چند فکاهی خنده دار
سبد خنده
فکاهی دزدی : یك نفر در یك حمام لكس رفت. شاور را خیال تلفون كرد گفت باش كه ده قریه زنگ بزنم. دفعتآ ده شاور آب آمد نفر وارخطا شد گفت او بقرآن ده قریه سیل آمده.
سبد خنده
مرد : الو اینجه رادیو صدائ مردم اس ؟
گوینده رادیو : بلی بفرمائین .
مرد: ببخشین صدایم بطور زنده پخش میشه ؟
گوینده رادیو : بلی بفرمائین .
مرد : صدایم ده نانوائی هم پخش میشه ؟
گوینده که تا اندازه ای ناراحت شده بود ، گفت :
بلی ! بلی ! همه جای پخش میشه
لطفاً سوال خوده مطرح بسازین.
مرد به صدای بلند میگه: شاهپور بچیم نان نخری ، که ببويت خریده
سبد خنده
مردی عادت داشت که حین صحبت همیشه بگوید …( از خیرات سر شما )..مثلا ٬ اگر می پرسیدی .. فلانی خان چطور هستی ..؟
می گفت : خوب هستم از خیرات سر شما .
روزی کسی از او پرسید …فلانی خان چند طفل داری ..؟ گفت :
چارطفل از خیرات سر شما
سبد خنده
اطرافی از ایرانی پرسید پدرت چی کار میکنه؟ ایرانی گفت: بابای من دوکون داره .
اطرافی گفت ولا بیشک پدر مه خو یک کون داره
سبد خنده
دفترچه خاطرات پاکسنانی:
خیلی فقیر بودیم ،هیچ پیسه نداشتیم ، مادرم قادر به زاییدن من نبود ، در یک شب آفتابی خاله ام مرا زایید
سبد خنده
مردکه
میره پیش داکتر میگه داکتر صاحب یک تکلیف برایم پیش شده هرکس گپ میزنه
میشنوم اما وقتی که زنم چیغ میزنه و غالمغال میکنه نمیشنوم داکتر میگه برو
بیادر ای تکلیف نیست سر تو رحم خدا شده
معرفی بالاحصار کابل و اهمیت آن منحیث یک آبدۀ تاریخی :
ترکیب واژه ای بالاحصار:
واژه بالاحصار که مرکب شده از دو کلمه ( بالا ) به معنی بلندی یا بالایی و( حصار ) به معنی دیوار می باشد. ونیز بالاحصار یا قلعه
حصار به معنی ( دژ ) و( کهندژ ) در متون تاریخی آمده که همه از استواری ومحکمی آن یاد کرده اند.
اصطخری در متن عربی المسالک وممالک خود آنرا ( قلعه ) خوانده وبه صفت ( حصینه ) صفات ( استوار ومحکم ) را به آن استعمال کرده
است.
اهمیت بالاحصار در قرون متمادی:
کشور
عزیز ما افغانستان که تاریخ بیش از 5000 هزار ساله دارد واز زمره پنجمین
مهد یا گهواره تمدن بشری در زمان آریانا جایگاه
خویش را در ردیف تمدن های بشری به خط زرین ثبت کرده است بدون شک در
مسیر این تاریخ پرگوار خود فراز ونشیب های را مثل تهاجمات ولشکرکشی های
بیگانه گان چون اسکندر “مقدونی”، چنگیز، اعراب، انگلیس ها، روس
ها و… را متحمل گردیده وتوانسته که دو باره هویت وتمامیت ارضی خویش را
حفظ نگهدارد.
چون افغانستان را از نظر موقعیت جغرافیایی اش قلب آسیاه خوانده اند، وهم از نظر جیوپولوتیک یعنی موقعیت سیاسی ونظامی اش تخت خیز
برای کشور های منطقه محسوب می گردد، بنابه همین دلیل است که همیشه چه در گذشته وتاحال مورد تاخت وتاز قرار دارد.
قسمیکه
در اکثر ولایات افغانستان دیده می شود اعمارات بلند ومستحکم وجود دارد که
اسمش را گذاشته اند “بالاحصار” که مشهور ترین
آنها عبارت اند از: بالاحصار کابل، بالاحصار هرات، بالاحصار غزنی،
بالاحصار گردیز، بالاحصار مزار شریف و… می باشند واین که چرا این اعمرانات
بنا گردیده وبه خاطر چه؟ باید گفت که بخاطر دفاع از حملات
اجانب وبیگانه گان در هر وقت وزمان تأسیس می گردید وامروز هر کدام آنها
جایگای خویش را به حیث یک آبده تاریخی تثبیت نموده است که بالاحصار کابل
نیز از زمره این قلعه های نظامی واستراتیژیک به حساب
میرود.
تاریخ اعمار بالاحصار کابل:
قرار اسناد دست داشته از مؤرخ وباستانشناس شهر کشور ما احمد علی ” کهزاد ” بالاحصار کابل یا به عبارت دیگر قلعه حصار همزمان با
دیوار های کوه شیر دروازه اعمار گردیده است واین قلعه مرکز نظامی آن مردم یعنی یفتلی ها بوده است.
زیرا
که یفتلی ها مردمان شجاع وجنگجو بوده اند وبخاطری دست به همچو اعمرانات
ساختمانی میزدند تا دشمن بالای ایشان حمله ور نشده
وباعث شکست آنها نگردد. ونظر به گفته این مؤرخ معلوم می گردد که این
قلعۀ نظامی یعنی بالاحصار کابل در قرن پنجم میلادی با بروی کار آمدن یفتلی
ها در این کشور اعمار گردیده است.
مشخصات ساختمانی بالاحصار کابل:
بالاحصار کابل از لحاظ ساختمانی مشتمل است از:
کهندژ،
ارک یا بالاحصار علیا، بالاحصار سفلی، باره خندق، چندین دروازه وشاه برج
ها بوده، ومؤرخان مُغلی هند بعد از بابر گویند ”
کوه های که ارگ یا بالاحصار بر آن بنا یافته آنرا در زمان سابق ( شاه
کابل ) می گفتند بالای آن عقابین بوده وشهر کابل قلعه گلین داشت وعلاوه بر
آن ارگ بالاحصار قلعه جداگانه داشت که قلعه شهررا میرزا
کامران پسر بابر از سر نو ترمیم کرده بود وچون جهانگیر به کابل آمد
بناء سابقه بالاحصار را ویران ساخته، علاوه بر این حصار بیرون کابل در عصر
جهانگیر از کچ وآهک ساخته شده وقلعه ارگ خام بود در
سال 1056 هجری به امر شاه جهان به کج وآهک پلستر گردید.
