استاد علی اکبر دهخدا
زندگی و شخصیت دهخدا
استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال
ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان
فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه
جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و
اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و
احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت
علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و
فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست
چاپ می باشد.
دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی
و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می شد. او مبارزه را نیز از راه
نوشتن ادامه می داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور
اسرافیل که از روزنامه های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می کرد.
لغت
نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می شود 45 تا 50 سال از وقت
دهخدا را گرفت. یعنی سالها بیش از آنچه که حکیم ابوالقاسم فردوسی صرف
شاهنامه خود کرد. لغت نامه نه تنها گنجینه ای گرانبها برای زبان فارسی است،
بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست.
علی
اکبر دهخدا سال 1297 ه.ق ( 1257 خورشیدی) در تهران متولد شد. گر چه اجدادش
قزوینی بودند، ولی پدرش “خان بابا خان” که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش
از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. ده ساله بود
که پدرش فوت کرد و فردی به نام میرزا یوسف خان قیم او شد . دو سال بعد
میرزا یوسف خان نیز در گذشت و اموال پدر دهخدا به فرزندان یوسف خان رسید.
در
آن زمان یکی از فضلای عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی از دوستان خانوادگی
دهخدا کار تدریس او را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمه را در نزد وی
آموخت. وی مردی مجرد بود، و حجره ای در مدرسه حاج شیخ هادی (در خیابان شیخ
هادی کنونی) داشت که در آن به تدریس زبان عربی و علوم دینی مشغول بود.
استاد دهخدا غالباً اظهار می کرد که هر چه دارد، در نتیجه تعلیم آن بزرگ
مرد بوده است. بعدها که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد، دهخدا در آن
مدرسه مشغول تحصیل گردید و با مبانی علوم جدید و زبان فرانسه آشنا شد.
معلم
ادبیات فارسی آن مدرسه محمد حسین فروغی، موسس روزنامه “تربیت” و پدر ذکاء
الملک فروغی بود که گاهی اوقات، تدریس کلاس ادبیات را به عهده دهخدا می
گذاشت. چون منزل دهخدا در جوار منزل مرحوم آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی
بود؛ وی از این حسن جوار استفاده کامل می برد و با وجود صغر سن مانند
اشخاص سالخورده از محضر آن بزگوار بهره مند می گشت. در همین ایام به تحصیل
زبان فرانسه پرداخت و پس از درس خواندن در آن مدرسه، به خدمت وزارت امور
خارجه در آمد. سال 1281 شمسی هنگامی که 24 سال داشت،معاون الدوله غفاری که
به وزیر مختاری ایران در کشورهای بالکان منصوب شده بود، دهخدا را با خود به
اروپا برد و استاد حدود دو سال و نیم در اروپا و بیشتر در وین پایتخت
اتریش اقامت داشت . وی در آنجا فراگیری زبان فرانسه و معلومات جدید را
تکمیل کرد.
مراجعت دهخدا به ایران مقارن با آغاز دوران مشروطیت بود.
حدود سال 1325 هجری قمری (نهم خرداد 1286 هجری شمسی) با همکاری مرحوم
جهانگیرخان و مرحوم قاسم خان، روزنامه صوراسرافیل را منتشر کرد. این
روزنامه از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود. جذاب ترین قسمت آن روزنامه
ستون فکاهی بود که با عنوان “چرند و پرند” به قلم استاد و با امضای “دخو”
نوشته می شد. سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را
در عالم روزنامه نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. وی مطالب انتقادی و
سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود در آن زمان منتشر می کرد. پس از
تعطیلی مجلس شورای ملی در دوره محمد علی شاه، آزادیخواهان ناچار از کشور
خارج شدند. دهخدا نیز به استانبول و از آنجا به اروپا رفت.
وی در
پاریس با علامه قزوینی معاشر بود. سپس به سوئیس رفت و در “ایوردن” سوئیس
نیز سه شماره از “صوراسرافیل” را به کمک میرزا ابوالحسن خان پیرنما (معاضد
الدوله) منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفته و در سال 1327 هجری قمری
با مساعدت جمعی از ایرانیان مقیم ترکیه ، روزنامه “سروش” را به زبان فارسی
منتشرکرد.
در دوران جنگ جهانی اول – که از سال 1914 تا 1918 میلادی
به طول انجامید – دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و
پس از جنگ به تهران باز گشت؛ از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات علمی و
ادبی و فرهنگی مشغول شد. مدتی ریاست دفتر (وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت
عدلیه، ریاست مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی
تهران به او محول گردید، تا این که سه چهار روز قبل از شهریور 1320 و خلع
سلطنت رضاخان، از ریاست آنجا معزول شد و از آن زمان تا پایان حیاتش بیشتر
به مطالعه و تحقیق و تحریر مصنفات گرانبهای خویش مشغول بود.
دهخدا گاه برای تفنن، شعر نیز می سرود؛ اما شاعری حرفه اصلی او نبود. منظومه های معدودی از او توسط دکتر محمد معین گردآوری شده است.
دکتر محمد معین، اشعار دهخدا را به دو دسته تقسیم می کند که عبارتست از:نخست،اشعاری
که به سبک متقدمان سروده است و بعضی از آنها دارای جزالت (فصاحت) و
استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های شعرای قدیم دشوار می نماید.دوم:
اشعاری است که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. بسیاری از ادیبان
معاصر، مسمط “یادآر ز شمع مرده یار آر” دهخدا را نخستین نمونه شعر نو به
شمار می آورند. دهخدا شعر “یاد آر ز شمع مرده یاد آر” را در یادبود میرزا
جهانگیر خان شیرازی، مدیر روزنامه صوراسرافیل سروده است.
ای مرغ سحر، چو این شب تار بگذاشت ز سر سیاهکاری
و ز نفخه روح بخش اسحار رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمـال شد پدیدار و اهریمن زشت خو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مونس یوسف اندر این بند تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار خویش و پیوند آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند در آرزوی وصال احباب
اختر به سر شمرده یار آر
چون باغ شود دوباره خرم ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم آفاق نگارخانه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نو گل پیش رس که در غم ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی ، فسرده یار آر
ای همره تیه پورعمران بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به گناه قوم نادان در حسرت روی ارض موعود
بر بادیه جان سپرده، یادآر
چون گشت ز نو زمانه آباد ای کودک دوره ی طلایی
وز طاعت بندگان خود شاد بگرفت ز سر خدا، خدایی
نه رسم ارم، نه اسم شداد گل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد ماخوذ بجرم حق ستایی
تسنیم وصال خورده، یادآر
مبارزات سیاسی دهخدا
وقتی
دهخدا از سفر بالکان بازگشت، انقلاب مشروطه کم و بیش آغاز شده بود. او که
همیشه به فکر پیشرفت و ترقی مملکت خود بود، انقلاب مشروطه را راه مناسبی
برای رسیدن به این هدف می دید. او در آغاز ورود به ایران، از طرف امین
الضرب مهدوی به عنوان معاون و مترجم” موسیو دوبروک” مهندس بلژیکی اداره
شوسه خراسان، استخدام شد. از همین زمان دیگران از نامه های اداری و نحوه
کار دهخدا، استعدادهای او- خصوصا استعدادش در نویسندگی را شناخته بودند.
شش
سال بعد، دهخدا از طرف میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی
به عنوان نویسنده ای در روزنامه صوراسرافیل، به تهران دعوت شد. ورود دهخدا
به روزنامه صوراسرافیل در واقع آغاز فعالیتهای سیاسی دهخدا بود.
روزنامه
صوراسرافیل که در حقیقت یک هفته نامه بود نه ماه پس از اعلام مشروطیت، روز
پنج شنبه هفدهم ربیع الاول سال 1325 قمری در محل کتابخانه تربیت واقع در
خیابان ناصری تهران منتشر شد.
صوراسرافیل یکی از اساسی ترین سلاح های
مشروطه خواهان بود که تیراژ هر شماره آن حدود بیست و چهار هزار نسخه بود.
این روزنامه به طرزی ماهرانه برای اولین بار در ایران توانسته بود طنز و
اخبار و مقالات سیاسی و نیازهای مردم آن زمان را به طرزی دلپذیر و مردم
پسند در قالب یک روزنامه چاپ کند. شاید این اولین روزنامه ایران بود که
مردم کوچه و بازار نیز آن را می خواندند. آن زمان مردم تهران به غیر از
شاهنامه خوانی و افسانه گویی و کارهایی از این قبیل سرگرمی دیگری به نام
روزنامه خواندن نیز داشتند. مردم دسته دسته می نشستند و با شور و شوق از
کودکان روزنامه فروش روزنامه ای را می خریدند که هم نیازها و مشکلاتشان را
مطرح می کرد و هم مایه تفریحشان بود.
از میان مطالب این روزنامه آنچه
بیش از همه طرفدار داشت و باعث شهرت روزنامه شده بود، ستونی به نام “چرند و
پرند” بود که با امضای “دخو” به چاپ می رسید و نویسنده آن دهخدا بود.
نوشته های دهخدا در ستون چرند و پرند از دو نظر قابل توجه است: اولا سبک
نوشتار دهخدا در این مقالات، که می توان آن را سبک جدیدی در نگارش فارسی
دانست و بنا به تایید بسیاری از مورخین، سبک نگارش او در چرند و پرند سبکی
کاملا نو بود و بسیاری از نوشته های امروزی برگرفته از آن سبک هستند. هم
چنین استدلال ها و طعنه های سیاسی دهخدا در دفاع از مشروطه در نوع خود بی
نظیربود و تاثیر زیادی در طرفداری مردم از حکومت مشروطه داشت.
