همه چيز درباره شيطان پرستي
شيطان از ماده “شطن” گرفته شده، و “شاطن” به معناى “خبيث و پست” آمده
است، و شيطان به موجود رانده شده، سركش و متمرد اطلاق مى شود و به معنى
روح شرير و دور از حق ، نيز آمده است.”شيطان” اسم عام (اسم جنس) است ،
در حالى كه ابليس” اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به عبارت ديگر شيطان به
هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش ، خواه انسانى يا غير
انسانى مى گويند، ونام ابليس در باورهاي اسلامي شيطان,به معناي كسي كه
ادم را فريب داده است.
شيطان در غالب تمدنها و ملتها به موجود موذى ووسوسه کننده به شر و
بديها گفته مى شود، موجودى كه از راه راست بيزار و بر كنار بوده و
همواره در صدد است از راه القا و نيرنگ و وسوسه مردم را به جان هم
اندازد ولذا مدام در صدد آزار ديگران است ، موجودى كه سعى مى كند ايجاد
دودستگى نمايد، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اينكه به ابليس هم
شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد.اما ابليس
کلمه يا موجود مستقل ديگر نيست که جدا از شيطان باشد .کلمه اي من
درآوردي است و همان شيطان است
شيطان معانى مختلفى دارد، كه يكى از مصداقهاى روشن آن دعوت انسان به
خودخواهي و خودپرستي و ظلم و قتل و آزار و تجاوز به حقوق ديگران و.نفي
حقوق ديگران و استبداد و خودرايي و…است و مصداق ديگر آن انسانهاى
تبهکار و منحرف كننده است.
شيطان پرستي يکي از اعتقاداتي است که برخي به آن پيشينه هزاران ساله
ميدهند و دليل آن را نيز پرستش هر موجود داراي قدرت توسط مردمان
هزاران سال پيش و يا در نظر گرفتن دو خداي ضد هم يعني خداي خير و شر
ميدانند.
شيطان پرستي دنيايي را ترسيم مي كند كه هيچ روزنه اميدي براي آن متصور
نيست. به همين جهت شيطان پرستي را جهان تاريك ميگويند. شيطان پرستي
حقيقتي را جستجو مي كند كه در اين جهان يافت نمي شود. خود كشي توجيهي
اينگونه دارد ، ” اگر بپرسي چرا خودت را مي كشي ؟” پاسخ ميدهد: مي
خواهم به حقيقت برسم و حقيقت در اين دنيا به دست نمي آيد. عمده ترين
نشانه شيطان پرستي را در تجاوز و قتل به ويژه در تجاوز به كودكان و
نوجوانان به همراه قتل آنان بايد ديد.
اين بحث شيطان پرستي، خلاصه اي از بحثي است كه از سايت جامعه شناسي
ايران نقل مي کنيم که گردآوري و تحقيق آن توسط خانم مريم سعادتي انجام
شده است.
مسيحيان جودو : عرفان مسيحيت يهودي، کابالا( فرقه اي با تلفيق اديان
يهوديت و مسيحيت البته با تحريفات فراوان ).
داسني : پيروان فرقه باستاني ايزدي که بعدها به يزيديان معروف شدند.
ملک طاووس : شيطان در فرقه يزيديه با اين نام ياد مي شود.
پنتاگرام : ستاره پنج پر که از مهمترين و قدرتمندترين و ماندگارترين
سمبل ها در تاريخ بشر است.
زقوم : درختي در جهنم با ميوه اي بسيار تلخ که جهنميان از آن مي خورند.
شايد عده اي شيطان پرستي را آئيني مدرن و نهايتا مربوط به قرن ۱۶ – ۱۵
ميلادي بدانند اما واقعيت چيز ديگريست. شايد بتوان تاريخچه شيطان پرستي
را به قرون اوليه پيدايش آدمي نسبت داد. البته شواهد به دست آمده اين
حرف را تصديق ميکند که شيطان پرستي در نواحي امريکاي لاتين، امريکاي
جنوبي و افريقاي مرکزي به قرن ها قبل از ميلاد مسيح برميگردد و قبايلي
که آثاري از آنها باقي مانده است اين احاديث را تصديق ميکنند. در
اکتشافات به دست آمده در امريکاي جنوبي يکي از قبايل اين قاره که
اعتقاد بسياري به خوب و بد داشتند شيطان را پرستش ميکردند و حتي
قرباني هايي را از انسان به شيطان هديه ميکردند که مکانهاي انجام
مراسم قرباني هنوز وجود دارد و اجساد موميايي به دست آمده و نوع کشته
شدن ها نشانگر قرباني شدن اين انسانها (که در آنها بيشتر زنان به چشم
ميخورند) است. در افريقاي مرکزي و در دشتها و کويرهاي سوزان اين قاره
نيز در قبايلي که معروفترين آن قبيله “اوکاچا” ميباشد، شيطان به عنوان
قدرت مطلق زمين و آسمان و پديد آورنده آن و خداي خشم و نفرت پرستش
ميشد و حتي قرباني هايي نيز در مواقع خاص به آن اهداء ميشد. ذکر اين
نکته ضروري است که زمان قرباني کردن انسانها در برابر شيطان لحظه هاي
خاصي بوده است.
تاريخچه شيطان پرستي به سالهاي بسيار دور بر ميگردد که بعدها اين آئين
و سنت به صورتهاي ديگر نمود پيدا کرد که چيزهايي از گذشته چه با تحريف
و چه بدون تحريف دست به دست در حال عبور همراه با زمان است. البته
شيطان پرستي در زمان پيدايش زبان و خط و زمان مادها، سومريان، بابليان
و … نيز ادامه داشت تا در قرون ۱۴ -۱۵ ميلادي شيطان پرستي نوين به وجود
آمد.
مبدا شيطان پرستي قديمي همانطور که گفته شد به قرون اوليه آدمي بر مي
گردد. در زمانهاي قديم انسانها در برابر هر چيزي که قدرت مقابله با آن
را نداشتند و از درک آن عاجز بودند، تسليم ميشدند و سجده ميکردند.
شيطان پرستي قديمي بر اساس سنتهاي خداپرستي و شيطان پرستي واقع نشده
است و نميتواند اينگونه باشد لذا آنها براي اينکه در مقابل قدرتي بزرگ
سجده کنند و مسلما اين قدرت در شب از عظمت مخصوصي برخوردار بوده است به
ستايش و پرستش موجودي فوق طبيعي و دهشتناک که قدرت فوق العاده اي دارد
ميپرداختند که مبدا شيطان پرستي قديمي را به وجود آورد.
اما مبدا شيطان پرستي جديد؛ آيا واقعا در ابتدا شيطان پرستي وجود داشته
است يا در ابتدا جادوگري وجود داشته است، معلوم نيست؛ اما عنواني که
مسلما قدرت بيشتري دارد اين است که جادوگري ابتدا وجود داشته و سپس
شيطان پرستي نوين از آن شکل گرفته است. شيطان پرستي جديد را پاره اي از
انگليسيان که گفته ميشود از نجيب زادگان بوده اند به راه انداخته اند
براي اينکه از قدرت شيطان و قدرت تاريکي بهره ببرند و پس از آن مراسم
شيطان پرستي نوين برگزار ميشود. در حقيقت شيطان پرستي نوين در
انگلستان و در حدود قرون ۱۵-۱۶ ميلادي به وجود آمد. البته تغييرات
بسياري نسبت به شيطان پرستي قديمي و قرون وسطايي داشت؛ اما به هر حال
استفاده از قدرت شيطان همچنان باقي مانده است و اين چيزيست که نميتوان
خط بطلاني بر روي آن کشيد.
شيطان پرستي قديمي شيطان پرستي اي است که به قرون وسطي برميگردد،؛ با
اينکه همانطور که در تاريخچه شيطان پرستي ذکر گرديد شيطان پرستي به قبل
از ميلاد مسيح برميگردد اما اصولا شيطان پرستي قديمي را مربوط به قرون
وسطي ميدانند. موضوعي که امروزه درباره شيطان پرستي قديمي وجود دارد و
در برخي کتابها ديده ميشود به اين مطلب برميگردد که اصولا شيطان را
کليسا به وجود آورد تا تمام بديها و پليديها را به آن نسبت دهد تا به
نوعي هم خدمتي به بشريت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند و
جادوگران را نيز که در قرون وسطي از قدرت زيادي برخوردار بودند با
عنوان جادوگران سياه به عنوان پيروان شيطان معرفي کند تا هم گناهان را
دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند. البته اين يک نظريه اي است که
آنچنان که بايد و شايد نميتواند قدرت داشته باشد و انسان را حداقل از
لحاظ فکري ارضا کند. زيرا قبل از مسيحيت و در زمانهاي حضرت ابراهيم و
حضرت موسي و حتي بسيار قبل از آنها شيطان پرستي وجود داشته و چيزي به
عنوان شيطان مسلما وجود دارد زيرا اگر وجود نداشت هيچگاه آدم و حوا به
زمين سقوط نميکردند! پس نظريه فوق را ميتوان نظريه اي مغرضانه نسبت
به مسيحيت و کليسا خواند.
شيطان پرستي قديمي از لحاظ معني و از لحاظ اعمال انجام شده مسلما با
شيطان پرستي کنوني بسيار تفاوت دارد. شايد بتوان گفت چيزي که به عنوان
شيطان پرستي امروزه در جوامع گوناگون قرار دارد شيطان پرستي قديمي يا
قرون وسطايي است که اين شيطان پرستي به طور کلي محکوم شده است و شيطان
پرستي جديد با آن به مبارزه برخواسته است اما خوب هنوز عده زيادي آن را
قبول دارند و به آن احترام ميگذارند و قوانين آن را اجرا ميکنند.
شيطان پرستي قديمي استفاده از کمک شيطان در کارهاي زيان آور و کمک به
برخي پادشاهان در جنگها بوده است و حتي همسر پادشاه فرانسه در قرن ۱۳
ميلادي براي نجات شوهر خود از مرگ مراسم شيطان پرستي قرون وسطايي را
انجام داد. شيطان پرستي قديمي اعتقاد دارد که شيطان وجود دارد و قدرت
او عظيم ترين قدرت بر روي جهان است.
