رادیو سخنرانی ۲۳: در جلسه تودیع و معارفه چه بگویم؟
متن فایل جلسه تودیع و معارفه
به نام خدا
سلام دارم خدمت شما عزیزان و همراهان گرامی وب سایت آموزش سخنرانی و فنبیان.
من محمد پیام بهرامپور هستم و شما درحال گوش کردن به بیست و سومین فایل از مجموعه فایلهای رادیو سخنرانی هستید.
در این جلسه قصد دارم در رابطه با اینکه در جلسه تودیع و معارفه چه
چیزهایی باید بگوییم، صحبت بکنم. خب این موضوع به این دلیل مورد صحبت قرار
گرفت که چندین نفر از دوستان ما که در دورهی جامع سخنرانی میکردند اعلام
کردند که در یک جلسهای باید حضور داشته باشند و زمان معارفهی آنها هست و
میخواهند به عنوان مدیریت جدید در قسمتی از مجموعهی خودشان یا حالا
مجموعههای دیگری که حضور دارند معرفی بشوند و تعداد زیادی هم از اعضای
سایت این درخواست را داشتند. از آنجایی که اکثر اعضای سایت عزیز ما، البته
این عزیز برمیگردد به اعضا نه به سایت ما، عزیزانی که عضو سایت ما هستند
اکثراً مدیر هستند و بنابراین لازم دانستم این فایل را هر چه زودتر ضبط
بکنم و در این رابطه با شما عزیزان صحبتی داشته باشم.
قبل از اینکه صحبت را به صورت رسمی شروع بکنم، یک نکتهای را باید خدمت
شما عزیزان عرض بکنم: اینکه رسوم هر سازمانی متفاوت هست. بنابراین آنچه که
من دراین فایلها میگویم صد در صد نیست شما باید با خلاقیت خودتان این
تغییرات را اعمال بکنید. اما آنچه که در سازمانهای بزرگ، معروف در کشور ما
رخ میدهد را من میخواهم خدمت شما عرض بکنم.
اجازه بدهید اول جلسه تودیع و معارفه را با هم یک بررسی بکنیم. در ابتدا
فردی که میتواند مجری یا یک فردی که در جایگاه بالا حتی مدیر عامل کل
مجموعه باشد، میآیند و جلسه را به صورت رسمی آغاز میکنند و تشکر میکنند
از فردی که قرار هست خداحافظی را انجام بدهد. از سوابقشان میگویند، از
فعالیتهایی که انجام دادند، از کارهایی که انجام دادند و آنها را تقدیر
میکنند. بعد آن فردی که قرار هست جایگاه را ترک بکند و خداحافظی بکند یک
صحبت بسیار بسیار کوتاه خواهد داشت و نهایتاً میتوانند با استناد به آمار
نتایجی را آمار بکنند، آن هم خیلی کم. مثلاً زمانی که من آمدم فروش ما، یا
حالا خروجی کاری این قدر بوده و زمانی که من دارم میروم این قدر هست و از
این موضوع خیلی خیلی خوشحال هستم. البته اگر خب نتیجه معکوس بوده و فروش کم
شده قاعدتاً نباید چنین چیزی را اعلام بکنیم. امیدوارم تحت هیچ شرایطی
اینطور نباشد. بعد مجدداً همان فرد تشریف میآورند تشکر میکنند
احتمالاً یک تقدیر مختصری از نفر قبلی خواهد داشت و بعد فرد جدیدی که
قرار هست معارفه برای این ایشان صورت بگیرد، اعلام میکنند، سوابقشان را
میگویند، خیلی مختصر و اینجا دعوت میکنند که ایشان بیایند و صحبت بکنند و
فردی که قرار هست آن مدیریت و مسئولیت را به عهده بگیرد، تشکر میکنند و
ممکن است قسمتی از فعالیتها و رزومهی خودشان را بگویند و در انتها باز
ممکن است برنامهی خودشان را اعلام بکنند. این روندی که من در حدود یک
دقیقه و نیم برای شما توضیح دادم ممکن هست ده دقیقه و حتی چهار ساعت طول
بکشد. کاملاً بسته به شرایط دارد.
