چرا هشدارها را جدی نمی گیریم؟
در اینجا نگاهی می اندازیم در اشتباهات رایجی که افراد انجام می دهند و
توجیه های نابجایی که در مقابل هشدارها می کنند. شاید شما هم یکی از همین
دلایل را برای ادامه دادن یک رابطه پرخطر داشته باشید. پس به دقت این مطلب
را بخوانید.
بی تجربگی
بگذارید رک و پوست کنده بگوییم: هیچ آدمی، دقیقا هیچ آدمی بعد از ازدواج تغییر نمی کند. هیچ آدمی به خاطر عاشق شدن بهتر نمی شود
هر قدر هم که خودتان را دنیا دیده، با تجربه و عاقل بدانید، باز ممکن
است در رابطه با یک جنس مخالف اشتباه کنید. شما تا زمانی که تجربه ازدواج
نداشته باشید نمی توانید ریزه کاری های یک زندگی مشترک و یک رابطه مادام
العمر را درک کنید.
رفتارهایی که از طرف مقابلتان می بینید، ممکن است عجیب یا آزاردهنده
باشند اما صرفا به دلیل بی تجربگی، آن ها را حمل بر دوست داشتن، اشتباه و…
می کنید. توصیه جدی ما این است که هر وقت در رابطه با نامزدتان احساس کردید
چیزی ایراد دارد (ولو این که نفهمید دقیقا ایراد از چیست و صرفا احساس بدی
داشته باشید) با یک بزرگتر، یک فرد با تجربه یا یک مشاور
مشورت کنید. مثلا اگر حس می کنید سطح انرژی تان با نامزدتان نمی خواند،
دنیای ذهنی تان با هم متفاوت است، رفتاری از او می بینید که باعث احساس
تنفر در شما می شود و… دست از توجیه کردن بردارید و روی همان توقف کنید تا
موضوع را حل کرده و به احساس خوبی برسید.
ترس از حرف مردم
وقتی نامزد می کنید یا در فرایند خواستگاری و ازدواج قرار می گیرید،
مدام نگرانید که در صورت بهم خوردن رابطه، قضاوت دیگران چه خواهد شد. در
جامعه نسبتا سنتی ایران که خانواده ها روابط پیچیده ای با هم دارند و حریم
خصوصی کمرنگ تر از دیگر کشورهاست، نگرانی شما تا حدود زیادی به جاست. اما
یادتان باشد این نگرانی نباید باعث شود یک تصمیم اشتباه را ادامه دهید. چون
در آن صورت وقتی رابطه تان را بهم خواهید زد که دیگر خیلی دیر شده و آن
وقت نه تنها عذاب زیادی را متحمل شده اید، بلکه حرف مردم را باید خیلی
بیشتر از قبل تحمل کنید.
عاشقیت!
بله! عاشق شدن و در عالم عاشقی
سیر کردن، چشمان شما را می بندد. این واقعیت نه فقط یک وضعیت روانی، که
حتی یک وضعیت فیزیولوژیک است و تغییرات هورمونی شما باعث می شود شهامت
بیشتری در خود احساس کنید، خود را قدرتمندتر ببینید و خطر را کمتر احساس
کنید. معمولا 3سال بعد این تب عاشقی می خوابد و تازه چشم باز می کنید و می
بینید چه اشتباهی کرده اید! پس وقتی عاشق هستید، خودتان را درک کنید و
بدانید که با عقل 100درصد تصمیم نمی گیرید. بنابراین به هشدارهای رابطه،
هشدارهای مشاور ازدواج و خانواده تان بیشتر توجه کنید.
یک دندگی
گاهی وقت ها، به خاطر لجبازی با اطرافیان، رابطه ای را که می دانیم
سرانجامی ندارد ادامه می دهیم! این دیگر بدترین شکل اشتباه است. برای رو کم
کنی، به کرسی نشاندن حرف خود، فرار از فشار اطرافیان، اثبات درستی
انتخابتان یا گرفتن حال نامزد قبلی، یک رابطه اشتباه را ادامه ندهید. اصلا
اگر چنین روحیه ای دارید و این موارد باعث می شود شما مهم ترین تصمیمات
زندگی تان را بگیرید، یعنی خیلی مانده تا برای ازدواج عقل رس شوید. پس لطفا
نه خودتان را بدبخت کنید نه دیگران را!
