واج آرايي و واج زدايي در شعر (1)
چکيده :
« واج آرايي » يا « نغمه ي حروف » يکي از زيباترين صنايع ادبي به ويژه در
عرصه ي شعر فاسري است . اين صنعت بديعي ارزش زيباشناختي بسيار بالايي داشته
، آنگاه که از ذوق سليم شاعري خوش قريحه تراوش نمايد ، علاوه بر اين که
القاء کننده مفهوم يا حالتي خاص است که از فضاي کلي شعر الهام مي گيرد ،
موجد نوعي موسيقي دروني از شعر بوده ، تاثير به سزايي در غنا بخشيدن به
آهنگ آن دارد .
در اين مقاله کوشيده شده است با تقسيم بندي و ارائه ي شواهدي از پارسي
گويان کلاسيک و معاصر، اين مقوله دقيق تر و جزئي تر مورد بررسي قرار مي
گيرد .
واژه هاي کليدي :
آهنگ ، عناصر شعر ، التزام ، اعنات ، موسيقي دروني(داخلي ) ، واج زدايي ، واج آرايي
مقدمه :
« شعر گره خوردگي عاطفه و تخيل است که در زباني آهنگين شکل گرفته است » (1)
در اين تعريف پنچ ويژگي اصلي ( عاطفه ، تخيل ، زبان ، آهنگ و شکل ) براي
يک شعر در نظر گرفته شده است و به نظر مي رسد که هر شعري بيش و کم بايد از
هر يک از اين عناصر برخوردار باشد . راز مقبوليت و ماندگاري يک شعر کاملاً
به شيوه ي به کارگيري اين عناصر و مهارت شاعر در آميختن و استعمال کامل و
اعتلاي آنها بستگي دارد .
يکي از عناصري که در گيرايي و تاثيرگذاري شعر و ماندگاري و مقبوليت آن نقش
غير قابل انکاري دارد ، « آهنگ » است . « موسيقي و آهنگ شعر و تناسب موسيقي
با موضوع و درون مايه ي شعر ، از مهمترين و سرنوشت سازترين عناصر شعر است .
سهم موسيقي شعر در تاثيرگذاري تا آنجاست که « رنه و لک » معتقد است تاثير
کلي شعر مبتني بر ارکستريشن «ORCHESTRATION » يعني آهنگ شعر است . (2)
منظور از آهنگ تنها « وزن شعر » نيست ، بلکه تمام تناسب هاي صوتي و معنوي
مي توانند در حوزه ي تعريف آهنگ جاي بگيرند . مجموعه ي اين تناسب ها
عبارتند از :
1ـ موسيقي بيروني ( وزن عروضي )
2ـ موسيقي کناري ( رديف و قافيه )
3ـ موسيقي دروني يا داخلي ( واج آرايي و جناس )
4ـ موسيقي معنوي ( طباق ، مراعات النظير و … ) (3)
يکي از عوامل بسيار مهم در اعتلاي يک شعر « موسيقي داخلي يا دروني » آن است
. تکرار آگاهانه ي يک يا چند واج ( مصوت و صامت ) در واژه هاي مصراع يا
بيتي مي تواند به غناي موسيقي دروني و گوش نوازي آن تاثير فراواني داشته
باشد و در برانگيختن احساسات و عواطف خواننده و شنونده سهم شاياني ايفا و
رابطه ي او را باشعر عميق تر کند .
توجه به موسيقي دروني در شعر شاعران سنتي در ادوار مختلف شعر فارسي به وضوح
محسوس است . اين ويژگي در شعر غنايي به ويژه در اشعار شاعران سبک
آذربايجاني ( خاقاني ، نظامي و … ) که بيش از ديگران بازي با کلمات را
اساس کار خود ساخته بودند ، مشهودتر و محسوس تر است .