فرض بکنید فردی که قرار هست خداحافظی بکند اصلاً قهر کرده، یا به هر
دلیلی نمیخواهد بیاید، مثلاً اخراج شده است و تمایلی هم ندارد حضور داشته
باشد، خب تقریباً نیمی از برنامه خیلی خیلی کم میشود، فقط از او یک تشکر
صوری شکل میگیرد بعد نفر جدید معرفی میشودو خیلی سریع هم از این موضوعات
عبور میکنند. بنابراین ممکن است پنج دقیقه یا ده دقیقه باشد و گاهی اوقات
یک جلساتی هست که یک جو عاطفی خوبی هست و افراد طولانی صحبت میکنند. هر
چند در ادامه من میخواهم راهکارهایی را بگویم که چطور از این جلسه بهترین
استفاده را ببریم چه به عنوان فردی که قرار هست به یک مسئولیتی برسد، چه به
عنوان فردی که قرار هست آن مسئولیت را تحویل بدهد.
نکتهی اول این هست، دوستان عزیز شما مخصوصاً اگر فردی هستید که قرار هست این جایگاه را تحویل بدهید، دارید قضاوت میشوید.
شک نکنید افراد، مخصوصاً اگر اولین برخوردشان با شما باشد، حتماً راجع به
شما قضاوتها و پیشفرضهایی را به دست خواهند آورد. پس تا حد ممکن باید
مراقب باشید دید بدی از خودتان به جا نگذارید.
تا حد ممکن حساب شده و حرفهای رفتار بکنید.
اجازه ندهید به خاطر یک اشتباه کوچک، برداشتهای خیلی بدی شکل بگیرد.
ممکن است یک حرفی را بزنید که اصلاً منظورتان هم منظور خاصی نباشد اما
مثلاً نسبت به کارمندان بخش حس بدی شکل بگیرد و همه احساس کنند شما آمدید
که اینها را اذیت کنید یا حقوقشان را کم کنید. پس باید خیلی خیلی حساب شده
صحبت کنید.
دومین موضوع این هست: هیچ کسی را زیر سوال نبرید.
ابنکه برگردید و بگویید فرد قبلی اصلاً کارش را خوب انجام نداد یک موضوع
خیلی خیلی غیرحرفهای هست و قرار نیست شما در این جلسه کسی را زیر سوال
ببرید. کارمندان را به آنها برگردید و بگویید شما خیلی کار نمیکنید و من
از شما رضایت ندارم، این خروجی، خروجی مناسبی نیست. نه اصلاً اینها در
حقیقت موضوعات صحیحی نیستند.
زیر سوال بردن کسی کاملاً در این جلسه کار اشتباهی هست و ممکن است جو را به شدت سنگین بکند.
سومین موضوع این هست که این جلسه جای گلایه هم نیست.
مثلاً مدیری که قرار هست که خداحافظی بکند شروع کنند گلایه کردن که
مدیریت بد بود، بودجه نداشتیم، کارمندان کار نمیکردند، اینها همکاری
نمیکردند… این هم اصلاً صحیح نیست.
پس تا حالا سه مورد را گفتیم:
اول اینکه مراقب باشیم که قضاوت میشویم و حساب شده عمل کنیم.
دوم اینکه کسی یا چیزی را زیر سوال نبریم.
و سوم، اینجا جای گلایه کردن نیست. گلایه فضای متفاوتی دارد و انتقاد هم در همین بخش میگنجد. ما انتقاد و گلایه نمیکنیم.
چهارمین موضوع این هست که باید مثبت باشیم در این جلسه.
اگر موقع خداحافظی ما هست میتوانیم مثل کودکان شروع کنیم قهر کردن یا کارهای ضعیف انجام دادن که خب این اصلاً خوب نیست.
یا میتوانیم مثل یک فرد با عزت نفس بسیار بالا، خیلی مثبت تشکر و قدردانی بکنیم و با اعتماد به نفس این جایگاه را تحویل بدهیم.
مطمئن باشید کسانی که اینجور مواقع خیلی منفی هستند، افرادی هستند که خیلی غیرحرفهای هستند.
و ما به عنوان فرد جدید هم اجازه نداریم منفی باشیم.
