چرا وابستگی برخی بچه ها به اقوام بیشتر از پدر و مادرشان است؟
شاید برای شما هم اتفاق افتاده
باشد که فرزندتان به خواهر، برادر یا حتی مادرتان بیش از شما وابسته باشد و
دوست داشته باشد زمان بیشتری را با آنها بگذراند.
دکتر بنیسی روان شناس تربیتی می گوید این سوال، سوالی است که خیلی از مادرهای نگران می پرسند:
چرا فرزندم خاله اش را به من ترجیح می دهد؟!
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که فرزندتان به خواهر، برادر یا حتی
مادرتان بیش از شما وابسته باشد و دوست داشته باشد زمان بیشتری را با آنها
بگذراند. حتی ممکن است زمانی هم که می خواهید از مهمانی به خانه برگردید،
با گریه و جیغ و داد کودک مواجه شوید چون می خواهد در کنار خاله یا عمه اش
بماند.
شاید وجود چنین وابستگی ای برای برخی مادران، به ویژه
مادران شاغل، نگران کننده نباشد اما ممکن است برخی از این رابطه صمیمانه
فرزندشان با دیگران نگران شوند. در این شرایط عکس العمل نامناسب مادر می
تواند باعث خدشه دار شدن روابط شود و حتی کودک سعی کند دور از چشم مادر به
دیگران ابراز احساسات کند.
چندی پیش وقتی در جمع دوستانه ای از
این مساله صحبت شد، متوجه شدم چند نفر از کسانی که بچه دارند در برهه ای از
زمان نسبت به این وابستگی کودکشان به مادربرزگ، خاله، عمه و… واکنش نشان
داده اند چون فکر می کردند فرزندشان دیگران را به آنها ترجیح می دهد. این
مادرها می گفتند در مورد درست یا غلط بودن رفتارشان مطمئن نبوده اند. این
موضوع بهانه ای شد تا از دکتر بنیسی، روان شناس تربیتی بپرسیم آیا برای رفع
این نگرانی می شود راه حلی بهتر پیدا کرد یا نه؟
چرا وابستگی برخی بچه ها به اقوام بیشتر از پدر و مادرشان است؟
وقتی پدر و مادر ارتباط اجتماعی خوب و مثبتی با بچه برقرار نمی کنند،
طبیعی است به بستگان نزدیک مثل خاله، مادربزرگ، عمو، دایی و… گرایش پیدا
کند و آنها را حتی گاهی بیشتر از پدر و مادر دوست داشته باشد.
متاسفانه برخی از والدین به دلیل کارهای روزمره و شغلشان دیگر حوصله ندارند
وقت بگذارند و با بچه در طول روز بازی کنن یا سروکله بزنند. از طرف دیگر،
بسیاری از بچه ها تک فرزند هستند و سرگرمی شان در خانه تلویزیون تماشاکردن و
کارتون دیدن یا بازی با اسباب بازی شان است، آن هم به تنهایی؛ یعنی خودشان
تنهایی با اسباب بازی هایشان بازی می کنند و ساعت هایی را پای تلویزیون می
گذرانند. همین مساله باعث ایجاد فاصله بین پدر و مادر و فرزند می شود.
بیشتر والدین معتقدند به بچه هایشان محبت دارند و عشق می ورزند و از هر
لحاظ آنها را تامین می کنند ولی یادمان باشد همه محبت به بچه ها در خریدن
انواع لباس، خوراکی و اسباب بازی خلاصه نمی شود. لازم است در طول روز با
کودک حرف بزنیم و با او بازی کنیم.
شاید برخی مادرها بگویند ما با
بچه حرف می زنیم؛ اما این صحبت ها به چه شکل است؟ در حد بیا غذاتو بخور،
مراقب باش زمین چیزی نریزی، یه گوشه بشین بازی کن، بیا کارتون مورد علاقه
ات رو گذاشتم ببینی و… آیا این مادرها زمانی که با کودک به پارک می روند،
با او همبازی می شوند؟ با او نقاشی می کشند؟ چقدر در طول روز در خانه با
فرزندشان وقت می گذرانند، بازی می کنند، قصه می خوانند و…؟ پدر و مادر
باید رابطه خود و فرزندشان را زیر ذره بین بگذارند و ببینند کدام روش
تربیتی شان باعث شده که کودک ترجیح دهد بیشتر وقت خود را با دیگران
بگذارند؟
گاهی هم والدین به این نکته ها توجه دارند ولی باز چنین وابستگی نگران کننده ای ایجاد می شود.
