با اعتماد به نفس ها این شكلی اند!
با اعتماد به نفس ها مثبتگرا هستند و همیشه مسائل را مثبت و خوب
میبینند و افكارشان را باصدای بلند بیان میكنند، آنها به نكات منفی توجه
دارند ولی هیچگاه درباره این موضوعات حرفی نمیزنند.
داشتن و نداشتن اعتماد به نفس در زندگی روزمره هر آدمی بسیار تاثیرگذار
است. فكر كنید در یك كلاس درس حضور دارید و آن درس را به خوبی بلد هستید.
استاد سوالی را میپرسد، شما اگر اعتماد به نفس داشته باشید دست خود را
بالا برده و پاسخ را بلند و شفاف می گویید اما اگر فردی بدون اعتماد به نفس
باشید با توجه به اینكه پاسخ را میدانید ترجیح میدهید سكوت كنید.
پاسخ ندادن در جمع برای شما مهمتر از آن است كه نمره خوبی از آن درس
بگیرید. بدین ترتیب بیاعتماد به نفس بودن یعنی عقب ماندن از خیلی فرصتها
در زندگی. در این مطلب به كمك پویا ودایع سخنران و مدرس زبان بدن، زبان بدن
افراد با اعتماد به نفس را بررسی میكنیم.
با اعتماد به نفسها مثبتگرا هستند
این افراد مثبتگرا هستند و همیشه مسائل را مثبت و خوب میبینند و
افكارشان را باصدای بلند بیان میكنند، آنها به نكات منفی توجه دارند ولی
هیچگاه درباره این موضوعات حرفی نمیزنند. از دستهای خود زیاد استفاده
میكنند و در تمام توضیحات كلامی دستها را همراه میسازند. در واقع دستها
را ابزاری برای بیان احساسات خود میدانند. استفاده از حركات كه قاطعیت و
اصالت را نشان دهد جزء دستور كار آنهاست. دستهای دیگران را لمس میكنند و
دستهای خود را همچون یك جمله رقصان در هوا به حركت درمیآورند. آنان
دستها را جزء داراییهای ارزشمند برای بیان كلمات و جملات خود میدانند.
تمام قد و استوار
قدمهای آدم با اعتماد به نفس گاه تند و همراه با استواری است. این
قدمهای تند نشاندهنده عجله و شتاب نیست بلكه نشانه یك نوع تفاوت ظاهری و
اطمینان از حركت درست در مسیر است. معمولا موقع ایستادن سینه خود را ستبر
میكنند و جلوی شخص مورد نظر میایستند تا دیگران آنها را تمام قد و از
تمام زوایا ببینند. اینكار یك نوع فخرفروشی نیست بلكه این افراد از دیده
شدن لذت میبرند و خود را در معرض نقد دیگران قرار میدهند چون از گفتوگوی
دیگران در مورد خود لذت میبرند. این افراد بهطور معمولا پاهای خود را
اندازه عرض شانه باز میكنند و نوك انگشتان پاها را رو به جلو قرار میدهند
تا استوارتر بایستند.
خندههای بلند
خنده این افراد با صدای بلند و رسا همراه است. از خندیدن با صدای بلند
در جمع لذت میبرند، دوست دارند بر دیگران تاثیر بگذارند و دیگران از خنده
آنها مطلع شوند. از خندیدن با صدای بلند به عنوان یك ابزار برای دیده شدن
استفاده میكنند. علاوه بر این در تلاش هستند تا همیشه دندانهای تمیز و
سفیدشان را به همه نشان دهند.
سكوتهای معنادار
افراد دارای اعتماد به نفس معمولا یك مشخصه یكسان دارند و آن سكوتهای
معنیدار آنهاست كه در میان جملات دیگران و جملات خودشان از این سكوتها
استفاده میكنند. این سكوتها برای جلب توجه و گرفتن زمان برای فكر كردن
درباره جملات دیگران است. آنها میدانند كجا ساكت شوند و چه وقت سر خود را
به طرفین تكان دهند.
