دانشنامهی هنر ژاپن جدول گاهشماری تاریخ هنر ژاپن
دانشنامهی هنر ژاپن
دانشنامهی هنر ژاپن کتابیست تألیفی، به ترتیب الفبای فارسی، در زمینهی هنرهای نقاشی، پیکرتراشی، و
هنرهای وابسته به این دو حوزه، خواهدنیاورز / سکولار باشند خواه دینی ــــ
بودایی، شینتو … ــــ با ارائهی مقالاتی کلی در حوزهی معماری، تئاتر، و
معرفی هنرمندان برجستهی این حوزهها.
پس از
اشاره به «گاهشماری»، «خط زمان» یا سالشمار تاریخ ژاپن را با عنوان
«گاهشماری رویدادهای سیاست و فرهنگ و هنر ژاپن»، در دو جدول کنار هم، به
شکل «رویدادهای سیاسی ….. رویدادهای فرهنگی و هنری» ــــ از سال ۵۷ م تا
۱۹۵۲ــــ خواهید خواند، کمابیش در حدود ۲۰ صفحه. بعد از آن «مقدمه» را
خواهید دید در دو بخش، یکی با عنوان «نگاهی به تاریخ فرهنگ ژاپن» و دیگری « مختصات سنتی فرهنگ ژاپن». اینجا بخش اول دانشنامهتمام میشود. متن الفبایی دانشنامهـــــ از دورهی آسوُکا تا یوُگِن ـــــ آغاز میشود، که مجموعاً کمی بیش از ۳۰۰ مدخل ــــ در حدود ۴۰۰ صفحه ــــ است. آنچه از دانشنامه در سایت بامداد ساری میخوانید گزینهیی سازگار و آماده شده برای بامداد ساریاست، مثلاً ما اینجا پس از معرفی ماقبل تاریخ ژاپن از هنر این دوره خواهیم گفت ــــ که دو دورهی جومون و یایوُیی را در بر خواهد گرفت ــــ که بنا به ترتیب الفبایی کتاب یکی در حرف جو دیگری در ی خواهد آمد. همین طورست در مورد مدخلهای انتخابی دیگر برای بامداد ساری.
جدول گاهشماری تاریخ هنر ژاپن
قم دورهی دیرینهسنگی ( ۵۰۰۰۰ ـ ۱۱۰۰۰ قم)
۱۲۰۰۰
۱۱۰۰۰
۱۰۰۰۰
ماقبل تاریخ
۹۰۰۰ دورهی جوْمون ( ۵۰۰/۱۰ـ ۴۰۰ قم)
جوْمونِ سرآغازین (۵۰۰/۱۰ ـ ۸۰۰۰)
۸۰۰۰ جوْمونِ آغازین (۸۰۰۰ ـ ۵۰۰۰)
۷۰۰۰
۶۰۰۰
۵۰۰۰ جوْمون پیشین (۵۰۰۰ ـ ۲۵۰۰)
۴۰۰۰
۳۰۰۰
۲۰۰۰ جوْمون میانه (۲۵۰۰ ـ ۱۵۰۰)
جوْمون پسین (۱۵۰۰ ـ ۱۰۰۰)
جوْمون پایانی (۱۰۰۰ ـ ۳۰۰)
پیشتاریخ
میلادی دورهی یایویی (۴۰۰ قم ـ ۳۰۰م)
۱۰۰
۲۰۰
۳۰۰ عصر کوفوُن(۳۰۰ ـ ۷۱۰)
۴۰۰
تاریخی
(کلاسیک)
۵۰۰ دورهی آسوُکا (۵۵۲ ـ ۶۴۵)
۶۰۰ دورهی هاکوُهوْ (۶۴۵ ـ ۷۱۰)
۷۰۰ دورهی نارا (۷۱۰ ـ ۷۹۴)
۸۰۰ دورهی هِیآن (۷۹۴ ـ ۱۱۸۵)
۹۰۰ هِیآنِ پیشین (۷۹۴ ـ ۹۵۱)
۱۰۰۰ هِیآنِ میانه یا فوُجیوارا (۹۵۱ ـ ۱۰۸۶)
۱۱۰۰ هِیآنِ پسین یا اینسِی (۱۰۸۶ ـ ۱۱۸۵)
(قرون وسطا)
۱۲۰۰ دورهی فئودالی پیشین (۱۱۸۵ـ۱۵۷۳)
دورهی کاماکوُرا (۱۱۸۵ـ۱۳۳۳)
۱۳۰۰ بازگشت کاماکوُرا (۱۳۳۳ـ۱۳۳۶)
