بی علاقگی فرزند نوجوان به مسجد
بنده پدر پسر 14سالهای هستم که خوشبختانه فرزندم اهل نماز و روزه است، ولی
متاسفانه علاقهای به حضور در مسجد و شرکت در نمازجماعت ندارد. لطفا
بفرمایید که چگونه میتوانم او را به مسجد علاقهمند کنم؟
پاسخ سوال:
برای این قضیه، هرگز از زور و تحمیل استفاده نکنید؛ چرا که میتواند نتیجه
عکس بدهد. برخی از پدر و مادرها جهت گرایش و ایجاد تمایل در فرزندان به
مساجد و اماکن مذهبی از تحریک عواطف و احساسات استفاده میکنند. از این روش
برای تقابل با رفتارهای نادرست یا بی توجهی فرزندان به ارزشهای دینی بهره
ببرید. امّا جهت گرایش فرزندان به مسائل دینی از جمله مسجد و اماکن مذهبی،
راهکارهای ذیل را بکار گیرید:
1. هنگامی که شما به عنوان پدر قصد رفتن به مسجد را دارید، هیچ گاه برای
همراه بردن فرزندتان، به او اصرار نکنید، بلکه تنها به او اطلاع دهید.
مسلما اگر مایل باشد، همراه شما میآید. این کار شما موجب حفظ تشنگی او
میشود.
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست[1]
2. در صورتی که مسجد یا اماکن مذهبی نزدیک منزلتان است و مشکلات دیگری
بوجود نمیآید، به او اجازه دهید تنها به مسجد برود؛ چرا این احتمال است که
به خاطر حس استقلال تمایل نداشته باشد با شما بیاید.
3. شما میتوانید با ثبتنام فرزندتان در پایگاه فرهنگی مسجد محلهتان، کاری
کنید که در ایام فراغت در مسجد حضور پیدا کند و ارتباطش با آن مکان مقدس
بیشتر شود.
4. تلاش کنید با دوستان یا نزدیکان خود که دارای فرزند همسن و سال فرزندتان
است و فرزندتان هم آنان را دوست دارد، در مسجد حضور پیدا کنید. این کار
تمایل فرزندتان به محیط مسجد را بیشتر میکند.
5. اگر همراه فرزندتان در مسجد حضور پیدا میکنید سعی کنید از حضور دراز مدت در مسجد اجتناب کنید تا حالت زدگی در او ایجاد نشود.
6. هرگز از تشویق و ترغیب فرزندتان در صورت تمایل او به حضور در مسجد، غفلت نکنید.
7. سعی کنید به صورت غیرمستقیم از ارزش و جایگاه اماکن مذهبی از جمله مسجد
به فرزندتان بگویید و اینکه حضور در مسجد چه آثار خوبی در رشد و تعالی
انسان میگذارد.
خجالتی ها مشکل روانی دارند؟
دکتر قنبری،
روان پزشک: دلتان می خواهد وقتی وارد یک جمع می شوید چطور با شما رفتار
شود؟ قطعا دوست دارید از شما استقبال به حرف هایتان گوش داده شود، اما اگر
از قضا احساس کنید در جمعی که به آن وارد شده اید معذب هستید و مدام می
خواهید خودتان را از نگاه دیگران بدزدید و خدا خدا می کنید کسی با شما صحبت
نکند، احتمالا جزو آدم های خجالتی هستید.
خجالت و کمرویی از جمله عواطف اجتماعی است
که در رفتارهای اجتماعی برخی افراد بروز می کند. اینکه این حالت از کجا می
آید، ذاتی است یا اکتسابی، چقدر از آن طبیعی است و چقدرش آزاردهنده است و
راهکارهای مقابله با آن همگی از جمله سوال هایی است که در این گفت و گو به
آنها پاسخ داده شده است.
خجالتی بودن چطور تعریف می شود؟
خجالت
از جمله رفتارهایی است که می تواند افراد را از زندگی عادی روزمره باز
دارد. اغلب افراد خجالتی آنقدر با موضوع خجالتشان درگیر هستند که تیپ
شخصیتی به نام تیپ شخصیت اجتنابی به خود می گیرند. این افراد در جمع های
ناآشنا سخت وارد می شوند و برای ایجاد دوستی های جدید دچار مشکل هستند و
معمولا مشکل جراتمندی دارند.