آنها میدانند سكوت برای انجام كارها چه قدرتی دارد. افرادی كه اعتماد
به نفس دارند فاصله ایستادن خود را با دیگران معین و سعی میكنند اندازه یك
جلو نظام كه در مدارس آموختیم با دیگران فاصله داشته باشند. آنها با
ایجاد فاصله حریم خود را مشخص میكنند. دست در جیب گذاشتن و ایستادن یكی
دیگر از نشانههای افراد با اعتماد به نفس بالاست. آنها یك دست خود را در
جیب قرار میدهند و با دست دیگر حركات غیر كلامی را بیان میكنند. با
گذاشتن یكی از دستها در جیب نشان میدهند كه قدرت استدلال و تفكر خوبی
دارند.
ازمقایسه دست بردارید
هیچوقت خود را با دیگران مقایسه نكنید. یكی از بهترین روشها برای
افزایش اعتماد به نفس این است كه از مقایسه خود با دیگران دست برداریم.
مشكل اینجاست كه شما فقط قسمت كوچكی از شخصیت فردی را كه در حال مقایسهاش
با خودتان هستید، میبینید. هر شخصی به صورت متفاوت فكر، درك و احساس
میكند و یاد میگیرد.
شما تنها فرد این جهان هستید كه قابلیتی خاص دارید. منظور من
تواناییهای خارقالعاده نیست بلكه منظور روش و راهی است كه شما برای حل یك
مسئله از آن استفاده میكنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یكسان نیست.
وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه میكنید، در ذهنتان او را در تمام
مسائل بهتر از خود میبینید. این كار به هیچوجه روش خوبی برای ارزیابی
خودتان نیست. به جای این كار بهتر است نگران این باشید كه چقدر خودتان را
دوست دارید. احتمالا وقتی ببینید افرادی كه خود را دوست دارند چقدر شادتر
از افرادی هستند كه خود را دوست ندارند بهطور حتم شگفتزده میشوید.
شیوه نشستن پشت میز و صندلی
تكیه كردن به صندلی و دست گذاشتن روی میز از دیگر نشانههای این افراد
است. آنها انگشتان خود را روی میز قرار میدهند، انگار كه مالك میز و صندلی
زیر دست خود هستند. خیلی محکم و صاف مینشینند، انگار کسی قرار است صندلی
را از زیر آنها بگیرد. آنها مراقب جایی که مینشینند هستند و حواسشان
بهاطراف است. آنها خود را دوست دارند، برای بدن خود احترام قائل هستند و
سعی میكنند همیشه و همه جا خوش بگذرانند، مثلا كمتر از وسایل و خوراكیهای
مضر استفاده میكنند چون میخواهند همیشه بدنی سالم داشته باشند.
هر عملی عكسالعملی دارد
از دیگران تعریف كنید و مثبتاندیش باشید؛ این كار به شما اجازه میدهد
نقاط قوت دیگران را ببینید و از آنها تعریف كنید. شاید بپرسید این چه ربطی
به اعتماد به نفس دارد؟ وقتی شما از دیگران تعریف میكنید بهطور حتم آنها
هم همینگونه با شما رفتار میكنند و از نقاط قوت شما میگویند. روایتی
وجود دارد كه میگوید «اگر خواستید چیزی به دست بیاورید اول باید آن را به
دیگران ببخشید.» وقتی دیگران نقاط قوت شما را بیان میكنند مانند ذرهبینی
عمل میكنند كه رفتارهای مثبت شما را بهتر نشان میدهند و این موجب
پیشرفت و افزایش اعتماد به نفستان میشود.
با ترسهایتان روبهرو شوید و از آنها فرار نكنیم
ترسیدن یكی از دلایل نداشتن اعتمادبهنفس در میان بیشتر مردم دنیاست.