صوراسرافیل
در طول مدت انتشار پنج بار متوقف شد. وقفه اول و دوم آن هردو به خاطر
مقالات تند و تیز روزنامه بود و هر دوبار روزنامه برای مدتی منتشر نشد. پس
از مدتی روزنامه مجددا توقیف شد و محل چاپ روزنامه نیز مورد غارت و حمله
قرار گرفت. دفعه چهارم، وقفه در انتشار طولانی شد و مهمترین دلیل آن بیماری
دهخدا ذکر می شد. آخرین توقف در کار چاپ روزنامه سه روز قبل از به توپ
بستن مجلس شورای ملی بود. پس از حاکم شدن فضای رعب و وحشت در جامعه، دهخدا و
تقی زاده و سید جمال الدین واعظ و تعدادی دیگر در خانه های نزدیک مجلس
شورای ملی پنهان شدند. سپس به مدت بیست و پنج روز به عنوان پناهنده سیاسی
در سفارت انگلیس به سر بردند تا اینکه بالاخره محمد علی شاه با هر تدبیری
که بود آنها را از آنجا بیرون و تبعیدشان کرد.
دهخدا ابتدا به نزد
محمد خان قزوینی در پاریس رفت و پس از مدتی از آنجا خود را به شهر ایوردن
سوئیس رساند و در آنجا نیز سه شماره دیگر از روزنامه صوراسرافیل را به هر
زحمتی که بود به چاپ رساند و با هزار دردسر به تهران فرستاد. مدتی بعد عازم
استانبول شد و در آنجا روزنامه فارسی سروش را به کمک ایرانیان منتشر کرد
که حدود پانزده شماره از آن منتشر شد.
طرفداری دهخدا از مشروطه
خواهان تا به آنجا بود که وقتی کودتای بیست و هشت مرداد به پیروزی رسیده
بود وسربازان شاه به دنبال دکتر فاطمی می گشتند تا او را دستگیر کنند، به
خانه دهخدا ریختند و خانه او را برای پیدا کردن دکتر فاطمی به هم ریختند و
چون او را نیافتند، دهخدا را بازداشت کردند و با شکنجه های بسیار سعی کردند
تا حرفی از زیر زبان آن پیرمرد بیرون بکشند. سرانجام نیز چون به نتیجه ای
نرسیدند پیکر نیمه جان او را در دالان خانه اش رها کردند و سرانجام علی
اکبر دهخدا در سن 77 سالگی جان به جان آفرین تسیلم کرد.
لغت نامه دهخدا
همان
گونه که پیداست، لغت نامه مهم ترین و اساسی ترین اثر دهخدا – حتی مهمترین
اثر نویسندگی معاصر است و بیشتر شهرت و احترامی که دهخدا داراست، به خاطر
لغت نامه ی اوست. بنا به باور بسیاری، چنین کار بزرگ و چنین سرمایه گذاری
عظیمی را برای زبان فارسی، به غیر از دهخدا تنها فردوسی انجام داده بود.
تالیف لغت نامه دهخدا تاثیر بزرگی در پایداری و جاودانگی زبان فارسی گذاشت.
امروز در ایران به هر کتابخانه ای که برویم از میزان مراجعاتی که به لغت
نامه می شود و در جستجوی معنای کلمه یا مطلبی علمی، مجلدات لغت نامه دهخدا
را ورق می زنند، می توانیم به راحتی ارزش و اهمیت این کتاب را درک کنیم .
همه
لغات فارسی و محلی، نام شهرها و روستاها و کلمات علمی و شاخص، حتی لغات
عربی را می توان در لغت نامه دهخدا یافت. در جلوی هر کلمه ، معنای لغوی آن،
موارد استعمال ، طرز تلفظ صحیح ، اشعاری در رابطه با آن و بسیاری اطلاعات
دیگر درباره لغت قرار دارد. لغت نامه دهخدا هم دایرةالمعارف است و هم کتاب
مرجع علوم گوناگون و هم لغت نامه. وجود این کتاب در هر خانه یا کتابخانه یا
جای دیگری نعمتی بزرگ محسوب می شود.
لغت نامه ای که دهخدا پنجاه
سال، یعنی بیشتر عمر خود را صرف آن کرد، از پایه سه چهار میلیون فیشی بنیان
یافته است که دهخدا شب و روز به جمع آوری آنها مشغول بوده است. به گفته
خود او و نزدیکانش، وی هیچ روزی از کار فیش برداری برای لغت نامه غافل نشد
مگر دو روز به خاطر فوت مادرش و دو روز به خاطر بیماری سختی که داشت.
فکر
ایجاد لغت نامه ای جامع که هم معنای تمام لغات فارسی را داشته باشد و هم
اطلاعات لازم درباره همه چیز را به خواننده بدهد، از همان زمان که دهخدا در
یکی از قرای چهارمحال بختیاری منزوی بود به ذهنش خطور کرده بود. آن طور که
آگاهان نوشته اند، وی چند میلیون فیش از روی متون معتبر استادان نظم و نثر
فارسی و عربی، لغت نامه های چاپی و خطی، کتب تاریخ و جغرافیا، طب، ریاضی،
هندسه، هیات، حکمت، کلام، فقه و … فراهم آورده بود. البته نقل می کنند که
او بیشتر یادداشت ها را از ذهن خود می نوشته است . خود وی در یکی از
یادداشتهای پراکنده اش برای لغت نامه می نویسد: «همه لغات فارسی زبانان تا
کنون احیا و در جایی جمع آوری نشده و چه بسا لغات زیادی است که در کتب
دیگر، خصوصا در اشعار آمده است که ما آنها را در اینجا نقل کرده ایم. ولی
از سوی دیگر هزاران لغت فارسی وغیر فارسی در تداول به کار می رود که تاکنون
کسی آنها را گرد نیاورده یا اگر گرد آورده به چاپ نرسانیده است. ما بسیاری
از این لغات را به تدریج از حافظه، نقل و سپس آنها را الفبایی کرده ایم؛
ولی باید دانست که برای به خاطر آوردن چندین هزار کلمه و الفبایی کردن آن
عمر هفت کرکس می باید… و این کار به هیچ فصل و قطعی، بیرون از بیماری صعب
چند روزه و دو روز رحلت مادرم – رحمه الله علیها- تعطیل نشد و به جز
اتلاف دقایقی چند برای ضروریات حیات در روز، می توانم گفت که بسیار شبها
نیز، در خواب و میان نوم و یقظه در این کار بودم . چه بارها که در شب از
بستر برمی خاستم و پلیته می کردم و چیز می نوشتم.»
دهخدا در سال 1324
هجری شمسی میلیونها فیشی را که در تهیه لغت نامه فراهم کرده بود، توسط
مجلس شورای ملی به ملت ایران هدیه کرد و مجلس نیز قانونی را تصویب کرد که
این میراث عظیم چاپ شود و موسسه ای نیز به نام لغت نامه دهخدا برای مدیریت
کار چاپ لغت نامه و ادامه راه دهخدا تاسیس شود. مدتی بعد از تصویب طرح چاپ
لغت نامه در مجلس شورای ملی، دهخدا فوت کرد . از آن زمان به بعد کار
هماهنگی ومدیریت لغت نامه به وصیت خود دهخدا برعهده دکتر محمد معین گذارده
شد. او که خود فردی فرهیخته بود و در ادبیات فارسی تبحر فراوان داشت – و
کتاب فرهنگ فارسی شش جلدی معین از آثار گرانبهای اوست – به خوبی از عهده
ادامه این کار خطیر برآمد. پس از فوت دکتر معین نیز این کار به وسیله دکتر
سید جعفر شهیدی و دکتر دبیر سیاقی و دیگران دنبال شد و به پایان رسید.
تا
زمانی که دهخدا زنده بود چهار هزار و دویست صفحه از لغت نامه تهیه شده
بود؛ در حالی که لغت نامه ای که امروز وجود دارد در پنجاه جلد و بیست و شش
هزار صفحه به چاپ رسیده است. هم چنین به تازگی سی.دی لغت نامه دهخدا نیز
توسط موسسه دهخدا که زیرمجموعه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است، تولید و
عرضه شده است.
به علت ارزش فرهنگی و علمی لغت نامه و نقش خطیر آن در
زبان فارسی، از تولید و عرضه سی.دی یا کتاب لغت نامه دهخدا توسط شرکت ها و
اداره های دیگر جلوگیری می شود. همچنین به تازگی مجلس در حال بررسی این طرح
است که کتاب لغت نامه را از قانون حقوق مصنفان مجزا نگه دارد؛ زیرا بر
اساس این قانون، هر کتابی پس از گذشتن سی سال از زمان چاپش، قابل چاپ شدن
توسط هر چاپخانه ای است. اما به خاطر وضعیت خاص لغت نامه دهخدا قرار است
قانونی تصویب شود که بر اساس آن به جز موسسه دهخدا، هیچ موسسه دیگری نتواند
دست به تولید و توزیع کتاب یا سی. دی لغت نامه دهخدا بزند.
سایر آثار دهخدا
دهخدا
به غیر از لغت نامه – که بزرگترین و پرارزش ترین اثر دهخدا است – کتاب های
دیگری را نیز تالیف کرده است که با ارزش ترین آنها پس از لغت نامه کتاب
“امثال و حکم” است. کتاب امثال و حکم کتابی است که در آن همه ضرب المثل ها،
حکمت ها، آیات قرآن، اشعار، اخبار و احادیثی که در زبان فارسی مصطلح است،
جمع آوری شده اند.
دهخدا خود نقل می کرد که در کودکی شبی بالای بام
خوابیده بود وبه یکی از مثلهای متداول در زبان فارسی می اندیشید، از اسم
“مثل” آگاه نبود، همین قدر درک می کرد که جمله از نوع کلمات و لغات معمول
نیست، قلم برداشت و چند تا از آن نوع یادداشت کرد. این نخستین قدمی بود که
وی در راه تدوین امثال و لغات پارسی برداشت.
