تاریخچه مدیریت
مدیریت
فرایند به کارگیری موثرو کارامد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی ،
سازماندهی ، بسیج منابع و امکانات ، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به
اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.
مدیریت
به منزله ستون فقرات همه تشكیلات و نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، دولت و
سازمان های اداری است و هیچ سازمانی چه كوچك نظیر خانواده و چه بزرگ نظیر
دولت، بدون بهره مندی از مدیریت صحیح نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد.
و
دانش مدیریت ، استفاده صحیح از امكانات ، نیروی انسانی، و وقت را امكان
پذیر می سازد، از این رو یكی از عناصر مهم در پویایی اجتماع تلقی می گردد.
قطعا
درك بهتر هر دانشی نیازمند دانستن پیشزمینه و تاریخچهای از ظهور و سیر
پیشرفت آن دانش است. مدیریت نیز مانند تمام علوم سیر تحولاتی را در جهت
تكمیل و گسترش نظریهها گذرانده و امروزه به این مقطع مهم و حساس رسیده است
كه جزء اصلیترین و مورد توجهترین علوم روز تبدیل شده است.
باید
توجه داشت شیوه رهبری و مدیریت در هر تمدنی بستگی به ساخت فرهنگی آن تمدن
دارد . شاید مرور تاریخچه مدیریت برای آنهایی كه میدانند كسالت بار باشد
اما برای كسانی كه امروزه از علاقمندان این رشته شدهاند و اكثریت آنها
دانشآموختگان دورههای فنی دانشگاهها هستند در جهت شناخت بهتر مدیریت
امروز مفید باشد. به عنوان اولین قدم میخواهیم طی چند بخش مختصری از
تاریخچه مدیریت را مورد برسی قرار میدهیم .
تقسیم بندی دورههای مدیریت :
1- مدیریت در دوران باستان
2- مدیریت در قرون وسطی
3- مدیریت در عصر رنسانس
4- نظریههای كلاسیك مدیریت
– بروكراسی وبر: تركیب سازمان
– هنری فایول : فعالیت سازمان
– لوتر گیولیك: وظایف مدیر
– جنبش مدیریت علمی
5- نهضت روابط انسانی
6- نهضت نوعدوستی صنعتی
7- نظریه سیستمها
8- مدیریت اقتضایی
ملانصرالدين و بهره گيري از استراتژي تركيبي
ملا نصرالدين هر روز در
بازار گدايي ميكرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست ميانداختند. دو سكه
به او نشان ميدادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين
هميشه سكه نقره را انتخاب ميكرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز
گروهي زن و مرد ميآمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين
هميشه سكه نقره را انتخاب ميكرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از
اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست ميانداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به
سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار.
اينطوري هم پول بيشتري گيرت ميآيد و هم ديگر دستت نمياندازند. ملا
نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر
مردم به من پول نميدهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آنهايم. شما
نميدانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آوردهام.
شرح حكايت 1 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک)
ملا
نصرالدين با بهرهگيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كمتر و ترويج،
كسب و كار «گدايي» خود را رونق ميبخشد. او از يك طرف هزينه كمتري به مردم
تحميل ميكند و از طرف ديگر مردم را تشويق ميكند كه به او پول بدهند .
«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند..»
شرح حکایت 2 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)
ملانصرالدین
درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است. او به خوبی می دانسته که
گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند. او می دانسته که مردم، گدایی –
یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست ندارند و تحقیر می کنند. در واقع
ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را بدست می
آورده است.
«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی آنها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »
شرح حکایت 3 (دیدگاه حکومت ماکیاولی)
ملا
نصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشته است. او به خوبی می دانسته
هنگامی که از دو سکه طلا و نقره مردم ، شما نقره را بر می دارید آنها احساس
میکنند که طلا را به آنها بخشیده اید! و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که
سکه طلا هم از اول مال خودشان بوده است .و این زمان به اندازه آگاهی و درک
مردم میتواند کوتاه شود. هرچه مردم نا آگاهتر بمانند زمان درک این نکته که
ثروت خودشان به خودشان هدیه شده طولانیتر خواهد بود. در واقع ملانصرالدین
با درک میزان جهل مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را بدست می آورده
است.
«اگر بتوانی ضعفهای مردم را بفهمی میتوانی سر آنها کلاه بگذاری ! و آنها هم مدتی لذت خواهند برد!. »