ترسهای ما با احساسی كه ما از خودمان داریم رابطه مستقیمی دارد. وقتی از
چیزی میترسیم، حس میكنیم كه در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب كاهش
اعتماد به نفس میشود. برای رفع این مشكل باید با ترسهایتان روبهرو
شوید. از ترسهایتان وحشت نكنید. بهترین راه این است كه بفهمید چرا این
ترسها در شما به وجود آمدهاند. یاد بگیرید هیچگاه از شكست نترسید. هر
شخصی بارها در زندگی شكست میخورد؛ شكستهای شما زندگیتان را تعریف
نمیكند.
با غذا و ورزش میتوان اعتماد به نفس داشت
غذای خوب یعنی سوخت خوب برای بدن. ظاهر بد شما علت اصلی اعتماد به نفس
پایین شماست. بهبود ظاهر شما میتواند به طرز شگفتانگیزی اعتماد به
نفستان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی كه هم میتوانید حس خوبی
داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش كردن است. هر ورزشی كه انجام دهید خوب
است چون باعث ترشح آندورفین میشود؛ این ماده شیمیایی موجب احساس نشاط و
بالا رفتن روحیه شما میشود. ورزش كردن به خودی خود اعتماد به نفس را بالا
میبرد و تناسب اندام را همراه دارد. در این صورت بیشتر لبخند میزنید و
احساس خوبی خواهید داشت.
از نگاه كردن به دیگران نهراسیم
ارتباط چشمی برقرار كنید. اكثر مردم نگران این هستند كه دیگران چگونه
در مورد آنها فكر میكنند. با ایجاد ارتباط چشمی میتوانید خود را یك فرد
شایسته، نترس و با اعتماد به نفس نشان دهید. یك ترفند كوچك وجود دارد و آن
اینكه اگر شما از این ترس دارید كه مستقیم به چشم طرف نگاه كنید، به جای
چشمان طرف، به فاصله میان دو ابروی او نگاه كنید. در این حالت نه شما
مستقیم به فرد نگاه كردهاید و نه آن فرد متوجه این موضوع میشود. برای این
كار باید مدتی تلاش كنید تا این كار به عادت شما تبدیل شود.
با اعتماد به نفسها و ساعتشان
افرادی كه اعتماد به نفس بالا دارند لوازم و ملزومات خود را در دید
افراد دیگر قرار میدهند، مثلا ساعتی كه به دست دارند را آشكار نشان
میدهند و سعی میكنند همگان ساعت آنها را ببیننداگر كسی از آنها ساعت
بپرسد دست خود را جوری بالا میآورند كه همگان مارك ساعت و نوع ساعت را
تشخیص دهند. هیچگاه به لباس و وسایل دیگران زل نمیزنند و سعی در تعریف
آنها ندارند بلكه به صورت نامحسوس وسایل دیگران را مورد تحلیل قرار میدهند
و هیچ وقت در جمع خود را با دیگران مقایسه نمیكنند. از اینكه در جمع با
كسی صحبت كنند هیچ ترس و واهمهای ندارند اما سعی میكنند در جمع با كسی
بحث نكنند و دیگران را مورد انتقاد قرار ندهند.
با اعتماد به نفسها چه شكلی هستند؟
وقتی با افراد سرشار از اعتماد به نفس صحبت میكنید با تكان دادن سر در
جهات مختلف به شما نشان میدهند كه حرفهایتان را میشنوند. آنها جوری
میایستند كه مخاطبشان سمت راست آنها قرار بگیرد و سر را به سمت طرف مقابل
متمایل میكنند. این كار باعث میشود دید كلی افراد نسبت به بدن آنها
تغییر نكند و حرفها را راحتتر بشنوند. این افراد تعریف و تمجید دیگران
نسبت به خودشان را بهراحتی میپذیرند به طوری که میتوان این موضوع را
هنگام صحبت با آنها فهمید چون تایید سر و برق زدن چشمهایشان نشاندهنده
این ویژگی است.
