5عامل اختلاف و کدورت در خانواده

عوامل اختلاف و كدورت در خانواده از نگاه اسلام

خانواده از مجموعه افرادي تشكيل شده كه مسئوليت هاي متقابلي برعهده آنها
است. اين افراد نيازهاي مادي، عاطفي و اجتماعي دارند كه بايد در محيط
خانواده برآورده شود. علاوه براين، معمولاً اعضاي خانواده بيشترين مدت
زندگي و ساعات روزانه را با هم به سر مي برند، به طوري كه با هيچ فرد ديگري
به اين ميزان تعامل ندارند. دلبستگي ها و روابط عاطفي در خانواده بيش از
هر گروه اجتماعي ديگر است و درصورتي كه عوامل دلبستگي در خانواده تضعيف
شود، بسياري از اختلافات به كمك همين روابط عاطفي مثبت و بسيار نزديك، قابل
حل است. بدون شك بسياري از مشكلات اخلاقي جامعه امروز ما ريشه در اختلافات
خانوادگي دارد. آمارهاي مربوط به مسايل اخلاقي نشان مي دهد، اغلب افراد
بزهكار از نعمت خانواده سالم محروم بوده و وارث ناهنجاري هاي خانوادگي
هستند. همچنين كساني كه در جامعه به موفقيت هايي رسيده اند، نيز موفقيتشان
را مديون خانواده سالم خويش هستند. اين يك واقعيت ملموس و حقيقي است كه
انسان هاي مصلح و موفق در خانواده هاي سالم و خوب پرورش مي يابند. از اولين
خصوصيات انبيا عليهم السلام نيز تعلق آنها به خاندان پاك و سالم است، به
گونه اي كه حتي دشمنانشان نيز به پاكي خانوادگي آنها معترف بودند.

در مقاله حاضر به بررسي بعضي از عوامل اختلاف و ايجاد كدورت در خانواده و
ارائه راه حل هاي پيشگيرانه پرداخته شده كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم:

1. خودخواهي
خودبيني و خودخواهي ازجمله مهم ترين عوامل اختلافات خانوادگي است. كساني كه
به اين بيماري مبتلا باشند، خوبي هاي خود را مي بينند و بزرگ مي شمارند،
ولي بدي هايشان را نمي بينند. در متون اسلامي نكوهش هاي فراواني در مورد
تكبر و خودمحوري وارد شده و گفته شده كه اگر ذره اي تكبر در وجود فرد باشد
وارد بهشت نمي شود (لا يدخل الجنه من في قلبه ذره من كبر (كليني، كافي، ج
2، ص 309)
خود بزرگ بيني، زمينه ابتلا به خودستايي و جاه طلبي را فراهم مي كند. چنين
افرادي سعي مي كنند با تحقير ديگران، بزرگ نمايي كنند. كسي كه بخواهد همسر
خود را تحقير كند، و خود را بالاتر بداند و خوبي هاي خود را به رخ ديگري
بكشد، زندگي خود را درمعرض آسيب جدي قرار داده است. البته صفت تكبر براي زن
در برابر غيرشوهرش (نامحرم) پسنديده است، ولي در برابر شوهرش بزرگترين
عامل ايجادكننده اختلاف مي باشد.
بايد اعتراف كرد كه اگر اين رذيله اخلاقي در وجود انسان ريشه بدواند، به
سادگي نمي توان آن را درمان نمود. تنها راه درمان اين بيماري آن است كه
افراد مغرور از عواقب كار خويش آگاه شده وبدانند كه غرور و خودخواهي مانع
بزرگي براي حل اختلافات است. اين افراد بايد در وجود خويش به تفكر و نيز
جستجو بپردازند كه هيچ انساني دردنيا بدون عيب و نقص وجود ندارد و به عيب
هاي خود و اشتباهاتشان پي ببردو از آن چه كه موجب مي شود آن ها دچار
خودخواهي شوند، دوري گزينند و موارد اختلافشان را منصفانه با هم در ميان
بگذارند و تصميم بگيرند در اصلاح عيوب هم بكوشند واگر خود را در اين امر
ناتوان مي بينند مي توانند به يك داور آگاه و خيرانديش و مورد اعتماد
مراجعه نمايند. طبق فرموده قرآن كريم و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما
من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما…(نساء/3)؛ و
اگراز جدايي ميان آن دو ]:زن و شوهر[ بيم داريد پس داوري از خانواده آن
]شوهر[ و داوري از خانواده آن ]زن[ تعيين كنيد. اگر سرسازگاري دارند، خدا
ميان آن دو، سازگاري خواهد داد. آري! خدا داناي آگاه است.

