چطور به فرزندتان صداقت را آموزش دهید
مطمئنیم دوست دارید
فرزندتان صادق باشد تا اینکه تقلب کند، دروغ بگوید، پنهان کاری یا دزدی
کند. اما بهترین راهکار برای آموزش صداقت به فرزندانتان چیست؟
ممکن است بعضی از والدین تصور کنند که
دروغ گفتن در ذات بچه است و این وظیفه والدین است که برای اینکه جلو عادت
شدن آن را بگیرند، آنها را برای دروغگویی شان تنبیه کنند. واقعیت این است
که خیلی وقت ها خود والدین زمینه را برای دروغگویی فرزندشان ایجاد می کنند.
این آن اشتباهی است که والدین مرتکب
می شوند: آنها با عصبانیت و تهدید با فرزندانشان روبه رو شده و آنها را
متهم میکنند. اگر خشن برخورد کرده و بخواهید تنبیه شان کنید، از اینکه
واقعیت را به شما بگویند میترسند. اگر احساس امنیت کنند، صادق خواهند بود.
پس با آنها با ملایمت رفتار کرده و بر صداقتشان تاکید کنید.
در زیر به نمونه هایی اشاره میکنیم تا
منظورمان را بهتر متوجه شوید. تصور کنید که متوجه شده اید که پسر نه ساله
تان از یک سوپرمارکت آبنبات دزدیده است. دو داستان مختلف برایتان مطرح
میکنیم.
الف:
مادر: (با صدایی اتهامی) این آبنبات رو از کجا آوردی؟
فرزند: تو جیبم پیداش کردم.
مادر: از سومارکت دزدیدیش؟
فرزند: نه، من ندزدیدمش!
مادر: ولی من میدونم که اینکارو کردی. خواهرت گفت که دیده این کارو کردی. الان هم داری به من دروغ میگی.
فرزند: نه اون دروغ میگه. من ندزدیدمش.
مادر: پس از کجا آوردیش؟ با دروغی که گفتی دو بار تنبیه میشی.
ب:
مادر: میبینم که یه آبنبات داری. من که اینو برات نخریدم، خواهرت هم گفت که دیده اون رو از سوپرمارکت برداشتی.
فرزند: (به پایین نگاه میکند)
مادر: من اصلاً از خبرچینی کردن خوشم
نمیاد، اینو به خواهرت هم گفتم. اما خیلی مهمه که چیزی از جایی بدون اجازه
برنداری. اینم خیلی مهمه که هیچوقت به همدیگه دروغ نگیم. میدونی که ما یه
خانواده هستیم و صادق بودن تو خانواده خیلی مهمه. تو باید به من اعتماد کنی
و منم به تو اعتماد کنم.
فرزند: من منظوری نداشتم. یکدفعه ای شد.
مادر: میدونم عزیزم. احتمالاً شیطون
گولت زده. اما من به تو افتخار میکنم که به من راستش رو گفتی. این کار
سختیه. حالا بیا با هم به سوپرمارکت بریم تا آبنبات رو بهشون پس بدی.
در داستان اول، مادر فرزند خودش را
مجبور به دروغ گفتن می کند. و در چنین مواردی، بیشتر افراد انکار میکنند و
حالت دفاعی به خودشان میگیرند چون صادق بودن به ضررشان تمام خواهد شد. در
داستان دوم، مادر خیلی روراست موضوع را با پسرش مطرح میکند و طوری رفتار
میکند که می داند فرزندش چه کرده است. حالا میتواند روی اهمیت صداقت بعنوان
یک ارزش خانوادگی تاکید کند و برای فرزندش توضیح دهد که درک میکند و به او
درس صداقت بدهد.
برای هر کسی در هر سنی صادق بودن
شجاعت میخواهد. بنابراین این وظیفه والدین است که به فرزندانشان آموزش دهند
که برای گفتن حقیقت شجاع باشند.
در زیر به سه نکته اشاره میکنیم که کمکتان میکند صداقت را به فرزندانتان آموزش دهید:
۱. از خیلی کوچکی، با فرزندانتان درمورد ارزش صداقت در خانواده تان صحبت کنید.
