رساله اموزشی خمینی

مطهرات


مطهرات


١٤٨ ده چيز، نجاست را پاک مى‏کند و آنها را مطهرات گويند: اول: آب.دوم:
زمين. سوم:آفتاب. چهارم: استحاله. پنجم: انتقال. ششم: اسلام. هفتم: تبعيت. هشتم:
برطرف شدن عين نجاست. نهم: استبراء حيوان نجاستخوار. دهم: غايب شدن مسلمان. و احکام
اينها بطور تفصيل در مسايل آينده گفته مى‏شود.


١- آب


١٤٩ آب با چهار شرط، چيز نجس را پاک مى‏کند: اول: آنکه مطلق باشد. پس
آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد، چيز نجس را پاک نمى‏کند. دوم: آنکه پاک باشد.سوم:
آنکه وقتى چيز نجس را مى‏شويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد.
چهارم: آنکه بعد از آب کشيدن چيز نجس، عين نجاست در آن نباشد. و پاک شدن چيز نجس با
آب قليل يعنى آب کمتر از کر، شرطهاى ديگرى هم دارد که بعدا گفته مى‏شود.


١٥٠ ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، بلکه در
کر و جارى هم
احتياط سه مرتبه است، اگر چه ارجح در کر و جارى يک مرتبه است. ولى ظرفى که سگ
ليسيده يا از آن ظرف آب يا چيز روان ديگر خورده، بايد اول با خاک پاک،خاک مال کرد و
بعد بنابر احتياط واجب دو مرتبه در کر يا جارى يا با آب قليل شست. و همچنين ظرفى را
که آب دهان سگ در آن ريخته، بنابر احتياط واجب بايدپيش از شستن خاک مال کرد.


١٥١ اگر دهانه ظرفى که سگ دهن زده، تنگ باشد و نشود آن را خاک مال
کرد،
چنانچه ممکن است بايد کهنه به چوبى بپيچند و به توسط آن خاک را به آن ظرف بمالند، و
در غير اين صورت پاک شدن ظرف اشکال دارد.


١٥٢ ظرفى را که خوک از آن چيز روانى بخورد، با قليل بايد هفت مرتبه
شست، و در کر و جارى نيز هفت مرتبه بايد شست به احتياط واجب، و لازم نيست آن را خاک
مال کنند، اگر چه احتياط مستحب آن است که خاک مال شود. و نيز ليسيدن خوک ملحق است
به آب خوردن آن، به احتياط واجب.


١٥٣ اگر بخواهند ظرفى را که به شراب نجس شده با آب قليل آب بکشند،
بايد سه مرتبه بشويند، و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.


١٥٤ کوزه‏اى که از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو رفته، اگر
در آب کر يا جارى بگذارند، به هر جاى آن که آب برسد پاک مى‏شود. و اگر بخواهند باطن
آن هم پاک شود بايد به قدرى در آب کر يا جارى بماند که آب به تمام آن فرو رود، و
فرو رفتن رطوبت کافى نيست.


١٥٥ ظرف نجس را با آب قليل، دو جور مى‏شود آب کشيد. يکى آنکه سه مرتبه
پر کنند و خالى کنند، ديگر آن که سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را
طورى در آن بگردانند که به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.


١٥٦ اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را
از آب پر کنند و خالى کنند، پاک مى‏شود. و همچنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در
آن بريزند، به طورى که تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبى که ته آن جمع مى‏شود
بيرون آورند، و احتياط واجب آن است که در هر دفعه ظرفى را که با آن آبها را بيرون
مى‏آورند، آب بکشند.


١٥٧ اگر مس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند، ظاهرش پاک مى‏شود.


١٥٨ تنورى که به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن
بريزند، به طورى که تمام اطراف آن را بگيرد، پاک مى‏شود. و در غير بول اگربعد از
برطرف شدن نجاست‏يک مرتبه به دستورى که گفته شد، آب در آن بريزند، کافى است. و بهتر
است که گودالى ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند، بعد آن گودال را
با خاک پاک پر کنند.


١٥٩ اگر چيز نجس را بعد از برطرف کردن عين نجاست، يک مرتبه در آب
کر
يا جارى فرو برند که آب به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاک مى‏شود. و احتياط واجب آن
است که فرش و لباس و مانند اينها را طورى فشار يا حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود.


١٦٠ اگر بخواهند چيزى را که به بول نجس شده با آب قليل آب
بکشند،چنانچه يک مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، در صورتى که بول در آن
چيز نمانده باشد، يک مرتبه ديگر که آب روى آن بريزند پاک مى‏شود. ولى در لباس و فرش
و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد. و غساله آبى
است که معمولا در وقت‏شستن و بعد از آن از چيزى که شسته مى‏شود خود به‏خود يا به
وسيله فشار مى‏ريزد.


١٦١ اگر چيزى به بول پسر شيرخوارى که غذا خور نشده، و شير خوک نخورده
نجس شود، چنانچه يک مرتبه آب روى آن بريزند که به تمام جاهاى نجس آن برسد،پاک مى‏شود.
ولى احتياط مستحب فرش و مانند اينها فشار لازم نيست.


١٦٢ اگر چيزى به غير بول نجس شود چنانچه بعد از برطرف
کردن نجاست‏يک
مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، پاک مى‏گردد. و نيز اگر در دفعه اولى که
آب روى آن مى ريزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روى آن
بيايد پاک مى‏شود، ولى در هر صورت لباس و مانند آن را بايد فشار دهند تا غساله آن
بيرون آيد.


١٦٣ اگر حصير نجس را که با نخ بافته شده، در آب کر يا جارى فرو
برند،بعد از برطرف شدن عين نجاست، پاک مى‏شود.


١٦٤ اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود، به فرو بردن
در کر و جارى پاک مى‏گردد. و اگر باطن آنها نجس شود، پاک نمى‏گردد.


١٦٥ اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه، باطن آن
پاک است.


١٦٦ اگر ظاهر برنج و گوشت‏يا چيزى مانند اينها نجس شده باشد، چنانچه
آن را در ظرفى بگذارند و سه مرتبه آب روى آن بريزند و خالى کنند پاک مى‏شود و ظرف
آن هم پاک مى‏گردد. ولى اگر بخواهد لباس يا چيزى را که فشار لازم دارد، در ظرفى
بگذارند و آب بکشند بايد در هر مرتبه که آب روى آن مى ريزند، آن را فشار دهند و ظرف
را کج کنند تا غساله‏اى که در آن جمع شده بيرون بريزد.


