شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

آشنایی با گرانترین اعتیاد دنیا؛ چگونه “اعتیاد به خرید” را ترک کنیم

یکی از مشخصه های اصلی افراد معتاد به خرید,
داشتن کمد ها و قفسه های مملو از لباس و وسایل غیر ضروری است که اکثر
آنهابیش از یک بار هم مورد استفاده قرار نگرفته اند.اماشخص بیمار به محض
آنکه به میهمانی دعوت می شود بلافاصله به فکر خرید می افتد. متاسفانه اکثر
این افراد هم نمي‌دانند مبتلا به یک اختلال روانی هستند و اغلب با بیان
اصطلاحاتی مثل این که من تنوع طلب هستم,بیش از نیازم خرید نمی کنم و یا اینکه به همه این کالاها نیاز دارم خودشان را گول می زنند.

در همین ابتدا باید گفت با
وجود تصور عامه که این بیماری مختص خانم هاست اما تحقیقات نشان داده که میزان آقایانی هم که به این بیماری دچارند قابل ذکر
است.



معنی اعتیاد به خرید

بسیاری
از ما ممکن است چشم‌مان لباس یا وسیله‌ای را بگیرد و حتی اگر به آن نیازی
نداشته باشیم بابت خریدن آن پول خرج کنیم. خرید در ایام خاص، ابتدای فصول،
خرید برای خوش لباس بودن و خریدن لوازم مورد نیاز حتی اگر گاهی بیشتر از
معمول باشد کاملا نرمال است‌ اما معمولا کسانی که اعتیاد به خرید دارند
سراغ خریدن کفش، لوازم لوکس، لوازم الکترونیکی و مهم‌تر از همه لباس
مي‌روند. کمد‌های این افراد پر شده از لوازم مشابه که حتی از آنها استفاده
هم نشده است.

معتادین به خرید تا آنجا که پول همراه داشته باشند
خرید مي‌کنند بدون آنکه به استفاده از لوازمي‌ که مي‌خرند فکر کنند. آنها
حتی ممکن است از بسیاری از لوازمي‌ که دارند خبر نداشته باشند. یکی از
خصوصیات بارز این افراد این است که هیچ تمایلی به چانه زدن ندارند و حتی
گاهی به قیمت اجناسی که انتخاب مي‌کنند توجهی ندارند.

دسته دیگر افراد که
تعدادشان نسبت به گروه اول بسیار کمتر است، کسانی هستند که لوازم مورد
نیازشان را خریداری مي‌کنند اما میزان خریدشان چند برابر نیاز و استفاده
آنها است. معتادان به خرید بعد از هر بار خرید کردن دچار احساس گناه و
استرس مي‌شوند و برای پایین آوردن این استرس دوباره سراغ خرید مي‌روند.

 اعتیاد به خرید از نظر روانشناسان

در
اصطلاحات روانپزشکی اختلالی با عنوان اعتیاد به خرید وجود ندارد اما از
آنجا که این اختلال منجر به خریدهای افراطی مي‌شود مي‌توان آن را در دسته
اختلال‌های اضطرابی و ‌کنترل تکانه‌ قرار داد.

بسیاری از روانشناسان
معتقدند اعتیاد به خرید مانند اعتیاد به مواد مخدر است و هیجان و شعف قبل
از خرید و نشاط هنگام خرید درست مانند مصرف مواد مخدر است. تعداد دفعات و
مبالغ هزینه شده در هر خرید باید بیشتر شود تا احساس نشاط در فرد پایدار
بماند.

 یک
روانشناس اعتیاد به خرید را این طور توصیف مي‌کند: زمانی که
معتادان به خرید به فروشگاهی مي‌رسند، افکار به زور و بر خلاف میل وارد ذهن
آنها مي‌شوند. با اینکه این افراد بر پوچ بودن این افکار واقف هستند اما
هیچ کنترلی بر آنها ندارند و در نتیجه نمي‌توانند در مقابل ورود به فروشگاه
و بدتر از در مقابل خریدن لوازم بی‌مصرف مقاومت کنند.

دکتر سيدمحمود ميرزماني روان‌شناس و استاد دانشگاه در این باره می گوید: اعتياد
به خريد برخلاف اعتياد به مواد مخدر خيلي شناخته شده نيست و در سطح جامعه
کمتر به آن پرداخته مي‌شود. در اين تيپ شخصيتي اصلا بحث نياز و ضرورت‌هاي
زندگي مطرح نيست بلکه بحث نياز دروني است؛ نيازي که به صورت غيرمنطقي و
نامعقولي فرد را وادار به خريد مي‌کند.

 البته اين اختلال رواني در
تمام طول سال با فرد است به گونه‌اي که اگر خريد نکند، فکر مي‌کند چيزي را
فراموش يا گم کرده است، اما روزهايي از سال که تب خريد در جامعه به راه
مي?افتد مثل روزهاي پاياني سال، قبل از آغاز مدارس و روزهاي مادر و پدر
و… با توجه به جو حاکم بر جامعه و تشويق‌هايي روحي ايجاد شده، اين عادت
شدت گرفته و بيشتر خود را نشان مي‌دهد.

در اختلال «اعتياد به خريد»،
حالت‌هاي وسواس‌گونه‌اي فرد را به سمت پاساژگردي و خريد‌هاي غيرضروري
مي‌کشاند که بيشتر نيز همراه با پشيماني است. از همين‌رو شايد بتوان احساس
پشيماني پس از خريد و مقاومت نكردن در برابر گرايش به خريد را دو علامت مهم
اين بيماري برشمرد.

اعتياد به خريد مي‌تواند حاصل تشويق‌ها و
فرصت‌هاي کاذبي باشد که براي برخي افراد وجود دارد يا در نتيجه نشست و
برخاست با مبتلايان به اين نوع از اعتياد باشد. اين اختلال معمولا بين زنان
به دليل داشتن وقت آزاد بيشتر نسبت به مردان شايع‌تر است.