هنگامی که دهخدا و
یارانش در حال تهیه فیش و یادداشت برای لغات لغت نامه دهخدا بودند، اعتماد
الدوله قراگزلو که در آن زمان وزیر معارف بود، به دهخدا پیشنهاد کرد که با
توجه به این که با وسایل امروزی چاپ لغت نامه میسر نیست و تالیف لغت نامه
کاری بسیار طولانی است، امثال، حکمت ها، احادیث و … را در کتابی جداگانه
جمع آوری کند و منتشر سازد. دهخدا نیزاین پیشنهاد را پذیرفت و به این ترتیب
امثال و حکم را در بین سالهای 1308 و 1311 به چاپ رسانید و در پایان کتاب
فهرست اعلامی نیز به آن افزود.
گروهی خرده گرفتند که عنوان کتاب ”
امثال وحکم” است ولی در طی آن، اصطلاحات و کنایات و اخبار و احادیثی که مثل
نیستند، فراوان آمده. دهخدا به نگارنده اظهار داشت: من خود متوجه این نکته
بودم، ولی از انتخاب عنوانی طویل، نظیر “امثال و حکم و مصطلحات و کنایات و
اخبار و احادیث…” خودداری و به عنوان ساده “امثال و حکم” اکتفا کردم.
راه دیگر هم حذف اصطلاحات و کنایات و غیره بود، که اگر استاد بدین کار دست
می زد، خوانندگان خود را از فواید بسیاری محروم می کرد.
نکته دیگر در
باب این کتاب، مقدمه نداشتن آن است که اصولاً، استاد علامه در باب مقدمه
کتابهای خود احتیاطی مقرون به وسواس داشت. در پاسخ سوال نگارنده، راجع به
علت عدم تحریر مقدمه برای امثال و حکم اظهار داشت:«در زبان فرانسوی هفده
لغت پیدا کردم که در فرهنگ عربی و فارسی همه آنها را “مثل” ترجمه کرده اند
ودر فرهنگهای بزرگ فرانسوی، تعریفهایی که برای آنها نوشته اند، مقنع نیست و
نمی توان با آن تعریفات، آنها را از یکدیگر تمیز داد. ناگریز توسط یکی از
استادان فرانسوی دانشکده حقوق نامه ای به فرهنگستان فرانسه نوشتم واختلاف
دقیق مفهوم آن هفده لغت را خواستار شدم. پاسخی که رسید، تکرار مطالبی بود
که در لغتهای فرانسوی آمده بود که به هیچ وجه مرا اقناع نکرد. از اینرو از
نوشتن مقدمه و تعریف مثل و حکمت و غیره خودداری کردم و کتاب را بدون مقدمه
منتشر ساختم.»
همان طور که در قبل هم اشاره شد، دهخدا به زبان
فرانسوی نیز تسلط زیادی داشت. او چند کتاب را از زبان فرانسوی به فارسی
ترجمه کرده است که البته هنوز به چاپ نرسیده اند. از آن جمله کتاب “عظمت و
انحطاط رومیان” است که نوشته شده توسط “منتسکیو” نویسنده سرشناس فرانسوی
است.
کتاب دیگری که دهخدا از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است کتاب “روح القوانین” است که این کتاب نیز توسط منتسکیو تالیف شده است.
هم
چنین استاد از آغاز جوانی تا اواخر عمر به تالیف فرهنگ فرانسه به فارسی
مشغول بودند. موارد این کتاب، شامل: لغات علمی، ادبی، تاریخی، جغرافیایی و
طبی به زبان فرانسه با معادل آنها در زبانهای فارسی و عربی است. مرحوم
دهخدا این معادلها را با تتبع دقیق در سالیان متمادی از متون امهات کتب
فارسی و عربی استخراج کرده اند. این کتاب نیز به طبع نرسیده است.
از
دیگر آثار دهخدا کتاب شرح حال ابوریحان بیرونی است که مقارن هزاره تولد
بیرونی تالیف و به جای پنج شماره مجله آموزش و پرورش از انتشارات اداره کل
نگارش وزارت فرهنگ ، مهر ماه 1324 منتشر گردیده و سپس در لغت نامه تجدید
طبع شده است.
اثر دیگر دهخدا تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو قبادیانی
است. دیوان قصاید و مقطعات حکیم ناصر خسرو به ضمیمه روشنایی نامه و سعادت
نامه به تصحیح مرحوم حاج نصر الله تقوی و مقدمه آقای تقی زاده و تعلیقات
آقای مینوی در تهران به سال 1304-1307 هجری شمسی به طبع رسیده است.
یادداشتهای علامه دهخدا در تصحیح اشعار و بعضی نکات بامقدمه ای دلکش از
صفحه 619 دیوان مزبور به بعد چاپ شده است. بعدها نیز مرحوم ادیب پیشاوری در
تصحیح برخی اشعار ناصر خسرو، نظراتی اظهار کرده اند که در پایان دیوان خود
آن مرحوم که به اهتمام مرحوم عبدالرسولی در 1312 در تهران طبع شده، به
عنوان “رساله نقد حاضر” به چاپ رسیده است . آقای مسرور هم در مجله ارمغان،
سال دوازدهم ،انتقاداتی بر تصحیحات استاد منتشر کرده اند.
از دیگر
کارهای دهخدا می توان به دیوان سید حسن غزنوی- ملقب به اشرف – اشاره کرد که
به اهتمام آقای مدرس رضوی در تهران ، سال 1328 به طبع رسیده است. آقای
مدرس پس از اتمام متن دیوان، آن را به نظر علامه دهخدا و استاد فروزانفر
رسانید و یادداشتهای ایشان را در تصحیح اشعار در پایان کتاب جای داد.
تصحیحات مرحوم دهخدا در صفحات 361 تا 376 آن کتاب مندرج است.
پرونده اینترنتی علیاکبر دهخدا
امروز 7 اسفند سالروز درگذشت علی اکبر دهخدا،پژوهشگر، روزنامه نگار و
نویسنده برجسته دوره مشروطه ابتدای قرن شمسی در ایران است. دهخدا که او را
بیشتر با عنوان فرهنگ عظیمی که بنیانگزارش بود می شناسیم، از مبارزان
سرسخت حقوق مردم و دفاع از مشروطیت بود و تا پایان عمر همواره بر باورهای
خود پایدار بود. کتاب «جرندو پرند» دهخدا که مجموعه ای از یادداشت های طنز
آمیز و شجاعانه او در روزنامه علیه فساد دولت و دربار بود، هنوز یکی از
زیباترین آقار طنز زبان فارسی به شمار می رود. «انسان شناسی و فرهنگ» در
سالروز در گذشت دهخدا پرونده اینترنتی برخی از مطالب موجود بر روی شبکه
را در اختیار خوانندگان خود می گذارد.
درباره علی اکبر دهخدا
زندگی و آثار علی اکبر دهخدا (1) – تبیان
علیاکبر دهخدا در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در تهران متولد شد. اگرچه اصلیت او
قزوینی بود ولی پدرش خانباباخان که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از
ولادت وی از قزوین خارج شده و در تهران اقامت گزیده بود. هنگامی که او ده
ساله بود پدرش فوت کرد. در آن زمان شیخ غلامحسین بروجردی که از دوستان
خانوادگی آنها بود کار تدریس دهخدا را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمی
را نزد او آموخت.
در زمان گشایش مدرسهٔ سیاسی وابسته به وزارت امور خارجه در سال ۱۳۱۷
قمری، دهخدا در آزمون ورودی مدرسه شرکت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد و
چهار سال بعد جزو اولین فارغالتحصیلان مدرسهٔ سیاسی بود. طی این دوره با
مبانی علوم جدید و زبان فرانسوی آشنا شد. معلم ادبیات فارسی آن مدرسه
محمدحسین فروغی بود و گاه تدریس ادبیات کلاس را به عهده دهخدا میگذاشت.
چون منزل پدری دهخدا در جوار منزل حاج شیخ هادی نجمآبادی بود، دهخدا از
این موقعیت استفاده میکرد و از محضر او بهره میگرفت.
پس از اتمام دوره مدرسهٔ سیاسی، دهخدا که اکنون میرزا علیاکبر خان
قزوینی نامیده میشد، به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و در سال ۱۲۸۱ هنگامی
که معاونالدوله غفاری بهعنوان سفیر ایران در کشورهای بالکان منصوب شده
بود، دهخدا بهعنوان منشی سفیر با او همراه شد. اقامت آنها در اروپا بیش از
دو سال در و بیشتر در شهر وین بود. دهخدا از این دوره برای آشنایی بیشتر
با زبان فرانسوی و دانشهای جدید استفاده کرد. در سال ۱۲۸۴ به ایران
بازگشت.
بازگشت دهخدا به ایران مقارن با آغاز مشروطیت بود. ابتدا به مدت شش ماه
در اداره شوسهٔ خراسان که در مقاطعهٔ حسین آقا امینالضرب بود، بهعنوان
معاون و مترجم مسیو دوبروک مهندس بلژیکی استخدام شد.
در همین هنگام، میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی برای
آغاز انتشار روزنامه صوراسرافیل که خود بنیانگذار آن بودند از او دعوت به
همکاری کردند. دهخدا از ابتدا نویسندهٔ اصلی در صوراسرافیل بود. نخستین
شمارهٔ این روزنامهٔ هفتگی پنجشنبه هفدهم ربیعالآخر ۱۳۲۵ قمری برابر دهم
خرداد ۱۲۸۶ و ۳۰ مه ۱۹۰۷ در هشت صفحه در تهران منتشر شد.
صوراسرافیل طی چهارده ماه بعدی با تعطیلها و توقیفهایی که دید جمعاً
سی و دو شماره منتشر شد که تاریخ آخرین شماره بیستم جمادیالاولی ۱۳۲۶ بود.
دهخدا در آغاز هر شمارهٔ روزنامه مقالهای در زمینهٔ مسائل سیاسی، اقتادی و
اجتماعی و در پایان مقالهای با عنوان چرند و پرند با نام مستعار مینوشت.
سبک نگارش این مقالات در ادبیات فارسی بیسابقه بود و مکتب جدیدی را در
روزنامهنگاری ایران و نثر فارسی معاصر پدید آورد.
