پنج علت اصلي طلاق در ايران
آمارها حاكي از آن است كه در دهه اخير درصد طلاق به شدت بالا رفته، به طوري
كه در شهرهاي بزرگ از هر سه ازدواج، يكي به طلاق منجر ميشود. اين وضعيت
بسيار نگرانكننده است و براي حل آن بايد اول دلايل آن را دانست. در این
گفتوگو پویا پاکرو مشاور خانواده پنج علت (نداشتن شناخت، نداشتن امید به
تغییر، نبود تفاهم، تکراری شدن و دخالت خانواده) را از مهم ترین علل اصلی
طلاق در جامعه کنونی میداند که در زیر به شرح آنها میپردازد.
نداشتن شناخت
اولين
علت اصلي طلاق در جامعه، نداشتن شناخت مناسب نسبت به يكديگر پيش از ازدواج
است. به بيان ديگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصيات و ويژگيهاي شخصيتي و
رفتاري شريك آينده زندگياش آگاهي ندارند. اما راهحل اين مشكل چيست؟
براي شناخت صحيح، زوجها ابتدا بايد خود را بشناسند و زماني كه به خودشناسي
رسيدند در درجه بعد به دنبال كسي باشند كه با تواناييها و ارزشهايشان
همخواني داشته باشد. براي شناختن يكديگر بايد چند ملاك و معيار را مورد
بررسي قرار دهند از جمله:
– به لحاظ مذهبي در يك راستا باشند، به اعتقادات يكديگر احترام بگذارند و از منظر فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي شبيه هم باشند.
–
يك ازدواج معقول آن است كه پسر بزرگتر از دختر باشد. برخي اين سوال را
ميپرسند كه اگر سن دختر از پسر بالاتر باشد چه پيش ميآيد؟ در پاسخ بايد
گفت كه اگر طرف مقابل تمام ملاكهاي ديگر طرف را داشته باشد و تفاوت سني را
هم دختر و هم پسر پذيرفته باشند مشكلي نيست.
– بايد هر دو طرف از
ظاهر و آراستگي شريك زندگيشان خوششان بيايد. اگرچه خيلي از جوانان اين
مورد را به عنوان اولين و مهمترين نكته در نظر ميگيرند و بعد سراغ ساير
ملاكها و معيارها ميروند كه اين نوع شيوه انتخاب، نادرست است.
– دختر و پسر بايد انرژيهاي يكسان داشته باشند، زيرا اين مساله به آنها كمك ميكند كه همپا و رفيق يكديگر باشند.
–
توجه به عادتهاي شخصي از جمله مواردي است كه بايد به آن توجه داشت كه آيا
ما به عنوان يك همسر ميتوانيم با عادتهاي شريك آينده زندگيمان مانند
نوع و نحوه صحبت كردن، لباس پوشيدن، راه رفتن و… كنار بياييم.
–
ديدگاه يكساني در مورد ميزان درآمد و نوع پول خرجكردن داشته باشند. اين را
بايد بدانيد كه نوع، ميزان و نحوه پول خرجكردن در زندگي مشترك بسيار مهم
است و اگر در اين زمينه مشكلي باشد، ميتواند حتي منجر به طلاق شود.
سعي كنيد به تغيير، اميد نداشته باشيد
زوجهاي
جوان بايد بدانند كه بعد از ازدواج هيچ تغييري رخ نميدهد بلكه اصرار در
تغيير باعث مقاومت طرف مقابل، لج و لجبازي، دعوا و قهر و در نهايت منجر به
طلاق ميشود، پس اگر نميخواهيد با طلاق و تبعات آن روبهرو شويد، ملاكهاي
فوق را جدي بگيريد.
بارها ديده شده كه دختران و پسران جوان براي
انتخاب همسر به دنبال شخصي متفاوت از خود در واقع نقطه مقابل خود به لحاظ
شخصيتي ميگردند. به عنوان مثال ممكن است كه دختري اجتماعي با روابط عمومي
قوي به دنبال مردي باشد كه روابط اجتماعي محدودي داشته باشد، وقتي اين زوج
كنار هم قرار گيرند مسلما يكديگر را درك نميكنند و در آينده همين درك
نكردن، مسالهساز خواهد شد. افراد براي انتخاب شريك زندگيشان بايد تشابه
شخصيتي را مدنظر قرار دهند و شريكي را انتخاب كنند كه از هر جهت شبيه
خودشان باشد.