در این وقت این شهر دارای دروازه های ذیل بود:
دروازه
دهلی ( طرف شرق ) دروازه بارک ( بارک ها ) دروازه طاقینه دوزان، دروازه
آهنین (طرف غرب) که در سابق این تعمیر دارای یک
دروازه شرقی بود وبعضی مؤرخان گفته اند که اطراف این حصار توسط آب
پوشانیده شده (اطراف آن خندق کنده شده بود) تا دشمن داخل حصار شده نتواند.
بالاحصار کابل دارای اطاق های کنبدی بوده ومواد ساختمانی آن عبارت از چوب، سنگ، ریگ، گل، چونه وکاه می باشد.
در
فرجام به نتیجه میرسیم که بالاحصار کابل فعلاً به حیث یک آبده تاریخی ثبت
وراجستر وزارت اطلاعات وفرهنگ ( ریاست آبدات تاریخی
) بوده وتاریخ اعمار آن مطعلق به دوره یفتلی ها قرن پنجم میلادی است.
ومحقق محمد نادر رسولی رئیس مرکز باستانشناسی افغانستان نیز به تاریخ این
بنا معتقد بوده ومی گوید ” اگر تهداب ها وداخل بالاحصار
مورد حفاری قرار گیرد ممکن در تاریخ اعمار آن تغییرات به وجود آید که
بعد از تحقیقات باستانشناسی ما تاریخ دقیق آنرا می توانیم تعیین نمایم”.
به امید تحقیقات هرچه بیشتر در امور باستانشناسی بالاحصار کابل در آینده
:نخستين نمونه کاربرد رنگ و روغن
نخستين نمونه کاربرد رنگ و روغندر هنر
نقاشی جهان توسط مردم افغانستان انجام شده است تا کنون گمان غالب بر اين
بود که نقاشی رنگ و روغن از اختراعات اروپايی هاست که طی
سده های ١٥ و ١٦ ميلادی برای نخستين بار به کار رفته و با مرور زمان به
حالت کنونی اش رسيده است. اما اکنون گفته می شود که با کشفيات تازه باستان
شناسان ژاپنی، اروپايی و آمريکايی در غارهای دره باميان
افغانستان بخشی از تاريخ نقاشی بازنويسی خواهد شد. اين دانشمندان در
باميان به نمونه هايی از ديوار نگاره های رنگ و روغن برخورده اند که ١٤٠٠
سال قدمت دارد. یوکو تانی گوجی، پژوهشگر و عضو مؤسسه ملی
پژوهش سرمایه های فرهنگی جاپان در گفت که تصويرهای ديواری بودا در مرکز
افغانستان که متعلق به حوالی سال ٦٥٠ میلادی است، نخستين نمونه کاربرد رنگ
و روغن در هنر نقاشی جهان است. دره معروف بامیان شهرت
خود را مدیون دو مجسمه غول پیکر بوداست که در سال ٢٠٠١ به دست طالبان
ویران شد. اما در غارهای اين دره آثار هنری ای زير گرد و غبار نهفته بود که
اندک کسی از موجوديتشان آگاهی داشت. در اين ديوارنگاره ها
هزاران تصوير بودا را می توان ديد که جامه شنگرفی به تن ، چهار زانو
نشسته و گیسوانش با مهارت خاصی بافته شده است. روی ديوار غار های باميان
بوزينه های رنگين قوزکرده کنار مردهايی که روبروی هم ايستاده
اند، می دوند و برگ های نخل با ظرافت با موجودات افسانه ای در هم
پيچيده اند. به گفته باستان شناسان، در اين نگاره ها تاثيرات هنر نقاشی
چينی و هندی را به وضوح می توان مشاهده کرد. بنا به حدس آنها، اين
نقاشی ها می تواند اثر هنر مندانی باشد که از طريق جاده ابريشم رفت و
آمد می کرده اند. ترکيبات روغنی ١٩ اثر از ٥٣ ديوارنگاره باميان را
پژوهشگران موسسه حفاظت از آثار فرهنگی گتی مستقر در لس آنجلس
آمريکا تشخيص داده اند. مصالحی که برای آفريدن ديوارنگاره ها به کار
رفته است، رزین طبیعی، صمغ گیاهی، روغن خشک و چربی حیوانی به عنوان
نگهدارنده رنگ ها بوده است. یوکو تانی گوچی می گوید :” روغن های
متنوع با چنان تکنیک پیچیده ای در نقاشی ها به کار رفته است که من تصور
می کردم در برابر نقاشی های قرن ١٤ یا ١٥ ایتالیا ایستاده ام.” پیدا شدن
این دیوارنگاره ها، نظرات رایج در مورد منشا نقاشی رنگ و
روغن را تغییر خواهد داد. بسیاری بر این باورند که خاستگاه استفاده از
روغن در نقاشی، اروپاست که پیش از رنسانس شروع شده و در فاصله زمانی سال
های ١٤٠٠ تا ١٦٠٠ میلادی به شکوفایی رسیده بود. خانم تانی
گوچی می افزاید : ” همکاران اروپایی من مبهوت شده بودند. چرا که همیشه
این باور وجود داشته که شیوه نقاشی رنگ و روغن در اروپا خلق شده . برای
آنها قابل باور نبود که چنین تکنیک پیشرفته ای در غارهای
بودایی آسيای ميانه، فرسنگ ها دور از آبادانی استفاده شده باشد.”