١٦٧ لباس نجسى را که به نيل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب
کر يا جارى
فرو برند و آب پيش از آنکه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس
پاک مى‏شود. اگر چه موقع فشار دادن، آب مضاف يا رنگين از آن بيرون‏آيد.


١٦٨ اگر لباسى را در کر يا جارى آب بکشند و بعد مثلا لجن آب در آن
ببينند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگيرى از رسيدن آب کرده، آن لباس پاک است.


١٦٩ اگر بعد از آب کشيدن لباس و مانند آن، خورده گل يا اشنان در آن
ديده شود، در صورتى که بداند که خورده گل يا اشنان با آب شسته شده، پاک است. ولى
اگر آب نجس به باطن گل يا اشنان رسيده باشد، ظاهر گل و اشنان پاک و باطن آنها نجس
است.


١٧٠ هر چيز نجس تا عين نجاست را از آن برطرف نکنند، پاک نمى‏شود، ولى
اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف
کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک مى‏باشد. اما چنانچه به واسطه
بو يا رنگ يقين کنند يا احتمال دهند که ذره‏هاى نجاست در آن چيز مانده،نجس است.


١٧١ اگر نجاست بدن را در آب کر يا جارى برطرف کنند بدن پاک مى‏شود و
بيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست.


١٧٢ غذاى نجسى که لاى دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به
تمام غذاى نجس برسد، پاک مى‏شود.


١٧٣ اگر موى سر و صورت زياد باشد و با آب قليل آب بکشند، بايد فشار
دهند که غساله آن جدا شود.


١٧٤ اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بکشند، اطراف آن جا
که
متصل به آن است و معمولا موقع آب کشيدن، آن جا نجس مى‏شود، در صورتى که آبى که براى
پاک شدن محل نجس مى ريزند به آن اطراف جارى شود با پاک شدن جاى نجس پاک مى‏شود. و
همچنين است اگر چيز پاکى را پهلوى چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بريزند. پس اگر
براى آب کشيدن يک انگشت نجس، روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد،
بعد از پاک شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاک مى‏شود.


١٧٥ گوشت و دنبه‏اى که نجس شده مثل چيزهاى ديگر آب
کشيده مى‏شود. و
همچنين است اگر بدن يا لباس، چربى کمى داشته باشد که از رسيدن آب به آنها جلوگيرى
نکند.


١٧٦ اگر ظرف يا بدن نجس باشد و بعد به طورى چرب شود
که جلوگيرى از
رسيدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، بايد چربى را برطرف
کنند تا آب به آنها برسد.


١٧٧ چيز نجسى که عين نجاست در آن نيست، اگر زير شيرى
که متصل به کر
است‏يک دفعه بشويند، پاک مى‏شود. و نيز اگر عين نجاست در آن باشد، چنانچه عين نجاست
آن، زير شير يا به وسيله ديگر برطرف شود و آبى که از آن چيز مى‏ريزد بويا رنگ يا
مزه نجاست به خود نگرفته باشد، با آب شير پاک مى‏گردد. اما اگر آبى که از آن مى
ريزد بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد، بايد به قدرى آب شير روى آن بريزند تا در
آبى که از آن جدا مى‏شود بو يا رنگ يا مزه نجاست نباشد.


١٧٨ اگر چيزى را آب بکشد و يقين کند پاک شده و بعد شک
کند که عين
نجاست را از آن بر طرف کرده يا نه، چنانچه موقع آب کشيدن متوجه برطرف کردن عين
نجاست بوده آن چيز پاک است، و اگر متوجه بر طرف کردن عين نجاست نبوده، بنابر احتياط
مستحب بايد دوباره آن را آب بکشد.


١٧٩ زمينى که آب روى آن جارى نمى‏شود اگر نجس شود با آب قليل پاک
نمى‏گردد. ولى زمينى که روى آن شن يا ريگ باشد چون آبى که روى آن مى‏ريزند ازآن جدا
شده و در شن و ريگ فرو مى‏رود با آب قليل پاک مى‏شود، اما زير ريگها نجس مى‏ماند.


١٨٠ زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى که آب در آن فرو نمى رود، اگر
نجس شود با آب قليل پاک مى‏گردد، ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند که جارى شود. و
چنانچه آبى که روى آن ريخته‏اند از سوراخى بيرون رود همه زمين پاک مى‏شود، و اگر
بيرون نرود جايى که آبها جمع مى شود نجس مى‏ماند، و براى پاک شدن آنجا بايد گودالى
بکنند که آب در آن جمع شود، بعد آب را بيرون بياورندو گودال را با خاک پاک پر کنند.


١٨١ اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب
کمتر از کر هم پاک
مى‏شود.


١٨٢ اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند و در آب کر يا جارى بگذارند،
پاک نمى‏شود.


٢- زمين


١٨٣ زمين با سه شرط، کف پا و ته کفش نجس را پاک مى‏کند: اول: آنکه
زمين پاک باشد. دوم: آنکه خشک باشد. سوم: آنکه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس
مثل گلى که نجس شده در کف پا و ته کفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به
زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاک يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد، و با
راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، کف پا و ته کفش نجس پاک نمى‏شود. و اگر به واسطه
غير راه رفتن نجس شده باشد، پاک شدنش به واسطه راه رفتن اشکال دارد.


١٨٤ پاک شدن کف پا و ته کفش نجس، به واسطه راه رفتن روى آسفالت و روى
زمينى که با چوب فرش شده، محل اشکال است. بلکه پاک نشدن اقوى است.


١٨٥ براى پاک شدن کف پا و ته کفش، بهتر است پانزده قدم يا بيشتر راه
بروند، اگر چه به کمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.


١٨٦ لازم نيست کف پا و ته کفش نجس، تر باشد. بلکه اگر خشک هم باشد به
راه رفتن پاک مى‏شود.


١٨٧ بعد از آنکه کف پا و ته کفش نجس به راه رفتن پاک شد، مقدارى از
اطراف آن هم که معمولا به گل آلوده مى‏شود، اگر زمين يا خاک به آن اطراف برسد، پاک
مى‏گردد.