اصل شهوتراني و ارضاي جنسي اصل لاينفک اين مراسم است. شيطان پرستي
قديمي مخالف با مسيحيت و کليسا است و دقيقا در مراسم خود اعمال ضد
مسيحيت را انجام ميدهد. آنها به مسيحيت و کليسا اعتقادي ندارند و آنها
را عامل بدبختي مردم ميدانند. آنها ميگويند مسيح پيامبري بود که بايد
زمين را آباد ميکرد و مردم را به راه راست ميبرد اما تنها کاري که
انجيل انجام داده دروغگويي و رواج بدي در جامعه است ! آنها قرباني
انسان را امري ضروري براي آرامش و احترام به شيطان ميدانند و در اين
ميان دختر بچه ها بهترين قرباني براي شيطان هستند. ريختن خون در اين
مراسم نشانه تقدس اين مراسم است ( همانند نوشيدن شراب در عشاي رباني
مسيحيت که به عنوان نشانه تقدس و خون مسيح است ! ) . انجام اعمال
شهوتراني در اين مراسم اعمالي است که بايد حتما بدان پرداخته شود چون
در شيطان پرستي قديمي ارضاي حس جنسي يکي از مهمترين عوامل است و البته
با توجه به اينکه شيطان پرستان قديمي بدترين اعمال را براي مبارزه با
خدا، مسيح و شيطان انجام ميدادند لذا امور جنسي نيز به بدترين و فجيع
ترين نوع خود انجام ميگرفت. آنها به جهنم اعتقادي نداشتند و ميگفتند
جهنم همين دنيايي است که در آن زندگي ميکنيم لذا بدترين گناهان را در
مراسم خود انجام ميدادند. شيطان پرستان قديمي شيطان را موجودي با هويت
خارجي ميدانند.
شيطان پرستي جديد در انگلستان به وجود آمد و البته زياد نيز تعجب
برانگيز نيست زيرا انگليس يکي از کشورهايي است که جادوگراني بسياري را
داشته است و البته وجود اهالي باستاني آسياي مياني و خاورميانه و
همچنين اهالي يونان باستان در انگليس ثابت شده است زيرا از اکتشافات به
دست آمده در برخي محل هاي برگزاري مراسم شيطان پرستي و جادوگري در
انگليس نظير محل استون هنج آثاري از تمدن ايران و يونان پيدا شده است و
همچنين در کتب شيطان پرستي و جادوگري کلمات عبري، يوناني و فارسي (
البته هيچکدام نه به صورت کنوني ) وجود دارد. شيطان پرستي جديد بر خلاف
شيطان پرستي قديمي اعتقادي به وجود شيطان خارجي ندارد بلکه شيطان پرستي
جديد شيطان را در طبيعت و در وجود هر انساني ميداند و اين باطن هر کسي
است که شيطان در آن وجود دارد و مراسم شيطان پرستي جديد مراسمي است
براي دعوت از شيطان باطني و حس اهريمني دروني است که با اعمال جنسي
آرام و ارضا ميشود. آنها جسم پرست هستند و اعتقاد دارند هر آنچه که
وجود دارد مديون آلت تناسلي آدميست و ديگر اينکه انسان بايد کاملترين
لذت جسماني و جنسي را در اين دنيا ببرد. آنها معتقدند به زندگي پس از
مرگ و آن اينکه بعد از مرگ روح کساني که در دنيا لذت جسماني لازم را
نبرده اند به اين دنيا برميگردد و لذت جنسي خود را کامل ميکند. در
مراسم شيطان پرستي جديد مخلوطي از اسپرم به همراه ادرار به عنوان آب
مقدس بر روي حاضرين پاشيده ميشود ( همانند آب مقدس در مراسم عشاي
رباني مسيحيت ) و البته در شيطان پرستي جديد اعتقادي به قرباني کردن
انسان و حتي حيوان وجود ندارد.
انواع شيطان پرستي از نظر ايدئولوژي
شيطان پرستي جديد آييني است داراي شباهت هايي به اومانيسم که انسان را
برترين موجود مي داند و او را تنها در برابر خود مسئول مي داند:
Anthon lavey: “There
is no heaven of glory bright, and no hell where sinners roast. Here
and now
is our day of torment! Here and now is our day of joy! Here and now
is our
opportunity! Choose ye this day, this hour, for no redeemer liveth!”
آنتون لاوي: ” خداي باعظمت و با شکوهي وجود ندارد، و جهنمي که در آن
گناهکاران کباب ميشوند هم نيست . اينجا و حالا روز شکنجه و سختي ماست!
حالا و اينجا روز خوشي ماست! اينجا و حالا فرصت ماست! اين روز، اين
ساعت را انتخاب کن که زندگي رهايي بخشي نيست!”
شيطان پرستي جديد به خدايي اعتقاد ندارد و شيطان را تنها نوعي کهن نماد
(
archetype
) مي داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول ميداند و اعتقاد دارد
که انسان به تنهايي مي تواند راه درست و غلط را تشخيص دهد به همين دليل
هم اين اعتقاد بيشتر به عنوان يک اعتقاد فلسفي شناخته مي شود . شيطان
در اين اعتقاد نماد نيروي تاريکي طبيعت ، طبيعت شهواني ، مرگ ، بهترين
نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است. اين اعتقاد داراي شاخه هاي متعددي است
اما مي توان گفت جز يکي دو نوع آن همگي داراي اصول زير مي باشند:
-
خدايي در
شيطان پرستي وجود ندارد. (Atheism)
-
روح و جسم
غيرقابل ديدن هستند و هيچ جنگي بين عالم خير و شر وجود ندارد. (Not
dualistic)
-
خود پرستي
، خدايي جز خود انسان وجود ندارد و هر انساني خود يک خداست. (Autodeists)
-
اعتقاد به
اصالت ماده. (Materialistic)
-
وابسته به
راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدايي است . -
اعتقاد به
استفاده از لذت در حد اعلاي آن زيرا تمام خوشي دنيايي است و اين
خوشي ها خصوصا لذات جنسي پتانسيل لازم را براي کارهاي روزانه آماده
مي کنند و به هر شکلي انجام آنها لازم و ضروري است .
شيطان پرستي به چهار دسته شيطان پرستي فلسفي، شيطان پرستي لاوي، شيطان
پرستي ديني و شيطان پرستي گوتيک (شرپرستي) تقسيم مي شود.
شيطان پرستي فلسفي
به طور غير رسمي و گستردهاي اين شاخه از شيطان پرستي را منتسب به
آنتوان شزاندر لاوي (Anton
Szandor LaVey)
ميدانند؛ همان بوجود آورنده انجيل شيطاني(satanic
bible).
او کسي بود که کليساي شيطان را تأسيس کرد (اولين سازماني که از لغت
شيطان پرستي فلسفي استفاده نمود) در نظر شيطان پرستان فلسفي، محور و
مرکزيت عالم هستي، خود انسان است، و بزرگترين آرزو و شرط رستگاري اين
نوع از شيطان پرستان برتري و ترفيع ايشان نسبت به ديگران است. شيطان
پرستان فلسفي عموماً خدايي براي پرستش قائل نميدانند و به زندگي غير
مادي بعد از مرگ نيز عقيدهاي ندارند. به هرحال زندگي اين گروه از
شيطان پرستان عاري از روحيه مذهبي و معنويت نيز نيست.
در نظر شيطان پرستان فلسفي، هر شخص خداي خودش است. آنها با تکيه بر
عقايد انساني وابسته به دنيا، مطالب مربوط به فلسفه عقلاني را عبس
ميشمارند و به آنها به ديد ترس از مسائل ماوراء الطبيعي مينگرند و
تنها به وسيله آن، يک زندگي عقيم و تنها بر مبناي “جهان واقعي” را
تشکيل ميدهند. به طور شفافي، آموزههاي شيطان پرستان فلسفي قدمتي
بيشتر از کليساي لاوي دارد. اگر چه اين تصوري از شيطان است، ولي با
موقعيت واقعي او تقابل دارد چرا که اين تعاليم از آموزههاي
يهودي-مسيحي نشئات گرفته است و شيطان را بدليل خصوصياتش پليد نگاشته
است.
شيطانپرستي لاويي
اين نوع از شيطان پرستي بر مبناي فلسفهٔ آنتوآن لاوي که در کتاب “انجيل
شيطان” و ديگر آثارش آمده است تشکيل شده است. لاوي موسس کليساي شيطان
(1966) بود و تحت تأثير نوشتههاي فردريک نيچه، آليستر کرالي، اين رند،
مارک د سيد، ويندهام لويس، چارلز داروين، آمبروس بيرس، مارک تواين و
بسياري ديگر بوده است. “شيطان” در نظر لاوي موجودي مثبت بوده در حالي
که تعاليم خداجويانه کليساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان
مادي نيز اعتنايي نداشت.
يک شيطان پرست لاويي، خود را خداي خود ميداند، آيين مذهبي اين گروه از
شيطان پرستان بيشتر شبيه به فلسفه ميجيک کراولي با ديدي جلو برنده به
سمت شيطان پرستي است. يک شيطان پرست لاويي مدعي آن است که کساني که
خودشان را با شيطان پرستي هم رديف ميدانند بايد به طرز فکر گروهي خواص
وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقي قبول نداشته باشند. و در ازاي
آن گرايشات انفرادي داشته باشند و من تبع بايد به طور دائمي يک سر و
گردن بالاتر از کساني باشند که خود را از لحاظ اخلاقي، قوي ميدانند و
در بشر دوستي خود، بدون تامل عمل کنند.
فلسفه شيطاني
شيطان در ۹ جمله شيطاني منسب به لاوي خلاصه ميشود:
1- شيطان ميگويد: دست و دلبازي کردن بجاي خساست.
2- شيطان ميگويد: زندگي حياتي بجاي نقشه خيالي و موهومي روحاني.
3- شيطان ميگويد: دانش معصوم بجاي فريب دادن رياکارانه خود.
4- شيطان ميگويد: محبت کردن به کساني که لياقت آن را دارند بجاي عشق
ورزيدن به نمک نشناسان.
5- شيطان ميگويد: انتقام و خونخواهي کردن بجاي برگرداندن صورت (اشاره
به تعاليم مسيحيت که ميگويد: هرگاه برادري به تو سيلي زد، آن طرف
صورتت را جلو بياور تا ضربهاي به طرف ديگر بزند).
6- شيطان ميگويد: مسئوليت پذيري در مقابل مسئوليت پذيران بجاي نگران
بودن خون آشامهاي غير مادي بودن.
