استقامت جنین زیر پرتو و شیمی درمانی/تولد نوزاد مادر را از مرگ نجات داد/بیماریای که دوایش استقامت است
وقتی رفتیم تهران متوجه شدم سرطان دارم. چون قبلا بهواسطه بیماری
خواهرم میدانستم که کلمه cancer به معنای سرطان است.
به گزارش گروه اجتماعی فرهنگ نیوز:این
روزها با توجه به افزایش بیماری های مختلف، بیماری سرطان هم به علل مختلف
رو به افزایش است.اگر چه این مشکل در کشورهای جهان چشمگیرتر است اما در
ایران هم تعداد این بیماران کم نیست.راه تغذیه درست و ورزش کردن به منظور
پیشگیری از بروز سرطان بهترین راه به نظر می رسد اما راه تضمین کننده صد در
صدی برای پیشگیری نیست و به همین دلیل باید نیم نگاهی به درمان آن هم
داشت.
اگرچه علم پزشکی برای درمان
قطعی همه سرطان ها دارویی ندارد که تجویز کند، اما راه هایی دارند که
بتوانند بیمار را به سمت سلامتی سوق دهند.در این راه به نظر می رسد بخش
اعظمی از نتیجه گیری بیمار به خودش بر می گردد و در صورت استقامت و مقاومت
در راه پر تلاطم شیمی درمانی می تواند به مقصد سلامتی هم برسد.
این
اتفاق برای بسیاری از بیماران سرطانی رخ داد و بسیاری هم از این راه از
دنیا سفر کردند. اما خانمی فرهنگی، در استان مازندران از این راه نه تنها
به مقصد سلامتی رسید، بلکه در طول مدت درمان و هنگام شیمی درمانی، فرزندی
را بدون اینکه مطلع باشد حمل می کرد.
ماجرا
از این قرار است که خانمی سال گذشته متوجه بیماری سرطان بدخیم خود می شود و
بعد از عمل جراحی و گذراندن مراحل شیمی درمانی متوجه ورم بیش از حد بدن
خود می شود که پزشکان به وی می گویند این ورم به علت شیمی درمانی است.با
اتمام شیمی درمانی این خانم به سونوگرافی مراجعه می کند تا از سالم بودن
کلیه و کبد خود مطمئن شود که آنجا متوجه می شود هشت ماه باردار است و بعد
ها هم متوجه می شود که علائمی که منجر به مراجعه وی به پزشک شد تا سرطانش
تشخیص داده شود، علائم بارداری بوده است و عملا این اتفاق باعث شد تا از
پیشرفت سرطان جلوگیری شود.
با
توجه به سن نسبتا بالای این زن و شوهر و همکاری آنها در هنگام مواجهه زن
با سرطان بدخیم و مبارزه با این بیماری و همچنین با توجه به سالم به دنیا
آمدن فرزندشان با وجود گذراندن مراحل شیمی درمانی مادر، تصمیم گرفتیم تا از
نزدیک با این خانواده درباره این اتفاق که شبیه به معجزه بود، صحبت کنیم.
گفتنی
است مرد خانواده 54 ساله و همسرش شش سال از وی کوچکتر است.آنها قبل از
بیماری خانم خانواده دارای یک فرزند دختر و یک فرزند پسر بودند اما با
اتمام مراحل درمانی خداوند به آنها دختر دیگری اعطا می کند.
گفتگوی زیر گپ صمیمانه خبرنگار فرهنگ نیوز با پدر و مادر نوزادی است که باورکردن خبر به دنیا آمدنش برای همه حتی اعضای خانواده اش غیر ممکن بود.
ماجرای سرطانی که بدخیم بود
فرهنگ نیوز: ماجرای بیماری همسرتان و اینکه چگونه مطلع بیماری ایشان، شدید را توضیح دهید.
آقا: همسرم
از حدود 2 سال پیش گاهی از اوقات احساس درد در قفسه سینه داشتند که ما
زیاد جدی نمیگرفتیم. البته یکبار ایشان ماموگرافی هم انجام داده بودند،
که به ما اعلام کردند مشکلی وجود ندارد. تا اینکه ماه رمضان سال گذشته درد
در سمت راست سینه همسرم شدت پیدا کرد. با اتمام ماه مبارک به یک پزشک جراح
مراجعه کردیم، و ایشان در معاینه متوجه بیماری شده بودند و به ما گفتند که
برای بیوپسی ( نمونهگیری) مراجعه کنیم. ما که اصلاً فکر نمیکردیم بیماری
خاصی باشد، با خیال راحت نمونه آزمایش را به آزمایشگاه دادیم و اصلاً نگران
جواب آن هم نبودیم. چند روز بعد از آزمایشگاه با من تماس گرفتند و خواستند
حضوری برای گرفتن جواب آزمایش مراجعه کنم. در آزمایشگاه به من گفتند که
بیماری همسرم سرطان بدخیم است و باید خیلی سریع پیگیر مراحل درمان شویم،
طوری که حتی اگر یک روز زودتر اقدام کنیم،به روند درمان کمک میکند. به
همسرم در مورد بیماری و شدت آن چیزی نگفتم، اما از او خواستم که به دکتر
مراجعه کنیم.
خانم:
وقتی همسرم جواب آزمایش را گرفت و گفت باید به دکتر مراجعه کنیم، فکر
میکردم بیماری سادهای است و اصلاً احتمال نمیدادم که سرطان باشد. چون در
زمان زایمان و شیردهی اولم هم شبیه این درد را داشتم و قبلا پزشکان به من
گفته بودند مورد خاصی نیست، این بار هم فکر میکردم موضوع سادهای باشد.
آقا:
به ما آدرس یک دکتر معروف در تهران را دادند و ما به تهران آمدیم. دکتر هم
بعد از معاینه سونوگرافی و آزمایش و ماموگرافی نوشتند، و احتمال دادند سمت
چپ سینهشان هم دچار مشکل شده باشد.البته پزشک معالج گفته بودند سونگرافی
را اگر فرصت داشتید، مراجعه کنید که در این زمان همسرم تا حدودی در جریان
بیماری اش قرارگرفته بود البته نه بهطور کامل.