عطر وسیله ضروری برای این افراد
طرفدار عطر و بوی خوش هستند و همیشه سعی میكنند یك عطر خوب در كیف و
وسایل خود داشته باشند. آنها عطر را جزء وسایل ضروری خود میدانند و سعی
میكنند همیشه بوی خوب بدهند و هرازگاهی هم عطر زدن را در روز تكرار
میكنند. افراد دارای اعتماد به نفس صاف مینشینند یا از ژستهای بسیار خاص
زبان بدن برای ایجاد تفاوت با دیگران استفاده میكنند. آنها هنگام نشستن
لباس خود را جمع میكنند تا كمترین تا خوردگی و چروك را داشته باشد.
چنین افرادی با اطمینان خاطر مینشینند، دستههای صندلی را همچون
فرمانروایان لمس میكنند و دستهای خود را روی دستههای صندلی قرار
میدهند. همیشه سعی میكنند رو به سمت نفر مقابل بنشینند و دیگران را
راحتتر ببینند. آنها سعی میكنند افراد مقابل را زیر نظر داشته باشند.
شیك لباس بپوشید
لباس گران لازم نیست، فقط خوب لباس بپوشید. شنیدهاید كه میگویند «وقتی
خوشتیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت؟» این جمله واقعا حقیقت دارد. وقتی
شما شیك لباس بپوشید بر خودتان و دیگران تاثیر مثبت میگذارید. این گونه
لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی را در شما ایجاد میكند. شیك لباس پوشیدن یكی
از سادهترین راهها برای افزایش اعتماد به نفس است.
چرا ما به بحران نيازمنديم؟
زماني كه 10 ساله بودم توپ فوتبالم ارزشمندترين دارايي من بود. موقع غذا
خوردن با من بود، با آن ميخوابيدم و هفتهاي يك بار آن را به جاي كفشهايم
برق ميانداختم. در مورد فوتبال همه چيز ميدانستم. اما از مسايل پيرامونم
كاملا بياطلاع بودم. به طور كلي ما زماني به نكاتي در زندگيمان ميرسيم
كه آماده…
دريافت اطلاعات جديد هستيم. تا آن موقع ممكن است اين نكات حتي به صورتمان زل زده باشند اما ما آنها را نميبينيم.
بيشتر
ما تنها زماني كه ياد ميگيريم، مواقعي است كه دچار مشكل ميشويم. چرا؟
براي اينكه راحتتر آن است كه تغيير نكنيم بنابراين به كارمان ادامه
ميدهيم تا اينكه به يك ديوار آجري بر بخوريم.
بياييد سلامتي
خودمان را در نظر بگيريم. چه زماني رژيممان را تغيير ميدهيم و شروع به
ورزش ميكنيم؟ زماني كه جسممان در حال نابود شدن است. زماني كه دكتر
ميگويد: ”اگر روش زندگيات را تغيير ندهي خودت را خواهي كشت.“
در
رابطهها، چه زماني به يكديگر ميگوييم كه چقدر مراقبيم؟ زماني كه ازدواج
به بنبست رسيده، زماني كه خانواده در حال فروپاشي است!! در مدرسه، چه
زماني به طور جدي مطالعه ميكنيم؟ زماني كه نزديك است در دروسمان مردود
شويم. در تجارت، چه زماني از ايدههاي جديد و تصميمات جسورانه استفاده
ميكنيم؟ زماني كه نميتوانيم صورت حسابها را پرداخت كنيم. چه زماني
بالاخره اصول خدمت به مشتري را فرا ميگيريم، وقتي كه مشتري مغازه را ترك
كرده. چه زماني شروع به عبادت خدا ميكنيم؟ زماني كه زندگيمان به بنبست
رسيده است.
بزرگترين درسها را زماني فرا ميگيريم كه اوضاع آشفته
است. چه زماني مهمترين تصميمات زندگيات را گرفتي؟ موقعي كه به زانو
افتاده بودي، بعد از بحران، بعد از اينكه در كارها ناموفق بودي. آن زماني
است كه به خودمان ميگوييم: خسته از شكسته شدن هستم، از معمولي بودن خسته
شدم، ميخواهم كاري بكنم.