١٨٨ کسى که با دست و زانو راه مى رود، اگر کف دست‏يا زانوى او نجس
شود، پاک شدن دست و زانوى او به وسيله راه رفتن، محل اشکال است. و همچنين است‏ته
عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهار پايان و چرخ اتومبيل و درشکه و مانند اينها.


١٨٩ اگر بعد از راه رفتن ذره‏هاى کوچکى از نجاست
که ديده نمى‏شود در
کف پا يا ته کفش پا بماند، بايد آن ذره‏ها را هم برطرف کرد، ولى باقى بودن بو و رنگ
اشکال ندارد.


١٩٠ توى کفش و مقدارى از کف پا که به زمين نمى‏رسد به واسطه راه رفتن
پاک نمى‏شود، و پاک شدن کف جوراب به واسطه راه رفتن، محل اشکال است. ولى اگر کف
جوراب از پوست باشد، به وسيله راه رفتن پاک مى‏شود.


٣- آفتاب


١٩١ آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايى که
مانند درب و پنجره در ساختمان
به کار برده شده و همچنين ميخى را که به ديوار کوبيده‏اند و جزو ساختمان
حساب
مى‏شود، با شش شرط پاک مى‏کند: اول: آنکه چيز نجس به طورى تر باشد که اگر
چيز ديگرى
به آن برسد تر شود. پس اگر خشک باشد، بايد به وسيله‏اى آن را تر کنند تا
آفتاب خشک
کند. دوم: آنکه اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب، آن را
برطرف
کنند. سوم: آنکه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نکند. پس اگر آفتاب از پشت
پرده يا
ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشک کند، آن چيز پاک نمى‏شود. ولى
اگر ابر به
قدرى نازک باشد که از تابيدن آفتاب جلوگيرى نکند، اشکال ندارد. چهارم: آنکه
آفتاب
به تنهايى چيز نجس را خشک کند. پس اگر مثلا چيز نجس به واسطه باد و آفتاب
خشک شود،
پاک نمى‏گردد، ولى اگر باد به قدرى کم باشد، که نگويند به خشک شدن چيز نجس
کمک کرده، اشکال ندارد. پنجم: آنکه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را
که نجاست به‏آن
فرو رفته، يک مرتبه خشک کند. پس اگر يک مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد،
و روى
آن را خشک کند و دفعه ديگر زير آن را خشک نمايد، فقط روى آن پاک مى‏شود و
زير آن
نجس مى‏ماند. ششم: آنکه مابين روى زمين يا ساختمان که آفتاب به آن مى‏تابد،
با داخل
آن، هوا يا جسم پاک ديگرى فاصله نباشد.


١٩٢ آفتاب حصير نجس را پاک مى‏کند، و همچنين درخت و گياه به واسطه
آفتاب پاک مى‏شود.


١٩٣ اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شک کند
که زمين موقع
تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، يا ترى آن به واسطه آفتاب خشک شده يا نه، آن زمين نجس
است. و همچنين است اگر شک کند که پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا
نه، يا شک کند که چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه.


١٩٤ اگر آفتاب به يک طرف ديوار نجس بتابد، طرفى که آفتاب به آن
نتابيده پاک نمى‏شود، ولى اگر ديوار به قدرى نازک باشد که به واسطه تابش به‏يک طرف،
طرف ديگرش هم خشک شود پاک مى‏گردد.


٤- استحاله


١٩٥ اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود که به صورت چيز پاکى در آيد، پاک
مى‏شود و مى‏گويند استحاله شده است. مثل آن که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد، يا سگ
در نمکزار فرو رود و نمک شود. ولى اگر جنس آن عوض شود، مثل آن که گندم نجس را آرد
کنند يا نان بپزند، پاک نمى‏شود.


١٩٦ کوزه گلى و مانند آن، که از گل نجس ساخته شده نجس است. و بايد از
ذغالى که از چوب نجس درست‏شده اجتناب نمايند.


١٩٧ چيز نجسى که معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.


١٩٨ اگر شراب به خودى خود يا به واسطه آنکه چيزى مثل سرکه و نمک در آن
ريخته‏اند سرکه شود، پاک مى‏گردد.


١٩٩ شرابى که از انگور نجس درست کنند، به سرکه شدن پاک نمى‏شود، بلکه
اگر نجاستى هم از خارج به شراب برسد، احتياط واجب آن است که بعد از سرکه شدن از آن
اجتناب نمايند.


٢٠٠ سرکه‏اى که از انگور و کشمش و خرماى نجس درست
کنند نجس است.


٢٠١ اگر پوشال زير انگور يا خرما داخل آنها باشد و سرکه بريزند، ضرر
ندارد. و نيز اگر پيش از آن که خرما و کشمش و انگور سرکه شود، خيار و بادمجان و
مانند اينها در آن بريزند، اشکال ندارد.


٥- کم شدن دو سوم آب انگور


٢٠٢ آب انگورى که جوش آمده، پيش از آنکه ثلثان شود، يعنى دو قسمت آن
کم شود و يک قسمت آن بماند، نجس نيست ولى خوردن آن حرام است. ولى اگر ثابت‏شود
که
مست کننده است، حرام و نجس مى‏باشد و فقط به سرکه شدن پاک و حلال مى‏شود.


٢٠٣ اگر مثلا در يک خوشه غوره يک دانه يا دو دانه انگور باشد،چنانچه
به آبى که از آن خوشه گرفته مى‏شود آبغوره بگويند و اثرى از شيرينى در آن نباشد و
بجوشد، پاک و خوردن آن حلال است.


٢٠٤ چيزى که معلوم نيست غوره است‏يا انگور، اگر جوش بيايد، حرام
نمى‏شود.


٦- انتقال


٢٠٥ اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى که خون جهنده دارد، يعنى حيوانى
که وقتى رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى‏کند، به بدن حيوانى که خون جهنده ندارد،
برود و خون آن حيوان حساب شود پاک مى‏گردد، و اين را انتقال گويند. پس خونى که زالو
از انسان مى‏مکد، چون خون زالو به آن گفته نمى‏شود و مى‏گويند خون انسان است، نجس
مى‏باشد.