این
خانم دکتر، در بیمارستان امام حسین و یک بیمارستان خصوصی کار میکرد. ما
برای پیگیری باید به هر دو بیمارستان میرفتیم اما وقتی به بیمارستان امام
حسین مراجعه کردیم، قلبم متوجه حضرت شد و همانجا به امام حسین(ع) متوسل
شدم و برای شفای همسرم نذر کردم. بااینکه بیمارستان دولتی و شلوغ بود اما
آنجا احساس بهتری داشتم و احساس میکردم پرسنل بیمارستان، بهتر از
بیمارستان های دیگر پاسخگو هستند.
فرهنگ
نیوز: بعد از مراجعه به تهران و انجام مجدد آزمایشها، متوجه شدید همسرتان
بهطورقطع مبتلا به سرطان بدخیم هستند، با توجه به آن نگاهی که در کشور
نسبت به سرطان بدخیم وجود دارد، چه احساسی داشتید؟
آقا:
خیلی حال بدی داشتم. اصلاً همان اولین بار که در آزمایشگاه شهر ساری این
موضوع را به من گفتند، همانجا نشستم و اصلاً نمیتوانستم بلند شوم. با
آشنایی که آنجا داشتیم صحبت کردم که به من گفتند برای طی شدن روند درمان
فقط باید صبر داشته باشیم و حداقل یک سال زمان میبرد. بدون اینکه به همسرم
چیزی بگویم به مدرسه رفتم [من معاون اجرایی مدرسه غیرانتفاعی شهر میاندرود
هستم] خیلی سریع کارهایم را انجام دادم و به همکارانم گفتم که دیگر معلوم
نیست چه زمانی برگردم.
در
این مدت فکرهای خوب و بد زیادی از ذهنم گذشت، اما سعی کردم این فکرها و
این حال بد فقط برای همان دو روز اول باشد و بعدازآن خیلی محکم ایستادم و
فکر کردم که من ستون این خانواده هستم و اگر من بخواهم اینجا کوتاه بیایم
دیگر همهچیز از دست میرود. اگر آن موقع کم میآوردیم و حتی بچهها در
جریان ماجرا قرار میگرفتند، خیلی ضربه میخوردند.
فرهنگ نیوز: برای اینکه بتوانید بر این حس بد غلبه پیدا کنید، چه اقداماتی انجام دادید؟
آقا:
آن دو روز، قبل از اینکه به تهران بیاییم را در خانه نماندیم. برای اینکه
بتوانم روحیهام را به دست آورم بهجای تفریحی رفتیم و بعد ازآنجا به
آرامگاه هم رفتیم و کنار مزار پدر و مادرم هم دعا کردم و خواستم که کمکم
کنند. البته بعدازاینکه همسرم هم متوجه بیماریاش شد او هم ناامید نشد و
محکم ایستاد. در بیمارستان هم بهواسطه توسلی که به امام حسین (ع) داشتم حس
قلبیم این بود که همهچیز درست خواهد شد.
فرهنگ نیوز: شما چه زمانی متوجه شدید به سرطان بدخیم، مبتلا هستید؟
خانم: وقتی رفتیم تهران متوجه شدم سرطان دارم. چون قبلا بهواسطه بیماری خواهرم میدانستم که کلمه cancer
به معنای سرطان است. در بین نوشته دکترها که این کلمه را دیدم و فهمیدم.
آشنایی هم در تهران داشتیم که وقتی جواب آزمایشها را خواند گفت: حتماً
باید برای درمان اقدام کنیم.
فرهنگ نیوز: وقتی متوجه این موضوع شدید چه احساسی داشتید؟
خانم: گفتم
توکل بر خدا هر چه مصلحت خدا باشد همان میشود. واقعاً آن لحظه خیلی
نترسیدم که فکر کنم دیگر پایان زندگی من است. البته پیش خودم فکر میکردم
که شاید مدت کوتاهی زنده باشم، اما خدا را شکر خیالم از بابت بچهها که
ازدواجکرده و سرزندگی خودشان بودند راحت بود.
فرهنگ نیوز: در تهران برای شروع مراحل درمان چه کردند؟
خانم: بعد
از انجام مجدد آزمایشها دکتر گفت: باید تحت عمل جراحی قرار بگیرم. البته
قبل از آنیک سونوگرافی هستهای برای تشخیص نواحی درگیر با بیماری انجام
دادم. چون دکترها احتمال میدادند غدد لنفاوی زیر بغل هم دچار مشکل شده
باشند.
آقا: حدود
چهار ساعت بعد از شروع عمل به من خبر دادند که پهلوها را هم باز کردند و
الحمدالله این نواحی درگیر نشده ولی برای اطمینان نمونه را برای پاتولوژی
فرستادند.
فرهنگ نیوز: وقتی به اتاق عمل رفتید چه مدت از زمان بارداری شما میگذشت؟
خانم: حدود 40 روز از بارداری من میگذشت. درحالیکه اصلاً از این موضوع خبر نداشتم.
فرهنگ نیوز: بعد از عمل جراحی، چه اتفاقی افتاد؟
خانم: بعد از عمل جراحی، 24 ساعت بستری شدم و بعدازآن هم مرخص شدم و منتظر بودم تا پاسخ آزمایش پاتولوژی بعد از 10 الی 12 روز بیاید.
آقا:
پزشکان به ما گفتند بعد از جدا کردن این توده بدخیم از بدن همسرم، باید
برای شیمیدرمانی اقدام کنیم. یک هفته منتظر ماندیم تا جواب پاتولوژی بیاید
چون اگر پهلوهای همسرم درگیر این بیماری میبود، روند درمان فرق میکرد.
الحمدالله جواب پاتولوژی سلامت این نواحی را تأیید کرد و چون مهم نبود
شیمیدرمانی حتماً در تهران انجام شود به ساری برگشتیم.
فرهنگ نیوز: این مراحل که مطمئناً لحظات سختی برای شما بود، به چه نحوی سپری شد؟
خانم:
وقتی برگشتیم دکتر مجدد آزمایش و سونوگرافی و سیتیاسکن نوشت تا مطمئن
شود برای شروع شیمیدرمانی مشکلی وجود ندارد. ماهم پیگیری کردیم و این
آزمایشها یک ماه تا چهل روزبه طول انجامید.