مهمترین نام مستعار میرزا علیاکبر خان قزوینی در چرندپرندش دخو بود.
دخو مخفف کلمهٔ دهخداست، خطابی برای مردم سادهدل در قزوین، زادگاه پدر و
اجداد نویسنده. البته دهخدا در اصل به معنی کدخدا و خداوند و بزرگ ده است.
برخی نوشتههای دهخدا موجب اعتراضها شدید سنّتگرایان متعصب و طرفداران
استبداد شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند. مجلس چند بار راجع به
نوشتههای او به بحث و گفتگو پرداخت.
در جلسهٔ بیستم شعبان ۱۳۲۵ اسدالله میرزا به شکایت انجمن اتحادیهٔ
طلاب اشاره کرد. آقا سید محمد جعفر نمایندهای دیگر تصریح کرد که در
شمارههای ۱۲ و ۱۴ صور اسرافیل نوشتهای که به تکفیر بینجامد دیده نمیشود
اما مطالب سیاسی را باید وزارت علوم و معارف نظر دهد. پس از یکی دو گفتار
دیگر روزنامه بهطور موقت توقیف شد. در این میان دهخدا نیز به مجلس احضار
شد وتوانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. البته
دهخدا را از در پشتی مجلس خارج کردند زیرا برخی متعصبان مسلح با سلاح گرم،
آمادهٔ حمله به او بودند.
میرزا علیاکبر خان دهخدادر جوانیزندگی: دورهٔ دوم (تبعید و مهاجرت)
بعد از کودتای محمدعلی شاه در ۱۲۸۷، دهخدا همراه با عدهای از
آزادیخواهان در سفارت انگلیس تحصن کردند. محمدعلی شاه که از این موضوع
خشمگین بود با تبعید ایشان به کشورهای همجوار و اروپا موافقت کرد. به روایت
ناظمالاسلام کرمانی بنا شد که شش نفر از کسانی که در «سفارتخانهٔ انگلیس
بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و
غلام سفارت آنها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک
سال در خارجه باشند.
پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند و یا مراجعت کنند به
ایران». راوی دیگر در باکو، چند تن از ایشان را نام میبرد (سید حسن
تقیزاده، میرزا محمد نجات، وحیدالملک، دهخدا، حسین پرویز) که
«آزادیخواهان و تجار کمک کرده اعانه دادند»، و آنها «بهعلت ناسازگاری
محیط از راه تفلیس به پاریس رفتند».
پس از ورود دهخدا و آزادیخواهان تبعیدی به پاریس، گروهی از آنها به
دعوت ادوارد براون به لندن رفتند. میرزا آقا فرشی، سید حسن تقیزاده،
معاضدالسلطنه و محمدعلی تربیت از آن جمله بودند. اما معاضدالسلطنه اندکی
بعد به پاریس بازگشت و با دهخدا در انتشار دوبارهٔ صوراسرافیل همکاری کرد.
دهخدا دعوت براون را برای رفتن به لندن و نشر صوراسرافیل در آن شهر را
نپذیرفت. براون استدلال میکرد که در انگلستان امکانات بیشتری مهیاست و
روزنامههایی مانند منچستر گاردین و دیلی نیوز هواخواه مشروطهاند
و چیزهایی مینویسند، اما دهخدا بنابر مصالحی ترجیح داد که چنین نکند. دهخدا در پاریس با علامه محمد قزوینی معاشر بود.
چون امکان نشر روزنامه در پاریس نبود، گروه صوراسرافیل، یعنی دهخدا،
میرزا قاسم خان تبریزی، میرزا محمد نجات و حسین پرویز، در آذر ۱۲۸۷ به شهرک
ایوردُن (Yverdon) در سویس نقل مکان کردند، اما محل چاپ روزنامه با اتخاذ
تدابیری همچنان در پاریس بود. دورهٔ دوم صوراسرافیل در ایوردن در دی و
اسفند ۱۲۸۷ تنها سه شماره منتشر شد. مطالب و مقالات روزنامه به قلم دهخدا و
بسیار تندتر و صریحتر از پیش بود. در شمارهٔ سوم دهخدا مسمط معروف خود
«یاد آر ز شمع مرده یاد آر» که آن را در یادبود میرزا جهانگیرخان شیرازی
سروده بود به چاپ رساند. دهخدا در تبعید برخلاف همگنانش در وضعیت مالی
بسیار دشواری میزیست. دوران تبعید دهخدا در اروپا بینهایت پرتنش و
افسردهکننده بود و گفته شده که حتی به خودکشی یا گرفتن تابعیت بیگانه فکر
کرده بوده است.[۱]
در فروردین ۱۲۸۸ گروه ایوردن به استانبول رفتند و به انجمن سعادت
ایرانیان پیوستند. این انجمن را گروهی از ایرانیان مشروطهخواه همچون یحیی
دولتآبادی، محمدعلی تربیت و حسین دانش اصفهانی با استفاده از محیط آزادتری
که با تحولات جدید در عثمانی فراهم شده بود تشکیل داده بودند. مهمترین
فعالیت سیاسی دهخدا در استانبول نشر چهارده یا پانزده شماره از روزنامهٔ
سروش در فاصلهٔ تیر تا آبان ماه ۱۲۸۸ بود. مؤسس و مدیر روزنامه سید محمد
توفیق و سردبیر آن علیاکبر دهخدا و نویسندگان آن معاضدالسلطنه، میرزا یحیی
دولتآبادی و میرزا حسین دانش اصفهانی بودند.
در همان دورهٔ اقامت دهخدا در اروپا دورهٔ دوم روزنامهٔ روحالقدس با
گرایش رادیکال سوسیالیستی احتمالاً در پاریس، منتشر میشد که دبیر و
نگارندهٔ آن میرزا علیاکبر خان دهخدا معرفی شده است. [۲][۳] پس از فتح
تهران و خلع محمدعلی شاه، در انتخابات دورهٔ دوم مجلس شورای ملی علیاکبر
دهخدا در حالی که هنوز در استانبول بود، هم از تهران و هم از کرمان (به
نشانهٔ حقشناسی مردم این ایالت از بابت مقالات صوراسرافیل) به نمایندگی
مجلس انتخاب شد. دهخدا نمایندگی مردم کرمان را پذیرفت. دهخدا در بازگشت به
ایران و در ادامهٔ فعالیت سیاسی خود به حزب اعتدالیون پیوست و این برخلاف
انتظار یاران سابق او بود که غالباً در حزب رقیب یعنی حزب دموکرات جمع شده
بودند.
با آغاز جنگ جهانی اول و ورود نیروهای روسی به شمال ایران و نزدیک شدن
آنها به پایتخت و سقوط دولت، دهخدا همراه با اعضای کمیتهٔ مهاجرت ابتدا به
قم و سپس به کرمانشاه رفت. پس از انحلال حکومت در مهاجرت، دهخدا به مدت دو
سال و نیم به دعوت روسای ایل بختیاری در مناطق چهارمحال بختیاری به سر برد و
بخش عمدهای از این دوره را مهمان لطفعلی خان امیرمفخم در قلعه دزک در
نزدیکی فرخشهر کنونی بود. در همانجا بود که اندیشهٔ تدوین لغتنامه یا
فرهنگنامهای جامع برای زبان فارسی در ذهن او شکل گرفت و با استفاده از
کتابخانهٔ امیرمفخم کار نگارش یادداشتهای لازم برای لغتنامه و امثال و
حکم را آغاز کرد.
فعالیت سیاسی
وی سردبیری برخی نشریات مربوط به حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) را نیز
به عهده داشت. [۴][۵] در کشاکش انحلال سلطنت و برپائی جمهوری، دهخدا بعنوان
اولین کاندیدای مقام ریاست جمهوری درایران مطرح شد. مردی که می توانست
اولین رئیس جمهور ایران باشد شخصیتی ملی، سیاسی، ادیب، ستم دیده استبداد و
از آن مهم تر، از کوره ارتجاع ستیزی و دفاع از ترقی و تحول ایران بیرون
آمده. دیکتاتوری پهلوی که مستقر شد، بیم از این کاندیداتوری به کینه
استبداد تبدیل شد.
دهخدا را نمی شد سر پیری و به جرم طرح او بعنوان اولین رئیس جمهور
ایران کشت، اما میشد به انزوا کشاند؛ و چنین کردند. او در انزوا همان کرد
که فردوسی کرده بود. فرهنگ دهخدا را پایه ریخت. دهخدا به همین دلیل تا
پایان عمر مغضوب دربار سلطنتی ماند! [۶] به همین دلیل در دورهٔ رضا شاه از
کارهای سیاسی کناره گرفت و به کارهای علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد.
مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت عدلیه، ریاست
مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او
محول گردید. چند روز قبل از شهریور ۱۳۲۰ و خلع رضاشاه، معزول شد و پس از آن
بیشتر به مطالعه و تحقیق و نگارش پرداخت.
::
زندگی و اثار علیاکبر دهخدا (2) – تبیان
س از پایان جنگ جهانی اول، دهخدا از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت، و طی
دورهٔ رضا شاه به کارهای علمی و ادبی و فرهنگی پراخت. مدتی ریاست دفتر
(کابینه) وزارت معارف (وزارت فرهنگ بعدی) و سپس ریاست تفتیش وزارت عدلیه
(وزارت دادگستری بعدی) را به عهده داشت. در سال ۱۳۰۶ مدرسهٔ سیاسی به
مدرسهٔ عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافت و ریاست آن را علیاکبر
دهخدا به عهده گرفت. در سال ۱۳۱۴ به عضویت فرهنگستان ایران انتخاب شد.
از زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ریاست دانشکدهٔ حقوق و علوم
سیاسی را تا سال ۱۳۲۰ به عهده داشت. در این سال از خدمات دولتی بازنشسته شد
و یکسره به کار لغتنامه پرداخت. در همین دوران بود که در جواب استفسار
دوستان که چرا شعر و نثری به سبک آنچه در صوراسرافیل منتشر میکرد
نمیسراید و نمینویسد، میگفت: «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت
و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در
روزنامهها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با
تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغتنامه وظیفهای دشوار و خستهکننده و
طاقتسوز ولی واجب را تحمل نماید.»
