم وقتی می‌گوییم مردم یک کتاب را خیلی خوب می‌خوانند، حداکثر به چه
تیراژی می‌رسد. البته محاسبه این تیراژ کار سختی بود چون تنها امکان موجود،
سوال از خود ناشر بود. بعضی‌ها برای بالا بردن رتبه‌شان رقم‌های عجیب و
غریبی می‌گفتند، بعضی‌ها تعداد تیراژ را چیز سری می‌دانستند که فقط
می‌توانند در کتاب‌ها چاپ کنند و نمی‌توانند به ما بگویند(!)، بعضی‌ها هم
دفتر و دستک درستی نداشتند و اصلا ً نمی‌دانستند از فلان کتابشان چقدر چاپ
کرده‌اند. به هر حال با همه کمبودهای آماری ما سعی کردیم حدود تیراژ
کتاب‌ها را دربیاوریم؛ رقمی ‌که حالا ممکن است کمی‌ بالا و پایین باشد اما
چندان هم دور از واقعیت نیست.


 474 هزار

* کشتی پهلو گرفته / سید مهدی شجاعی
* چاپ اول 68 / 27 چاپ تا کنون
«کشتی پهلو گرفته» یک کتاب مذهبی است که ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) را از زبان شخصیت‌های مرتبط با زندگی آن حضرت تعریف می‌کند.
دلیل فروش: زائر مذهبی کتاب و روایت خوشخوان و ساده از یک واقعه تاریخی که برای ما اهمیت فراوانی دارد.


260 هزار

* بامداد خمار / فتانه حاج سید جوادی
* چاپ اول 74 / 72 چاپ تا کنون
حال و هوای رمان، یک فیلم هندی تمام عیار است. دختر پولدار داستان یک دل
نه صد دل عاشق پسر یه لاقبایی می‌شود و با او ازدواج می‌کند.
دلیل فروش: استفاده موفق از کلیشه‌های داستان‌های عامه پسند باعث شد که این کتاب حتی از سوی منتقدان جدی گرفته شود.


 150 هزار

* چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم / زویا پیرزاد
* چاپ اول 80 / 30 چاپ تا کنون
کلاریس زنی است که تقریبا ً بدون آرزو، غم و حتی شادی که مدام یک سری از
کارهای روزمره خانه را تکرار می‌کند. تکرار است که او را حسابی کفری کرده.
دلیل فروش: فضای زنانه و دغدغه‌های قهرمان داستان به شدت مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و حتی جایزه کتاب سال را هم برد.


 150 هزار

* دا / زهرا حسینی
* چاپ اول 87 / 64 چاپ تا کنون
خاطرات یک دختر جوان از روزهای مقاومت خرمشهر که کاملا ً مستند است و اعظم حسینی آنها را به شکل داستان درآورده است.
دلیل فروش: کتاب پر از جزئیاتی از جنگ است که تا به حال کسی حال و حوصله نوشتن آنها را نداشته.


 140 هزار

* شب سراب / ناهید پژواک
* چاپ اول 80 / 20 چاپ تا کنون
داستان «بامداد خمار» را بر عکس کنید، ماجرای این کتاب دستتان می‌آید. همه مقصرها و مظلوم‌ها را با هم جا به جا کنید، می‌شود خلاصه داستان این کتاب.
دلیل فروش: استفاده از یک داستان عامه پسند جواب پس داده.


 100 هزار
* باغ مارشال / حسن کریم پور
* چاپ اول 78 / 20 چاپ تا کنون
شخصیت اصلی داستان پر است به نام خسرو که از عشایر است. خسرو با هزار و
یک آرزو به تهران می‌آید و از آنجا سر از انگلستان درمی‌آورد.
دلیل فروش: استفاده از کلیشه‌های داستان عامه پسند.


 100 هزار

* قصه‌های مجید / هوشنگ مرادی کرمانی
* 20 چاپ تا کنون
حتما ً سریالش را هم دیده اید. اما برای آنهایی که سن‌شان به سریال قد
نمی‌دهد همین را می‌گوییم که درباره پسر شر و شیطان یتیمی ‌است که با
مادربزرگش زندگی می‌کند.
دلیل فروش: شخصیت‌های داستان خیلی واقعی از آب درآمده اند. اقتباس تلویزیونی پور احمد هم البته بی تأثیر نبود.


 95 هزار
* کلیدر / محمود دولت آبادی
* چاپ اول 68 / 20 چاپ تا کنون
اسم این رمان از روستایی در نیشابور گرفته شده که حوادث در آن اتفاق می‌افتد. داستان، ماجرای مبارزات گل محمد با خان‌هاست.
دلیل فروش: شخصیت پردازی خوب و تم مبارزه ای داستان که کلا ً با حال و هوای ما ایرانی‌ها می‌خواند.


 90 هزار

* سو و شون / سیمین دانشور
* چاپ اول 48 / 15 چاپ تا کنون
کتاب شرح ماجرای زنی است که شوهرش توسط عوامل رژیم پهلوی کشته شده است و این به چشم او شبیه داستان سیاوش است.
دلیل فروش: کتاب نثر ساده و آسان خوانی دارد.


