آیا مغزها مذکر و مونث هستند؟
یک پژوهش به تازگی نشان میدهد بیشتر مغز ها از نظر جنسی دارای ترکیب موزاییکی (یعنی ترکیبی از حالات مردانه و زنانه.م) هستند.
کتابهایی
هستند که ادعا میکنند مردان و زنان از سیارههای مختلف آمدهاند، و
نامزدهای ریاستجمهوری که تلاش میکنند به آدمها بگویند چه جنسیتی باید
داشته باشند (یعنی اینکه از لحاظ سیاسی و اجتماعی ممکن است برخیها جنس
مذکر را مفیدتر و کارآمدتر بدانند)؛ در این میان ممکن است به این قضیه نیز
فکر کرده باشید که مغز انسان از لحاظ جنسیتی تفاوتهایی بسیار فاحش از خود
نشان میدهد. علیرغم همهی باورهای گذشته، این مغز است که هویت جنسیمان
را به وجود میآورد، نه اندامهای تناسلی.
به گزارش اقتصاد آنلاین
به نقل از بازده، پژوهشی که به تازگی در مجلهی فخیم مجموعه مقالات آکادمی
ملی علوم امریکا منتشر شده است، در پی یافتن پاسخی قطعیتر برای این پرسش
قدیمی و همیشگی بوده است. سالها است نتایج پژوهشهای پژوهشگرانی که
تصویربرداری مغزی انجام میدهند به این ختم میشود که بخشهایی در مغز زنان
بزرگتر است یا بخشهایی دیگر در مغز مردان بزرگتر است. به هر نحو، مشکل
این قبیل پژوهشها این است که با یکدیگر تناقض دارند، و اندازهی این
تفاوتهای مغزی آنقدر ناچیز است که غالبا نمیتوان از روی یک بخش واحد از
مغز افراد به جنسیتشان پی برد. همچنین این الگو در مورد خصوصیتهای
شخصیتی نیز صدق میکند. با اینکه به طور متوسط، خصوصیتهایی خاص ممکن است
بیشوکم از لحاظ جنسیتی در زنان و مردان برجستهتر باشند، ولی باز هم
اندازهی این تفاوتها بسیار اندک است. به علاوه، هنگامی که فهرستی کامل از
این خصوصیتها را برای هر فرد بررسی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که
بیشتر آدمها دارای ترکیبی از خصوصیتهایی هستند که برخی از آنها عرفا یا
نوعا مردانه و برخی دیگر نوعا زنانه هستند.
جنبهی منحصر به فرد
این پژوهش مربوط به تحلیلی مشابه بر روی بخشهای مغزی است. نخست، آنها
نواحی را که بیش از همهی نواحی از لحاظ جنسی دارای دو شکل متفاوت هستند،
(که بزرگترین تفاوتهای زنان و مردان را نشان میدهند) در نظر گرفتند. به
عنوان مثال این تفاوتها مربوط به قسمت راست مخچه یا چپ تالاموس هستند که
این نواحی معمولا در مردان بزرگترند. آنها با استفاده از پایگاه دادههای
متعدد مغز، نواحی بالا را در هر یک از مغزها بررسی کردند تا ببینند آیا
آدمهایی که مثلا در بخش الف ”ظاهری مردانهتر” دارند، بخشهای ب و پ
مغزشان نیز ظاهری مردانه دارد یا خیر. در مقابل این نظریه، الگویی دیگر نیز
وجود دارد که مدعی است مغز افراد ترکیبی مختلف از بخشهایی است که ظاهری
مردانه و زنانه دارند؛ دانشمندان این الگو را نیز با استفاده از پایگاه
دادههای متعدد مغز بررسی کردند تا صحت هر دو نظریه را ارزیابی کنند.
پاسخ این بررسی اینگونه بود که به ندرت مغزهایی یافت میشوند که بر اساس
نظریهی ابتدایی، به طور کلی مردانه یا زنانه باشد (کمتر از ۵ درصد)، در
مقابل عمدتا شکل رایج مغزها به این گونه است که در آن ظاهر بخشها بر اساس
اندازه و قدرت ارتباطیشان با دیگر نواحی مغز دارای ترکیبی مردانه و زنانه
هستند. یافتن شواهدی برای برخی انواع زنجیرهی کمیتی مردانه-زنانه که مغز
افراد بر اساس آن شکل میگیرد، کاری بسیار دشوار بود.