فرهنگ نیوز: حال روحی شما در این مدت چگونه بود؟
خانم:
فکر میکردم همه اینها مصلحت خدا و یک نوع تلنگر و آزمایش الهی است. اما
در بین برخی از اطرافیان این دید وجود داشت که سرطان پایان زندگی است. ولی
خودم ناامید نبودم و میگفتم هرچه خواست خدا هست همان میشود.
فرهنگ نیوز: چند جلسه باید شیمیدرمانی انجام میدادید؟
خانم:
8 جلسه شیمیدرمانی باید انجام میشد و بین هر دو جلسه بیست روز فاصله
بود. قبل از اولین جلسه خیلی دلهره داشتم ولی از جلسه دوم به بعد با توجه
به تعداد زیاد بیماری که آنجا هم دیده بودم دیگر این کار برایم عادی شد.
شیمی درمانی در یک نگاه
فرهنگ نیوز: لطفاً روند یک جلسه از شیمیدرمانی خودتان را شرح دهید.
خانم:
هر جلسه شیمیدرمانی 3 ساعت طول میکشید، دو مرحله سرم داشت که حدود 10 تا
آمپول داخل این سرم ها میزدند. در زمان تزریق حالت کلافگی ایجاد میشود
اما درد خاصی ندارد. اما وقتی میآمدم خانه عوارضش شروع میشد. منبعد از
هر مرحله حالت سردرد، گلودرد و کوفتگی داشتم، دستوپاهایم درد میگرفت طوری
که دو شب اول را نمیتوانستم بخوابم، شکم و دستهایم ورم میکرد.
در
این مدت باید مایعات مصرف میکردم و این عوارض تا حدود یک هفته کمکم
برطرف میشد. بعد از بیست روز دوباره برای شیمیدرمانی میرفتم. البته
شیمیدرمانی عوارض بیشتری دارد اما چون من مقاومت بدنی خوبی داشتم، حالم
بهتر بود اما از جلسه چهارم شیمیدرمانی شرایط کمی برایم سختتر شده بود.
فرهنگ نیوز: آن موقع چه مدت از بارداری شما میگذشت؟
خانم: تقریباً 5 ماه.
فرهنگ نیوز: در این مدت خودتان شک نکرده بودید که باردار هستید؟
خانم: نه اصلاً. چون همه علائمی که داشتم را همسرم به دکتر گفته بود. دکتر هم گفته بود اینها همه از عوارض شیمیدرمانی و طبیعی است.
فرهنگ نیوز: یعنی کل دوره شیمیدرمانی شما 5 ماه و 10 روز طول کشید؟
خانم:
بله البته چون عید نوروز همان سال قرار بود ازدواج پسرم انجام شود، دکتر
اجازه داده بود فاصله بین بعضی از جلسات 18 روزه باشد که تا قبل از عید
شیمیدرمانیام نوبتم و تا زمان عروسی، حدوداً 20 روز وقت برای استراحت
داشته باشم.
فرهنگ نیوز: در این مدت درباره سرطان مطالعه هم داشتید؟ کلاً روال زندگیتان به چه صورت میگذشت؟
خانم: همسرم از سایتها اطلاعات میگرفت، مثلاً اینکه چه غذایی باید مصرف کنم و یا چه غذایی را نباید مصرف کنم.
آقا:
دوره شیمیدرمانی اینگونه است که اگر بیماران برخی موارد مثل تغذیه را
رعایت کنند عوارض شیمیدرمانی کمتر میشود. البته همسر من هم عوارض
شیمیدرمانی را داشت هم عوارض حاملگی که ما خبر نداشتیم.البته بهاینعلت
یکسری مشکلات هم برایشان به وجود آمد که ما نمیدانستیم علت اصلی آن چیست،
اما کار من در آن زمان شده بود مطالعه از سایتها و خواندن کتابهای مختلف
درزمینهٔ نوع سرطان ایشان.
فرهنگ نیوز: یعنی بیماری و مراحل درمان زندگی شمارا کامل تحت تأثیر قرار داده بود؟ برخورد اطرافیان چگونه بود؟
خانم: تحت تأثیر قرارداد اما به زندگیمان لطمهای وارد نشد.از اطرافیان کسانی که مطلع میشدند بیشتر حس ترحم داشتند.
آقا:
ببینید دید مردم اینگونه است که از شیمیدرمانی میترسند و فکر میکنند
پایان راه است که دکتر شیمیدرمانی را تجویز کرده، اما اینگونه نیست که
شیمیدرمانی پایان راه باشد بلکه به نظر من اول راه درمان سرطان بدخیم است و
با توکل به خدا و ایستادگی، بیمار میتواند به زندگی برگردد.من درباره
بیماری و مراحل شیمیدرمانی خیلی با خانوادهام صحبت میکردم و برایشان
توضیح میدادم که مشکل خاصی نیست انشا الله و آنها هم پذیرفته بودند.
واقعا فکر نمی کردیم فرزندمان زنده و سالم باشد
فرهنگ نیوز: بالاخره در تاریخ 25 بهمن ، دوره شیمیدرمانی شما تمام شد. بعدازآن چه اتفاقی افتاد؟
خانم:
من از آذرماه متوجه شدم که ورم بدنم، خیلی زیاد شد و حرکت بچه را هم متوجه
میشدم. به هر سه دکتری که تحت نظرشان بودم این موضوع را انتقال دادم، اما
آنها گفتند این ورمها همه از عوارض شیمیدرمانی است.
آقا: واقعاً شیمیدرمانی عوارضی مثل ورم و حرکت رودهها را دارد.
خانم:
باید 20 روز بعد از آخرین مرحله شیمیدرمانی برای بررسی کبد و کلیه
میرفتم سونوگرافی، که مطمئن شوند داروهای شیمیدرمانی روی این قسمتها اثر
مخرب نگذاشته باشد. وقتی برای سونوگرافی کبد و کلیه رفتم به من گفتند:
خانم، بچه شما سالم و سلامت است و حالش خوب است.گفتم: من باردار نیستم و
برای مطمئن شدن از سالم بودن کبد و کلیه مراجعه کردم.بعدازاین حرفم مسئول
سونوگرافی یک مقدار تعجب کرد و گفت: خانم شوخی میکنید، شما هشت ماه است که
باردار هستید و اطلاع ندارید؟ بعدازاین حرف شوکه شدم و گفتم: من
شیمیدرمانی کردم و برای بررسی کبد و کلیه آمدهام.امکان ندارد باردار
باشم. اما دکتر گفت:خانم شما در هفته 33 ام (ماه هشتم) بارداری هستید، بچه
هم دختر و سالم است.بعد هم در ادامه از من میپرسیدند که من چگونه باوجود
بارداری مراحل عمل جراحی و شیمیدرمانی را انجام دادهام؟ که من گفتم من
اصلاً نمیدانستم.
