پيشرفت تحصيلي و عوامل موثر در آن
پيشرفت تحصيلي
عبارتست از «معلومات يا مهارت اکتسابي عمومي يا خصوصي در موضوع هاي درسي که
معمولا آزمايش ها يا نشانه هايي را يا هر دو، که معلمان يا دانش آموزان
وضع مي کنند، اندازه گيري مي شود.»
اصطلاح پيشرفت تحصيلي به تجلي جايگاه تحصيلي يک دانش آموز اشاره دارد.
در
بيان پيشرفت تحصيلي مي گويند: «اين اصطلاح به مقدار يادگيري آموزشگاهي فرد
به صورتي که توسط آزمون هاي مختلف درس مانند حساب، هندسه و علوم و…
سنجيده مي شود، اشاره مي کند.»
پس با توجه به تعاريف فوق مي
توان گفت که پيشرفت تحصيلي، اصطلاحي است که به مقدار يادگيري و معلومات به
دست آمده در فرآيند ياددهي که توسط آزمون هاي پيشرفت تحصيلي مورد سنجش و
آموزش قرار گرفته، اشاره دارد و نهايتا براساس ميزان پيشرفت حاصل شده مي
توان به قضاوت و تصميم گيري پرداخت.
عوامل موثر بر پيشرفت تحصيلي:
بدون ترديد، پيشرفت تحصيلي در نظام آموزشي از
اهميت والايي برخوردار است، پژوهشگران آموزشي و روانشناسي تلاش کرده اند،
تا عواملي که عملکرد يادگيرندگان را بهبود و ارتقا مي دهند، شناسايي نمايند
که در اين ميان موهن و گولاتي (1986) مطالعه اي فراتحليلي بر تعيين کنندگان پيشرفت تحصيلي انجام داده اند و عوامل زير را در پيشرفت تحصيلي موثر مي دانند.
هوش،
محيط خانوادگي، تحصيلات والدين، رابطه بين والدين، انگيزش متغيرهاي
شخصيتي از قبيل درونگرايي و برونگرايي، روان نژندي و روان پريشي، ادراک خود
و سازگاري.
هوش و تاثير آن بر پيشرفت تحصيلي:
يکي از ويژگي هاي ورودي کلي دانش آموز که براي همه دروس آموزشگاهي مدنظر قرار گرفته است، هوش کلي است.
محققان
با توجه به فرهنگ ها و ميزان پيشرفت جوامع مختلف ملاک هاي مختلفي درباره
موفقيت مطرح مي کنند و مهارت هاي متفاوتي را معرف هوش مي دانند. مثلا جامعه
آمريکا بر توانايي هاي هوشي در زبان و رياضي تاکيد دارد، بنابراين کودکان و
بزرگسالاني که اين مهارت را دارا هستند، با هوش ترين شناخته مي شوند.
بينه
در تعريف هوش به قضاوت درست اشاره دارد; روان شناسان ديگر هوش را توانايي
فکر انتزاعي، توانايي يادگيري، قدرت حل مساله يا توانايي سازگاري با موقعيت
هاي جديد مي دانند.
کسلر، هوش را به عنوان استعداد شخصي براي درک جهان و برآورد ساختن انتظارات آن تعريف مي کند(حيدري، 1375)
پياژه
مي گويد:«هوش فعاليتي است که از فرد سر مي زند و دائما در حال تغيير است»
وي هوش را به عنوان کيفيتي نسبتا ثابت و قابل اندازه گيري، قبول ندارد و در
اين باره مي گويد: من هوش را نه براساس ملا کي ايستا، که ديگران تعريف
کرده اند، بلکه از لحاظ اين که در حال تکامل است و سير تکامل خود را طي مي
کند تعريف مي کنم و هوش را به صورت تعادل يابي تعريف مي کنم که تمام ساخت
هاي شناختي يا طرح واره ها به سوي آن هدايت مي شنود».
اگر چه
در تعاريفي که توسط صاحب نظران علوم رفتاري از هوش ارائه شده است، توافق
آشکاري به چشم نمي خورد اما همگي به نحوي به استعداد و توانايي حل مسائل
اشاره دارند.
