اعتیاد والدین و ازدواج ناموفق مهمترین دلیل فرار دختران از خانه/همیشه کوتاهترین راه ایمنترین نیست!
سر و وضعی مناسب ندارد با قبول اینکه اسمش را نیاوریم
داستان زندگی اش را برایمان می گوید، قصه اعتیاد والدین، آزار جنسی در
نوجوانی و ازدواج های ناموفق، گویی همه این اشارات برایم تازگی ندارند! اما
به راستی فرار از خانه و کارتن خوابی به عنوان کوتاه ترین راه برای دور
شدن از مشکلات برای این زن 18 ساله ایمن تر راه بود است؟!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس،
یک دختر فراری، گفت: خانه ما محل تررد افراد معتاد و کسانی که جای خواب
نداشتند شده بود و متاسفانه یک بار هم توسط یکی از همین افراد مورد تجاوز
جنسی قرار گرفتم و این در حالی بود که حضور من در خانه دیگر برای والدینم
مهم نبود.
با اینکه 18 سال بیشتر سن نداشت اما با موهای رنگ کرده و آرایش غلیظ و
شالی که روی سرش انداخته بود، فکر میکردی این دختر 30 ساله است. در ابتدا
از مصاحبه کردن امتناع میکرد اما وقتی این اطمینان برایش حاصل شد که هویت
واقعیاش مشخص نمیشود حاضر به مصاحبه با ما شد.
دو ازدواج ناموفق در سن 15 سالگی داشتم
وی در ابتدای صحبتهای خود از دو ازدواج ناموفقش به ما گفت: « اولین
ازدواجم در سن 15 سالگی بود، با اینکه همسرم وضع مالی خیلی خوبی داشت اما
مبتلا به مصرف شیشه بود، بعد از مدتی خیلی با من بدرفتاری میکرد تا اینکه
تصمیم گرفتم از او جدا شوم… بعد از مدتی با معرفی یکی از بستگان با مردی
ازدواج کردم که متاسفانه بعد از یک ماه زندگی مشترک متوجه شدم بیماری اعصاب
دارد و مجبور شدم از او هم طلاق بگیرم.
این زن جوان در ادامه گفت: شغلی نداشتم و سرپرستانم را از دست داده
بودم به همین خاطر کم کم مجبور شدم در یکی از پارکهای تهران کارتن خواب
شوم و این روند ادامه داشت و هر شب در یک پارک میخوابیدم تا اینکه در یکی
از شبها توسط مامورین پلیس دستگیر شدم.
در پاسخ به این سؤال که چرا به خانه پدری مراجعه نکردی؟ به وضعیت نابه
سامان خانواده خود اشاره کرد و گفت: پدرم به دلیل بیماری دیابت نمیتوانست
سر کار برود و بیکار در خانه بود، مادرم مجبور بود که در خانههای مردم
کارگری کند، پدرم اعتیاد به مصرف تریاک داشت و برای اینکه راحتتر مصرف
کند مادرم را مجبور به مصرف تریاک کرد که هر هر دو معتاد باشند من چندباری
از خانه هم فرار کردم.
توسط افراد معتاد درون خانهمان مورد تجاوز قرار گرفتم
این دختر فراری؛ از سابقه و علت فرار خود گفت: بار اولی که از خانه
فرار کردم توسط پلیس دستگیر و به خانه باز گردانده شدم، زندگی در کنار
والدین معتاد بسیار سخت است، خانه ما محل تررد افراد معتاد و کسانی که جای
خواب نداشتند شده بود و متاسفانه یک بار هم توسط یکی از همین افراد مورد
تجاوز جنسی قرار گرفتم و این در حالی بود که حضور من در خانه دیگر برای
والدینم مهم نبود.
وی ادامه داد: برای من که یک دختر بودم بسیار سخت بود که بخواهم از
مشکلاتم عبور کنم، تهیه غذا، جای خواب و خیلی از نیازهای دیگر باعث شده
بود تا گاهی وقتها تن فروشی هم کنم.