۱۴۰۰ دورهی نانبو کوُچوْ (۱۳۳۶ـ۱۳۹۲)
دورهی موُروماچی (۱۳۹۲ ـ ۱۵۷۳)
۱۵۰۰
(آغازِ نو)
۱۶۰۰ دورهی مومویاما (۱۵۷۳ـ۱۶۱۵)
دورهی توکوُگاوا یا اِدو (۱۶۱۵ـ۱۸۶۸)
۱۷۰۰
۱۸۰۰
۱۹۰۰ دورهی جدید (۱۸۶۸ ـ تاکنون)
(نو) دورهی مِیجی (۱۸۶۸ ـ ۱۹۱۲)
۲۰۰۰ دورهی تایشوْ (۱۹۱۲ـ۱۹۲۶)
دورهی شوْوا (۱۹۲۶ـ۱۹۸۹)
دورهی هِیسِی (۱۹۸۹ـ تاکنون)
دانشنامهی هنر ژاپن نگاهی به تاریخ فرهنگ ژاپن
نگاهی به تاریخ فرهنگ ژاپن
ژاپن در
طول تاریخ دراز خود فرهنگ ملی چشمگیری پدید آورده است که بعضی جلوههای آن
پروردهی منابع و الهام خود ژاپنیهاست و برخی دیگر را از قارهی آسیا، و
در زمانهای اخیر هم از غرب، آورده و بنا به ذوق و حال خود در آنها دست
بُرده و آنها را به صورت عناصر ذاتی این فرهنگ در قالبی یگانه ریخته است.
اگرچه
فرهنگ ژاپنی محصول میراث فرهنگی شرق است، اما به «یکّه بودن»اش مشهورست.
اگر میبایستی این صفت را در یک جمله وصف کنیم شاید میگفتیم: برای این
یکّه است که میلش به لطفِ درون است و آن را به جلالِ بیرون ترجیح میدهد.
حسِ زیبایی خاصِّ ژاپنیها، ــــــ که در مفاهیمی چون میابی(زیبایی فاخر)،مونو نو آواره(همدلی با طبیعت)وابی(ناتوانی و تنهایی)،سابی(زیبایی تنهایی، سادگی فاخر) بیان میشود،ــــــ
جهانی را با هماهنگی زیباییشناختی و عاطفی القا میکند. فرهنگ ژاپنی
متمایزی که امروزه میبینیم حاصل یک سلسله دیدارهایی است میان فرهنگ سنتی
ژاپن و فرهنگهای بیگانهیی که ژاپنیها آنها را وارد کرده، جذب کرده و به
طرزی همساز با فرهنگ خودی درآمیختهاند. در این فرایند میتوان از دو
مشخصه یاد کرد: یکی نرمی است و دیگری باز بودن در برابر فرهنگهای بیگانه.
ژاپنیها به جای آن که دستِ ردّ به سینهی فرهنگهای بیگانه بزنند این شیوه
را پیش گرفتهاند که آنها را در قالب زیباییشناختی خاصِ خود بریزند و
آنها را به شیوهیی کاملاً خلّاق با نیازهای خود سازگار کنند.
برای
فهمیدن ژاپن معاصر و فرهنگ آن باید به مطالعهی فرایندی پرداخت که نیاکان
نژاد کنونی مردم ژاپن بر طبق آن فرهنگهای بیگانه را «ژاپنی» کردهاند.
برای آسان
کردن کار چنین مطالعهیی، ضروریست که اول به طرح کوتاه کلی دورهبندی
فرهنگ و هنر تاریخ ژاپن نگاهی بیاندازیم که این میتواند از یک طرف راهنمای
سودمندی برای شناخت فرهنگ و هنر ژاپنی باشد و از طرف دیگر، دسترسی و
مطالعهی سرواژههای این دانشنامه را آسان میکند.