« موسيقي داخلي در شعر خود نيما زياد مورد توجه نبوده ، ولي شاگردانش ، به
خصوص اخوان ثالث و احمد شاملو از آن در شعر استفاده ي بسيار کرده اند . چون
موسيقي دروني ممکن است شاعر را به وادي بازي با کلمات و نوعي فرماليسم که
مزاحم سلامت شعر است ، ببرد . نيما کمتر بدان توجه داشت ، ولي استفاده ي
آگاهانه و معقول از آن امري است ضروري که هيچ شاعر توانايي نمي تواند از آن
چشم پوشي کند » .(4)
واج آرايي يکي از فروع صنعت « اعنات يا التزام » است ، و اعنات « آن است که
شاعر يا نويسنده به قصد آرايش کلام يا هنرنمايي ، آوردن حرفي ، يا کلمه يي
را ملتزم شود که در اصل لازم نباشد » (5) چنان که شيخ اجل ، آوردن واژه ي «
چشم » را در هر مصراعي از غزل زير التزام کرده است :
اي چشم تو دل فريب و جادو
در چشم تو خيره چشم آهو
در چشم مني و غايب از چشم
زان چشم همي کنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشايد
چون چشم برافکنم بر آن رو
مه گر چه به چشم خلق زيباست
تو خوب تري به چشم و ابرو
با اين همه چشم زنگي شب
چشم سيه تو راست هندو
سعدي به دو چشم تو که دارد
چشمي و هزار دانه لؤلؤ
اعنات يا التزام در حروف به دوصورت اعمال مي شود :
الف ) واج زدايي (6)
ب ) واج آرايي
الف ـ واج زدايي : که قدما آن را اصطلاحاً « حذف » يا « تجديد » مي ناميدند
، بدين صورت است که « شاعر يا نويسنده مقيد باشند که يک حرف يا چند حرف از
حروف تهجّي را نياورد . مجيرالدين بيلقاتي قصيده ي کوتاهي به حذف حروف
نقطه دار سروده است : که کرد کار کرم مردوار در عالم
که کرد اساس ممالک ممهد و محکم …
کلام او سحر حلال در هر حال
مراد او همه اعطاي مال در هر دم
دل مطهر او همدم کمال علوم
در مکرم او مورد صلاح امم … (7)
واجي زدايي به صورت منحصر به فرد در ادبيات فولکور منظوم مردم آذري
زبان ، نمود جالبي دارد ؛ در بين خوانندگان و نوازدگان سنتي آذربايجان که
اصطلاحاً به زبان محلي « عاشيق » ناميده مي شوند ، نوعي اشعار با عنوان «
دوداق ديمز » معمول و متعارف مي باشد . آن بدين صورت است که شاعر ابياتي را
مي سرايد که در تمامي آن ابيات از واج هاي « غير لبي » استفاده و حذف واج
هاي لبي را بر خود التزام کرده است . شعر زير نمونه اي از چنين واج زدايي
است :
ايسته سن کي ائلده آدين دئييلسين
آرا حقيقتي تاني کردگار
ياخشي يئرده ياخشي ايلش ، ياخشي گز
آگاهدي سيربندن آني کردگار
زرگر زر اريدر آخيردارجکر
شاعر شعرده آدين آخيردا جکر
جاهان خير ـ شرين آخيردا جکر
دادگاها هر انساني کردگار (8)
چنان که ملاحظه مي شود ، واج زدايي نيز آگاهانه باشد ، علاوه بر آرايش
کلام و افادات هنري ، باعث خلق نوعي موسيقي دروني در شعر بوده و در غنا
بخشيدن به آهنگ شعر بسيار موثر است .
ب ) واج آرايي: تکرار يک واج يا چندين واج ـ اعم از صامت يا مصوت ـ در کلمه
هاي يک مصراع يا بيت است ؛ به گونه اي که آفريننده ي موسيقي دروني باشد و
بر تاثير شعر بيفزايد . در بررسي اين آرايه ي ادبي عنايت به موارد زير
بايسته مي نمايد :
1ـ به نظر مي رسد که در کاربرد اين صنعت بديعي ، عالم و عامد بودن شاعر يکي
از شرايط اساسي آن باشد ؛ هر چند که از رهگذر اتفاق نيز چنين آرايه اي در
اشعار شاعران خلق شده است .
2ـ هر تکرار واجي را نمي توان در ذيل اين آرايه ي ادبي جاي داد ؛ زيرا تامل
در موسيقي دروني حاصل از تکرار واج ها مؤيد استعمال چنين آرايه اي است و
گرنه بديهي است که کمتر مصراع يا بيتي در اشعار فارسي در مي يابيم که حداقل
يک واج در آن تکرار نشده باشد . يکي از ابهامات فني که از اين رهگذر در
ذهن مخاطبان و خوانندگان شکل مي گيرد ، همان است که چون همگان اهل ذوق و فن
نمي باشند ؛ در تشخيص سره از ناسره دچار سردرگمي مي شوند .