به آنها بگویید که این برای همه شما خیلی مهم است که بتوانید همیشه روی
همدیگر برای شنیدن حقیقت، حتی اگر سخت باشد، حساب کنید. اگر بین والدین و
بچه ها صداقت نباشد، اعتماد و نزدیکی در خانواده وجود نخواهد داشت. صداقت
پایه و اساس روابط خانوادگی و اعتماد و احترام متقابل است. به فرزندانتان
بگویید که برای حمایت و دفاع از آنها هر کاری از دستتان برآید انجام
میدهید، حتی برایشان میجنگید اما اگر بفهمید که به شما دروغ گفته اند،
رابطه تان به کلی تغییر خواهد کرد. وقتی اعتماد از بین برود، زمان زیادی
میخواهد تا دوباره ایجاد شود.
۲. نه تنها در کلماتتان بلکه در سبک زندگیتان هم برای فرزندانتان الگوی صداقت باشید. اگر
خودتان با فرزندانتان صادق نباشید، نمیتوانید از آنها انتظار داشته باشید
که حقیقت را به شما بگویند. در واکنش به سوالاتی که میپرسند، سعی کنید به
جای دروغ گفتن، توضیح مختصری بدهید و در حد سنشان پاسخ دهید. اما اگر به
آنها دروغ بگویید، وقتی گفتن حقیقت برایتان خجالت آور است، نمیتوانید از
آنها توقع داشته باشید که وقتی برایشان سخت است، راستش را بگویند. بدیهی
است که هم والدین و هم فرزندان میتوانند برای خودشان زندگی خصوصی داشته
باشند و برای در میان گذاشتن جزییات خصوصی زندگیتان، مسائل مربوط به گذشته
که هنوز با آنها درگیر هستید یا هر چیز دیگری که از آن واهمه دارید، باید
مرز تعیین کنید. هدفتان باید ایجاد محیطی آزاد باشد که هیچ پنهان کاری وجود
نداشته و همه برای گفتن حقیقت احساس راحتی کنند.
۳. به آنها نشان دهید که تاکیدتان بیشتر بر صداقت آنهاست تا بر تنبیه آنها بخاطر بی صداقتی شان. بله
میتوانید برای دروغ فرزندتان عواقبی در نظر بگیرید اما لازم است که
برایشان توضیح دهید که راستگویی شان هم فوایدی برایشان خواهد داشت. اگر
بخواهید به زور تهدید و تنبیه حرف راست را از دهان آنها بیرون بکشید، مطمئن
باشید که دفعه بعدی حقیقت را نخواهند گفت. اگر هنوز لازم میدانید که
باوجود گفتن حقیقت، تنبیهی برایشان در نظر بگیرید، اینکار را با دقت و
ملایمت انجام دهید و با وجود آن تنبیه، از صداقتشان تشکر کنید.
همه آدمها توانایی صادق بودن را دارند
اما اگر این کار را تمرین نکنید، هم شما و هم فرزندتان عادت خواهید کرد که
قسمتی از حقیقت را بپوشانید و چون راحت تر است خیلی وقت ها دروغ های
مصلحتی بگویید. شما بعنوان پدر یا مادر فرصت دارید که به فرزندانتان کمک
کنید صداقت را یاد بگیرند. هیچوقت استانداردهایتان را پایین نیاورید اما
باید درک کنید که آنها نمی توانند همیشه عالی باشند.
دروغ های والدین در خدمت تربیت فرزندان
سیاری از والدین در رفتارشان با فرزندان در بسیاری از مواقع به دروغ متوسل
میشوند. از دروغهای به ظاهر بیاهمیت گرفته تا دروغهای “شاخدار”.
پژوهشگران نسبت به تأثیر این دروغها در روابط خانوادگی هشدار میدهند.
دویچه
وله نوشت: “اگر شیطونی کنی، آن خانمی که اونجا ایستاده، دعوات میکنه!”