7- شيطان ميگويد: انسان مانند ديگر حيوانات است، گاهي بهتر ولي اغلب
بدتر از آنهايي است که روي چهار پا راه ميروند، بدليل آنکه انسان داراي
خداي روحاني و پيشرفتهاي روشنفکرانه، او را پستترين حيوانات ساخته
است.
8- شيطان تمام آن چيزهايي که گناه شناخته ميشوند را ارائه ميدهد، چون
که تمام آنها به يک لذت و خوشنودي فيزيکي، رواني يا احساسي منجر
ميشوند.
9- شيطان بهترين دوست کليساست چرا که در ميان تمام اين سالها وجود
شيطان دليل ماندگاري کليساها است.
و در مقايسه با اين جملات، لاوي ۹ گناه شيطاني را نيز نام برده است:
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرايي، انتظار بازپس گرفتن از ديگران،(آنچه
به آنها داده ايد)، خود را فريب دادن، پيروي از رسوم و عقايد ديگران،
روشن بيني نا کافي، فراموش کردن ارتدکسي گذشته (به طور مثال، قبول کردن
چيزي قديمي در بسته بندي جديد، به عنوان نو)، غرور و افتخار بي حاصل
(مانند غروري که هدف شخصي را از درون ميپوساند) و کمبود محسنات !
لاوي سپس ۱۱ قانون شيطاني را نيز وضع کرد، که در حالي که نظام نامهاي
اخلاقي نيست، ولي راهنماييهاي کلي براي زندگي شيطان پرستي را ارائه
کرده است:
1- هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
2- هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوي ديگران ميخواهند آن را
بشنوند بازگو نکن.
3- وقتي مهمان کسي هستي، به او احترام بگذار و در غير اين صورت هرگز
آنجا نرو.
4- اگرمهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بيرحمي رفتار کن.
5- هرگز قبل از آنکه علامتي از طرف مقابلت نديدهاي به او پيشنهاد
نزديکي جنسي نده.
6- هرگز چيزي را که متعلق به تو نيست برندار، مگر آنکه داشتن آن براي
کس ديگري سخت است و از تو ميخواهد آن را بگيري.
7- اگر از جادو به طور موفقيت آميزي براي کسب خواسته هايت استفاده
کردهاي قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته هايت قدرت
جادو را نفي کني، تمام آنچه بدست آوردي را از دست خواهي داد.
8- هرگز از چيزي که نميخواهي در معرض آن باشي شکايت نکن.
9- کودکان را آزار نده.
10- حيوانات (غير انسان) را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهاي
يا براي شکارشان.
11- وقتي در سرزميني آزاد قدم بر ميداري، کسي را آزار نده، اگر کسي تو
را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد،
نابودش کن.
شيطان پرستي ديني
گرايشات شيطان پرستي ديني اغلب مشابه گرايشات شيطان پرستي فلسفي است،
گرچه معمولاً پيش نيازي براي خود قائل ميشوند و آن پيشنياز اينست که
شيطان پرست بايد يک قانون ماوراء الطبيعي را که در آن يک يا چند خدا
تعريف شده است که همه شيطاني هستند يا به وسيله شيطان شناخته ميشوند
قبول داشته باشد. شيطاني که در گروه اخير تعريف شده است ميتواند تنها
در ذهن يک شيطان پرست تعريف شود يا از يک دين (معمولاً قبل از مسيح)
اقتباس شوند.
بسته به اينکه کدام نوع شيطان پرستي مد نظر باشد، خدا يا خدايان
ميتوانند از انواع مختلفي از معبودها باشند، بعضي از آنها از اديان
بسيار قديمي نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شيطان پرستي خدايانشان را
از اديان قديمي مصر باستان و بسياري از الهههاي باستاني بينالنهريني
و بعضا از الهههاي رومي و يوناني (به عنوان مثال مارس-خداي جنگ)
اقتباس کرده اند. بقيه شيطان پرستان ادعاي پرستش خداي اصلي را دارند
ولي بيشتر شيطان پرستان ميگويند خداي معبود آنها در واقع قدمت بسيار
قديمي دارد، شايد از دوران ماقبل تاريخ و شايد اولين خداياني باشد که
توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.
مابقي گروهها تعبيري سخت گيرانه تر از اينها را ميپرستند. آنهايي که
سيماي فرشتهٔ سقوط کرده از انجيل مسيحي را ميپرستند، در حالي که
بسياري آن را به عنوان شر، طبق تعريف کليساي مسيحي، ميپندارند. اين
گروه در مقابل آن را به عنوان محق و کسي که در مقابل خدا شورش کرده است
قبول دارند. تمام اين اديان با هم و با شيطان پرستان فلسفي مشترک هستند
چرا که خود شخص را در اولويت اول قرار داده اند. اين نظريه نيز معمولاً
توسط کساني که خدا را به ديد شيطاني مينگرند (کساني که ديده شده است
اشخاص را به آزادي انديشه تشويق ميکنند و تلاش ميکنند خود را
بهوسيله فلسفههايي چون ميجيک و فلسفههاي مشابه “تمايل به قدرت” نيچه
بالا بکشند) حمايت شده است. يک پند رايج شيطاني به اين معلول اينست که:
“هر خداي ارزشمندي بهتر است به جاي يک برده پست و بخاک افتاده، يک شريک
در قدرت خود داشته باشد.”
يک مثال از اين مطلب، شيطان ابراهيمي است، مانند ابليسي که در کتاب
تورات آمده است و بشريت را به چيدن ميوه درخت شناخت خوب از بد تشويق
ميکند:” تو مطمئنا نميميري، چرا که خدا در همان روزي که اين کار را
کني از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شما مانند خدا
خواهيد شد و خوب را از شر تشخيص خواهيد داد”. استفاده از اين مفهوم،
شيطان پرستان خود را بهتر از هر خداي ديگري، داراي قدرت تشخيص خوب از
بد ميپندارند. از آنجا که اين گروه از شيطان پرستان خود را بسيار
قديمي و قديمي تر از بقيه ميدانند، نام “شيطان پرستان سنتي” را بر خود
گذاشتهاند و به شيطان پرستان فلسفي، “شيطان پرستان معاصر” ميگويند.
شيطان پرستي گوتيک
اين فرقه از شيطان پرستان، به دوران تفتيش عقايد مذهبي از طرف کليسا
مربوط ميشوند. اين نوع شيطان پرستان معمولاً متهم هستند به اعمالي از
قبيل “خوردن نوزادان”، ” بزکشي “، “قرباني کردن دختران باکره” و “نفرت
از مسيحيان” هستند. اين طرز فکر در کتاب “ماليوس ماليفيکاروم” دسته
بندي شده است. (کتابي که در دوران تفتيش عقايد توسط کليسا (1490م)
تاليف شد و در واقع هرگز به طور رسمي مورد استفاده قرار نگرفت) کتاب
حاوي مطالب خرافي از جن گيري و جادوگري و مطالبي از اين دست است. ترجمه
لغوي نام کتاب پتک جادوگران است..
شيطان پرستي نزديکي زيادي به جادوگري دارد و دنياي آن پر از افسانه هاي
گوناگون، شياطين متعدد و افراد مختلف خصوصا جادوگران در ارتباط با
آنهاست. در دنياي امروز هم کشورهاي مختلفي داراي کليساي شيطان هستند
مانند کشورهاي امريکا، انگليس و آلمان و همچنين چين و بر خلاف ادعاي
شيطان پرستان جديد که بر اساس متون انجيل شيطاني بر عدم کودک آزاري و
آزار حيوانات پافشاري مي کنند اما وحشتناک ترين اعمال توسط آنها تنها
براي مقابله با دستورات الهي انجام مي شود.
انجيل شيطاني کتابي است که شيطان پرستان از آن براي عبادت و دعاهاي خود
و همچنين استفاده در مراسم خود استفاده ميکنند . اين کتاب شامل کلمات
عبري و يوناني و انگليسي است که برخي از اين کلمات هنوز معني دقيق آن
کشف نشده است اما چيزي که ميتوان فهميد اسامي شيطان و دعوت از او براي
قدرت دادن به شيطان پرستان است. در اين کتاب بسياري از دعاهاي آن بر
خلاف دعاهاي مسيحيت و انجيل است و همچنين بسياري از شعائر آن براي قدر
نهادن به عظمت و قدرت شيطان به عنوان قدرت مطلق است.
کليساي شيطان پرستي در قرون وسطي به عنوان مکاني براي انجام مراسم
شيطان پرستي استفاده ميشد و جايي بود که در آن تنها و تنها محل قرارهاي
شيطان پرستان قديمي و انجام مراسم خود در آن بود. اما امروزه کليساي
شيطان پرستي محلي است براي عبادت شيطان پرستان که اکثرا به صورت زير
زميني به کار خود ادامه ميدهند و در شيطان پرستي جديد اين مکان به نام
کليساي شيطان براي انجام مراسم ارضاي جنسي مورد استفاده قرار ميگرفت
که اکنون محليست براي انجام اکثر مراسم شيطان پرستي جديد.
به قسمتهاي از انجيل شيطان پرستان که از کتاب
The Witches
گردآوري شده اشاره ميشود. البته مانند همه کتب در اديان مختلف، اين
کتاب نيز به ستايش شيطان و قدرت طلبي از او ميپردازد. همانطور که گفته
شد در اين کتاب کلمات و جملات عبري نيز وجود دارد. اين دعا ها اکثرا در
مراسم هاي شيطان پرستي مورد استفاده قرار ميگيرد:
( به نام خداي بزرگ ما؛ شيطان؛ به شما فرمان ميدهد که از دنياي سياه
بيرون آييد. به نام چهار شهريار سياه جهنم؛ پيش آييد. شيطان؛ جام باده
لذت را بردار. اين جام پر از اکسير زندگي است؛ و آنرا با نيروي جادوي
سياه انباشته کن . اين نيرو در سراسر عالم کائنات وجود دارد و حامي آن
است. )
( اي دوست و همدم شب؛ تو از صداي سگ ها و ريختن خون شاد ميشوي؛ تو در
ميان سايه هاي قبور ميگردي؛ تو تشنه خون هستي و بشر را تهديد ميکني
گور گومورو؛ ماه هزار چهره؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر. دروازه
هاي جهنم را بگشا و بيرون بيا … ) همانطور که مشخص است انجيل شيطان
پرستي کتاب خاصي نيست و همانند همه کتب اديان به ستايش و تسبيح و
درخواست کمک از پروردگار خود ميکند. لذا نميتوان گفت اين کتاب نوشته
هاي پيچيده اي است که هيچکس توان فهم آن را ندارد. البته اين درست است
که جملات عبري و يوناني در اين کيش وجود دارد اما مسلما آن چنان مورد
توجه نيست زيرا اکنون انجيل مسيحيت نيز در خود حاوي کلمات عبري است که
دکترين کليساي رم آن را بسيار رواج ميدهند.
