نقاشی کودک
نقاشی
زبان کودکان است . کودکان بر خلاف بزرگسالان هستند . آنها از طریق نقاشی
کشیدن قصه گویی بازی کردن و … شناخته می شوند . نقاشی به ما کمک می کند
تا به دنیای درونی و روح کودک پی ببریم و بدانیم چه نیازهایی دارد ؟ آیا
کودک ناسازگار یا بیمار است ؟ در بزرگسالی می خواهد چه کاره شود ؟ نقاشی
فعالیتی است شخصی که آن را میتوان از دیدگاههای متفاوت بررسی کرد «شیلر»
معتقد است که انسانها ذاتاً فعالند و بازی یکی از شیوههای تخلیه انرژی
اضافی است. لذا نقاشی میتواند به منزله نوعی بازی برای کودکان مطرح باشد .
ازدیدگاه نظریه روانکاوی، نقاشی به منزله فعالیتی بالینی ـ فرافکنی است
یعنی از طریق نقاشی فرد میتواند آنچه را که در ضمیر ناخودآگاه دارد و
احتمالا باعث ناراحتی و اضطرابش میشود بیان کند.به نظر «کلوگ» کودکان ضمن نقاشی، هم به لذت حرکتی و هم به لذت بصری دست مییابند و این امر باعث فعالیت کودکان میشود.
بعضی
از نقاشیها صرفاً طرحهایی تزئینی یا خطوطی هستند که تعریف و توصیف آنها
نسبتاً آسان است. اما بیشتر نقاشیهایی که کودکان میکشند تصویر است . یعنی
بازنمایی چیزی هستند. از جمله عواملی که در تفسیر نقاشی کودکان به کار
گرفته میشود میتوان از طرز قرار گرفتن نقاشی بر صفحه کاغذ، سایه، ضخامت،
خط ، قوای اجزای کشیده شده، مقدار و توزیع جزئیات، پاک شدگیها، تصویر لباس
و زمینه نام برد. نقاشی مانند خواب و رویا به کودک فرصت می دهد اطلاعات و
اعمالی را که از دنیای بیرون کسب می کند از هم جدا و سپس آنها را دوباره
تنظیم کند.به همین دلیل اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم
در آن به کودکان از سنین پایین کمترین کپی و تقلید کردن از مدل را بیاموزیم
مرتکب اشتباه شده ایم.کودک با تمام وجود و شخصیت ذهنی و عاطفی خود نقاشی
می کند. موضوعاتی که در نقاشی کودکان دیده می شود آدم، خانه، درخت، خورشید،
ماه، حیوانات و خانواده است.
سیر تحول نقاشی
به طور کلی سیر نقاشی بدین ترتیب است :
۱۲ ماهگی : از روی تقلید خطوطی به جلو و عقب میکشد.
۱۵ ماهگی : نقطه نقطه میکند.
۱۸ ماهگی : به خودی خود خط خطی میکند.
۲ سالگی : خطوط عمودی را تقلید میکند.
۲/۵ سالگی : خطوط حلقوی، افقی، عمودی و دو خط به عنوانX (غیر قرینه) میکشد.
۳ سالگی : مداد را مثل بزرگها میگیرد. بنا به تقاضای دیگران روی نقاشیهایش اسم میگذارد.
۴ سالگی : انسان را با دو عضو میکشدXرا تقلید میکند. به شکل ناقص انسان عضوی اضافه میکند.
۴/۵ سالگی : مربع میکشد.
۵ سالگی : مثلث میکشد عکس آدم را با بدن و گردن میکشد.
۶ سالگی : شکل آدم را دو بعدی میکشد اشکال ادغام شده میکشد.
۹ ـ ۸ سالگی : اعضای داخی را میکشد.
از
۱۲ سالگی به بعد عکس ماشین میکشد و کم کم آنرا کامل تر میکند عکس میکشد
و میگوید که عکس خودش یا مادرش است. پرنده ، خانه ، ماشین رخت شویی،
هواپیما میکشد و از آنها سخن میگوید. درباره عکسهای کشیده شده قصه کوتاه
میگوید. برای خانهای که کشیده در و پنجره میگذارد. ماشین را با چرخها و
نور چراغ ورود میکشد .
جهت های نقاشی کردن کودک، در یک صفحه
بعضی
از پژوهشگران متوجه شدهاند که کودکان خردسال از بالای کاغذ شروع به نقاشی
میکنند علت این امر مربوط به شکل بدن آدمک و حرکات دست است و نیز اینکه
قسمت بالا نشان دهنده سر و آسمان و نمادی از ارزشهای والاست.
کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل
شود (البته کودک دست چپ نباشد) نشانگر غم و اندوه و گوشهگیر بودن و بی
اعتمادی نسبت به خود است. این افراد سریعاً تصمیم میگیرند و در جستجوی
اقفاع عواطف و ارضای احساسات سرکوب شده خود میباشند. آنهایی که تصاویر را
در گوشه راست صفحه می کشند اکثراً افرادی حساس هستند که به دنبال ارضاء و
ارتقاء مسائل عقلی و ذهنی خود در تکاپو می باشند. ناحیه راست ناحیه آینده
است.در
عقیده مکهاور، جادادن تصویر در سمت چپ از خود محوری نقاش حکایت میکند و
عکس آن در افرادی که تحت تأثیر محیط بوده و شرایط و موقعیت محیط بر آنها
حاکم است صدق میکند. اگر تصویر کوچک و نزدیک لبه پایین صفحه باشد علامت
احساس عدم امنیت و عدم استقلال نقاش است. گاهی دلیل بر افسرده بودن اوست
تمایل به ناحیه پایین صفحه غرایز بنیادی صیانت ذات و ناحیه منتخب خستههای
روانی میباشد.