این جمله را شاید بارها از زبان مادری که از دست شیطنت بچهاش عاصی شده،
شنیده باشید. والدین بیشتر اوقات برای خلاصی از وضعیت “بغرنجی” که
کودکانشان آنها را در آن قرار دادهاند، به دروغ متوسل میشوند. با این
امید که این دروغهای مصلحتی غائله را هر چه زودتر ختم کند و آرامش باز
گردد.
اما
این دروغهای به ظاهر کوچک تا چه اندازه میتوانند به کار گرفته شوند؟
یک پژوهش تازه نشان داده است که استفاده از این نوع دروغهای “بیمورد” رو
به افزایش است. در این پژوهش که ۲۰۰ خانواده آمریکایی، کانادایی و چینی را
مورد بررسی قرار داده، این نتیجه به دست آمده که هر جا پای تربیت بچه مطرح
بوده، والدین از این نوع دروغهای “شاخدار” بیشتر استفاده کردهاند.
به
باور دانشمندان توسل به دروغ از سوی والدین میتواند هنگامی که کودک به
فردی بزرگسال تبدیل میشود، روابط خانوادگی را تحت تأثیر قرار دهد
پژوهشگران
این گونه دروغها را بیشتر از آنکه “مثبت” بدانند، از آنجایی که در نهایت
در خدمت یک هدف عملی هستند، “دروغهای ابزاری” توصیف میکنند.
یافتهها
نشان میدهند که یکی از این شایعترین دروغهایی که در این دسته جای
میگیرند و هم والدین آمریکایی و هم والدین چینی به گفتن آنها متوسل
میشوند، تظاهر به ترک محل و تنها گذاشتن کودک هستند: «اگر راه نیفتی،
همینجا تنها میزارمت و میرم.»
اما موقعیت دیگری نیز که والدین از
دروغ گفتن به کودکانشان مضایقه نمیکنند، به وقت خوردن غذاست: «با هر یک
لقمهای که قورت بدی، زودی بزرگتر میشی.» گاهی این تهدیدها البته لحنی
جدیتر به خود میگیرد: «هویج برای چشمانت خوب است، اگر نخوری، کور
میشیها!»
دروغهای محبوب والدین
در
این تحقیق یک دروغ محبوب میان والدین چینی و آمریکایی نیز مشاهده شده است؛
وعده خرید اسباب بازی در یک وقت دیگر، آنهم در حالیکه والدین اصلا قصد
خرید اسباببازی را ندارند: «الان پول همراهم نیست، دفعه بعد که آمدیم
برایت میخرم.»
وقتی هم که پای “استعداد” بچه در میان باشد، مادر و
پدرها از دروغ کمک میگیرند؛ تعریف و تمجید از کودک برای انجام کاری که
چندان هم خوب از پس انجام آن برنیامده است: «آفرین! چقدر قشنگ این شعر را
خواندی!»
اما شماری دیگر از دروغها برای “محافظت” از فرزند در
مقابل شوکهای روحی و روانی است. وقتی برای مثال حیوان خانگی کودک در تصادف
با ماشین کشته شده، والدین تمایل دارند تا با مخفی نگه داشتن حقیقت،
تصویری دیگر در ذهن کودک ایجاد کنند: «دیشب که خواب بودی، بابا ماهی قرمزت
را توی آب استخر پارک انداخت، تا با ماهیهای دیگه بازی کنه و تنها نباشه.»
دانشمندان
نتایج این پژوهش را که در ژورنال بینالمللی روانشناسی به چاپ رسیده،
نگرانکننده میدانند. به باور آنها توسل به دروغ از سوی والدین میتواند
به مرور زمان و هنگامی که کودک به فردی بزرگسال تبدیل میشود، روابط
خانوادگی را تحت تأثیر قرار دهد.
این دانشمندان به والدین توصیه
میکنند، با تمام این توضیحات اگر قصد گفتن چنین دروغهایی را به کودکانشان
دارند، این پرسش اخلاقی را از خود بپرسند که آیا دروغ گفتنشان واقعا کاری
موجه است؟