هنرهای فُرماتیو یا فُرمساز در عصر باستان، یعنیماقبل تاریخ یا دورهیجوْمون، و پیشتاریخ یا دو دورهییایوُیی و دورهیکوفوُن،
در حدود ۷۵۰۰ قم (این تاریخ به ۱۰۰۰۰ قم هم رسیده است) آغاز میشود که
سفالینهی از نوع جوْمون در آن ساخته میشود. این دستکارها را از گِلِ
آتشخوردهی بیلعاب میساختند و با نقش و نگارهای ریسمانی میآراستند. و
در همین عصر بود که سفالینههایی از نوع یایویی (قرن چهارم قم تا قرن سوم
میلادی) پدید آمد و ساختِ آن تا معرفی آیین بودا، در قرن ششم میلادی به
ژاپن ادامه یافت. و هم در قرن چهارم میلادی بود که گورْتَلها یا مقابر
عظیم، یعنی دورهی کوفوُن پیدا شد. مشخصهی دورهی یایویی آوردن کشاورزی و
ابزارهای فلزی از قارهی آسیا بود. این اولین دورهی عصر باستان، از عصر
ماقبل تاریخ تا به زمانی کشیده میشود که ژاپن برای اولین بار تحت یک نظام
پادشاهی به شکل یک دولتـ ملت متحد میشود؛ مشخصهی این دوره وارد کردن
فرهنگهای بیگانه بود خصوصاً در طی دورهی پیشگفتهی یایویی، که
سفالینههایش از تنوع بیشتری برخوردار بود گو این که طرحهایش سادهتر
بود.
آغاز عصر
تاریخ را شاید بتوان دورهی فرهنگ بودایی خواند. با آن که در دورهی پیشین
تأثیرات فرهنگی راهش را از قارهی آسیا به ژاپن پیدا کرده بود اما در طی
این عصرست که فرهنگ قارهیی عملاً به دنبال معرفی آیین بودا به ژاپن در این
کشور میشکفد. حاصل کار، از نظر معماری و پیکرتراشی و نقاشی بودایی، چنان
عظیم بود که خود پشتوانهی نامیدنِ این دوره به عصر طلایی هنر بودایی شد.
هستهی
واردات بیگانه از جامعهی جهانْشهری و شگفتانگیزِ چین عهدِ سلسلهی تانگ
(۶۱۸-۹۰۷) رسید که تأثیر مسلط آن بر ژاپن به اینجا انجامید که در طی این
دوره مقدار قابل توجهی از فرهنگ جهانی به طور نامستقیم جذب فرهنگ ژاپنی شد.
این دوران فرهنگ بودایی را شاید بتوان به سه دورهی کوچکتر متمایز تقسیم کرد به نامهای: دورهیآسوُکا(از ۵۵۲ تا ۶۴۵). دورهیهاکوُهوْ (۶۴۵ـ۷۱۰) و دورهیتِمپیوْ(۷۲۹ـ۷۴۹). این تقسیمات بازتابیاند از روحیات متغیر ژاپنیها در پذیرندگی فرهنگهای چینی و کرهیی.
شروع حکومت در پایتختِ نوبنیادِ کیوتو به این معنا بود که در این دورهی نو، که دورهیهِیآن
(۷۹۴ـ۱۱۸۵) خوانده میشود، دگرگونی قابل توجهی در فرهنگ ژاپنی رخ داده
است. فرهنگ چینی عهد تانگ مدت ۱۰۰ سال یا بیشتر به این دوره مسلط بود، اما
در دورهی متأخر هِیآن یا هیآنِ میانه (۹۵۱ـ۱۰۸۶) که به دورهی فوُجیوارا نیز معروفست، روگرداندن از فرهنگ چینی و برگشتن به فرهنگ متمایز ژاپنی به چشم میخورد.
مشخصهی
این زمانها این بود که کارگزاران مِهترِ دولت در انجام وظیفهی خود کوتاهی
میکردند و کارهای عملی اداری در دست کارگزاران کِهتر بود تا مِهتران
بتوانند در جامعهی دربستهشان عمر را وقف لذت بردن از طبیعت و هنر کنند.
در واقع همین فراغت که در دسترس نخبگان بود توسعهی این فعالیتهای فرهنگی
را امکانپذیر کرد و این نیز به نوبهی خود فرهنگ ژاپنی یکّهیی را با
خلوصِ بیمانندی پدید آورد.