پژوهشگران
توصیه میکنند تصورات ذهنیمان را در مورد مغز انسان از ایدهای که مربوط
به مقولهای دوتایی از مرد در مقابل زن است دور کنیم و به سمت نگرش
تفاوتهای جنسیتی از دیدگاه موزاییکی (کنار هم قرار گرفتن بخشهای زنانه و
مردانه.م) معطوف کنیم.
این پژوهش، علیرغم موضوع جذاب و انتشارش
در یک مجلهی علمی برجسته، شاید به دلیل دشواری خوانش و فهم مطالب، آنچنان
مورد توجه و استقبال رسانهها قرار نگرفت. آیا این پژوهش میتواند پایانی
بر این تفکر سیاهوسفید (تفکری که در آن زنان و مردان از سیارههای مختلف
آمدهاند و با هم متفاوت هستند) باشد که بر تمام مباحث جنسی و جنسیتی سایه
انداخته است؟
5 روش برای افزایش هوش
اگر میخواهید در عمل به جادوی مغز انسان
پیببرید، با یک کودک ۴ ساله به بازی “تطبیق کارتها” بپردازید-همانطورکه
میدانید در این بازی کلاسیک، کارتها به صورت پشت و رو در کنار هم چیده
شدهاند و بازیکنان به نوبت آنها را بر میگردانند تا جفت آن کارتها را
بیابند.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از بازده، اگر ببینید این مغز کوچکِ
شگفتانگیز چگونه کارش را انجام میدهد، منظور من را خواهید فهمید. این
مایهی شگفتی است و وقتی ببینید بازی را به یک کودک ۴ ساله باختهاید، کمی
مایهی سرافکندگی هم خواهد بود.
روشن است که کودکان به سرعت رشد میکنند، یاد میگیرند و تغییر میکنند.
مهارتهای آنها در زمینههای علمی، جسمی و اجتماعی، بیوقفه در حال بهتر
شدن است. یک روز از عهدهی کاری برنمیآیند و دقیقاً روز پس از آن،
میتوانند آن کار را انجام دهند. چنین چیزی حسادت شما را بر نمیانگیزد؟
تصورکنید اگر چنین تواناییای داشتهاید، چه کارهایی میتوانستید انجام
دهید.
اما باز هم برای ما بزرگسالان جای امید هست. مدت زیادی است که میدانیم
ضریب هوشی میتواند افزایش بیابد، معنای آن این است که شما محکوم به همان
ضریب هوشی زمان تولد نیستید. آندریا کوزِوسکی دربارهی هوش سیال که مربوط
به یادگیری چیزهای جدید است میگوید هوش سیال میتواند این اطلاعات جدید را
حفظ کند، آنها را برای حل مسئلههای جدید به کار گیرد و همچنین میتواند
در طول زمان قویتر شود. او میگوید اگر یک فرد به صورت روزانه ۵ بخش یا
دست کم هر تعدادی از این بخشها که توانش را دارد، به زندگیاش بیفزاید،
ظرفیت شناختیاش میتواند افزایش بیابد. این بخشها عبارتاند از: جستوجوی
چیزی نو، به چالش کشیدنِ خود، تفکر خلاقانه، انجام کارها از روشی دشوار، و
شبکهی ارتباطی.
اکنون آیا باز هم از سرعت بالای یادگیری کودک شگفتزده میشوید؟ هر منظره،
صدا، واژه و مزهای و در یک کلام هر چیزی که پیش روی کودک است، برای او
تازگی دارد. و وقتی شما کودک باشید، همه چیز برایتان چالش برانگیز است.
کودکان از زمان تولد برای حل مسائلی که با آنها روبهرو میشود، خلاقیتشان
را به کار میگیرند. آنها از راهی دشوار به راهی ساده دست مییابند. و
سرانجام، آنها تنها از طریق برخورد با افراد جدید یک شبکهسازی دائمی را
انجام میدهند.