٢٠٦ اگر کسى پشه‏اى را که به بدنش نشسته بکشد و نداند خونى
که از پشه
بيرون آمده از او مکيده يا از خود پشه مى‏باشد، پاک است. و همچنين است اگربداند از
او مکيده ولى جزو بدن پشه حساب شود. اما اگر فاصله بين مکيدن خون و کشتن پشه به
قدرى کم باشد که بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد که مى‏گويند خون پشه است‏يا
خون انسان، نجس مى‏باشد.


٧- اسلام


٢٠٧ اگر کافر شهادتين بگويد، يعنى بگويد: “اشهد ان لا اله الا الله و
اشهد ان محمدا رسول الله”، مسلمان مى‏شود، و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و
بينى و عرق او پاک است. ولى اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد
برطرف کند و جاى آن را آب بکشد. ولى اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده
باشد، لازم نيست جاى آن را آب بکشد.


٢٠٨ اگر موقعى که کافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و
آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است. بلکه اگر در بدن او هم باشد،
بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب کند.


٢٠٩ اگر کافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه، پاک
است.ولى اگر بداند قلبا مسلمان نشده، بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب کرد.



٨- تبعيت


٢١٠ تبعيت آن است که چيز نجسى به واسطه پاک شدن چيز نجس ديگر، پاک
شود.


٢١١ اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جايى که شراب موقع جوش آمدن
به‏آن جا رسيده، پاک مى‏شود. و کهنه و چيزى هم که معمولا روى آن مى‏گذارند، اگر به
آن رطوبت نجس شود، پاک مى‏گردد. بلکه اگر موقع جوشيدن سر برود و پشت ظرف به آن
آلوده شود، بعد از سرکه شدن، پشت ظرف هم پاک مى‏شود.


٢١٢ تخته يا سنگى که روى آن ميت را غسل مى‏دهند، و پارچه‏اى
که با آن
عورت ميت را مى‏پوشانند، و دست کسى که او را غسل مى‏دهد، و همين طور کيسه و صابونى
که با آن شسته مى‏شود، بعد از تمام شدن غسل پاک مى‏شوند.


٢١٣ کسى که چيزى را با دست‏خود آب مى‏کشد، اگر دست و آن چيز با هم آب
کشيده شود، بعد از پاک شدن آن چيز، دست او هم پاک مى‏شود.


٢١٤ اگر لباس و مانند آن را با آب قليل، آب بکشند و به اندازه معمول
فشار دهند تا آبى که روى آن ريخته‏اند جدا شود، آبى که در آن مى‏ماند پاک است.


٢١٥ ظرف نجس را که با آب قليل آب مى‏کشند، بعد از جدا شدن آبى
که براى
پاک شدن، روى آن ريخته‏اند، قطره‏هاى آبى که در آن مى‏ماند پاک است.



٩- برطرف شدن عين نجاست


٢١٦ اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده
شود،چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاک مى‏شود. و همچنين است باطن بدن انسان
مثل توى دهان و بينى. مثلا اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين
برود، آب کشيدن توى دهان لازم نيست. ولى اگر دندان عاريه در دهان نجس شود، بايد آن
را آب بکشند، به احتياط واجب.


٢١٧ اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه
انسان نداند که خون به غذا رسيده، آن غذا پاک است. و اگر خون به آن برسد، بنابر
احتياط واجب نجس مى‏شود.


٢١٨ جايى را که انسان نمى‏داند از ظاهر بدن است‏يا باطن آن، اگر نجس
شود، لازم نيست آب بکشد، اگر چه آب کشيدن احوط است.


٢١٩ اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هر
دو خشک باشند، نجس نمى‏شود. و اگر گرد و خاک يا لباس و مانند اينها تر باشد، بايد
محل نشستن گرد و خاک را آب بکشند.


١٠- استبراء حيوان نجاستخوار


٢٢٠ بول و غائط حيوانى که به خوردن نجاست انسان عادت
کرده، نجس است. و
اگر بخواهند پاک شود بايد آن را استبراء کنند، يعنى تا مدتى که بعد از آن مدت ديگر
نجاستخوار به آن نگويند، نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاک به آن بدهند. و بنابر
احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بيست روز و گوسفند را ده روز و
مرغابى را پنج روز و مرغ خانگى را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيرى کنند، و غذاى پاک
به آنها بدهند.


١١- غايب شدن مسلمان

٢٢١ اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى
که مانند ظرف و فرش در
اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غايب گردد، اگر انسان احتمال بدهد که آن چيز را
آب کشيده يا يه واسطه آنکه مثلا آن چيز در آب جارى افتاده پاک شده است، اجتناب از
آن لازم نيست.

٢٢٢ اگر خود انسان يقين کند که چيزى
که نجس بوده، پاک شده است، يا دو
عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چيز پاک است. و همچنين است اگر کسى که چيز نجس در
اختيار او است بگويد آن چيز پاک شده، يا مسلمانى چيز نجس را آب کشيده باشد، اگر چه
معلوم نباشد درست آب کشيده يا نه.

٢٢٣ کسى که وکيل شده است لباس انسان را آب بکشد و لباس هم در تصرف او
باشد، اگر بگويد آب کشيدم، آن لباس پاک است.

٢٢٤ اگر انسان حالى دارد که در آب کشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى‏کند،
مى‏تواند به گمان اکتفا نمايد.


احکام ظرفها


٢٢٥ ظرفى که از پوست‏سگ يا خوک يا مردار ساخته شده خوردن و آشاميدن از
آن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و کارهايى که بايد با چيز پاک
انجام داد، استعمال کنند. بلکه احتياط واجب آن است که چرم سگ و خوک و مردار را اگر
چه ظرف هم نباشد، استعمال نکنند.


٢٢٦ خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها حرام است. ولى
استعمال آنها در زينت اتاق حرام نيست. و نگاه داشتن نيز حرام نمى‏باشد.


٢٢٧ ساختن ظرف طلا و نقره و مزدى که براى آن مى‏گيرند، حرام نيست.


٢٢٨ خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول عوضى هم که فروشنده مى‏گيرد،
حرام نيست.


٢٢٩ گيره استکان که از طلا يا نقره مى‏سازند اگر بعد از برداشتن
استکان،ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهايى و چه با استکان حرام است. واگر
ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعى ندارد.


٢٣٠ استعمال ظرفى که روى آن را آب طلا يا آب نقره داده‏اند، اشکال
ندارد.