نظام مادرسالارِ خانواده، که از اولین روزهای شروع ِ سازمانِ اجتماعی ژاپن وجود داشت، همچنان مشخصهی اصلی جامعهی دورهی هِیآن
بود. زنان میتوانستند در کارهای گوناگون همتای مردان باشند و این برابری
چنان بود که دیگر تا هزار سال بعد امکانپذیر نشد. حتا نمونههایی هم از
«امیران» تیولدار مؤنث بودند، و همچنین زنانی که استقلال مالی داشتند یا
به استعدادهای ظریف فرهنگی آراسته بودند. این شاید آن نقش «زنانه»یی را که
اغلب در فرهنگ این دوره به آن اشاره میشود، و مثلاً در آگاهی زیباشناختی
مفهومِمونو نو آواره (همدلی با طبیعت) به چشم میخورد، توضیح دهد.
ژاپن در طی اوائل قرن سیزدهم زیر یوغ حکومت یک طبقهی نظامی یا سپاهی نو به نام بوُشی
افتاد، که نه فقط امتیازِ اشرافی حکومت را برچید بلکه نقش خود را بر
فرهنگ ملی هم به جا گذاشت. این نظامیهاکه قدرت خود را از طبقهی کشاورز
ثروتمند محلی گرفته بودند به شکل یک نیروی انقلابی درآمدند طوری که
توانستند طبقهی حکومتگر سنتی را براندازند که از همان تأسیس حکومت
پادشاهی در آغاز عصر تاریخ به قدرت چسبیده بود. با زوال قدرت اشراف و ظهور
طبقهی نظامی، ژاپن وارد عصرمیانهیا قرون وسطای جامعهی فئودالی شد.
پیداست که
این طبقهی نو نمیتوانست کل ساختارِ حکومت را با یک ضربه واژگون کند. این
نظام فئودالی برای این که بتواند پا سِفت کند لازم بود مدت چند قرن با
اشرافیت بسازد. این نکته دربارهی قلمروِ فرهنگی هم صادق بود چرا که آثار
کهن دورهی پیش از میان نرفته بود. در واقع حتا دلیلی در دست است که خود
بوُشیها هم به دنبال آن بودند که یک فرهنگ مردمی نوپدید را با فرهنگ رو به
زوالِ اشرافی قرنهای دوازدهم و سیزدهم آشتی دهند.
نمیتوان از عصر میانه سخن گفت و از سهم آیین بوداییذِن
چیزی نگفت. این آیین از عهد سلسلهی سونگ از چین به ژاپن آورده شد، و روی
همین کیش نو بود که عملاً پی فرهنگ و اخلاق طبقهی سپاهی گذاشته شد. اما به
طور کلی در زمینهی هنر و فرهنگ تا تأسیس حکومت آشیکاگا در کیوتو برخورد
کاملی پیش نیامد، و این زمان به دنبال دورهیی بود که دربار امپراتوری به
دو نیمهی رقیب، یعنی دربارهای شمالی و جنوبی، تقسیم شد. بعد از این دوره
بود که هنر ذِن جریان مسلط فرهنگی ژاپن شد.
دردورهیموُروماچی
(۱۳۹۲ـ۱۵۷۳) فرهنگ ذِن یک فرایند پرداخت و پالایش را از سر گذراند که در
طی آن پیرایههای دینی خود را دور ریخت. دو محصول نمایندهی این عصرند: یکی
گوزان بوُنگاکوُ یا ادبیات پنج دِیر و دیگریسوُییبوکوُگا
یا نقاشیهای تَکرنگِ آبْمرکب. گوزان یا پنج دیر اشاره است به پنج معبد
بزرگ ذِن در کیوتو و بعدها هم پنج معبد ذِن در کاماکوُرا. این نامگذاری
از یک رسم چینی دورهی سونگ (۹۶۰-۱۲۷۹) پیروی میکند که برای بالا بردن شأن
معابد خاصی به کار برده میشد. در ژاپن، رَهبانانِ معابدِ گوزان در حکم
رایزنان سیاسی و دیپلوماتیک حکومت بودند، یا در فعالیتهای نظری و هنری دورهی موُروماچی
نقش رهبری داشتند. به این نحو ادبیات گوزان و سوُییبوکوُگا، که در اصل
تجلیات فعالیتهای فرهنگی رهروان ذِن در پایان قرن شانزدهم بود، فرهنگی را
پدید آورد که میتوان آن را از نظر آگاهی زیباییشناختیش یک فرهنگ حقیقتاً
ژاپنی دانست.