2- چشم چراني
يكي از بيماريهاي بزرگ اجتماعي چشم چراني و نگاه هاي طولاني و شهوت آلود به
نامحرم است. قرآن مجيد و پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت(ع) با بيانات بسيار
مهمي، آثار منفي اين پديده زشت را گوشزد نموده و از مسلمانان خواسته اند تا
چشم خود را از نگاه به نامحرمان كنترل كنند.
قرآن مجيد در سوره مباركه نور در دو آيه به حكم اين مسئله پرداخته و در آيه
نخست خطاب به مؤمنان مي فرمايد: به مؤمنان بگو چشم هاي خود را از نگاه به
نامحرمان فرو گيرندو دامان خود را حفظ كنند، اين براي آنها پاكيزه تر است،
خداوند از آنچه انجام مي دهيد آگاه است و در آيه دوم زنان مؤمنه را مخاطب
قرار داده و چنين مي فرمايد: «و به زنان باايمان بگو چشم هاي خود را (از
نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آن
مقدار كه ظاهر است، آشكار ننمايند.»(نور/ 31)
افراد در انتخاب همسر بايد نهايت كوشش را به عمل آورند تا همسري نيك و
دلخواه و ديندار پيدا كنند و هرچه بيشتر در اين زمينه احتياط و عاقبت
انديشي كنند بهتر است؛ زيرا ازدواج، آغاز زندگي مشترك انسان است و پس از
اين كه انسان فردي را براي همسري برگزيد و با او پيمان زناشويي برقراركرد
بايد از غير او چشم بپوشد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: «ما اغنتم احد بمثل ما اغنتم بغض البصر فان البصر
لا يغض عن محارم الله الا وقد سبق الي قلبه مشاهده العظمه و الجلال (مصباح
الشريعه، ص 9)؛ هيچ كس سودي بالاتر از اين سود به دست نياورد كه در اثر
فروپوشاندن چشم به دست آورده باشد، چون هر اندازه كه چشم از محارم خدا
فروپوشانده و كنترل شود، با قلبي نوراني آثار عظمت و جلال خدا را مي بيند.»
هركسي كه به سعادت و خوشبختي خويش علاقه مند است بايد پس از ازدواج دست از
افكار كودكانه و چشم چراني هاي خانمان سوز بردارد و مسير زندگي خود را
تغيير دهد.
اسلام چون از مفاسد چشم چراني اطلاع داشته به كلي آن را ممنوع ساخته و براي
علاج اين رذيله اخلاقي و براي جلوگيري از آثار زيان بار آن فرموده است كه
اگر شخصي بي اختيار چشمش به نامحرمي افتاد، نبايد آن نگاه را تعقيب كند،
بلكه فوراً ديده خود را فروبندد و يا به جاي ديگري نظر افكند، چشم پوشي از
نامحرمان در مراحل اوليه شايد سخت باشد، ولي با كمي اراده مانند ديگر رذايل
اخلاقي قابل پيشگيري و درمان است.
با كمي دقت در آيات و روايات به دست مي آيد كه چشم چراني آثار سوء فراواني
دارد و مهم ترين آن اسير شدن انسان در دام هاي شيطان و فراهم ساختن بدبختي
در آخرت است. از حضرت علي(ع) سؤال شد به چه وسيله اي از نگاه بد نجات
يابيم؟ حضرت ياد خدا و خواندن دو ركعت نماز را توصيه نمودند. (مصباح
الشريعه، ص 9)