مثلاً جملاتی مثل اینکه من اینجا یک ویرانه را تحویل گرفتم، این حرفها
حرفهایی هستند که خیلی معنی دارند. ما میتوانیم این را تبدیل بکنیم به یک
موضوع دیگر، اینکه: ما با آن چیزی که مدنظرمان هست فاصلهی زیادی داریم
اما داریم به آن جهت حرکت میکنیم و انشاالله میخواهیم به اهدافمان
برسیم.
این فقط یک مثال بود تا حد ممکن از حرفهای منفی خودداری کنید، این چهارمین موضوع بود. یعنی مثبت باشید.
و پنجمین موضوع اینکه هر چقدر کوتاهتر صحبت کنید بهتر هست.
آن کارمندانی که برای آنها صحبت میکنید به احتمال زیاد دهها مدیر را
دیدهاند که جابجا شدهاند. بنابراین خیلی این صحبتهای کلیشهای جذابیتی
نخواهد داشت. هر چقدر که کوتاهتر صحبت بکنید حرفهایتر به نظر میرسید.
پیشنهاد من این هست که تحت هیچ شرایطی بیشتر از هفت دقیقه صحبت نکنید.
ششمین موضوع این هست اگر دوست دارید شعر بخوانید،
اینکار را انجام بدهید کار خوبی هست. در ابتدای صحبت یا در انتهای صحبت، شعر مرتبط را پیدا بکنید.
اگر اشتباه نکنم در بیست و یکمین فایل از فایلهای رادیو سخنرانی بود که
مفصل راجع به شعر گفتن صحبت کردیم اینکه چطور میتوانید اشعار را پیدا
بکنید، از کجا پیدا بکنیم، چه شعری مناسب چه فضایی هست و با چه لحنی باید
خوانده شود. همهی اینها را مفصل حدود نیم ساعت راجع به آن صحبت کردیم. پس
میتوانید حتماً به آن مراجعه بکنید.
و آخرین و هفتمین نکته این هست که تمرین کنید، تمرین کنید و تمرین کنید.
همانطور که گفتم در اولین نکته شما آنجا قضاوت میشوید، بنابراین اگر
تمرین نکنید مطمئن باشید آن ژیزی که در ذهنتان هست را نمیتوانید پیاده
کنید.
مخصوصاً اگر اولین جلساتی هستش که دارید در تودیع و معارفه شرکت میکنید، تمرینتان را چندین برابر کنید.
حداقل ده مرتبه تمرین کنید.
اما چطور تمرین کنید. در ابتدا حالا آن متنی که آماده میکنید برای
صحبتتان، سرفصلهای آن را بنویسید، فقط سرفصلها را نه اینکه کلمه به کلمه
بنویسید. در مقالهای از سایت کاملاً راجع به نوشتن متن سخنرانی صحبت
کردیم. روی یک کاغذ کوچک سرفصلها را یادداشت میکنید و بعد این سرفصلها
را سعی میکنید خودتان به تنهایی برای خودتان اجرا کنید. بعد از اینکه مسلط
شدید صدای خودتان را ضبط بکنید و گوش بکنید و بعد از خودتان فیلم بگیرید و
آن فیلم را نگاه بکنید. این دو موضوع به شما کمک میکند که بسیار حرفهای
اجرا بکنید چون معمولاً این جلسات فیلمبرداری میشود و از شما یک اثر بزرگی
به جا میماند.
اگر اشتباهی باشد، خرابکاری باشد مطمئن باشید جایگاه شما را بهرحال تکان خواهد داد.
پس حتماً حساب شده و حرفهای عمل کنید و به هیچ عنوان احساسی نشوید.
یکبار دیگر این هفت مورد را با هم مرور میکنیم:
اول اینکه مراقب باشیم قضاوت میشویم. چیزهای حساب نشده را مطرح نکنیم.
دوم اینکه چیزی را زیر سوال نبریم.
سوم اینکه اینجا جای گلایه کردن نیست.
چهارم این که مثبت باشیم.
پنچمین موضوع این هست که هر چه کوتاهتر باشد بهتر.
ششمین موضوع گفتن شعر هست.
و هفتمین موضوع اینکه تمرین کنیم برای خودمان به صورت فایل صوتی و به صورت ویدئو.