وی در کلام آخر به ما گفت: به دنبال شغلی مناسب برای خودم هستم که
زندگی جدیدی را شروع کنم و به همه دختران توصیه میکنم که قبل از اقدام به
کاری به عواقب آن فکر کنند تا مجبور نشوند یک عمر شرمنده شوند.
همیشه کوتاهترین راه ایمنترین راه نخواهد بود، چرا که گاهی
کوتاهترین و راحتترین انتخابات به سختترین تاوانها خواهند رسید.
نهادهای آموزشی و حمایتی باید به عنوان متولیات امور جوانان با تقویت بنیه
تربیت و پرورش آنها موجبات انتخاب راه درست را برای کسانیکه در مخمصه
خانوادههای نابسامان و بیمار گرفتار شدهاند فراهم کنند.
به جای فرار از مشاور کمک بگیرید
مجتبی دشتی کارشناس اعتیاد در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس؛ نا به
سامانی و جو نامناسب خانواده را علت فرار این زن جوان 18 ساله دانست و
خاطرنشان کرد: شرایط نامناسب والدین،خانواده نابسامان در ابتدا موجب شده که
این دختر از روی اجبار ساده ترین و پیش پا افتادهترین راه یعنی ازدواج را
انتخاب کند و بدون اینکه تحقیقی درباره خانواده و خود طرف مقابل کند و با
عجلگی فراوان این مسیر را انتخاب کرده است
این محقق معضلات اجتماعی، ازدواج به خاطر رهایی از مشکلات را اشتباه
ارزیابی کرد و افزود: ازدواج نمی تواند راهکاری برای رهایی از شرایط موجود
باشد ، درست مسئله ای که این دختر خانم برای رهایی از مشکلات با آن مواجه
شده است. گرچه ازدواج می توانست شرایط این خانم را از جدا شدن از خانواده
معتاد خود رهایی بخشد اما این زمانی میسر و توصیه می شود که ازدواج با
معیار عقلی صورت بگیرد.
متاسفانه در این خانواده هر دو طرف یعنی هم پدر و هم مادر اعتیاد
داشته اند و این بدان معنا است که دیگر جایی برای رسیدگی به نیاز و مشکلات
فرزند خانواده نمی ماند و والدین بیشتر به فکر اعتیاد خود هستند و دلیل
اصلی فرار این دختر هم بی توجهی والدین و عدم تربیت لازم و سو استفادههای
جنسی دیگران در خانه پدری بوده است.
دشتی، در توصیه ای به دختر خانمهای جوانی که مشکلات خانوادگی دارند
گفت: به هر حال همه ما می دانیم که مشکلات خانوادگی بسیار می تواند در
روحیه فرزندان تاثیر منفی بگذارد اما تصمیم به فرار راهکار اساسی نیست، فار
نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه به مشکلات یک خانم هم می افزاید، بهترین
راه رفتن به مراکز مشاوره یا بهزیستی است که راه حل نهایی را از مشاوره
دریافت کنند و اینکه از بزرگ ترهای فامیل یا آشنایان خود برای راهنمایی
کمک بگیرند.
فرار سالانه 10درصد دختران از خانه
فرار از منزل یعنی ترک خانواده و محیطی که تنها تکیهگاه و مأمن هر
فردی از بدو حیات محسوب میشود. خانواده برای همه ما نقش تکیهگاهی را دارد
که بدون حمایت آن گذر از بحرانهای زندگی ممکن نیست. فرار از منزل در سنین
نوجوانی و ابتدای بلوغ فقط به دختران اختصاص ندارد اما به دلیل تبعات منفی
بلندمدت فرار دختران نسبت به پسران برای سلامت روانی جامعه این مفهوم تحت
لوای دختران فراری بررسی میشود. فرار از منزل و ترک آن فارغ از تبعات
اجتماعی و نگاه ویژهای که عرف کشور به این پدیده شوم دارد نمیتواند لزوما
عامل ناهنجاری یا آسیب اجتماعی تلقی شود با این وجود در پی دستگیری بالغ
بر دو هزار زن خیابانی و بررسی وضعیت آنها، در سال 92 در تهران مشخص گردید
600 نفر از آنها روسپیگری را به عنوان شغل خود انتخاب کردهاند. گزارش
سازمان بهداشت جهانی حاکی از آن است که سالانه بیش از یک میلیون نوجوان 13
تا 19 ساله از خانههای خود فرار میکنند که 60 تا 70 درصد این تعداد شامل
دختران و 30 تا 40 درصد فرارها بین پسران رخ میدهد. اصطلاح «فراری» به
نوجوانی اطلاق میشود که بر اساس حکم قضایی دادگاه نوجوانان، مرتکب تخلف
ترک پدر و مادر و سرپرستان خود بدون اجازه شده است. در همایش آسیبهای
اجتماعی که سال گذشته در تهران برگزار شد عنوان شد آخرین آماری که از
دختران فراری و تعداد آنها ارائه شده مربوط به سال 78 است که این میزان
نسبت به سال 65، 20 درصد افزایش داشته است.