زمريالی طرزی، باستان شناس و رئيس انجمن حفاظت از آثار باستانی افغانستان
کشف ديوار نگاره های باميان را دليل ديگری بر غنای فرهنگی اين
کشور می داند. او می گويد، اکنون بايد روشن کرد که آيا می توان اختراع
نقاشی رنگ و روغن را تنها به باميان منسوب دانست يا نه. دره باميان
افغانستان قبل از آغاز درگيری های خونين وطولانی میان گروه ها،
ازمهم ترين اماکن گردشگری اين کشور بود. دو مجسمه عظيم بودا که ١٥٠٠
سال قدمت داشتند، هزاران نفر از گردشگران را به اين منطقه جذب می کرد. در
ماه مارچ سال ٢٠٠١ طالبان بدون اعتنا به اعتراض های
جامعه جهانی هر دو مجسمه را با منفجر کردند. آنها مجسمه های بودا را که
از يادگار های تاريخی بی نظير منطقه بود، نماد بت پرستی و شرک می دانستند.
: رشد صنایع افغانستان
پس از قرن ۱۸ برای نخسین بار تکنالوجی پیشرفته غرب به کشور هند و
همسایه افغانستان توسط انگلیسها سرمایه گذاری شد. رویمرفته دولت و مردم
افغانستان باین تکنالوجی آشنا شده تقاضا به این شد تا در کشور از
این تکنالوجی استفاده نمایند. رشد صنعت در زمان امیر شیر علی خان، امیر
شیرعلی خان اولین پادشاه بود کوشید تا در کشور تجارت تولیدات کشاورزی و
صنعت رشد یابد. در دوران همین شاه مطبعه لیتوگرافی، کارخانه
توپ ریزی، تفنگ سازی و باروت سازی ساخته شد. تولید سالانه (ماشین خانه
کابل) بر طبق احصائیه میر غلام محمد غبار مولف “افغانستان در مسیر تاریخ”
یکصدو چهار توپ جلو پر و دنباله پر صحرا، توپ طاهری، توپ
بزرگ استحکام قلعه، ماشیندار و ۲۵۰۰ تفنگ نوع هنری مارتین، تفنگ ۳۰۳
بور، تفنگ بغل پر، تفنگ ۱۲ تکه، تفنگ پنج تکه، جاغر دار، تفنگ دومیله
شکاری، خنجر، کارد، چاقو، باروت، کارتوس، پتاقی، توپ و تفنگ فیوز
برنجی و چوبی بود. هکذاتولیدات زراعتی بلند رفت و در عرصه سرمایه گذاری
خصوصی و دولتی پا نهاده شد. رشد صنعت در زمان عبدالرحمن خان عبدالرحمن در
۲۰ سال سلطنت خود اصلاحات دولتی رشد سرمایه داری، توسعه
تجارت کوشیید. بیمارستان ابن سینا و نخستین آب آشامیدنی صحی بنا شد.
تصدیهای رسمی تجاری تشکیل شد. صادرات پوست قره قل، بادام، پسته، چوب و
سنگهای معدنی به خارج کشور آغاز گردید. استخراج معادن با آلات
و افزارهای ابتدایی آغاز شد. صنایع دستی و پیشه ورزی دوباره زنده شد.
تقاضای بازارهای کشور این صنایع بویژه نساجی کرک، برک، بشرویه، قناویز،
الچه، قالین، گلیم، پوستین و غیره توسعه یافت. تولیدات
کارخانه حربی کابل و کارخانه چرم گری در رشتههای فلزکاری و تولید
افزارهای چرمی، سبب ارتقای ظرفیتهای صنعت کاران و پیشه وران گردید. سکتور
ساختمانی در این دوره گسترش یافت. اولین دسته موسیقی از هند
داخل کشور شد. واردات تولیدات انگلیس آغاز شد. رشد صنعت در زمان حبیب
اله خان پادشاه ترقی پسند بود. در رشد معارف، تولیدات داخلی، تولیدات
زراعتی، بناهای دولتی، رشد سرمایه داری، مساعی بخرچ داد.
هکذا غلامی که حاصلات ننگین جامعه فیودالی بود از بین برده شد. موسیقی
رشد یافت، مطابع جدید تیپوگرافی به کار انداخته شد. یک شرکت تولید موتر
توسط درباریان ساخته شد. درهمین وقت کارخانه چرمگری در کابل
به سرپرستی متخصص انگلیس تاسیس گردید. این کارخانه چرم بوت، موزه و
سلیپر مورد نیاز برای اردوی افغانستان تهیه مینمود و هم در بازارهای کابل
عرضه میکرد. در ۱۹۱۳ کارخانه پشمینه بافی کابل به قوای ۵۰۰
اسپ بخار بنیاد گذاشته شد و در ۱۹۱۴ به تولید آغاز کرد. این کارخانه در
ابتدا سالانه برای ۵۰۰۰۰ سرباز تکه دریشی نظامی تولید میکرد و به بازار
سرج عرضه میکرد. فابریکه برق آبی جبل السراج در ۱۹۰۷ زیر
ساختمان قرار گرفت. برای نخستین بار در کارخانه حربی کابل باروت سفید
یا باروت بیدود تولید شد. تمدید لینهای تلفن کابل ـ ننگرهار و کابل ـ جبل
السراج و… نیز در همین دوره صورت گرفت. در ۱۹۱۱ میلادی
شفاخانه ملکی کابل تاسیس شد. اعمار و ترمیم جادهها روی دست گرفته شد.
شمار کارگران درین مقطه از ۱۵۰۰ به ۵۰۰۰ رسید. سیر صعودی افزایش کارگران در
دورهٔ سلطنت امیر حبیب الله خان نشاندهندهٔ گسترش سرمایه
گذاری در این دور است. رشد صنعت در زمان شاه امان اله خان قصر دارلامان
شاه امان اله توسط جنبش شاهی مشروطه به سر اقتدار آمد. او خود یک شخص
ریفورم طلب بود میخواست خیلی بسرعت کشور را به مدارج ترقی
رساند. در قدمه اول ریفورمها و قوانین را تصویب نمود تا زمینه رشد را
آسان سازد. در سال ۱۹۲۲ قانون تشویق صنایع تصویب شد و شاه از راه رفورم
مالیات، رشد صنایع را تشویق کرد. همچنین برای تقویت تولید،
قانون “تقاعد” وضع گردید. در این دوره مالکیت خصوصی تحکیم یافت. به علت
لغو گمرکات متعدد داخلی، روند گسترش سرمایه داری تسریع شد. شرکتهای تجارتی
تنویرات، موتر، ادویه، رفقای افغان، اتحاد افغان، قمر و
ضیا جرمنی تاسیس گردیدند. دولت موسسات تجاری به نام شرکت امانیه و شرکت
ثمر ساخت. ار آنجائیکه در افغانستان کالاهای خارجی مانع توسعه بیشتر صنایع
داخلی میگردید، اقتصاد کشور به حالت بدوی باقیمانده
بود. مملکت فاقد کارخانههای عمده، خط آهن و کتلههای وسیع کارگری بود.