توهم تغییر
شما تا زمانی که تجربه ازدواج نداشته باشید نمی توانید ریزه کاری های یک زندگی مشترک و یک رابطه مادام العمر را درک کنید
بگذارید رک و پوست کنده بگوییم: هیچ آدمی، دقیقا هیچ آدمی بعد از ازدواج
تغییر نمی کند. هیچ آدمی به خاطر عاشق شدن بهتر نمی شود. شاید آن اوایل
عشق آدم ها را تغییر دهد، اما کمی که بگذرد هر کس به اصل خودش برمی گردد و
دوباره همانی می شود که بود. بنابراین یک نامزدی اشتباه و پر ایراد را به امید این که «خودم درستش می کنم» ادامه ندهید. چون بدون شک با کله به دیوار می خورید.
ذوق ازدواج
بله، این یکی هم از اشتباهات رایجی است که مرتکب می شویم. ازدواج برای
بعضی از ما (دروغ چرا، بیشتر جوان ها) آنقدر هیجان انگیز است که حاضر
نیستیم وقتی پا به جاده اش گذاشتیم پا پس بکشیم. گاهی وقت ها خانواده ها هم
از ما جوان ها جلو می زنند و به خاطر آنکه دختر فلانی و پسر بهمانی عروس
یا داماد شده اند و خب، چی شما از آنها کمتر است، مجبورتان می کنند با همین
هیجان جلو بروید. نکنید این کار را! به خاطر هیجان ازدواج، سرسری بله
نگویید. ازدواج قسمت همه شما خواهد شد؛ اما به وقتش. باید ازدواجی داشته
باشید که زندگی آرام، عاقلانه و امن و پرباری را برای شما به ارمغان بیاورد
نه صرفا حلقه ای که دیر یا زود با عصبانیت آن را توی صورت طرف مقابلتان
پرت می کنید و پی زندگی خود می روید! پس عاقلانه انتخاب کنید و عاقلانه، هر
جا که لازم بود، اشتباهتان را پایان دهید. ادامه دادن یک تصمیم اشتباه،
اشتباه بزرگتری است.
شرط و شروط ازدواج با داماد کوچکتر از عروس
از ملاک ها غافل نشوید
در
بحث ازدواج ملاک هایی داریم که زیر مجموعه هم کفو بودن هستند و باید مورد
توجه قرار بگیرند از قبیل تربیت خانوادگی، نوع اشتغال، تناسب های سنی،
جغرافیایی، تحصیلی، فیزیکی، فرهنگ عمومی و … . بسیاری از این ملاک ها
ثابت نیستند؛ یعنی به دلیل شرایط اجتماعی، جغرافیایی، محیطی، زمانی و مکانی
تغییر پیدا می کنند، تناسب سنی هم جزء این موارد است البته نسبت سنی بدین
جهت که ممکن است موجب تغییر الگوها، سلیقه ها و تفاوت ها بشود گاهی اوقات
مسئله ساز می شود وگرنه مشکلی ایجاد نمی کند.
دخترهای جوانی که به سن
بالا می رسند و خواستگارانی دارند که سنشان کمتر از خودشان هست و به غیر از
سنشان از همه نظر، هم کفو هستند در این گونه موارد وقتی با هم به توافق می
رسند می توانند با هم ازدواج کنند و مشکلی وجود ندارد.
فاصله
سنی بین زوجین تا 5 سال تفاوت فاحشی نیست و مشکل ایجاد نمی کند و فرقی هم
ندارد که دختر سن بالاتری نسبت به پسر داشته باشد یا بالعکس
بزرگ بودن عروس یک
آسیب در نظام خانواده محسوب نمی شود. صرف تفاوت سنی تهدید کننده نیست و
ملاکی وجود ندارد که حتما زن از مرد سنش کمتر باشد. همه چیز بستگی به شخص و
شرایط فردی دارد.
به طور مثال گاهی اوقات مرد 40 ساله هم در قبال
خانم 25 ساله قدرت مدیریتی بسیار پایینی دارد. اگر این زن تکفل گرا باشد و
دوست داشته باشد که به کسی تکیه کند اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند و
بالعکس، چه بسا در ازدواجی مرد 25 ساله باشد و زن 35 ساله اما به دلیل
اینکه مرد دارای توانمندی مدیریتی، برداشت ها، تجارب، نوع تربیت خانوادگی
ای باشد که نوع نگاهش به مسائل یه قوت هایی را به او بدهد در اینجا نسبت
سنی برایشان مشکلی ایجاد نمی کند.
