3 گالم موثر برای گرم شدن رابطه زناشویی
وقتی در ابتدای زندگی زناشویی هستیم، همه چیز در اطرافمان شیرین و
دلچسب و همه لحظات زندگی مملو از شادی و خوشحالی است؛ و هرگز تصور
نمی کنیم که روزی این احساسات خوش و سبکبالی خیال، تبدیل به
شرایط ناهموار و دشواری های پی در پی در زندگی شود.
اما طولی
نخواهد کشید که با گذشتن سال های اول ازدواج، شادی ها یکی پس از
دیگری رنگ می بازند و روزی به خود می آییم که چرا همه چیز به این
زودی عوض شد؟ آیا گذر ایام بود یا حضور بچهها و افراد دیگر که این
تغییرات را سبب شد؟آیا همان طور که لوئیز برد در کتاب “چگونه شوهران
خود را شیفته خود کنید” می گوید، باید هر روز یک دسته گل تازه تهیه
کنید تا شوهرانتان هنگام آمدن به خانه غافلگیر شوند؟ یا با پوشیدن
یک لباس نو سعی کنید از خشکی و یکنواختی زندگی بکاهید؟ آیا باید به
نصیحت گروهی از زنان گوش فرا دهید و به زندگی و بچه های خود بی
توجه باشید و هر روز در پی تغییر لباس و مدل موی خود باشید یا باید
شیوه گروهی دیگر از زنان را پیش بگیرید و به محض این که شوهر به
خانه آمد، ناله سر دهید و شکایت کنان سعی کنید مشکلات کوچک زندگی
را بزرگ جلوه دهید تا با جلب محبت و ترحم او اندکی زندگی را
خوشایندتر جلوه دهید؟ اما هیچ کدام از این ظاهر سازی های فریبنده، به
تنهایی نمی تواند مؤثر باشد و از بروز اختلافات و مشکلات زناشویی
جلوگیری کند؛ بلکه باید بکوشید تا “شوهران خود را دوستان خود کنید”!
موانع را شناسایی کنید
برای ایجاد این صفا و صمیمیت لازم است موانع را شناسایی کنید و آنها را یکی پس از دیگری از سر راه بردارید.
توقعات بیش از حد را کنار بگذارید
ریچارد
آستین می گوید: “یکی از بزرگترین موانع بر سر راه خوشبختی توقعات
بیش از حد است”. زیرا گروه بی شماری از جوانان، برداشت غلطی از
ازدواج دارند و همواره می پندارند ازدواج معجزه ای است که اگر در
زندگی آنان به وقوع پیوندد، تمام مشکلات را حل، و زندگی را شیرین و
شاد می کند. آنها با چنین تعبیر نادرستی، اقدام به ازدواج می کنند و
پس از مدتی درمی یابند که آنچه در ذهن داشته اند، رؤیایی بیش
نبوده است.
گروهی دیگر بدون در نظر گرفتن توانایی و سلامت
روح و روان همسر خود، سعی می کنند همه کارهای شاق و پر زحمت را به
او بسپارند و با این روش هرگونه فرصتی را برای به وجود آمدن روابط
دوستانه و صمیمی از بین می برند. از نظر روانی هر انسانی نیازهایی
دارد، مانند مطرح شدن، پذیرفته شدن، ایمن بودن و تعلق داشتن که هر
یک از این نیازهای درونی تا حدودی در ازدواج برآورده می شود. شما
می خواهید شوهرتان از هر نظر بی عیب باشد، در حالی که از عیب های
خود بی خبرید.. البته فقط زن ها نیستند که مرتکب چنین اشتباهی می
شوند؛ کم نیستند مردانی که همواره از زنان خود خرده می گیرند. به
هر حال فراموش نکنید هیچ توهینی بزرگتر از این نوع عدم پذیرش ها
نیست.