لذا حکومت امانیه در صدد تولید کار خانهها و خط آهن برآمد و در لویه جرگه
۱۳۰۷ هجری هجری شمسی اعلان نمود که دولت برای تهیه یک
کارخانه ترمیم طیارهها کارهایی را روی دست گرفتهاست و هم چنان یک
کارخانه دیگر باروت سفید ساخته خواهد شد. در این دوره با دو شرکت آلمانی و
فرانسوی قراردادهایی بسته شد که بر بنیاد آن قرار بود از
جنوب به شمال افغانستان در مدت ده سال خط آهن احداث شود. تمدید لین
تلگراف و تلیفون بین مرکز و ولایات کشور زیر دست گرفته شد. ستیشنهای برق
در پغمان، جلال آباد و کندهار زیر کار گرفته شدند. به
کارخانههای چرم گری، باروت سازی، کارخانههای سمنت و تولید گوگرد
انرژی برق داده شد؛ کارخانههای ترمیم موتر و پرزه سازی، صابون، عطریات،
نختابی و پارچه بافی، نجاری و یخ سازی، پنبه و روغن کشی در
کندهار، مزارشریف و هرات تاسیس شدند. همچنان در این دوره قرار بود تا
کارخانهها و سرمایه گذاریهای ذیل روی دست گرفته شوند: قندسازی، نساجی نخی
و جیم، دکمه سازی، حفظ میوه، مسکه و پنیر سازی، آبکشی و
تیل خاک کشی، پوسته هوایی بینالمللی کابل و مزار با اتحاد جماهیر
شوروی، ایران و ترکیه در برنامه دولت قرار گرفت؛ بند آب غازی و بند سراج
غزنی تکمیل شد و بستن بند آب چمکنی و تکمیل نهر رزاق روی دست
گرفته شد؛ به منظور انعقاد قراردادهایی معادن لاجورد بدخشان، نفت هرات و
ایجاد یک کارخانه ذوب آهن و توسعه معادن آهن، زغال سنگ، گوگرد، سرب، ابرک،
تباشیر، مرمر و گِل سفید برنامههای روی دست گرفته شد و
دوخت لباس از تکههای ساخت کشور برای کارمندان دولت اجباری گردید.
سیستم نوین مسکوکات در دورهٔ امانی شکل گرفت و در اخیر این دوره پول کاغذی
به وجود آمد. پایتخت توسط تلگراف با مراکز بزرگ بین المللی
وصل شد. در عرصهٔ صنایع، سیاست امان الله خان ادامهٔ سیاست گذشته بود.
این سیاست مبنی بر تاسیس کارخانههای عصری با سرمایهٔ دولت بود. در دوره
سلطنت شاه امان الله بخش خصوصی آماده گیهای لازم برای
سرمایه گذاری در عرصه صنایع را نداشت و از آنجائیکه کارخانههای دولت
بدون بررسی مواد خام و سنجش درآمد و مصارف خریداری شده بودند، به صورت
مطلوب و موثر مورد بهره برداری قرار نگرفتند و سبب رشد چشمگیر
تولید نشدند. امان الله خان تلاش ورزید تا صنایع ملی را در برابر صنایع
خارجی تقویت کند و به این منظور مستهلکین را وادار به مصرف امتعه داخلی
میکرد و سعی میورزید تا به این صورت صنایع داخلی را تقویت
کند و مارکیت وارداتی افغانستان را به مارکیت صادراتی و متکی بخود مبدل
سازد.
رشد صنعت در زمان نادر خان پس از سقوط شاه امان اله یک دوره تاراج
بمیان آمد که دولت میان تهی شد. نادر خان بنا دوباره دولت افغانستان را از
صفر آغاز نمود. در تقویه اردو، معارف و تولیدات وطنی خیلی
کوشش نمود. درین دوره دولت به نسبت ضعف اقتصادی نتوانست صنایع کشور راه
تقویه نماید. در سال ۱۳۰۹ یک شرکت سهامی بسرمایه ۵میلون افغانی ویک بانک
را تحت نام بانک ملی تاسیس نمود. رشد صنعت در زمان ظاهر
شاه عصر پیشرفت وترقی در افغانستان از زمان اعلحضرت محمد ظاهر شاه آغاز
گردید. در کشور پلانهای انکشافی ۵ ساله و ۲۵ ساله طرح و تا۲ مرحله کاملاً
تطبیق گردید. درمرحله سوم مشکلات در بودجه وارد گردیده
ومرحله چهارم نیز موفقانه به اکمال رسید. درنتیجه افغانستان صاحب
شاهراه حلقوی ۱۱سد برق ۵۲۰۰ موسسات صنایع کوچک و فابریکات گردید. وضع
ترانسپورتی خصوصی و دولتی بهتر ومنظم گردید. از تاسیسات و
فابریکههای مهم آنوقت فابریکه نساجی گلبهار، نساجی بگرامی، نساجی
افغان، پشمینه بافی، نختابی کابل، بوت آهو، پشمنه بافی قندهار، کود وبرق
مزارشریف، صابون سازی ،سیلوها، فابریکه سمنت غوری،
جبلسراج، و هرات، بایسکل سازی پامیر، پلاستیک سازیها، دستگاه ساختمانی
هلمند، افغانی، بنائی، سپین غر، راه میدان سازی، فابریکه پایه سازی، تصدی
جنگلک، فابریکه حجاری بتون، فابریکه حجاری و نجاری،
کابل فلز، خشکه شوئها، کامازها، افسوتر، فابریکههای کشمش پاکی،
بانکها شرکتهای صادراتی بینالمللی، بنادرتجارتی، سفارت خانهها، وزارت
خانهها، تاسیسات وبناهای دولتی، فابریکه شکر بغلان، فابریکه جین
وپرس مزارشریف، فابریکه روغن سازی سپین زر، استخراج زغال سنگ وسایر
معادن، ایجاد مکاتب ولیسهها، توزیع کوپون مواد اولیه به مامورین، توشیع
قوانین، قوای مسلح مجهز، تشکیل احزاب سیاسی، کوپراتیفها و
اتحادیههای صنفی، مطابع، میدانهای هوائی، محلات رهایشی، شرکت صادراتی
قالین، قره قل وغیره میباشد. در آنزمان افغانستان از لحاظ تولیدات زراعتی
متکی بخود بوده سالانه صادرات میوه جات خشک تازه پوست
قالین و نباتات طبی را داشت. که توازن اقتصاد کشور را مستحکم حفظ نموده
بود. در طول سلطنت محمد ظاهرشاه نرخ اسعار ثابت بوده از ۳۴ افغانی هیچگاه
بلند نرفتهاست. تشکیل سرای صرافی شهزاده مشکلات هزاران
تاجرین و سایر افغانها را مرفوع ساختهاست که الی امروز این مارکیت
موجود است.