یکی از مواردی که بیشتر این افراد با آن درگیر هستند در «نه» گفتن است.
اگر کاری از آنها خواسته شود که نخواهند انجام دهند نمی توانند به بگویند و
اغلب به خاطر خجالتشان مورد سوءاستفاده افراد دیگر قرار می گیرند. فرد
خجالتی حتی زمانی که نظر مخالف دارد نمی تواند نظرش را بگوید چون نگران است
که طرد شود.
برعکس افراد درونگرا، این افراد میل به دوستی دارند و خیلی علاقه دارند
در جمع پذیرفته شوند. ولی از ترس طرد شدن شروع به دوستی نمی کنند چون احساس
ترس و اضطراب دارند و فکر می کنند کفایت لازم را برای اینکه مورد قبول جمع
واقع شوند، ندارند.
به طور کلی همه این علائم در اختلال شخصیت اجتنابی مشخص می شود. جالب
است بدانید که شیوع این اختلال 10 تا 12 درصد است و در آقایان و خانم ها
چندان تفاوتی ندارد. سن شیوع آن هم معمولا از نوجوانی است گرچه مزاج خجالتی
بودن از بچگی در برخی افراد وجود دارد.
آیا افرادی که اضطراب اجتماعی دارند هم درجاتی از خجالتی بودن را نشان می دهند؟
اصطلاح
دیگری به نام ترس اجتماعی هم وجود دارد که خصوصیاتی بسیار شبیه اختلال
اجتنابی دارد. قطعا همه ما درجاتی از ترس اجتماعی را تجربه کنیم، مثلا وقتی
قرار است سخنرانی داشته باشیم یا به صورت شفاهی درس جواب دهیم. این اضطراب
دو نمونه دارد؛ یکی نمود ذهنی و شناختی است که در آن فرد مدام در ذهنش
نگران قضاوت دیگران است و می ترسد نتواند از عهده اجرای نقشی که به او
سپرده شده بربیاید.
یکی دیگر نمود جسمی است که با حالت برافروختگی صورت، لرزش صدا و دست،
تپش قلب و تعریق خودش را نشان می دهد. گاهی اوقات این ترس اجتماعی به قدری
زیاد است که در کارهای بسیار پایه فرد هم اخلال ایجاد می کند. مثلا اینکه
حتی نمی تواند قیمت یک کالا را بپرسد یا در حضور دیگران غذا بخورد و… که
این موضوع باعث می شود از جمع اجتناب کند.
این افراد ولع بودن با دیگران را دارند اما به دلیل ترسی که دارند نمی
توانند پیشقدم شوند. گاهی اوقات هم این اضطراب درونی است و دیگران متوجه آن
نمی شوند که به این حالت اضطراب اجتماعی گفته شود.
خجالتی بودن با نداشتن اعتماد به نفس چه ارتباط دارد؟
بدون
شک این دو ارتباط زیادی با یکدیگر دارند. اعتماد به نفس نقش بسیار مهمی در
شکل گیری زیربنای شخصیت اجتنابی دارد. اعتماد به نفس از کودکی شکل می گیرد
و دو جزء دارد؛ یکی جزء ژنتیکی و یکی جزء یادگیری.
گاهی اوقات کودکان با خوی محتاط متولد می شوند که این جزء ژنتیکی محسوب
می شود و به اصطلاح مزاج نامیده می شود که از کودکی در فرد وجود دارد. مثلا
کودکی خجالتی است و مدام پشت مادرش قایم می شود و دیرآشناست، اما اینکه
بچه ای مزاج به اصطلاح دیرآشنا دارد و دلیل کافی برای ایجاد اختلال اجتنابی
نیست.
خیلی اوقات با تشویق و اعتماد به نفس دادن می توان به تجربه موقعیت های
جدید در کودک کمک کرد. اگر در این سن کودک را تشویق کنیم باعث می شود مزاج
شرم را اگر هم دارد با اعتماد به نفس زیاد کمرنگ کند.