به سردبیر مجلهٔ آینده، دکتر محمود افشار یزدی که از او مقاله میخواست
(پس از شهریور ۱۳۲۰) نوشت که «اگر میسر شد و گرفتاریها اجازه داد مقالاتی
میفرستم، با شرط عدم تحریف»؛ اما کمتر برای مطبوعات دست به قلم میبرد.
در نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیر ماه ۱۳۲۵ جزء هیئت رئیسه شرکت
داشت. در اسفند ۱۳۲۹ در تأسیس جمعیت مبارزه با بیسوادی شرکت کرد. در همان
سال از جمله نویسندگان و اهل فرهنگی بود که بیانیهٔ صلح استکهلم را امضا
کرد.
دهخدا در سالهای نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، پشتیبان جدی
او بود. در ماههای پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شایعهٔ تشکیل شورای سلطنت و
ریاست شورای دهخدا، و حتی شایعهٔ جمهوری و ریاست جمهوری دهخدا بر سر
زبانها افتاد. دستی نیز در کار بود که سرمقالهٔ نخست صوراسرافیل ایوردُن
(دورهٔ دوم) را که حاوی حملههای بیپروایی به موجودیت پادشاهی در ایران
بود برای رهبران سیاسی ارسال میکرد.
دهخدا در جریان نهضت ملی شدن نفت پشتیبان جدی دکتر مصدق بود. در صورت
پیروزی نهضت و اعلام جمهوری قرار بود که وی کاندید ریاست جمهوری باشد. به
همین خاطر نیز ماموران کودتا پس از کودتای ۲۸ مرداد به خانه اش ریختند و وی
را شدیدا مضروب نمودند.
در چنین وضعیتی بود که در روزهای اول بعد از کودتا، خانهٔ دهخدا توسط
مأموران تفتیش شد و وی را شدیدا مضروب نمودند. دهخدا مورد احضار و بازجویی
قرار گرفت. به دلایل پیشگفته و نیز شرکت در نامهٔ سرگشاده علیه کنسرسیوم
نفت در سال بعد، نام دهخدا را از خیابان محل زندگیاش برداشتند.
علیاکبر دهخدا در روز دوشنبه هفتم اسفند ماه ۱۳۳۴ در سن ۷۷ سالگی در خانه
مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران درگذشت. پیکر او به شهر ری مشایعت و
در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید. پس از درگذشت دهخدا، خانهاش
تبدیل به دبستانی با نام خودش شد. اما در سالهای پس از انقلاب نام او را
از روی دبستان برداشتند.
لغتنامه
مقدمات انتشار لغتنامهٔ دهخدا از اواخر دههٔ ۱۳۰۰ شمسی با مساعدت دولت
فراهم شد و اولین قراردادها برای این منظور سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ بین وزارت
معارف و علیاکبر دهخدا منعقد شد. اولین مجلد لغتنامه در سال ۱۳۱۸ منتشر
شد، اما بهدلیل کندی کار چاپخانه بانک ملی، آغاز جنگ جهانی دوم و حجم وسیع
کار، چاپ لغتنامه متوقف شد. پس از پایان جنگ، اندیشهٔ چاپ و نشر تألیف
دهخدا به یک ایدهٔ ملی تبدیل شد. سرانجام در سال ۱۳۲۵ با طرح پیشنهادی
عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی (در رأس آنها محمد مصدق) و به دنبال آن
تصویب مادهٔ واحدهای در مجلس، وزارت فرهنگ مکلف به تأمین کارمندان و
امکانات لازم برای تدوین لغتنامه شد. به این ترتیب، لغتنامه از
یادداشتهای گردآوری شده توسط دهخدا بسیار فراتر رفت، و سازمان لغتنامه از
آغاز تا پایان نشر کتاب، از همکاری تعدادی از لغتشناسان برخوردار شد که
نامهای آنها در مقدمهٔ ویرایش جدید (سال ۱۳۷۷) بهعنوان عضو هیئت مؤلفان
لغتنامه آمده است.
معاونت ادارهٔ لغتنامه با دکتر محمد معین بود تا در سال ۱۳۳۴ مجلس شورای
ملی ادارهٔ لغتنامه را از منزل دهخدا به مجلس منتقل ساخت و دهخدا دکتر
معین را به ریاست اداره معرفی کرد و طی دو وصیتنامه او را مسئول کلیهٔ
فیشها و ادامهٔ کار چاپ لغتنامه قرار داد. پس از درگذشت دهخدا در اسفند
۱۳۳۴ محل لغتنامه تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود و از آن پس به
دانشگاه تهران منتقل شد.
نمونه اشعار
دهخدا مسمط معروف خود «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را در یادبود میرزا جهانگیر خان شیرازی مدیر روزنامه صور اسرافیل سرود:
ای مرغ سحر، چو این شب تار/ بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحهٔ روحبخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار/ محبوبهٔ نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار / واهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده، یاد آر
ای مونس یوسف اندر این بند / تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند / محسود عدو، به کام اصحاب
رفتی بر یار خویش و پیوند/ آزادتر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند/ در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده، یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم/ ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم/ آفاق، نگارخانهٔ چین
گل، سرخ و به رخ عرق ز شبنم/ تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیشرس که در غم/ ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر
ای همره تیه پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان/ بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان/ هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به گناه قوم نادان/ در حسرت روی ارض موعود
بر بادیه جانسپرده یادآر
چون گشت ز نو زمانه آباد/ ای کودک دورهٔ طلایی
وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا، خدایی
نه رسم ارم، نه اسم شداد/ گل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حقستایی
تسنیم وصال خورده، یادآر
فهرست آثار
•علیاکبر دهخدا در اواخر عمر
لغتنامه
•امثال و حکم
•چرند و پرند (مجموعه مقالات).
•فرهنگ فرانسه به زبان فارسیآرامگاه دهخدا
•ابوریحان بیرونی
•تعلیقات بر دیوان ناصر خسرو
•پندها و کلمات قصار
•دیوان شعر
•تصحیح دیوان منوچهری
•تصحیح دیوان حافظ
•تصحیح دیوان سید حسن غزنوی
•تصحیح دیوان مسعود سعد
•تصحیح دیوان سوزنی سمرقندی
•تصحیح دیوان فرخی سیستانی
•تصحیح دیوان ابن یمین
•تصحیح لغت فرس اسدی
•تصحیح صحاح الفرس
•تصحیح یوسف و زلیخا
•ترجمهٔ روح القوانین مونتسکیو
•ترجمهٔ عظمت و انحطاط رومیان
::
ادیب مرد سیاست – زیستنامه
علامه علی اکبر دهخدا در سال 1297 (قمری) در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش
از ملاکین قزوین بود، که پیش از ولادت فرزندش به تهران آمد و در تهران
سکونت گزید. دهخدا در زمان کودکی پدر خود را از دست داد و او با توجه و
سرپرستی مادر خود به تحصیل پرداخت.او علوم ادبیه را نزد اساتید و فضلای عصر
خود، مثل شیخ غلامحسین بروجردی فرا گرفت و پس از طی تحصیلات در مدرسه
سیاسی 5 سال در شهرهای مختلف اروپا به تحصیل مشغول شد و دروس عالیه را
فراگرفت. سپس به ایران بازگشت و به خدمات فرهنگی اشتغال ورزید و روزنامه
صوراسرافیل را با همکاری میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزاقاسم صوراسرافیل
اداره نمود که جذابترین بخش آن روزنامه قسمت طنز آن بود که دهخدا
یادداشتهای خود را تحت عنوان چرند و پرند و به امضای مستعار«دخو» در ستونی
به عنوان ستون فکاهی می نوشت. وی اولین کتاب خود را تحت عنوان امثال و حکم
که شامل 24 هزار ضرب المثل فارسی است، منتشر کرد. بهترین و غنی ترین اثر او
لغت نامه معروفش می باشد که شاید به جرات می توان گفت که یکی از شاهکارهای
زبان پارسی می باشد. او پس از اینکه مجلس در زمان محمد علی خان بمباران
شد، به همراه دوستانش به اروپا تبعید گردید. او در کشورهای فرانسه و سویس
مدتی را گذراند. او توانست در سویس سه شماره از صوراسرافیل را منتشر نماید.
وی توانست با همکاری ایرانیان مقیم ترکیه روزنامه ای را تحت عنوان سروش
منتشر نماید. دهخدا پس از اینکه محمد علی شاه خلع گردید و تهران توسط
مجاهدان فتح گردید، با خواهش سران مشروطه از کشور ترکیه(عثمانی) به ایران
بازگشت. او بارها توسط مردم تهران نماینده شد و مدتی نیز ریاست و استادی
دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را بر عهده داشت. وی بعد از جنگ
جهانی اول در قرای چهارمحال بختیاری گوشه نشینی را انتخاب نمود و بقرای
همیشه از سیاست کناره گیری کرد. او آثار مختلفی دارد که می توان به: چهار
جلد امثال و حکم، لغت نامه دهخدا،ترجمه روح القوامین و سر عظمت و انحطاط
روم اثر مونتسکیو،حواشی بر دیوان ناصر خسرور،منوچهری ،حافظ ، فرخی،سوزنی،
تصحیح لغت فرس اسدی، فرهنگ نامه فرانسه به فارسی. علامه دهخدا در تحول نثر
فارسی نقش بسیاری داشت. بخش شعر جدید فارسی نیز با نام دهخدا آغاز می شود،
اگر چه او در زمینه نظم و نثر کمتر کار کرد ولی آنچه را هم کار کرد کافی
بود تا او را پدر زبان قصه نویسی در ادبیات ما جای دهند.این بزرگ مرد
ادبیّات و سیاست در هفتم اسفند سال 1334 در ابن بابویه وفات یافت.
