دلنوشته و متن عاشقانه ادبی اردیبهشت
قانون جاذبه را سیب کشف کرد وقتی آدم برای حوایش بهشت را هم فروخت !
.
.
از نگاهت تا دلم رنگین کمان گل می کند
با تو باید مثل باران حرف زد !
فرستنده : سهیل
.
.
با من رفت و آمد نکن
رفتن فعل قشنگی نیست ؛ با من فقط راه بیا …
.
.
لبانت طعم انار می دهند
بهشت را دانه دانه بر لبانم بگذار !
فرستنده : سهیل
.
.
جاده لحظه به لحظه با من می آید
گویی کنجکاو است که برای دیدار چه کسی چنین بیتابم !!!
.
.
بس کن چقدر خیره به امواج می شوی ؟
دریا که مثل چشم تو زیبا نمی شود !!!
فرستنده : سهیل
.
.
نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟
نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟
نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست یا تکرار دوست داشتن تو زندگیَم ؟
تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را …
.
.
در انتظار آغازی دیگرم ، انتخاب مجدد جفت ها ، تا شاید این بار نوحی بیاید و مرا برگزیند در کنار “تو” !
فرستنده : MATARSAK
.
.
اگر موهایت نبود
باد را چگونه نقاشی میکردم ؟!
فرستنده : سهیل
.
.
فرقی نمی کند چشمانِ تو باشد یا بهشتِ خدا
سقوط همیــــــــــــــشه دردناک است !
.
.
تنها پاهای سست میدانند چه بار سنگینی ست وسوسه دیدن تو !
فرستنده : شکلات
.
.
چیزی در سینه ام به شکلی بدخیم تو را می خواهد !
فرستنده : سهیل
.
.
آغوشم درست به اندازه خودت جا دارد
قدِ تمام مچاله شدن هایت
قدِ تمام حفاظتی که از تو آرزو دارم
و قدِ تمام احساسی که از بدرد چیزی خوردن مرا خوشحال می کند !
فرستنده : ˙·٠•●♥Raha94♥●•٠·˙
.
.
شاید یک روز یک نفر جوری آدم را بخواهد که خواستنش به این راحتی ها تمام نشود !
“سیلویا پلات”
.
.
امروز به پایان می رسد ، از فردا برایم چیزی نگو
من نمی گویم فردا روز دیگریست ، فقط می گویم تو روز دیگری هستی ، تو فردایی… همانکه باید بخاطرش زنده ماند !
فرستنده : سهیل
.
.
گویی زخم خورده ام از تیغ نگاهت که اینگونه شعرهایم بند نمی آیند !
مرحم نباش ، رحم نکن …
فرستنده : سهیل
.
.
تو میدانی از مرگ نمی ترسم
فقط حیف است هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم !
.
.
کاش بی واسطه بودم
با ستاره ها ، با خواب ها و با هر آنچه که تو صدایشان می کنی…
کاش مهتاب بودم پشت در پنجره ات ، باران بر سقف خانه ات و یا هوا در چهاردیواری اتاقت !
فرستنده : سهیل
.
.
به پنجره سری بزن ، باد را بوسیده ام !
فرستنده : سهیل
.
.
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد
هیچ فاصله ای دور نیست
هیچ زمانی زیاد نیست
و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند
محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است !!!
.
SMSkhor.IR
.
این بهار یک اتفاق خوب کم دارد ؛ رخ بده !
فرستنده : سهیل
.
.
چنگل رد پای باران ست
ویرانه رد پای باد
و من رد پای توام
همیشه تمام می شوم ، پشت در خانه ات !
فرستنده : سهیل
.
.
تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست چنانم که شنیدن نتوانم …
.
.
صیاد که تو باشی طعمه هم نمی خواهم
فقط بنشین کنار رود و نامم را صدا بزن !
فرستنده : سهیل
.
.
دوست داشتنت را نه با حرف نه با بوسه و نه با هیچ چیز دیگری نمی توانم بیان کنم
تنها کاری که از دستم ساخته است ؛ این است که به چشمانت زل بزنم تا خودت از چشمانم ببینی که چقدر دوستت دارم !!!
.
.