3-بدبيني
قرآن مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد از بسياري از گمان ها
بپرهيزيد كه پاره اي از گمان ها گناه است و جاسوسي مكنيد.» (حجرات 12)
سوءظن و گمان بد بردن نسبت به هر مسلماني زشت و ناروا است و نارواتر از آن
در محيط خانواده است. هركس به اين بيماري مبتلا شد، زندگي را بر خود و
خانواده اش تلخ مي كند، بهانه جويي مي كند و آن را تعقيب مي كند؛ چون يكي
از آثار زشت بدگماني تجسس است كه در آيه شريفه فوق از آن نهي شده است.
خانواده اي كه به مرض بدگماني دچار شود، آسايش و خوشي نمي بيند. بنياد چنين
خانواده اي همواره در معرض خطر است و ممكن است حتي به طلاق و جدايي هم
بينجامد و يا جنايتي را درپي داشته باشد.
توجه به مفاسد فردي و اجتماعي سوء ظن و نيز خود را در مظان اتهام قرار ندادن، از راه هاي علاج اين رذيله اخلاقي است. www.migna.ir

4- عيب جويي
قرآن كريم مي فرمايد: «اي اهل ايمان! نبايد گروهي گروه ديگر را مسخره كنند،
شايد مسخره شده ها از مسخره كنندگان بهتر باشند و نبايد زناني زنان ديگر
را ] مسخره كنند[ شايد مسخره شده ها از مسخره كنندگان بهتر باشند و از
يكديگر عيب جويي نكنيد…» (حجرات 11)
كمتر كسي را در اين جهان مي توان يافت كه تمام خوبي ها در او جمع باشد و از
تمام بدي ها و نقص ها پاك و منزه باشد. انسان ها با ويژگي هاي متفاوت و
فرهنگ ها و آداب و رسوم مختلفي بزرگ شده و پرورش مي يابند و هيچ زن و مردي
نيست كه كاملا بي عيب و نقص باشد، مگرائمه معصومين- عليهم السلام- پس نبايد
درصدد عيب جويي برآمد و كانون مقدس زناشويي را متزلزل و اسباب ناراحتي
خانواده را فراهم نمود.
از نتايج عيب جويي اين است كه زن و شوهر نسبت به يكديگر مكدر مي شوند و مهر
و علاقه شان از بين رفته، كم رنگ مي گردد و نسبت به زندگي و همسرداري
دلسرد مي شوند و يا ممكن است در صدد تلافي برآيند و همديگر را به سبب عيب
جويي تحقير نمايند. و اين امر، صفا و صميميت و شيريني زندگي را به تلخي و
شكست مبدل مي سازد و زن و شوهر را از يكديگر فراري مي كند.
طرح قرآن براي پيشگيري از اين بيماري اجتماعي استمداد از عواطف و توجه به
صميميت و وحدت است. «از يكديگر عيب جويي نكنيد». (حجرات 11). يكدلي و
همراهي كردن هم درزندگي و ايجاد وحدت و پذيرش تفاوت هاي هم مي تواند همان
وحدت را برساند كه قرآن روي آن انگشت گذاشته و فرموده كه از خودتان عيب
جويي نكنيد.
براي برطرف شدن اين رذيله اخلاقي طرفين بايد به اين آگاهي برسند كه حافظ
اسرار يكديگر بوده و عيب پوش هم باشند. همان گونه كه خداوند زن و شوهر را
لباس يكديگر دانسته است يعني چنان كه لباس حافظ تن است و حجابي است روي عيب
هاي بدن، زن و شوهر هم نسبت به هم بايد چنين باشند. اگر زن عيبي از شوهرش
ببيند و آن را در ميان ديگران فاش نمايد، اولا شوهرش را رسوا نموده و هم
خودش را كه وصله تن شوهرش مي باشد، و اگر شوهر نيز عيبي از همسرش ديد،
نبايد آن را به ديگران بازگو نمايد. دراين ميان بايد به شدت از مقابله به
مثل كردن خودداري كرد و سعي كرد با تذكرهاي به جا و مهرآميز در صدد از بين