امیدوارم این فایل صوتی از قایلهای رادیو سخنرانی مورد توجهتان قرار
گرفته باشد و اگر این فایل را دوست داشتید یک نکته را با هم مرور بکنیم
اینکه رادیو سخنرانی رایگان هست و رایگان خواهد ماند و تنها شرط استفاده از
آن این هست که حداقل آن را با یک نفر دیگر به اشتراک بگذارید.
چگونه از دیگران تعریف کنیم ؟
سلام
می گویم اگر یک نفر یک نانی داشته باشد، بعد ببیند که یکی دارد از گرسنگی می میرد، بعد بیاید این کار را انجام بدهد:
بیا بخور!
فردا هم این را بهت می دهم!
فردا هم بیا این را بخور!
بعد خودش شروع کند به نان خوردن، شما به این آدم چه می گویید؟
در کتاب انسان ۲۰۲۰ که به همراه دوستان عزیزم آقای ژان بقوسیان و آقای
سعید محمدی منتشرکردیم در مورد این صحبت کردیم که عزت نفس چی هست.
یعنی یکی از اجزای این کتاب در قسمتی که من آن را نوشتم راجع به عزت نفس
با هم صحبت کردیم و در رابطه با عزت نفس مطالبی را گفتیم، تعاریفی را بیان
کردیم و اهمیت آن را گفتیم و متأسفانه راجع به این صحبت کردیم که عزت نفس
بسیاری از ما افراد پایین است.
اگر می خواهید ببینید که عزت نفس پائین دقیقاً یعنی چی و منظور من چی هست، یک لحظه به این سوال ها پاسخ بدهید:
یکی از المانهایی که نشان می دهد عزت نفس بالاست یا پایین، این است که ما ببینیم چقدر می توانیم از دیگران تعریف بکنیم.
لطفاً بیاد بیاورید آخرین باری که از شما تعریف شده کی بوده است؟
یعنی آخرین باری که یک نفر گفته فلانی این کارت خیلی عالی بود، آفرین یا یک ویژگی ما را تحسین کرده کی بوده است؟
شاید باید خیلی زیاد فکر کنیم و از آن طرف آخرین انتقادی که به ما شده کی بوده است؟!
فکر نمی کنم نیاز به فکر زیادی داشته باشد!
نهایتاً ۲ یا ۳ ساعت از آن گذشته و اگر اول صبح است که دارید این ویدئو
را می بینید، احتمالا ًبه زودی رخ خواهد داد یا یادمان است که انتهای شب
فلان اتفاق افتاد و متاسفانه خود ما هم همین کار را می کنیم.
یعنی استاد انتقاد کردن هستیم اما زمانی که می خواهیم کوچکترین محبتی
انجام بدهیم، حسن جویی کنیم، ویژگی های خوب دیگران را بگوییم دست و پایمان
می لرزد و این کار را درست انجام نمی دهیم.
می دانید دلیلش چیست؟
به خاطر اینکه اگر من اعتقاد داشته باشم عزت نفس بالایی دارم، به خودم
مطمئنم و چون به خودم مطمئنم خودم را بالا می بینم و دوست دارم دست همه را
بگیرم و بالا بیاورم، بنابراین خیلی راحت حسن جویی و تعریف می کنم.
اما اگر به خودم مطمئن نباشم و حس کنم عزت نفسم کم است، می خواهم همه را
با انتقاد پایین بیاورم، بنابراین کار من به صورت روزانه می شود انتقاد
کردن، غر زدن و بهانه آوردن!
راجع به این موضوع و بحث عزت نفس کاملا ًدر کتاب انسان ۲۰۲۰ صحبت کردیم و
مطالبی را گفتیم و من اینجا فقط می خواهم توضیحات بیشتری در رابطه با بحث
حسن جویی بدهم.
دقیقاً بگویم که چطور باید حسن جویی کنیم و از دیگران تعریف کنیم.
یک فرمول بسیار بسیار عالی وجود دارد که سه گام دارد و ما اگر از این
فرمول تبعیت کنیم می توانیم خیلی خوب از دیگران حسن جویی کنیم و ویژگی های
خوب آنها را بیان کنیم.
فرمول به این صورت است:
- در ابتدا نام شخص را می گوییم.