سرانجام
کودکانی که نقاشیهایشان کاملا در مرکز کاغذ قرار می گیرد به طور کلی
برخود و احساساتشان توجه و تمرکز فکری زیادی دارند. ترسیم از چپ به راست
نشان دهنده یک حرکت طبیعی پیش رونده است در حالی که ترسیم از راست به چپ به
منزله یک حرکت واپس رونده تلقی می شود. جهت
یابی در فضا به منظور چگونگی برداشت و نحوه استفاده از فضا درنقاشی کودکان
نیز اهمیت دارد. کودکان خردسال که به طور صحیح نحوه جهت یابی در فضا را
نمی دانند ممکن است تصویر انسان را سروته یا وارونه بکشند یا مثلا نقاشی را
از پا شروع کنند و به سر برسند. یاتصویر را به صورتی بکشند که به نظر برسد
بدون وزن بوده و در فضا معلق است.
اندازه تصویر
کشیدن
تصاویری با حداقل اندازه و کشیدن تصاویر مشابه ، (تصویر انسان) در نقاشی
کودکانی که عدم امنیت عاطفی و افسردگی احساس میکنند و در بالغینی که واپس
روی روانی داشته باشند دیده می گردد. کودکانی که احساس عدم امنیت میکنند
تصویر انسان را کوچک میکشند درست بر عکس، نقاشیهای بزرگ و با شجاعت که
مشخص کننده نقاشی اطفالی است که از امنیت خاطر و اعتماد به نفس برخوردارند.نکته
دیگری که در تفسیر نقاشیهای کودکان باید مورد توجه قرار دهیم اثر
الاکلنگی می باشد یعنی کودک آنچیزی را که برایش از اهمیت بیشتری مخصوصا از
لحاظ عاطفی و احساسی برخوردار است در نقاشیاش بزرگتر از دیگر چیزها میکشد
مثلا فردی که در خانواده نقش غالب را بازی می کند و فرمانرواست بدون توجه
به اندازه واقعیاش ازهمه بزرگتر کشیده میشود.
معکوس کشیدن
معکوس کشیدن تصویر در کودکان کم سن و سال هم بسیار غیر معمول است اما میتوان آنرا به ابتکار کودکان در نقاشی ارتباط داد. اما در افراد بزرگتر نباید این عمل را به سادگی پذیرفت که اشکال این عمل را ناشی از مشکلات عدم هماهنگی با محیط می داند.
رنگها
بین نقش رنگ و زندگی عاطفی کودک با در نظر گرفتن دوران تکاملی او یک حالت متوازی است.
– ۳ تا ۶ سالگی کودک بیشتر تحت تأثیر
فشارهای درونی است، بنابراین علاقه وافری به استفاده از رنگ دارد و آن را
مقدم بر شکل ظاهری می داند ولی به تدریج که سن او بالا می رود از وابستگی
اش به رنگ کم می شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ فزونی می یابد.
– هر قدر کودک کوچکتر باشد رنگ های
زنده تر را به کار می برد. در کودکستان کودکان ترجیح می دهند رنگ های گرم و
تند استفاده کنند و فقط کودکانی که در خانه تحت نظارت شدید هستند رنگ های
سرد را انتخاب می کنند که علت اصلی به مشکلات عاطفی و روانی مربوط می شود.
– فقدان رنگ در تمام یا قسمتی از نقاشی نشانگر خلاء عاطفی و گاهی دلیل بر گرایش های ضد اجتماعی است.
– کودکان سازگار در نقاشی هایشان به طور متوسط از ۵ رنگ مختلف استفاده می کنند.
– کودکان گوشه گیر یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارن از یک یا دو رنگ بیشتر استفاده نمی کنند.
– علاقه واقعی کودک به رنگ زمانی
شروع می شود که او سعی در کشیدن شکلهایی می کند. این مرحله تا ۷ یا ۸ سالگی
به درازا می کشد. کودک برای استاده از رنگ ها فقط تحت تأثیر احساسات خود
قرار دارد. مثلا ممکن است چمن را بنفش بکشد چون هم می خواهد چمن را نشان
دهد و هم از رنگ بنفش خوشش می آید.کودک در حین بزرگ شدن به تدریج ارتبازط
میان اشیا و رنگ حقیقی آنها را درک می کند، ولی بدو امر این موضوع فقط در
مورد چیزهایی است که برایش ارزش عاطفی دارند؛ مثلا اگر مادرش موهای بور
داشته باشد هر زنی را که می کشد موهایش را بور می کند زیرا این رنگ برایش
انباشته از نیروی عاطفی است.
انتخاب
رنگ از نظر روانشناسی مفهومی بی چون وچرا دارد، ولی برای تجزیه وتحلیل
ونتیجه گیری ازان حتماً باید عامل سن کودک رادر نظر داشت .
نماد رنگها
رنگ ها تحت تأثیر عوامل جسمی و روانی
و در فرهنگ های مختلف دارای معانی خاصی است. در قبایل موزامبیک رنگ سیاه
رنگ خوشی و شادی و قرمز تقریباً در همه جا معنای قدرت را القا می کند, زیرا
با خون که به معنای زندگی است هم رنگ است.