آمدم
بیرون و به همسرم موضوع بارداری را گفتم، ایشان هم آمد داخل و گفت اصلاً
مگر چنین چیزی ممکن است؟ دوباره سونوگرافی را تکرار کردند و به ایشان هم
نشان دادند.
فرهنگ نیوز: شما، بعد از شنیدن این خبر چه واکنشی نشان دادید و به چه موضوعاتی فکر میکردید؟
آقا:
جواب را گرفتیم و حتی هزینه بار دوم سونوگرافی را پرداخت کردیم و بعد
رفتیم مطب دکتر اصلی همسرم. در این مدت من و همسرم فکر میکردیم که ما
سنمان بالاست و اگر بچه در طول مدت درمان همسرم، دچار مشکل شده باشد،
چهکار کنیم؟ از طرفی دیگر آخرین بچه ما 22 سالش بود و همسرم 48 سال دارد و
عملاً آن زمان مطمئن بودیم ، باوجوداین همه دارو و مراحل شیمیدرمانی
حتماً بچه آسیبدیده است. اصلاً نمیتوانستیم درست فکر کنیم. حتی فکر
میکردیم که دکتر به دلیل این مشکلات، به ما نامه میدهد تا بتوانیم بچه را
از بین ببریم!
فرهنگ نیوز: یعنی فکر میکردید که اگر بچه سالم نباشد، مانع زنده به دنیا آمدنش شوید؟
آقا: اصلاً
فکر نمیکردیم که سالم باشد. چون قبلاً هم دیده و شنیده بودیم که
شیمیدرمانی و عکسهای هستهای چه تأثیری روی جنین یک خانم باردار
میگذارد.در طول مدت درمان همسرم به هرجایی مراجعه میکردیم، نوشته بود
ورود خانم باردار ممنوع.و برای پرتودرمانی و سیتیاسکن هم مراجعه کرده
بودیم. بعد از جواب آخرین سونوگرافی هم دکتر گفت: همان موقع جنین تشکیلشده
بوده و همین کیسه آب در آن سونوگرافی اول مشاهدهشده بود. که چون تمرکز
روی بیماری ایشان بود به آن توجهی نشده بود. یعنی در کل روند درمان ایشان
باردار بودند.
اگر فرزندی در کار نبود شاید از دنیا می رفتم
فرهنگ نیوز: وقتی به دکتر مراجعه کردید، به شما چه گفتند؟
آقا: دکتر
اصلی بیماری همسرم که انسان معتقدی بود، گفت: این اتفاق بسیار نادر است و
خیلی احتمال کمی وجود دارد که در این سن و آنهم باوجوداین بیماری این
اتفاق بی افتد. از طرفی دیگر این پزشک خیلی به ما دلداری داد و از من خواست
جوری رفتار کنم که استرس خانمم کاهش پیدا کند. خداروشکر این پزشک گفت که
ازنظر جسمی تهدیدی برای همسرم وجود ندارد و مراحل درمان بهخوبی پیش رفته و
بچه هم سالم است.بعد هم که ما را نزد دکتر زنان و زایمان فرستادند.
خانم: ما
بازهم زیاد قانع نشدیم و اصلاً نمیتوانستیم درست تصمیم بگیریم. و حتی در
نظر داشتیم بهصورت غیرقانونی برای از بین بردن بچه اقدام کنیم. ولی چون
جنین 8 ماهه بود میگفتند ریسک خیلی بالایی دارد و حتی ممکن است برای مادر
هم خطر داشته باشد و مسئولیت قبول نمیکردند.البته این مسائل فقط در فکرمان
میگذشت و اصلاً به مرحله عمل نرسید.
فرهنگ نیوز: یعنی اگر بارداری اتفاق نمیافتاد شما متوجه بیماری نمیشدید؟
خانم:
دقیقاً همینطور است اگر باردار نمیشدم متوجه بیماریم نمیشدم و چهبسا
که کار از کار میگذشت و این بیماری در کل بدنم پیشرفت میکرد. این بیماری
خاموش است، هیچگونه علائمی ندارد و معمولاً تا چند سال کسی متوجه نمیشود.
اما در من تغییرات فیزیولوژیک که به علت بارداری ایجادشده بود منجر به
ایجاد درد در قسمت سینهها شد که درنهایت منجر به این شد که متوجه
بیماریام شوم در غیر این صورت شاید به دلیل رشد بیماری از دنیا می رفتم.
نگرش غلطی که فرزندمان بعد از به دنیا آمدن آن را اصلاح کرد
فرهنگ نیوز: بعدازاین فکر کارهای غیرقانونی، چه اتفاقی افتاد؟
خانم:
به من گفته بودند اگر دکتر نامه بدهد بااینکه جنین 8 ماهه است این کار را
میکنند. وقتی به دکترم گفتم، گفت اصلاً حرفش را هم نزن حتی اگر بچه
آسیبدیده هم باشد باید زایمان کنی.
از
طرف دیگر در ادامه روند درمان باید 30 تا 40 روز بعد از پایان شیمیدرمانی
برای پرتودرمانی اقدام میکردم. وقتی به دکتر پرتودرمانی مراجعه کردیم
گفتند دیگر الآن خطرناک است و زمان پرتودرمانی را 10 روز بعد از زایمان
انداختند.
آقا: البته بازهم خدا اینطور خواست که زمان شروع پرتودرمانی و فاصله آن با شیمیدرمانی بیشتر از 40 روز نشد.
فرهنگ نیوز: در این مدت فرزندتان به دنیا آمد.
