چرا پسرها شوخ طبع ترند؟
این محقق آلمانی میگوید: شوخ طبعی تظاهر پرخاشگری است و خنداندن دیگران
به این معنی است كه شما خودتان را در پلكان اجتماعی بالاتر از مخاطبانتان
میبینید.
هلگا كوتهوف ــ محقق دانشگاه فری برگ ــ در این باره ادعا
كرده است كه توانایی به خنده انداختن دیگران در واقع نشان دهنده درجهای
از كنترل است كه فرد بزله گو برای بهره كشی از دیگران به این شكل به آنها
حاكم میشود تا نشان دهد كه دیگران تحت سلطه وی هستند و مسوولیت آنها را بر
عهده دارد.
وی تصریح كرد: افرادی كه در راس قرار دارند، برای
خنداندن سایرین آزادتر هستند، همچنین برای پرخاشگری كردن نیز آزادترند و
بیشترین كار سرگرم كننده برای این افراد ساختن لطیفه برای دیگران است.
نمایش
شوخ طبعی به این معنی است كه كنترل اوضاع به دست فردی است كه در مرتبه
بالاتری قرار دارد و به همین خاطر قبل از دهه 1960 زنان بسیار به ندرت
دیگران را میخنداندند و اساسا نمی توانستند این كار را انجام دهند و به
همین خاطر است كه پسران از همان دوران جوانی اغلب در نقش كسی هستند كه
دیگران را به خنده وا میدارند، در حالی كه دختران اغلب نقش كسی را ایفا
میكنند كه تمایل به خندانده شدن دارند.
راهکار پیشرفت تصاعدی در زندگی
ما توسط عادت های مان کنترل می شویم.اگر
اینطور نبود و قرار بود تک تک کارهایمان را آگاهانه انجام دهیم، زیر حجم
زیاد کارها دوام نمی آوردیم اما خوشبختانه عادت ها به کمک ما می آیند.
هر عادتی قابل تغییر است، فقط باید طرز کارش را بشناسیم. (چارلز دوهیگ)
ما
توسط عادت های مان کنترل می شویم.اگر اینطور نبود و قرار بود تک تک
کارهایمان را آگاهانه انجام دهیم، زیر حجم زیاد کارها دوام نمی آوردیم اما
خوشبختانه عادت ها به کمک ما می آیند.
چارلز دوهیگ، در کتابش «قدرت
عادت» نشان می دهد که چطور نیروی عادت را مهار کرده و عادت های مان را طوری
تغییر دهیم که به نفع مان عمل کنند.
«وقتی یک عادت را به اجزایش تقسیم کنید، آن را تحت کنترل خواهید داشت.»
عادت ها سرنوشت ما را می سازند. اغلب
مردم آنطور که دل شان می خواهد یا آنطور که می دانند صحیح است زندگی نمی
کنند – در خوابیدن و خوردن و بچه داری – و دلیل آن عادت های افراد هستند.
در
این کتاب، دوهیگ به ما می آموزد که عادت ها قابل تغییر هستند و به محض
اینکه متوجه می شویم که عادت ها قابل تغییرند، در انتخاب آزاد هستیم. کلید
ایجاد یک عادت یا شکستن آن چیزی است که دوهیگ آن را «چرخه عادت» می نامد.
«عادت
های جدید به این ترتیب ایجاد می شوند: ایجاد حلقه ای متشکل از یک محرک
اولیه، یک عمل یا فعالیت تکراری و یک پاداش؛ به علاوه میل و اشتیاق که این
چرخه را به حرکت درمی آورد.»
محرک اولیه، شروع کننده چرخه عادت است.
روندهای تکراری در واقع همان عادت ها هستند. پاداش ها اتفاقات مثبتی هستند
که بعد از انجام روندهایی تکراری می افتند.