نبود تفاهم
سومين
دليل طلاق در جامعه، تفاهم نداشتن است. زوجها براي ادامه يك ارتباط
رضايتمند بايد از مهارتهاي زندگي مانند گفتوگو كردن، گوش دادن و توانايي
حل مساله آگاهي داشته باشند و اين را بدانند كه با تشكيل زندگي «من» و
«منيت» از بين رفته و «من» تبديل به «ما» ميشود. در زندگي نفع «ما» مطرح
است.
همچنين زوجها بايد توانايي سازگاري در هر شرايطي را داشته
باشند. در زندگي مشترك، گفتوگو كردن به عنوان يك عامل مهم در ازدواج موفق
است. زوجهايي كه بيشتر اهل گفتوگو هستند توانايي حل مساله را نيز دارند.
متاسفانه از هر 10 زوج، كمتر از سه زوج توانايي گفتوگوكردن به شيوه مناسب
را دارند. بايد به اين مساله توجه داشت كه وقتي نتوان با گفتوگو به حل
مسالهاي پرداخت، مشكل بغرنج خواهد شد.
تكراري شدن و نبودن هيجان
چهارمين
علت اختلاف و طلاق ميان زوجها، تكراري شدن زن و شوهر براي يكديگر است.
اين را بايد دانست كه رابطه زناشويي مانند يك گياه است و بايد براي رشد آن و
جلوگيري از خراب شدن و پژمرده شدن به آن رسيد. منظور اين است كه حسها و
نگاههاي تازه كه در روزهاي نخست آشنايي وجود داشته است را دوباره بسازيم.
تازگي داشتن براي يكديگر سبب ميشود كه هر دو طرف از لحاظ عاطفي به يكديگر
نزديك شوند و حس مهم بودن را به يكديگر انتقال دهند. زماني كه زوجها وارد
فضاي طلاق ميشوند در واقع اين پيام را براي يكديگر ميفرستند كه «تو براي
من مهم نيستي.» اين در حالي است كه هر دو طرف ميتوانند كارهايي انجام دهند
كه براي طرف مقابل تكراري و خستهكننده نشود.
دخالت خانوادهها
پنجمين علت اصلي طلاق را ميتوان دستهاي دخالتگري از بيرون دانست، دخالتها ميتواند شامل موارد ذيل باشد:
–
دخالت خانوادهها: متاسفانه بسياري از زوجها اين مجال و اجازه را به
خانوادههايشان ميدهند كه از همان روزهاي اول ازدواج در زندگيشان مداخله
كنند. علت اين دخالت به وابستگي فرد به خانواده نخستيناش بازميگردد.
دختر و پسر وقتي درصدد تشكيل زندگي مشترك هستند بايد وابستگي خود را از
خانواده قطع كنند و هر كدام از آنها براي پايداري زندگيشان به مديريت
خانواده خود بپردازند.
– دخالت امور شغلي و كاري: اهميت دادن بيش از
اندازه به كار و شغل سبب ميشود كه زوجها نتوانند وقت مفيد و كافي كنار
يكديگر داشته باشند كه بالطبع اين مساله باعث ميشود محبت در خانواده كمرنگ
شود. اين را بايد دانست كه شغل همه زندگي نيست بلكه ابزاري براي زندگي
است.
-دخالت اهداف شخصي: گاهي يكي از زوجين اهداف خود را بزرگ جلوه
داده و به آن بها ميدهد، مثلا ممكن است يكي از همسران دوست داشته باشد به
خارج از كشور مهاجرت كند يا اينكه در منطقه خاصي خانه داشته باشد، در حالي
كه طرف مقابل چنين تفكري ندارد. وقتي به اين مسايل بيش از حد پرداخته شود
عملا سكان زندگي از دست زن و شوهر خارج ميشود و روابط به سمت گسسته شدن
پيش ميرود. بهترين راهحل براي اين دسته از زوجها اين است كه اميال و
اهداف خود را در خانه مطرح كنند و تصميم مشاركتي بگيرند. امروزه فضا، فضاي
مشاركتي است.