خانم: بله. خدا رو شکر به دنیا آمد و برخلاف اینکه فکر میکردیم بچه دچار مشکل باشد، الحمدالله سالم بود.
آقا:
ماقبل از بیماری همسرم، ساخت منزل دو واحدی خود را آغاز کرده بودیم و در
طول اینیک سال در کنار درمان همسرم کار ساخت خانه هم به خواست خدا به
پایان رسید. و در طول این 40 روز هم اسبابکشی داشتیم و هم مراسم ازدواج
پسرم بود و این فرزندمان هم به دنیا آمد.
خانم:
آنیک ماه آخر که متوجه بارداریم شده بودم خیلی اضطراب داشتم. دیگر اصلاً
به فکر درمان خودم نبودم و فقط نگران بچه بودم که باوجود اینهمه مراحل
سختدرمان سالم است؟!
آقا:
برای بررسی بیشتر ما را به سونوگرافی 4 بعدی هم فرستادند و آنجا کامل
بررسی کردند و گفتند سالم است و در آخر پیشنهاد کردند برای بررسی کروموزومی
یک آزمایشی انجام دهیم که دکتر همسرم قبول نکرد و گفت زمان این آزمایش قبل
از چهارماهگی است نه در هشتماهگی.
فرهنگ نیوز: بعد از تولد بچه که از سالم بودنش مطمئن شدید چه احساسی داشتید؟
خانم: همه نگرشی که تا آن لحظه داشتیم تغییر کرد و علاقه ما به این نوزاد بیشتر شد.
فرهنگ نیوز: مراحل درمانتان چه زمانی به اتمام رسید؟
خانم: ده روز بعد از زایمان، پرتودرمانی را شروع کردیم که تا بیستویک جلسه ادامه داشت.
فرهنگ نیوز: پرتودرمانی راحتتر از شیمیدرمانی است؟
خانم: بله
راحتتر است. دستگاهی شبیه سیتیاسکن، که حدود 4-5 دقیقه مریض داخل آن
قرار میگیرد و در اثر گرما و اشعه برقکار درمانش انجام میشود.
فرهنگ نیوز: بعد از هر مرحله پرتودرمانی هم عوارض خاصی وجود دارد؟
خانم: نه. تنها حدود یکی دو ساعت حالت گرفتگی وجود دارد که بعد عادی میشود.
فرهنگ نیوز: بعدازاین مرحله، آزمایشی برای بررسی از بین رفتن کامل توده سرطانی انجام دادید؟
آقا: ببینید بعد پرتودرمانی باید تا 5 سال دارو مصرف کنند و هر سه ماه هم یک آزمایش انجام دهند.
فرهنگ نیوز: پس تمام مراحل درمان تا اینجا بهطور کامل انجامشده است؟
آقا:
بله. مراحل عملی تمام شدند و الحمدالله نتیجه رضایتبخش بوده است.در
سیتیاسکن و آزمایشی که بعد از پایان پرتودرمانی گرفتند علائم بیماری
برطرف شده و هیچگونه تهدیدی وجود نداشت، و فقط مصرف داروها باید ادامه
پیدا کند و اکنون خداروشکر همسرم در سلامتی کامل به سر میبرند.
فرهنگ
نیوز: اصطلاح ” با مرگ دستوپنجه نرم کردن” را در مورد بیماران سرطانی
زیاد میشنویم. بیمار در کدامیک از مراحل درمان این سختی را بیشتر متحمل
میشود؟
آقا: در
مرحله شیمیدرمانی. چون عوارض آن به مقاومت بدنی بیمار بستگی دارد و اگر
بیماری پیشرفته باشد و مثلاً دیر متوجه شده باشند شیمیدرمانی جواب نمیدهد
و باید برای پیوند مغز استخوان اقدام کنند.
بیماری
سرطان اینگونه است که خیلی سریع تکثیر میشود و سلولهای سالم را از بین
میبرد. شیمیدرمانی مثل یک سم عمل میکند و هر نوع سلولی که سریع رشد
میکند را از بین میبرد. علاوه بر سلولهای سرطانی سلولهای سالم بدن که
رشد سریع دارند مثل سلولهای پوست و مو را هم از بین میبرد و به همین علت
است که افرادی که شیمیدرمانی میکنند مو و ابروهایشان میریزد. البته بعد
از اتمام دوره شیمیدرمانی سلولهای سالم دوباره بازسازی میشوند.
باید ها و نباید های سالی که پر از اتفاق بود
فرهنگ نیوز: اگر به یک سال پیش برگردید چهکاری را حتماً انجام میدهید و چهکاری که انجام دادید، را انجام نمیدهید؟
خانم: سونوگرافی اولیه، دکتر گفت اگر فرصت داشتی، انجام بده را حتماً انجام میدادم.
آقا: من
کارهای مربوط به دو سال قبل را میگویم.آنهم اینکه آزمایشها و چکاپهایی
که دکتر توصیه میکرد را انجام میدادیم. شاید اگر دو سال قبل متوجه
میشدیم اصلاً کار به عمل جراحی نمیکشید و این مشکل با دارو برطرف میشد.
من اگر به گذشته برگردم دیگر در امر پیشگیری و درمان سهلانگاری
نمیکنم.ضمن اینکه باید بگویم در طول زمان بیماری رفتار ما نسبت به هم
محبتآمیزتر شده بود و اگر به قبل از آن برگردم حتماً سعی میکنم رفتار
بامحبتتری هم داشته باشم.
فرهنگ نیوز: با تولد فرزندتان چه تغییری در نوع نگاه شما در مسائل مختلف، حاصل شد؟
آقا: کوثر
خانم، با تولدش کلاً نگاه و فکر ما را نسبت به مسائل زیادی تغییر داد.طوری
که حتی فرقی بین او و فرزند اول و دوممان حس نمیکنیم و شیرینی خودش را
دارد، همگی به او وابستگی شدیدی داریم. البته آن فکرهای اولیه ما،
بهاینعلت بود که کاملاً درگیر بیماری و درمان همسرم بودیم و وقتی یکدفعه
این خبر را شنیدیم برایمان غیرقابلباور بود و نمیتوانستیم حتی درست فکر
کنیم.آنهم بعد از شیمیدرمانی و سیتیاسکن که عملاً زندهبودن و یا حتی
سالم ماندن فرزندمان را غیرممکن میکرد.