ستاره پنج پر يا پنتاگرام يکي از مهمترين، قدرتمندترين و ماندگارترين
سمبل ها در تاريخ بشر است. اين علامت در فرهنگ و تمدن باستان مايان هاي
امريکاي لاتين، هند، چين، مصرو يونان از مهمترين و پرمعناترين علامتها
بوده است. ابتدايي ترين شکل پنتاگرام بر روي ديوارهاي غارهاي عصر حجر
کنده کاري شده بوده و در نقاشي هاي مردم بابل به عنوان الگوي ترسيم
سياره ونوس به چشم مي خورد. رازهايي مابين سير استفاده از اين علامت،
طراحي هاي قديمي از مدار حرکت سياره ونوس و رب النوع معروف بيشتر وجود
دارد که گاهي باعث اين تفکر غلط ميشود که پنتاگرام سمبل ايشتر است. در
کتب آسماني مخصوصا کتابهاي يهوديان بسيار زياد به پنتاگرامها اشاره شده
است.
پنتاگرام در جهان کهن
پنتاگرام هاي اوليه اشکالي زمخت با شکل هندسي ناهمگون به صورت کنده
کاري روي سنگهاي عصر حجر داشتند. مردم آن زمان اعتقاد داشتند که اين
علامت معنايي روحاني و غيرمادي دارد. اعتقاد آنان بر اين بود که رازي
در شکل قرار گرفتن ستاره ها وجود دارد که بر انسان پوشيده است، آنها
پنتاگرام را از روي شکل قرار گيري پنج سياره برداشت کرده بودند که وقتي
با خطي فرضي به هم اتصال پيدا مي کردند به صورت مبهم شکل پنتاگرام را
به خود مي گرفت. نسل هاي بعدي بشر معاني مختلفي را از اين شکل برداشت
کردند معاني بسيار زياد و اغلب مقدس و خداپرستانه.
مقاله ای کامل درباره ی شيطان پرستي در ايران
شيطانپرستي
در ايران موضوعي است كه به ويژه در سالهاي اخير سخنان بسياري درباره آن
مطرح شده و اخبار زيادي از دستگيري طرفداران آن انتشار يافته است اما
واقعيت چيست؟، آيا ما شيطانپرستي داريم؟ و اصولا، شيطانپرستها چه
ميگويند و چه ميخواهند؟ گزارشي را كه پيش رو داريد در ويژهنامه «سراب»
ضميمه رايگان روزنامه جامجم كه امروز سهشنبه انتشار يافت، به چاپ رسيده
است.
از ابتداي پيدايش انسان تا به حال شيطانپرستي به
شكلها و گونههاي مختلف وجود داشته است. به همين خاطر محققان براي تفكيك
خصوصيات و ويژگيهاي آنها انواع مختلفي از آن را با نامهاي شيطانپرستي
ديني، شيطانپرستي گوتيك، شيطانپرستي فلسفي و … برشمردهاند.
شيطانپرستي رايج در دنيا در حال حاضر منسوب به
تفكرات شخصي به نام آنتوان زندورلاوي است كه كليساي شيطان را در سال 1966
بنيان نهاده است.
در حال حاضر شيطانپرستي در دنيا توسط 3 دروازه يا بهتر بگوييم 3 عامل يا حامل وارد كشورها ميشود:
1 – كليساهاي شيطاني
2 – جادوگري
3 – موسيقي بلك متال
ما در ادامه به توضيح يك يك آنها ميپردازيم و
خواهيم گفت كه شيطانپرستي توسط كدام يك از آنها به كشور ما وارد شده است و
چه خصوصياتي دارد.
كليساي شيطان
اولين كليساي شيطاني را آنتوان زندورلاوي تاسيس
كرد. در افكار و عقايد او انسانمحور و مركز عالم هستي است و اين انسان است
كه خدا را ميسازد. او به ولايت كسي يا چيزي با نام شيطان اعتقاد نداشته و
انسان را حاكم بر خدا و شيطان ميداند.
اصول شيطانپرستي آنتوان لاوي
1 – در شيطانپرستي خدايي وجود ندارد و هر انساني خود يك خداست.
2 – عدم پرستش شيطان (ابليس)، زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد.
3 – ضد مذهب بودن، خصوصا مذهبي كه اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارند.
4 – اعتقاد به لذت بردن در حد اعلاي آن زيرا تمام
لذات در خوشي دنيايي است و اين خوشيها خصوصا لذات جنسي پتانسيل لازم را
براي كارهاي روزانه آماده ميكنند.
او قواعد 11گانه و نيز گناههاي 9گانهاي را براي
شيطانپرستان تنظيم كرده است ولي آنچه مردم بعدها از شيطانپرستان در جهان
ميبينند به هيچوجه با اين قوانين و گناهها سازگار نبوده بلكه بر ضد آنها
است.
مثلا در مورد قتل، تجاوز، قربانيكردن،
حيوانآزاري، كودكآزاري و…، آنتوان لاوي آن را قبول نداشته و در فرامين
خود آنها را رد كرده است. ولي در حال حاضر مراسم شيطانپرستي چيزي به جز
انجام اين اعمال نيست.
همه اينها نشان از تناقضگوييهاي آنتوان لاوي و
پيروانش دارد. (در شيطانپرستي افكار و عقايد و نظرات در حال تغيير و از
نسبيت برخوردار هستند.) البته همه آنها اين خصوصيت خود را قبول داشته و به
آن معتقد هستند. آنها معتقدند كه چون ما خودمان خدا هستيم پس هر كاري
بخواهيم انجام ميدهيم و اين مسخره است كه يك شيطانپرست به قانون يا
مقرراتي پايبند باشد.
ولي جاي تعجب دارد كه اگر آنها خود را خدا و آزاد
از هر چيز ميدانند پس چرا قوانين و مقررات و گناهاني براي پيروان خود
ايجاد ايجاد كردهاند. تيم برتون جمله جالبي درباره شيطانپرستان دارد:
شيطانپرستي آنارشي احمقهاست.
اين اختلافات و تناقضات زمينهساز بروز مشكلات
زيادي در بين رهبران و پيروان شيطانگرايي شده است به شكلي كه در سال 1975
شخصي به نام مايكل آكينو از كليساي شيطان جدا شد و معبدي را با نام معبد
ست بنيان نهاد. او برخلاف آنتوان لاوي به خدايي با نام شيطان اعتقاد داشت.
جادوگري
جادوگري قرنهاست كه در غرب (اروپا و آمريكا)
طرفداران زيادي داشته است. جادوگران غربي كه تنها عده كمي از آنها اصلا
گرايشات شيطاني ندارند، در تلاش هستند تا با ارتباط با ارواح مردگان، اجنه
يا شياطين، به قدرتهاي ماورايي شيطاني دسترسي يابند. در قرون وسطي عده
بسيار زيادي از جادوگران توسط كليسا سوزانده شدند چرا كه كليسا معتقد بود
آنها در پي ارتباط با شياطين قادر به دخالت در امور مادي و دنيوي هستند و
نيروهاي غيرمادي خود را از منابع پليد به دست ميآورند. در عصر حاضر جادوي
سياه يا همان بلكمجيك يكي از اركان و مراسم اصلي شيطانپرستان است و در
كشورهايي چون انگلستان و آمريكا علاقهمندان بسياري دارد. جادي سياه به غير
از كليساي شيطان توسط اساتيد خبره در دورههاي آموزشي و كلاسهايي به
علاقهمندان آموزش داده ميشود.
در حال حاضر علت اصلي ورود عدهاي از جوانان به
گروههاي شيطانپرست يادگيري بلكمجيك (جادوي سياه) است. جادوي سياه از
مراسم آييني آفريقاييان به آمريكا آمده و در حال حاضر بيش از همه جا در
كليساهاي شيطاني تعليم و تحصيل ميشود. بيشتر وردها و ابزار و مراسمات اين
نوع جادو داراي علائم و نشانههاي شيطاني هستند.
در دهههاي بعد از جنگ جهاني اول فضاي اجتماعي
اروپا و آمريكا به انواع تبليغات و ابزار و حتي بازيهاي جادوگري مانند
ويجيبرد آلوده است.
ويجيبرد كه يك وسيله پيشگويي است در مراسم احضار
ارواح استفاده ميشد تا سال 1967 فروش ويجيبرد از مناپلي كه پرفروشترين
اسباببازي بود بيشتر شد. اين خود نشان از استقبال مردم غرب به جادوگري است
كه در سالهاي اخير مصداق آن را در كتاب و فيلمهاي مرتبط با جادوگري مانند
هريپاتر ديدهايم.
خوشبختانه جادوگري غربي كه ما آن را بلك مجيك و
انواع وسايل ديگر مانند ويجي برد و… ميشناسيم هنوز وارد ايران نشده و
شايد تنها جوانان ما نام آن را از كتابها يا فيلمهاي هري پاتر شنيده
باشند.
موسيقي بلكمتال
شيطان وقتي كليساهاي شيطان و جادوگري را ناتوان در تبليغات ديد دروازهاي ديگر ساخت و آن موسيقي است.
دو دروازه جادوگري و كليساهاي شيطان جهت تبليغات
خود در سطح جهان داراي محدوديتهاي فراواني هستند. براي مثال كليساهاي
شيطان تنها در چند كشور جهان موجود هستند. يا در مورد جادوگري كه تنها
كشورهاي غربي از آن استقبال كردهاند و كشورهاي شرقي به خاطر عدم همخواني
زبان آن با فرهنگ شرق اصلا از ان استقبالي نكردهاند.