چشمانتان را باز کنید
گاهی البته انتخاب همسر بزرگتر از خود، ریشه
در برخی وابستگی ها یا ضعف های مردان دارد. پایین بودن اعتماد به نفس،
نیاز داشتن به حمایت از سوی یک زن، ترس از اداره زندگی و حس پناهندگی یا
پناه خواهی و به تعبیری احساس ضعف مدیریتی در پسران این تمایل را در آنها
افزایش می دهد که به توانایی برتری پناهنده شوند و با دخترانی بزرگ تر از
خود ازدواج کنند. دخترانی که در ناخودآگاه این پسران، نقش حمایتی مادرانشان
را ایفا می کنند و به تعبیری قرار است مادر آنها باشند، نه همسرشان.
پسران
جوان همچنین گاهی به خاطر بیکاری و مشکلات اقتصادی تمایل دارند با زنان
بالاتر از سن خود، با اختلاف سنی حداقل ده سال پیوند زناشویی ببندند و از
توانایی مالی آنها بهره جویند. در این شرایط، تشخیص این که انگیزه یک پسر
برای انتخاب دختری بزرگتر از خود چیست، به عهده دختر است. ازدواج با مردی
ضعیف و وابسته، اشتباه بزرگی است که اغلب باعث شکست ازدواج و جدایی می شود.
باید
بگوییم که فاصله سنی بین زوجین تا 5 سال تفاوت فاحشی نیست و مشکل ایجاد
نمی کند و فرقی هم ندارد که دختر سن بالاتری نسبت به پسر داشته باشد یا
بالعکس. البته ارجاع به روانشناس و مشاوره در حوزه ازدواج ضروری است و آنچه
مهم است هم کفو بودن زن و مرد است و اگر طبق نظر متخصص در حوزه های مختلف
در معرض تفاوت فاحش قرار گیرند به طوری که این تفاوت سنی هم کفو بودنشان را
به هم بریزد به این تفاوت می گوئیم تفاوت آسیب رسان که زندگی شان را با
مشکلاتی مواجه خواهد کرد و اگر همسانی و همتایی را در حوزه های مختلف به هم
نریزد به این تفاوت بی آزار می گوییم بنابراین صرف تفاوت سنی آسیب رسان
نیست.
اگر این طور ازدواج می کنید…
اگر با فاصله سنی
منطقی، دختر از پسر بزرگتر است (یعنی کمتر از 5سال تفاوت سنی وجود دارد)،
به نکات زیر توجه کنید تا از بروز اختلاف و جدایی جلوگیری شود:
بزرگ
بودن عروس یک آسیب در نظام خانواده محسوب نمی شود. صرف تفاوت سنی تهدید
کننده نیست و ملاکی وجود ندارد که حتما زن از مرد سنش کمتر باشد. همه چیز
بستگی به شخص و شرایط فردی دارد
* قدرت مدیریت را به مرد بدهید.
*مردان
خودساخته، می توانند مرکز ثقل خانواده باشند؛ اگر پسری در شرایط خاصی رشد
کرده باشد، به طوری که متکی به خود و خودساخته باشد، به خانواده سرسپردگی و
وابستگی مالی و فکری نداشته باشد، خوب فکر کند و عاقلانه تصمیم بگیرد.
چنین فردی حتی اگر از همسرش کوچک تر باشد، باز می تواند زندگی را کنترل کند
و مرکز ثقل یک خانواده شود.
* رضایت خانواده ها مهم است، سعی کنید آن را به دست آورید.
*زن باید دغدغه حفظ شادابی و جوانی خود را داشته باشد.
*سن مناسب برای
این نوع ازدواج برای پسران بالای 25 سالگی است. قطعا اگر پسر هستید و در
سن ۲۱-۲۲ سالگی به سر می برید و تصمیم دارید با دختری در سن ۲۴-۲۵ سال
ازدواج کنید؛ در حال اقدامی پر چالش و خطرناک هستید. دختر و پسر در این
مقطع سنی بسیار لجوج و منفعت گرا هستند. پسران در این سنین هنوز در حال و
هوای نوجوانی به سر می برند، اما دختران در سن ۲۴-۲۵ سالگی وارد سن
بزرگسالی شده و بلوغ فکری و عقلی شان تکمیل شده است، اما اگر همین تفاوت
سنی ۳ تا ۴ سال در سال های بعد اتفاق بیفتد، مثلاً دختر ۲۹ ساله باشد و پسر
۲۶ ساله این تناسب و هماهنگی بهتر انجام می شود و اختلافات زن و شوهر در
شروع زندگی کمتر خواهد بود.
*زن باید ادبیات آمرانه خود را تصحیح کند و به مرد حس غالب بودن در رابطه را بدهد.
*زن باید مراقب باشد جایگاه زنانه خود را حفظ کند. یعنی مادر همسرش نباشد.