اگر در
اين ايام که تب خريد هديه داغ است، بحث اعتياد به خريد و مبتلايان به اين
عارضه را کنار بگذاريم، تهيه وسايلي که در طول سال امکان خريد آنها براي
مادر و پدرمان فراهم نشده است، مي‌تواند علاوه بر تغيير و تحول فضاي زندگي،
باعث نشاط و تغيير روحيه آنها شود و از سنت‌هاي حسنه‌اي است که هر سال با
روز مادر اتفاق مي افتد. البته خوب است که افراد نسبت به ديگران نيز اين
احساس را داشته باشند و نيازمندان را نيز در اين راستا فراموش نکنند زيرا
پرداختن به اين موضوع نيز در کنار خريدهاي شخصي و خانوادگي مي‌تواند
شادي‌بخش و روحيه‌آفرين باشد.

دکتر ميرزماني در مورد راهکار این اعتیاد می گوید: اما براي آنکه بتوانيم از خريدهاي
غيرضروري تحت‌تاثير جو رواني حاکم بر جامعه جلوگيري کنيم، بهتر است اعضاي
خانواده پيش از رفتن به بازار ليست خريدشان براساس نيازسنجي و توان
مالي‌شان تهيه كنند تا در دام تصميم‌هاي آني که معمولا در تب داغ خريدها
ممکن است براي هر کسي پيش آيد، نيفتند.



خریدهای نمایشی و افراطی

بعضی
از افراد برای بالا بردن اعتماد به نفس‌شان خرید می‌کنند. اکثر کسانی که
به خرید کردن افراطی گرایش دارند اعتماد به نفس پایینی دارند. اکثر این
افراد سراغ نمایندگی‌های رسمی و اجناس گران‌قیمت می‌روند و مبالغ بالایی را
بابت خریدن این اجناس مخصوصا لباس‌های گران‌قیمت و حتی نا‌متناسب با
اندام‌شان می‌کنند. بخش دیگری از افراد برای کاهش اضطراب سراغ خرید
می‌روند.

 این افراد برایشان فرقی نمی‌کند با چه موقعیت یا بحرانی
روبه‌رو شده‌اند. آنها یاد گرفته‌اند به جای پیدا کردن راه حل منطقی، خرید
کنند. اضطراب این افراد کاملا بعد از خرید برطرف می‌شود اما سرخوردگی و
اضطراب با فاصله زمانی بسیار کوتاهی دوباره سراغ‌شان می‌آید. کسانی که
همیشه کیسه‌های پر‌خریدی به همراه دارند نشانه دقیقی برای تشخیص اعتیاد به
خرید به شما می‌دهند.  حتی بعضی افراد برای جلب توجه دیگران خرید می‌کنند و
کم کم این نیاز آنها را به خرید‌های افراطی و بدون کنترل می‌کشاند.

تاثیرات خرید افراطی

اولین
و مهم‌ترین مسئله‌ای که برای این افراد ممکن است پیش بیاید صدمه مالی است.
از آنجا که این افراد هیچ کنترلی روی خریدشان ندارند بخش عمده‌ای از
در‌آمدشان را خرج می‌کنند و ممکن است حتی برای نیاز‌های ضروری‌شان هم پول
برایشان باقی نماند. هرچند در اکثر موارد این افراد به صورت نا ‌خود‌آگاه
از خرید‌های دیگر چشم‌پوشی می‌کنند. دومین لطمه خرید‌های افراطی صدمه‌های
روحی و روانی شدیدی است که وارد می‌کند و در دراز‌مدت خلق و رفتار این
افراد را تغییر می‌دهد.

 وجود هیجان قبل از خرید، لذت زمان خرید و
سرخوردگی و دلزدگی بعد از خرید در هر بار خرید کردن بیشتر و بیشتر می‌شود.
تا آنجا که لذت طبیعی خرید از این افراد دور می‌شود و تقریبا بدون وجود لذت
سراغ خرید می‌روند.

سومین اتفاقی که برای این افراد می‌افتد این است که
فضای بسیار زیادی از خانه و اتاق‌شان با لوازم غیر‌ضروری اشغال شده است که
حتی سالی یک بار هم از آنها استفاده نمی‌کنند.


علائم بیماری اعتیاد به خرید

اگر می خواهید بفهمید آیا شما هم به این بیماری مبتلا هستید موارد زیر را با دقت بخوانید و ببیند آیا در مورد شما صدق می کند یا خیر؟

وابستگی شدید به پول:

معمولاً
کسی که به خرید اعتیاد دارد، هنگامی که به پول نقد یا کارت بانکی دسترسی
ندارد، حس میکند چیزی را گم کرده است. معمولاً نداشتن پول کافی برای خرید و
یا به دست نیاوردن پول لازم ، این افراد را دچار تنش و استرس میکند.

خرید وسائل غیر ضروری:

معمولاً
افرادی که معتاد خرید هستند، لباس و اجناسی را میخرند که احتمال استفاده
از آنها بسیار کم است. کمد لباس این افراد پر از لباس و محصولات آرایشی است
که هنوز برچسب قیمت آنها هم کنده نشده است. با این حال، این افراد هنوز هم
دوست دارند خرید کنند و این کار تبدیل به مشکل بزرگی برای آنها میشود.

خرید های چند گانه:

شاید
خرید های چند گانه نشانه ای از معتاد بودن به خرید برای آنها نباشد چرا که
معمولاً افراد دارای چندین پیراهن و یا کفش هستند اما داشتن چندین
جاروبرقی، تستر و یا لوازم منزل و آشپزخانه و یا ابزاری که تنها یکی از
آنها برای خانه لازم است، میتواند نشانه ای نگران کننده باشد.

مخفی کردن صورتحساب و خریدها:

معمولاً
حقه این افراد این است که آنچه از خرید و صورتحساب ها باقی میماند را
پنهان میکنند.  معمولاً افرادی که به خرید علاقه زیادی دارد، اشیائی مانند
رسید خرید، صورتحساب ها و رسید کارت بانک ها را پنهان میکنند. با پنهان
کردن صورت حساب ها، افراد نمیتوانند اعتیاد خود به خرید را انکار کنند و با
این کار تنها خرید خود را از اعضای خانواده پنهان میکند.