کارشناسان بر این عقیده هستند که این گونه دختران را نباید طرد کرد
بلکه باید با حمایتهای روانشناسی و مشاورهای آنها را بار دیگر به جریان
اصلی و سالم زندگی برگرداند.
زهرا عبدی روانشناس و محقق مسائل اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار طنین
یاس، به اذیت و آزار فیزیکی دختران فراری اشاره کرد وگفت: متاسفانه بسیاری
از دخترانی که از خانه فرار می کنند تحت آزار فیزیکی قرار می گیرند و این
اذیت و آزارها در آینده نزدیک بسیار به روحیه دختران آسیب می رساند.
وی ادامه داد: طبق آمار بیشترین سن فرار از خانه در دوران نوجوانی
است، یعنی دقیقا دورانی که یک دختر 15 ساله اوج احساسات و شهوت اوست و این
بسیار می تواند در تصمیم گیری این دسته از دختران تاثیر منفی بگذارد و
آنها را اسیر اشتباهاتی از قبیل اعتیاد، پیدا کردن دوستان ناباب،
شهوترانی و دزدی و مسائل دیگر کند.
این روانشناس در توصیههایی به خانوادهها گفت: والدین مشکلاتی که
برخی مواقع با فرزندان خود پیدا می کنند باید بسیار مواظب باشند که طوری
برخورد نکنند که منجر به تصمیم گیری فرار از خانه شود، متاسفانه در برخی
موارد این خود والدین هستند که عامل فرار دخترانشان می شوند و بعد از فرار
کاسه چه کنم چه کنم به دست می گیرند در حالی که قبل از تصمیم غلطی می
توانند با راهکارهای مناسب از قبیل، مشاوره گرفتن از روانشناس یا افراد
صاحب تجربه درپیشگیری از این معضل موثر واقع شوند.
سن شایع فرار دختران بین 14 تا 18 سال است
احمد دلبری آمار مدیرکل بهزیستی استان تهران، با استناد بر آمار فرار
دختران گفته است، فرار دختران از منازل بین ۱۴ تا ۱۸ سال رو به افزایش
است و سالانه 10 الی 15 درصد از دختران بین از منازلشان فرار میکنند و ما
بنا داریم برای رفع این پدیده و آسیب الگویی از خانواده متعالی و توانمند
شده را طراحی کنیم.
مدیرکل بهزیستی استان تهران بیان داشته که متاسفانه نقش بهزیستی کمتر
به سمت صیانت خانوادهها رفته است و ما بنا داریم این موضوع را پررنگتر در
سطح خانوادهها انجام دهیم
آنچه که مهم است ، برنامهریزی و اجرای طرحهای عملیاتی برای تقویت
بنیان خانوادههای متعالی و سالم است چرا که اگر خانواده مستحکم و سالم
باشد فرزندان کمتر دچار مسائل و معضلات اجتماعی میشوند صد البته که
پیشگیری بهتر از درمان و درمان بهتر از تجویز مسکن برای این درد اجتماعی
است و از متولیان امور زنان و خانواده انتظار میرود که فقط شاهد این گونه
مشکلات نبوده و با سر تکان دادن و در نهایت ابراز عقیده های خارج از عرف و
حتی در تضاد با مبانی ارزشی و دینی جامعه اسلامی آن را به بازی نگرفته و
افراد درگیر را از چاله ب چاه نیندازیم.
