قیمت یک روز زندگی
راستی هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یک روز زندگی چنده؟!؟!
تمام روز را کار میکنیم و آخرش هم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی چیزی ندیدیم!!
آیا تا بحال از خودتان پرسیده اید:
قیمت یک روز بارانی چند است؟
یک بعد از ظهر دلنشین آفتابی را چند میخرید؟؟
آیا حاضرید برای بو کردن یک بنفشه وحشی در یک صبح بهاری یک اسکناس درشت بدهید؟؟!؟؟
پستر تمام رخ ماه چند است؟؟؟
هیچ وقت شده بگویی دستت درد نکند!؟!
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشان را روی ما گریه میکنند!؟!
آنقدر که دیگر چیزی برایشان باقی نمی ماند و محو می شوند!!!
ابرها را می گویم!!
هیچوقت از ابرها تشکر کرده ای؟!
چرا فیش پول باران ماهانه برای ما نمی آید؟!
چرا آبونمان اکسیژن را پرداخت نمی کنیم؟!
تو که قیمت همه چیز را با پول میسنجی، تا حالا شده از خدا بپرسی قیمت یک دست سالم چند است؟!
یک چشم بی عیب چقدر می ارزد؟!
چقدر بابت اشرف مخلوقات بودن باید بپردازیم؟
قیمت سلامتی چند است؟
این ها همه لطف است!!
همه نعمت است!!
اما ما آنها را به حساب حق و حقوق خود میگذاریم!
اگر روزی فهمیدی قیمت یک لیتر باران چقدر است؟!
و یا چقدر باید بابت مکالمه با خدا بپردازیم!!!!
ویا چقدر بدهیم تا نفس مان را با طراوت عطر طبیعت زیبایش تازه کنیم!!
آنوقت می فهمی که چرا توی این دنیا زندگی می کنی
روزت مبارک مهربانم
امروز روزِ توست، ای مهربانترین فرشتهی خدا.
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟
آن
زمان که خط خطی های بیقراری ام را با مهر و محبّتت پاک میکردی و با صبر و
بردباری کلمه به کلمه ی زندگی را به من دیکته میگفتی خوب به خاطرم مانده
است.
و من باز فراموش میکردم محبت تشدید دارد.
در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی، بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.
آری، از تو آموختم، حتی در سخت ترین شرایط،
امید را هرگز از یاد نبرم.
یادم نمیرود چه شب ها که تا صبح بر بالینِ من، بوسه بر پیشانیِ تب دارم میزدی
و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمههای عشق را در دهانم میگذاشتی
و من باز لجبازتر از همیشه دستت را رد میکردم!
وقتی بوسه بر دستان چروکیده ات میزنم،
یاد کودکیام میافتم که همیشه به خاطر لطافت دستانت به همه فخر میفروختم
و حال به خاطر خشکی دستانت با افتخار میگویم این دستان مادر من است که تمام زندگیاش را به پای من گذاشت؛
من با نوازش همین دست ها بزرگ شدم و امروز با تمام وجودم میگویم:
مادرم مدیون تمام مهربانیهایت هستم و کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری، دوستت دارم.