همين مسائل باعث شده كه اين دو دروازه در قياس با
موسيقي كمترين مشتريان را براي گرايش به شيطانپرستي داشته باشند. حال آن
كه در حال حاضر موسيقي بلك متال در همه كشورهاي دنيا مخاطب و علاقهمند
دارد و اين به خاطر آن است كه موسيقي، زباني بينالمللي دارد و داراي
ظرافتهاي هنري فريبنده و اغواكننده است كه ميتواند بهراحتي بر احساسات
مردم تاثيرگذار باشد.
علت ديگر هم راحتي دسترسي به آن است به شكلي كه
بهراحتي ميتوان آن را توسط همه رسانهها و همه ابزارهاي رسانهها در همه
جا در اختيار مخاطب قرار داد.
لازم به ذكر است كه اين 3 دروازه در دنيا داراي
مخاطبان خاص و مخصوص خود هستند. مثلا شيطانپرستاني كه از طريق كليساي
شيطان به شيطان پرستي گرايش پيدا كردهاند، از همه نظر چه از نظر سن، جنس،
نژاد و اهداف، خواستهها و… با شيطانپرستاني كه از طريق جادوگري و يا
از طريق موسيقي جذب شيطانپرستي شدهاند تفاوت دارند.
البته از نظر تعاليم و اعتقادات نيز كليساي شيطان و موسيقي بلك متال اختلافات زيادي دارند:
مثلا در مورد كليساي شيطان، آنتوان لاوي در قوانين
11گانه و آيات 9گانه خود قرباني كردن انسان، قتل، تجاوز، حيوانآزاري و
كودكآزاري را رد كرده است.
در صورتي كه در موسيقي بلك متال همه جور جرم و جنايتي انجام ميپذيرد و هيچ استثنا و مورد نهي شدهاي وجود ندارد.
مورد اختلاف ديگر موادمخدر است. مثلا آنتوان لاوي
شيطان پرستان را از مصرف آن برحذر ميدارد و معتقد است مصرف آن براي
انسانهاي ضعيف ميباشد نه انسان قدرتمندي چون يك شيطانپرست، در صورتي كه
در موسيقي متال اصلا اينگونه نيست و الان بزرگترين پايگاه تبليغاتي مواد
مخدر در جهان موسيقي متال است.
لازم به ذكر است كه اگرچه آنتوان لاوي در تئوريهاي
خود مسائلي مانند قرباني كردن را رد كرده ولي عملا چه خود او و چه پيروانش
پايبنديها را به قوانين و مقررات بيان شده نقض كرده و به آن معتقد
نيستند.
اصولا در شيطانپرستي هيچ حكم و قانون ثابتي
نميتوان يافت و همه احكام و عقايد نسبي هستند و اختلاف و تناقض در عقايد و
رفتار در بين آنها امري منطقي و طبيعي است.
اگر تناقضها و اختلافات را در كليساي شيطان بتوان
تحمل كرد تناقض و اختلافات در موسيقي بلاك متال بسيار گستردهتر است. چرا
كه در آن با توجه به گستردگي مخاطب و تعداد بسيار زياد گروهها در همه
كشورهاي جهان، هر كسي ساز خودش را ميزند.
در اين نوع موسيقي جهت بالا بردن تعداد مخاطبان و
بهتبع آن ميزان فروش كاستها، خوانندگان و نوازندگان دست به هر كاري
ميزنند و هر كليپي كه بخواهند و بتوانند بسازند ميسازند و به هيچكس و
هيچ چيز مقيد نيستند.
موسيقي بلك متال، متال مخلوطي از موسيقي و نمايش
است براي همين معمولا گروهها علاوه بر ارائه موسيقي خود، اعمال و رفتار
نمايشي نيز ارائه ميدهند.
براي همين صحنه موسيقي اين گروهها محل اجراي همه
نوع نمايشي شده است مثلا يك گروه بر روي صحنه خودزني ميكند، گروه ديگر
خونخواري ميكند، گروه ديگر مردهخواري و همين طور اعمالي مانند: منفجر
كردن حيوان با ديناميت، نصف كردن يك زن با اره (حقههاي نمايشي)، آتش زدن
انسان، آتش زدن انجيل، انجام اعمال جنسي منحرفانه و … البته عجيب و غريب
بودن اين گروهها فقط در دكور و مسائل نمايشي نيست بلكه در محتوا نيز به
همين صورت ميباشد.
مثلا خوانندهاي خود را ضد خدا معرفي ميكند،
خوانندهاي ديگر خود را ضد دين، ديگري ضد انسان و همين طور ضدهايي مانند:
ضد دنيا، ضد قانون، ضد زن، ضد جنگ، ضد دولت و …
مثلا خوانندهاي كه خود را ضدبشر معرفي ميكند سعي
ميكند در اشعار يا كليپهاي خود اين تفكر را تبليغ كند كه مثلا ما بايد
خودكشي كنيم، يا اين كه بايد نسل بشر را از بين برد يا اين كه پدران و
مادران نبايد ما را به وجود ميآوردند و …
البته عموما اين افكار كمتر توسط نوازندگان و
خوانندگان به مرحله اجرا درميآيند و بيشتر توسط مخاطبان آنها عملي
ميشوند. خواننده يا نوازنده بعد از اجرا سوار ليموزين خود شده و به ويلاي
خود ميروند اما اين مخاطب كمسن و سال آنهاست كه تحت تاثير افكار يا
كليپها قرار گرفته و آسيبهايي را براي خود و جامعه پديد ميآورد البته
پارهاي از اين تفكرات عملي شدهاند. مثلا ضدزنها اقدام به دزديدن يا كشتن
دخترها و زنها كردهاند يا ضدبشرها اقدام به خودكشي دستهجمعي كردهاند،
يا ضدمسيحيها اقدام به آتش زدن كليساها يا كشتن كشيشها كردهاند. مثلا در
مورد اخير خوانندهاي به نام ورك ويكرنس كه از شهرت جهاني برخوردار است و
همه او را با نام بارزام ميشناسند، در سال 1992 اقدام به آتش زدن چند
كليسا از جمله كليساي فانتوف كرد. او بعد از اين اتفاق دستگير و روانه
زندان شد و در حال حاضر نيز دوران محكوميت خود را سپري ميكند.
البته لازم به توضيح است كه همه گروههاي موسيقي
متال، شيطاني نيستند بلكه حتي تعداد انگشتشماري گروههاي معتقد به خدا نيز
در آنها پيدا ميشود. يا اين كه بعضي از گروهها مانند متاليكا نيز وجود
دارند كه در اشعار خود مسائل و مشكلات اجتماعي و سياسي روز را مطرح
ميكنند، مثلا در اين مورد آلبوم «و عدالت براي همه» متاليكا قابل توجه
است. حتي تعدادي از گروههاي متال نيز وجود دارند كه در اشعار خود عليه ظلم
و فساد دولتهاي مستكبري مانند آمريكا و اسرائيل سخن راندهاند.
مثلا گروه سپولترا، كليپي با نام «سرزمين» ساخته كه
در آن از ظلم اسرائيل عليه ملت فلسطين سخن گفته است . البته بخش قابل
توجهي از اين موسيقي را كليپها و آهنگهاي ضدجنگ تشكيل ميدهند.
موسيقي متال در ابتداي شكلگيري آن، برخلاف زمان
حال نوعي موسيقي ضد جنگ بوده كه تم اصلي آن مبارزه با دولت آمريكا و
جنگطلبيهاي آن بوده است. اين موسيقي در ابتدا پيامآور صلح و دوستي بوده
است.
موسيقي متال خود داراي زيرسبكهاي مهمي مانند
هويمتال، دثمتال، تراشمتال، بلك متال و انواع زيرشاخههاي ديگر است.
موسيقي هويمتال نسبتا از نظر محتوايي نسبت به سبكهاي ديگر ملايمتر است
ولي از جنبه كفر و شرك هيچ سبكي به پاي بلكمتال نميرسد.
موسيقي بلكمتال در دنيا بزرگترين پايگاه تبليغاتي شيطانپرستي است به حدي كه حتي جادوگري و كليساي شيطان نيز به پاي آن نميرسند.
شيطانپرستي در ايران
شيطانپرستي در ايران تنها از طريق موسيقي بلكمتال
طرفداراني را جذب خود كرده است و دليل گرايش برخي جوانان به آن نيز نفوذ
اين موسيقي به داخل كشور است.
اين نوع شيطانپرستي از طرف شيطانپرستان حقيقي با
نام شيطانپرستي تفنني شناخته ميشود؛ چرا كه بعضي از خصوصيات و اصول
شيطانپرستي كليسايي را دارا نبوده و بيشتر محصول صنعت موسيقي و جذابيتهاي
نمايشي همراه با آن است.
البته ناگفته نماند كه در ايران تعداد كمي
شيطانپرست واقعي يا كليسايي نيز وجود دارد كه عموما از نظر سني بالاي 30
سال دارند و عمدتا با خارج از كشور در ارتباط هستند.
آنها در تلاش هستند برخلاف شيطانپرستان موسيقيايي،
اعتقادات خود را پنهان كنند. در ايران و خارج از آن گروههايي هستند كه به
اشتباه از طرف مردم به عنوان شيطانپرست شناخته ميشوند. اين دسته
گروههايي هستند كه رويكرد خاصي به خدا و اديان دارند و اصلا گرايشات
شيطاني ندارند. مثلا گروههاي ضدمسيحي كه عدهاي از آنها منكر وجود حضرت
مسيح نيستند و با مسيحيت رواج يافته در عصر حاضر مشكل دارند. اين گرايشها
در مورد اديان ديگر هم صادق است. در مورد خدا نيز عدهاي هستند كه اصلا
گرايشات شيطاني نداشته بلكه ديدگاههاي خاصي درباره وجود خدا دارند. مثلا
گروهي كه طبيعتپرست هستند و…
بهتر است علاقهمندان موسيقي متال را به 2 گروه عمده تقسيم كنيم:
1 – گروهي كه علاقهمند به موسيقي متال هستند ولي
شيطانگرا نيستند. اين گروه ممكن است هرگز وارد جريانهاي شيطانگرا نشده
باشند يا اين كه زماني در گذشته آن هم در سنين جواني وارد گروههاي
شيطانگرا شدهاند، ولي در حال حاضر گرايشات شيطاني ندارند.
اين گروه عموما از نظر سني، تحصيلات و وجهه اجتماعي در سطح بالاتري از گروه دوم قرار دارند.