مکانیسم کپی:

خرید
هنگام عصبانیت، ناراحتی و نا امیدی ، یکی از نشانه های فرد معتاد به خرید
است چرا که این افراد دارای کمبودهای بسیار زیادی برای ابراز احساسات منفی
هستند. آنها خودشان را با خرید اشیاء جدید سرگرم میکنند و با این کار سعی
در فراموش کردن عیب های خود دارند.

رضایت موقت:

افرادی که
به خرید معتاد هستند، هنگام خرید اشیاء و لباس، رضایت مندی و خوشحالی
موقتی دارند. هنگامی که این افراد به خانه بازمیگردند، حس رضایت مندی آنها
به عذاب وجدان و احساس گناه تغییر پیدا می کند.



خرید زیاد موجب استرس روانی می شود

روان‌شناسان در جديدترین مطالعات خود تاكيد كردند خريد زياد و حمل كردن ساك‌هاي زياد و سنگين خريد، موجب افزايش استرس رواني مي‌شود.

به
گفته آنان، مشترياني كه زياد خريد مي‌كنند از نظر جسمي، وزن زيادي را به
بدن خود تحميل مي‌كنند و همين امر موجب مي‌شود به طور ناخودآگاه استرس آنها
افزايش پيدا كند.



كارشناسان بهداشت رواني در دانشگاه چيني هنگ‌كنگ و
دانشگاه ملي سنگاپور كه اين مطالعه را انجام داده‌اند، مي‌گويند: حمل
كيسه‌هاي زياد و سنگين‌تر خريد موجب مي‌شود افكار استرس‌زاي بيشتري به ذهن
انسان خطور كند.

در اين مطالعه چنين
نتيجه‌گيري شد كه مغز ارتباطات عصبي خاصي دارد كه باعث مي‌شود تحمل وزن
زياد توسط جسم، روي ذهن فرد نيز بار اضافي وارد كند

 10روش موثر برای رهایی از اعتیاد به خرید

اما سوال اساسی این است که آیا این بیماری قابل درمان است؟ پاسخ مثبت است برای حل چنین مشکلی باید:

1. اين پديده را بشناسيد:

اکثر
افرادي که دچار خريد بيمارگونه حاد هستند، کالاهايي که خريده اند را پنهان
کرده يا درباره آنها دروغ ميگويند، اگر از کارت اعتباري استفاده کنند،
حتما بيش از يک کارت دارند و به شکلي وسواس گونه نگران پول هستند. انبار
کردن کالاهايي که هرگز مورد استفاده قرار نگرفته يا پوشيده نميشوند، در
ميان اين افراد رايج است و آنها مدام در شرايط بحران مالي به سر ميبرند.

2. خود را بشناسيد:

اگر
واقعا عاشق خريد کردن هستيد، از خود بپرسيد: چرا؟ آيا به خاطر هيجان جستجو
و يافتن کالاست؟ آيا از اينکه حراجهاي عالي پيدا کرده و اجناسي را با قيمت
عالي بخريد لذت ميبريد؟ ميل شديد به تملک مواردي خاص مانند کفش، البسه يا
لوازم الکترونيکي است؟ دادن پاسخ مثبت به هريک از پرسشهاي فوق لزوما به اين
معنا نيست که شما مشکلي داريد-اما اگر شک داريد که احتمالا خرج کردن شما
از کنترل ارج شده است، بسيار مهم است که وقايع را مورد بررسي قرار دهيد.

3. احساس خود در زمان خريد کردن را با دقت بررسي کنيد:

آيا
بارها در اثر محرکهاي احساسي خاصی به خرید کردن پرداخته اید؟ برای مثال،
آیا هنگامی که افسرده، خشمگین، نگران یا تنها هستید، به امید خوشحال کردن
خود، چیزهایی میخرید؟ با درک احساساتی که در این امر دخیل هستند میتوانید
روشهای دیگری-غیر از خرید کردن- را برای مقابله با آنها بیابید.

4. به زمانی که از دست میدهید بیاندیشید:

احتمالا
با اندیشیدن به کل زمانی که برای گشتن در مغازه های خاص، یافتن اجناس
ارزان قیمت در حراجها و ورق زدن کاتالوگها صرف میکنید، وحشت زده خواهید شد و
این هشدار بسیار مهمی است. آیا واقعا ترجیح نمیدهید این عمر گرانمایه را
برای انجام دادن کارهایی مهمتر و ارزشمندتر صرف کنید؟

5. کنترل موقعیت را در دست بگیرید:

برای
اینکه بدانید واقعا چقدر خرج میکنید، از خرید قسطی اجناس غیر ضروری و
استفاده از کارت اعتباری خودداری کنید. بهای همه چیز را نقد و کامل پرداخت
کنید. فقط هنگامی زیر بار وام بروید که این وام برای خرید کالایی غیرمنقول،
مانند زمین یا خانه به مصرف برسد.

6. همه چیز را یادداشت کنید:

یک
روش دیگر برای آگاه شدن از ماجرا، نگهداشتن یادداشت روزانه از تمام اقلام
خریداری شده و ذکر احساس شما در زمان خرید کردن است. یادداشت کردن اهداف
اقتصادی خودتان نیز میتواند بسیار مفید باشد. به این ترتیب بر آنچه واقعا
اهمیت دارد متمرکز خواهید شد.

7. مراقب باشید که از هر وسوسه ای دوری کنید:

اگر
مطمئن هستید که مشکل دارید، سعی کنید که از حراجیها، فروشگاههای بزرگ و
مراکز خرید دوری کنید. اگر نمیتوانید به کلی آنها را نادیده بگیرید، فهرستی
تهیه کرده و از آن پیروی کنید و تنها زمانی به گشت زدن و تماشای مغازه ها
بروید که همه آنها تعطیل باشند. تمام کاتالوگها و کتابچه های راهنمای مغازه
ها را دور بریزید و به صوص هنگام سفر و سیاحت بسیار مراقب ولخرجیهای خود
باشید.


 اگر رفتن شما به مرکز خریدی که برایتان بسیار وسوسه انگیز است،
ضرورت دارد، حتما یک دوست قابل اعتماد را با خود همراه کنید و از او بواهید
که در پیروی از فهرست خرید به شما کمک کند.