رشد صنعت در زمان داود خان داود خان شخص مقتدر وسیاست مدار افغانستان
بود. او در طول حکومت محمد ظاهر شاه اردو افغانستان را مجهز به سلاح مدرن
روسی نمود. محمد داود خان در زمان حکومت خود در توسعه
اقتصاد و پروژههای عام المنفعه کمک زیاد نمود. وی طرح ۲۵ ساله انکشافی
را در عمران کشور روی دست گرفت، پروژه اعمار تلویزون افغانستان، سروی خط
آهن از اسلام قلعه تورغندی قندهار غزنی الی کابل، طرح
میدان هوای دشت قلعه لوگر، استخراج مس عینک، سد برقی، اسفلت سرک کابل
گردیز وغیره را در پیش گرفت. دواود خان در ۷ ثور سال ۱۳۵۷ توسط افسران
کودتا چی کشته شد. تصویر امیر شیر علی خان با یارانش .
پیشینه چادری در افغانستان
شیرین نظیری
چادری نماد تعصب وقيود برزنان
درهند
نیزبرقع یا چادری
بعد ازلشکرکشی های اعراب درامپراطوری های فارس و قسطنطنیه ” استانبول ”
بوجود آمد واین پدیده جدید به جبر واکراء بالای زنان درین کشور تعميل شد.
قيود وتعصب دربرابرزنان هندی؛ دانشمندان ، منورین
ونویسنده گان هند را وادارساخت تا مقالات زیادی درزمینه بنویسند
واعتراض خود را علیه آن بیان نمایند
چنانچه جواهر لعل نيرو يکی از بنيان گذارن هند نوين در کتاب معروفش
بنام “نگاهی بتاريخ جهان ” در مورد حجاب چنين مينويسد ” برای من حيرت انگيز
است که هنوزهم بعضی ها اين رسم وحشيانه را می پذيرند وبدان
عمل ميکنند”( اشاره وی از برقع وچادری است) به ادامه ميگويد: ” هروقت
فکر ميکنم که زنان در پرده حجاب هستند واز دنيای خارج جدا ميباشند، بی
اختيار منظرهء يک زندان در نظرم می آيد، چگونه ملتی به پيش
برود، در حاليکه نيمی از مردمش دريکنوع زندان مخفی نگهداشته شوند”
در مورد پيشينه ء چادری در افغانستان
بایدگفت: چادری اساسا ًلباس ويا حجاب افغانستان نبوده ، بلکه بوسیله
استیلاءگران به افغانستان انتقال داده شده بود
چنانچه مجسمه های دریافت شده از کندز، هده، کاپیسا و سایر نقاط
افغانستان نمایانگر حضور زن در اجتماع بوده که هرکدام آنها بدون چادرو
چادری، ولی با لباس های مفشن و همراه با زیورات مقبول تراشیده شده
بودند. هم چنان دریافت زیورات گران قیمت از طلا تپه جوزجان گواه برین
حقیقت است
زنان ده و قریه کشورما درهر زمان و درهر حالت صرف از یک رو سری « چادرساده» استفاده کرده و می کنند
تا کنون هیچ فردی در باره زمان آغاز پوشش برقع درکشور ما چیزی نمی داند
، بعضی ها انتقال این رسم و رواج ناپسند را به لشکر کشی های متواترعرب ها
به افغانستان نسبت می دهند و آن را یکی از خصوصیات اسلام
و جامعه اسلامی می دانند. زیرا عرب ها درسرزمین های مفتوحه خود با
فشارزیاد حجاب را بالای زنان قبولاندند وزنان را ازاجتماع مردان جدا و
منزوی ساختند ومردان را نیزدرتحت فشارهای اقتصادی خرد و خمیرنموده
و تا پای مرگ مجبوربه سخت کارکردن و به تنهائی بار سنگین خانواده خود
را به دوش کشیدن نمودند. تا به اصطلاح یک زنده گی بخورو نمیری را مهیا
ساخته وکاروان زنده گی را درحرکت نگه دارند. اما به آروزی خود
که یک زنده گی لا اقل انسانی است هیچگاهی رسیده نتوانستند. ضرب المثل
ما افغانهاست که میگویند:” ازیک دست صدا برنمیخیزد” آقایان و دولتمردان
ما با این مانع بزرگ درسرراه زنان نه تنها اینکه
کشتی شکسته خود را به ساحل مقصود برده نتوانستند ، بلکه نیم کمیت یک
جامعه را به حاشیه رانده واسیرچادری نموده، جامعه را به بدبختی های فراوان
سوق دادند
طوریکه درصفحات قبل خواندیم در باره پوشش زنان ایران باستان ، ویل
دورانت محقق امریکائی چنین می گوید :« زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را
نداشتد که به جز در تخت روان رو پوش داراز خانه بیرون برآیند
وهرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکاررا با مردان آمیزش « اختلاط »
کنند . زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو که پدر و یا برادر شان
باشد، ببینند
بنا به همین علت بود که مسافرت شاه امان الله خان با ملکه ثریا ” درقرن
بیستم میلادی” دراروپا مورد استقبال همه قرار گرفت. تنها حکومت ایران از
ابراز گرمی و حرارت خود داری نمود، زیرا ملکه افغانستان
همراه با زنان معیتی شان بدون رو پوش به آنجا رفته بودند، درحالی که
زنان ایران آن روزدرقید حجاب بسرمی بردند و شاه ایران ورود ملکه افغانستان
را بدون نقاب ، مخالف عنعنهً کشور خود
شمرد
سفرشاه امان الله ، ملکه ثریا و همراهان به ایران
شاه امان الله خان پس از باز گشت از سفر
اروپا و ایران ، با ملاحظه پیشرفت های حیاتی جامعه اروپایی دست به یک
سلسله ریفورم های مترقی و روشنفکرانه زد که ازجمله آن یکی هم
رفع حجاب زنان بود ، که آنرا شامل پرو گرام های اصلاحی خود نمود
ملکه
ثريا پس از بازگشت ازسفر اروپا، مقاله اى بتاريخ ٢٥ جولاى ۱۹۲۸میلادی در
اخبار امان افغان
منتشرساخت که درآن در مورد چادرى گفته شده بود: “چادرى زن را از تنفس
هواى آزاد مانع میگردد و به همين سبب اکثريت زنان به مرض مبتلا شده اند.