٢٣١ اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند، چنانچه
مقدار آن فلز به قدرى زياد باشد که ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند، استعمال آن
مانعى ندارد.


٢٣٢ اگر انسان غذايى را که در ظرف طلا يا نقره است در ظرف ديگر بريزد،
اين استعمال جايز است. ولى اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالى کردن ظرف براى
آن نباشد که غذا خوردن از ظرف طلا يا نقره جايز نيست، اين استعمال حرام مى‏باشد.


٢٣٣ استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و کارد و قاب قرآن، اگر از طلا
يا نقره باشد، اشکال ندارد. و همچنين عطردان و سرمه‏دان و مثل اينها.


٢٣٤ استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى اشکال ندارد، استعمال
کرد،
بلکه گاهى واجب است.


٢٣٥ استعمال ظرفى که معلوم نيست از طلا يا نقره است‏يا از چيز ديگر،
اشکال ندارد.


وضو


٢٣٦ در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روى پاها را
مسح کنند.


٢٣٧ درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى – جايى
که موى سر بيرون
مى‏آيد – تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى که بين انگشت وسط و شست قرار
مى‏گيرد، بايد شسته شود، و اگر مختصرى از اين مقدار نشويد، وضو باطل است. و براى
آنکه يقين کند اين مقدار کاملا شسته شده، بايد کمى اطراف آن را هم بشويد.


٢٣٨ اگر صورت يا دست کسى کوچکتر يا بزرگتر از معمول مردم باشد، بايد
ملاحظه کند که مردمان معمولى تا کجاى صورت خود را مى‏شويند، او هم تا همان جا را
بشويد. و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد، ولى با هم متناسب باشند، لازم
نيست ملاحظه معمول را بکند، بلکه به دستورى که در مساله پيش گفته شد،وضو بگيرد. و
نيز اگر در پيشانى او مو روييده يا جلوى سرش مو ندارد، بايد به‏اندازه معمول پيشانى
را بشويد.


٢٣٩ اگر احتمال دهد چرک يا چيز ديگرى در ابروها و گوشه‏هاى چشم و لب
او هست که نمى‏گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد،
بايدپيش از وضو وارسى کند که اگر هست برطرف نمايد.


٢٤٠ اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند،
واگر پيدا نباشد، شستن مو کافى است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.


٢٤١ اگر شک کند که پوست صورت از لاى مو پيدا است‏يا نه، بنابر احتياط
واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.


٢٤٢ شستن توى بينى و مقدارى از لب و چشم که در وقت بستن ديده نمى‏شود
واجب نيست، ولى براى آنکه يقين کند از جاهايى که بايد شسته شود چيزى باقى نمانده،
واجب است مقدارى از آنها را هم بشويد. و کسى که نمى‏دانسته بايد اين مقدار را بشويد
اگر نداند در وضوهايى که گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهايى که خوانده صحيح
است.


٢٤٣ بايد صورت را بنابر احتياط واجب از بالا به پايين شست و اگر از
پايين به بالا بشويد، وضو باطل است و دستها را بايد از مرفق به طرف سر انگشتان
بشويد.


٢٤٤ اگر دست را تر کند و به صورت و دستها بکشد، چنانچه ترى دست
به‏قدرى باشد که به واسطه کشيدن دست آب کمى در آنها جارى شود، کافى است.


٢٤٥ بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا
سر انگشتها بشويد.


٢٤٦ براى آنکه يقين کند آرنج را کاملا شسته، بايد مقدارى بالاتر از
آرنج را هم بشويد.


٢٤٧ کسى که پيش از شستن صورت دستهاى خود را تا مچ شسته، در موقع وضو
بايدتا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوى او باطل است.


٢٤٨ در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جايز و
مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام مى‏باشد. و اگر با يک مشت آب تمام عضو شسته شود و به
قصد وضو بريزد، يک مرتبه حساب مى‏شود چه قصد بکند يک مرتبه را، يا قصد نکند.


٢٤٩ بعد از شستن هر دو دست بايد جلوى سر را با ترى آب وضو
که در دست
مانده مسح کند، و لازم نيست با دست راست باشد يا از بالا به پايين مسح نمايد.


٢٥٠ يک قسمت از چهار قسمت‏سر که مقابل پيشانى است جاى مسح مى‏باشد، و
هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح کند کافى است اگر چه احتياط مستحب آن است که
از درازا به اندازه درازاى يک انگشت و از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت بسته مسح
نمايد.


٢٥١ لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلکه بر موى جلوى سر هم صحيح
است،ولى کسى که موى جلوى سر او به اندازه‏اى بلند است که اگر مثلا شانه کند به
صورتش مى‏ريزد يا به جاهاى ديگر سر مى‏رسد، بايد بيخ موها را مسح کند يا فرق سر را
باز کرده، پوست‏سر را مسح نمايد، و اگر موهايى را که به صورت مى‏ريزد يا به جاهاى
ديگر سر مى‏رسد جلوى سر جمع کند و بر آنها مسح نمايد يا بر موى جاهاى ديگر سر که
جلوى آن آمده مسح کند باطل است.


٢٥٢ بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو که در دست مانده روى پاها را از
سريکى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح کند.


٢٥٣ پهناى مسح پا به هر اندازه باشد کافى است، ولى بهتر، بلکه احوط آن
است که با تمام کف دست، روى پا را مسح کند.


٢٥٤ اگر در مسح پا همه دست را روى پا بگذارد و کمى بکشد صحيح است.


٢٥٥ در مسح سر و روى پا بايد دست را روى آنها بکشد، و اگر دست را
نگهدارد و سر يا پا را به آن بکشد، وضو باطل است. ولى اگر موقعى که دست را مى‏کشد
سريا پا مختصرى حرکت کند، اشکال ندارد.


٢٥٦ جاى مسح بايد خشک باشد و اگر به قدرى تر باشد
که رطوبت کف دست
به‏آن اثر نکند مسح باطل است، ولى اگر ترى آن به قدرى کم باشد که رطوبتى که بعداز
مسح در آن ديده مى‏شود، بگويند فقط از ترى کف دست است، اشکال ندارد.


٢٥٧ اگر براى مسح، رطوبت در کف دست نمانده باشد، نمى‏تواند دست را با
آب خارج، تر کند بلکه بايد از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد.