مداخله نهادهای خانواده و آموزش امری ضروری است
ثریا عزیزپناه آسیبشناس اجتماعی در گفت وگو با یکی از رسانهها
درباره معضل فرار دختران از منزل گفته است: در درجه اول و قبل از مداخله
نهادهای رسمی مانند بهزیستی باید نهادهای غیررسمی مانند خانواده و نهاد
آموزش بر روی این مساله کار کنند.
وی که فرار دختران از منزل یک آسیب اجتماعی ناشی از ضعف خانواده در
ارائه کارکردهای روانی و عاطفی میداند معقتداست در کنار مشکلات اقتصادی و
اجتماعی، مشکلات عاطفی و عدم درک دختران از سوی خانواده و خلاهای عاطفی،
فرد را به این سمت و به این تصمیمگیری سوق میدهد. فارغ از اینکه بیبند و
باری و بلندپروازی میتواند عامل این مساله باشد مکشلات عاطفی و روابط سرد
و معیوب در خانواده عاملی مهم قلمداد میشود.
این کارشناس مسائل اجتماعی با بیان اینکه سازمان بهزیستی به عنوان یک
نهاد حمایتگرایانه اقداماتش در این زمینه کافی نیستف میافزاید: باید دید
چند درصد این دخترانی که فرار کردهاند بعد از ارجاع به این مراکز به
خانواده بازگشته و به مسیر زندگی عادی برمیگردند.
عزیزپناه ادامه میدهد: متاسفانه در اغلب موارد این دختران بعد از
ارجاع به این مراکز به محض خروج از آنها باز هم به فرار و رفتارهای ناهنجار
روی میآورند. این روانشناس میگوید: اگر خانواده تلاش کند دختران را درک
کند و بیش از حد نیاز، در همه ارکان زندگی فرد دخالت نکند و به عبارت دیگر
مهارت فرزندپروری را تقویت کند، این مشکل در ترکیب خانواده قابل حل است و
نیاز به مداخله اجتماعی نیست، در حالی که مداخله دولتی صرف نیز این مشکل را
حل نمیکند.
ازدواج سفید در کمین شکست خوردگان انتخابهای مجازی!/تولد فرزند نامشروع وافزایش سقط جنین،پیامد ازدواج سفید
ازدواج
سفید یک پدیده الگوبرداری شده از فرهنگ متبذل غربی است که ریشه و اساس
بنیان خانواده را هدف قرار داده است، پدیدهای که شیوع آن در کمترین مورد
تولد احتمالی فرزندان نامشروع و به قطع سقط جنین را افزایش میدهد.
به گزارش زنان کویر ، به
نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس خانواده را مهمترین رکن جامعه و هسته
اولیه تشکیل دهنده آن تعریف میکنند. خانواده در نزد ملل مختلف دارای
قداست است که در ابتدا با پیوند یک زن و مرد تشکیل میشود.
با ورود فرزندان، علاوه بر اینکه خانواده بزرگتر میشود، نقشهای متعدد و همچنین مسئولیتهای متفاوتی نیز به وجود میآید کهانجام
درست و به موقع این مسئولیتها با تکیه بر ارزشهای درونی یک جامعه که
ریشه در ادوار و فرهنگ آن جامعه دارد، باعث ثبات و قوام بینان خانواده
میشود.
بینان خانواده، یعنی همان چهارچوبهایی که اساس
همزیستی، همدلی و همزبانی یک خانواده را تشکیل داده و آنها را به عنوان یک
واحد اجتماعی در پیشرفت فردی، خانوادگی و اجتماعی همراهیمیکند.
بنیان خانواده که اکنون به عنوان یکی از واژههای پرکاربرد در
ادبیات جامعهشناسی، روانشناسی زناشویی و حتی ادبیات سیاسی، مطرح است،
امروزه دستخوش تغییرات و همچنین خطراتی شده که آن را به سوی تزلزل و یا از همپاشیدگی سوق میدهد.