8. جایگزینی سالم برای عادت خرید کردن بیابید:

هنگامی
که با تمایل مقاومت ناپذیر خرید کردن مواجه شدید، خود را با فعالیتی نظیر
قدم زدن (بدون همراه بردن کیف پول) یا یک فعالیت دیگر مشغول کنید تا این
تمایل شدید بگذرد.

9. امکانات خود را گسترش دهید:

به جای
اینکه تمام وقت خود را به خرید کردن اختصاص دهید، میتوانید به کارهای خیریه
داوطلبانه، گذراندن وقت بیشتر با خانواده، تحصیل و مطالعه کتابهایی عالی
بپردازید. ورزش کرده و اهداف دیگری که در زندگی داشته اید را به سرانجام
برسانید. به خصوص یافتن روشهایی برای یاری رساندن به دیگران میتواند بسیار
رضایت بخش باشد.

10. اگر نیازمند کمکی خارجی هستید، بلافاصله دست بکار شوید:

اگر
احساس میکنید که عادت خرج کردنتان از کنترل خارج شده است و شما نمیتوانید
به تنهایی با آن مبارزه کنید، بدون اتلاف وقت به دنبال کمکهای حرفه ای
روانشناسان و مشاوران باشید. در گروههای درمانی شرکت کنید و اجازه دهید
متخصصان به یاری شما بیایند.



شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

اگر در پایان هر ماه دخل و خرجتان با هم جور نیست و قسط ها و هزینه های
زیادی دارید که پولی برای پرداخت آنها ندارید، اما در اتاق خواب و هال خانه
تان از شدت وفور اشیا و کالاهای متنوع جای سوزن انداختن نیست، احتمالا به
بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید. توجه به خرید افراطی از دهه 70
میلادی از نظر روان شناسان و جامعه شناسان بیماری تشخیص داده شد.

در
آن زمان عمل روان شناسی دریافت که خرید افراطی ممکناست واکنشی روانی که
خلاهای مهمی در زندگی باشد، هرچند جنس این خلاها طوری باشد که در ظاهر به
نظر برسد خرید اعتیادگونه در پرکردن آنها تاثیری ندارد. به هرحال، فارغ از
جنبه های نشانه شناختی و روانکاوانه، به طور معمول کسانی که اعتیاد به خرید
دارند معمولا کمدها و خانه هایشان پر از لباس ها و وسایل غیرضروری است که
اکثرا بیش از یک بار استفاده نشده اند. اگرچه خرید در ایام خاص یا برای
مهمانی کاملا طبیعی است اما معمولا کسانی که اعتیاد به خرید دارند سراغ
خریدن کفش و پوشاک لوکس می روند و وقتی به مهمانی دعوت می شوند باز هم
احساس می کنند سر و وضع مناسبی ندارند.

شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

در
این میزگرد سعی شده نگاهی درمان شناسانه برای این حالت ذهنی تبیین شود و
البته «بیماری» نامیدن این رفتارنیز مورد بحث قرار گیرد. دکتر مژگان
نیکنام، روان شناس بالینی و خانواده درمانگر، و فهیمه کاشی زاده، مشاور و
رفتارشناس، هر دو روی این موضوع به تفصیل کار کرده و مراجعان متعددی را که
به این عارضه مبتلا بوده اند ملاقات و درمان کرده اند. خلاصه این میزگرد را
می خوانید:

افراط در خرید فرار از مشکلات است یا نوعی مصرف گرایی و تجمل گرایی؟

کاشی زاده: شما
دو موضوع را مطرح کردید که نمی توان گفت از هم جدا هستند. بخش اجتماعی آن
مصرف گرایی است و بخش فردی آن رفتاری است که یک سیستم دفاعی آن را ایجاد می
کند، یعنی فرد به دلیل فشارهای عصبی که به سن هم مربوط نیست نمی تواند
ابراز وجود کافی داشته باشد و اعتماد به نفس پیدا نمی کند. او زمانیکه
استرس دارد برای ابراز وجود بلافاصله از لحاظ فردی به سیستمی پناه می برد
که هم موضوع را برای چند ساعتی فراموش کند و هم درواقع برای خودش جایزه
بخرد و خودش را به نوعی نوازش کند.

یعنی کارگرد ناخودآگاه؟

کاشی زاده:
بله.
اما پس از مدتی به عادت تبدیل می شود که مخرب است. چون این عملکرد در زمان
شروع ریشه عصبی داشته است و فرد تفکر منطقی روی آن ندارد، یعنی به نوعی در
زمان عصبیت مانند اسباب بازی به آن پناه می برد. زمانی خرید به اعتیاد
وسواسی بدل می شود که تفکر در آن نیست و فرد به خودش حس خوبی ندارد. اما
قبل از خرید افراطی فرد حس می کند کار اشتباهی کرده یا اینکه اتفاق بدی
افتاده که ممکن است او در آن مقصر باشد. بنابراین به کاری پناه می برد که
آن را جبران کند و آن موضوع را فراموش کند.

این جنبه فردی اعتیاد
به خرید است. از جنبه اجتماعی، خرید افراطی درواقع به مصرف گرایی تبدیل می
شود که البته من نمی خواهم بگویم این حالت فقط در مصرف گرایی ریشه دارد.
امروز از طریق اینترنت، رسانه ها و ارتباطات بین المللی با پدیده چندفرهنگی
مواجه هستیم. فرد در مواجهه با تبلیغات کالاها جایگاه هویتی جدیدی را
متناسب با مصرف آن کالا به خودش می گیرد. جنس این مصرف ممکن است اتومبیل یا
خانه باشد.

فرد این کالاها و وسایل را از دور می بیند و تصور می
کند اگر آنها را داشته باشد به همان آدم در آن محیط تبدیل می شود. او سعی
می کند به صورت مجازی آن شرایط را برای خودش ایجادکند. البته مصرف گرایی در
کشوری که تولیدی در آن وجود ندارد بیشتر است. در این حالت همه رسانه ها
فرد را به خریدن همه چیز از گوشی موبایل گرفته تا اتومبیل و وسایل خانه
ترغیب می کنند.