-دخالت فرزندان: زوجها برخي اوقات به فرزندانشان بيش از اندازه بها ميدهند، به طوري كه تصميمات را فرزندان بر عهده ميگيرند.
دلایل اصلی جدایی بین زوج ها چیست؟
دلایل اصلی جدایی بین زوج ها چیست؟
بسیاری از افرادی که از همسرانشان جدا شده
اند می گویند هرگز به صحبتهای همسر خود در هنگام دعوا و مشاجره گوش نمی
کردند و اهمیت نمی دادند.
دلایل بسیاری وجود دارد که باعث می شود زوجها تصمیم بگیرند از هم جدا شوند.
خیانت :
۱۷ درصد طلاقها بخاطر خیانت یکی از طرفین
رخ می دهد اما بسیاری معتقدند که خیانت هرگز دلیل اصلی طلاق نیست بلکه نشان
دهنده آن است که یک رابطه مدتهاست از هم پاشیده است و در واقع نتیجه ادامه
دادن به یک رابطه مشکل دار و یا بدون عشق است. به هرحال خیانت همسران یکی
از دلایل رایج زوجها برای طلاق است .
خشونت :
خشونت های خانگی چه از نوع فیزیکی و چه از
نوع روحی روانی یکی دیگر از دلایل اصلی طلاق زوجها محسوب می شوند. معمولا”
اثبات خشونتهای روحی بسیار سخت تر است و با نامهایی از قبیل تحقیر ،
ناسازگاری توصیف می شود.
ناسازگاری و عدم تفاهم :
برخی از زوجها بخاطر فشارهای والدین و
اطرافیان و یا فقط بخاطر احساس تنهایی در ازدواج عجله می کنند و بعد از
مدتی متوجه می شوند که با همسر خود تفاهم ندارند و سازگار نیستند.علاوه
براین اعتقادات و رفتار آدمها در طول زمان تغییر می کند و ممکن است زوجی که
۱۰ سال بیش باهم تفاهم و سازگاری داشتند در حال حاضر با هم سازگار نباشند.
فقدان ارتباط :
بسیاری از افرادی که از همسرانشان جدا شده
اند می گویند هرگز به صحبتهای همسر خود در هنگام دعوا و مشاجره گوش نمی
کردند و اهمیت نمی دادند. ارتباط ر ازدواج بسیار مهم است و اگر زوجی احساس
کنند که نمی توانند با یکدیگر صحبت کنند مشکلاتشان حل نشده باقی می ماند.
فرزندان :
گاهی فرزندان باعث بروز اختلافات اساسی در
میان والدینشان می شوند زیرا برخی از زوجها درباره تصمیماتی که برای
فرزندانشان می گیرند و قوانینی که برای آنها وضع می کنند نمی توانند به
توافق برسند ، در نتیجه یکی از آنها احساس می کند که دیگری قدرت او را
تضعیف می کند و همین باعث بحث و اختلاف نظر آنها می شود.
برآورده نشدن توقعات :
یکی از زوجها و گاهی هردوی آنها ممکن است
احساس کنند که ازدواجشان آن چیزی نیست که آنها می خواستند . بعضی ها دوست
ندارند که ازدواجشان یک ازدواج معمولی باشد و احساس می کنند که همسرشان
توقعات آنها را برآورده نمی کند مخصوصا” اگر آنها فرهنگها و اعتقاد مذهبی
متفاوتی داشته باشند.
پول :
اگر نگرش زوجهای جوان به پول و مسائل مالی
خیلی متفاوت باشد این موضوع باعث می شود درمورد مسائلی مالی خانه به توافق
نرسند ودچار اختلاف شوند. مثلا” اگر یکی از زوجها خسیس باشد و دیگری ولخرج
، اختلافات و درگیریهای زیادی در بین آنها بوجود می آید که ممکن است حتی
منجر به طلاق شود.
اعتیاد :
هر نوع اعتیاد باعث بوجود آمدن مشکلات و
اختلافات شدید در ازدواج می شود . منظور از اعتیاد فقط اعتیاد به مواد مخدر
، سیگار و الکل نیست ، حتی اعتیاد به قمار ، خرید واینترنت هم می تواند
باعث بروز مشکلات جدی در ازدواج شود.