در طی قرن شانزدهم، به سرکردگی «امیران» محلی یا دایمیوها
برخوردها و تلاشهایی برای دستیابی به قدرت درگرفت که در تاریخ ژاپن به
ظهور یک ساختار فئودال متحد ملی انجامید که پشتِ هم سه چهرهی بزرگ، یعنی
اودا نوبوُناگا، تویوتومی هیدهیوشی، و توکوُگاوا اِیهیاسوُ، رهبری آن را
به عهده داشتند.
تاریخ ژاپن از قرن شانزدهم تا نوزدهم به ترتیب معروف است به دورهی آزوُچیـمومویاما (۱۵۷۳ـ۱۶۱۵)، که اودا و تویوتومی در طی آن فرمان میراندند؛ ودورهیاِدو (۱۶۱۵ـ۱۸۶۸) یا دورهی توکوُگاوا که دورهی شوگوُنسالاریِ توکوُگاوا بود.
روح آزادمنشی و غنا که مشخصهی سالهای آغازینِ حکومت طبقهی سپاهی بود همچنان در دورهی آزوُچی- مومویاما
جاری بود، و این دوره شاهد ارتباطات و فعالیتهای تجاری مکرر و پرشور ژاپن
با ملتهای گوناگون جهان بود. فرهنگ پُرتپش دورهی آزوُچی- مومویاما با
این روح تجاری همساز بود. رهبران جامعهی آزوُچی مومویاما، بوُشی و
بازرگانان توانگری بودند که روحشان مستقیماً در منش بزرگ و حاکمِ فرهنگ
زمانه منعکس بود، که نمونهاش معماری پرقدرت و پُرابهتِ قلعههاست.
در همان
زمان گرایشی که بیشباهت به رُنسانس اروپا نبود، پیدا شده بود که به فرهنگ
درباری کهن نظر داشت. این امر خصوصاً در زمینههای خوشنویسی و نقاشی روی
داد، که آثار نمایندهاش بر لطافت آرامِ از نوع ژاپنی تأکید میکنند.
فرهنگ
آزوُچیـ مومویاما در طی دورهی بعدی اِدو دستخوش انشعاب و مسخ شد. اگرچه
تأثیر آن همچنان در ابتدای دورهی ادو قابل توجه بود اما جامعهی متحد
توکوُگاوا بهزودی یک فرهنگ خاص خود را پدید آورد. احساس میشد که هنرِ
فرهنگ آزوُچیـ مومویاما بسیار صورتگرا یا فُرمالیستی شده است، که خود
مبین این حقیقت است که بوُشی عموماً نمیتوانست سهم چندانی در رشد هنر و
ادبیات داشته باشد، چرا که اخلاق فئودالی و قواعد و آداب آیین کُنفوسیوس و
بوُشیدوْ، یا طریقتِ طبقهی بوُشی، نتیجهاش مهار کردن تجلی آزاد و طبیعی
احساسهای درونی بود. از اینجا بود که عام مردم برای اولین بار در تاریخ
رهبران فرهنگ ژاپن شدند و دورهی ادو عصرِ فرهنگ شکوفای تودهی مردم بود.
هنوز در
دورهی اِدو خردهریزهای اثرات فرهنگهای چینی عهد مینگ و چینگ به چشم
میخورد، و در نزدیکای پایان همین دوره بود که فرهنگ ژاپنی میبایست با
نفوذ کاملاً تازهیی روبهرو شود، یعنی با فرهنگ غربی که روی جادهی یک
جامعهی صنعتی مدرن شروع میشد.
در میانهی قرن نوزدهم، دورهی معروف به بازگشت مِیجی باز شدن درها را اعلام کرد، و سیل فرهنگ غربی به ژاپن سرازیر شد. چیزی نگذشت که ژاپن خود را عضو باشگاه ملتهای جدید جهان دید.
همانطور
که سعی کردهایم در این بررسی کوتاه نشان دهیم، مردم ژاپن از گذشتهی دوری
چون دورهی جوْمون مستمراً رشد فرهنگ نوی را، در مقابل فرهنگ بیگانه، از
طریق یک فرایند جذب و سازگار کردن آن، آفریده و پروردهاند. هر چند گرایش
برخی پدیدهها به این سوست که رنگآمیزی غلیظ و تیرهی خود را که از
خاستگاههای گوناگون آمده نگه دارند، اما پدیدههای دیگر از طریق یک فرایند
تقطیر و پالایش به جوهر ژاپنی یکّهیی دست یافتهاند.