بنابراین کودکان تقریباً به طور پیش فرض، در حال انجام فعالیتهایی دائمی
برای نیرومندسازی مغزشان هستند. برای ما بزرگسالان، این تلاشها،
تدارکهای بیشتری میطلبد. خیلی ساده است که ما در حریم امن و آسایش خود
به سر ببریم یا درگیر روزمرگیهای خود باشیم یا پذیرای هیچ تغییری در زندگی
خود نباشیم. انجام این امور شاید در عمل به کارمان بیاید و شاید با انجام
آنها راحت باشیم و به آنچه میخواهیم هم دست یابیم ولی زندگی به این شیوه
به هوش ما نمیافزاید.
در اینجا به چند نکته اشاره میشود تا برای افزایش هوش خود، آنها را به یاد داشته باشید:
۱.جستوجوی چیزی نو
قرار نیست چیزی که جدید است، الزاماً عجیب و غریب باشد. تنها قرار است برای
شما تازگی داشته باشد. تجربههای جدید، افراد جدید، هر چیز جدیدی غیر از
“آنچه همیشه انجام دادهایم”. آمادهی پذیرش تجربههای جدید باشید و از
فرصتی که این تازهها برای شما فراهم میآورند، بهرهبرداری کنید.
۲.خود را به چالش بکشید
اگر مغز را هم مانند دیگر ماهیچههای بدن، با یک نیروی مخالف روبهرو
سازید، نیرومندتر خواهد شد. شما میدانید که از عهدهی هر کاری که انجام
میدهید، بر میآیید ولی حتماً به سراغ چالشهایی بروید که ذهن شما را بر
میانگیزند و شما را از حوزهی آسایشتان خارج میکنند.
۳.خلاقانه بیندیشید
خلاقیت فایدههای بشماری دارد. خلاقانه اندیشیدن، نه تنها سبب افزایش هوش
ما میشود بلکه بهرهوری، کارایی، موفقیت و شادمانی ما را نیز میافزاید.
همهی ما خلاق هستیم و خلاقیت محدود به هنرمندان و آن دسته افرادی که خلاق
خطاب میشوند، نیست. فقط بگذارید مغزتان به جای اینکه اطلاعات را حفظ کند و
بعد دوباره آنها را بیرون دهد، خلاقانه عمل کند.
۴.کارها را به روشی دشوار انجام دهید
این کار، ورزش مغز است و معنیاش این نیست که تمام زندگی خود را تبدیل به
کشاکشی تحمل ناپذیر کنید، بلکه هر زمان توانستید و انجام پذیر هم بود،
خودتان را کمی به چالش بکشید. بدون ماشینحساب، چیزی را محاسبه کنید،
راهتان را بدون جی-پی اس پیدا کنید و کلَم ترشتان را، خودتان درست کنید.
۵.شبکهسازی
اگر خودتان را در معرض چیزهای جدید قرار دهید و راههایی برای خلاق بودن هم
بیابید ولی در عین حال ندانید چه میخواهید، در واقع فقط خودتان را به
زحمت انداختهاید. اینجا همان جایی است که شبکهسازی به کارتان میآید.
بگذارید افراد دیگر راه را به شما نشان دهند. هر چه با افراد بیشتری
برخورد داشته باشید، خودتان را در معرض تازههای بیشتری قرار دادهاید و
تجربهی بیشتری نیز خواهید داشت.
شبکهسازی، به خودی خود میتواند برای بسیاری از ما دلهرهآور باشد و بیشک
میتواند ما را از حوزهی آسایش خودمان بیرون بیاورد. این جنبه از
شبکهسازی، برای آن دسته از ما که درونگرا و اهل اندیشه هستند، فایدهی آن
را دوچندان میکند.
پیشتر هم گفتم که اگر قرار باشد همه مانند یکدیگر و با همان روشهای
روزمره زندگی کنیم، حرف برای گفتن بسیار است، ولی اگر بخشهای بالا را
آگاهانه وارد زندگی خود سازیم، میتوانند از جنبههای گوناگون برای ما
سودمند باشند که بسیار فراتر از کمترین فایدهی آن یعنی رقابت با کودکان
در هنگام بازی است.