80 هزار

* سهم من / پرینوش صنیعی
* چاپ اول 81 / 16 چاپ تا کنون
قصه دختری که شیفته داروخانه چی محل شان است اما به دخالت خانواده اش
مجبور به ازدواج با یک پسر سیاسی می‌شود. همین سیاسی بودن آقا هم کار
دستشان می‌دهد و …
دلیل فروش: استفاده از کلیشه‌های داستان‌های عامه پسند.


 80 هزار

* بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم / نادر ابراهیمی
* چاپ اول 45 / 18 چاپ تا کنون
داستان پسر مردی کشاورز است که یک دل نه صد دل عاشق دختر خان می‌شود. مرد
زمانی این داستان را روایت می‌کند که عشقش (هلیا) بعد از فرارشان او را
تنها رها کرده و به خانه برگشته.
دلیل فروش: تم عاشقانه داستان. البته این تم با تکنیکی متفاوت از عامه پسندها نوشته شده و نشر نادر ابراهیمی ‌هم بی تأثیر نیست.


 75 هزار
* روی ماه خداوند را ببوس / مصطفی مستور
* چاپ اول 1379 / 21 چاپ تا کنون
داستان، داستان سرگشتگی‌های یک جامعه شناس جوان به نام یوسف است که تازه درسش تمام شده و نمی‌داند جای خدا در زندگی‌اش کجاست.
دلیل فروش:
نگاه نو به حرف‌ها و سوال‌های مذهبی باعث شده تا این کتاب بین خوانندگان
محبوبیت پیدا کند. یکی از نکات کتاب همین بود که هیچ کس در آن سفید یا سیاه
مطلق نبود و مثلا ً همین عنوان کتاب از حرف‌های یک زن خیابانی در داستان
است.


 63 هزار

* کافه پیانو / فرهاد جعفری
* چاپ اول 86 / 21 چاپ تا کنون
مرد که از قضا روزنامه نگار هم بوده، حالا ورشکست شده و برای گذراندن
زندگی، کافه جمع و جوری زده و روز و شبش را در آنجا و با مشتری‌هایش
می‌گذراند. کافی‌من به یکی ازمشتری‌هایش علاقه‌مند می‌شود.
دلیل فروش: نثر وبلاگی و فضایی که داستان در آن می‌گذرد (کافه)، خیلی به حال و هوای این روزهای جوانان نزدیک است.


 57 هزار

* من او / رضا امیر خانی
* چاپ اول 78 / 26 چاپ تا کنون
داستان مربوط به زندگی فردی به نام علی فتاح (از خانواده‌های قدیمی
‌تهران) است. علی فرزند یک تاجر معتبر است که در جنوب شهر زندگی می‌کنند.
در نوجوانی عاشق مهتاب _ خواهر عزیزترین رفیقش کریم که نوکرشان هم بود _
می‌شود ولی این علاقه در طول عمر مهتاب به ازدواج نمی‌انجامد.
دلیل فروش: تم عاشقانه و زبان و دیالوگ نویسی امیر خانی حسابی به خوانده شدن کتاب کمک کرد.


 55 هزار

* ثریا در اغما / اسماعیل فصیح
* 12 چاپ تا کنون
خواهر زاده جلال که در فرانسه درس می‌خواند، همزمان با آغاز جنگ درسش
تمام می‌شود و می‌خواهد به ایران برگردد. ماجرا با وارد شدن داستان‌های
عاشقانه ادامه پیدا می‌کند و …
دلیل فروش: فصیح، متخصص توصیف تهران دهه 60 است. نثر خوب او را هم اضافه کنید.



دانلود رمان چشم های سرگردان

نویسندهبه قلم :فریده نجفی

حجم رمانحجم رمان : ۳٫۵۴ مگابایت پی دی اف , ۱٫۲۹ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱٫۱۶ مگابایت نسخه ی جاوا ,۴۴۵ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه رمانخلاصه ی از داستان رمان:

داستان درباره ی دختری پیانیسته که یهو با چند مشکل ازدواج مجدد پدرش,تعطیلی کلاس پیانو و دانشگاه  مواجه میشه و باعث میشه که مدتی…

صفحه ی اول رمان:

در را که باز میکنم سوز سردی توی صورتم میخورد.برمیگردم و شال گردنم را
بر میدارم.بارش دیشب سنگین بوده.ک.چه پوشیده از برف است.در خیابان اثری از
تاکسی نیست.صدای جرنگ جرنگ زنجیر چرخ یک سواری سکوت را میشکند.به طرف
ایستگاه اتوبوس راه می افتم.خانم منوچهری و شوهرش سر حال و شاد دست هم را
گرفته اند و قدم میزنند.کاپشن خانم منوچهری را قبلاً تن نوه اش دیده ام.چه
رفتار گرم و عاشقانه ای دارند!راستی اگر مامان زنده بود و پیر میشد آیا
روزی مثل این پیرمرد و پیرزن با بابا می امدند روی برفها قدم بزنند؟دلم
فشرده میشود.زیر لبی سلام میکنمو از کنارشان میگذرم.دام نمیخواهد بیشتر
نگاهشان کنم.با دو خط خودم را به خیابان ایرانشهر می رسانم.مادر خانم
پهلوان در را به رویم باز میکند.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top