متن زیبای دعای ناد علی
بِسمِ الله الرحمن الرحیم
نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی
اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتَ
مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ
سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ
بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا
عَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُ اَنا مِن شَرِّ
اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی
بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إِیاکَ نَستَعینُ
یا اَبا لغَیثِ اَغِثنی یا اَبَا الَحَسَنَین اَدرِکنی یا سَیفَ اللهُ
اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یا حُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ
اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُ تَقَهَّرتَ بِا لقَهرِ
وَ القَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ
یا قَهارُ یا قاهِرَ العَدُوّ یا واِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ
العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ
سَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ
بِالعَبادِ
وَ اِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ یا
غیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا
مُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ
بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعین
وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ.
این گونه دعا کنیم، مستجاب میشود
وقتی انسان از همه ناامید شد و این مطلب در قلب، فکر و ذهنش خطور پیدا
کرد که فقط اوست که عنایت میکند، در این صورت حتّی نیاز به این نیست که
دعا کند و خود این مسئله دعاست.
لذا خود انقطاع از خلق و این خطور قلبی که همه چیز به ید قدرت حضرت حق
است، دعاست و آنوقت است که ذوالجلال والاکرام برای او اجابت میآورد.
دعا و مناجات
«وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ عِوَضاً
مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی
الْمُسْتَأْثِرِینَ»
و بهراستی میدانم كه در پناهندگی به جود و كرمت و خشنودی به قضا و
قدرت عوضی است از جلوگیری كردن بخیلان و گشایشی است از احتیاج بدانچه در
دست دنیاطلبان است .
انقطاع از خلق
یکی از مسائلی که وجود مقدّس حضرات معصومین(علیهم صلوات المصلّین) و
اولیاء الهی در باب اجابت دعا بیان فرمودهاند این است که انسان بالجد
بداند همه چیز به دست ذوالجلال و الاکرام است. اگر انسان باور قلبی به این
مطلب داشت دعایش مستجاب میشود. نشانه این اعتقاد این است که انسان به
حقیقت از همه چشمپوشی کند و بالجد بداند هیچ احدی در مقابل ذوالجلال و
الاکرام قدرت ندارد. آنوقت است که دعا اجابت میشود.
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(صلوات اللّه و
سلامه علیه) میفرمایند: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لَا یَسْأَلَ
رَبَّهُ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ
لَا یَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ
عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ شَیْئاً إِلَّا
أَعْطَاهُ»[1]، هر موقع یکی از شما بخواهد چیزی از ذوالجلال و الاکرام طلب
کند، راهش این است که چشم امید از همه مردم ببندد، پس چشم امید داشتن به
مردم، راه اجابت دعا نیست.
حضرت میفرمایند: تنها آن لحظهای که انسان از همه برید و چشم امیدش را
از همه برگرداند، لحظه اجابت دعاست، لحظهای که به هیچ کس امیدی ندارد مگر
خدا، «وَ لَا یَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ». دیگر اصلاً
نیازی نیست انسان در آن لحظه دعا كند، بلکه همین كه در قلبش خطور كرد که
غیر از تو كسی نیست، ذوالجلال و الاكرام برای او اجابت مینویسد، «فَإِذَا
عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ
شَیْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ».
این مطلب در حقیقت معنای همین فراز از دعای با شرافت ابوحمزه است كه
حضرت میفرمایند: «وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَى جُودِكَ وَ الرِّضَا
بِقَضَائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ» .
اگر به این مادّیات علقه پیدا کردیم، بیچاره میشویم. اشتباه نشود،
نمیگویم کسی نباید داشته باشد، من کاری به این کارها ندارم امّا عرضم این
است که علاقه نباید باشد. اگر وابسته شدیم، بیچاره میشویم
نیازمند بینیاز
حضرت سیّدالسّاجدین(صلوات اللّه و سلامه علیه) در ادامه دعا
میفرمایند: «وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ»،
«مَنْدُوحَةً» را در ترجمان ظاهری به معنی «بینیازی» گرفتهاند امّا
«نَدِحَ» در لغت به معنی كثرت و وسعت است. لذا یکی از معانی این فراز
اینگونه میشود که: خدایا! كاری كن كه من کسانی را كه بخیلند و زیاد در
دستشان هست را اصلاً نبینم و بدانم كه همه چیز در دست توست، چون «نَدِحَ»
وسیع بودن را بیان میكند و «مَنْدُوحَةً» به معنای زمین وسیع است و منظور
از آن همان بذل و بخشش است.