بله، اما والدین با رعایت برخی مسائل نباید نگران این وابستگی باشند. اغلب
مادرانی که به این قضیه واکنش نشان می دهند، نگرانند مبادا رابطه عاطفی با
فرزندشان کمرنگ شود یا دیگر برای کودک اهمیتی نداشته باشند و فرزندشان
دیگران را بیشتر دوست داشته باشد بنابراین سعی می کنند با دعواکردن کودک یا
تحریک احساسات او، تمام توجه اش را به خود اختصاص دهند؛ در حالی که باید
در مرحله اول سعی کنند جایگاه اقوام را برای کودک مشخص و نقش آنها را تعریف
کنند.
در مرحله بعد، کمی درباره شیوه های تربیتی خود تجدیدنظر و
پل عاطفی که بینشان وجود دارد، بیشتر از پیش قوی تر کنند. هرچه اعتماد و
فضای امن بین والدین و کودک بیشتر باشد، شدت وابستگی به دیگران کمتر خواهد
شد و تربیت بچه ها، بهتر شکل خواهدگرفت. وقتی بچه از دیگران تبعیت می کند،
دچار چندتربیتی و تضادفرهنگی می شود و در نتیجه رشد و تربیت خوبی
نخواهدداشت.
توصیه هایی در مورد بازی های کودکان
در جهان معاصر، «بازی» ، بهترین شکل
فعالیت طبیعی برای هر کودک است. در واقع بازی کردن، در زندگی کودک از اهمیت
زیادی برخوردار است. در جریان بازی، نیروهای روحی و جسمی کودک؛ یعنی دقت،
حافظه، تخیل، نظم و ترتیب، چالاکی و مهارت و … رشد می یابند و علاوه بر
اینها بازی برای کودک محرک و انگیزه ای می شود در جهت کسب تجارب اجتماعی.
بازی وسیله طبیعی کودک برای بیان «خود» است. کودک با بازی کردن، موقعیتی را
به دست می آورد تا احساسات و مشکلات خود را عرضه کند و به عبارت دیگر،
ابراز وجود نماید. متأسفانه امروزه، بسیاری از والدین حتی مربیان توجه کافی
به امر رهبری بازی ندارند و یا کودک را به حال خود وامی گذارند و یا بازی
او را با دلسوزی های اضافی و اسباب بازی های زیادی محدود می نمایند. پدران و
مادران باید توجه داشته باشند که در مراحل مختلف بازی روش های گوناگونی
اتخاذ گردد و نیز همیشه به یاد داشته باشند که باید به کودک امکاناتی بدهند
که او آزادانه و مبتکرانه فعالیت نماید تا استعدادهای نهفته اش به درستی
شکوفا گردد. تنها در این صورت است که بازی می تواند باعث انگیزش، نشاط،
فعالیت، ابتکار و خلاقیت در کودکان شود.
ارزش های بازی های کودکان
هر
بازی سالم و باروری که کودک به آن مشغول می گردد دارای ارزش های بس مهمی
می باشد که با کمی تأمل نسبت به آنها، می توان به درستی به نقش و اهمیت
بازی در حیات کودک پی برد.
ارزش جسمانی:
بازی
های توأم با فعالیت در جهت تکامل و رشد عضلانی کودک و ورزش دادن قسمت های
مختلف بدن، از اهمیت و ارزش زیادی برخوردار است. این نوع بازی ها برای صرف
انرژی اضافی کودک نیز می توانند مفید واقع شوند. انرژی اضافی اگر از طریق
صحیح مصرف نگردد و به حالت سرکوب در جسم کودک ذخیره شود او را ناآرام، عصبی
و بدخلق می کند.
ارزش درمانی:
بازی
به کودک فرصت می دهد که احساسات خود را تخلیه نماید. او می تواند از طریق
بازی، انرژی تحت فشار خود را بیرون بریزد. کودک می تواند احساساتی از قبیل
ترس، رنجش، نگرانی، شادی و … خود را آن طور که دوست دارد در قالب شخصیت های
دلخواهش بیان نماید و کدورت درونی خود را نیز از بین ببرد.
