شعر در مورد در گذشت پدر

متن و شعر در مورد مرگ پدر سنگ نوشته و متن تسلیت

متن و شعر غمگین مرگ پدر

متن و تصاویر زیبا و غمگین مرگ پدر

سالی گذشت و ما همه محزون آن شبیم

کز داغ جانگداز فراقت به سر زدیم

پدر به وسعت بیکران دریای مهر تو

در خون نشسته و در غم شناوریم

 

متن خیلی غمگین برای مرگ پدر
قلب مرده

آسمان امروز ببار، اینجا گلی پژمرده گشت

از غم داغ رخش، یک محفلی افسرده گشت

آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ایم

چون پدر از بین ما رفت، قلب ما هم مرده گشت

متن و عکس بسیار غمگین مرگ پدر

کارگشا
پدرم بارش باران خدا بود

پدرم حاکم پیمان وفا بود
پدرم جلوه ایمان و رضا بود

پدرم بر سر ما مرغ هما بود

پدرم در همه حال کارگشا بود

پدرم آیت آینده ما بود

متن و عکس سوزناک مرگ پدر

درد من، درد فراق است، خدایا کم نیست

اشکهایم بجز از فراق و غم و ماتم نیست

بر دل غم زده و بغض پر از فریادم

بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نیست

دلنوشته و عکس غمگین مرگ پدر
ساغر بشکسته

پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید

سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید

تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه

به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید

شعر،پیامک و متن زیبا برای تسلیت، مرگ و فوت
نگارم

خواهید که مرا سوی نگارم ببرید

پیوسته به زیر این شعارم ببرید

با مهر حسین آمده ام من به جهان

با یاد حسین از این دیارم ببرید

شعر نو متن های غمگین برای سالگرد مرحوم پدرم
میهمان خدا
از عرش صدای ربنا می آید

فریاد خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید

میهمان خدا پیش خدا می آید

سنگ نوشته های سوزناک
آسمانی

رفت تا نامش از گرد زمین پاک بماند

آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند

موضوعات مرتبط: سوگ پدر
چه خوش باشد در این دنیای فانی
به خوش نامی نمودن زندگانی

که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکونامی نشانی

اس ام اس و پیام تسلیت برای فوت و مرگ عزیزان ویژه
سوگ
در سوگ توام ناله ز عیوق گذر کرد
داغ تو، دل سوخته را سوخته تر کرد

آهی که به یادت ز دل زار بر آمد
از کوه گذر کرد و بر افلاک اثر کرد

………………….
آتش هجران
آتش هجران تو همچون سپندم می کند
پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو
تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

…………………….
نیکی
خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست
پیاپی عشق یزدان در دل اوست

خوشا آن کس که بعد ترک دنیا
بهشت جاودانی منزل اوست

………………….
صفا از خانه
صفا از خانه و روح از بدن رفت
پدر مهربانم از میان رفت

غم هجران او را با که گویم
که چون پروانه‌ای از شعله ها رفت

………………
خوشا آن کس که نیکی حاصل اوست
پیاپی عشق یزدان در دل اوست

خوشا آن کس که بعد ترک دنیا

بهشت جاودانی منزل اوست

…………..
مردان خدا
مردان خدا چه با صفا می میرند
دلباخته در راه خدا می میرند

گویی که رسیده حکم آزادی شان

خندان لب و با میل و رضا می میرند

………
باورم نیست
باورم نیست که دیگر نشـنوم آوای تو

یــا نبـینم روی مـاه و قامت رعـنـای تو

سالها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم

بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو

……………….
سعی کـردم
خدا آن مهربان ما کجا رفت

ز حال ما نشد آگه چـرا رفت

هزاران سعی کـردم تا بمـاند

ولی کاری نشد تیرم خطا رفت

……………….
شیب زمین
پدر خوب است و مادر نازنین است

برادر میوه روی زمین است

رفیقان قدر یک دیگر بدانید

که جای همگی زیرزمین است

ممممممممممممممممممممم

آن گنج نهان در دل خانه پدرم
هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود
هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود

……………….

این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود

محبوب همه یار همه تاج سرم بود
هرجا که زمن نام ونشانی طلبیدند

اوازه همه نامش سند معتبرم بود

آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود

ان کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت

آن کس که برایم نگران بود پدرم بود

……………….
.

باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی

ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود

ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

……………….

پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما مگر ان روز که درخاک شود منزل ما

……………….

این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود محبوب همه یار همه تاج سرم بود
هرجا که زمن نام ونشانی طلبیدند اوازه همه نامش سند معتبرم بود

……………….

آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود ان کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت آن کس که برایم نگران بود پدرم بود

……………….

پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود بنازم همتت بابا صبور ومهربان بودی

……………….

باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

……………….

پدرم دیده به سویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز
انقدر مهر و وفا برهمگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز

……………….

روح پاکت با امیر المومنین محشور باد خانه قبرت زالطاف خدا پر نور باد
ای چراغ زندگانی ای پدر یادت به خیر خاطرت در باغ فردوس برین مسرور باد

……………….

گشته از سیلاب غم چشمان من دریا پدر من چه گویم بی تو از فردا وفرداها پدر
تکیه گاهی بودی وتنها امید وارزو پدر بی تو این دنیا ندارد رنگ شادی ها

……………….

پدر ای آیت عشق خدایی گل خوشبوی باغ اشنایی
از آن روزی که رفتی در دل خاک دلم میسوزد از درد

……………….

پدر سنگ مزارت را به آه وناله میبوسم به عشق وزحمت چندین وچندین ساله میبوسم
اگر دنیا شود گلشن گلی جز تو نمی یابم ز چشمم زاله میریزد تورا چون لاله می بوسم

……………….

ای گل باغ وچمن از ما گسستن زود بود پشت فرزندان از این ماتم شکستن زود بود
بهر تو همسر ندارد صبر در این انتظار ای پدر بر سنگ نامت نقش بستن زود بود

……………….

همیشه مونس ویاورم پدرم بود به وقت رنج غمخوارم پدر بود
چو پروانه اگر بال وپرم سوخت ولی شمع شب تارم پدر بود

……………….

پدرم بارش باران خدا بود پدرم جلوه ایمان وصفا بود
پدرم حاکم پیمان ووفا بود پدرم درهمه جا کار گشا بود

……………….

پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم
ای فلک از چه زدی اتش غم بر جگرم کاش جای پدرم من سر راهت بودم

……………….

ای پدر ای عارف نیکو خصال ای که قدرت را ندانستیم ایام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون چون تو گوهر کم دهد از خود برون

……………….

ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم
تو سفر کردی واسوده شدی از دوران همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم

……………….

پدرم دست اجل زود تو را پرپر کرد مادرم گریه کنان خاک برسر کرد
اهل منزل همگی در غم تو محزونند اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد

……………….

از ملک جهان رفت به جنت پدر ما برداشته شد سایه لطفش زسر ما
رفت از سرما سرور ما تاج سر ما زحمتکش مظلوم خدایا پدر ما
افسرده نمیخواست دل همسر وفرزند افسوس فلک کرده پر از غم جگر ما

ددددددددددددددددددددددد

در سوگ پدر و سنگ قبر:
ای گل باغ و چمن، از ما گسستن زود بود
پشت فرزندت از این ماتم، شکستن زود بود

بهر تو همسر ندارد، صبر در این انتظار
ای پدر بر سنگ، نامت نقش بستن زود بود

……………….

صفا از خانه و روح از بدن رفت

پدر مهربانم از میان رفت

غم هجران او را با که گویم
که چون پروانه‌ای از شعله ها رفت

……………….

مردان خدا چه با صفا می میرند
دلباخته در راه خدا می میرند

گویی که رسیده حکم آزادی شان
خندان لب و با میل و رضا می میرند

……………….

ناگهان رفت از برم، هرگز نباشد باورم
تا بمیرم از فراقت، دل بسوزد، پدرم

همچو شمعی سوختی، با کس نگفتی درد دل
پیش رویم جان سپردی، کی رود از خاطرم؟

……………….

سینه‌ام در دل شب، مثل پروانه بسوخت
خبر مرگ پدر، خانه و کاشانه بسوخت

حسرت مهر پدر، در دل ما کاشت، فلک
آشنا را چه بگویم، دل بیگانه بسوخت

……………….

روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر
بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر

کس نمی‌داند مقامش را بجز یزدان پاک
آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر

……………….

پدر یعنی طپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
پدر احساس خوب تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلی، وقت اندوه
پدر یعنی ز من نام و نشانه
پدر یعنی فدا گردیده ی افراد خانه
پدر یعنی غرور مستی من
پدر یعنی تمام هستی

……………….

جوان نازنین، در خاک رفتی
از این دنیای غم، غمناک رفتی

زدی آتش به جان دوستداران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی

……………….

دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من

تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کرد

سخت است که دیدار رود تا به قیامت
رویاست پدر، آید از این در به سلامت

شب را به خیالش به سحرگاه رسانم
از حکمت الله دگر هیچ ندانم
…………………………….

در کنارم، شب و روز بی‌تاب بود
غافل از او، چشم من در خواب بود

تا شدیم بیدار و مشتاق پدر
او به خواب و چهره‌اش در قاب بود

……………….

پدرم نقش تو اگر از میانه برخاست
اندوه تو جاودانه بر پاست

……………….