واقعیت ها را بپذیرید
اولین
گام برای به وجود آوردن یک زندگی زناشویی موفق ، پذیرفتن واقعیت
هاست. از جمله واقعیت هایی که باید درک و پذیرفته شوند، معنای
ازدواج است؛ باید دانست ازدواج یک نوع شرکت است که نیاز به رعایت
اصول و قوانینی دارد. ازدواج کلمه ای جادویی نیست که بتواند همه
نیازهای ما را برآورده سازد. مورد دیگر این است که باید همسر خود را
همراه با محاسن و معایبش بپذیرید. البته پیشنهاد نمی کنیم بی
انصافی، بی رحمی، بی نزاکتی و رفتارهای ناشایست او را برای همیشه
تحمل کنید، زیرا آدمی قادر است رفتار خود را اصلاح کند؛ اما فراموش
نکنید هرگز قادر نیست ماهیت خود را عوض کند.
اجازه دهید این
مسئله را با یک مثال بیشتر بررسی کنیم.برای ایجاد این صفا و صمیمیت
لازم است موانع را شناسایی کنید و آنها را یکی پس از دیگری از سر
راه بردارید. ممکن است همسرتان نتواند تاجری موفق یا ورزشکاری مشهور
شود، اما مثلاً می تواند کارمندی خوب و متعهد باشد. باید بدانید همه
انسان ها از ذوق و استعداد یکسان برخوردار نیستند. اگر همسر شما در
زمینه تجارت، ورزش یا هنر موفق نیست و ذوقی نشان نمی دهد، نباید به
خودتان اجازه دهید که درباره اش بد قضاوت کنید و او را مورد
ارزیابی نادرست قرار دهید. نباید هر روز یأس و ناامیدی نشان دهید و
مثلاً بگویید چرا شوهر من مثل شوهر خواهرم نیست که فلان ماشین
آخرین مدل را داشته باشد یا چرا مانند شوهر دوستم سرشناس و معروف
نیست.
همان طور که شما نمی توانید مثل دوست یا خواهر خود
باشید، شوهر شما نیز نمیتواند مثل شوهران آنها باشد! اگر به انجام
چنین کارها و تکرار چنین حرف هایی در زندگی ادامه دهید، نه تنها شوهر
خود را نسبت به زندگی دلسرد کردهاید و او را به شدت آزرده خاطر
ساخته اید، بلکه این رفتار شما مقدمه ای خواهد شد برای از هم
پاشیدن زندگی…بنابراین فراموش نکنید که پذیرفتن واقعیت ها زیربنای
هر نوع موفقیت و روابط سالم است
3 توصیه به زوجهای با اختلاف سنی زیاد
کارشناس ارشد مشاوره خانواده:
اگرچه نمي توان درباره عدد دقيق فاصله سني زوجين و نقش آن در موفقيت و شکست
زندگي زناشويي قانون يکساني براي همه افراد صادر کرد اما يقينا تناسب سني
از جمله موازين زيربنايي و اساسي در ازدواج است که بي توجهي به آن، زمينه
ساز بسياري از کج خلقي ها و ناسازگاري ها در زندگي زناشويي خواهد شد.
در
واقع تفاوت سني عاملي است که در کنار تفاوت هاي اخلاقي، شخصيتي و ظاهري
اختلافات زناشويي را تشديد مي کند. آنچه در اين ميان اهميت دارد اين است که
اختلاف سني زن و مرد نبايد آنقدر زياد باشد که در مسائل اساسي زندگي شان
نظير عقايد و ارزش ها، ارتباط با اقوام و دوستان، تفريحات و سرگرمي ها شکاف
زيادي را ايجاد کند چرا که تفاوت فاحش نگرش در اين حوزه ها باعث بروز
اختلافات و يا دلسردي هايي در زندگي زناشويي مي شود.
در ادامه نقل
قول هايي از زوجين مراجعه کننده به مرکز مشاوره را که اختلاف سني زياد با
همسرشان برايشان مشکلاتي ايجاد کرده است. مي خوانيد:
تبيين روانشناسانه «کبوتر با کبوتر/ باز با باز» از زبان مراجعين
*
وارد اتاقم شد. احساس مي کند دنياي شان، باورهاي شان و احساسات شان به
اندازه يک قاره از هم فاصله دارد، از خاطرات تلخ و شيرين ازدواج شان حرف مي
زند و مي گويد: «روزهاي اول ازدواج مان با شوهرم براي خريد چند دست لباس
عيد وارد مغازه اي شدم.