خجالتی بودن وقتی اختلال است که مانع پیشرفت و باعث نارضایتی فرد شود
چطور می توان خجالتی بودن را از درونگرا بودن تفکیک کرد؟
فرد
درونگرا ممکن است خجالتی باشد اما این طور نیست که هر فرد درونگرایی
خجالتی باشد. یعنی یک درصدی از افراد درونگرا خجالتی هستند و احساساتشان را
کمتر بروز می دهند ولی در اغلب موارد افراد درونگرا اصلا خجالتی نیستند و
اعتماد به نفس خوبی دارند. این افراد احساساتشان را کمتر بروز می دهند و
این ویژگی شخصیتی آنهاست.
مرز تشخیص این دو کجاست؟
گرفتن
شرح حال در تشخیص این دو نوع شخصیت بسیار کمک کننده است. فرد درونگرا در
موقعیت های جدید به هیچ عنوان دچار اضطراب نمی شود. فرد درونگرا تنهایی را
ترجیح می دهد و بروز احساسات ندارد و این به هیچ عنوان اختلال محسوب نمی
شود ولی اختلال اجتناب که به دلیل خجالت زیاد بروز می کند همان طور که گفته
شد نوعی اختلال است و باید درمان شود.
خجالتی بودن اختلال محسوب می شود؟
خجالتی
بودن در صورتی اختلال است که هم مانع پیشرفت فرد شود و هم او را ناراضی
کند. در غیر این صورت در جوامع شرقی و از جمله جامعه ما درجاتی از خجالتی
بودن پسندیده محسوب می شود مثلا اینکه در جوامع غربی تماس چشمی مستقیم
تشویق می شود در حالی که در جوامع شرقی این نوع نگاه گاهی بی ادبی محسوب می
شود و با توجه به فرهنگ متفاوت است.
راهکارهای درمانی برای افرادی که خجالت مانع از فعالیت های روزانه شان شده چیست؟
برخی
راهکارهای درمانی دارویی است. این افراد به علت شکست هایی که در اثر همین
مشکل در آنها به وجود آمده ممکن است همزمان دچار افسردگی شوند یا اختلالات
اضطرابی دیگر را تجربه کنند. بنابراین در این مواقع دارو به کمک فرد می آید
ولی روان درمانی اهمیت بیشتری دارد.
از جمله کارهایی که انجام می شود آموزش جراتمندی است.
در این نوع آموزش به افراد یاد داده می شود تا بتوانند نه بگویند و این
خیلی به تمرین نیاز دارد. مثلا به آنها گفته می شود به یک فروشگاه بروند و
قیمت برخی اجناس را سوال کنند اما نخرند و از مغازه بیرون بیایند. ذکر این
نکته مهم است که برخی اوقات همین ناتوانی در نه گفتن فشاری به فرد خجالتی
می آورد که او را پرخاشگر می کند. چون احساساتش را بروز نمی دهد.
یکی دیگر از تمرین ها آموزش مهارت های اجتماعی است، اینکه چطور فرد وارد
صحبت شود، چه موضوعاتی را مطرح کند که بتواند در جمع روند صحبت را ادامه
بدهد و گوش دادن فعال داشته باشد و تماس چشمی خوبی داشته باشد. حتی موقعیت
حرکتی فرد در توجه اطرافیان به او اثر می گذارد مثلا اگر قوز کند و خمیده
باشد و از بدنش درست استفاده نکند نشان می دهد اعتماد به نفس پایینی دارد و
جمع به او اعتماد نمی کند و همه اینها مهارت هایی است که فرد خجالتی باید
به دست بیاورد.
در روند درمان تکالیف از کم به زیاد است. با توجه به ترس اجتماعی ای که
فرد دارد این تکلیف آنقدر انجام می شود تا اضطراب نسبت به آن موضوع کاملا
برطرف شود. در مورد اضطراب اجتماعی هم وقتی فرد مثلا سخنرانی دارد و در
مدرسه و سر کلاس باید ارائه داشته باشد داروهایی به او تجویز می شود که
اگر مصرف کند اضطرابش کنترل می شود و می تواند اجرای خیلی خوبی داشته باشد.
دراصل دارودرمانی برای کاهش اضطراب است.