اين گروه بيشتر از آن كه شيطانگرا باشند، افراد فاقد گرايشات مذهبي و عده زيادي از آنها لائيك هستند.
اين گروه در كشور بيشتر در بين نويسندگان،
نوازندگان يا خوانندگان حرفهاي اين موسيقي ديده ميشوند و بيشتر
فعاليتهاي تبليغي يا فرهنگي موسيقي متال توسط اين گروه انجام ميپذيرد.
اين افراد كمتر در پارتي يا پاركها يا فعاليتهاي
گروهي شركت ميجويند و رفتارهاي ضداجتماعي و ضداخلاقي در بين آنها كمتر
ديده ميشود. اين افراد بيشتر در حد لباس و مد و تيپ با گروه دوم شباهت
دارند و سعي دارند از برخوردهاي جلف و نمايشي پرهيز داشته باشند.
2 گروهي كه علاقهمند به موسيقي متال و شيطانگرا
هستند. اين گروه به قول افراد گروه اول، غيرحرفهاي هستند چرا كه با اين
موسيقي برخورد محتوايي دارند و بيشتر جذب نمايشها و شوهاي همراه با اين
موسيقي شدهاند.
موسيقي متال در ايران
موسيقي متال از سالها پيش همزمان با شيوع اين
موسيقي در ديگر كشورهاي جهان در داخل وجود داشته است. براي مثال فيلم
پرسپوليس ساخته مرجان ساتراپي نشان ميدهد كه بعد از انقلاب در تهران در
سالهاي حدود 1363 كليپهاي شيطاني گروه آيرن ميدن به فروش ميرفته است.
به طور جدي اين موسيقي از سالهاي 1370 به بعد در داخل (بيشتر تهران) جايگاه ويژهاي را بين مخاطبان باز ميكند.
فيلم سراب محصول روايت فتح، شاهد خوبي براي اين
ادعاست. در اين فيلم نشان داده ميشود كه حتي خودزني، يا بيديني يا حتي
موسيقي رپ در سال 1372 رواج داشته است.
در فيلم با دختري مصاحبه شده كه او ميگويد: خدا را
قبول ندارد و براي جرايمي كه تا الان مرتكب شده است، اعدام مجازات كمي
است. حتي در ادامه تصاويري از خودزني او كه قبلا نام گروه شيطانيSlayer را
بر روي دستش حك كرده بوده، نشان داده ميشود.
به طور يقين در آن زمان كليپ گروههاي شيطاني
همچونSlayer و آيرن ميدن به صورت قاچاقي يا بعدها از طريق ماهواره بين
جوانان پخش ميشده است، البته اگرچه در حدود سالهاي 1370 اين موسيقي در
كشور رواج داشته ولي شيطانگرايي به شكل امروزين آن رواج نداشته است.
منظور اين است كه شايد در آن زمان بيديني و
دينگريزي همراه با مسائل ديگري مثل خودزني، خونخواري و… به صورت محدود
در كشور وجود داشته ولي شيطانگرايي به صورت امروزين آن، به شكلي كه مثلا
جوانان علاقهمند اقدام به راهاندازي گروه يا تشكيل ميتينگ و پارتي كنند،
وجود نداشته است.
در آن زمان اين موسيقي بيشتر از آنكه با سبكهاي
پرخطري مثل بلك متال در كشور رايج باشد، با سبك هوي متال و آن هم گروههايي
مثل متاليكا طرفداراني داشته است.
ميتوان گفت كه جرقههاي شيطانپرستي از زماني در
كشور زده ميشود كه جوانان در مورد اين موسيقيها به وسيله كتاب يا نشريات،
تغذيه فرهنگي ميشوند.
از حدود سالهاي 1373 به بعد كمكم كتابها و
نشريات از موسيقي متال سخن ميگويند تا اين كه از سالهاي 1375 به بعد موج
گستردهاي از كتابهاي اشعار اين گروهها وارد بازار ميشود. بعد از
انتشار كتابها چند اتفاق عمده رخ ميدهد:
1 – اطلاعات علاقهمندان نسبت به موسيقي بالا رفته و به صورت سازمان يافتهتر عمل ميكنند.
2 – تمايل جوانان براي تشكيل گروههاي موسيقي و
غيرموسيقي بيشتر ميشود و به عبارتي، علاقهمندان در گرايش به اين موسيقي
همگراتر ميشوند.
همزمان با انتشار كتابها، آموزش و يادگيري اين
موسيقي و به دنبال آن كنسرت دادن و اجرا گذاشتن نيز شروع ميشود. در كنار
انتشار كتابها و اجراي كنسرتهاست كه ميتينگهاي گفتگو يا افرادي مانند
ليدر يا سرگروه خود را نشان ميدهند.
ليدر در گروه كسي است كه از نظر اطلاعات موسيقيايي و
اعتقادي يا از نظر داشتن آرشيو صوتي تصويري گروههاي مختلف موسيقي از بقيه
قويتر است. البته در خود علاقهمندان اصلا چنين اصطلاحي يا معادل آن وجود
ندارد. ولي معمولا در اين گروهها علاقهمندان تحت نظر فردي به فعاليت
ميپردازند كه واجد يكي از دو خصيصه بالاست. ميتينگها هم جايي هستند براي
تبادل نظر يا بحث و گفتگو يا به قول خود علاقهمندان محل «كلكل كردن».
در ميتينگها علاقهمندان به اطلاعات فروشي اقدام ميكنند و در نشان دادن قدرت خود به اعضا يا گروههاي ديگر به رقابت ميپردازند.
محل ميتينگها عموما فضاهاي سر باز مانند پارك و
… ميباشد. اين محلها در هر شهر يا منطقه جاهاي شناخته شده و مشخصي
هستند. محل ميتينگها كه از آنها به عنوان پاتوق هم ياد ميشود، عموما از
طريق نيروهاي امنيتي شناخته شده، هستند ولي عملا در اين مناطق امكان از بين
بردن پاتوقها وجود ندارد. چرا كه برخورد نيروهاي انتظامي يا امنيتي موقتي
و موضعي است و اين برخوردها نيازمند برخورد همزمان از طرف خانواده و
مسوولان است.
عموما علاقهمندان از طريق اينترنت از زمان و مكان
ميتينگ با خبر ميشوند و به صورت آفلاين يكديگر را مطلع ميسازند. بعضي
از مواقع تعداد افراد حاضر در ميتينگ به 50 تا 150 نفر هم ميرسد. البته
بعضي از ميتينگها در خانههاي علاقهمندان نيز برقرار ميشود.
مخاطبان موسيقي متال
علاقهمندان موسيقي متال داراي گروه سني مشخصي
هستند. اين رنج سني از حدود 14 12 سالگي شروع و عموما به 30 28 ختم
ميشوند. بندرت اتفاق ميافتد كه اين جوانان بعد از سن 30 سالگي يا ازدواج،
به علاقهمندي خود به اين موسيقيها ادامه دهند.
سن شايع علاقهمندان 24 16 ميباشد و نسبت حضور
دختران به پسران در اين موسيقي حدودا يك به 10 ميباشد و اين به خاطر سبك و
شكل اين موسيقي و يا حتي ضد زن در اين موسيقي است. دختران كمتر به موسيقي
متال و بيشتر به موسيقي رپ علاقهمندند.
عده زيادي از دختران علاقهمند به اين موسيقيها
توسط دوستان جنس مخالف خود جذب اين موسيقيها ميشوند و عموما اطلاعات غلطي
از اصل و ريشه اين موسيقيها دارند.
بعضي از دختران علاقهمند به اين موسيقيها جهت حفظ
سلامت جنسي خود سعي ميكنند به صورت فردي و بدون ارتباط با پسران با اين
موسيقيها در ارتباط باشند.
بيشتر علاقهمندان از نظر روحي و شخصيتي داراي
ويژگي هاي خاصي هستند. آنها دوست دارند متفاوت از ديگران به نظر برسند.
آنها عموما از نظر رواني سالم نيستند يا به طور كلي از معيارهاي عمومي
سلامت روحي رواني درجامعه سطح پايينتري دارند. آنها از نظر خانوادگي نيز
داراي مشكلات خاصي هستند و عموما از طرف خانواده دچار فشارها يا تنشهايي
هستند. غالبا روابط جوانان علاقهمند به اين موسيقيها با پدر و مادر يا
افراد خانواده تيره است و حتي عدهاي خانواده را به طور كامل ترك كردهاند.
علاقهمندان موسيقي متال عموما از طرف دوستان، يا
افراد فاميل يا افراد نزديك خانواده مانند برادر يا خواهر به اين موسيقيها
وارد ميشوند. چرا كه علاقهمندي به اين موسيقيها نيازمند گذشت زمان و
مجاورت با آن ميباشد. جوانان علاقهمند به اين موسيقيها از همه نوع
خانوادههايي هستند ولي بيشتر آنها از رفاه نسبي در خانواده برخوردارند.
گرايش مذهبي در خانواده نقش مهمي را در علاقهمندي
جوانان به اين موسيقيها بازي ميكند. طرفداران اين موسيقي بيشتر از
خانوادههايي هستند كه از نظر گرايشات و تعصبات مذهبي در خانواده و يا
ميزان آزادي عمل فرزند در خانواده دچار افراط و تفريط شدهاند.
در بين اين گروهها عموما خانوادهها از گرايشات
اعتقادي فرزندان خود اطلاعي ندارند و فقط ممكن است آشنايي بسيار ضعيفي با
موسيقي مورد علاقه آنها داشته باشند.
بسياري از خانوادهها يا در مورد علائم يا
نشانههاي مورد استفاده فرزندان اطلاعي ندارند و عده بسيار كمي هم اگر
اطلاع دارند اين مسائل را فانتزي گونه و زودگذر ميدانند و نسبت به آن
بيتوجه هستند.
در بعضي از خانوادهها وقتي خانواده به فرزندان خود
در مورد اين موسيقيها اخطار ميدهد فرزندان، پدر و مادر را به شكلهاي
مختلف اغفال ميكنند و موضوع را به شكلي ديگر به آنها وانمود ميكنند مثلا
تعدادي از كليپهاي كم خطر را به خانواده نمايش ميدهند و وانمود ميكنند
كه آنها علاقهاي به گروههاي شيطاني ندارند.