وقتی برای خود اهدافی
تعیین می کنید، بایتد همزمان در خود عادت هایی ایجاد کنید که رسیدن به آن
اهداف را تضمین کند. اصلا بگذارید اینطور بگوییم: مثلا به جای اینکه با خود
قرار بگذارید که از این به بعد بیشتر ورزش می کنم (تعیین هدف)، سعی کنید
عادت کنید که هر روز زمان ناهار 15 دقیقه پیاده روی کنید (ایجاد عادت) یا
به جای اینکه تصمیم بگیرد وزن کم کنید، تصمیم بگیرد عادت کنید به جای چای
شیرین صبحگاهی، چای سبز بخورید. آسان تر می شود، نه؟
عادت های کاری
میزان بهره وری در کار را تعیین می کنند، عادت های تغذیه ای تعیین کننده
میزان سلامت شما هستند و عادت های ورزشی مشخص می کنند که چه میزان می
توانید کم کنید. به طور کلی، عادت ها سبک و کیفیت زندگی هر فرد را رقم می
زنند. در واقع به اعتقاد چارلز دوهیگ، نویسنده کتاب پرفروش «قدرت عادت»
حدود 40 تا 45 درصد فعالیت های روزانه ما از عادت هایمان تشکیل شده است.
این بدان معناست که «اگر عادت های درستی نداشته باشید، به اهداف تان نمی
رسید.»
نکته طلایی
عادت های کوچک می توانند فرد را بسازند یا او را نابود کنند.
«مربی
مایکل فلپس به او چیزی داد که او را از دیگران کاملا متمایز کرد؛ در او
عادت هایی به وجود آورد که باعث شد مایکل از نظر ذهنی تبدیل به قوی ترین
شناگر شود.»
شاید بگویید توان تغییر عادت های بد
را ندارید اما باید بدانید تحقیقات زیادی انجام شده که نشان می دهد سوخت
تغییرات بزرگ، عادت های کوچک است. هر عادت کوچکی یک مزیت کوچک ایجاد می کند
که خود عامل ایجاد یک عادت کوچک دیگر و یک مزیت دیگر می شود.
عادت
های کوچک الگوهایی می سازند که به فرد می قبولانند که موفقیت های بزرگتری
در راه است. دوهیگ در کتابش تعریف می کند که چطور عادت های کوچک منجر به
مدال طلای شنای المپیک برای فلپس شد. عادت های کوچک مایکل باعث شد که صبح
مسابقه درست مثل روزهای دیگر بیدار شود، بدون هیچ نگرانی و فقط تک تک عادت
های همیشگی اش را انجام دهد و به پیروزی برسد.
الماس اول
ارزش اشتیاق را دریابید، بقیه مسائل خودشان درست می شوند.
عامل
اصلی اشتیاق است. چرا هر روز دندان های خود را مسواک می زنید؟ قبل از
اینکه کلود هاپکینز عادت مسواک زدن را ایجاد کند، کسی مسواک نمی زد. دندان
های تمام سربازان آمریکایی در جنگ جهانی اول پوسیده بود و بهداشت دهانی
ضعیف یک خطر جدی و فراگیر بود. هاپکینز چطور این مشکل را برطرف کرد؟ با
ایجاد اشتیاق.
حتما احساس مورمور یا قلقلک بعد از مسواک زدن را در
دهان خود تجربه کرده اید. صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب مشتاقانه منتظر
آن حس هستید. جالب اینجاست که این حس- قلقلک یا مورمور لازمه داشتن دهان
تمیز نیست! اما ما آن را به عنوان پاداش دندان تمیز می شناسیم و همین مسئله
ما را تشویق به مسواک زدن می کند.
خمیر دندان او، پپسودنت، استاندارد بهداشت دهان را برای همیشه تغییر داد.
شما برای تغییر عادت ها چه نوع اشتیاقی می توانید ایجاد کنید؟
می توان عادت ها را ایجاد کرد یا از بین برد
الماس دوم
می توان عادت ها را ایجاد کرد یا از بین برد. محرک و پاداش را ثابت نگه دارید و فعالیت را تغییر دهید.