بردن آن عيب و يا عادت غلط برآمد.
5- توقعات نابجا
يكي از عواملي كه باعث بروز اختلاف در خانواده مي گردد، توقعات است كه
اعضاي خانواده از يكديگر دارند، در حالي كه بسياري از اين توقعات برآورده
نمي شوند. مشكل عمده اين است كه معمولا انسان به توقعاتي كه از ديگران
دارد، توجه مي كند نه به توقعات و انتظاراتي كه ديگران از او دارند.
انسان ها همواره خوبي هايي را كه در حق ديگران كرده اند به ياد دارند و از
اين كه در مقابل آن خوبي ها پاسخي دريافت نمي كنند ناراحت شده و از بي نمك
بودن دست خويش گلايه دارند، اما در مورد كوتاهي هاي خود و خوبي هاي ديگران
چندان حضور ذهني ندارند. وقتي در يك خانواده همه اعضاي آن با چنين نگرشي
اعمال همديگر را مورد ارزيابي قرار دهند طبيعي است كه همواره در ميانشان
ناراحتي و گلايه خواهد بود. راه از بين بردن اين گلايه ها كم كردن توقعات
است. انسان بايد توقعات و انتظاراتش را از ديگران بريده و به خالق خويش
وابسته نمايد و از كسي انتظار نداشته باشد كه خوبي ها و نيكي هاي او را
جبران كند. www.migna.ir
اعمال نيك را بايد همواره بخاطر خود نيكي و اجر و ثوابي كه دارد انجام داد
نه با انتظار جبران آن، در اين صورت، انسان از نيكي كردن به ديگران لذت مي
برد و البته زندگي بسيار لذت بخش تري نيز در قيامت در انتظار او خواهد بود و
همين توجه به ثواب اخروي، زندگي دنيوي را نيز شيرين و با طراوت مي كند.
البته بايد توجه داشت كه بعضي افراد، بهانه گير بوده و در مورد هر مسئله
كوچكي بهانه گيري مي كنند. زن و مرد در زندگي بايد با تدبير، خانواده را
اداره كنند. زن در وظايف خود و مرد هم در وظايف خود، تلاش كنند در كنار هم
كاستي هاي هم را برطرف نمايند. درباره تصميمات خود با هم مشورت كرده و نظر و
سليقه همديگر برايشان مهم باشد و سعي نكنند با زور و تحكم خواسته خود را
برآورده سازند (آيين همسرداري، ابراهيم اميني، ص67).
توقعات بيجا و چشم هم چشمي ها كه بيشتر در ميان زنان شايع است، سرزنش هاي
زن است كه مرد را به كارهاي گاها غيرمشروع وا مي دارد (همان، ص64).
كم كردن توقعات يعني هر كسي در زندگي، قدر نعمت هايي را كه دارد بداند. و
با توجه به اين كه امكانات و توان مالي افراد متفاوت است، نبايد به خاطر
خواسته هاي نابجا و غيرضروري و غيرعاقلانه، كانون گرم خانواده را تلخ نمود و
مرد خانواده را به خاطر هوا و هوس هاي زنانه و زياده طلبي ها به زحمت و
گاهي كارهاي نامشروع واداشت. از اين رو پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: هر زني
كه با شوهرش ناسازگار باشد و او را بر چيزهايي كه توانايي ندارد وادار
نمايد اعمالش مورد قبول خدا واقع نشده و در قيامت مورد غضب پروردگار
جهانيان واقع مي شود


بدترین و خطرناکترین حالت انسان !

بدترین و خطرناک ترین حالت تکبری که
افراد به خود می گیرند زمانی است که اشخاص در برابر خدای متعال و فرمان او
ابراز خود برتر بینی و استکبار داشته باشد که بهترین شاهد مثال قرآنی این
مورد را می توان شیطان و فرعون معرفی کرد.