- بعد تعریف می کنیم
- و بعد دلیل تعریف را می گوییم.
پس اول گفتن نام شخص است، دوم تعریف و سوم دلیل است.
اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح بدهم:
چرا باید اول نام را بیاوریم؟
زمانی که نام فرد را می گوییم مشخص می شود که این تعریف اختصاصی است
یعنی ناخودآگاه شخص ارتباط خیلی خوبی با این تعریف می گیرد، حس نمی کند که
ما یک جمله داریم و به همه می گوییم بلکه کاملاً این حس را دارد که این
موضوع اختصاصی است.
وقتی تعریف می کنیم خُب داریم حسن جویی می کنیم و وقتی دلیلش را می گوییم یعنی اینکه اجازه نمی دهیم حالت چاپلوسی بشود.
حرف ما و تعریف ما دلیل دارد، بگذارید چند مثال بزنم:
نام، تعریف، دلیل.
همسر عزیزم، فلانی، تو واقعاً صبوری به خاطر اینکه سال های اول زندگی سختی های خیلی زیادی را تحمل کردی و من واقعاً از تو ممنونم.
نام، تعریف، دلیل.
حالا می توانید با افراد مختلف در فضاهای مختلف کارهای دیگری انجام بدهید.
به طور مثال:
دوست عزیزم تو برای من خیلی ارزشمندی چون همیشه من را راهنمایی می کنی و
همیشه تجربیاتت را به من میگ ویی، حتی آنچه که اسرار کار خودت هست را به
من می گویی که من در کار خودم دچار اشتباه نشوم.
یا پدر و مادر عزیزم، حالا خوبه اسمشان را هم بگویم، شما فوق العاده
مهربان هستید به خاطر اینکه من وقتی نگاه می کنم، نمی دانم واقعاً با این
همه دردسری که ایجاد کردم چطوری من را تحمل کردید.
یا شما عزیزانی که این فیلم را می بینید، واقعاً از شما متشکرم و تبریک می گویم، چرا؟
چون شما می خواهید با تغییر کردن، دنیای بهتری را بسازید و خیلی ها
هستند که می گویند برو بابا ولش کن، حُسن جویی چیه! بنابراین از شما بی
نهایت ممنونم.
اگر نام را بگویم و بعد تعریف کنیم و بعد دلیل را بگویم، فوق العاده زیبا حسن جویی کردیم.
اما ممکن است بگوییم پررو میشه، یعنی چی؟
لازم نکرده، دو تا تعریف می کنی … تعریف نکرده اینطوریه، تعریف کنیم چی میشه؟!!
من می خواهم یک جمله از نیچه بگویم، نیچه میگوید؛
پرندگانی که در قفس به دنیا آمدند پرواز را بیماری می پندارند و شاید بعضی از ما ها در قفس به دنیا آمدیم.
آنقدر تعریف نشده از ما و آنقدر تعریف کردن را چیز عجیب و غریب می دانیم که حس می کنیم کار بدی است.
در صورتی که این کار کاملاً لازم است، مثل سلامتی مثل سلام کردن به
همدیگر، یک چیز کاملاً بدیهی و طبیعی است و نیاز هر انسان است و آن نانی که
من در ابتدا، در ابتدای فیلم نمایش دادم دقیقاً رفتار خیلی از ما افراد
است.
انسان ها نیاز به تعریف و حسن جویی دارند تا حالشان خوب بشود و حس بهتری بگیرند تا بهتر کار کنند اما ما دریغ می کنیم!
هیچ هزینه ای ندارد!
حتی به معادل یک قرص نان هم برای ما هزینه ندارد فقط می توانیم با کلام
مان حس خوبی را بدهیم و هزاران انتقادی که در طول روز شده است را با یک حسن
جویی می توانیم اثرش را به شدت کم کنیم و روز آن فرد را بسازیم.
اما یک سری بهونه های دیگر هم هست. مثل اینکه:
بابا این آدم اصلا کلاً یک ویژگی خوب نداره من از چی این فرد تعریف کنم؟
حتما ًاین داستان را از حضرت عیسی شنیده اید که با یارانشان رد می شدند
از کنار یک سگی که مرده و متعفن شده و یک صحنه منزجر کننده ای بود و بوی
خیلی بدی می داد.