شب آخر چه صمیمانه نگاهی کردی
من صمیمانه دلم سوخت و تو آهی کردی

بین خوبان جهان هیچ کس مثل تو نیست
پدرم هیچ زمان، هیچ کس، مثل تو نیست

……………….

وقتی ز دست ما و نماند از برای ما
غیر از غمی ، شکسته دلی، جان خسته ای

تو مرغ جاودان بهشتی شدی ولی
داند خدا که پشت پسر را شکسته ای

……………….

من تاج سر ندارم
دیگر پدر ندارم
می سوزم از هجران بابا

ز تن شده قرارم
که من پدر ندارم
جانم شود قربان بابا

……………….

دلم پر ز غم و درد است ای وای
هوای خانه مان سرد است ای وای

پدر رفت و از او جز قاب عکسی
نمانده، در کنارم نیست ای وای

……………….

غم مرگ پدر کوچک غمی نیست
جگر می سوزد و درد کمی نیست

پدر زیبا گل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمی نیست

……………….

روی یک تخت چوبی، بد حال، چشمهایی که گودتر می شد
اشکهایی که حلقه می بستند، قرصهایی که بی اثر می شد

صبح یک روز گرم تابستان، آخرین سرفه در فضا پیچید
آخرین برگ از درخت افتاد، پدر آماده سفر می شد

……………….

پدر خوبم،
تو مسافر امتداد زندگیمان بودی
که بار سفر را بی خبر بر دوش خسته ات نهادی
و رفتی
سایه ای بودی و پناهی
و ما مغرور به داشتن تو

……………….

صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا
در بوته ی صبر امتحان کرد مرا

هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی
جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا

……………….

بنال ای دل که من بابا ندارم
به سر آن سایه طوبی ندارم

بنال ای دل شدم تنهای تنها
انیس و مونس شب‌ها ندارم

بنال ای دل که شادی از دلم رفت
چو غنچه خنده بر لب‌ها ندارم

……………….

افسوس، صد افسوس پدر از کف ما رفت
آن گوهر تابنده و پر مهر و وفا رفت

ما را نبود چاره به جز صبر در این غم
با حکم خدا آمد و با امر خدا رفت

……………….

در سوگ پدر:
چه شبها تا سپیده درد کشیدی
ندای یا علی، یا رب کشیدی

بخواب آرام، پدر جان در مزارت
که پایان شد تمام دردهایت

……………….

با صفا مردی از این دنیا گذشت
یا علی گفت و چه بی پروا گذشت

دوستان اندر عزایش اشک ریز
مرشدی کامل، علی گویان گذشت

……………….

گفتی پدر به من، که تویی نور دیده‌ام
من نور دیده، جز تو کسی ندیده‌ام

بسیار درد و غم که تو با جان خریده ای
با غم نشسته ای که من از غم رهیده‌ام

……………….

آن کس که مرا روح و روان بود، پدر بود
آن کس که مرا راحت جان بود، پدر بود

افسوس که رفت از سرم، آن سایه رحمت
آن کس که برایم نگران بود، پدر بود

نقل از کتاب گل‌های محبت (سید مهدی بامشکی)

……………….

پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو
غمگین مباش، در دل ما هست جای تو

از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر
بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو

نقل از کتاب گل‌های محبت (سید مهدی بامشکی)

……………….

در سوگ عزیزان:
ای سفر کرده به معراج، به یادت هستیم
پدرم ما همگی چشم به راهت هستیم

تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران
لیک ما غم زده، هر لحظه به یادت هستیم

……………….

چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود
برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود

ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود

……………….

آن گنج نهان در دل خانه پدرم
هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود
هر جا که زمن نام و نشانی طلبیدند
آوازه نامش سند معتبرم بود

رفتی ولی مهر و وفایت ماندنی شد

همیشه در دل ما، خاطراتت خواندنی شد

یقین هرگز نگردد، زحمت و رنجت فراموش

ترا رحمت، که راهت، رهنمای زندگی شد
……………….

چگونه فراموش کنیم غایت نگاهت،

مهربانی و صفایت و راست قامتی و وقارت

و چگونه تاب آوریم فراق گرمی وجودت



شعر کوتاه روز پدر از دست رفته,پدر فوت شده,شعر مرگ پدر

ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

ای طنین نام تو بر گوش من ای پناه گریه ی خاموش من

همچو باران مهربان بر من ببار ای که هستی مثل ابر نو بهار

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

در صداقت برتر از آیینه ای در رفاقت باده ای بی کینه ای

ای سپیدار بلند و بی پایدار می برم نام تو را با افتخار

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

هر چه دارم از تو دارم ای پدر ای که هستی نور چشم و تاج سر

رحمت بارانی روشن تبار مهربانی از مانده یادگار

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی

با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر هر چه دارم از تو دارم ای پدر