اگر از زاویهای دیگر به خانواده نگاه کنیم،
میتوانیم اعضای آن را مانند تکههای پازلی فرض کنیم که در صورت چیدمان
درست، یک طرح زیبا را ساخته و به نمایش میگذارند و در غیر این صورت
تکههایی از هم جدا شده، خواهند بود که علیرغم عینیت، توانایی ساخت طرحی
زیبا را نخواهد داشت. پس در این صورت میتوان نتیجه گرفت که ماهیت
خانواده هرگز از بین نمیرود، بلکه هویت آن از شکلی موزون و معنا دار خارج
میشود! و اگر به تکههای جدا شده تقسیم شوند هر قطعه از پازل خانواده رها
شده و فاقد یک نقش و تأثیرگذاری خواهند بود و چه بسا که ظرفیت آنها به هدر
رود.
از این زاویه دید ما با دو شکل خانواده رو به رو
هستیم 1. خانواده مستحکم 2. خانواده از هم گسیخته که هر کدام دارای
ویژگیها و شرایط خاص خود هستند. مسیر غلط همان قدر که برای تبدیل
شدن یک خانواده “مستحکم” به خانواده از هم “گسیخته” کوتاه هست به همان
اندازه پیوند و تبدیل خانواده “از هم گسیخته “به خانواده” مستحکم” سخت و
طاقت فرسا خواهد بود.
به راستی چرا؟
در پژوهشهایی که از اعضای خانوادههای از هم گسیخته
صورت گرفته است، عنصر “بیاعتمادی به هم”، “عدم انگیزه برای زندگی در کنار
هم”، “عدم گذشت از اشتباهات قبلی”، ” رهایی از قید و بندهای زندگی زناشویی”
حتی با وجود علاقه زوج به یکدگیر، سختترین شرایط پیوند دوباره را رقم
میزند.
با توجه به اینکه همیشه گفتهاند:« پیشگیری بهتر از درمان است.» باید بپذیریم که
“انتخاب درست، درست زندگی کردن و ساختن یک خانواده مستحکم” بهتر و راحتتر
از ” انتخاب غلط، خراب کردن زندگی مشترک، بازسازی آن و حتی یا ترک کردن
آن” است.
وقتی سخن از “انتخاب درست” به عنوان نخستین گام برای تشکیل زندگی مشترک، نام برده میشود، منظور
انتخابی است که بر اساس شناخت متقابل، رعایت کلیدواژه همکفو بودن و
انتخابی با مشورت بزرگترها و حتی مشاوران ازدواج صورت گرفته باشد نه انتخابی که پایه و اساس آن فقط و فقط دنیای معجول به اسم ” فضای مجازی” است.
در یک مفهوم کاملا فانتیزی همه کسانی که همسر خود را در این
فضایی که حتی نسبت آن با واقعیت کمتر از نسبت تخیل با واقعیت است،
یافتهاند عاشق و واله جذابیتهای جسمی و مَرام! طرف مقابل شدهاند.
جذابیتی که عشق به آن مانند تب تندی است که به زودی عرق کرده و مَرامی که
با یک مشکل کوچک به نامردمی و بیمرامی تبدیل میشود…
به هر حال چه در علم دانشگاهی و چه در دین مبین اسلام که در
واقع مکتب انسانسازی و هدایت جامعه به سوی تعالی است، راهکارهای انتخاب
درست به وضوح بیان شده است. شرایطی که اکثرا جوانان و خانوادهها امروزه از
آن رویگردان هستند! چیزهایی مانند تقوی، زیبای درون، توجه به اصالت
خانواده و در نهایت انجام امور و مسئولیتهای هر شخص با توجه به استعدادهای
فیزیکی و ذاتی او …
متأسفانه امروزه روابط خارج از عرف بین پسر و دختر به
عنوان روابط اجتماعی، دوستیهای خیابانی و پرسه زدنهای بیهدف در مراکز
تفریحی حتی در قالب اردوهایی علمی – تقریحی به عنوان تفریح سالم، شرایط
انتخاب درست همسر را تغییر داده و به سمت و سوی میکشاند که زیبایی چهره،
صرف جذابیتهای جنسی، مادیات و بیبندوباری – که دختر و پسر را به قول
خودشان از محدودیتهای بعد از ازدواج مینامند..