عنعنه پوشيدن چادری که معلوم نيست از کجا وارد اسلام شده،
رفته رفته شکل مذهبى را بخود گرفت که درهمه اديان و کشورها ديده
میشود، طوريکه برقع و دولاق امروز در وطن ما يک عمل عنعنوى بوده وبه
مرورزمان جاى خود را دردين ومذهب تاسيس نمود و به آن صبغه مذهبى
دادند.” قبل از نشر مقاله، ملکه ثريا باعده ئى از زنان صحبت کرد
نخست دختران مکاتب را ملاقات نمود و با آنها در مورد چادرى صحبت نموده و
آنهارا تشويق نمود تا در از بين بردن آن سعى و کوشش نمايند، اما مجبور
نيستند
سپس ملکه ثریا تعدادى از زنان را درقصردلکشا ملاقات نمود و به آنها
گوشزد کرد که با مردان در کارها سهم مساوى بگيرند، بخصوص در انکشاف کشور و
درچهار ديوارى خانه بقسم محبوس نباشند. او متذکرشده بودکه
زنان اروپائى درفابريکهها کار میکنند، لاکن زنان افغان که جسماً قوى
تراند، اما در انکشاف کشور سهم نمى گيرند، زيرا علت آن پرده چادرى است که
درهيچ جا قابل قبول نيست
زنان
از نظر مذهبى میبايد يک روپوش مخصوص در سر کنند تا موهاى شان را بپوشاند،
مگر پنهان کردن دست و روى زنان در روستاهاى کشور رايج نيست، اما معلوم
نيست از چه زمانى برقع و دولاق که زن را از فرق سر تا پاشنه پا در خود
میپيچد، رايج گشته و درشهرها رفته رفته چنان اهميت پيدا کرده که اگر زنى
بدون برقع از خانه خارج شود، گويا که آبروى مرد را از بين
برده است
شاه امان الله در جولای 1928 میلادی در حالی که تازه ازسفراروپا باز
گشته بود، عده یی اززنان شهرکابل را درقصر دلکشا ملاقات نمود واز تجارب و
اندوخته های سفرش به آنها قصه کرد وچنین گفت: ” خوشبختانه که
من به چند کشور اسلامی سفر کردم و به این نتیجه رسیدم که درهیچ یک از
ممالک نه درترکیه و نه درایران زنان مثل افغانستان زنده به گورند. حجاب شما
را از ترقی و پیشرفت بازداشته ، از نعمت علم محروم ساخته
و مانع آن گردیده که برخلاف خواهران غربی تان بدون کسب و پیشه باقی
بمانید. امیدوارم روزی فرا رسد که شما را دراین قید نببینم..” در ضمن شاه
درهمه سخنرانی های خود در باره کار و فعالیت زنان درکشورهای
خارج صحبت همه جانبه می نمودند.چنانچه خطاب به مردم قندهار چنین
فرمودند: ” من شخصاً در اروپا مشاهده نمودم که زنان دوش به دوش مردان کار
می کنند ودر تمام ساحات زنده گی و درهمهً امورسیاسی، اجتماعی و
تجارتی سهم فعال می گیرند. شما میتوانید زنان را در دفاتر، درکارخانه
ها و فابریکه ها بیابید… خلاصه درهرجا که بروید ،زن هست ، مگردرافغانستان
زنان فقط این را میدانند که بیکاردرخانه بنشینند وبخورند.
” آنوقت شاه روی خود را به چند زن حاضر کرده گفت: ” پس شما چه میتوانید
بکنید؟ بکوشید شما خود پول به دست بیاورید. شما درمملکت تان هرگونه معدن
دارید. آنها را استخراج کنید و ازآن استفاده نمائید. شرکت
ها، فابریکه ها تاًسیس نمائید و کمی زحمت و شجاعت به خرچ دهید، درآن
صورت مبالغ هنگفت پول به د ست خواهید آورد. ” در نتیجه همین طرز فکر بود که
شاه امان الله در لویه جرگه پغمان در جریان سال 1307
ازملکه خواست تا به حیث اولین زن افغان رو پوش خود را در حضور
نمایندگان مردم به طور رسمی از چهره بردارد وبدین وسیله به رفع حجاب رسمیت
دهد. به تعقیب آن زنان حاضردرمجلس که همه با شوهران خود
حضورداشتند، ازین اقدام ملکه پیروی نموده و رو بند های خود راازچهره ها
بالا زدند. این روز مصادف با 12 اکتوبر 1928 میلادی در واقع روز آزادی و
تاریخی برای زنان ما از قید چادری بود. ” برماست که همه
ساله ازین روز تاریخی با راه اندازی گردهمائی ها جشن های بزرگی را برپا
نمایم.” ولی نماینده گان نه تنها این که رفع حجاب را تائید نکردند بلکه
اکثرنماینده گان ازین پیش آمد شاه و ملکه منزجرگردیدند وحتی
بعضی ها صدای اعتراض خود را نیز بلند کردند
امانالله
خان در یک ملاقات با ماموران عالی رتبه گفت که: از رشوت خوری و شراب نوشی
ماموران مطلع است و بزودی آنها
را بشدت مجازات خواهد نمود. بقول منشی علی احمد، هدف شاه از بیان این
نکته ترساندن ماموران بلند رتبه وخاموش کردن شان درموضوع روی لوچی زنان بود
که با این امرسر مخالفت داشتند، از جمله محمودخان یاور
ومیرهاشم خان وزیر مالیه بودند. بنابرین شاه به اولین کسانی که دستور
داد تا با خانم های خود بدون چادری حاضر شوند، همین دونفر بودند. بعد از
این بود که سایر مامورین زنان خود را به پغمان و پارکها
وسینماها بطور روی لوچ و بدون چادری بیرون میبردند. امانالله خان
درجشن ١٩٢٨در بيانيه افتتاحيه خود از تعدُد ازدواج سخن زد و گفت: سعادت
آينده کشور مربوط به مادران است که نسل جديد را تربيه میکنند.