یکی گفت اَه چه بوی بدی.
یکی دیگه گفت اَه چه صحنه منزجر کننده ای.
و حضرت عیسی فرمودند؛
این سگ عجب دندان های تیز و سفیدی داشت!
پس ببینید از یک سگ مرده و متعفن هم می شود یک نکته خوب پیدا کرد و عجیب است اگر ما نتوانیم در یک انسان یک ویژگی خوب پیدا کنیم.
قطعاً به این معنی است که ما بلد نیستیم درست به دنیا نگاه کنیم.
برای حسن جویی کردن لازم است که یک سری شرایط را رعایت کنیم:
- اگر عادت به حسن جویی نداریم باید کم کم این کار را انجام دهیم.
یعنی به محض اینکه این کار را شروع کنیم ممکن است بعضی ها حتی ما را مسخره کنند.
برای مثال:
من در یکی از کارگاه ها به همه شرکت کننده ها گفتم لطفاً به عزیزترین
فردتان یک اس ام اس حسن جویی بزنید، یک ویژگی خوبش را انتخاب کنید، نامش را
بیاورید، تعریف کنید و دلیل تعریف را بگویید.
بعد یک خانمی برای پدر و همسرش فرستاد.
از آنجایی که آن خانم هیچ وقت به غیر از وقت نیاز به پدر و همسرش از
آنها حسن جویی نکرده بود، پدرش جواب داد: باز بنزین تمام کردی واسه من پیام
فرستادی؟
و شوهرش هم گفت سرت خورده جایی؟
اس ام اس ها را آن خانم واقعاً به من نشان داد.
به خاطر اینکه هیچ وقت بدون دلیل از کسی حسن جویی و تعریف نکرده بود،
فقط وقتی کارش لنگ بود بابا جونم، همسر عزیزم شده بود و این خیلی بد است و
برای خیلی از آقایان هم دقیقاً همینطوری بود.
این فقط یک مثال بود.
پس اگر ما به این کار دیگران را عادت ندادیم و همه ما را به عنوان یک
فردی که از دیگران تعریف می کند نمی شناسند باید یواش یواش این کار را
انجام دهیم که مقاومتی شکل نگیرد.
- نکته دوم اینکه بدون نیاز به آن فرد از او حسن جویی کنیم.
خوب کاملاً طبیعی است وقتی من با یک نفر دیگر مثلاً می روم سر یک
قراردادی و می خواهیم در یک رستورانی یک قرار کاری بگذاریم و یک قراردادی
ببندیم مطمئناً آن شخص از من حسن جویی می کند. چرا؟
چون با من کار دارد، من با اون کار دارم، کاملاً احترام همدیگر را نگه می داریم و از ویژگی های خوب همدیگر می گوییم.
اما هنر این است همانطور که از ویژگی های خوب آن فرد من بهش می گویم به ویژگی های خوب گارسون هم اشاره کنم!
به ویژگی های خوب حسابدار یا مدیر آن رستوران هم اشاره کنم!
با اینکه حتی به آنها نیاز ندارم.
به عنوان تمرین شاید خوب باشهدکه از خودمان شروع کنیم؛
همین الان حداقل ۱۰ ویژگی خوب در خودمان پیدا بکنیم و از همان ویژگی ها از خودمان تعریف بکنیم.
- آفرین که داری این کار را میکنی پیام.
- بارک ا… که این تصمیم را گرفتی.
- چقدر این ویژگی ات خوب است که به فکر همه هستی.
- چقدر آن ویژگی ات خوب است که آن طوری است.
همینطور از خودمان تعریف کنیم و حس خوبی بگیریم، ببینیم وقتی از خودمان
تعریف می کنیم و ویژگی های خوب مان را می نویسیم، حالمان خوب می شود و دوست
داریم روز به روز آن ها را بیشتر کنیم. حالا فرض کنیم این کار را برای
دیگران انجام بدهیم، برای آنها هم اثر بخش خواهد بود.
پس اول از خودمان شروع می کنیم.
لطفاً همین الان فیلم را نگه دارید و حداقل ۷ تا از ویژگی های خوب خودمان را یادداشت کنیم.
مطمئنم که شما الان فیلم را نگه می دارید و این کار را انجام می دهید.