در ظاهر اگر این موارد اموری شخصی و در عین حال خانوادگی
محسوب میشود، در باطن به جامعه و امور فرهنگی و اجتماعی ختم میشود، شرایط
کنونی جامعه ما در بالا رفتن آمار طلاق و کم شدن آمار ازدواج و همچنین
پایین آمدن سن طلاق و بالارفتن سن ازدواج، مؤید همین نکته است. این درحالی
است که تغییر ارزشهای تشکیل خانواده در کوتاه مدت به افزایش طلاق
منجر شده و در دراز مدت باعث به وجود آمدن پدیدهای تحت عنوان ازدواجهای
سفید و به موازات آن طلاقهای عاطفی، میشود.
در مورد ارتباط بین طلاق عاطفی، ازدواج سفید، خیانت و
… که محصول کم رنگ شدن اهمیت بنیان خانواده در یک جامعه است و کم کم آن
جامعه را به سوی رونق روسپیگری پیش میبرد باید گفت زوجی – دختر و پسر – که
همدیگر را در دنیای مجازی پیدا کردهاند و زندگی مشترکی بر پایه شناخت
مجازی از هم تشکیل میدهند در دنیای واقعیت یکدیگر را تحمل نکرده و بار
دیگر پناهنده دنیای مجازی شده و در آن به دنبال مرهمی برای زخمهایی هستند
که به قول خودشان از نزدیکترین فرد زندگیشان خوردهاند! اینگونه
ارتباطها که برای این افراد تجربه شده است، اینبار در تأهل واژهای به تحت
عنوان ” خیانت” را رقم میزند که آخرین پُتک بر پیکره لرزان خانواده است!
باید در نظر داشت که تکرا تجربه غلط، غلطی بزرگتر با خطراتی
وحشتناکتر و در عین حال جبرانناپذیرتر است. از قدیم گفته شده که آدم عاقل
از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود کسی که از شناخت مجازی دوبار گزیده میشود به وضوح فرد” عاقلی” نبوده و در نتیجه دچار مشکلات بعدی خواهد شد.
احتمال تشکیل خانواده کاذب بر اساس شناخت مجازی توسط
فردی که به روابط خارج از عرف این فضا عادت دارد، بسیار بیشتر از کسانی است
که کمتر خود را آماج خطرات ارتباطات خارج از عرف مخصوصا با هدایت فضای
مجازی قرار میدهند. این دست ازدواجها که نوعی روابط نامشروع در
پوسته ظاهری شهر تشکیل دادهاند میتوان به ” ازدواج سفید” نام برد.
ازدواجی در کمتر از نیم دهه قبح آن به راستی شکسته است.
از دیدگاه اجتماعی این نوع ازدواجهای یک پدیده
الگوبرداری شده از فرهنگ متبذل غربی است که ریشه و اساس بنیان خانواده را
هدف قرار داده است، پدیدهای که شیوع آن در کمترین مورد تولد احتمالی
فرزندان نامشروع و به قطع سقط جنین را افزایش میدهد.
الهه مولاعلی، کارشناس مسائل اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس با اشاره به اینکه ازدواج سفید،محصول برنامههای ماهوارهای و عین نفوذ فرهنگی در کشوری است که بنابر عقاید اسلامی ” ازدواج” را پیوندی مقدس میشمارند و برای آن چشنها و مراسمی خاص دارند، گفت: در این نوع ارتباطها که برای کیفی سازی آن از واژه ” ازدواج استفاده میکنند، زن بیشک بیشترین آسیب را خواهد دید به
نحوی که باید گفت: شروع این روابط چیزی جز تباهی و سیاهی به دنبال نخواهد
داشت به نحوی که با عدم تمایل مرد برای ادامه زندگی مشترک علاوه بر ضربه روحی به زن، حرمت و شخصیت او نیز شکسته خواهد شد و به مرور زمان با تکرار ورود مردان به زندگیاش سلامت روحی و جسمی او به خطر خواهد افتاد.