پس هيچ فردى نبايد بيشتر از يک زن داشته باشد، امانالله خان خطاب به
زنان گفت: پاک و عفيف و با عصمت باشيد و در اين صورت ترس از شوهران خود
نداشته باشيد. درین زمان ملکه ثريا و نورالسراج که شاه را
همراهی می کردند، بدون چادرى بودند وبا نماينده گان ملاقات نمودند، سپس
اتن ملى اجرا گرديد. در اين محفل اکثريت زنان ديپلومات ها نیز شرکت ورزيده
بودند
ملکه ثریا بانوی نخست کشور به خاطر رفاه و رهائی زنان از بند اوهام
وعقاید خرافی درد ناک فکری و محیطی ، چنان عشق و علاقه داشت که حاضر شد
خودش به صفت مفتش و ناظم امورمدرسهً نو تائسیس نسوان کار کند و
درتحقق برنامه های اصلاحی شاه امان الله سهم قابل ملاحظهً را ایفا دارد
وی از زمره آنعده زنان فعال و پیشقدم بود که تاریخ سلطنت های افغانستان
هرگز بیاد ندارد که قبل برین ملکه ” مادر معنوی ملت ” تا
این حد دلسوز، ترقی خواه، فعال، سخنور وهمکاروهمنوای موثرشاه
درامورکشوربوده باشد
شاه وملکه درتلاش رفع حجاب وفراغت زنان از قید و بند کهنهً دست و
پاگیرنه تنها آرمان های پاکی داشتند ، بلکه آنان رفع حجاب ودسترسی زنان به
علم و دانش و سهمگیری مساویانه زنان و مردان در پیشرفت و
آبادانی کشور را به امر ترقی و انکشاف کشور صواب می دانستند نه زیان!
پس برماست که ازاین خدمت ملکه ثریا سپاسگزاری وآن را یادآوری نماییم تا نسل
های آینده نیز این بانوی دلسوز و پر عاطفه را بشناسند
ویاداورا گرامی دارند
بر مبنای همین مفکوره مترقی بود که رفع حجاب نخست درکابل و بعدا به
سایر ولایات و شهرهای افغانستان انتشار یافت و مورد استقبال روشنفکران
وحامیان دموکراسی قرارگرفت. اما قابل یادهانی است که اصلاحات
شتابزده دوره امانی از یک طرف روند ترقی وانکشاف را در کشورگشود وازسوی
دیگر موجبات عکس العمل ارتجاع و عقب گرایان مذهبی را فراهم ساخت. چنانچه
هنگام زمامداری حبیب الله کلکانی ضمن مقابله با سایر
رویداد های ترقی پسندانه عصرامانی با پدیده رفع حجاب نیزخصمانه برخورد و
زنان افغان باردیگرمجبورگردانیده شدند تا درقفس چادری محصور بمانند
بتاریخ دوم سنبله 1338 ” 24 اگست 1959 میلادی ” ملکه حمیرا به معیت شاه
وزینب داود به همراهی شوهرخود داوود خان صدراعظم وقت و بعضی اراکین حکومت
با خانم های شان بدون چادری به غازی ستدیوم رفتند و رسم
گذشت معارف را ازفرازلوژ سلطنتی مشاهده کردند. این دومین نهضت زنان در
افغانستان بود که رد پای دوره امانی را تعقیب نمودند
تا اینکه بعد ازانفاذ قانون اساسی 1343 شمسی برابر با 1967 میلادی و
رویکارآمدن به اصطلاح دههً دموکراسی اندکی زمینه مساعد شد تا مسألهً رفع
حجاب به مثابه رکن اساسی از تساوی حقوق زنان و مردان مورد
توجه حکومت قرار گیرد و بر مبنای آن در پرتو قانون اساسی متذکره ، رفع
حجاب با سهم گیری اعضای خانواده سلطنتی واراکین دولت درمراسم جشن استرداد
استقلال و سایر ایام رسمی و تجلیلی ترویج و دوباره مطرح و
آهسته آهسته تعمیم یافت
صالحه فاروق اعتمادی وزیر کارو اموراجتماعی دردفترخاطرات خود چنین نبشته است.