و البته سطح اقتصادی خانواده در این موضوع نقش دارد. یعنی معمولا این مصرف گرای در میان طبقه اقتصادی خاصی بیشتر رخ می دهد.

کاشی زاده:
بله. معمولا می بینید خانواده یا افرادی که قدرت مالی شان کمتر است
تشریفات بیشتری دارند. اما کسی که سرمایه دارد برای سرمایه اش برنامه ریزی
می کند و سعی می کند ارزش افزوده ایجاد کند.

برای همین افرادی که سرمایه کلانی در اختیار ندارند در زمان حال زندگی می کنند و سریع خرید می کنند؟

کاشی زاده:
بله. اعضای این طبقه اقتصادی با سرعت بیشتری دچار مصرف گرایی می شوند. این
حالت برای آنها مثل این می ماند که فرد خواب می بیند و همه چیز برایش در
حالتی رویایی پیش می رود، چون این موقعیت جدید را نمی شناسد. جنبه دیگر
مسئله این است که فرد می بیند جامعه و محیط برایش قُلکی باقی نگذاشته است.

یعنی
موقعیتی برای تولید و به جریان انداختن سرمایهای کم وجود ندارد یا موانعی
بر سر راه آن وجود دارد و اگر سرمایه بخواهد به تولید بپردزاد عملا هدر می
رود چون معلوم نیست این سرمایه را چکار باید کرد. حال آنکه در کشورهای دیگر
سرمایه ناخودآگاه جذب تولید می شود تا خرید مصرفی.

شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

منظورتان کشورهای اروپایی است؟

کاشی زاده:
نه لزوما. همین کشورهای چین و هند را ببینید؛ اینها در زمینه هدایت سرمایه
ها خیلی خوب عمل کرده اند. در این کشورها اگر سرمایه ای وجود داشته باشد
تولیدی هم وجود دارد که سرمایه را به سمت خود می کشد. صحبت های من از حوزه
روان شناسی خارج شده است اما به هر حال توجه داشته باشید که مشکلات فرد
ریشه در جامعه دارد و ارتباط تنگاتنگی بین سازوکارهای جامعه و وضعیت روحی
فرد وجود دارد. در کشورهایی که نام بردم فرد این طور آموزش می بیند و تربیت
می شود که برای سرمایه اش برنامه داشته باشد.

یعنی به نظر شما، به علت نبود زمینه برای تولید، ما ملاک های اولویت بندی در خریدهای خود را از دست داده ایم؟


کاشی زاده:
بله.
شما اگر به 50 سال قبل برگردید، می بینید در کشور ما وضع این طور نبود.
این همه امکانات خرید و این همه راحتی نبود و باید برای به دست آوردن آنها
تلاش می کردید. سرمایه کنترل و مدیریت می شد و افراد هیچ وقت سرمایه های
بزرگ را هدر نمی دادند، چون اصطلاحا می گفتند ابتدا خانه و لوازم سنگینت را
بخر! اما الان از آخر به جلو می رویم. الان می بینیم فردی مرسدس بنز سوار
شده اما مستاجر است و ماشینش را هم قسطی خریده یا گوشی موبایلش را هم قسطی
خریده است.

برگردیم به دلایل
روانی این سبک زندگی. همه می دانیم این سبک در میان تازه به دوران رسیده ها
رواج دارد اما ظاهرا به نظر شما کستردگی این نوع مصرف حوزه وسیع تری را
شامل می شود….


کاشی زاده:

بله. ببینید، برخی افراد مصرف و استفاده بهینه نمی کنند بلکه فقط می خرند
تا فلان مارک معروف را داشته باشند. این همان فاصله با خود ایده آل یا خود
واقعی است. یعنی فرد نقابی می زند برای اینکه دردها و ناتوانی هایش را پشت
آن پنهان کند. گاهی همان طور که شما می گویید تازه به دوران رسیده ها هم
چنین کارهایی می کنند که بر اثر آن طبقات اجتماعی به هم می ریزد. تفاوت ها
زیاد می شود و حال مردم و جوانان بد می شود.

چون وقتی فرد خودش را
با هم ردیف هایش مقایسه می کند، می بیند که مثلا پسربچه سوم دبستان لپ تاپ
آخرین مدل دارد- در حالی که هنوز مصرف این کالا برای او زود است- ولی او از
خرید یک کامپیوتر دست دوم هم ناتوان است. وقتی آن کودک سوم دبستانی الان
چنین کالاهایی در اختیار دارد، اگر پزشک و مهندس شود چه چیزی می خواهد
داشته باشد؟ اصلا چه چیزی او را قانع می کند؟

خانم دکتر نیکنام، خرید زیاد می تواند به وسواس و بیماری منجر شود؟


دکتر نیکنام:

ببینید، خرید کردن یک بحث عمومی است و بخشی از آن بهنجار است. فرد برای
تامین مایحتاج و نیازهای زیستی و طبیعی ای که دارد خرید می کند اما اگر در
خرید افراط کند، در حالی که نیازی به آن ندارد یا بیش از حد به دنبال تنوع
باشد، اختلال و خرید افراطی پدید می آید که علل مختلفی دارد. اول اینکه
ممکن است این رفتار ریشه در الگوهای اجتماعی داشته باشد، یعنی در مُد و
مصرف گرایی؛ مدام یک مد جدید می آید و فرد در تجمل می افتد و اسیر آن می
شود. چون دوست دارد روز به روز خانه یا خودش را عوض کند تا به هنرپیشه ها و
خواننده ها نزدیک شود. ما این الگوهای تربیتی را از مادر، پدر و
اطرافیانمان می گیریم.

اما یک سری عوامل دیگر هم وجود دارند که جزء
اختلالات هستند و عامل ایجاد اعتیاد و وسواس به خرید می شوند. البته
اعتیاد به خرید با وسواس خرید فرقد دارد. اعتیاد به خرید عادت بیش از حد
است. مانند هر نوع اعتیاد دیگر. به رغم اینکه می خواهیم آن را ترک کنیم اما
باز هم دوست داریم خرید کنیم و به سراغش می رویم و بیش از حد می خریم.