در مذهب اهالی تبت و مردم مسیحی نماد
عفت و پاکی زنانه، رنگ آبی است که نشانه صلح نیز هست. در کابوکی ژاپن رنگ
قرمز نشانگر شیطان و ابلیس، رنگ سفید و طلایی مخصوص رهبانیت الهی است. رنگ
زرد نشان دهنده شادمانی است، رنگ آبی نشانگر ترس و غم و رنگ سبز نشانگر
بوالهوسی است. از
نظر روانی ۲ گروه رنگ های گرم ( قرمز، زرد و نارنجی ) و رنگ های سرد (
سبز، آبی و بنفش ) با هم تفاوت عمیق دارند. رنگ های گرم تحریک کننده، سبب
فعالیت و جنب و جوش، الهام دهنده روشنی و شادی زندگی و مولد حرکت هستند. در
حالی که رنگ های سرد حالت های انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلقین کننده غم و
اندوه هستند. رنگ های خنثی ( خاکستری ) مبین درونگری، استدلال، خودمختاری و
حمله وری و تمایل به آغشته سازی است. رنگهای سرخ در ابتدا مورد توجه کودکان خردسال است. بعد ها مبین فعالیت های غیر دوستانه و پرخاشخویی می شود. آنها
که قواعد و قوانین را به درستی قبول ندارند ولی می کوشند تا خود را با آن
منطبق کنند و دیگر آنها که از نظر رشد و تکامل به مرحله درک قوانین و قواعد
اجتماعی رسیده اند و می کوشند در عمل آنها را به کار برند, از آبی استفاده
می کنند. رنگ سیاه منع، ترس، تشویق، وسواس و اضطراب است. رنگ نارنجی آرامش و خوشی را به یاد می آورد. رنگ سبز گویای عکس العمل علیه نظام های خشک و طاقت فرساست. رنگ بنفش تمایلات درهم و برهم و نامتجانس را نشان می دهد.کودکانی که تحت نظارت شدید خانواده قرار دارند از رنگ های سرد استفاده می کنند که
علت اصلی به مشکلات عاطفی و روانی کودک مربوط استفقدان رنگ در تمام یا
قسمتی از نقاشی نشانگر خلا عاطفی یا گاهی دلیل بر گرایشهای ضد اجتماعی اوست
کودکان سازگار به طور متوسط از پنج رنگ استفاده می کنند کودکان گوشه گیر
از یک یا دو رنگ .
خط و فضا در نقاشی های کودکان
خط:خط
بدون وابستگی به محتوا نیز دارای بار شدید بیانی و قدرت وجود خاصی است که
پویایی و بنیان شکل از آن نقاشی می شود خط می تواند به اشکال مختلف ظاهر
شود. ضخیم ، نازک، خط نقطه، خط پیوسته، عمودی، افقی، زاویهدار، مارپیچ و …
همچنین ممکن است براق یا مات و یا شفاف باشد. بنابراین خط به تنهایی
توانایی آن را دارد که حالت های روانی مختلف مانند غم، شادی، بوالهوسی،
عصبانیت و اطمینان را به خود نشان می دهد. راحتی
وخوشحالی ، حرکات را وسیع و پرداخته میکند نتیجهاش خطوطی بازتر و بلندتر
است نیروی زندگی با علائم و خطوط بلند که به طرفی میروند بیان میشود. ضعف عصب با فشردگی و کوتاهی خطوط ،پرخاشگری با قطعه قطعه کردن، متغیر نمودن و به هم پیچیدن خطوط راست و زاویهدار است. احساسات با خطوط نازک و حرکات ملایم در آنها نشان داده میشود. کودکان
پیشرفتهتر خطوطی به اشکال مختلف وبا حفظ تعادل میان قسمتهای مختلف
وکودکان خجالتی خطوط کوتاه مثل چیزی که منع شده باشد ترسیم می کنند. خطوط
راست و زاویهدار نشان دهنده کشانندههای پرخاشگرند که بیشتر جنبههای
مردانه دارند وخطوط مقطع و تکه تکه تمایل به انزوا را نشان میدهند.
فضا :به
طور کلی کودکانی که رسم نقاشی آنها به تناسب بر روی کاغذ ترسیم شده
کودکانی آرام هستند. به نظر «یوشم» کودکانی که فضا را بهتر از دیگران حس می
کنند دارای قابلیت درک بهتری هستند. گرایشی که کودک برای خارج شدن
از کادر کاغذ دارد نه تنها بیانگر خصوصیات کودکان خردسال یا عقب ماندهای
است که کنترل عضلانی ندارد بلکه در میان کودکان بزرگسال هم که از کمبود
محبت رنج میبرند دیده میشود. این کودکان به طور اغراق آمیزی در جستجوی
توجه و کمک هستند تا کمبود اعتماد به خود را که مخصوص انسانهای نامطمئن
است جبران کند.
کودکان
خجالتی و کمرو نیز در گوشه کاغذ و یا در قسمتی محدود از فضای کاغذ و یا بر
روی کاغذ کوچکی نقاشی میکنند. زیرا در مقابل سطح کاغذهای بزرگ خود را گم
میکنند و این نیز نشانگر عدم اعتماد و اطمینان به خود است کودکانی که در
نقاشیها این حالت را نشان میدهند احتیاج به تشویق و پشتگرمی زیادی دارند.
● نمادهای اصلی اندامها
▪ سر
معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است. کودکان،
همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند؛ ولی اگر سر، زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن
است که من کودک، بیش از حد طبیعی است.