گام بعدی این است که ویژگی های خوب نزدیکان و دوستان مان را انتخاب کنیم و حسن جویی کنیم.
اعضای خانواده، همکاران، دوستان صمیمی بی هیچ دلیل و مناسبتی!
همین طور مثلاً ساعت ۱۱ صبح زنگ بزنیم به مادرمان، من می خواهم ازت تشکر کنم بابت این زحمت و هیچ کاری هم با شما ندارم.
آره بعضی ها آنقدر کم حسن جویی کرده اند که همه نگران می شوند، می گویند
نکند گفتند که این هفته آینده می خواهد عمرت تمام بشود و تو داری با همه
خوب ارتباط برقرار می کنی؟
مطمئناً ما نباید این طوری باشیم و یواش یواش حسن جویی ها را زیاد می
کنیم و بعد در انتها باید یاد بگیریم از همه حسن جویی بکنیم حتی کسی که
وظیفه اش را درست انجام می دهد هم باید ازش حسن جویی و تعریف کنیم و بعد
ببینیم چقدر این کار نتیجه بخش است.
خُب چقدر حالا باید حسن جویی کنیم؟
آیا یک بار، دوبار، سه بار، ده بار، صدبار در روز!
به نظر من کافی نیست.
یک لحظه به اطرافمان نگاه کنیم.
به دنیای اطرافمان اگر نگاه کنیم می بینیم انتقادها آنقدر زیاد است که
ما اگر از صبح تا شب هم شروع کنیم حسن جویی کردن شاید نتوانیم با همه آن
انتقادها مقابله بکنیم.
پس کار ما این است که یک کاری بکنیم که اطرافیان ما از دنیا لذت ببرند.
آنقدر از ویژگی های خوب بگوییم و تعریف بکنیم که نهایت لذت را ببرند البته به این معنی نیست که هیچ انتقادی نکنیم.
انتقاد کردن هم اصولی دارد که در سایت روش آن را هم قرار دادم و می
توانید نحوه انتقاد کردن را جستجو بکنید و ببینید من نیم ساعت فایل صوتی در
سایت قرار دادم که چطور انتقاد کنیم که اثر بخش باشد نه اعصاب خرد کن!
پس به این معنی نیست که حسن جویی یعنی اینکه ما هیچ وقت انتقاد نکنیم.
نه، انتقاد می کنیم آنجایی که لازم است و شرایطش هست.
نکته مهم این است که باید حسن جویی خیلی خیلی بیشتر از انتقاد باشد.
اگر تعداد انتقادهایمان بیش از حسن جویی است شاید نشان دهنده این باشد که عزت نفسمان پایین است.
حسن جویی کردن به این معنی نیست که هیچ مشکلی نیست، کشور ما گل و بلبل است و مردم ما عالی اند. اصلاً !!
به معنی این است که من می خواهم دنیا را جای بهتری برای زیستن کنم و حس خوبی به خودم و اطرافیانم بدهم.
پس اگر می ترسیم حسن جویی کنیم و می گوییم پرو می شود و یک ویژگی خوب ندارد نشان دهنده این است که عزت نفسمان پایین است.
و یکی از گام های بسیار عالی برای ارتقاء عزت نفس تعریف کردن از دیگران است.
و از شما عزیزان خواهش می کنم یک حس خوب هم به من هدیه بدهید و با نظرات
تان در قسمت نظرات سایت به من روحیه بدهید و مطمئن باشید هر نوشته ای که
در سایت حسن جویی می شود، تشکر می شود، مطمئناً در نوشته های بعدی سایت اثر
دارد.
امیدوارم این برای همه ما یک فرهنگ بشود که در هر شرایطی هر اتفاق خوبی
که رخ می دهد حسن جویی کنیم و از دیگران تشکر کنیم و چقدر خوب است که این
کار را در جمع انجام بدهیم.
از توجهتان بی نهایت متشکرم و از شما خواهش می کنم حداقل ۷ روز و روزی ۷ مرتبه حسن جویی را با فرمول نام، تعریف و دلیل تعریف انجام بدهید و ببینیم که بعد از یک هفته خودمان و اطرافیانمان چه حس فوق العاده ای دارند.