این
حالت که چیزهایی را می خریم و بعد از خرید پشیمان می شویم که حالا آنها را
چکار کنیم و اگر لباس باشد از خودمان می پرسیم که آن را کجا بپوشیم،
اعتیاد است؟


دکتر نیکنام:

این وسواس است. افکار وسواسی یعنی فکر و راجعه شما را درگیر می کند ه دائم
بخرید. شما لباسی را در ویترین یک مغازه می یینید و با خودتان کلنجار می
روید که آن را بخرید. بعد می خرید و چون گران است پشیمان می شوید. این
اختلال، وسواس است که معمولا افکار راجعه دارد. یعنی افکاری که مرتبا تکرار
می شود. فرد خودش از این کار ناراحت است اما باز هم آن را انجام می دهد و
آن قدر خرید می کند تا به آرامش برسد، بعد دوباره از این کار ناراحت می
شود، و دوباره و دوباره این کار را تکرار می کند.

فرد مدام فکر
خرید دارد که این هم  به الگوهای کلیشه هایی باز می گردد که از قدیم به ارث
رسیده است. زنان در این زمینه بیشتر درگیر هستند، چون به خرید علاقه
دارند. البته این مسئله در سبک زیستی ریشه دارد که سالیان سال رواج داشته
است و براساس آن مردان به دنبال کار بودند و زنان به دنبال خرید.

یک
عامل دیگر برای این خریدهای وسواسی، اضطراب است که وقتی زیاد می شود فرد
به خرید پناه می برد تا آن را کاهش دهد. البته برای کم کردن این اضطراب ها
ممکن است فرد به دنبال کارهای هیجان انگیز باشد یا مثلا به خوردن پناه ببرد
و لزوما به خرید متوسل نشود. در هر حال با این نوع کارها موقتا اضطراب
کاهش پیدا می کند و فرد آرام می شود، چون خریدکردن یک چیز نو برای او می
آورد و مسئله زیرین ذهنی اش را که باعث اضطراب شده است در لایه های زیرین
تری پنهان می کند و بر اثر آن فرد موقتا آرامش می یابد. من مراجعه کننده
های زیای داشتم که می گفتند هروقت حالشان بد می شود می دانند که باید یک
چیزی بخرند. این چرخه مدام تکرار می شود.

شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

اما زیاد خرید کردن هم می تواند اضطراب ایجاد کند، چون هزینه بردار است…

دکتر نیکنام: بله.
اختلال خرید گاه حتی آن قدر زیاد می شود که فرد را ورشکسته می کند. دقیقا
مانند قمار که مدام با ذهن فرد بازی می کند یک سری انتقال دهنده های زیستی و
بیوشیمیایی دارد. فعالیت انتقال دهنده ها در یک نقطه آن قدر زیاد می شود
که فرد بی اخیتار به خرید افراطی روی می آورد. درواقع، وسواس است که فرد را
مجبور به انجام آن کار می کند. او بعدا پشیمان می شود اما دوباره آن کار
را انجام می دهد. البته اینکه فرد عادت به خرید دارد و دوست دارد مصرف گرا و
تجملی باشد با اینکه فرد وسواس خرید دارد از هم جدا هستند و تفکیک آنها
بسیار پیچیده است.

خانم کاشی زاده، شما موردی داشتید که به دلیل این وسواس مراجعه و حس کرده باشد که به نوعی بیماری مبتلاست؟

کاشی زاده:
بسیار زیاد. در میان دخترهایی که از دبیرستان بیرون آمده اند و حالا
دانشجو شده اند و در مرحله قبل از ازدواج هستند این حالت زیاد رخ می دهد.

یعنی خودشان می دانند که این بیماری است؟


کاشی زاده:
البته
در مورد بیماری دانستن آن مشکل دارند. ببینید، در این افراد کمال طلبی
وجود دارد و کمال طلبی هم معمول در افرادی پدید می آید که اعتماد به نفس
پایینی دارند. آنها همیشه سعی می کنند کامل باشند و نقصی نداشته بشند. حس
ها و صفت های منفی را می پوشانند، چون می خواهند وارد محیط و جامعه شوند و
شغلی پیدا کنند یا شریکی برای آینده داشته باشند. من این حالت را بیشتر در
میان زن ها دیده ام. برای همین هم به عنوان یک راهکار اقتصادی گفته می شود
جایی سرمایه گذاری کنید که زنان مشتری آن باشند، چو زیاد خرید می کنند.

این موضوع تکانشی است؟ یعنی افراد یک دفعه و بدون منطق دنبال این کار می روند؟

کاشی زاده:

این افراد تایید می خواهند. وقتی فرد عضو قشری است که باید بیشتر از بیرون
تایید شود و خودش تعیین کننده نیست این کار را انجام می دهد. فرد این نیاز
به تایید شدن را از سن پایین دارد اما بعدا نیز این عادت را حفظ می کند.

به نظر شما مرز بین خرید نامعقول و معقول کجاست؟

کاشی زاده:
راستش حد ندارد. فرد باید روی خودش کار کند و نقص های فردی را حل کند.
یعنی با خودش روراست باشد. توصیه من این است: «بی رحمانه با خودت صادق
باش». این را برای خودم هم تکرار می کنم. این یعنی آنجای که حالت بد می شود
از خودت فرار نکن.

اگر فرد برای بهتر شدن حالش خرید نکند، پس چکار کند؟

کاشی زاده:
باید از خودش بپرسد چرا حالم بد است؟ چرا عادت های بد مخرب دارم؟ نتیجه
کار من چیست؟  یک لباس می خرد که حالش خوب شود اما دوباره حالش بد می شود
چون فکر می کند این لباس را بی خود خریده و پول هدر داده است. عذاب وجدان
هم پیدا می کند. پس قبل از اینکه خرید کند باید فرصتی به خودش بدهد و بی
رحمانه با خودش صادق باشد و مشکلش را پیدا کند. باید بداند از چه چیزی فرار
می کند و چرا باز حالش بد شده است و چه عادتی را طوطی وار تکرار می کند.
باید به درون خود مراجعه کند. برنامه کوتاه مدت برای خود بنویسد و بخشی را
که سهم خودش است حل کند.