بهواسطه
تولد این فرزند نعمتهای زیادی به ما رسید، اول آنکه به خاطر وجود او ما
متوجه بیماری همسرم شدیم و در آن شرایط سخت مراحل درمان دوام آورد که
واقعاً چیزی شبیه معجزه اتفاق افتاده است. و بعد از تولد هم که مهر و محبت
را با خودش آورد.
سن بالا هم نباید مانع به دنیا آمدن فرزند شود
فرهنگ
نیوز: چرا در جامعه امروز ما اگر پدر و مادری در سنین بالا متوجه شوند که
میتوانند صاحب فرزند شوند، این موضوع آنقدر برایشان سنگین است که بهمحض
اطلاع هر کاری برای از بین بردن آن انجام میدهند؟
خانم: در
طول این 30 سالی که از ازدواجمان میگذرد از خیلی چیزها گذشتیم و همه
فکرمان همین دوتا بچه بود و فکر میکردیم بعد از به سروسامان رسیدن بچهها
یک مقداری راحتتر باشیم. از طرفی دلواپسیهایی برای این بچهداریم که
فاصله سنیاش با ما زیاد است و همین ممکن است باعث ایجاد مشکل شود. یا
نگرانی از اینکه عمر ما به دنیا نباشد تا بتوانیم این بچه را بزرگ کنیم.
این فکرها باعث دلهره میشود.طبیعی است که افراد دیگر چنین نگرانیهایی
داشته باشند.
فرهنگ نیوز: چقدر ممکن است که این حس متأثر از حرف مردم باشد؟ به نظرم شما آیا باید این فرهنگ جا بی افتد؟
خانم: بله، حرف مردم هم مؤثر است، البته به نظرم باید این فرهنگ تغییر کند.
آقا: البته
بچه ما چون با این شرایط خاص به دنیا آمده است، چه پزشکان چه اطرافیان همه
میگفتند خدا رو شکر و تولدش را معجزه تلقی میکردند، ولی در حالت کلی اگر
کسی در سن و سال ما بچهدار شود حرف مردم برای پدر و مادر بچه میتواند
آزاردهنده باشد.البته توصیه من به این پدرومادرها این است که به حرف مردم
اهمیت ندهند وزندگی عادی خود را ادامه دهند.
فرهنگ نیوز: شما خودتان شیرینی وجود این بچه را چشیدهاید؟
آقا: بله.خیلی زیاد، چون به دنیا آمدن این فرزند برای ما انگیزه زیادی ایجاد کرده است.
فرهنگ نیوز: به نظر شما عامل اصلی که مانع تفکر فرزند آوری در سنهای بالاتر میشود، از کجا ناشی میشود؟
آقا:
بیشتر به علت جو غلطی است که به جامعه تلقین شده.این امر مانند یک ارزشی
است که به خاطر عرف جامعه ضد ارزش بهحساب میآید. و آنهم در اثر سو
تبلیغات ایجادشده که خانوادهها اگر در سن بالا بچهدار شوند آن را امری
خلاف و زشت میپندارند.
فرهنگ نیوز: در این میان حرف و ملامت مردم چقدر تأثیر دارد؟
آقا: خیلی زیاد، یکی از دلایلی که خانوادهها را درباره این موضوع دچار تصمیم اشتباه میکند، ترس از ملامت مردم است.
خانم: هرچقدر
هم که بگوییم حرف مردم مهم نیست ولی بازهم تأثیر دارد. امانگاه درست این
است که بدانیم فرزند نعمت و رحمت خداست و باید در برابر آن شکرگزار بود.
برای من که واقعاً اینطوری بوده، یعنی با تولد فرزندم امید من به زندگی
بیشتر شده، واقعاً مایه دلگرمی و سرگرمی برای ماست.
آقا: برای ما که واقعاً این فرزند پر از خیروبرکت بوده و با دنیا آمدنش باعث شده تا همسرم بیمارش را فراموش کند.
فرهنگ نیوز: تا چند سال پیش هم جو جامعه به این صورت نبود.
آقا:
بله، در زمان ازدواج ما، خانواده ها در سن 45-50 سالگی هم بچهدار
میشدند و اصلاً مسئلهای نبود. اما الآن خیلی دور از ذهن شده است. مثلاً
ما الآن هر جا میرویم میپرسند این بچه نوهتان است و ما در جواب خیلیها
برای اینکه نخواهیم کل ماجرا را تعریف کنیم میگوییم بله نوهمان است.
فرهنگ
نیوز: به نظر شما وقت آن نرسیده که این فرهنگ باب شود که بچهدار شدن در
سن بالا و بهشرط سلامتی مادر فرزند، اشکال ندارد، تا لااقل هر کس که
میبیند این احتمال را هم بدهد که این فرزند خود شماست نه نوهتان؟
آقا:
لازم است روی این موضوع در جامعه کار شود. همانطور که یک مدت طول کشید تا
آن فرهنگ قدیم خانوادهها به این شکل امروزی تغییر کند الآن همزمان
میبرد تا فرهنگ جدید باب شود. البته بیان ماجرای زندگیهایی مشابه ما که
در سن بالا صاحب فرزند شدند، تأثیر بیشتری دارد.
از بچه استقبال کنید
فرهنگ نیوز: توصیه شما به کسانی که و در سن بالا این موقعیت برایشان پیش میآید، چیست؟
خانم:
من همیشه به بچههایم توصیه میکنم که هرچه سریعتر بچهدار شوند و از
فرزند استقبال کنند.فرزند نعمتی است که خیلی هم شیرین است.من به همه
خانمها توصیه میکنم در هر سنی که هستند از این نعمت استقبال کنند و
درصورتیکه سن بالایی داشتند و در این شرایط قرار گرفتند هرگز به دنبال
راهی برای عدم فرزند آوری نباشند.
البته
ما هم در این سن و سال و به خاطر حرف مردم تا دو ماه جایی نمیرفتیم و
میگفتم با بچه سخت است. اما بعد برای خودمان هم عادی شد و اکنون هم در
کنار فرزند کوچکمان لحظات خوشی را سپری میکنیم.