حضرت در این فراز میخواهند بگویند: خدایا! كاری كن که من- مانند بعضی
که به تعبیر عامیانه صورتشان را با سیلی سرخ میكنند – آنقدر وسعت دید و
سعه صدر داشته باشم که در مقابل افراد بخیل و مستأثرین(كسانی كه دنیاطلبند)
– البتّه معنی حقیقی مستأثر را هم عرض میکنیم – بینیاز باشم.
مهم این است که من در عین نیاز، احساس کنم آنقدر وسعت مالی دارم که در
مقابل این افراد بینیازم و گویی من از آنها ثروتمندترم. معنی حقیقی این
فراز، این است امّا معالأسف این ترجمان ظاهری كه در مفاتیح بیان شده، یك
مقدار ضعیف است، البته نمیگویم اصلاً مرتبط نیست؛ بلکه تا حدودی نزدیک به
معنای واقعی آن هم هست، چون آنها هم «مَنْدُوحَةً» را بینیازی بیان
کردند امّا درحقیقت این فراز به این معناست كه مثلاً ثروتمندی در مقابل
ثروتمند دیگری قرار گرفته باشد؛ یعنی میخواهد بگوید: من وسعت دارم و
بینیاز بینیازم. من در مقابل آن «منع الباخلین» (آن باخلین كه منع
میكنند، بخیلان عالم) طوری هستم که میدانم فقط تو هستی و كسی كه تو را
دارد، چه ندارد؟!
تعلقات دنیا
«استیثار» در لغت به معنی برگزیدن و به خود اختصاص دادن است و «مستأثر»
هم از مصدر «استیثار» گرفته شده است و «الْمُسْتَأْثِرِینَ» کسانی هستند که
بخیلاند و فکر میکنند همه چیز متعلّق به خودشان است.
راغب اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در کتاب مفردات خود میفرمایند:
«الاستیثار التفرد بشیء من دون غیره» و علّامه مجلسی(اعلی اللّه مقامه
الشّریف)، آن مرد بزرگوار نیز در بحارالأنوار میفرمایند: «استأثر بشیء أی
إستقد به و خصّ بنفسه» مستأثر تأکید دارد که همه چیز متعلّق به خودش شود در
حالیکه «استأثار» متعلّق به خداست، چون همه چیز متعلّق به خداست.
دنیادوستی
دنیاپرستان عالم (آنهایی که به دنبال دنیا هستند) فکر میکنند که همه
چیز متعلّق به خودشان است و اشتباه میکنند. «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ
عَدَّدَهُ»[2] چون آنها نهایتاً تا کجا میتوانند جمع کنند؟ «حَتَّى
زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»[3] تا قبرها!
انسان خانه بزرگی درست کرده یا وسیله نقلیّه آنچنانی خریده، حالا از
دنیا رفته، روح او میبیند دیگری سوار آن وسیله است، از یک طرف جسم خودش را
میبیند و از طرف دیگر آنها را میبیند، خیلی سخت است.
مواظب باشیم. اگر به این مادّیات علقه پیدا کردیم، بیچاره میشویم.
اشتباه نشود، نمیگویم کسی نباید داشته باشد، من کاری به این کارها ندارم
امّا عرضم این است که علاقه نباید باشد. اگر وابسته شدیم، بیچاره میشویم.
اگر حبّ این وسیله نقلیّه آمد، ما مرکب میشویم و وسیله نقلیّه راکب. در
صورتی که ما باید راکب باشیم و وسیله نقلیّه مرکب امّا در حقیقت او سوار
ما یعنی سوار روح ما شده است. ما علاقه عجیبی به آن داریم و به همین خاطر
آن لحظهای که میرویم، گرفتار میشویم.
مستأثر کیست؟
«عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی
الْمُسْتَأْثِرِینَ» مستأثرین، کسانی هستند که فکر میکنند همه چیز متعلّق
به خودشان است، درحالیکه خودشان هم متعلّق به خودشان نیستند. اگر ما
میتوانیم، اجازه ندهیم پیر یا مریض شویم! اگر میتوانیم جانمان را حفظ
کنیم، یکدفعه میبینی ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد!
«مُسْتَأْثِرِینَ» یعنی افرادی که فکر میکنند همه چیز برای خودشان است.
این افراد حتّی فکر نمیکنند که خدا میدهد، بلکه میگویند: خودمان بودیم،
فکر خودمان بود، تلاش خودمان بود، ما مستحقّ این بودیم؛ یعنی من توانستم
ولی دیگران نتوانستند!