بوجود آمدن نهضت زن و رفع حجاب و برداشتن چادری که با شرایط خاص صورت گرفت برایم روزی فراموش ناشدنی
است. من فردای آن روز برآمدم و
برای شب سوم اجازه 10 خانم « از معلمه ها » را برای اشتراک در جشن استقلال
در کمپ شاهی چمن حضوری از صدراعظم آنوقت مرحوم سردارداوود
خان کسب نمودم و پس ازآن موضوع را به اطلاع وزیرمعارف وقت، محترم
دوکتور پوپل رسانیدم. وزیرروشنفکر فرمودند که:
سه نفر از موسسه نسوان و محترمه خانم
خود شان نیزشرکت کنند. با افزون چهار خانم از جانب وزیر صاحب ، شمار
خانم های ما به چهارده نفر رسید. این یک شب فراموش ناشدنی و پرحادثه در
زنده گی ما زنان بود
صالحه فاروق اعتمادی سرپرست مدیره لیسه ملالی ” از سال 1958 – 1963 میلادی ” بود و بنا به همین دلیل بود که پروسه رفع حجاب و سازماندهی بی سر و صدای آن بدوش
اوگذاشته شده بود. او می افزاید
روز بعد کار، با دقت کامل آغاز گردید و ما شاگردان را به صورت انفرادی
با وقفه ها ، بدون حجاب از لیسه خارج کردیم. هدایت داده شده بود که روز 10
نفر بدون چادری از مکتب خارج شوند و ما زنان تشنه آزادی
جرئت کردیم که در ظرف سه روز این کمیت را به دو صد و بیشتر از آن
برسانیم. ولی با رعایت وقفه و نوبت تا، در روی سرک تعداد زیاد به چشم
نخورد. درساعت رخصتی خودم شخصاً به صنف درسی می نشستم و به نوبت
شاگردان را اجازه برآمدن می دادم . خوشبختانه جریان پروسه بی حجابی «
بدون چادری ، روی گشاده » موفقانه با تلاش و همدستی همه زنان در نقاط مختلف
شهر کابل با موفقیت به انجام رسید. شاگردان بسیار خوش
بودند و ازین نعمت به گرمی استقبال کردند. ولی اندک فامیل های بودند که
در سمت مخالف نهضت قرارگرفتند و مانع بی حجابی به دختران شان شدند. لیکن
این مشکل با صحبت و مذاکره با خانواده های دختران به زودی
حل و فصل شد. برای ما که در راه نهضت زن و رفع حجاب تپ و تلاش بسیار
زیاد نموده بودیم حادثه بزرگ و جاودانه درتخیل وحیات ما و تمام زنان
کشورعزیز ما بود ازخوشی زیاد درجامه نمیگنجیدیم
درین جا خالی از دلچسپی نخواهد بود تاخاطرات یک تن از باشنده گان
شهرشبرغان را به اسم عبدالله دلاور که در آن هنگام کودک بیش نبود جهت
معلومات مزید خدمت شما ارائه دارم. اوگفت که به مامورین دولت
درشهرشبرغان به شکل سری هدایت کتبی رسیده بود که درتجلیل از روز های
ملی به معیت خانم های شان، باید در محافل رسمی اشتراک ورزند. هم چنان درین
مکتوب اکیداً ذکرشده بود که خانم های مامورین عالی رتبه
بدون حجاب باید درمراسم رسمی اشتراک ورزند. عده یی از مامورین این ولا
از شنیدن چنین اطلاعیه زیاد متاثر و نگران شده بودند زیرا نمی خواستند زنان
خود را بدون حجاب در محضرعام به نمایش قرار دهند ؛ ولی
مجبور بودند تا طبق هدایات مقامات رهبری کشورعمل نمایند، درغیرآن وظایف
شان درتحت سوال قرارمی گرفت. این رویداد در آستانه جشن استقلال ، سال
1960میلادی اتفاق افتاد. او می گفت من درین هنگام با پدرم به
بازار رفته بودیم .هنوز بازار به اصطلاح گرم نشده بود که پولیس ها
ازچهارطرف به شهرو بازارریختند و به دوکانداران دستوردادند تا خود شان داخل
دوکان ها شده ودرودروازه دوکان ها را تا گذشتن زنان ازروی
جاده ببندند. پدرم نیز ناچارشد که در یکی از دوکان ها خود را پنهان
نماید. من دربیرون دوکان منتظرپدرم ماندم تا پدرم از حبس موقت آزاد شود
وهردوبه کمپ ها جهت اشتراک درجشن برویم. پولیس ها تمام جاده را
از مردان تهی نمودند. هنوز زمان کوتاهی سپری نشده بود ،که جفت اول
ازدورنمایان شد و درجاده بزرگی که به کمپ ها درچمن منتهی می شد ، داخل
شدند. خانم یک بالاپوش سیاه دراز ، جوراب های دبل و تیره ، یک
جوره دستکش سیاه ، با یک چادر سفید کلان ویک دانه عینک سیاه با شیشه
های بزرگ ، از مقابل من گذشتند. به نظر من چندان جالب نبود زیرا فقط کمی
رویش معلوم می شد درحالیکه من حتی رقص زن ها را در محافل
عروسی دیده بودم. ولی مرد هایی که در دوکان توقیف شده بودند ، حالت
عجیبی داشتند. هریک ازدرز دروازه و از درون دوکان زنان را نگاه می کردند .
برای شان خیلی خیلی جالب بود زیرا من از بیرون دروازه دکان
صدا های آنها را می شنیدم که به یک دیگر خود می گفتند تو پس شو. پس
شو،پس شو تو،نزدیک بود که سرو صدا بلند شود و پولیس به سروقت شان برسد.
ازآن روز به بعد درشبرغان، روی لچی ” گشاده روئی ” آغازو بدون
کدام حساسیت و تعصب به پیش رفت. یکی ازعوامل آن هم موجودیت تفحصات نفت
وگاز با کارمندان روسی درشبرغان بود که خانم های آنها به صورت آزادانه
درشهررفت و آمد نموده و خریداری مایحتاج خانه را زنان انجام
می دادند
بعد ازآن زمان بروفق ارزشهای قانون اساسی ، قانون اساسی دوره جمهوری و
قانون اساسی جمهوری های دیموکراتیک بعدی رفع حجاب منحیث یک اصل در تساوی
حقوق اعضای جامعه مطرح گردید. طبق قانون جمهوری دیموکراتیک
در دههً 60 خورشیدی « دههً زن » علی الرغم جنگ تحمیلی و اجیران خود
فروخته داخلی که علیه کشورما ادامه داشت وآنها آموزگاران زن، کارکنان دولت ،
دانش آموزان مدارس و دانشگاه ها ، داکتران و انجینران زن
را تهدید ، ترورو به شهادت می رسانیدند با آن هم هزاران، هزار زن با
شهامت افغان چادری ها را به دور افگنده و مصروف کاروایجادگری گردیدند. ”
درین جا یکی از سر گذشت دکان چادری فروش را که خود شاهد آن
بودم به توجهً شماعزیزخوانندهً گرامی میرسانم
“در یکی از روز های خزان، در خانه یکی از دوستانم دعوت بودیم. بعد از
صرف غذا و ختم