اما به هر حال خریدکردن ما را شاد می کند…

کاشی زاده:
ما نمی گوییم که خرید کردن باید حذف شود، بلکه می گوییم باید بهینه شود و
بخشی از نیازمان را جبران کند. اینکه در خرید زیاده روی کنیم تا حالمان خوب
شود، درست نیست.

خانم دکتر، به نظر شما مرز خرید مقعقول و نامعقول کجاست؟

دکتر نیکنام:
هرکس در سبد اقتصادی خانواده تقسیم بندی ای برای مخارج  زندگی دارد. خرید
در حدی که نرمال باشد و نیازها را تامین کند معقول است. به هر حال خرید یک
چیز عمومی است و همه انجام می دهند اما اگر فرد بیش از حد خرید کند و مثلا
سه بلوز را با هم بخرد نامعقول ست. اگر این خرید کردن ها با شرایط مالی او
متناسب نباشد، دچار اختلال می شود. مرز افراطی خرید کردن و بروز اختلال آن
جایی است که تمام حواس فرد به این سمت برود که کالایی را حتما بخرد.

یعنی فرد حالت اجبار برای خرید داشته باشد؟

دکتر نیکنام:
بله و این خریدها با بودجه و توان مالی او همخوان نباشد. یک دخترخانم در
کمدش پنجاه دست لباس دارد، درصورتی که به این همه لباس نیاز نیست. این خرید
افراطی است.

کسی که این اختلال را دارد و افراطی خرید می کند چکار باید بکند؟ شما چه پیشنهادی دارید؟

دکتر نیکنام:

تمام اینها ریشه دارد. درواقع، راهکارهای هیجان مدار مثل خرید افراطی برای
مقابله با یک منبع آسیب رسان و استرس های درونی است. باید ریشه یابی شود و
اگر عوامل اضطرابی باعث این کار م شود باید آن عوامل شناخته شوند. شاید
فرد مثلا در زندگی زناشویی مشکل دارد و ناکامی های زناشویی را در خرید ارضا
می کند.

شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

یعنی چنین فردی باید به مشاور مراجعه کند؟

دکتر نیکنام:
بله. این کار باید ریشه یابی شود. می دانید که هرقدر این نوع اختلالات
روانی درمان نشده باقی بمانند و اضطراب ناشی از آن بیشتر شود به وسواس
تبدیل می شوند. وسواس نظافت به بدن آسیب می رساند اما این نوع وسواس به
اقتصاد زندگی فرد و خانواده او آسیب می رساند و اگر اختلال جدی باشد می
تواند خانمان سوز شود. مسئله دیگر بُعد هویت و تصویر بدنی فرد از خودش است.
معمولا افرادی که اعتماد به نفس کمی دارند سعی می کنند با زیاد خرید کرن
ابراز وجود کنند و هویتشان را نمایان کنند. آنها این کار را با لباس های
فاخری که می پوشند انجام می دهند.

خیلی از مشکلات اجتماعی ما در
همین تصویر ذهنی افراد از خودشان ریشه دارد. یعنی فرد خود را خیلی ناموزون
می بیند و با لباس متفاوت مدام می خواهد ترکیب ظاهری خود را درست کند؛ با
اعتماد به نفس و ارزیابی سطح پایین سعی می کند مسائل را حل کند یا
کمبودهایی دارد مثلا آرزوی پولدار شدن دارد و آن را با پوشیدن لباس های
گران قیمت و متنوع جبران می کند.

حتی به رغم گرانی و تورم؟

دکتر نیکنام:

تورم با قدرت خرید متفاوت است. ممکن است تورم باشد اما باز فرد قدرت خرید
داشته باشد. نیاز به خرید هم با خرید افراطی متفاوت است. الان بخشی از
پاساژگردی ها به دلیل نیاز منطقی به خرید است.

ممکن است فرد قدرت
خرید زیادی نداشته باشد اما باز هم به طور افراطی خرید کند. بنابراین داشتن
قدرت خرید و وجود تورم در جامعه ربطی به خرید افراطی ندارد. فردی که مشکل
داشته باشد دیگر اصلا به نداشتن و داشتن پول فکر نمی کند و گاهی ممکن است
برای خریدن یک لباس طلای خود را بفروشد.

نوع کالایی که این افراد به خرید آن تمایل دارند نیز در تشخیص مشکل روانی آنها موثر است؟ چرا این افراد به کالای خاصی علاقه دارند؟

دکتر نیکنام:

بله، اینها در تشخیص زمینه این کار مهم است چون کمک می کند فرد را بیشتر
بشناسیم و الگوی اضطرابی او را بدانیم. یکی ممکن است لباس های زیاد بخرد تا
به اعتماد به نفس و تصویر بدنی برسد. دیگری ممکن است زیورآلات تجملاتی
بخرد که به الگوها و ریشه کمال گرایی باز می گردد.

خیلی از صفات
شخصیتی هم به این کالاها مربوط می شود؛ فرد کمال گرا مدام احساس قدرت و
برتری می کند و با اینکه پول چندانی ندارد ممکن است مثلا یک ساعت رولکس
بیست میلیون تومانی بخرد. بنابراین باید عوامل را بدانیم تا درمان کنیم.
مثلا خانمی که در زندگی زناشویی ناکام است معمولا سعی می کند خودش را بهتر
جلوه دهد و به سمت خریدهایی می رود که در نهایت زمینه ای برای ابراز وجود
داشته باشد.

به نظر شما، راهکار کلی مقابله با بروز این نوع عوارض روانی در افراد چیست؟

دکتر نیکنام:

متاسفانه کشورهای توسعه یافته هم هنوز برای این مسئله راهکاری ندارند و از
آنجا که دنیای تجارت جنبه رقابتی زیادی پیداکرده است، شرکت ها در
تبلیغاتشان از این اختلال روانی به عنوان ابزار فروش استفاده می کنند. همین
الگوهای تبلیغاتی به کشورهای ما هم که در حال توسعه هستیم منتقل می شود.