٢٥٨ اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، مى‏تواند سر را
باهمان رطوبت مسح کند، و براى مسح پاها از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد.


٢٥٩ مسح کردن از روى جوراب و کفش باطل است، ولى اگر به واسطه سرماى
شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند کفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح
کردن بر آنها اشکال ندارد. و اگر روى کفش نجس باشد، بايد چيز پاکى برآن بيندازد و
بر آن چيز مسح کند.


٢٦٠ اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح، آن را آب بکشد، بايد تيمم
نمايد.


وضوى ارتماسى


٢٦١ وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو، با
مراعات شستن از بالا به پايين در آب فرو برد، ليکن براى اين که مسح سر و پاها با آب
وضو باشد، بايستى در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضويى، هنگام بيرون آوردن دستها
از آب باشد. و يا اين که مقدارى از دست چپ را باقى گذارد تا آن را با دست راست،
ترتيبى بشويد.


٢٦٢ در وضوى ارتماسى هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود.
پس اگر وقتى که صورت و دستها را در آب فرو مى‏برد قصد وضو کند بايد صورت را از طرف
پيشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد. و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد
وضو کند بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.


٢٦٣ اگر وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى انجام
دهد،اشکال ندارد.


دعاهايى که موقع وضو گرفتن مستحب است


٢٦٤ کسى که وضو مى‏گيرد مستحب است موقعى که نگاهش به آب مى‏افتد
بگويد:”بسم الله و بالله و الحمد لله الذى جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا” و
موقعى که پيش از وضو ست‏خود را مى‏شويد بگويد: “اللهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى
من المتطهرين” و در وقت مضمضه کردن، يعنى آب در دهان گرداندن بگويد: “اللهم لقنى
حجتى يوم القاک و اطلق لسانى بذکرک” و در وقت استنشاق يعنى آب در بينى کردن بگويد:
“اللهم لا تحرم على ريح الجنة و اجعلنى ممن يشم ريحها و روحها و طيبها” و موقع شستن
رو بگويد: “اللهم بيض وجهى يوم تسود فيه الوجوه و لا تسود وجهى يوم تبيض فيه
الوجوه” و در وقت‏شستن دست راست بخواند: “اللهم اعطنى کتابى بيمينى و الخلد فى
الجنان بيسارى و حاسبنى حسابا يسيرا” و موقع شستن دست چپ بگويد: “اللهم لا تعطنى
کتابى بشمالى و لا من وراء ظهرى و لا تجعلها مغلولة الى عنقى و اعوذ بک من مقطعات
النيران” و موقعى که سر را مسح مى‏کند بگويد: “اللهم غشنى برحمتک و برکاتک و عفوک”
و در وقت مسح پا بخواند: “اللهم ثبتنى على الصراط يوم تزل فيه الاقدام و اجعل سعيى
فى ما يرضيک عنى يا ذا الجلال و الاکرام”.


شرايط وضو


شرايط صحيح بودن وضو سيزده چيز است:
شرط اول: آنکه آب وضو پاک باشد.
شرط دوم: آنکه مطلق باشد.


٢٦٥ وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. اگر چه انسان نجس بودن يا مضاف
بودن آن را نداند يا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضو نمازى هم خوانده باشد، بايد
آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند.


٢٦٦ اگر غير از آب آلوده مضاف، آب ديگرى براى وضو ندارد، چنانچه وقت
نماز تنگ است، بايد تيمم کند و اگر وقت دارد، بايد صبر کند تا آب صاف شود و وضو
بگيرد.


شرط سوم: آنکه آب وضو مباح باشد. و همچنين بنا بر احتياط بايد فضايى
که در آن وضو
مى‏گيرد مباح باشد. اگرچه اباحه فضا لازم نيست.


٢٦٧ وضو با آب غصبى و بان آبى که معلوم نيست صاحب آن راضى است‏يا نه،
حرام و باطل است ولى اگر سابقا راضى بوده و انسان نمى داند که از رضايتش برگشته يا
نه، وضو صحيح است و نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد، وضوى او
صحيح است.


٢٦٨ وضو گرفتن از حوض مدرسه‏اى که انسان نمى‏داند آن حوض را براى همه
مردم وقف کرده‏اند يا براى محصلين همان مدرسه، در صورتى که معمولا مردم از آب آن
وضو بگيرند، اشکال ندارد.


٢٦٩ کسى که نمى‏خواهد در مسجدى نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را براى
همه مردم وقف کرده‏اند يا براى کسانى که در آن جا نماز مى‏خوانند، نمى‏تواند از حوض
آن وضو بگيرد، ولى اگر معمولا کسانى هم که نمى‏خواهند در آن جا نماز بخوانند از حوض
آن وضو مى‏گيرند، مى‏تواند از حوض آن وضو بگيرد.


٢٧٠ وضو گرفتن از حوض تيمچه‏ها و مسافرخانه‏ها و مانند اينها براى
کسانى که ساکن آن جاها نيستند، در صورتى صحيح است که معمولا کسانى هم که ساکن آن
جاها نيستند، با آب آنها وضو بگيرند.


٢٧١ وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ اگر چه انسان نداند
که صاحب آنها راضى
است، اشکال ندارد. ولى اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهى کند، احتياط واجب آن است که
با آب آنها وضو نگيرند.


٢٧٢ اگر فراموش کند آب غصبى است و با آن وضو بگيرد صحيح است.


شرط چهارم: آنکه ظرف آب وضو مباح باشد.


شرط پنجم: آنکه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.


٢٧٣ اگر آب وضو در ظرف غصبى است و غير از آن آب ديگرى ندارد بايد تيمم
کند و چنانچه با آن آب وضو بگيرد باطل است و اگر آب مباح ديگرى دارد چنانچه در آن
ظرف غصبى، وضوى ارتماسى بگيرد و يا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بريزد وضويش باطل
است ولى اگر با کف دست آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بريزد وضويش صحيح است
اگر چه از جهت تصرف در ظرف غصبى فعل حرام، مرتکب شده است و وضوى او از ظرف طلا و
نقره به احتياط واجب مثل وضوى از ظرف غصبى است.


٢٧٤ اگر در حوضى که مثلا يک آجر يا يک سنگ آن غصبى است، وضو بگيرد
صحيح است، ولى اگر وضوى او تصرف در غصب حساب شود، گناهکار است.