ارزش تربیتی:
شخصیت
واقعی کودکان ضمن بازی کردن شکل می گیرد و دگرگونی های قابل توجهی در
روحیات وی روی می دهد. که همه اینها گذر به مرحله عالی تر رشد و پیشرفت را
برای کودک تدارک می بیند و از اینجاست که امکانات تربیتی بازی آشکار و مسلم
می گردد.
ارزش اجتماعی:
کودک
در بازی یاد می گیرد که چطور با فرد بیگانه و خارج از واحد خانواده روابط
اجتماعی برقرار کند و چطور مشکلات و مسائل ناشی از این نوع روابط را حل کند
و تطابق اجتماعی را فراگیرد.
ارزش آموزشی:
کودک
از طریق بازی با انواع مختلف اسباب بازی، موفق به آموزش و شناخت رنگ ها،
شکل ها، اندازه ها، اجناس و اشیا ء و اهمیت آنها می شود. بازی به کودک کمک
می کند تا دنیایی را که در آن زندگی می کند؛ بشناسد، بفهمد، لمس و حس کند و
بالاخره کنترل کند و میان واقعیت و خیال تفاوت قائل شود.
ارزش اخلاقی (معنوی):
کودک
در جریان بازی یاد می گیرد که، چه چیز خوب است و چه چیز بد است. کودک درمی
یابد که اگر بخواهد در بازی یک فرد قابل قبول به حساب آید، باید صادق،
امین، عادل، منضبط، حقیقت طلب و درستکار و مسلط به خود و … باشد.
بازی به کودک فرصت می دهد که احساسات خود را تخلیه نماید
انواع بازی های مورد علاقه کودکان
بازی های مورد علاقه کودکان را می توان به شرح ذیل، تقسیم بندی کرد:
الف: بازی های مورد دلخواه و بی قانون و قاعده: در
این نوع بازی ها، قانون و مقررات و قواعد هیچ گونه نقشی ندارند و در اغلب
موارد نیز، انفرادی انجام می پذیرند. در این بازی ها کودک آنچنان که رغبت
می کند و دلش می خواهد مشغول و سرگرم می گردد و هرگاه خسته شد، بازی را رها
می کند.
ب: بازی های نمایشی و هیجان انگیز:
این گونه بازی ها، به توانایی های کودک می افزاید تا از تنگناها و محدودیت
هایی که «دنیای واقعیت ها» به او تحمیل می کند؛ بگریزد. بازی های مورد
نظر، کودک را قادر می سازد تا آرزوهای خود را جامه عمل بپوشاند و همچنین به
او فرصت می دهد تا خود را از دام بدخلقی برهاند و بر موقعیت هایی که در
زندگی واقعی، او را آزار می دهند فائق آید. بازی های نمایشی همچون آیینه ای
می ماند که فرهنگ جامعه کودک را منعکس می نماید.
پ: بازی های خیالی:
این نوع بازی ها بیشتر با تخیل و تفکر کودکان ارتباط دارد. نقشی که کودک
در حین بازی های خیالی خود، ایفا می نماید برای او بسیار هیجان انگیزتر و
جالب تر از زندگی واقعی می تواند جلوه کند.
ت: بازی های سازنده و خلاقانه: کودک
به تخیلات خود شکلی واقعی می بخشد و قدرت خلاق خویش را به سوی رشد و تکامل
رهنمون می سازد. در این نوع از بازی ها، کودک می تواند به وسیله خلاقیت
های ذهنی خود از حداقل امکانات موجود دنیای بیرونی، حداکثر استفاده را
ببرد. بازی های خلاقانه، می تواند شامل این موارد باشد: ۱ ابداع، ابتکار و
اختراع ۲ طراحی، ۳ نقاشی با مداد رنگی، آبرنگ، گواش، رنگ و روغن و …۴
نواختن قطعات موسیقی یا آواز خواندن.
ث: بازی های انفرادی و اختصاصی:در
این بازی ها معمولاً کودک سعی دارد به صورت انفرادی و کاملاً اختصاصی خود
را به نوعی سرگرم نماید. مثلاً به جمع آوری اشیاء خاصی چون صدف، سنگ، تمبر و
… می پردازد و آنها را در یک مجموعه نگهداری می نماید. او از این طریق می
خواهد احساسات مالکیت جویانه و تعلق خاطر خود را نسبت به یک یا چند چیز، به
صورت علنی جامه عمل بپوشاند.