▪ صورت
چون بسیار اهمیت دارد، بیشتر تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر، جزئیات آن
را به حد اغراقآمیزی بزرگ، ترسیم میکند؛ در حالی که کودکان خجالتی،
جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایرهٔ صورت را ترسیم میکنند.
▪ دهان و دندانها
ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و نیز به معنی پرخاشگری است. اگر لبها بسته باشند، نشاندهندهٔ تنش و فشار است. چانه نیز تمام قدرت مردانگی است.
▪ چشمها
اجتماعی بودن کودک را نشان میدهد. کودکان خودستا، چشمها را با حالتهای
درنده و وحشی میکشند. چون چشمها ارزش زیبائی نیز دارند؛ بنابراین دختران
چشمها را خیلی بزرگ میکشند.
▪ دستها و بازوها
در دوران اولیهٔ
زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیاد بهکار میرود. در مرحله بعد،
بهعنوان پیشرفت ”من“ و سازگاری اجتماعی بهکار میآید. کودکان ضعیف و
درونگرا، بیشتر برای آدمک، پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته، نقاشی
میکنند.
▪ بالاتنه
اگر باریک و لاغر کشیده شود، مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاقی و بزرگ شدن، میترسد. بالاتنهٔ لاغر، ممکن است نشاندهندهٔ ضعف جسمانی واقعی باشد.
ه نكات علمي زير در مورد كشيدن آدمكها در كودك توجه فرماييد:
– اگر چشم و ابروها خيلي بالا و پايين باشد يا دهان بسيار كج كشيده شود:
اين
طرز كشيدن در كودك نشانگر اختلال عاطفي است. البته در كودكها و افراد
معلولي كه آسيبهايي در نخاع يا سلسله اعصاب دارند اين مدل كشيدن بسيار
ديده ميشود.
– اگر كودك آدمكها را در حال خم شدن يا بازي و جست و خيز بكشد، نبايد فكر كرد كه مشكل عاطفي دارد، بلكه طبيعي است.
–
اگر كودك چشمها و ابروها و گوشها و همهچيز را به طور دقيق و مثل هم
قرينه كشيده باشد، به طوري كه «قرينهسازي افراطي» به چشم بخورد، حالات
وسواسي در كودك، استرس زياد روحي و بازداري كودك از بيان مطالب، يا بازداري
عاطفي او مشخص ميشود.
–
اگر كودك آدمكها را نيمرخ بكشد، نشانگر «گريز داشتن» و گاه «ترس از نگاه
كردن مستقيم» است. اين نقاشي حوالي سن بلوغ بيشتر ديده ميشود.
–
اگر دستها و بازوها به صورت افقي كشيده شده باشد، در سنين كمتر عادي است
و نشانه ابتدايي بودن نقاشي است، اما در سنين بالاتر از شش سال تنش و
استرس نسبت به محيط را نشان ميدهد.
– ترسيم بازوها به طرف بالا (به شكل عدد 7 فارسي): بيانگر يك احساس شديد است مانند بيان شادي، يا طلب كمك.
– ترسيم بازوها به طرف پايين (به شكل عدد8 فارسي): كاملاً معمول بوده و طبيعي است.
– ترسيم عمودي به طرف پايين و چسبيده بودن بازوها به بدن، نشانگر نياز به مهار كردن خود، فاصلهگيري از ديگران و بازداري شديد است.
–
ترسيم انحنادار يا زاويهدار بازو به منظور مشخص كردن آرنج، نوعي رسم
پيشرفته است و به طور معمول حركت را نشان ميدهد و در بچههاي باهوش ديده
ميشود.
–
اگر دستها زيادي بلند و آويخته باشد، به خصوص اگر وضع بدني آدمك بدون
تحرك و بيانعطاف باشد، تسليم و تمكين كودك در روابط را نشان ميدهد كه او
را از رسيدن به چيزي جذاب منع كرده و موجب «ناكامي» او شده است. غالباً در پرخاشگري شديد اين نوع ترسيم مكرر ديده ميشود.
– عدم تعادل آدمك (در حال افتادن يا پرت شدن) اضطراب واقعي روحي كودك را نشان ميدهد.)
– اگر آدمكها با تعادل و استحكام و استواري خوب كشيده شده باشد، اين امر مشخص ميسازد كودك متعادل و طبيعي است.
– ترسيم ساقهاي پا به صورت فاصلهدار احساس پايداري و حركت را در كودك نشان ميدهد و اعتماد به نفس او را ميرساند.
– ترسيم زاويه در پاها هوشمندي كودك را ميرساند.
– پاهاي چسبيده به هم در كودكان مبتلا به بازداري و ترس شديد ديده ميشود.
–
متصل كردن اشيايي مثل عصا، آبپاش، توپ و… به دستها يا قرار دادن آنها
كنار پاها به طوريكه حركت را نشان دهد، اغلب نشانگر درونگري، زندگي
دروني غني و خلاقيت كودك است.
– دويدن، رقصيدن و بازي كردن آدمكها پويايي و نشاط كودك را نمايش ميدهد.
– ايستادن يا حركات كند و كمتحركي همين خصوصيات را در كودك نشان ميدهد و در كودكان غمگين بيشتر ديده شده است.
– كشيدن سرباز، باغبان، معلم، سرخپوست و… يعني گرايش به مشخص كردن آدمكها، كه بيشتر در نقاشي كودكان باهوش ديده ميشود.