رویا بوسیدن توست زیر آبشار گیسویت
آنها که در خواب می آیند ، سراب های بی آبند !
فرستنده : سهیل
.
.
تمام دنیا هم که بروند
تمام دنیا هم که نباشند
تمام دنیا هم که مرا نخواهند
تمام دنیا هم که آوار شود بر سرم
تمام دنیا هم که دل خراب مرا خرابتر کنند
تو هستی …
آغوش تو باشد ، بوسههای تو باشد ؛ همین برای یک عمر زندگی کافیست !
.
.
زندگی برای زنده ماندن به تو نیاز دارد ؛ پلکانت را طلوع کن !
فرستنده : سهیل
.
.
تو در کنارِ خودت نیستی و نمیدانی که در کنار تو بودن چه حالی دارد !
فرستنده : MATARSAK
.
.
می شود دوستم باشی ؟
طلوع که سر گرفت بگویی : روزت زیبا
غصه ام گرفت بگویی : هستم
دلگیر بودم بگویی : می شنوم
دلم می خواهد باشی ، جای همه نداشته هایم !
.
.
تو رنگ میدهی به لباسی که می پوشی
بو میدهی به عطری که می زنی
معنا میدهی به کلمه های بی ربطی که شعرهای من می شوند !
فرستنده : سهیل
.
.
بگذار دوستت بدارم آنچنان که خورشید زمین را دوست می دارد
بگذار تو را در آغوشم کشم همچون همآغوشی زیبای موج و ساحل
بگذار تنها با تو بمانم مثل وفای ماهی به دریا …
.
.
دوست داشتنت اندازه ندارد ، حجم نمی خواهد وقتی تمام کشور وجودم سرزمین حکمرانی توست !
فرستنده : سهیل
.
.
شاید برای تو فراوان باشند کسانی که اندازه ی من دوستت دارند اما برای من
کم که هیچ ، وجود ندارد کسی که اندازه ی “تو” دوستش داشته باشم !
دلنوشته های جدید عاشقانه
چمدان دستِ تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است
.
.
.
مهربانی را اگر قسمت کنیم
من یقین دارم به ما هم می رسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق
دست هایش تا خدا هم می رسد
.
.
.
لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه
چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟
عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن
.
.
.
…
شبهای بی من بودنت بخیر
همه ی من …
.
.
.
تمام دوستت دارم ها را دمِ گوشم زمزمه کرد
حالا من مدرک از کجا بیاورم ؟
.
.
.
ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد
و افزون شده جفای تو این نیز بگذرد
زین بیش نیک بود به من بنده رای تو
گر بد شدست رای تو این نیز بگذرد
.
.
.
وقتی نباشی از زمان از عید بیزارم
آری ! بدونِ تو…؛ گرفتارم… گرفتارم
بانو از این که زنده ام شرمنده ام وقتی
در مصرعی نامِ تو را حتی نمی آرم…
.
.
.
تو اگر میدانستی
تو اگر می فهمیدی
که چه دردی دارد
که چه زجری دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من آهسته نمی پرسیدی : آه ای مرد چرا تنهایی….
.
.
.
بهارِ چشمهای ترم
دلتنگی هایم را با کدام قایق خیال روانه ی دل دریائیت کنم
تا بدانی چه قدر دلتنگم
.
.
.
نذر نگاهت ، به همه می رسد
جز من !
که می مانم
“با کاسه ی خالی در انتظار”
.
.
.
وقتی پیشه ات مهر باشد
سرمایه ات پول نیست
آبی ست که به تشنه ای میدهی
یا نانی که به گرسنه ای
حتی !
دانه ای که به پرنده ای…
.
.
.
و گور تنها خانه ای است
که از نبودن تو در آن
دلم
نمی گیرد.
.
.
.
تکه ای از بهشت هستند
“بعضی ها”
.
.
.
پرنده ی مرده آب و دانه می خواهد چه کار ؟
گاهی برای مهربانی هم دیر است
.
.
.
تنهایی
زخم روشنی است
چون ماه
بر دل سیاه من
.
.
.
از همه راههایی که انسان برای رنج دادن خود پیدا کرده
“عشق از همه بدتر است”