روانشناسان و پژوهشگران تربيتي به اندازه هاي
هوش عمومي به مثابه عوامل تعيين کننده يا محدوده کننده يادگيري کودکان توجه
فراواني مبذول داشته اند.
لا وين در تحقيقي که به ميزان همبستگي بين هوش و پيشرفت دروس مختلف پرداخته است، به اين نتيجه رسيده است که ميزان همبستگي بين آنها(10+) 50+ درصد است. البته ممکن است که اين مقدار در دوره هاي دبيرستان و دانشگاه کاهش پيدا کند.
به خاطر اين که تغييرات و پراکندگي نمرات هوش افراد در آن دوره هاي تحصيلي محدودتر است و کاهش پيدا مي کند.
در
يک مطالعه ديگر بررسي ارتباط بين آزمون هوش استنفورد- بينه و پيشرفت
تحصيلي دروس مختلف صورت گرفته است و نتايج را به اين صورت اعلا م نموده
اند: هوشبهر با فهم خواندن 73 درصد، سرعت خواندن 43 درصد، زبان انگليسي 59 درصد، زيست شناسي 54 درصد، تاريخ 59 درصد و با هندسه 48 درصد(بدري مقدم، 1364)
انگيزش و تاثير آن بر پيشرفت تحصيلي:
به کرات ديده شده است که دانش آموزاني وجود
داشته اند که از لحاظ توانايي و استعداد يادگيري بسيار شبيه هم بوده اما در
پيشرفت تحصيلي تفاوت هاي زيادي با هم داشته اند اين جنبه از رفتار آدمي به
حوزه انگيزش مربوط مي شود.
انگيزش به حالت هاي دروني ارگانيسم که موجب هدايت رفتار او به سوي نوعي هدف مي شود، اشاره مي کند.
بنابراين،
انگيزش، عامل فعال ساز رفتار انسان است و از جمله عواملي است که مي تواند
در ميزان پيشرفت تحصيلي تاثير به سزايي داشته باشد.
انگيزه
پيشرفت باعث مي گردد که کار دشوار با موفقيت به انجام برسد و همچنين باعث
تسلط يافتن، دستکاري کردن و انتظام بخشيدن اشيا، آدم ها و افکار مي گردد.
«پژوهش
هاي انجام گرفته حاکي از آنند که افراد داراي انگيزش پيشرفت زياد در انجام
کارها از جمله يادگيري بر افرادي که از اين انگيزه بي بهره اند، پيشي مي
گيرند.» روانشناسان و محققان تربيتي، تحقيقات زيادي در رابطه با انگيزش و
پيشرفت تحصيلي انجام داده اند که در اينجا به تعداد معدودي از آنان اشاره
اي خواهد شد.
رينگنس (1965) در مطالعه اي به بررسي تفاوت هاي پيشرفت ميان دانش آموزان داراي هوشبهر يکسان پرداخت. وي در اين مطالعه 30 دانش آموز پسر کلاس نهم که داراي هوشبهر 120 يا بالاتر و داراي ميانگين درسي در حدود 15
يا بالاتر بودند مورد مطالعه قرار داد. اين گروه دانش آموزان از لحاظ
پيشرفت افرادي (بيش آموز) بودند و همچنين گروهي ديگر از دانش آموزان (کم
آموز) که از لحاظ هوشبهر، جنسيت، سن، مدرسه و حجم درس ها، با گروه اول
مشابه بودند ولي ميانگين درسي آنها 12 يا کمتر بود،
انتخاب کرد. رينگنس با استفاده از پرسش نامه هاي مختلف انگيزش و مصاحبه،
به تعيين ميزان انگيزش هر دو گروه اقدام نمود.
معلوم شد که
دانش آموزان بيش آموز در مقايسه با دانش آموزان کم آموز به منظور يادگيري،
انگيزه بيشتري براي ايجاد ارتباط و طرح دوستي با همکلاسي خود، داشتند
(حيدري، 1375).
ميچل و پياتکوفسکا (1974)
نتايج و يافته هاي تحقيق فوق را مورد تاييد قرار دادند. آنها به اين نتيجه
دست يافتند که کم آموزها داراي عادات تحصيلي ضعيف تر و مهارت هاي کمتري
هستند و پشتکار کمتري به يادگيري مي پردازند و در نهايت از بازده تحصيلي
کمتري برخوردارند.