در قصه تاریخ چو آزاده بخوانید مقصود از آزاده شمایید شمایید
::
یادواره علیاکبر دهخدا – ایران بوم
هفتم اسفند ماه 1384، برابر بود با پنجاهمین سال درگذشت علیاکبر دهخدا (دخو).
دهخدا، به حق در تاریخ طنز سیاسی ایران، جایگاه بسیار بالا و ارزندهای
دارد. به راستی در درازای تاریخ ایران، از سه تن در این زمینه میتوان نام
برد که به ترتیب زمان، عبارتند از: عبیدزاکانی، علی اکبر دهخدا و رضا
گنجهای (باباشمل). دوتن نخست، یعنی عبید و دهخدا، هر دو ریشه در قزوین
داشته و رضا گنجهای، ریشه در قفقاز داشت و فرزند شهر تبریز و آذربایجان
بود.
ارزشمندترین اثر دهخدا، در کنار چرند و پرند، «لغتنامه»ی اوست که
کمابیش، فرآیند چهل و پنج سال عمر این بزرگ مرد تاریخ ایران است. یادش
پیوسته گرامی و روانش به سپنتامینو.
سال شمار زندگی علیاکبر دهخدا (دخو)
شهناز مرادی کوچی
فتحالله اسماعیلی گلهرانی
1258 ـ زایش در کوچهی قاسمعلی خان محلهی سنگلج.
پدر: خان بابا خان قزوینی.
خواهرها و برادرها: یحیی، ابراهیم، معصومه و خواهر بزرگتری که در دو سالگی فوت کرد.
نامْهای مستعار: علیاکبر قزوینی، دخو، دخو علی، خرمگس، روزنومهچی،
غلامگدا، آزادخان علی اللهی، خادم الفقرا، دخو علی شاه، نخود همه آش،
برهنهی خوشحال و مانند اینها.
126ـ فوت پدر و قرار گرفتن تحت سرپرستی یوسف خان قزوینی، پسر عموی خان بابا خان،
1271 آموزش صرف و نحو عربی و اصول فقه و کلام اسلامی زیر نظر حاج شیخ هادی نجمآبادی و شیخ غلام حسین بروجردی، به مدت هفت سال.
1278ـ تحصیل در مدرسهی علوم سیاسی و کنار گذاشتن دروس به مدت دو سال.
1280ـ دستیار محمد حسین فروغی، پدر ذکاالملک فروغی، در تدریس ادبیات فارسی در مدرسهی علوم سیاسی.
1282ـ فراغت از تحصیل در مدرسهی علوم سیاسی، ماموریت در سفارت ایران در
بالکان به عنوان منشی معاون الدوله غفاری، اقامت در وین و سفر به رم،
بخارست و پاریس.
1284ـ بازگشت به ایران به دلایل نامعلوم
1285ـ استخدام به عنوان معاون و مترجم مهندس دوبوروک بلژیکی در امور راه
شوسهی خراسان که در مقاطعهی حاج حسین آقا امین الضرب بود. انتشار
شبنامههایی بر ضد جهل و خرافات و استبداد قاجارها.
1286ـ دعوت به همکاری از سوی میرزا جهانگیر خان شیرازی برای عضویت در
تحریریهی صور اسرافیل، انتشار نخستین شمار در دهم خرداد ماه تهدید به مرگ و
محاکمه در مجلس شورای ملی (دورۀ اول) برای مقالههایش در صوراسرافیل.
1287ـ انتشار سی و دومین شمارهی صوراسرافیل، به توپ بستن مجلس شورای ملی
به دستور محمدعلی شاه قاجار و دستگیری میرزا جهانگیر خان شیرازی و گروهی
از روشنفکران و مشروطهخواهان و اعدام آنها، پناهنده شدن میرزا
علیاکبر دهخدا، سید حسن تقیزاده و گروهی دیگر به سفارت خانهی انگلیس،
رضایت محمدعلی شاه به تبعید آنها. عزیمت دهخدا به پاریس و سپس ایوردون
سوییس.
1288ـ انتشار سه شماره از روزنامهی صوراسرافیل در تبعید با کمک
معاضدالسلطنه (ابوالحسن پیرنیا)، میرزا قاسم خان تبریزی و شیخ محمد قزوینی
سفر به استامبول برای تقویت «انجمن سعادت ایران» انتشار نشریهی هفتگی
سروش در استامبول.
1289ـ ادامهی انتشار سروش تا چهارده شماره، بازگشت به ایران از راه رشت،
پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه از سلطنت (25 ربیعالثانی 1327 ق) ]27
فروردین 1288/ 16 آوریل 1909[ نمایندهی دوره دوم مجلس شورای ملی به وکالت
مردم کرمان و تهران (یازدهم محرم 1328 ق) ] 3 بهمن 1288/ 23 ژانویه 1910[
عضویت در «حزب اعتدال» و همکاری با روزنامهی مجلس و شوری.
1290ـ انحلال مجلس دوم (در 29 ذیحجه)
1292ـ با آغاز جنگ جهانی اول (اول اوت 1914 و هشتم رمضان 1332) و
التیماتوم روسیهی تزاری و جریان معروف به مهاجرت آزادی خواهان به
استامبول، بغداد و برلین، دهخدا به دعوت و مصلحت اندیشی خوانین بختیاری به
چهارمحال رفت وتا پایان جنگ به ایل بختیاری پناهنده شد؛ به دعوت لطف علی
خان امیر مفخم ایلخانی و فرزندش علی خان سردار معظم در روستای دزک ساکن شد و
فکر اولیهی تدوین لغتنامه و امثال و حکم از همین ایام به خاطر او خطور
کرد ریاست دفتر وزارت معارف ریاست ادارهی تفتیش در وزارت عدلیه.
1299ـ سیاه برداری تالیف دو اثر عظیم لغتنامه و امثال و حکم
1300ـ دریافت مجوز امتیاز مجله هفتگی فردا (26 شهریور) و عدم انتشار آن به دلایل نامعلوم.
1304ـ حاشیههایی بر دیوان ناصر خسرو به تصحیح نصرالله تقوی و مجتبی مینوی.
1306ـ قبول ریاست مدرسهی علوم سیاسی و نوشتن حاشیههایی بر دیوان حافظ تصحیح عبدالرحیم خلخالی.
11ـ 1308ـ انتشار دورهی چهار جلدی امثال و حکم از سوی وزارت فرهنگ.
1313ـ تغییر نام مدرسهی علوم سیاسی به مدرسهی عالی حقوق و علوم سیاسی در دورهی ریاست دهخدا.
1318ـ چاپ جلد اول لغتنامه
1320ـ بازنشستگی از ریاست مدرسهی عالی حقوق و علوم سیاسی (شهریور)
1324ـ تصویب مجلس شورای ملی برای چاپ لغتنامه به پیشنهاد عبدالحمید اعظم
زنگنه و حمایت دکتر محمد مصدق، عبدالله معظمی، ابوالقاسم امینی، ناصر
قلیاردلان، رضا تجدد، حسین معاون، غلام علی فریور، مهدی فاطمی و دیگران
(دی ماه)؛ تالیف و انتشار شرح حال نابغۀ شهیر ایران ابوریحان بیرونی.
1325ـ ریاست نخستین کنگرهی نویسندگان ایران به ابتکار هیات مدیرهی انجمن
روابط فرهنگی ایران و شوروی و به همت کمیسیون ادبی انجمن، با حضور صادق
هدایت، فروزانفر، سید علی شایگان، علیاصغر حکمت، پرویز ناتل خانلری،
فاطمه سیاح، نیما یوشیج، غلام علی رعدی آذرخشی، ابوالقاسم حالت، رهی معیری،
جلال همایی، لطف علی صورتگر، بزرگعلوی و دیگران (تیر ماه).
1328ـتعلیقات بر دیوان سیدحسن غزنوی (اشرف) چاپ محمد تقی مدرس رضوی.
1329ـ تشکیل «جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران» و انتشار نخستین اعلامیهی
جمعیت و حاشیههایی بر لغت فرس اسدی طوسی تصحیح عباس اقبال آشتیانی.
1330ـ انتشار مقالهی منشا لغات مجعول فرهنگ فارسی پس از دساتیر؛ انتشار
مجموعه مقالات چرند و پرند به همت سعید نفیسی در کتاب شاهکار نثر فارسی.
1332ـ نوشتن یک مقاله و انجام یک گفت و گوی رادیویی در دفاع از دولت ملی
دکتر محمد مصدق (تیر ماه)؛ بازرسی منزل دهخدا پس از کودتای 28 مرداد برای
کشف محل اختفای دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجهی دولت ملی، بازجویی از
دهخدا در دادستانی ارتش و رها کردن پیکر فرتوت و ناتوان او در نیمههای شب
در حیاط منزل مسکونیاش (مهر ماه).
1334ـ انتشار مجموعهی اشعار دهخدا به کوشش دکتر محمد معین، وصیت دهخدا به
دکتر محمد معین برای ادامهی انتشار لغتنامه پس از مرگ او (آبان ماه)،
وخامت وضع جسمانی دهخدا (آذر ماه) نامه به رییس مجلس شورای ملی در خصوص
بخشش حقالتالیف لغتنامه به ملت ایران (دی ماه) وفات علامه علی اکبردهخدا
(7 اسفند ماه).