3ـ واج آرايي به اشکال زير نمودار مي شود :
الف ) گاهي واج تکراري جايگاه خاصي در واژه ندارد ، به عبارت ديگر واج
تکراري گاه در اول واژه ، گاهي در وسط و يا در آخر قرار مي گيرد ، مثل
تکرار صامت « ر » و مصوت « آ » در ابيات زير از لسان الغيب :
«هر راهرو که ره به حريم درش نبرد
مسکين بريد وادي و ره در حرم نداشت »
«زلف او دام است و خالش دانه اي آن دام و من
بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست»
ب) التزام جايگاه مشخص واج ، به عبارت ديگر شاعر واج تکراري را عالماً و
عامداً يا در اول واژه يا در وسط و يا در آخر آن مي آورد . مثل تکرار صامت
« خ» و « س » در شواهد زير از حافظ ، اوستا و تکرار مصوت کوتاه « ـِ » از
سعدي:
«خيال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبير آميز »
«اي مست شبرو کيستي ؟ آيا مه من نيستي ؟
گر نيستي پس چيستي ؟ اي همدم تنهاي دل»
«خواب نوشين بامداد رحيل
باز دارد پياده را ز سيل»
1 ) التزام واج در هر قسمتي از واژه که باشد فقط جهت غنا بخشيدن به
موسيقي شعر و تاثيرگذاري آهنگ در بافت کلام شاعر است ؛ به عبارت ديگر قصد
شاعر از واج آرايي فقط گوش نواز کردن شعر است نه تداعي حالتي يا موضوعي خاص
در ذهن خواننده و شنونده ؛ مثل تکرا صامت « س » در اشعار زير :
رياست به دست کساني خطاست
که از دستشان دست ها بر خداست
(سعدي )
بدانست سهراب کو دختر است
سر و موي او از در افسر است
( فردوسي )
آرایه های ادبی => تشبیه
یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند .
هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :
۱- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .
۲- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .
۳- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت
می باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبیه ، نظیر
، همانند ، به کردار و … .
۴- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )
مثال : علی مانند شیر شجاع است .
مشبه ادات مشبه به وجه شبه
نکته : « مشبه » و « مشبه به » طرفین تشبیه نام دارند . که در تمام
تشبیهات حضور دارند اما « ادات تشبیه » و « وجه شبه » می توانند در
یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن « مشبه » و «
مشبه به » بر قرار است .
مثال : دل همچو سنگت ، ای دوست به آب چشم سعدی عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی
توضیح : دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه « سختی » در این بیت نیامده است .
نکته : در تشبیـه وقتی که « وجـه شبه » و « ادات تشبیه » حـذف شود ، به
آن « تشبیه بلیغ » می گویند . ( تشبیه بلیغ زیباترین و رساترین تشبیه است .
)
مثال : دلش سنگ است .
مشبه مشبه به
نکته ۱ : در تشبیه همیشه وجود وجه شبه در « مشبه به » قویتر و بارز تر
است که ما « مشبه » را در داشتن وجه شبه به آن تشبیه می کنیم .
نکته ۲ : هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است . ( البته داشتن مشبه و مشبه به الزامی است )
نکته ۳ : هرگاه در تشبیه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به )
به دیگری اضافه ( مضاف الیه) شود . به آن « اضافه ی تشبیهی » یا « تشبیه
بلیغ اضافی » می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است .
توجه : این نوع تشبیه در کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد .
مثال : صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد
اضافه ی تشبیهی اضافه ی تشبیهی
توضیح : امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده .
ترکیباتی مثل : درخت دوستی ، همای رحمت ، لب لعل ، کیمیای عشق ، خانه ی
دنیا ، فرعون تخیل ، نخل ولایت و … اضافه ی تشبیهی محسوب می شوند .
توجه : دانش آموزان عزیز ! یاد گیری انواع تشبیه برای رشته های ریاضی و
تجربی ( غیر انسانی ) چندان ضرورنی ندارد . اما از آنجایی که دو نوع از
تشبیه در کتب درسی شما بیشترین کاربرد را دارد ، لذا اشاره ای مختصر به آن
ها می کنیم .
۱- تشبیه مفرد : تشبیهی که هر یک از « مشبه » یا « مشبه به » آن ، یک ،
چیز است و « وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته می شود . ( شباهت آن ها فقط
در یک چیز است )
مثال : دانش اندر دل چراغ روشن است .
مشبه مشبه به وجه شبه
توضیح : در این مثال وجه شبه ( روشنی از یک کلمه چراغ ) استخراج شده است .
یادآوری : تمامی مثالهایی که تاکنون برای شما ذکر کردیم ، از همین نوع تشبیه می باشند .
۲- تشبیه مرکب : آن است که هریک از « مشبه » یا « مشبه به » دو یا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یا چند چیز گرفته می شود .
مثال : دیـده ی اهـل طمـع به نعمـت دنیـا پـر نشـود همچنـانکه چـاه به شبنـم
مشبه
وجه شبه مشبه به
توضیح : « مشبه » ترکیبی از دو چیز است ( دیده ی اهل طمع و نعمت دنیا ) و
« مشبه به » نیز دو چیز است ( چاه و شبنم ) به این معنی : همانطور که چاه
با شبنم پر نمی شود ، چشم حریصان نیز با نعمت دنیا سیر نمی شود .
نکته : در تشبیه مرکب در حقیقت یک شکل کلی به شکل کلی دیگر همانند می شود .