مقدمه ها زیبا

شعر کوتاه و زیبا درباره خدا

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم…



مقدمه کتاب ضیافت افلاطون

در مقدمه کتاب «ضیافت افلاطون» که در زمان رییس جمهوری
خاتمی به چاپ رسیده بود متنی وجود داشت، که در چاپهای بعدی از روی این کتاب
حذف شد. پاراگرافی از این مقدمه را در اینجا قرار می دهم :

 

“در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می‌شوند تا مردها و زن‌ها
چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از
هم باشد، تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و
زن‌ها و مردها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و
بس، نه چیز دیگری… چرا؟؟

چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می‌ریزد و
زن‌ها و مردها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می‌دهند و خانواده‌هایی که
تشکیل می‌دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می‌کنند و فرزندان سالم تربیت
می‌کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بیگانه
است، چرا که آزاد پرورش می یابند.”

 

وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را

مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز

نه روز “زن” و نه روز “مرد” که روز «انسان» است …

 

«ضیافت افلاطون»



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top