– كشيدن دزد يا سرباز جنگي: پرخاشگري كودك را ميرساند.
– كشيدن دلقك يا حاجيفيروز: شادي كاذب و دروغين و اضطراب كودك را ميرساند.
– كشيدن ماهيگير اغلب در نقاشي كودكان صبور و زيرك كه براي «به چنگ آوردن» چيزي نقشه ميكشند ديده ميشود.
● خانه
در نقاشیهای کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود. بهطور
معمول، کودک خانهای معمولی و پیشپاافتاده را ترسیم میکند؛ ولی با رشد
کودک، ساختمان خانه نیز تکامل مییابد. هنگامی که پدر و مادر از هم جدا شده
باشند. خانه به دو قسمت تقسیم میشود و بیشتر، دارای دو در ورودی است که
یک قسمت از خانه نماد زندگی خانوادگی واقعی و قمست دیگر، نشانگر زندگی
تحمیلشده بر کودک است.
● درخت
ریشههائی که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد
فشارهای غریزی است. شاخهها و برگها، بیانگر طریق ارتباطی با دنیای خارج
است. ریشه، نسبت به بقیهٔ قسمتهای درخت، اهمیت بیشتری دارد و نشانگر طبیعت عاشقانه و در عین حال، محاظفهکارانه کودک است، تنهٔ درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود بچهها در سنین قبل از مدرسه، تنهٔ
درخت را بلند ترسیم میکنند؛ ولی بعد از این سن، باند بودن درخت، بیشتر
نشانگر عقبماندگی فکر و یا بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای قبل از
مدرسه است. اگر تنهٔ درخت، کوتاه کشیده شود، نشانر جاهطلبی و بلندپرواز بودن کودک است.
● اتومبیل
در جامعههای امروزی، ماشین، نماد قدرت است؛ به همین دلیل در نقاشیهای کودکان به خصوص پسران، زیاد ماشین دیده میشود.
وقتی یكی از اعضای خانواده كه اغلب پدر و گاهی خود كودك است، رانندگی می
كنند، از دیدگاه برون فكنی اهمیت پیدا می كند. بیشتر نوجوانان به بهانه
اینكه كشیدن تصویر آدم حوصله شان را سرمی برد یا سخت است، از كشیدن شكل آدم
خودداری می كنند اما به اعتقاد پژوهشگران ترجیح دادن كشیدن ماشین در این
دوره خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنیای خارج و زندگی ماشینی
است. البته این مسائل بستگی به سن، فرهنگ وعوامل ذهنی و… نوجوان دارد.
● خورشید و ماه
در اغلب نقاشیهای كودكان، خورشید دیده می شود. خورشید نشانه
امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به قول روانشناسان خورشید به معنی پدر است.
وقتی رابطه كودك و پدر خوب است كودك خورشید را در حال درخشیدن می كشد و
وقتی رابطه آن دو مطلوب نیست كودك خورشید را در پشت كوه ناپدید می كند. ترس
كودك ازپدر به رنگ قرمز تند و یا سیاه در نقاشی دیده می شود. البته با یك
نقاشی ما به قضاوت نمی پردازیم بلكه باید چندین نقاشی كودك را بررسی كرد.
ماه نشانه نیستی است. اغلب كودكان ماه را كنار قبر و قبرستان می كشند.
كودكان در نقاشی خود ماه را با مرگ معنی می بخشند.
● آسمان و زمین
آسمان به معنی الهام و پاكی است. ولی زمین به معنی ثبات و امنیت می باشد. كودكان خیلی كوچك هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی كنند، ولی در سن 5 یا 6 سالگی كه آغاز به درك دلایل منطقی می كنند به كشیدن زمین نیز می پردازند.
●حیوانات
اگر در نقاشی كودك شما تصاویر حیوانات دیده می شود ممكن است
دلایل مختلفی وجود داشته باشد كه شما با صحبت كردن با كودك پی به آن می
برید. كودكی كه در روستا زندگی می كند و یا حیوانات خانگی دارد و یا عاشق
حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود طبیعی است كه حیوان بكشد. پس
فرهنگ و طرز زندگی كودك در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر كودك
به نوعی با حیوانات رابطه نداشته باشد و حیوان برای او در دسترس نباشد
تصویر حیوان در نقاشی او اهمیت خاصی پیدا می كند. گاهی ممكن است كودك احساس
گناه و تقصیری را كه تجربه كرده و جرأت نكرده آن را ابراز كند در نقاشی و
در قالب حیوان نشان دهد.
مثلاً كودكی ممكن است به دلیل اینكه
دیشب درجایش خرابكاری كرده و سرزنش شده احساس گناه كرده باشد و در نقاشی
اششكل حیوان خاصی را مثل مارمولك بكشد. كشیدن حیوانات درنده نشانه فشارهای
درونی مخفی كودك است. مثلاً كودكی كه نسبت به برادر كوچكتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می كند، در نقاشی ممكن است گرگ بكشد كه این نشان دهنده ترس و دلهره كودك از تازه وارد كوچولو است.دوستان خوبم، توجه داشته باشید كه درتجزیه و تحلیل نقاشی كودكان كه كاری بسیار ظریف و حساس است چون یك كار تخصصی و تجربی است شما رأی قطعی نمی دهید. كودك شما باید خودش به میل خودش موضوع نقاشی را اتنخاب كند.