فرهنگ نیوز: کلاً اتفاقاً اینیک سال از روند درمان تا تولد فرزندتان چه تأثیری روی اعتقادات شما داشته است؟
خانم: واقعاً
اعتقادمان به خدا بیشتر شد و به معجزه و قدرت خدا بیشتر اعتقاد پیدا
کردیم. اینکه اگر خدا بخواهد کاری اتفاق بی افتد همان خواهد شد. خدا خواست و
قسمت این بچه این بود که باوجود بیماری بنده و تحت این شرایط سخت در دنیا
بماند.قسمت بود که پزشکان متوجه نشوند که این واقعاً حکمت و مصلحت خدا
بود. حالا در زندگی عادیمان هم انگار خداوند یک نیرو و حوصله بیشتری به ما
داده است.
آقا: بعد
از بیماری همسرم و عبور از این مرحله خطر قدر همدیگر را بیشتر و بهتر
میدانیم. واقعاً در طول روند درمان تجربههای زیادی کسب کردیم. آن شاالله
که برای کسی این مشکل پیش نیاید اما اگر هم اتفاق افتاد روحیهشان را از
دست ندهند و صبور باشند و باحوصله مراحل درمان را طی کنند و اطرافیان هم
بیمار را تنها نگذارند و به خدا توکل داشته باشند.
فرهنگ نیوز: شما چند سال است که ازدواجکردهاید؟
آقا: سال 65 ازدواج کردیم.29 سال پیش.
اتفاقات تلخ و شیرینی که خاطره شد
فرهنگ نیوز: سختترین دوره زمانی زندگیتان چه زمانی بوده؟
آقا: سختترین
قسمت زندگی ما همین یک سال اخیر و دوره بیماری همسرم بوده که الحمدالله به
خوشی ختم شد. ما در اینیک سال یک بیماری سخت را پشت سر گذاشتیم، دو واحد
خانه ساختیم ،مراسم ازدواج پسرم برگزار شد و بعدازآن هم که دخترم به دنیا
آمد و درنهایت هم به خانه جدید اثاثکشی کردیم که واقعاً این اتفاقات
درنهایت بهعنوان خاطرات سخت و شیرین در زندگی ما ثبت شد.
فرهنگ نیوز: به جوانها در برخورد با مشکلات و سختیهای زندگی چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
خانم: اول
اینکه نسبت به هم گذشت داشته باشند. سعی کنند بهجای افسوس آنچه ندارند،
چیزهایی که دارند را ببینند و به خاطر داشتههایشان خدا را شکر کنند تا
بقیه مسائل هم با کمک خدا حل شود. مثلاً خیلی عنوان میکنند که سرمایه و
خانه و … ندارند اما همینکه تن سالم دارند و اعتقادشان به خدا بالاست،
خیلی ارزشمند است.باید قدر این را بدانند. ما سی سال پیش که ازدواج کردیم
که آن زمان مشکلات زیادی داشتیم، اما در کنار هم توانستیم بر مشکلات غلبه
کنیم وزندگی را پیش ببریم. اما الآن جوانها توقعشان بیشتر و تحملشان کمتر
شده است.
آقا: الآن جوانها میخواهند یکشبه ره صدساله را طی کنند که این کار واقعاً امکانپذیر نیست.
فرهنگ نیوز: به نظر شما سیاستهای افزایش جمعیت، همانند سیاستهای کاهش جمعیت که سی سال پیش اتخاذشده بود، در جامعه فراگیر میشود؟
آقا: به نظر من افزایش جمعیت سختتر از کاهش آن است و زمان زیادی میبرد تا این فرهنگ جدید در جامعه نهادینه شود
.
برطرف ساختن مشکلات اقتصادی راه فرزندآوری را هموار می کند
فرهنگ
نیوز: مسئولین باید چه تدابیری اتخاذ کنند تا این روند وکلا مشکلات آن
کمتر شود؟ و یا بهطور خاص مشکلاتی که افراد در سن شما با آن مواجهاند که
با کمک مسئولین برطرف میشود چیست؟
آقا: طبیعتاً
مشکلات اقتصادی مسئله اصلی است که خانوادهها با آن درگیر هستند، چون تولد
فرزند هزینهای را برای خانواده به همراه دارد. ما خودمان خداروشکر با
تولد فرزند جدیدمان، فشار اقتصادی زیادی به زندگیمان تحمیل نشد اما درصدد
ایجاد یک حساب پسانداز برای او هستیم تا در آینده یک پشتوانه مالی داشته
باشد. دولت هم اگر بتواند تسهیلاتی برای آینده بچهها درزمینهٔ مسکن و
جهیزیه و … داشته شد باعث دلگرمی خانوادهها میشود.
به
نظر من بهجای اینکه صرفاً شعار افزایش جمعیت داده شود باید بستری برای
این امر هم فراهم شود چراکه واقعاً برخی از خانوادهها مشکلدارند مخصوصاً
الآن که این مسائل فقط محدود به شهر و کشور خودمان نیست و همهچیز در سطح
جهانی بررسی و مقایسه میشود باید امکانات و تسهیلات قابل قبولی از سوی
مسئولین ارائه شود.
فرهنگ
نیوز: یعنی حاضر هستید برای بیان این مطالب به سایر شهرها سفر کنید و
اطلاعاتتان در خصوص روند درمان خودتان را در اختیار سایر بیماران قرار
دهید؟
خانم:
اگر بتوانم به افزایش روحیه و امید به زندگی این بیماران کمک کنم ،بله
حتماً این کار را انجام میدهم.من حتی قبل از اینکه خودم درگیر بیماری
سرطان شوم( چون خواهرم سرطان معده داشت و بعد از طی مراحل درمان دکترها
گفته بودند 6 ماه بیشتر زنده نخواهد بود، اما ایشان 18 سال بعد هم زنده
بودند و در سن 60 سالگی از دنیا رفتند) این ماجرا را برای اطرافیانم تعریف
میکردم.البته باید مراحل درمان را زیر نظر پزشکان انجام دهند و امید و
توکل به خدا هم داشته باشند.
توکل به خدا و استقامت راه پیروز شدن در برابر سرطان
فرهنگ نیوز: صحبت پایانی خود را بفرمایید.