٢٧٥ اگر در صحن يکى از امامان يا امام‏زادگان که سابقا قبرستان بوده،
حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند که زمين صحن را براى قبرستان وقف کرده‏اند،
وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد.


شرط ششم: آنکه اعضاى وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.


٢٧٦ اگر پيش از تمام شدن وضو، جايى را که شسته يا مسح
کرده نجس شود،
صحيح است.


٢٧٧ اگر غير از اعضاى وضو جايى از بدن نجس باشد، وضو صحيح است. ولى
اگر مخرج را از بول يا غائط تطهير نکرده باشد، اولى آن است که اول آن را تطهير کند،
بعد وضو بگيرد.


٢٧٨ اگر يکى از اعضاى وضو نجس باشد و بعد از وضو شک
کند که پيش از وضو
آن جا را آب کشيده يا نه، چنانچه در موقع وضو ملتفت پاک بودن و نجس بودن آن جا
نبوده، وضو باطل است. و اگر مى‏داند ملتفت بوده يا شک دارد که ملتفت بوده يا نه،
وضو صحيح است. و در هر صورت جايى را که نجس بوده بايد آب بکشد.


٢٧٩ اگر در صورت يا دستها بريدگى يا زخمى است که خون آن بند نمى‏آيد و
آب براى آن ضرر ندارد، بايد در آب کر يا جارى فرو برد و قدرى فشار دهد که خون بند
بيايد بعد به دستورى که گفته شد وضوى ارتماسى بگيرد.


شرط هفتم: آنکه وقت براى وضو و نماز کافى باشد.


٢٨٠ هرگاه وقت به قدرى تنگ است که اگر وضو بگيرد، تمام نماز يا مقدارى
از آن بعد از قت‏خوانده مى‏شود، بايد تيمم کند. ولى اگر براى وضو و تيمم يک اندازه
وقت لازم است، بايد وضو بگيرد.


٢٨١ کسى که در تنگى وقت نماز بايد تيمم کند، اگر وضو بگيرد، صحيح
است،چه براى آن نماز وضو بگيرد يا براى کار ديگر.


شرط هشتم: آنکه به قصد قربت‏يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براى
خنک شدن يا به قصد ديگرى وضو بگيرد باطل است.


٢٨٢ لازم نيست نيت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند، ولى
بايد در تمام وضو متوجه باشد که وضو مى‏گيرد، به طورى که اگر از او بپرسند چه
مى‏کنى، بگويد وضو مى‏گيرم.


شرط نهم: آنکه وضو را به ترتيبى که گفته شد به جا آورد، يعنى اول صورت و بعد دست راست
و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد، و بايد پاى راست را پيش از
پاى چپ مسح کند. و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد، باطل است.


شرط دهم: آنکه کارهاى وضو را پشت‏سر هم انجام دهد.


٢٨٣ اگر بين کارهاى وضو به قدرى فاصله شود که وقتى مى‏خواهد جايى را
بشويد يا مسح کند، رطوبت جاهايى که پيش از آن شسته يا مسح کرده خشک شده باشد،وضو
باطل است و اگر فقط رطوبت جايى که جلوتر از محلى است که مى‏خواهد بشويد يا مسح کند
خشک شده باشد، مثلا موقعى که مى‏خواهد دست چپ را بشويد رطوبت دست راست‏خشک شده باشد
و صورت تر باشد، وضو صحيح است.


٢٨٤ اگر کارهاى وضو را پشت‏سر هم بجا آورد، ولى به واسطه گرماى هوا يا
حرارت زياد بدن و مانند اينها رطوبت‏خشک شود، وضوى او صحيح است.


٢٨٥ راه رفتن در بين وضو اشکال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و
دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح کند، وضوى او صحيح است.


شرط يازدهم: آنکه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد. و اگر
ديگرى او را وضو دهد يا در رسانيدن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نمايد،
وضو باطل است.


٢٨٦ کسى که نمى‏تواند وضو بگيرد، بايد نايب بگيرد
که او را وضو دهد. و
چنانچه مزد هم بخواهد در صورتى که بتواند بايد بدهد، ولى بايد خود او نيت وضو کند و
با دست‏خود مسح نمايد، و اگر نمى‏تواند بايد نايبش دست او را بگيرد و به جاى مسح او
بکشد. و اگر اين هم ممکن نيست، بايد از دست او رطوبت بگيرند و با آن رطوبت‏سر و پاى
او را مسح کنند. و احتياط واجب در صورت امکان ضم تيمم است.


٢٨٧ هر کدام از کارهاى وضو را که مى‏تواند به تنهايى انجام دهد، نبايد
در آن کمک بگيرد.


شرط دوازدهم: آنکه استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.


٢٨٨ کسى که مى‏ترسد که اگر وضو بگيرد مريض شود يا اگر آب را به مصرف
وضو برساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد، ولى اگر نداند که آب براى او ضرر دارد و
وضو بگيرد و بعد بفهمد ضرر داشته، وضويش صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است که
با آن وضو، نماز نخواند و تيمم کند. و چنانچه با آن وضو نماز خوانده، دوباره آن را
اعاده نمايد.


٢٨٩ اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمى
که وضو با آن صحيح
است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد، بايد با همان مقدار وضو بگيرد.


٢٩٠ اگر مى‏داند چيزى به اعضاى وضو چسبيده، ولى شک دارد
که از رسيدن
آب جلوگيرى مى‏کند يا نه، بايد آن را برطرف کند يا آب را به زير آن برساند.


٢٩١ اگر زير ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد. ولى اگر ناخن را بگيرند،
بايد براى وضو آن چرک را برطرف کنند. و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد،
بايد چرک زير مقدارى را که از معمول بلندتر است برطرف نمايند.


٢٩٢ اگر در صورت و دستها و جلوى سر و روى پاها به واسطه سوختن يا چيز
ديگر برآمدگى پيدا شود، شستن و مسح روى آن کافى است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب
به زير پوست لازم نيست، بلکه اگر پوست‏يک قسمت آن کنده شود لازم نيست آب را به زير
قسمتى که کنده نشده برساند. ولى چنانچه پوستى که کنده شده گاهى به بدن مى‏چسبد و
گاهى بلند مى‏شود، بايد آن را قطع کند يا آب را به زير آن برساند.