شما نباید بالای سر او بنشینید و به او مداد رنگی به میل خودتان دستور بدهید. او در نقاشی كردن باید آزادی كامل داشته باشد. در پایان نقاشی از كودك بخواهید كه در مورد تصاویر كشیده شده برای شما حرف بزند. این گونه اطلاعات به شما در تجزیه و تحلیل نقاشی كودك كمك می كند. كودكان را به كشیدن تشویق كنید اما آنها را مجبور نكنید كه همین الان برای شما نقاشی بكشند.
● فاصلهٔ بین اشخاص نقاشی
اعضاء یک خانواده هماهنگ، در نقاشی کودکان همیشه دست در دست هم نشان داده
میشوند. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت، نشانگر انس و الفت واقعی آنان و یا
تمایل کودک به آنان است. ولی اگر کودکی فکر کند که خواهرش بیشتر از او مورد
توجه پدر و مادر است، خواهرش را بین پدر و مادر خود را دورتر از آنان قرار
میدهد.
اگر یک کودک، نسبت به برادر کوچکش، احساس حسادت کند و از اینکه برادرش جای او را در گسترهٔ
عواطف پدر و مادرش بگیرد وحشت داشته باشد، ممکن است در نقاشی خود او را
حذف کند یا آنکه در موضع فرزند بزرگتر قرار دهد و خود را به شکل بچهٔ کوچکتر ترمیم کند و یا بالاخره به سادگی جای او را بگیرد.
●جنسیت
مطالعههای زیادی به این
نکته تأکید کردهاند که هنگامیکه از کودکان درخواست میشود نقش یک انسان
را بکشند، اول جنسیتی را میکشند که خود دارند.
● عاملهای شناختی و ادراکی در نقاشیهای کودک
در نقاشیهای کودک، تفاوت بسیار گستردهای میزان تفکر منطقی و آگاهانه و
رفتار ناخودآگاه همچنین بین ظاهر و باطن اشیاء و خودمحوری و مردمدوستی
کودک، به چشم میخورد. در سنین زیر ۷ سال، کودک چیزی را میکشد که فکر
میکند باید باشد؛ بدون توجه به اینکه در عمل، آن را ببیند
كمرويی
کمرویی و راههای غلبه بر آن»
کمرویی و احساس تنهایی
تنهایی
یک واکنش هیجانی است. فردی که قادر به برقراری ارتباط با دیگران نیست،
احساس می کند که از دوستان و نزدیکان جداست و به طور قابل ملاحظه ای کمتر
از دیگران از روابط اجتماعی بهره می برد. چنین فردی نمی تواند احساسات
خوشایند یا ناخوشایند، ترس ها و نگرانی ها و آرزوها و امیدهایش را با
نزدیکان و دوستانش در میان بگذارد و پاسخ ها و عکس العمل های ایشان را
دریافت کند. احساس تنهایی نیز همانند کمرویی نوعی ناتوانی اجتماعی است و هر کدام از ما در یک موقعیت یا شرایط خاص ممکن است احساس کنیم که تنها هستیم. افرادی که دچار احساس « تنهایی »
می شوند و این احساس با شدت و مداومت افکار و رفتار ایشان را فرا می گیرد،
به تدریج از تمایلات اجتماعی و ارتباطات بین فردی شان کاسته می شود تا به
حداقل می رسد، و از این نظر بعضی از ویژگی های افراد کمرو را پیدا می کنند. کمرویی ناتوانی و معلولیت فرد در برقراری ارتباط است و «تنهایی» مشکل انسان در اثر فقر ارتباطی است.
بدون
تردید در دنیای پیچیده ی امروز، فراوانی ناراحتی ها و رنج های ناشی از
مشکلات ارتباطی و سازگاری اجتماعی، نظیر: اضطراب، افسردگی، کمرویی و احساس
تنهایی و … به مراتب بیش از بیماری های قلبی است! در واقع در بسیاری از موارد ناراحتی های قلبی خود نتیجه ی فشارهای عاطفی و روانی و روابط ناسالم یا ناموفق بین فردی است .
کمرویی در نزد کودکان و نوجوانان به مراتب بیشتر از بزرگسالان است: بسیاری
از افرادی که در واقع براساس تعاریف ارائه شده و معیارهای پذیرفته ی
کمرویی، کمرو تلقی می شوند، به گونه ای کمرویی خود را پنهان می دارند و
بخصوص سعی می کنند تا در برابر کودکان و افراد همسال خویش کمتر کمرویی نشان
دهند. در هر حال فراوانی ظهور رفتار کمرویی در موقعیت های مختلف خانوادگی و
فامیلی، شغلی و تحصیلی، اجتماعی و… کاملاً متفاوت است. به طور کلی حداقل
پدیدار شدن کمرویی هنگامی است که فرد کمرو
با مخاطبان آشنا و صمیمی و خردسال در کانونی همچون خانواده سروکار دارد؛ و
حداکثر تبلور یا تظاهر کمرویی زمانی است که فرد کمرو در یک موقعیت و شرایط
تازه با حضور جمع قابل توجهی از افراد غریبه و متنفذ و مقتدر، ملزم به
صحبت کردن و توضیح و گفت و شنود صریح می شود.