بنابراين از بيش آموزي و کم آموزي به عنوان اصطلاحات توجيه کننده انگيزش يا موفقيت استفاده بردند (سيف، 1368).
آکوروگلو و والبرگ (1979) ضريب همبستگي بين اندازه هاي انگيزش و پيشرفت تحصيلي حاصل از پژوهش هاي انجام شده را در مورد 637000 دانش آموز کلاس اول تا کلاس 12 بررسي کردند و نشان دادند که ميانگين ضرايب همبستگي موجود برابر 0/34+
است. اين نتيجه بيانگر آن است که بين دو متغير، رابطه مثبت و مستقيم وجود
دارد. يعني با افزايش انگيزش دانش آموز، ميزان پيشرفت تحصيلي بالا خواهد
رفت.
بلوم (1982) نيز رابطه بين انگيزش (ويژگي هاي ورودي عاطفي) و پيشرفت تحصيلي را با ضريب 0/50+ گزارش داده است (حيدري، 1375).
روش تحقیق و اصلاحیه ی تعاریف مفهومی و عملیاتی
روش تحقیق و اصلاحیه ی تعاریف مفهومی و عملیاتی
هدی گودرزی فرزام
تاثیر مدیریت زمان در
پیشرفت تحصیلی دانشجویان پسر دانشگاه آزاد کرج
سطح تحلیل: خرد
واحد تحلیل: دانشجویان پسر دانشگاه آزاد کرج
واحد مشاهده: دانشجویان
ابزار اندازه گیری: پرسشنامه (از آنجایی که ابزار
اصلی تحقیق پیمایشی، پرسشنامه یا مصاحبه می باشد، در این تحقیق از ابزار پرسشنامه
استفاده می کنم.)
روش تحقیق: پیمایشی
موضوع این تحقیق یکی از مسایلی است که با نیازهای جامعه انسانی در ارتباط
می باشد و من میخواهم از روش تحقیق پیمایشی که یک روش عام و عمومی است استفاده کنم
.در این روش به رابطه علت و معلولی می پردازیم، متغیر و فرضیه داریم. این روش
پهنانگر می باشد و قابلیت تعمیم پذیری بالایی دارد.
روش نمونه گیری: نمونه گیری تصادفی خوشه ای
تعاریف مفهومی و عملیاتی
مدیریت زمان
تعریف مفهومی:
“مدیریت زمان”
یعنی اینکه کنترل زمان و کار خویش را بدست گیرید و اجازه ندهید که امور و حادثه ها
شما را هدایت کنند،به تعبیر دیگر انسان در رابطه به جریانهای زندگی منفعل عمل
کند،زمان او به شدت هدر خواهد رفت(خاکی،1378)
تعریف عملیاتی:
برای
اینکه بخواهیم اوقات خود را به درستی مدیریت کنیم باید مراحلی را انجام دهیم از جمله تعیین هدف،که اهداف از
نظر
زمانی به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم میشود و تهیه فهرست فعالیتها که برنامه
ها و فعالیتهای هر فردی باید با اهدافش تناسب داشته باشد و همچنین اولویت بندی
فعالیتها،که برای اولویت بندی ابتدا باید درجه اهمیت و فوریت کارهای خود را مشخص
کنیم،که ما در این تحقیق قصد داریم این قبیل عوامل را روی مقیاس(بیشتر اوقات، بعضی
اوقات،بندرت،هرگز)اندازه گیری کنیم.
پيشرفت تحصيلي
تعریف مفهومی:
عبارتست از «معلومات يا مهارت اکتسابي
عمومي يا خصوصي در موضوع هاي درسي که معمولا آزمايش ها يا نشانه هايي را يا هر دو،
که اساتید يا دانش جویان وضع مي کنند، اندازه گيري مي شود.»
اصطلاح پيشرفت تحصيلي به تجلي جايگاه تحصيلي يک دانشجو اشاره دارد.