یکی از اقسام تکبر ورزیدن و کبر که آن را کفر می‌دانند، تکبر در برابر خداوند قادر متعال است و این خود دارای انواعی است.

1-
گاهی به انسان جاهل و مغرور حالتی دست می‌دهد که در آن حال، خود را ‏مستقل
دانسته، هستی و تمام شئون خود را از خودش می‌داند و حاضر نیست خود را
مخلوق و تحت تدبیر و تربیت ‏خدا بداند و در اثر توانائی محدود و ظاهری و
مستی مال و جاه، خدائی و پروردگاری آفریدگار را تصدیق نمی‌کند و ‏ظلمت کفر
تمام دلش را می‌گیرد. خداوند بزرگ در قرآن مجید می‌فرماید: «کسانى که در
آیات خداوند بدون هیچ‌گونه دلیلى که ‏براى آنها آمده باشد، ستیزه‌جویى
مى‌کنند، در سینه‌هایشان فقط تکبر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود
‏نخواهند رسید، پس به خدا پناه بر که او شنوا و بینا است!».[1]

2-
گاهی این غرور و نخوت و کبر شدیدتر شده و از ‏خودش تجاوز می‌کند و نسبت به
دیگران هم ادعای ربوبیت و الوهیت می‌کند ‏‎‎ چنانچه فرعون گفت: «… ‏من
پروردگار برتر شما هستم»؛[2] هم‌چنین: «فرعون گفت: اى جمعیت اشراف! من
خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم».[3]

‎3- شکل دیگرى از تکبر در برابر خدا، تکبر در برابر اوامر و نواهی خداوند است. ‎در حقیقت ترک عبادت و اطاعت از روی کبر و ‏سرکشی، کفر
و انکار الوهیت و ربوبیت خداوند است؛ به این معنا که او را سزاوار ستایش و
پرستش نمی‌‏داند؛ زیرا کسی‌که خود را به بندگی و خدا را به خدائی شناخت و
تمام شئون خود را مخلوق او دانست، محال است در ‏برابر او سرکشی کند. هر
گناهی که از روی کبر و سرکشی باشد، قابل آمرزش نیست؛ زیرا نشانه کفر صاحبش
می‌‏باشد و از اینجا کفر ابلیس ظاهر می‌شود که در مقابل فرمان خداوند سرکشی
کرد. ترک عبادت به‌خاطر تکبر،
گاهی در ‏اهل معصیت رخ می‌دهد؛ مثلا حج را ترک می‌کند براى آنکه اعمال آن
را از قبیل لباس احرام و غیره مناسب خود نمی‌‏بیند، نماز را ترک می‌کند؛
زیرا که وضع سجده را با مقام خود مناسب نمی‌بیند. گاهى هم در بین بعضی اهل
عبادت و دیانت پیدا می‌شود؛ مثلا به‌خاطر تکبر، اذان گفتن را ترک می‌کند و
از اقامه نماز جماعت در مسجد کوچک و ‏برای عده کم خودداری می‌کند، اگرچه می
داند که رضاى خداوند در آن است‎.

همیشه
خوبی ها را به خدا نسبت بدهیم و بدی ها را به خودمان نسبت بدهیم. این ادب
ورزی، انسان را از غرور و کبر دور می کند. غرور توفیقات انسان را سلب می
کند. خیلی از افراد بخاطر غرور از کارهای خیر باز می مانند. راهکار دیگر
عملی مبارزه با تکبر و غرور این است که انسان در مقام عمل خودیت هایش را
بشکند ‎4- دعا نکردن و ترک عبادت خدا نیز اگر
از روی کبر باشد؛ یعنی خود را نیازمند او نبیند موجب کفر و خلود در آتش
است. ‏قرآن کریم مى‌فرماید: «و پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا اجابت کنم
شما را، کسانى که از عبادت من سر باز زده و تکبر مى‌ورزند به زودى با ‏کمال
ذلت داخل جهنم خواهند شد»؛[4]