ویژگی های رفتاری افراد کمرو
برخی
از ویژگی های بالینی و رفتاری کودکان، نوجوانان و بزرگسالان کمرو به طور
قابل ملاحظه ای متفاوت از دیگران بوده، به سادگی قابل تشخیص است. از نظر
زیستی و فیریولوژیکی نشانه ها یا علائم مشترکی در میان غالب افرادی که به
طور جدی دچار کمرویی هستند، مشاهده می شود. بدیهی است که نشانه های
فیزیولوژیک در افراد کمرو عمدتاً روان –
تنی است و در نتیجه ی شرایط خاص روانی حاکم بر رفتار ایشان ظاهر می گردد.
در این ارتباط می توان به علائم فیزیولوژیکی نظیر:تشدید ضربان قلب، سرخ شدن
چهره، حالت های اضطرابی، اختلال در ریتم تنفسی، تنش عضلانی (به علت خود
توجهی فوق العاده زیاد)، تغییر در تـُن صدا، اختلال در کنش های بعضی از غدد
درون ریز و برون ریز و … اشاره کرد.
برخی
از این ویژگی ها مانند:گریه کردن، رو برگرداندن از غریبه ها و چسبیدن به
فرد آشنا، بیشتر در کودکان کمرو مشاهده می شود. علاوه بر این فرار کردن از
جمع غریبه ها، مخفی کردن خود از انظار اطرافیان غریبه و ناآشنا، خجالت
کشیدن و به لکنت افتادن، با حداقل کلمات سخن گفتن، بریده و کم حرف زدن،
بیشتر عبوس بودن و کمتر لبخند زدن، مضطرب و دستپاچه شدن، گوش خود را کشیدن،
با انگشتان خود بازی کردن، با لباس خود ور رفتن، از این پا به آن پا شدن،
سر را خم کردن و زیر چشمی به غریبه ها نگاه کردن، عدم برقراری ارتباط چشمي
مستمر و طبیعی با دیگران، غرق در افکار خود شدن، خود توجهی بیش از حد و
گاهی اوقات دقایقی از وقایع محیط غافل شدن، تمایل به سر و کار داشتن بیشتر
با کتاب و اشیاء و لوازم مختلف به جای آدم ها، علاقه به بازی با کودکان
آشنا و کوچکتر از خود، عدم برخورداری از یک رابطه ی دوستانه با آشنایان، با
صدای آهسته و غیر طبیعی سخن گفتن و شخصیتی انفعالی داشتن، گرفته و نگران
بودن، خام و بی لطافت برخورد کردن در ارتباطات اجتماعی به خصوص با افراد
غریبه، بیزاری از دعوت کردن و دعوت شدن به توسط دیگران و سرانجام تمایل به
تنها بودن، بیزاری شدید از نگاه های نقادانه ی دیگران، فقر شدید در انگیزه ی
فعالیت اجتماعی، ضعف اعتماد به نفس ،
عدم برخورداری از ابتکار عمل و ارائه خلاقیت های ذهنی، بی جرأت و بی شهامت
بودن در عین توانایی و قدرت و … از دیگر ویژگی های افراد کمروست.
در اینجا به طور خلاصه به اصلی ترین زمینه های کمرویی اشاره می شود:
کمرویی ناشی از ترس: کمرویی
ناشی از ترس عموماً از سال اول زندگی نوزاد مشاهده می شود. در اواسط سال
اول زندگی، کمرویی به عنوان یک پدیده ی همگانی در همه نوزادان و نسبت به
غریبه ها و افراد آشنایی که به خاطر تغییر لباس و آرایش ظاهر متفاوت به نظر
می آیند، دیده می شود. بعد از 6 ماهگی،
کودکان خردسال به تدریج به لحاظ رشد ذهنی و عاطفی، می توانند تا افراد آشنا
را از غریبه ها تشخیص بدهند. همراه با افزایش دامنه ی ارتباطات کودک با
دیگران، کم کم بر تجارب خوشایند و دوست داشتنی وی افزوده می شود و کودک از
ارتباط و همنشینی با دیگران، بخصوص آشنایان لذت می برد، ترسش فرو می ریزد و
این حالت مقدمه ی لازم و مطلوبی برای اجتماعی تر شدن کودک است.
خانواده و فرزندان کمرو: در بررسی علل کمرویی
به طور مشخص می بایست به شرایط و عوامل خانوادگی، ویژگی های شخصی و
شخصیتی، نظام باورها و رفتارهای فردی، موقعیت های روانی و اجتماعی اشاره
کرد. محیط خانواده و تجارب اولیه ی کودک به خصوص در سنین پیش دبستانی و سال
های آغازین مدرسه، اصلی ترین نقش را در شکل گیری شخصیت کودک دارد. در این
دوران الگوهای رفتاری بزرگسال، برنامه های تلویزیونی، نحوه و میزان
ارتباطات عاطفی، کلامی و اجتماعی خردسالان با والدین و بزرگسالان خانواده
بیشترین تأثیر را در رشد مطلوب اجتماعی و یا به وجود آمدن اضطراب و کمرویی
کودکان می تواند داشته باشد. زمانی که الگوهای بزرگسال مثل والدین، خودشان
عموماً مضطرب بوده، از مهارت برقراری روابط عاطفی – اجتماعی مطلوب و خوشایند با دیگران، به ویژه با فرزندان خود بی بهره باشند، طبیعی است که فرزندان این خانواده نیز بیاموزند که کمرو باشند.کمال
جویی و آرمان گرایی فوق العاده ی والدین و انتظارات نامعقول آنان از
فرزندان در شرایط گوناگون و وادار کردن آنها به رفتارهای کلیشه ای و قالبی و
عکس العمل های تصنعی در موقعیت های مختلف اجتماعی، (در حضور مهمانان، به
هنگام مهمانی رفتن، در کوچه و خیابان، به هنگام لباس پوشیدن، غذاخوردن،
نگاه کردن، صحبت کردن، راه رفتن و …)،سختگیری بیش از حد بر کودکان و
نوجوانان و داشتن توقعات زیاد، رفتار خصمانه و عصبی با ایشان، تهدیدها و
تنبیه ها، تحقیرها و تحدیدهای ناروا و یا حمایت های افراطی و غیرضروری از
فرزندان از اصلی ترین زمینه های رشد معیوب اجتماعی کودک و بروز کمرویی به
شمار می آیند. کمرویی در میان فرزندان اول خانواده و تک فرزندها بیش از
سایر فرزندان خانواده دیده می شود.