در موفقيتها جشن ميگيريم اما چيز زيادي
ياد نميگيريم. شكستها صدمه ميزنند و آن زماني است كه درس ميگيريم. در
نگاهي به گذشته متوجه ميشويم كه بحرانها و شكستها تغييردهنده زندگي ما
بودهاند.
افراد عاقل دنبال مساله و گرفتاري نميگردند اما وقتي
دچارش شدند از خودشان ميپرسند: ”چگونه ميتوانم روش فكري و آنچه را كه در
حال انجامش هستم، تغيير دهم.“ چگونه ميتوانم از آنچه كه الان هستم بهتر
باشم؟ بازندهها همه نشانههاي اخطاردهنده را ناديده ميگيرند. زماني كه
سقف ميريزد از خودشان ميپرسند: ”چرا همه اين اتفاقات براي من ميافتد؟“
ما موجوداتي هستيم كه زود عادت ميكنيم و به انجام آنچه كه مشغول انجامش
هستيم، ادامه ميدهيم تا وقتي كه مجبور به تغيير آن باشيم.
ماري
ارتباط عاطفي با دوستش نل را به هم ميزند. براي يك هفته خودش را در اتاق
خوابش حبس ميكند سپس به تدريج با دوستان قديمياش ارتباط برقرار ميسازد.
به زودي نقل مكان ميكند و شغل جديد مييابد. بعد از شش ماه احساس شادي و
اعتماد به نفس بيشتري ميكند. او به بحران از دست دادن نل به عنوان بهترين
اتفاق زندگياش نگاه ميكند.
فرد از كار اخراج ميشود و از آنجايي
كه نميتواند كاري پيدا كند تجارت كوچك خودش را شروع ميكند. براي اولين
بار در زندگياش رييس، خودش است و آنچه را كه واقعا ميخواهد انجام
ميدهد. اگر چه هنوز مشكلاتش را دارد اما زندگياش معني و هيجان جديدي پيدا
كرده و همه اين اتفاقات برگرفته از آن بحران آشكار است.
آيا زندگي سرشار از بحرانهاي دردناك است؟
نه
لزوما. جهان هميشه در حال سقلمه زدن به ما با سيگنالهاي كوچك است. وقتي
اين سيگنالها را ناديده ميگيريم آنگاه ما را با يك پتك سقلمه ميزند.
رشد و پيشرفت وقتي در مقابل آن مقاومت ميكنيم دردناكتر است. آيا تا به
حال توجه كردهايد كه اتفاقات خاص براي افراد خاص ميافتد؟ لوئيز هر شش ماه
يك بار اخراج ميشود. جيم در تعطيلات، مسموميت غذايي پيدا ميكند و …
افراد مشخصي درسهاي مشخصي را فرا ميگيرند. در مقابل همه اين اتفاقات
ميتوانيم با يكي از اين سه راه عكسالعمل نشان بدهيم:
1- زندگي من يك سري از درسهايي است كه لازم است در يك نظام خاصي اتفاق بيفتند (اين طرز تفكر بيشترين آرامش روح را تضمين ميكند.)
2- زندگي يك بازي شانس است اما من در بيشتر مواقع پيروز هستم. (بهترين انتخاب بعدي، كيفيت زندگي متوسطي را پيشبيني ميكند.)
3- براي چه همه اتفاقات بد براي من ميافتد؟ (بيشترين بدبختي و نااميدي را تضمين ميكند.)
آن
را مشيت الهي بناميد و يا روند طبيعي اتفاقات نامگذاري كنيد. در حال اتفاق
است، دوست داشته باشيد يا نه در حال اتفاق است. به طور خلاصه در اين جهان
نيستيم كه تنبيه شويم، اينجا هستيم كه فرا بگيريم. همه اتفاقات و بحرانها
هستند تا ما را تغيير دهند. به گونهاي رفتار كنيد كه گويي هر اتفاق
منظوري دارد و زندگيتان نيز هدفمند است. بفهميد كه چرا به يك تجربه احتياج
داشتيد. بر آن غلبه كنيد. ديگر به آن احتياجي نخواهيد داشت.