سرگذشت دهخدا
حسن تقیزاده
من با مرحوم آقـا میرزاعلی اکبر خان در اوایل سال 1325 قمـری ]اسفنـد
1285/ فوریه 1907 [ شناسایی حاصل کردم، یعنی اندکی قبل از آغاز انتشار
روزنامهی صوراسرافیل (که شمارهی اول آن در 17 ربیعالثانی سنهی 1325
انتشار یافته)]8خرداد 1286 / 30 مه 1907[. آن مرحوم بنابر آن چه خود نقل
میکرد و یا شنیده شد، پس از تحصیلات مقدماتی قدیم به مدرسهی سیاسی وارد
شد و زبان فرانسه و سایر علوم و فنونی را که در آن مدرسه تدریس میشد
فراگرفت. چنان که غالب فارغالتحصیلهای آن مدرسه وارد خدمت وزارت خارجه
میشدند و بسا به ماموریتهای سیاسی در خارجه، یعنی عضویت سفارتخانهها و
قونسولگریهای ایران منصوب میشدند، میرزا علیاکبر خان قزوینی، ما نیز در
معیت مرحوم معاون الدولهی غفاری (پدر معاون الدولهی فعلی)، که مامور
سفارت ایران در بالکان شده بود، به عضویت در همان سفارت مامور شده و با
ایشان عازم بو خارست شد. مدت اقامت آن مرحوم در آن جا به این جانب درست
معلوم نیست، ولی ظاهرا طولی نکشید، و ظاهرا بر اثر بعضی ناملایمات مرحوم
مشارالیه به ایران بازگشت و وقتی من او را برای مرتبه اول ملاقات کردم در
خدمت مرحوم حاج حسینآقا امینالضرب مامور راه شوسه سمنان بود با 30 تومان
حقوق در ماه.
در اوایل سال 1325 ]اسفند 1285/ فوریه 1907[ مرحوم میرزا قاسم خان تبریزی
(که بعدها به صوراسرافیل معروف شد)، که در دستگاه درباری مظفرالدین شاه
در جزو ادارهی امین حضرت بود، چون در حوزهی مشروطه طلبان درآمده بود، به
خیال تاسیس یک روزنامه با سرمایه خود برآمد. مشارالیه که این جانب او را
از ایام صبی میشناختم و هم درس بودیم، روزی پیش من آمد و اظهار میل به
نشر روزنامه نمود با من مشورت کرد و گفت: یک جوانی هست که چیزنویس است،
ولی نمیدانم نویسندگی او تا چه اندازه است و میخواهم بدهم چیزی به طور
نمونه بنویسد و به شما نشان بدهم و اگر پسندیدید خود او را پیش شما بیاورم
تا ببینید و گفت خیال دارم که اگر مطابق مطلوب شد ماهی چهل تومان به او
بدهیم که از کار فعلی خود صرف نظر نموده و به ادارهی روزنامه بیاید. من پس
از دیدن نمونهی تحریر خیلی پسندیدم و میرزا قاسمخان را که به معیت مرحوم
میرزا جهانگیرخان شیرازی عازم نشر روزنامه بود به استخدام میرزا
علیاکبر خان تشویق نمودم و بدین ترتیب روزنامهی صوراسرافیل به مدیریت و
صاحب امتیازی مرحوم میرزا جهانگیر خان و مدیریت مشترک میرزا قاسم خان و
منشیگری میرزا علیاکبر خان انتشار یافت.
میرزا جهانگیر خان از مال دنیا چیزی نداشت و در مقابل زحمت راه انداختن و
ادارهی روزنامه و گردانیدن تمام امور کار از جزیی و کلی بر عهدهی او بود
که پشت کارفوقالعاده داشت. خود این جانب در شمارهی اول روزنامه
مقالهای نوشتم و بعدها هم همیشه در نظارت و راهنمایی مشارکت داشتم و وقتی
که مدیر و منشی جریده مورد حملات بسیار شدید شده و روزنامه یکی دو ماهی
توقیف شد و عاقبت به مساعی آزادی طلبان باز انتشار یافت، این جانب برای رفع
شبهات و مدافعه از عقاید روزنامه در اولین شمارهی پس از تعطیل مقاله
مفصلی به عنوان «دفاع» نوشتم، و آن به خواهش و اصرار مرحوم دهخدا بود.
روزنامهی صوراسرافیل تا نزدیکی برانداخته شدن مشروطیت و مجلس ملی، یعنی
تا 20 جمادیالاولی سنهی 1326 ] قمری/30خرداد 1287/20ژوئن 1908 [ یعنی تا
سه روز قبل از به توپ بستن مجلس و چهار روز قبل از قتل میرزا جهانگیر خان
دایر بود. ولی به نهایت شدت مورد بغض و خصومت دربار و مستبدین شده بود، تا
جایی که از 8 ـ 7 نفری که محمدعلی شاه در اوایل جمادی الاولی سال مزبور،
تسلیم یا تبعید آنهارا خواست یکی میرزا جهانگیر خان بوده شب قبل از به توپ
بستن مجلس، من میرزا جهانگیرخان را با سایر اشخاص مورد غضب شاه یعنی
دوستان نزدیک خودم مانند مرحوم سیدجمالالدین واعظ اصفهانی و ملک
المتکلمین و میرزا داود خان علی آبادی و غیر هم و دهخدا در تحصنگاه آنها،
که در صحن عقبی مجلس شورای ملی در یک اتاق فوقانی روی محلی که حالا
مطبعهی مجلس در ان جا است، دو سه ساعت از شب گذشته دیدم و وقتی که از آن
جا به منزل خود میرفتم، دهخدا را با خود بردم و شب را در منزل من پشت مسجد
سپهسالار با چند نفر از دوستان و کسان من به سر برد. روز تخریب مجلس ما از
منزل خود از در عقبی به خانهی میرزاعلی خان روحانی که اخیرا مرحوم شد
پناه برده و تا شب آن جا ماندیم و اوایل شب به زحماتی به سفارت خانهی
انگلیس (که خالی از اعضای سفارت بود، زیرا که در قلهک بودند) رفتیم، و 25
روز در آن جا بودیم، و بعد مارا از ایران تبعید کردند.
این جانب با قریب ده دوازده نفر دیگر از راه رشت به باکو رفتیم. بعد مرحوم
دهخدا به سوی اروپا رفت و اندکی بعد من نیز عازم شدم. در پاریس دهخدا و
معاضدالسلطنه (پیرنیا) را دیدم، و بعد من و پیرنیا به لندن رفتیم و دهخدا و
بعضی دیگر از رفقا به سوییس رفتند و معاضدالسلطنه نیز بعدا به آنها ملحق
شد. در سوییس روزنامهی صوراسرافیل را مجددا به قلم دهخدا و سرمایهی
معاضدالسلطنه در شهر ایوردون انتشار دادند. من از لندن به تبریز رفته و به
انقلابیون پیوستم.
دهخدا و معاضدالسلطنه و بعضی از یاران دیگر به استانبول رفته و در آن جا
با انجمن سعادت ایرانیان کار میکردند. تا آن که تهران به دست مجاهدین فتح
شد و همه به تهران برگشتیم، و بیشتر افراد ما در مجلس ملی دوم وکیل شدیم و
از آن جمله دهخدا.
مرحوم دهخدا همیشه در سیاست هم کاری میکرد تا آن که در زمان جنگ اول به
اصفهان و خاک بختیاری رفت و از آن وقت شوق تالیف یک لغتنامهی فارسی او را
به اشغال به آن کار برانگیخت که تا آخر عمر دنباله پیدا کرد.
دهخدا صاحب ذوق لطیف بود و در ادبیات فارسی تسلط زیاد داشت. بزرگترین
آثار سیاسی او روزنامهی صوراسرافیل بود]سرآمد آنها «چرند و پرند»[، و
بزرگترین آثار ادبی او همین لغتنامه بود که قسمتی عمده کسوت طبع پوشیده و
بقیه نیز به همت وفادارانهی فاضل معاصر آقای دکتر معین در جریان طبع و نشر
است. مجلداتی که در حیات مرحوم دهخدا طبع و نشر شده نیز به میزان معتد به
مدیون زحمت و دقت و پشتکار دکتر معین است.
راجع به ارزش ادبی لغتنامه این جانب که بهرهام از این رشته بسیار کم است
نمیتوانم چیزی بگویم. ولی یقین دارم که در مقام سنجش آن باید به طور کلی
حکم کرد و نه تنها به کیفیت (که شاید بینقض نباشد)، بلکه به کمیت آن و
مقدار زحمت عظیم و مدت مدید که صرف آن شده باید توجه کافی بشود که به وجود
آوردن چنین بنای عظیمی ـ که ان شاالله از باد و باران گزند نیابد و پایدار
بماند ـ کار بزرگی بوده و هست که تا کسی یا کسان دیگری در آینده کاخ
بلندتر و وسیعتر و عظیمتر از آن در کمیت و کیفیت به عرصهی وجود
نیاورند، نباید مانند تماشاچیان اطراف زورخانه به آسانی خرده گرفت و انتقاد
کنند که در آن صورت مرحوم دهخدا به آنها تواند گفت: گر تو بهتر میزنی
بستان بزن.
همت بزرگ و کوشش سالیان دراز مردی فاضل چنین بنیانی نهاده و عمارتی عظیم برپا کرده است و باید قدردانی شود.
گمان نمیکنم در سخن گفت از شخص ادیب و فاضلی جز از کارهای علمی و ادبی او
مناسب باشد حرفی از خصایل شخصی و سجایا و اوصاف ذاتی او زده شود. خصوصا در
موقعی که ما در مقام بیان خدمات علمی و کمالات ادبی او هستیم، مگر آن که
با بیان فضایل و کمالات دیگر یا نقایص او فایدهای را متضمن باشد.
مرحوم دهخدا، درست کار و نیز وطن پرست به حد اعلی و خوش محضر و با دوستان
خاص خود با وفا و با گذشت بود. ولی گاهی هم بر حسب اقتضای مزاج عصبی و
حساسیت شدید افراطی و جوش و هیجان عصبانی حاد، نسبت به نیکی و هم بدی در
ابراز محبت نسبت به کسانی که مورد لطف او بوند مبالغه میکرد، و گاهی هم
سوء ظن مفرط نسبت به کسانی که به حق یا به اشتباه روش یا عقاید آنها را
مخالف معتقدات خود میپنداشت نشان میداد، ولی تا آن جا که من میدانم هیچ
وقت این احساسات از روی غرض یا سوء نیت نبوده، بلکه نتیجهی اعتقادات صمیمی
و خالصانهی او بود نسبت به اشخاص.