به
نظر من، راهکار ما می تواند ترویج الگوی سازده زیستن باشد. کسی که نعمت
ساده زیستی دارد هیچ وقت به سمت زندگی پردغدغه نمی رود. اما ساده زیستی هنر
است و به نیرو و شخصیت قوی و سالم نیاز دارد. در سبک ساده زیستی، فرد به
خاطر مردم چیزی را نمی خرد یا برای اینکه کالای لوکسی داشته باشد پول قرض
نمی کند یا برای یک مهمانی آن قدر تلاش نمی کند که خودش را عرضه کند. فردی
که تجربه ساده زیستن دارد هیچ وقت خودش را اسیر تجمل نمی کند، یعنی در
جریان مُد و مصرف قرار نمی گیرد. الگوی ساده زیستی باید از کودکی آموزش
داده شود.

وقتی نام ساده زیستی
مطرح می شود همه به یاد قناعت و ریاضت می افتند. واقعا مرزهای این مفاهیم
کجاست و چطور باید اعتماد به نفس را تقویت کرد؟ آیا راهکار فردی و اجتماعی
وجود دارد تا «خود» ما وابسته به دنیای کالاها نباشد؟


دکتر نیکنام:
متاسفانه
ما الگوهایی کلیشه ای داریم، مثل اینکه تا درباره ساده زیستی حرف می زنیم
همه می گویند حتما باید لباس ساده بپوشیم یا بر تمایلاتمان سرپوش بگذاریم.
اما این طور نیست. ساده زیستی یک الگو دارد که باید حتما آموزش داده شود،
مانند همه الگوهای زندگی تجملی یا مهارت های زناشویی.

الگو یعنی
چیزی که سبک دارد؛ معیارهایی درون خود دارد که محتوای آن را شکل می دهد.
اجازه بدهید کمی به عقب برگردیم؛ الگویی که ما تصویه می کنیم باید به طور
عمومی فرهنگ سازی شود نه اینکه از یک فرد شروع شود. برای منِ نوعی که 25
سال با یک تربیت خاص بزرگ شده ام و آن را در مهمانی ها دیده ام خیلی سخت
است که به ناگاه الگوی ساده زیستی را سرلوحه زندگی ام قراردهم.

خانم کاشی زاده، نظر شما در این مورد چیست؟


کاشی زاده:
هر
لغتی یک بار ارزشی دارد. وقتی موضوع ساده زیستی مطرح می شود به نظر من در
کنارش موضوع هدفمندی هم مهم است. الان هدفمندی جوانان خیلی مطرح است، چون
یک نوع بی معنایی در زندگی آنان شکل گرفته است. در مقطعی از زندگی جوانان
موضوع تحصیل مطرح است اما بعد از آن دچار سردرگمی در تعیین خط سیر زندگی
هستند. پس هدفمندکردن موضوع مهمی است.

اینجا موضوع باور هم مطرح
است؛ تا باور درونی نباشد پذیرش انجام نمی شود. یعنی باید الگوهای ارزشی را
طوری جا بیندازند که افراد بدانند فقط خرید مهم نیست و باید از آنچه می
خرند استفاده بهینه کنند. در کل باید برنامه سازی شود در تبلیغاتی که صورت
می گیرد بحث سن، استفاده و جایگاه استفاده از کالا ارزشی شود. یعنی تبلیغات
فقط هیجان خرید را در فرد ایجاد نکند و در کنار آن بارِ ارزشی کالا نیز
تبیین شود یعنی اینکه چطور و در چه سن و شرایطی می شود از آن کالا استفاده
بهینه کرد.

و نکته آخر؟

دکتر نیکنام:

ببینید، اغلب خریدها خرید اضطرابی نیست بلکه خرید اصولا پدیده زیبا و
جالبی است. ما یک فرایند پنجره گردی (shopping window) داریم. یعنی فرد از
پاساژگردی و دیدن بوتیک ها لذت می برد و این طبیعی است. او لزوما خرید نمی
کند و فقط برای پرکردن وقت و دیدن کالاهای جدید این گشت و گذار را انجام می
دهد.

بنابراین پاساژ رفتن حتما اختلال نیست چون گاهی خرید احساس
نشاط می دهد و فرد به دنبال چیز جدید می گردد که ممکن است این کالا یا آن
لباس باشد. در همه جای دنیا هم معمول است که افرادی بدون قصد خرید فقط
پنجره ها و ویترین ها را می بینند و لذت می برند. اما مشکل وقتی بروز پیدا
می کند که بنا به عوامل فرهنگی و اجتماعی، که براساس الگوی مصرف گرایی و
مُد و اختلالات وسواس خرید است، خریدها افراطی شود که آنجا باید با کمک
عوامل اجتماعی مداخله درمانی کرد.

شما به بیماری «اعتیاد به خرید» مبتلا هستید!

جمع بندی شما چیست؟


کاشی زاده:

ببینید، هفت سین برای ما یک سمبل است و همه مان هفت سین می چینیم. اما چند
درصد از ما کنار هفت سین و قرآن اهدافمان را نوشتیم و برای این اهداف
برنامه ریزی داریم که حداقل به یکی از آنها برسیم؟ توصیه من این است که همه
بیاییم این کار را انجام بدهیم. نگاه جنسیتی هم ندارم، چون فکر می کنم
گاهی آن قدر ناز زن ها کشیده می شود و به آنها توجه می شود که مردها خشن می
شوند. اما فکر می کنم چون زن ها موثرترند باید آنها مخاطب این موضوع
باشند.

باید مثلا سه هدف و برنامه برای سال جدید داشته باشیم که
همین باعث می شود خیلی کارها را انجام ندهیم و عادات خوب جایگزین عادات غلط
زندگی شود. مثلا وقتی قصد خرید خانه داریم، خرج زیادی نمی کنیم یا وقتی
خود را ملزم به بازپرداخت بدهی هایمان می کنیم، سعی می کنیم پول دربیاوریم.
باید هدف داشته باشیم و این هدف البته فقط پول نیست. باید نقاط ضعف زندگی
مان را بشناسیم و حداقل هرسال یکی از آنها را رفع کنیم.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top