مدرسه، تقویت کمرویی یا رشد اجتماعی: مدرسه،
به عنوان اولین جایگاه رسمی تجربه ی اجتماعی کودکان، می تواند نقش تعیین
کننده ای در تقویت کمرویی یا پرورش مهارت های اجتماعی آنان ایفا کند.
متأسفانه در بسیاری از موارد کمرویی کودکان در محیط مدرسه و فضای کلاس درس
تقویت می گردد و چنین رفتار ناخوشایندی در شخصیت کودک تثبیت می شود. در
غالب موارد، اولیای مدرسه رفتار انفعالی و آرام و سکوت مضطربانه ی کودک یا
کودکان کمرو و ناتوان را به عنوان یک صفت پسندیده و ویژگی رفتاری مطلوب
تلقی می نمایند، بعضاً با تأیید و تشویق های خود، به طور مستقیم و غیرمستقیم سعی می کنند آن را تقویت نمایند.
فشارهای اجتماعی و کمرویی: علاوه بر خانه و مدرسه، عواملی همچون محرومیت ها و آسیب های اجتماعی ،
ناسازگاری های شغلی، سلطه ها و فشارهای گروهی، مقایسه ها و برتری طلبی های
قومی و نژادی، تقویت شخصیت انفعالی، پرخاشگری ها، ویرانگری خلاقیت های
ذهنی و… می تواند از دیگر عوامل زمینه ساز فزونی اضطراب تشدید کمرویی و رفتارهای گوشه گیرانه باشد.
كاهش كمرويي
کمرویی
رفتاری است آموخته شده و هر رفتاری قابل تغییر است اما همیشه باید امیدوار
بود و به مطلوب ترین شرایط و مؤثرترین روش ها اندیشید. در زير به برخي
راهكارهاي عملي در جهت كاهش كمرويي اشاره مي گردد:
1. كمترخود را سرزنش كنيد.
2. هنگام سخن گفتن، خود
را گرفتار آداب و رسوم و تكلّفهاي بيمورد نسازيد و ساده، راحت و عاري از
هرگونه آداب خاص، هدفتان را بيان كنيد. ارتباط بصري با مخاطب را حفظ كنيد.
3. هميشه سخن را با مقدمه يا يك كلمه جالب آغاز نماييد. از جزئيات بكاهيد و اصل سخن را به صورت خلاصه و گويا بيان كنيد.
4. هنگام سخن گفتن، به ديگران و قضاوت و حركات و سكناتشان هرگز توجّه نكنيد و گفتارتان را پيگيريد و با خونسردي، به هدف بينديشيد.
5. موانع احتمالي و افكار
و اعمال مزاحم را شناسايي و ذهن خود را براي مقابله با آنها آماده سازيد؛
مثلاً اگر خنده حاضران شما را از ادامه سخن باز ميدارد، شما نيز بخنديد.
6. به كار خود پاداش
دهيد. يك نفس عميق، به خود آفرين گفتن يا باز گفتن تفصيلي و با آب و تاب آن
براي نزديكان، ميتواند پاداش به شمار آيد.
7. اجازه سوء استفاده به
ديگران ندهيد؛ كافي است به كار خود ادامه داده، در صورت روبهرو شدن با
واكنش آنان، خود را در مقابل آنان احساس نكنيد.
8. در انجام رفتارهاي
اجتماعي كوچك و در محيطهاي ديگر – كه بيشتر احساس راحتي ميكنيد – فعال
باشيد و اين كار را از سلام كردن، احوالپرسي، جواب سلام دادن، نگاه كردن،
تعارف كردن و تعارف شنيدن، آغاز كنيد و با تمرين، به كارهاي بزرگتر و
مهمتر گسترش دهيد.
9. با افراد فعّال و پر تحركي كه احساس خجالت نميكنند، بيشتر مأنوس باشيد و از خجالتيها فاصله بگيريد.
10. هميشه كلامي براي
گفتن و عمل يا هنري براي ارائه به جمع داشته باشيد و آن را ارائه كنيد و
در جاهايي كه كمتر احساس كمرويي ميكنيد، فعّالتر باشيد.
11. توجه داشته باشيد كه
تا زمين نخوريد، راه رفتن نميآموزيد؛ پس بايد نقد ديگران و تمسخر آنها
باشد؛ تا شما مجال رشد بيابيد. بنابراين، اگر با عكس العمل ديگران روبهرو
شديد يا در فعاليتهاي آغازين، احساس ناتواني كرديد، از ادامه سخن يا عمل
چشم بپوشيد؛ هر چند ميتوانيد آن را ارائه كنيد و از اين راه، براي ارائه
بهتر و كاملتر مطالب، آماده شويد.