٢٩٣ اگر انسان شک کند که به اعضاى وضوى او چيزى چسبيده يا نه، چنانچه
احتمال او در نظر مردم بجا باشد مثل آنکه بعد از گل کارى شک کند گل بدست او چسبيده
يا نه، بايد وارسى کند يا به قدرى دست بمالد که اطمينان پيدا کند که اگر بوده برطرف
شده يا آب به زير آن رسيده است.


٢٩٤ جايى را که بايد شست و مسح کرد هر قدر چرک باشد اگر چرک آن مانع
از رسيدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد. و همچنين است اگر بعد از گچ کارى و مانند آن
چيز سفيدى که جلوگيرى از رسيدن آب به پوست نمى‏نمايد بر دست بماند، ولى اگر شک کند
که با بودن آنها آب به بدن مى‏رسد يا نه، بايد آنها را برطرف کند.


٢٩٥ اگر پيش از وضو بداند که در بعضى از اعضاى وضو مانعى از رسيدن آب
هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده يا نه، وضوى او صحيح
است. ولى اگر بداند که موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.


٢٩٦ اگر در بعضى از اعضاى وضو مانعى باشد که گاهى آب به خودى خود زير
آن مى‏رسد و گاهى نمى‏رسد، و انسان بعد از وضو شک کند که آب زير آن رسيده يا
نه،چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسيدن آب به زير آن نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.


٢٩٧ اگر بعد از وضو چيزى که مانع از رسيدن آب است در اعضاى وضو ببيند
و نداند موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضوى او صحيح است. ولى اگر بداند که‏در وقت
وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتياط واجب آن است که دوباره وضو بگيرد.


٢٩٨ اگر بعد از وضو شک کند چيزى که مانع رسيدن آب است در اعضاى وضو
بوده يا نه، وضو صحيح است.



صيغه اجاره و شرائط آن

اجاره دهنده و كسى كه چيزى را اجاره مى‏كند بايد مكلف و عاقل باشندو به
اختيار خودشان اجاره را انجام دهند، و نيز بايد در مال خود حق تصرف داشته
باشند، پس سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى‏كند، چنانچه حاكم
شرع او را از تصرف در اموالش جلوگيرى كرده باشد، اگر چيزى را اجاره كند يا
اجاره دهد صحيح نيست.

٢١٧٤ انسان مى‏تواند از طرف ديگرى وكيل شود و مال او را اجاره دهد.

٢١٧٥
اگر ولى يا قيم بچه مال او را اجاره دهد، يا خود او را اجير ديگرى نمايد
اشكال ندارد، و اگر مدتى از زمان بالغ شدن او را جزو مدت اجاره قرار
دهد،بعد از آنكه بچه بالغ شد مى‏تواند بقيه اجاره را به هم بزند، ولى هرگاه
طورى بوده كه اگر مقدارى از زمان بالغ بودن بچه را جزو مدت اجره نمى‏كرد
بر خلاف مصلحت بچه بود، نمى‏تواند اجاره را به هم بزند.

٢١٧٦ بچه
صغيرى را كه ولى ندارد بدون اجازه مجتهد نمى‏شود اجير كرد، و كسى كه به
مجتهد دسترسى ندارد مى‏تواند از يك نفر مؤمن كه عادل باشد اجازه بگيرد واو
را اجير نمايد، به شرط آنكه اجير گرفتن بچه نابالغ به مصلحت او بلكه بنابر
احتياط واجب ترك آن داراى مفسده براى بچه نابالغ باشد.

٢١٧٧ اجاره
دهنده و مستاجر لازم نيست صيغه عربى بخوانند، بلكه اگر مالك به‏كسى بگويد
ملك خود را به تو اجاره دادم و او بگويد قبول كردم، اجاره صحيح است، و نيز
اگر حرفى نزنند و مالك به قصد اين كه ملك را اجاره دهد آن را به مستاجر
واگذار كند و او هم به قصد اجاره كردن بگيرد اجاره صحيح مى‏باشد.

٢١٧٨ اگر انسان بدون صيغه خواندن بخواهد براى انجام عملى اجير شود، همين كه با رضايت طرف معامله مشغول آن عمل شد، اجاره صحيح است.

٢١٧٩ كسى كه نمى‏تواند حرف بزند، اگر با اشاره بفهماند كه ملك را اجاره داده يا اجاره كرده، صحيح است.

٢١٨٠
اگر خانه يا دكان يا اتاقى را اجاره كند و صاحب ملك با او شرط كند كه فقط
خود او از آنها استفاده نمايد، مستاجر نمى‏تواند آن را به ديگرى اجاره دهد،
و اگر شرط نكند، مى‏تواند آن را به ديگرى اجاره دهد ولى اگر بخواهد به
زيادتر از مقدارى كه اجاره كرده آن را اجاره دهد، بايد در آن كارى مانند
تعمير و سفيد كارى انجام داده باشد يا به غير جنسى كه اجاره كرده آن را
اجاره دهد، مثلا اگر با پول اجاره كرده، به گندم يا چيز ديگر اجاره دهد.

٢١٨١
اگر اجير با انسان شرط كند كه فقط براى خود انسان كار كند، نمى‏شود او را
به ديگرى اجاره داد. و اگر شرط نكند، چنانچه او را به چيزى كه اجرت او قرار
داده اجاره دهد بايد زيادتر نگيرد، و اگر به چيز ديگرى اجاره دهد مى‏تواند
زيادتر بگيرد.

٢١٨٢ اگر غير خانه و دكان و اتاق و اجير چيز ديگر
مثلا زمين را اجاره كند و مالك با او شرط نكند كه فقط خودش از آن استفاده
نمايد، اگر چه بيشتر ازمقدارى كه اجاره كرده آن را اجاره دهد، اشكال ندارد.

٢١٨٣
اگر خانه يا دكانى را مثلا يك ساله به صد تومان اجاره كند و از نصف آن
خودش استفاده نمايد، مى‏تواند نصف ديگر آن را به صد تومان اجاره دهد، ولى
اگر بخواهد نصف آن را به زيادتر از مقدارى كه اجاره كرده مثلا به صد و بيست
تومان اجاره دهد، بايد در آن كارى مانند تعمير انجام داده باشد يا به غير
جنسى كه اجاره كرده اجاره دهد.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top