علت علاقهمندي جوانان به اين موسيقيها
عموما جوانان به علت مجاورت با اين موسيقيها از
طرف دوستان، برادر و … به آن جذب ميشوند و كمتر ميتوان گفت كه در آنها
علاقه يا استعدادي ذاتي به اين موسيقيها وجود دارد چرا كه اين موسيقيها
با فطرت انساني همخواني ندارند و با آن در تعارض هستند.
حتي عدهاي از طرفداران اين موسيقي واقعا علاقهاي
به اين موسيقي ندارند ولي براي جلب توجه به زور هم كه شده سعي دارند خود را
به آن علاقهمند كرده و خود را طرفدار آن نشان دهند. آنها حتي براي ايجاد
كردن علاقه در خود به تمرين و خود آزاري هم ميپردازند. علت اصلي ورود به
اين موسيقيها از طرف جوانان خود نمايي و جلب توجه است.
در مرحله دوم جذابيتهاي رسانهاي اين نوع
موسيقيهاست. (خشونت، سكس و…) در مرحله بعدي فضاهاي جنسي اين موسيقيهاست
كه علاقهمندان از طريق آن ميتوانند وارد محيطهاي پر خطر شوند و در
مرحله بعدي، روحيه اعتراض، عصيان، گريز، انكار و … نهفته در اين
موسيقيهاست.
چگونگي ورود به اين موسيقيها
بيشتر جوانان از گروههاي ساده و كم خطري مانند
متاليكا (هوي متال) كه بيشتر داراي اشعار اجتماعي است شروع ميكنند اما
كمكم تحت تاثير تحريك و تشويق دوستان به گروههاي پرخطر بلك متال وارد
ميشوند.
فعاليتهاي فرهنگي مربوط به اين موسيقيها در داخل كشور
كتاب:
در داخل كشور از حدود سال 1375 تا به حال دهها
كتاب كه عموما به صورت متن اشعار گروههاي معروف همراه با ترجمه آنها
ميباشند، به چاپ رسيده است. در كنار آنها دهها نشريه نيز غافل از گرايشات
اعتقادي و خصوصيات اخلاقي اين گروهها اقدام به چاپ شعر يا مصاحبه از اين
گروهها كردهاند. البته كتابهايي نيز با موضوع آموزش نواختن انواع سازهاي
اين نوع موسيقيها در كشور مجوز گرفته و چاپ شده است.
در متن اين كتابها، اشعاري با موضوعات ضد دين،
خشونت، سكس و … موج ميزند. در اين كتابها، نويسندگان با چاپ بيوگرافي و
تصاويري از اعضاي گروه يا مصاحبه با آنها اقدام به تبليغ گروههاي موسيقي
كردهاند.
حتي در يكي از اين كتابها، نويسنده پاي خود را فراتر گذاشته و اقدام به چاپ علائم خاص كليساي شيطان روي جلد كتاب خود كرده است.
در صفحات مقدمه عموم اين كتابها سعي شده اين نكته
بيان شود كه گروهي كه كتاب درباره آن نوشته شده، گرايشات ضد آمريكايي و
مخالف با صهيونيسم داشته است و اين در حالي است كه عموم اين گروهها
آنارشيست و اصلا با هر حكومت و دولتي مخالف هستند.
تنها تعداد كمي از اين كتابها و نشريات بعد از چاپ توقيف شدهاند يا اجازه چاپ مجدد آنها لغو شده است.
جهت درك بهتر جريان چاپ اين كتابها در كشور، به
معرفي و نقد يكي از اين كتابها با نام «در انتظار آفتاب» ميپردازيم كه در
سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب درباره زندگي و اشعار خواننده
گروه«The Door» جيم موريسون ميباشد.
روي جلد كتاب عكس خواننده و در پشت آن عكسي از مقبره و مجسمه خواننده همراه با چند دسته گل به چشم ميخورد.
البته در كتاب عكسهاي زيادي از خواننده ديده
ميشود، همچون عكسهايي از دوران كودكي و جواني خواننده، عكسهايي
ازخواننده همراه با گروه موسيقياش، عكسي از دستگيري خواننده در هنگام اجرا
به خاطر توهين به مقدسات، عكس چند ستاره راك و جملات آنها درباره ممتاز
بودن شخصيت خواننده. جهت بررسي شخصيت جيم موريسون و كتاب چاپ شده از او در
ايران زندگي او را از روي فيلمي از اليور استون با نام«The Door» كه در
مورد زندگي او ساخته شده است، مورد بررسي قرار ميدهيم.
در سكانسي از فيلم جيم مورسيون در يك بار، مشغول به
خواندن ميشود. او به يكباره در اشعار خود رو به پدرش ميگويد: «پدر،
ميخواهم تو را بكشم» و بعد از آن جملات منحرفانهاي در مورد مادرش با
مضمون زنا با محارم بيان ميكند. همه كساني كه در بار حاضر هستند به يكباره
ساكت شده و به او نگاه ميكنند. رئيس بار به او فحاشي كرده و از او
ميخواهد كه اجرا را متوقف و بار را ترك كند. موريسون بعد از پايان اجرا به
شدت از رئيس بار به خاطر بيان جملات وقيحانهاش كتك ميخورد و مورد فحاشي
قرار ميگيرد.
در فيلم اليور استون پلانهاي مختلفي درباره فساد اخلاقي او وجود دارد كه بسياري از آنها قابل بيان در اين مقاله نيستند.
در جايي از فيلم او در يك بار در حضور همگان ادرار
ميكند، يا در اجراهاي زنده لخت ميشود، يا جملات ركيك و زننده به كار
ميبرد، به شكلي كه پليس در هنگام اجرا بارها به او هشدار ميدهد.
در فيلم، او دائمالخمر نشان داده ميشود و مصرف
مواد مخدر كار هميشگي اوست، او حتي مصرف مواد يا مشروبات الكلي را روي سن
هم رها نميكند، او چنان شيفته مواد مخدر است كه تماشاگران براي ابراز
علاقه به او، در هنگام اجرا، گراس و مواد مخدر براي او روي سن پرتاب
ميكنند. او در چند جا به مقدسات توهين كرده و جملات كفرآميز بر زبان
ميآورد. مثلا در يك جا رو به همه ميگويد: «من ابليسم و هر كاري بخواهم
ميكنم.»
او در فيلم با زني كه به نظر ميرسد از فرقه
پگانها يا شيطانپرستهاست، دوست شده و با او به شيوه شيطانپرستها
همقسم ميشود (بريدن دستها و آميختن خون دستها به هم.)
او در سكانس معروف فيلم بعد از روابط نامشروع با زن شيطانپرست اقدام به خودزني و خونخواري ميكند.
خواننده در فيلم در چند جا اعلام ميكند كه جسم او
توسط روح يك سرخپوست تسخير شده است. كارگردان در تمام فيلم اين مساله را به
طور واضح به كرات تاكيده كرده است.
حضور روح سرخپوست بيشتر در جاهايي به چشم ميخورد كه خواننده از خود بيخود شده و اقدام به انجام اعمال غيراخلاقي ميكند.
كارگردان در بيشتر بخشهاي فيلم سعي كرده جيم
موريسون را منحرف نشان دهد. مثلا در ارتباط او با معشوقهاش نشان ميدهد كه
او خيانتكار است و با دختران و زنان زيادي رابطه دارد.
در چند جاي فيلم، پليس به خاطر حركات ناشايست
خواننده روي سن به او اخطار ميدهد تا اينكه بالاخره در 20 سپتامبر 1970
دادگاه او را به علت رفتار ناشايست در ملا‡عام و انجام رفتارهاي منحرفانه
جنسي و وضع بد متهم در اماكن عمومي محكوم به پرداخت 50 هزار دلار جريمه
نقدي و 6 ماه حبس با اعمال شاقه محكوم ميكنند.
اين در حالي است كه در كتابي كه درباره خواننده در
ايران چاپ شده است، نويسنده سعي كرده جيم موريسون را مردي صلحطلب و معترض
بر ضد دولت نشان دهد.
مثلا او در كتاب بيان كرده است كه اخطارهاي پليس به
او به خاطر افكار انتقادي و معترضانه او بر ضد دولت بوده است. او در كتاب
خود در آلبوم«The End» جملات منحرفانه جيم موريسون درباره مادرش را سانسور
كرده و اين در حالي است كه نويسنده در كتاب خود بيان ميكند كه فيلم اليور
استون را ديده است.
كارگردان فيلم كه با خواننده هموطن ميباشد در
فيلمش سعي كرده او را انساني عياش و شهوتپرست معرفي كند، مثلا در سكانسي
از فيلم دوستان خواننده در چند جا به او در مورد اضافهوزن او هشدار
ميدهند و از او ميخواهند كه سكس، مشروب و مواد مخدر را كنار بگذارد.
نويسنده در كتاب عكسهايي از اجراهاي خواننده و
مراسم سيامين سالگرد او براي علاقهمندان چاپ كرده است. همچنين در پايان
كتاب خود 8 سايت مطرح اينترنتي حاوي مطالب خواندني و عكسهاي خاطرهانگيز
در مورد خواننده و اعضاي گروه او را معرفي كرده است.
همچنين به ستارگان ديگر راك ايميل زده و از آنها
خواسته كه در مدح جيم موريسون جملهاي بگويند و جملات تحسينبرانگيز آنها
در مورد خواننده را همراه با عكس آنها به چاپ رسانده است. نويسنده در
ابتداي كتاب خود علت نگارش اين كتاب را اشعار زيبا و شخصيت خواننده معرفي
كرده است.
در مورد تعداد كتابهاي چاپ شده با اين مضامين در
ايران ميتوان بيش از 50 جلد كتاب را تخمين زد. البته بعضي از گروههاي
تحقيقاتي تعداد كتابهاي چاپ شده در اين زمينه را تا 200 عنوان نيز بيان
كردهاند.
در كشور معمولا انتشارات خاصي اقدام به چاپ
اينگونه كتابها ميكنند، بهشكلي كه در مورد چاپ آنها ميتوان تنها چند
انتشارات خاص را نام برد.
اگر بخواهيم بيشتر در مورد گذشته چاپ اين كتابها
صحبت كنيم جالب است بگوييم اين كتابها هر ساله از طريق انتشارات مربوط در
نمايشگاه بينالمللي كتاب به فروش ميرفتند و موجي از مخاطبان خود را به
نمايشگاه ميكشاندند.