بعد از پايان خريد همسرم کارت بانکي خود را
به من تحويل داد و به سمت خودرواش رفت تا لباس هايي که خريده ام داخل آن
بگذارد، خريد گران قيمت ما از يک طرف و ديدن خودروي مدل بالاي همسرم که
روبه روي مغازه پارک شده بود از طرف ديگر، باعث شد فروشنده خانم واکنش نشان
دهد ؛ با حسرت تمام نگاهي به من انداخت و گفت: کاش پدر من هم مثل پدر شما
بود! هم ثروتمند، هم با سليقه در خريد…». بعد از تعريف اين خاطره لبخند
تلخي زد و در سکوتي سنگين محصور شد. سکوتي سرشار از ناگفته ها …
* جنس نگراني هاي امير حسين متفاوت است او ۱۶ سال از همسرش مريم که ۳۰سال دارد. بزرگ تر است. اميرحسين مي گويد:
«
تقريبا در ۲ سال اول زندگي مان همه چيز رو به راه بود. مسافرت هاي مان
خاطره انگيزترين لحظات عمرم بود و در کنار مريم خوشبختي را احساس مي
کردم.اما اکنون که ۱۰سال از زندگي مشترک مان مي گذرد ديگر خبري از آن شور و
نشاط نيست.
احساس مي کنم علايق ما خيلي از هم فاصله گرفته است.
علاوه بر اين حالا که رفته رفته گرد پيري به سروصورت من نشسته است فکر مي
کنم همسرم از اين که بخواهد در کنار من در شهر قدم بزند خجالت مي کشد.
آسيب هايي که بايد جدي گرفت
مسلما
تفاوت سني که در برخي مواقع حالت «شکاف سني» به خود مي گيرد براي زوجيني
که بيش از يک دهه با يکديگر فاصله سني دارند مخاطرات زيادي را به همراه
دارد. پختگي زياد يکي از طرفين در مقابل ناپختگي و بي تجربگي هاي طرف
مقابل، مهم ترين عاملي است که کفه ترازوي ارتباط را در بيشتر ابعاد زندگي
زناشويي نامتوازن مي سازد.
ترس از دست دادن همسر، وابستگي به او،
احساس برتري و کامل بودن، موظف دانستن خود واحساس مسئوليت نسبت به کنترل
رفتارهاي فرد کوچک تر، زير سوال بردن تعدادي از رفتارهاي او، کهولت سن و
زوال جسمي و … همه و همه از جمله نگراني هايي است که در اين نوع روابط
گريبان گير همسر «مسن تر» مي شود.
فرد «کوچک تر» نيز با نگراني هايي
نظير دلزدگي و سردشدن نسبت به رابطه زناشويي، احساس بي حوصلگي و تمايل به
انزوا، احساس خجالت زدگي از حضور در جمع و معرفي همسر به دوستان و آشنايان،
حس پشيماني و …، دست و پنجه نرم مي کند.
فاصله سني زياد در کدام سنين مخاطره بيشتري ايجاد مي کند؟
بسته
به اين که زن و مرد در کدام دهه از زندگي شان به ازدواجي با فاصله سني
زياد «بله» مي گويند، ميزان مخاطراتي که شکاف سني ايجاد مي کند، کم يا زياد
مي شود. به طور کلي ازدواج در دوره نوجواني و اوايل جواني به دليل اتخاذ
تصميم هاي هيجاني و عاطفي طرفين و احساسي عمل کردن آن ها در امر انتخاب
همسر، چه براي دختران و چه براي پسران جداي از اهميت مبحث فاصله سني، توصيه
نمي شود.
به عبارت ديگر شرايط و نکات حائز اهميت در ازدواج دختري
۱۳ساله که ۱۱سال با همسرش اختلاف سني دارد، کاملاً متفاوت از شرايط ازدواج
دختري ۲۷ساله با مردي ۳۸ساله است. يقينا تفاوت سني زياد در ازدواج هايي که
طرفين خصوصا دختر از نظر سني به نوعي ثبات و پختگي عاطفي، هيجاني، شخصيتي،
اخلاقي و جسمي رسيده باشد و بتواند روي خط ثابتي از مديريت هيجاني حرکت کند
به مراتب خطرات کمتري را در پي دارد.