آقا: توصیهای
که به بیماران سرطانی دارم این است که استقامت کنند و مراحل درمان را که
خیلی سخت و طولانی است را تحمل کنند و خسته نشوند تا دوره درمان بهطور
کامل انجام شود و در این صورت سلامتی مجدد امکانپذیر است.خداروشکر دانش
پزشکی کشورمان هم در این زمینه پیشرفت خوبی داشته است. هزینهها نسبت قبل
کاهش داشته و بیمه بیماریهای خاص هم کمک بزرگی به بیماران داشته است.
بیماران
سرطانی اگر ایمان و توکلشان را بالا ببرند و از سمت سایر اعضای خانواده
حمایت شوند میتوانند بر بیماری غلبه کنند. آنها باید سعی کنند روحیه و
امیدشان را حفظ کنند. البته نوع رفتار سایرین با بیمار هم خیلی مهم است
باید به نحوی باشد که به تقویت روحیه بیمار کمک کند.
خانم:
از شما تشکر میکنم که این وقت را در اختیار ما قراردادید و در پایان به
همه بیماران سرطانی توصیه میکنم که در مرحله اول با توکل به خدا و در
مرحله دوم با صبر و استقامت میتوانند مجدداً به زندگی عادی خود برگردند و
لحظات خوشی را در کنار خانوادههایشان سپری کنند.
25 رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع)
رمز موفّقیت در بیانات امام صادق(ع(
از امام صادق(ع) روايت
شده است كه فرمودند:
«طلبتُ الجنّة، فوجدتها في
السّخاء؛
بهشت را جستوجو نمودم.
پس آن را در بخشندگي و جوانمردي يافتم.»
«و طلبتُ العافية، فوجدتها
في العزلة؛
و تندرستي و رستگاري را
جستوجو نمودم. پس آن را در گوشهگيري (مثبت و سازنده) يافتم.»
«وطلبت ثقلاً لميزان،
فوجدتها في شهادة ان لا اله الّا الله و محمّد رسول الله؛
و سنگيني ترازوي اعمال را
جستوجو نمودم. پس آن را در گواهي به يگانگي خدای تعالي و رسالت حضرت محمّد(ص)
يافتم.»
«وطلبت السرعة في الدخول
الي الجنّة، فوجدتها في العمل لله تعالي ؛
سرعت در ورود به بهشت را
جستوجو نمودم. پس آن را در كار خالصانه براي خداي تعالي يافتم.»
«وطلبتُ حبّ الموت، فوجه
ته في تقديم المال لوجه الله؛
و دوست داشتن مرگ را جستوجو
نمودم. پس آن را در پيش فرستادن ثروت (انفاق) براي خشنودي خدا يافتم.»
«و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها
في تركال معصية؛
و شيريني عبادت را
جستوجو نمودم.پس آن را در ترك گناه يافتم.»
«و طلبت رقّة القلب،
فوجدتها في الجوعو العطش؛
و رقّت (نرمي) قلب را جستوجو
نمودم.پس آن را در گرسنگي و تشنگي (روزه) يافتم.»
«وطلبت نورالقلب، فوجدته
في التفكّر و البكاء؛
و روشني قلب را جستوجو
نمودم. پس آن را در انديشيدن و گريستن يافتم.»
«وطلبت الجواز علي الصراط،
فوجدته في الصدقة؛
و (آساني) عبور بر صراط
را جستوجو نمودم. پس آن را در صدقه يافتم.»
«و طلبت نور الوجه، فوجدته
في صلاةالليل؛
و روشني رخسار را جستوجو
نمودم. پس آن را در نماز شب يافتم.»
«و طلبت فضل الجهاد،
فوجدته في الكسب للعيال؛
و فضيلت جهاد را جستوجو
نمودم. پس آن را در به دست آوردن هزينة زندگي زن و فرزند يافتم.»
«و طلبت حب الله عزّوجل،
فوجدته في بغضا هلال معاصي؛
و دوستي خداي تعالي را
جستوجو كردم. پس آن را در دشمني با گنهكاران يافتم»
«و طلبت الرئاسة، فوجدتها
في النصيحة لعبادالله؛
و سروري و بزرگي را جستوجو
نمودم. پس آن را در خيرخواهي براي بندگان خدا يافتم.»
«و طلبت فراغ القلب،
فوجدته في قلة المال؛
و آسايش قلب را جستوجو
نمودم. پس آن را در كمي ثروت يافتم.»
«و طلبت عزائم الامور،
فوجدتها في الصبر؛
و كارهاي پر ارزش را جستوجو
نمودم. پس آن را در شكيبايي يافتم.»
«و طلبت الشرف، فوجدته في
العلم؛
و بلندي قدر و حسب را جستوجو
نمودم. پس آن را در دانش يافتم.»
«و طلبت العبادة فوجدتها
في الورع؛
و عبادت را جستوجو
نمودم. پس آن را در پرهيزكاري يافتم.»
«و طلبت الراحة، فوجوتها
في الزهد؛
و آسايش را جستوجو
نمودم. پس آن را در پارسايي يافتم.»
«و طلبت الرفعة، فوجدتها
في التواضع؛
برتري و بزرگواري را جستوجو
نمودم. پس آن را در فروتني يافتم.»
«و طلبت العزّ، فوجدته في
الصدّق؛
و عزّت (ارجمندي) را جستوجو
نمودم. پس آن را در راستي و درستي يافتم.»
«و طلبت الذلة، فوجدتها في
الصوم؛
و نرمي و فروتني را جستوجو
نمودم. پس آن را در روزه يافتم.»
«و طلبت الغني، فوجدته في
القناعة؛
وتوانگري را جستوجو
نمودم. پس آن را در قناعت يافتم.»
«و طلبت الانس، فوجدته في
قرائة القرآن:
و آرامش و همدمي را جستوجو
نمودم. پس آن را در خواندن قرآن يافتم.»
«و طلبت صحبة النّاس،
فوجدتها في حسن الخلق؛
و همراهي و گفتوگوي با
مردم را جستوجو نمودم. پس آن را در خوشخويي يافتم.»
«و طلبت رضي الله، فوجدته
في برّ الوالدين؛
و خشنودي خداي تعالي را
جستوجو نمودم. پس آن را در نيكي به پدر و مادر يافتم.»