ج: بازی های گروهی و دسته جمعی:
این گونه بازی ها که از هدف خاصی برخوردار است معمولاً براساس روش و قاعده
و قانون، انجام می پذیرد. قوانین خاص این بازی ها باید از سوی بازیکنان
مورد احترام باشد و کاملاً رعایت شود.
تنوع در بازی های کودکان
در
بازی های کودکان ، خصیصه ای به نام تنوع، بسیار مشاهده می شود. این موضوع
کاملاً بارز است که همه کودکان به یک روش و نوع، بازی نمی کنند. تنوع در
بازی های کودکان می تواند ناشی از این علل باشد:
تفاوت های فردی،
درجه تندرستی و سلامتی، سطح رشد جسمی حرکتی، میزان بهره هوشی، نوع جنسیت،
نوع محیطی که در آن پرورش یافته اند، وضعیت اجتماعی و اقتصادی عامل
جغرافیایی، میزان اوقات فراغت و وضعیت وسایل و امکانات بازی.
بازی به کودک کمک می کند تا دنیایی را که در آن زندگی می کند؛ بشناسد، بفهمد و حس کند
توصیه هایی در مورد بازی های کودکان
برای
هر پدر و مادری و به طور کل برای هر فردی که به نوعی با کودکان سروکار
دارد دانستن و رعایت نکاتی چند که در مورد بازی های کودکان است لازم و
ضروری به نظر می آید.
۱) به بازی بچه ها اهمیت دهید. چرا که تمام زندگی کودک در بازی شکل واقعی به خود می پذیرد.
۲) تجارب زندگی کودک از طریق بازی صورت می گیرد.
۳) کسب مهارت های شخصی، اجتماعی، اقتصادی و … را کودک از طریق بازی تجربه می نماید و یاد می گیرد.
۴) بازی برای کودک به منزله کار محسوب می شود و کار برای او به منزله بازی.
۵) بازی در کودکان موجب رشد و تحول می شود.
۶) کودکان از طریق بازی، خلاقیت های خویش را شکوفا می سازند.
۷) بازی عاملی مهم و مؤثر در رشد و شکوفایی استعدادهای کودک به شمار می رود.
۸) بازی در تربیت احساسات کودک تأثیر بسزایی دارد.
۹) بازی به کودکان امکان می دهد که نسبت به افراد محیط جهان و طبیعت پیرامون خود شناخت کافی پیدا کنند.
۱۰) بازی منبع غنی آموزشی برای کودک به حساب می آید.
۱۱) موضوع بازی کودکان باید همیشه سعی شود که برگرفته از زندگی خانوادگی، کودکستان، مسافرت ها، جشن ها، فرهنگ و … آنها باشد.
۱۲)
بازی خوب شبیه کار خوب است. کار به منزله شرکت انسان در تولیدات اجتماعی و
در ایجاد ارزش های فرهنگی و مادی و به عبارت دیگر شرکت انسان در ایجاد
ارزش های اجتماعی است. اما بازی از چنین اصولی پیروی نمی کند و رابطه
مستقیم با اهداف اجتماعی ندارد. ولی از سوی دیگر باید گفت که به طور
غیرمستقیم با این اهداف در ارتباط است. به این معنی که انسان را با همان
فعالیت جسمانی و روانی که لازمه کار است عادت می دهد.
در پایان به
این نکته اشاره کنم که برخی از اولیاء نسبت به بازی فرزندانشان هیچ گونه
علاقه ای نشان نمی دهند. برخی دیگر تنها به خرید اسباب بازی های زیاد اکتفا
می کنند و بعضی نیز بیش از اندازه در بازی های آنها دخالت می نمایند و
امکان نمی دهند که کودک خود مسائل بازی را حل و فصل نماید. این گونه والدین
کودک را ناگزیر می سازند که تنها حرف شنوی بزرگترها و مقلد باشد. در واقع
این اولیای کودک هستند که بازی می کنند و نه خود او. به عبارت دیگر باید با
هر کسی با زبان قابل فهم او سخن بگوییم.