تعریف
عملیاتی:
اگر
موفقيت تحصيلي معادل با پيشرفت تحصيلي مد نظر باشدبه معني موفقيت دانشجویان در
كذراندن دروس يك پايه تحصيلي مشخص و يا موفقيت در امر يادگيري مطالب درسي مي باشد
و مخالف آن افت تحصيلي است كه از معضلات و مشكلات نظام مي باشد
پيشرفت تحصيلي، عبارتست از ميزان تغيير رفتار در زمينه توانايي
كسب اطلاعات مربوط به محتواي كتابهاي درسي
عوامل موثر بر پيشرفت
تحصيلي
پيشرفت تحصيلي يك فرايند است . در هر فرايند عوامل و متغيرهايي
در حال تعاملند . نوع و شدت تعامل ، تغييرات گوناگوني را به دنبال مي آورد بررسي
همه عوامل موثر در فرايند موفقيت و پيشرفت تحصيلي دانشجویان ، امكان پذير نيست
بدين لحاظ به ذكر چند نمونه كه تأثيرآشكاري در پيشرفت و موفقيت تحصيلي دانش جویان دارند
اشاره مي شود :
1-آمادگي
دانش آموز بايد از لحاظ جسمي ، عاطفي ،عقلي و…رشد كافي كرده
باشد تا بتواند به خوبي ياد بگيرد ويادگيري زماني برايش سودمند خواهد بود كه از
هرنظرآمادگي لازم را داشته باشد.آمادگي يك فرد در زمينه هاي مختلف متفاوت است .
2-انگيزه وهدف
يادگيري معلول انگيزه هاي متفاوت است . يكي از اين انگيزه ها
كه نقش مهمي در جريان يادگيري دارد ، ميل و رغبت شاگرد به آموختن است . براي اينكه
شاگردان در ضمن يادگيري فعال باشند بايد موضوعات براساس نياز هاي شاگردان تنظيم
شود .
يكي ديگر از اين انگيزه ها هدف است . در دانشگاه ها هدف هاي
تربيتي بايد انعكاسي از احتياجات و تمايلات دانشجویان باشد و به طور مشخص واضح و
روشن باشند مشخص بودن هدف ها در دانشگاه سبب هماهنگي فعاليت هاي استاد و دانش جویان مي شود ، جهت و ميزان پيشرفت آن ها
را نشان مي دهد .
3-تجارب گذشته :
آموخته ها و تجارب گذشته‹‹ ساخت شناختي ›› وي را تشكيل مي دهد
. يك فرد زماني مي تواند مفاهيم ومسائل جديد را درك كند كه مفهوم و مسئله جديد با
ساخت شناختي اومرتبط باشد بنابراين ، استاد همواره بايد فعاليت هاي آموزشي را بر
اساس تجارب گذشته دانشجو و متناسب با ساخت شناختي آن ها طراحي و اجرا كند .
4-روش تدريس استاد :
بدون شك نيروي انساني و به ويژه استاد،
از مهمترين عوامل تشكيل دهنده محيط هاي آموزشي است. استاد در كلاس درس بايد خود را
به عنوان راهنما و ايجاد كننده شرايط مطلوب يادگيري بداند و به جاي انتقال اطلاعات
، روش كسب تجربه را به دانشجویان بياموزد. از سوي ديگر نقش استاد در اين فرايند
،آموزش مفاهيم اوليه علوم مختلف به دانشجویان است . سپس وي را به استفاده از
ابزارهاي پيشرفته آموزشي ترغيب و راهنمايي كند . حال آنكه سيتم هاي سنتي ، استاد به
عنوان منبع دانش و علم شناخته مي شود و دانش جویان براي كسب اطلاعات بايد در محضر استاد
بنشينند و استاد با مرور اطلاعات ، دانسته خود را به دانشجویان منتقل كند
پیشرفت تحصیلی مفهومی است که میتوان آن را از طریق عملکرد
(نمره های کلاسی) دانشجویان در درس های مختلف نسبت به قبل مشاهده کنیم.در این
تحقیق این عامل را روی مقیاس 1%تا 100%(1% کمترین و 100% بیشترین)اندازه گیری میکنیم.
یادگیری
تعریف مفهومی :
یادگیری
عبارت است از : نتیجه و برآیند آموزش های برنامه ریزی شده یا تجربی که بر اثر
تمرین یا برخورد مستمر در فرد نهادینه و نمود بیرونی در رفتار دارد . چنین یادگیری
با استفاده از ابزارهای مناسب قابل سنجش و اندازه گیری است .