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

پدر ای وجودم از تو قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفس هات هستی من جان گرفته

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

پدر ای که از تو جاری خون زندگی تو رگ هام
ای که از نور دو چشمت نور زندگی به چشمام

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

پدر امروز به پاهام دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی رو لب هام دیگه حرف گفتنی نیست

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

پدر، پیچ و خم راهم نمیخوام بی راهه باشه
گل سرخ آرزوهام توی فکر غنچه باشه

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

پدر دست یاری تو اگه دستامو نگیره

کوره راه رفتن من

مثل شب هام می شه تیره

شاعر:مهدی فرجی

**********شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir*********

« خیال پدر»

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

دانلود متن شعر و اشعار کوتاه زیبا جالب خواندنی غم بی پدری پدران از دست رفته و فوت شده,شعر مرگ پدر پدرهای فوت شده مرده از دنیا رفته مخصوص تبریک روز پدر در سال 94

دانلود
متن شعر و اشعار کوتاه زیبا جالب خواندنی غم بی پدری پدران از دست رفته و
فوت شده,شعر مرگ پدر پدرهای فوت شده مرده از دنیا رفته مخصوص تبریک روز پدر
در سال ۹۴

درعالم خیال به چشم آمدم پدر کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید گویی سپیده از افق شب دمیده بود

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

شاعر:سهراب سپهری

**************************************

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل,     

تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

 

غم مرگ پدر کوچک غمی نیست.

جگر می سوزدو درد کمی نیست.

پدر زیبا گل باغ وجود است.

که بی او زندگی جز ماتمی نیست.

 

 

دلم پرازغم و درد است ای  وای

هوای خانمان سرد است ای وای

پدر رفت و، از او ،جز قاب عکسی

نمانده ،در کنارم نیست ای وای

 

 

بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را

بشکست پدر بار فراقت کمرم را

تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته

داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را

غمهای دلم قاتل جانم بود آخر

آماده اجل ساخته بار سفرم را

از جور عدو رفت زکف عز و جلالم

چون برد فلک سایه لطف پدرم را

 شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

دانلود متن شعر و اشعار کوتاه زیبا جالب خواندنی غم بی پدری پدران از دست رفته و فوت شده,شعر مرگ پدر پدرهای فوت شده مرده از دنیا رفته مخصوص تبریک روز پدر در سال 94

دانلود
متن شعر و اشعار کوتاه زیبا جالب خواندنی غم بی پدری پدران از دست رفته و
فوت شده,شعر مرگ پدر پدرهای فوت شده مرده از دنیا رفته مخصوص تبریک روز پدر
در سال ۹۴

دلتنگتر از هرشب و روز شدم من          بی مهر پدر شمع پر از سوز شدم من

تقدیر مرا بی سرو سامان و سپرکرد      محروم زدیدار   گل  روی  پدر  کرد

سخت است که دیدار رود تا به قیامت    رویاست پدر، آید از این در به سلامت

شب را به خیالش به سحرگاه رسانم     از حکمت الله دیگر هیج ندانم

سیمای پر از مهر عطوفت زکه جویم       این سوز فراق دل خود را به که گویم

آه از سر افسوس بیاید بسراغم             خاموش شد از هجرت او نور چراغم

پدر دستات برام گهواره بودن     چشات مثل چراغ خــونه من
بجز تو از همـــه دنیا بریدم        کسی رو مثل تو عاشق ندیدم

شعر کوتاه و احساسی مرگ پدر,پدران فوت شده,پدرهای از دست رفته,پدر مرده و از دنیا رفته ۳pide.ir

چون سايه ي رب بر سر ما سايه پدر بود

برسايه ي رب در صحف همسايه پدر بود

ايزد چو بفرمود که او رب صغير است

در دفتر عشق آيه و سرمايه پدر بود

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
    
    

تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
    
    

مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
    
    

خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من

از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
    
    

چو تو را برد، بخندید به نادانی من

آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
    
    

کاش میخورد غم بی‌سر و سامانی من

بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
    
    

آه از این خط که نوشتند به پیشانی من

رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
    
    

بی تو در ظلمتم، ای دیده‌ی نورانی من

بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
    
    

قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من

صفحه‌ی روی ز انظار، نهان میدارم
    
    

تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من

دهر، بسیار چو من سربگریبان دیده است
    
    

چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من

عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
    
    

غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من

گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
    
    

که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من

من که قدر گهر پاک تو میدانستم
    
    

ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من

من که آب تو ز سرچشمه‌ی دل میدادم
    
    

آب و رنگت چه شد، ای لاله‌ی نعمانی من

من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
    
    

که دگر گوش نداری به نوا خوانی من

گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
    
    

ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من!

 



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top