جالبتر آنكه دكوراسيون غرفهها نيز مانند محتوا و جلد كتابها با رنگهاي سياه و سرخ طراحي ميشدند.
در غرفهها پوستر خواننده و گروهي كه كتاب درباره آن چاپ شده بود به عنوان هديه به خريداران كتاب اهدا ميشد.
جوانان علاقهمند بعد از خريد اين كتابها، كتاب را
براي بارها ميخوانند (حتي اقدام به حفظ اشعار انگليسي آن ميكنند) و
همراه با كتاب كليپهاي غيرمجاز گروه مربوطه را از طريق سيديهاي قاچاقي
يا ماهواره تماشا ميكنند.
بعد از خواندن اين كتابها، علاقهمندان اطلاعات و
نظرات خود را درباره گروه و اشعارش در ميتينگهاي گفتگو، يا در پاركها و
يا چترومهاي اينترنتي رد و بدل ميكنند.
برگزاري كنسرت موسيقي
با وجود ممنوع بودن آموزش يا تحصيل موسيقي متال در
آموزشگاههاي موسيقي انواع سازهاي آن در مغازههاي سازفروشي به فروش ميرود
و انواع كلاسهاي آموزشي آن در آموزشگاههاي داراي مجوز آموزش داده
ميشود. البته انواع كتابهاي آموزشي اين موسيقي در كشور داراي مجوز هستند و
حتي به چاپهاي مجدد نيز رسيدهاند.
عموم جواناني كه بهصورت خصوصي زير نظر اساتيد يا به صورت عمومي در آموزشگاهها آموزش ديدهاند، علاقهمند به برگزاري كنسرت هستند.
تا به حال در بعضي از استانهاي كشور گروههاي
مختلف متال موفق به برگزاري كنسرت شدهاند. از جمله اجراهاي مهم ميتوان به
اجراي سال 1384، در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، جشنواره گروهها در سال
1385 در دانشگاه تهران و همچنين اجراي ديگري در تالار خانه معلم تهران در
سال 1385 و اجراهاي متعدد ديگري در تهران، اصفهان، شيراز، مشهد و… اشاره
كرد.
براساس ترفندهاي گروهها جهت گرفتن مجوز، اجراها
معمولا در دانشگاهها و در تعطيلات اعياد مذهبي مانند عيد مبعث، عيد قربان
و… برگزار ميشوند.
عموما مجوزدهندگان به اين اجراها از محتواي اين
موسيقيها و شكل و شيوه اجراي آن مطلع نيستند و گروهها براي گرفتن مجوز
اجرا، جهت اغفال مسوولان مربوطه به انواع ترفندها دست ميزنند.
دانشگاههاي مختلفي از كشور تا به حال اجراي موسيقي
متال يا راك را به خود ديدهاند. برگزاري تعدادي از اين اجراها از طرف
دانشجويان و تعدادي از آنها از طرف غيردانشجويان صورت گرفته است.
بعضي از اين كنسرتها با وجود داشتن مجوز در زمان اجرا به علت هيجانات شديد تماشاگران تعطيل شدهاند.
اجراها معمولا با نورپردازيها و دكوراسيونها يا
آرايشها و تيپهاي جالبتوجه مخاطبان و نوازندگان همراه است، به شكلي كه
حراست دانشگاه بعد از برگزاري اجرا و در ايام تحصيلي اجازه ورود نوازندگان
يا تماشاگران را به دانشگاهها با اين تيپها و آرايشها نميدهد.
حتي ممكن است تماشاگران در روز اجرا در مسير حركت
به دانشگاه توسط نيروي انتظامي دستگير شوند. اين اتفاق چند سال پيش در
شيراز رخ داد و اجراي زيرزميني يك گروه بهخاطر دستگيري تماشاگران كه با
مينيبوس قصد حركت به محل اجرا را داشتند، لغو شد.
نكته ديگري كه قابل توجه است حضور خبرنگاران خارجي
قبل و بعد از اجرا و تهيه گزارشهاي مستند خبري توسط آنها ميباشد. تا به
حال گزارشها يا برنامههاي مستند زيادي توسط گروههاي غربي و اروپايي در
مورد موسيقي غربي در ايران ساخته شده است. حتي ديده شده است كه يك محقق
خارجي از طرف فلان دانشگاه غربي براي دريافت مدرك دكتري يا انجام پروژه
تحقيقاتي به ايران آمده و به تحقيق درباره گروههاي موسيقي يا گروههاي
شيطاني پرداخته است.
برگزاري اجراهاي زيرزميني
چون در بيشتر مواقع برگزاري اجرا روي سن و يا در
اماكن دولتي و عمومي غيرممكن است، گروهها اقدام به برگزاري اجراهاي
زيرزميني ميكنند كه معمولا در محافل خانگي صورت ميگيرد.
در اين اجراها تماشاگران و علاقهمندان به رقص متال به جنباندن شديد سر مانند دراويش اهل تصوف ميپردازند.
اين رقص انرژي زيادي از تماشاگر ميگيرد و بعضي از
تماشاگران با مصرف قرص، انرژي خود را براي انجام چند ساعته آن تقويت
ميكنند. گاه انجام اين رقص براي مدت زياد باعث بروز اختلالات جسمي در بين
علاقهمندان شده و كار آنها به بيمارستان كشيده ميشود.
تلويزيون و راديو
در تلويزيون، برنامههايي كه ريتمي تند و نياز به
موسيقيهاي پرجنبوجوش دارند مانند برنامههاي ورزشي، خبري يا تبليغات
بازرگاني و… از اين موسيقيها در برنامههاي خود استفاده ميكنند.
البته بعضي از سريالها يا فيلمهاي داخلي كه
محتواي ترسناك يا موضوعات مربوط به شيطان دارند نيز از اين موسيقيها
استفاده ميكنند كه در اين صورت موزيك آنها توسط آهنگسازان داخلي ساخته
ميشود.
بعضي از موسيقيهايي كه در برنامههاي غيرداستاني
تلويزيون مورد استفاده قرار ميگيرند، توسط بعضي از گروههاي شيطاني با
گرايشات منحرفانه كار شدهاند.
استفاده برنامهسازان از اين موسيقيها به دلايل زير است:
1 – ساختار اين موسيقيها با محتواي برنامهها
متناسب است و در صورت استفاده نكردن از اين موسيقيها، پيدا كردن موسيقي
جايگزين كار مشكلي است.
2 – برنامهسازان چون تنها از ساختار مفرح و شاد
اين موسيقيها بهره ميگيرند از محتواي اين گروهها يا گرايشات سازندگان
آن آگاه نيستند. به غير از تلويزيون، اين موسيقي در برنامههاي راديويي نيز
به كرات مورد استفاده قرار ميگيرد كه براي نمونه ميتوان به راديو جوان
اشاره كرد كه بيش از همه از اين موسيقيها استفاده كرده است.
البته به غير از موسيقيها، تلويزيون تا به حال
چندين بار از نشانهها يا مفاهيم شيطاني در برنامههاي خود استفاده كرده كه
همه به صورت ناآگاهانه بوده است.
براي مثال پخش تيزر تبليغاتي از موسسهاي كه جايزه
آن داراي عدد 666 بود يا همچنين شعري كه بارها در يكي از سريالهاي شبكه 3
توسط هنرپيشگان خوانده ميشد و اين عدد در آن به كار رفته بود.
يا همچنين دكور و لوگوي يكي از برنامههاي شبانه
شبكه 3 كه متناسب با يك نشانه شيطاني بود. اين علائم در برنامههاي خارجي
كودك و نوجوان نيز مورد استفاده قرار گرفتهاند مانند علامت «كرانادو» يا
دست شيطان در كارتون مرد عنكبوتي، البته پيش از برنامههاي داخلي، فيلمهاي
خارجي پخش شده داراي مشكل بودهاند كه از آن جمله ميتوان به فيلم ارباب
حلقهها و هري پاتر و برنامه سينما ماوراء با فيلمهايي مانند كنستانتين و
كودك را دعا كن و… اشاره كرد.
اينترنت
اينترنت به خاطر آن كه رسانهاي با قابليت
فعاليتهاي زيرزميني است و رديابي و شناسايي كاربران در آن عملا غيرممكن
است به يكي از رسانههاي اصلي شيطانگرايان تبديل شده و بيشتر گروههاي
شيطاني براي تبليغات و بحث و گفتگو از آن استفاده ميكنند.
گروههاي شيطانپرست در داخل كشور، وبلاگها و سايتهاي مختلفي را راهاندازي كردهاند كه از طريق آن به تبادل اطلاعات ميپردازند.
عموم گروههاي بلكمتال از طريق اينترنت به تبليغ
گروه خود ميپردازند، يا موسيقي خود را از اين طريق در اختيار علاقهمندان
قرار ميدهند. همچنين همه برنامهها يا ميتينگها از طريق اينترنت تنظيم
ميشوند.
ارتباط با كليساهاي شيطاني يا شيطانپرستان خارجي يا ساير گروههاي متال ديگر نيز از همين طريق صورت ميپذيرد.
لباس و زيورآلات
لباسهاي گروههاي متال يا گروههاي شيطاني داراي
لوگوي گروههاي موسيقي متال يا نشانههاي معروف فرقههاي شيطاني مانند
پنتاگرام، صليب برعكس، 666 و… ميباشد.
اين لباسها از خارج از كشور، مثلا از دبي يا تركيه
وارد ايران شده و توسط تعداد خاصي فروشنده لباس كه كار اصلي آنها فروش اين
لباسها ميباشد، به فروش ميرسد.
فروش اين لباسها با توجه به اين كه محدوديتهاي
زيادي براي دسترسي به آنها در داخل وجود دارد، براي فروشندگان سودآور
ميباشد. لباس گروههاي شيطاني معمولا به رنگ سياه بوده و به صورت تيشرت
و شلوار تنگ و چسبان ميباشد.
كفش پسران به صورت پوتين و دختران به صورت چكمههاي
چرمي با ساقهاي بلند است. كفشهاي غيرپوتين نيز به صورت يك لنگه قفل و يك
لنگه كليد نيز است.
در بين آرايشها معمولا آرايش و ميكاپ به شكل تيپ
جنس مخالف ديده ميشود، مثلا در مورد مو، پسران مانند دختران و دختران
مانند پسران آرايش ميكنند.
زيورآلات