«عادت
ها – حتی وقتی که در ذهن مان ریشه دوانده اند – قرار نیست تبدیل به سرنوشت
مان بشوند. وقتی راهش را بدانیم، می توانیم عادت های مان را تغییر دهیم.»
برای تغییر عادت ها، باید محرک ها را
شناسایی کنید و همچنین کشف کنید که هر محرک با هدف رسیدن به چه پاداشی عمل
می کند. چارلز دوهیگ در مصاحبه ای گفت: محرک ها معمولا در یکی از پنج دسته
می گنجند:
1- زمان خاصی از روز
2- مکانی خاص
3- حضور افرادی خاص
4- یک حس خاص
5- یک رفتار خاص که به شکل سنت درآمده است.
مثالی
بزنیم: فرض کنید در سال جدید تصمیم گرفته اید که بیشتر ورزش کنید. «می
توانید لباس ورزشی خود را کنار تخت قرار دهید تا به محض بیدار شدن چشم تان
به آن بیفتد و برنامه ریزی کنید که ساعت 8:30 صبح چهارشنبه به همراه یکی از
بهترین دوستانتان برای دویدن به پارک بروید.» در این مثال چند محرک با هم
همراه شده اند؛ یک زمان و یک مکان خاص به علاوه حضور فردی خاص.
تشخیص
پاداش ها به راحتی تشخیص محرک ها نیست. فرض کنید عادت دارید هر روز
بعدازظهر مدام سراغ یخچال بروید و دنبال چیزی برای خوردن بگردید. محرک این
رفتار ممکن است آن زمان خاص (هر روز بعدازظهر) باشد اما مغز شما با این
رفتار به دنبال چیست؟ آیا واقعا گرسنه هستید و دنبال غذا می گردید؟ یا به
نوعی می خواهید یک کار تفریحی کوچک انجام دهید؟
فقط زمانی می توانید
رفتاری را جایگزین کنید که بدانید با آن رفتار به دنبال چه پاداش یا نتیجه
ای هستید. در این مثال، رفتار جایگزین می تواند خوردن یک سیب، چند دقیقه
پیاده روی یا گشت زدن در اینترنت باشد.
وقتی که محرک و پاداش را بشناسید می توانید آنها را ثابت نگه داشته و فقط رفتار را تغییر دهید.
دوهیگ
اذعان دارد که تغییر ممکن است سریع اتفاق نیفتد و البته آسان هم نیست اما
اعتقاد دارد که با وقت و تلاش کافی می توان عادت ها را تغییر داد. عادت ها
را نمی توان ریشه کن کرد اما می توان آنها را جایگزین کرد. قانون طلایی
تغییر عادت این است که همان محرک اولیه و همان پاداش را حفظ کنید. فقط روند
فعالیت بین این دو را تغییر دهید.
نکته طلایی
برای
تغییر عادت ها برنامه داشته باشید.از قبل به طور دقیق تصمیم بگیرید که اگر
آن میل به سراغ تان آمد چه خواهید کرد. سپس از برنامه خود پیروی کنید.
ما
هم توان و هم مسئولیت تغییر زندگی و دنیای خود را داریم. تنها انتخاب ما
در این مرحله این است که شروع به کار کنیم. به توصیه دوهیگ عمل کنیم، عادت
های خود را در هم بشکنیم و عادت های جدیدی در خود ایجاد کنیم.
یکی یکی عادت های خود را تغییر دهید و اینگونه زندگی خود را از نو بسازید.
حالا
نوبت شماست: کدام عادت تا امروز بیشتر از همه مانع پیشرفت تان بوده است؟
محرک های آن کدامند؟ برای کسب چه پاداشی آن عمل را انجام می دهید؟ فکر کنید
و ببینید می توانید جایگزینی برای این فعالیت پیدا کنید؟