راهکارها
با درنظرگرفتن اين موضوع در ادامه راهکارهايي براي زوجين که مرد اختلاف سني زيادي با همسرش دارد، ارائه مي شود:
۱ – مراقب باشيد به همسري کنترل گر تبديل نشويد:
از آنجا که تفاوت سني ميان زوجين خصوصا زماني که مرد بزرگ تر است و دختر
هم در سنين بسيار پايين به سر مي برد مي تواند زمينه ناهمساني در انديشه و
افکار فردي و اجتماعي را ميان همسران فراهم آورد، اين احتمال وجود دارد که
چنين ازدواج هايي در دام ارتباط والد – کودکي بيفتد در اين دسته از ازدواج
ها فرد کوچک تر هنوز در دوران نوجواني به سر مي برد و فرد بزرگتر مرحله
جواني خود را سپري مي کند، با تجربه تر است و خود را در قبال ناپختگي ها،
ناآگاهي ها و خودسري هاي فرد کوچک تر مسئول مي داند؛ مسئوليتي از جنس
مسئوليت پدرانه.
در واقع بسياري از افراد بزرگ تر در ازدواج هاي
بافاصله سني زياد معتقدند مسئوليت «تربيت» همسر نوجوان شان به عهده آنها
واگذار شده است در نتيجه ممکن است ناخواسته در مقام يک والد شروع به سخت
گيري و کنترل خارج از عرف همسر نوجوان شان کنند.
۲ – در کنارش باشيد نه در مقابلش: مسلما
در ازدواج هايي با شکاف سني بالا خصوصا زماني که زوجين کم سن و سال هستند،
فرد کوچک تر ممکن است به تفريحات، سرگرمي ها و رفتارهايي علاقه مند باشد
که شاد و پرهيجان است اما از نگاه فرد بزرگ تر چندان پسنديده و مقتضي مقام و
شان فرد متاهل نيست.
در چنين ازدواج هايي حتي ممکن است «خنده هاي
کودکانه» همسر زمينه ايجاد ناراحتي و کج خلقي زوج بزرگ تر را فراهم کند!
حال چنانچه فرد بزرگ تر همسرش را به گونه اي «منطقي» همراهي نکند بلکه
مشغول سرزنش کردن و ايرادگيري از رفتارهاي ناپخته او باشد و نحوه برخورد
همسرش را مايه شرمساري و خجالت خود ببيند و يا کلا تصميم بگيرد او را به
حال خود بگذارد و در هيچ کدام از علايق همسرش مشارکت نکند، رفته رفته
دلسردي و پشيماني بر زندگي هر دو طرف سايه مي گستراند و آن ها را به سمت
فاصله گرفتن از يکديگر و پناه بردن به عالم تنهايي يا جايگزين کردن جمع
دوستان و اقوام به جاي همسر سوق مي دهد.
۳ – با خطاهاي همسرتان منطقي برخورد کنيد:
بسياري از خانم هايي که در سنين پايين و در اوج نوجواني زندگي مشترک را
آغاز کرده اند ممکن است بعد از گذشت سال ها از زندگي شان به دنبال شکوفايي
استعدادهايشان باشند.
در چنين شرايطي مرد ممکن است شاهد آزمون و
خطاهاي زن براي به دست آوردن شغل، جايگاه اجتماعي، حل مشکلات شخصي و
ارتباطي اش باشد. در واقع فرد کوچک تر با حرکت به سمت سنين رشد و پختگي،
رفتارهايي را نشان مي دهد که در واقع مقتضي سن اوست و بخشي از فرآيند طبيعي
رشد محسوب مي شود.
در چنين شرايطي شوهر (همسر بزرگ تر) که تاکنون
همسرش را فردي صرفاً «تابع» مي شناخته، ممکن است با ايجاد چنين تغييراتي به
اشتباه بينديشد که او مشغول سرکشي و طغيان است و بايد در مقابل چنين
تغييراتي ايستادگي کرد. در شرايط مذکور چنانچه زوجين از قدرت گفت وگوي
منطقي و انعطاف بر سر تغييرات به وجود آمده برخوردار نباشند دير يا زود
شاهد جدايي عاطفي و روحي از يکديگر خواهند بود.