::
ارتحال علامه علی اکبر دهخدا – طنین یاس
عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
به راستی که این شعر در مورد « علی اکبر دهخدا» – بزرگمرد ادب و سیاست
ایران – به خوبی صدق می کند، فردی که عمر پر بارش را فدای اعتلای فرهنگ و
مبارزه با استعمار کرد.
دهخدا در پنجم اسفند 1285 شمسی، در تهران چشم به جهان گشود . پدرش، خان
بابا خان، پیش از ولادت او از قزوین به تهران آمده و در این شهر اقامت
گزیده بود. دهخدا در ده سالگی پدر را از دست داد و مادرش مسؤولیت تربیت و
تحصیل وی را بر عهده گرفت.
رفتار و گفتار والدین آگاه دهخدا و استعداد ذاتی، کنجکاوی و مطالعات خود
وی، او را بر بسیاری از اعتقادات راسخ و آداب و آیین متین و با ارج
قزوینیان، واقف کرده بود. دهخدا می گفت، قزوینیان در حفظ آداب و سنن قومی
ثابت قدم هستند و از این حیث با برخی از ملل جهان که مقید به حفظ سنت های
دیرین خود می باشند، برابری می کنند. او از سادگی و صفای باطنی بسیاری از
همشهریانش سخن ها داشت.
در آن زمان یکی از فضلا به نام ‘شیخ غلامحسین بروجردی’ برای تعلیم و تربیت
دهخدا تعیین شد و او نزد این مرد عالم که در مدرسه ‘حاج شیخ هادی’ حجره
داشت، به تحصیل زبان عربی و علوم دینی مشغول شد. مرحوم دکتر معین در مقدمه
دیوان اشعار حافظ می نویسد:« استاد دهخدا اغلب اظهار می کنند که هر چه
دارند ، بر اثر تعلیم آن بزرگوار دارند.» همچنین منزل دهخدا در جوار منزل
آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی قرار داشت و دهخدا از این حسن مجاورت،
استفاده کامل می برد و با وجود سن کم، از محضر آن بزرگوار بهره مند می شد.
چند سال بعد که مدرسه سیاسی در تهران تأسیس شد، دهخدا در آن مدرسه به
تحصیل پرداخت و به یادگیری زبان فرانسه نیز مشغول شد. همچنین، دهخدا در آن
زمان به همراه سفیر ایران در بالکان، به اروپا رفت و با اقامت در وین،
پایتخت اتریش، زبان فرانسوی و معلومات جدید را به خوبی فرا گرفت.
مراجعت دهخدا به ایران، همزمان با آغاز ‘مشروطیت’ بود. فرمان مشروطیت در
تاریخ چهاردهم جمادی الثانی 1324 قمری، صادر شد و نخستین مجلس در روز هجدهم
شعبان همان سال گشایش یافت. اولین کار مجلس، تنظیم نظام داخلی و سپس تنظیم
و تدوین قانون اساسی کشور بود.
پس از تنظیم و تدوین قانون اساسی، ‘مظفر الدین شاه’ در چهاردهم ذیقعده سال
1324 آن را امضا، و در بیست و چهارم همان ماه درگذشت. سپس، ‘محمد علی
میرزا’ در چهارم ذیحجه تاجگذاری کرد. وی با مشروطیت مخالف بود و
آزادیخواهان را مورد آزار قرار می داد، تا آن که سرانجام مجلس را به توپ
بست و عده ای آزادیخواهان را که برای جلوگیری از تخریب مجلس در کنار آن جمع
شده بودند، کشت و شماری دیگر را دستگیر کرد. اما تعدادی از آزادیخواهان –
از جمله دهخدا- موفق به فرار شدند. پس از شهادت دو مرد بزرگ راه آزادی در
ایران به نام های ‘ملک المتکلمین’ و ‘جهانگیر خان صور اسرافیل’ توسط محمد
علی شاه و اعدام ها و کشتار های دیگر، مردم بعضی شهرستان ها به پا خاستند و
بعد از درگیری های خونبار میان قزاقها و آزادیخواهان، سرانجام آزادیخواهان
به رهبری ستارخان، تهران را فتح و محمد علی میرزا را تبعید کردند و سلطنت
مشروطه را به پا داشتند.
قبل از اعدام جهانگیر خان، دهخدا روزنامه ‘صوراسرافیل’ را با همکاری او و
‘قاسم خان’ منتشر می کرد. جذاب ترین قسمت آن روزنامه، یک ستون طنز بود که
تحت عنوان ‘چرند و پرند’، به قلم دهخدا و با امضای ‘دخو’ نوشته می شد. سبک
نگارش این ستون در ادب فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه
نگاری و نثر معاصر فارسی پدید آورد. دهخدا با شجاعت و جسارت تمام همه
مفاسد اجتماعی و سیاسی آن روزگار را با روش طنز در آن مقالات منتشر می کرد.
وی یکی از بنیانگذاران طنز در ایران است. مقالات او آتش در جان مستبدان و
درباریان می انداخت. نمونه ای از طنز این بزرگمرد سیاست و فرهنگ ایران را
می خوانیم:
« آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی!
گفت : نخور، عسل و خربزه با هم نمی سازند، شنید و خورد. یک ساعت دیگر،
یارو را دید مثل مار به خودش می پیچد. گفت : نخور این دو با هم نمی سازند.
گفت : حالا که این دو با هم ساخته اند که من یکی را از میان بردارند.
من می خواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملت را به خربزه تشبیه کنم.اگر
وزارت علوم بگوید توهین است، حاضرم دویست و پنجاه حدیث در فضیلت عسل، شاهد
بگذارم!
صاحبان این جور خیالات را فرنگیانِ ‘آنارشیست’ می گویند. اما شما را به
خدا، دست خونی نچسبید به یخه من، خدا پدرتان را بیامرزد، من هر چه باشم،
دیگر آنارشیست نیستم.
بزرگتر لازم است، رییس دولت لازم است. اتفاق و اتحاد لازم است. این را
هیچکس نمی تواند انکار کند که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت، پنج
کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر و سپه سالار داریم. علاوه بر
این ها، ما در میان بیست کرور جمعیت، چهار کرور شاهزاده، آقازاده و ارباب
داریم.
همه این طبقاتی که عرض شد، 2 قسم بیشتر نیستند: یکی دسته رؤسای ملت و یک
دسته اولیای دولت. ولی هر دو دسته، یک مقصود بیشتر ندارند، می گویند شما
کار کنید، زحمت بکشید، آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید و گرسنه و
تشنه زندگی کنید و ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم!….»
مقالات طنز آمیز دهخدا به خاطر آن که به زبان مردم کوچه و بازار نوشته شده
و به خدمت همان مردم در آمده بود و دردها و نیازهای آنان را باز می گفت،
در قلب مردم نفوذ بسیار کرده بود و به علت آن که روزنامه صور اسرافیل به
وسیله کودکان در کوی و برزن و همه شهرها پراکنده می شد، خوانندگان بسیار
داشت. صور اسرافیل، مهمترین روزنامه دوره اول مشروطیت در ایران بود.
دهخدا پس از تبعید به پاریس، در صدد چاپ روزنامه صور اسرافیل در فرانسه
برآمد .اما بدین علت که مقامات ایران او را یک آنارشیست قلمداد کرده بودند،
دولت فرانسه از چاپ این روزنامه ممانعت به عمل آورد و دهخدا مجبور شد به
سوئیس برود و در آن جا به انتشار روزنامه بپردازد و قسمت های مختلف روزنامه
را به عنوان کتاب یک مؤلف ایرانی، در پاریس به چاپ رساند. پس از انتشار
روزنامه صور اسرافیل در پاریس – قبل از ممانعت- غوغایی در تهران به راه
افتاد. هر نسخه از آن به گوشه ای از دنیا می رفت و مرکز نشر صور اسرافیل،
به مرکز مراجعات ایرانیان مشروطه طلب تبدیل شده بود. مجمع معروف ‘انجمن
سعادت’ (در اسلامبول، واقع در ترکیه) و ‘انجمن اخوت’ ( در بغداد) که از
مجامع متعدد مشروطه خواه بودند، با روزنامه صور اسرافیل به همکاری
پرداختند.
پس از چندی، روزنامه صور اسرافیل به علت نارسایی های مالی تعطیل و اعضای
آن پراکنده شدند. دهخدا به اسلامبول رفت و عضو انجمن سعادت گردید و در آن
جا روزنامه ای به نام ‘سروش’ به زبان فارسی انتشار داد. این روزنامه در
حدود 15 شماره منتشر شد. سرانجام، پس از تبعید محمد علی میرزا، دهخدا به
استدعای مشروطه طلبان از عثمانی به ایران آمد و به عنوان نماینده به مجلس
شورای ملی راه یافت.
در دوران جنگ جهانی اول، دهخدا در یکی از روستاهای چهار محال بختیاری
ایران سکونت داشت و پس از پایان جنگ، به تهران بازگشت، از امور سیاسی کناره
گرفت و به کارهای علمی و فرهنگی مشغول شد و تا پایان حیات پر ثمر خویش، به
مطالعه و پژوهش های خود ادامه داد. در مورد ‘لغتنامه دهخدا’ که حاصل بیش
از چهل سال زحمت او است، از زبان خود وی بشنویم:
« سالی پس از انقراض قاجاریه، روزی وزیر دارایی وقت نزد من آمد و من در
منزل بودم و به شغلی نبودم و سرگرم مطالعه و استخراج لغات و امثال از
کتابها بودم. گفت: امروز در هیأت دولت به مناسبتی سخن از گذشته پیش آمد.
رییس مملکت به من گفتند: بروید و ببینید، میرزا علی اکبر خان چکار می کند.
من برای این منظور آمده ام تا ببینم وضع شما چیست. گفتم: چنان که می بینید،
به کار لغت مشغولم و کارِ خوشتر از این در گوشه امن و فراغ نم