تعریف عملیاتی:
یادگیری در همه موقعیتهای زندگی از
جمله دانشگاه اتفاق میافتد. گرچه، یادگیری یک تغییر داخلی است ولی
از تغییرات در رفتارهای قابل مشاهده، قابل استناد است. به طور مثال در این تحقیق
میزان یادگیری دانشجویان و همچنین تغییرات ظرفیت یادگیری آنها از طریق بررسی
میانگین نمرات دانش جویان قابل مشاهده است.
انگیزش
تعریف مفهومی: مجموع متغیرهای
پیچیده ارگانیزمی و محیطی که کنش آنها به فعالیت عمومی و جهتدار احساس و رفتار
منجر میشود
تعریف عملیاتی:
به کرات ديده شده است که دانشجویانی
وجود داشته اند که از لحاظ توانايي و استعداد يادگيري بسيار شبيه هم بوده اما در
پيشرفت تحصيلي تفاوت هاي زيادي با هم داشته اند اين جنبه از رفتار آدمي به حوزه
انگيزش مربوط مي شود.
انگيزش به حالت هاي دروني ارگانيسم که موجب هدايت رفتار او به سوي نوعي هدف مي
شود، اشاره مي کند.
بنابراين، انگيزش، عامل فعال ساز رفتار انسان است و از جمله عواملي است که مي
تواند در ميزان پيشرفت تحصيلي تاثير به سزايي داشته باشد.
انگيزه پيشرفت باعث مي گردد که کار دشوار با موفقيت به انجام برسد و همچنين باعث
تسلط يافتن، دستکاري کردن و انتظام بخشيدن اشيا، آدم ها و افکار مي گردد.
که ما
میخواهیم در این تحقیق انگیزش افراد را برای درس خواندن و پیشرفت روی مقیاس
(زیاد،متوسط،کم،خیلی کم )اندازه
گیری کنیم.
هوش
تعریف مفهومی:
برای داشتن تعریف تقریبا كاملی از هوش
باید این سه جنبه مد نظر گرفته شوند:
· توانایی و استعداد كافی برای یادگیری و درك امور
·
هماهنگی و سازش با محیط
· بهرهبرداری
از تجربیات گذشته، بهكار بردن قضاوت و استدلال و پیدا كردن راه حل منطقی در مواجه
شدن با مشكلات.
تعریف
عملیاتی:
بينه
در تعريف هوش به قضاوت درست اشاره دارد; روان شناسان ديگر هوش را توانايي فکر
انتزاعي، توانايي يادگيري، قدرت حل مساله يا توانايي سازگاري با موقعيت هاي جديد
مي دانند.
کسلر، هوش را به عنوان استعداد شخصي براي درک جهان و برآورد ساختن انتظارات آن
تعريف مي کند(حيدري، 1375)
پياژه مي گويد:«هوش فعاليتي است که از فرد سر مي زند و دائما در حال تغيير است» وي
هوش را به عنوان کيفيتي نسبتا ثابت و قابل اندازه گيري، قبول ندارد و در اين باره
مي گويد: من هوش را نه براساس ملا کي ايستا، که ديگران تعريف کرده اند، بلکه از
لحاظ اين که در حال تکامل است و سير تکامل خود را طي مي کند تعريف مي کنم و هوش را
به صورت تعادل يابي تعريف مي کنم که تمام ساخت هاي شناختي يا طرح واره ها به سوي
آن هدايت مي شنود».
هوش مفهومی است که میتوان آن را از طریق تستهای هوشی اندازه گیری کرد و
ما میخواهیم ببینیم به چه میزان هوش میتواند تاثیر گذار باشد در پیشرفت، در
این تحقیق این عامل را روی مقیاس 1% تا 100% (1 کمترین و 100
بیشترین)اندازه گیری میکنیم.
شاخص سازی:
متغیر: پیشرفت تحصیلی
شاخص 1: انگیزه
مولفه: میل و رغبت به آموختن و خستگی
ناپذیری
شاخص2:هدفدار
مولفه :احتیاجات و تمایلات دانشجو مشخص میشود.
شاخص3: آمادگی
مولفه:پشتکار علیرغم موانع
شاخص4:علاقه به درس خواندن
مولفه : بیشتر زمان خود را اختصاص میدهد به درس
خوانذن