‏‎چون حقیقت دعا؛ (یعنی سۆال در حال احتیاج و از روی عجز)،
عبودیت ‏و پرستش خداوند است، پس کسی که از روی کبر دعا را ترک کند؛ یعنی
خود را نیازمند او نداند، خدا را سزاوار ‏پرستش ندانسته و آن کفر محض و
موجب خلود در آتش است. بعضی از فلسفه‌های امروز، ایستادن در مقابل خدا را
‏عالی‌ترین کمال انسان می‌شمارند. حرفشان این است که تکبر، تسلیم نبودن و
عصیان حتی در مقابل خدا، کمال ‏انسانیت است. شیطان شدن و نه گفتن، سجده
نمی‌کنم، امرت را اطاعت نمی‌کنم، این کمال است؛ چون در مقابل ‏او هم باز از
خودش خود نشان می‌دهد، شخصیت نشان می‌دهد، بی شخصیتی نشان نمی‌دهد که
بگوید: بله.

مثلا ‏فلسفه اگزیستانسیالیسم، منکر هر نوع تعیُّن و رنگ
و شکلی برای انسان می‌شود و هر گونه تقید و پایبندی را، بر ضد ‏انسانیت
انسان می‌داند و تنها بر آزادی و بی‌قیدی و تمرد و عصیان تکیه می‌کند. از
جمله ایرادهایی که بر این فلسفه گرفته‌اند، این است که ‏لازمه آن، هرج و
مرج اخلاقی و بی‌تعهدی و نفی هر گونه مسئولیت است[‎.[5  

 

چگونه با این حالت مبارزه کنیم؟

یکی از راه های مبارزه با کبر و غرور
ذکر خدا، رفتن و استغاثه کردن به در خانه ی خداست. در قرآن داریم: ای
پیامبر صبر کن، صبرت تو هم از جانب خداست. ما می توانیم این آیه را در همه ی
امور توسعه بدهیم مثل عبادت کن و عبادت تو از جانب خداست. ازدواج، کار،
معنویت و رزق را هم خدا باید جور کند.

راه کار دیگر این است که
همیشه خوبی ها را به خدا نسبت بدهیم و بدی ها را به خودمان نسبت بدهیم. این
ادب ورزی، انسان را از غرور و کبر دور می کند.

دعا
نکردن و ترک عبادت خدا نیز اگر از روی کبر باشد؛ یعنی خود را نیازمند او
نبیند موجب کفر و خلود در آتش است. ‏قرآن کریم مى‌فرماید: «و پروردگارتان
گفت: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، کسانى که از عبادت من سر باز زده و
تکبر مى‌ورزند به زودى با ‏کمال ذلت داخل جهنم خواهند شد» در
خطبه ی قاسعه 192، وقتی حضرت در مورد غرور شیطان و باطل شدن شش هزار سال
عبادت شیطان صحبت می کند می فرماید: تواضع و فروتنی را روی سرخودتان قرار
بدهید یعنی رفتار عملی شما فروتنی باشد. همیشه تواضع روی سر شما باشد و
تکبر را زیر پای تان خُرد کنید. گردن بند غرور که به خودمان آویزان کرده
ایم مثلا دکتر یا مهندس هستیم را پاره کنیم. سلاحی که می تواند بین ما و
شیطان قرار بگیرد تا شیطان را از ما دور کند، تواضع و افتادگی در مقابل خدا
و حق است. حاج آقا دولابی می فرمود: ما نباید وابسته به چیزی باشیم که
نتوانیم از آن دل بکنیم. دندان طمع را باید کند. دوست داشتن اشکالی ندارد
ولی وابستگی بد است.

راه کار دیگر از بین بردن غرور، مجالست با افراد فقیر است.
منظور ما از فقرا افراد متکدی نیست، منظور افرادی مستضعفی است که در فامیل و
محل هستند و شغل های پایین دارند ولی افراد شریفی هستند.



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top