طبق فرمایش بزرگواری، یک عدّه «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ به مَن
دِه» میگویند که عیبی ندارد چون باز هم آنها میدانند که از ناحیه خداست،
امّا «مستأثر» فکر میکند که دیگر خودش همه کاره است؟! فرعون فکر کرد که
خودش همه کاره است و گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[4]!
«مُسْتَأْثِرِینَ» آنکسانی هستند که فکر میکنند خودشان هستند و لاغیر!
حضرت در این فراز میفرمایند: خدایا! من را در مقابل این افراد، مانند
کسی قرار بده که دارند. «مَندوحَه» یک خصوصیّت دیگری هم دارد و آن اینکه
دارد، ولی مستأثر نیست، بلکه بخشنده است – این مطلب را به ذهن بسپارید –
امّا مستأثر دارد و فکر میکند برای خودش است.
لذا مستأثر حقیقی، ذوالجلال و الاکرام است «یا مَن إستَأثَرَهُ شَیء»،
ای خدا! همه چیز برای توست و اصلاً تو صاحب همه چیز هستی«یا مُستأثَرَ کُلَ
شَیء».
بفهمیم که هر چه هم به ظاهر دنیا رشد کرده است، از اوست! ما باید این را
دائم به خودمان تذکار بدهیم که هرکس ولو به لحظهای فکر کند خودش چیزی شده
است و «من» بگوید، همان لحظه، لحظه سقوط اوست!!
آن کس که «مَندوحَه» است، یک حالت بینیازی در مقابل «مُستَأثِرین»
دارد و بذل و بخشش هم میکند. اگر این خصلت در انسان به وجود بیاید، چه
حالی پیدا میکند؟! آنوقت درک دعا و مناجات با پروردگار عالم برای او
معلوم میشود و میفهمد دستش خالی است و خدا باید به او بدهد. اگر هم به او
مرحمت کردند، هیچگاه نمیگوید: مال من است!
سلیمان(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام)، آن نبّی مکرّم
درباره آن ملک عظیمی که ذوالجلال و الاکرام به او مرحمت کرد، فرمود: «هذا
مِنْ فَضْلِ رَبِّی»[5]! نگفت از خودم است، امّا فرعون گفت: از خودم است.
در حالی که شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه
علیه) میفرمودند: آنچه که فرعون داشت، یک صدم داشتههای سلیمان(علی
نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) بود! در قرآن هم آمده است که خود
سلیمان(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) میفرماید: خدایا! ملکی
به من بده که کسی قبل و بعد از من اینگونه نداشته باشد!
فرعون گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»! امّا آن کسی که باخداست و میداند همه چیز از اوست، میگوید: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»!
همه پرندگان، ملائکه، اجنّه و… در خدمت حضرت سلیمان(علی نبیّنا و آله و
علیه الصّلوة و السّلام) بودند. اصلاً شیشه در زمان حضرت سلیمان(علی
نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) ساخته شد. ایشان فرمود: میخواهم
یک تالار و کاخ بزرگی بسازم که از اینطرف، طرف دیگر را ببینم، صدا را هم
نشنوم – به نظر میآید که شیشه دو جداره هم درست کرده بودند! – حتّی فرمود
که آنها در روز من را نبینند ولی من آنها را ببینم – مثل شیشههایی که
الآن هست – و اینها را اجنّه ساختند و به انسان یاد دادند. اجنّه،
مستخدمین حضرت سلیمان(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) بودند –
در حاشیه عرض کنم، اگر انسان، انسان باشد، اجنّه در تسخیر او هستند و این
درست نیست که او سراغ اجنّه برود و از آنها چیزی بخواهد یا چیزی یاد بگیرد
–
سلیمان(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) با این که صدای مور
را شنید، با هدهد سخن گفت و… – که قرآن همه را اشاره میفرماید – یک آن
نگفت: من هستم! بلکه گفت: هر آن چه که هست، اوست!
ما هم این مطالب را تمرین کنیم و بفهمیم که هر چه هم به ظاهر دنیا رشد
کرده است، از اوست! ما باید این را دائم به خودمان تذکار بدهیم که هر کس
ولو به لحظهای فکر کند خودش چیزی شده است و «من» بگوید، همان لحظه، لحظه
سقوط اوست!!
پروردگارا! ما را جزء کسانی قرار ده که یک عمر منیّت در وجودشان نباشد.